عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول نشريات مدارس فصلنامه خاتم شماره اول، سال اول، بهار 1391 غالی بودن ابوالعباس رازی، واقعیتی پنهان یا آشکار؟
.:: غالی بودن ابوالعباس رازی، واقعیتی پنهان یا آشکار؟ ::.
« روح الله شاکری - طلبه سطح یک »
چکیده:
ابوالعباس احمدبن علی‌ الرازی از مؤلفان و محدثان شیعی مذهب قرن چهارم و اهل ری بود. وی از جمله کسانی است، که در تاریخ شیعه متهم به غلو شده است.
منابع تاریخی اغلب به بررسی شخصیت رجالی او پرداخته و به دیگر ابعاد زندگی علمی و اجتماعی وی، توجهی نداشته اند. و همین امر قضاوت درباره وی را در اینکه غالی بوده یا خیر، دشوار نموده است. با این وجود برخی معتقدند که غالی بودن وی چیزی جز اتهام نیست.
«الشفاء والجلاء فی الغیبه» از جمله کتب وی است که مورد توجه و تحسین بزرگانی نظیر شیخ طوسی (ره) بوده است. و عده ای همین تحسین را دلیل و نشانه ای بر عدم غالی بودن وی دانسته اند.


کلمات کلیدی: غلو، غالی، محدثین ری، ابوعلی، ابوالعباس احمدبن علی‌ الرازی، الشفاء والجلاء فی الغیبه.

مقدمه:

قال الله تبارک و تعالی:
«ان الدین عندالله الاسلام»
دین اسلام، این دین برتر و این موهبت الهی به بندگان و خورشید تابان در آسمان ضلالت و گمراهی انسان‌ها، از زمان خاتم پیامبران تا کنون با فداکاری‌ها و از خودگذشتگی‌های شخص‌ ایشان و ائمه هدی علیهم‌السلام و پیروان راستین آنان به دست ما رسیده است.
از اقشار مهمی که در طول تاریخ اسلام مورد توجه بوده​اند و انتقال احکام و فرمایشات ائمه ‌اطهار و صحت رسیدن آنها به دست ما وابسته به ایشان بوده است، راویان حدیث بوده‌اند.
در میان ایشان هم می‌توان افراد موثق و امین یافت که کوشیده‌اند تا احادیث ائمه را به طور صحیح، نسل به نسل و سینه به سینه به دست آیندگان برسانند و هم می​توان جاعلان حدیث را یافت که با نیتهای مختلف مادی و دنیوی دست به جعل یا تغییر احادیث زده‌اند و هم غلات و غالیان را.
غالیان کسانی بودند که ائمه اطهار و یا صحابه و خلفا را هم‌ردیف ذات باری تعالی و یا صفات مخصوص به او قرار داده‌اند.
دوره غلات و شروع آن به عصر عباسیان باز می‌گردد که درآن زمان ائمه نیز به شدت با آنان برخورد می‌کردند و در شرایطی هم حکم ارتداد آنان را صادر می‌کردند. ائمه اطهار علیهم‌‌السلام حتی مقامات و صفاتی را که ذات باری تعالی به ایشان عطا فرموده بود را به ظاهر رد می‌کردند تا تهمت‌ها در موردشان برطرف و فتنه‌ها خاموش گردد و این‌ مقامات عالیه را فقط برای کسانی می‌گفتند كه به ایشان اعتماد کامل داشته‌اند (مامقانی، 1351، 340/6).
از جمله کسانی که در تاریخ شیعه متهم به غلو شده است احمد بن‌ ابوالعباس‌ الرازی است که ما در این نوشتار قصد داریم به بررسی شخصیت وی بپردازیم و غالی بودن وی را مورد بررسی قرار دهیم. همچنین یکی دیگر از محورهای بحث ما در مورد کتاب وی به نام «الشفاء والجلاء فی الغیبه» است که گویا بسیار مورد توجه و مورد تحسین بزرگان بوده است.
در بررسی منابع، بیشتر افراد، رجالی بوده‌اند که در مورد وی و شخصیت رجالی او به بحث پرداخته‌اند و نقص آنها هم توجه نکردن به دیگر ابعاد زندگی علمی و اجتماعی او بوده است.
ابوالعباس یا ابوعلی رازی یكی از مولفان ومحدثان شیعی مذهب قرن چهارم بوده است كه از علمای ری به شمار رفته و اغلب در مورد شخصیت رجالی او بحث شده است كه در این مجموعه به بررسی و جمع​بندی خواهیم پرداخت.

معرفی:
بنوعلی شیعه فالبادی رازیهم خضیب الایادی
جش ست كذا جخ بالغلومتهم لیس بذال العدل و هو كان لهم
ثم المكنی بابی العباس الرازی المشهور بین‌الناس (علیاری، 1401: 78/2)
منابع در مورد نام او یکسان بحث نکرده​اند. بنا بر قول مشهور، نام او احمد بن علی ابوالعباس الرازی الخضیب الایادی می‌باشد (نجاشی، 71:1397 ؛ طوسی، 445:1381 ؛ حلی، 72:1381 ؛ طوسی، بی‌تا:47 ؛ طهرانی، بی‌تا:34/1؛ طهرانی، 1403: 202/14؛ مدرس، 1374: 138/2؛ خویی، 1403: 153/2).
بعضی منابع كنیه او را به صورت «قیل» ابوعلی ذکر کرده​اند (اسفندیاری، 1374: 206؛ اعلمی، 1375: 195/3؛ ابطحی، 1430: 282/1؛ قهپانی، 1384: 126/1؛ تستری، 1410: 515/1؛ علیاری، 1401: 78/2؛ حلی، 1381: 72؛ كحاله، 1376: 6/2؛ امین، 1419: 349/4؛ مامقانی، 1351: 337/6).
در میزان‌الاعتدال نام او را «احمدبن علی الحصیبی» آمده است. ولی چون توضیح زیادی نداده است ممكن است شخص بیان شده همان ابوالعباس رازی نباشد. ولی با توجه به این كه صاحب اعیان‌الشیعه در ذیل نام ابوالعباس رازی این قول ذهبی را هم آورده است، شاید مقصود همان ابوالعباس رازی باشد.(الذهبی 1971: 263/1)

در مورد معنای ‌القاب منسوب به وی دو قول وجود دارد:
1. ایادی جمع ید می‌باشد؛ به صورت «ید، ایدی، ایادی». خضی ب هم به معنای خضاب‌كننده است. پس جمعاً خضیب‌الایادی لقب خاص است و شاید دلالت بر این دارد وی دائماً بر خضاب كردن دستانش مواظبت می‌كرده است كه به این لقب معروف شده است (مامقامی، 1351: 338/6).
2. گویا ایادی از ایاد گرفته شده و آن نام قبیله‌ای بوده كه رئیس آن شخصی به نام مَعَد بوده است كه امروزه هم در یمن می‌باشد.
ابن​درید گفته است كه منظور دو ایادی است، یكی ایاد بن نزار بن معد و ایاد بن اسود بن الحجر بن عمران بن مزیقیا (حلی، 1415: 109؛ مامقانی، 1351: 338/6)

زندگی‌نامه:
به طور كلی اطلاعاتی در مورد زندگی او در دست نیست و حتی منابع، به تاریخ تولد و وفات او نیز اشاره نكرده‌اند. فقط در برخی منابع اشاره شده است كه وی در قرن چهارم هجری می‌زیسته است. (كحاله، 1376: 6/2).

زندگی‌نامه علمی:
او استاد برخی اساتید نجاشی بوده است (طهرانی، 1403: 202/14). همچنین از این افراد روایت می‌كرده است:
ابی‌الحسین محمد بن جعفر الاسدی (312)، احمد بن ادریس (306)، حسین ‌بن محمد قمی، حسین‌ بن علی و محمد بن علی و علی ‌بن الحسین و ابی​ذر احمد بن ابی سوره كه او یعنی ابو سوره، محمد بن حسن ‌بن عبدالله تیمی است و همچنین از مقانعی و از محمد بن اسحق القمی از معانقی كه او علی‌ بن العباس است و از علی ‌بن محمد الایادی كه گویا همه از اساتید وی بوده‌اند، آن طور كه در كتاب الغیبه آمده است (طهرانی، 1403: 202/14؛ امین، 1419: 349/4).

شاگردان و راویان از وی:
آمده است بزرگانی مثل شیخ طوسی و نجاشی از او روایت كرده‌اند (طهرانی، 1403: 202/14). همچنین از راویان وی می‌توان به ابومحمد هارون‌ بن موسی تلعكبری اشاره كرد (امین، 1419: 339/4؛ طوسی، بی‌تا: 47؛ خویی، 1403: 153/2؛ علیاری، 1401: 78/2؛ مامقانی، 1351: 340/6؛ طهرانی، بی‌تا: 34/1).
وی را فردی بسیار ثقه و جلیل‌القدر و عظیم‌المنزله و كثیر‌الروایه می‌دانند. از اكابر امامیه می‌باشد كه طعنی در مورد ایشان نشده است و كتاب الجامع یا الجوامع فی علوم‌الدین از اوست (مدرس، 1374: 138/1).
محمد بن محمد از محمد بن احمد بن داود قمی نیز در كتابش از او روایت كرده است (طوسی، بی‌تا: 47؛ اعلمی، 1375: 196/3؛ نجاشی، 1397: 71؛ طوسی، 1381: 445؛ ابن غضائری، 1380: 53؛ قهپانی، 1384: 26/1؛ طهرانی، بی‌تا: 34/1؛ امین، 1419: 349/4) برخی نیز نام حسین ‌بن عبیدالله را هم ذكر كرده‌اند (طوسی، بی‌تا: 47؛ خویی، 1403: 153/2؛ علیاری، 1401: 79/2).
صاحب الذریعه نقل كرده است نجاشی به واسطه استادش محمدبن محمدبن احمدبن داود (قرن 4) از او روایت كرده است (طهرانی، 1403: 202/14).
صاحب اعیان‌الشیعه در مطالب خود مربوط به ابوالعباس رازی می‌افزاید: «بین رازی و كاظمی و احمد بن علی ابراهیم الجوانی مشتركاتی وجود دارد مثلاً روایت كرده تلعكبری از آنها كه فرق دهنده بینشان (با وجود شباهت اسمی) قرینه می‌باشد كه اگر نبود می‌توان به وسیله اساتیدشان آنها را شناخت» (امین، 1419: 340/4).
همچنین اضافه می‌كند كه تلعكبری و شیخ القمیین محمد بن احمد بن داود قمی به واسطه ابن غضائری از او روایت كرده‌اند و شیخ طوسی نیز به واسطه محمد بن علی از احمد بن علی رازی در كتاب الغیبه خود استفاده كرده است (امین، 1419: 340/4).

شخصیت رجالی:
از آنجا كه ابوالعباس محدث بوده و روایت حدیث می‌كرده است در اكثر كتب، او را جزو افراد "لم یرو علیهم‌السلام" دانسته‌اند كه ظاهراً منظور این است كه وی مستقیماً از ائمه هدی صلوات علیهم ‌الله روایت حدیث نكرده است (طوسی، 1381: 445؛ اردبیلی،‌ بی‌تا: 54/1؛ ابطحی، 1430: 283/1؛ نجفی، 1414: 90/1) به جز قهپانی و برخی دیگر كه اعتقادی به این مطلب ندارند (قهپانی، 1384: 126/1).
شخصیت رجالی او در اكثر كتب معتبر مثل رجال نجاشی، شیخ طوسی، آیت‌الله خویی، مامقانی و ... مورد بررسی قرار گرفته است و تقریباً محوریت بحثشان در همه این كتب و دیگر كتب رجالی فقط حول محور ثقه بودن یا نبودن و معتبر بودن وی از نظر نقل حدیث می‌باشد.
اكثر ایشان ابوالعباس را متهم به غلو دانسته‌اند (طوسی، 1381: 445؛ اردبیلی،‌ بی‌تا: 54/1؛ طوسی، بی‌تا: 47). همچنین او را در نقل حدیث نیز ثقه ندانسته‌اند (طوسی، بی‌تا: 47؛ نجفی، 1414: 90/1؛ علیاری، 1401: 78/2؛ حلی، 1381: 72؛ ابطحی، 1430: 283/1؛ اسفندیاری، 1374: 206).
به همین منظور ما در اینجا برای ورود به بحث ابتدا تعریفی از غلو ارائه خواهیم داد.

غلو چیست، غالی كیست:
به طور كلی غلو به معنی افراط، زیاده‌روی و تجاوز از حدود چیزی است.
غالی در نزد شیعیان كسانی هستند كه عقائد منحرفه‌ای دارند و در وصف ائمه علیهم‌السلام زیاده‌روی می‌كنند و صفاتی را به ائمه نسبت می‌دهند كه خود ایشان این صفات را به خود منسوب نمی‌دانند و خود را از این صفات مبری می‌دانند.
غالی نزد اهل تسنن کسانی هستند که هر گونه محبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، مخالفت با خلفا و تكذیب صحابه را غلو می‌گویند.
غلو دو نوع است: غلو در ذات، یعنی هم‌مرتبه كردن ائمه یا هر كسی با ذات اقدس اله و غلو در صفات كه این غلو یعنی یكی از صفات ذات باری تعالی را به شخص دیگری نسبت می‌دهند. مثلاً می‌گویند: امیرالمؤمنین خالق است.
پس غالی به كسی گویند كه در ذات و صفاتی كه مخصوص خداوند است غیر خدا را داخل كند و یا در تعریف كسی از حدود خارج شود.
صاحب تنقیح المقال پس از آوردن نام ابوالعباس و بحث در مورد وی می‌گوید:
در نزد قدما نسبت دادن فردی به كوچكترین و كمترین چیزی غلو محسوب می‌شده است. پس اكثر چیزهایی كه الان ما در مورد اهل بیت علیهم‌السلام اعتقاد داریم در آن زمان غلو محسوب می‌شده است (مامقانی، 1351: 338/6).

رفتار اهل بیت علیهم‌السلام با اهل غلو:
صاحب تنقیح المقال می‌گوید ابتدای بدعتها و غلو در عصر عباسی بوده است و از جمله بدعت كننده‌ها غالیان بودند كه در مورد ائمه علیهم‌السلام غلو می‌كردند و اقوال عظیمی در مورد ایشان می‌گفتند كه ائمه آنها را تكذیب و رد می‌كردند و در كل هر چیزی را كه امكان سوء​استفاده كفار از آن بود را رد می‌كردند. حتی بسیاری از مقامات و صفات ربانی را كه خداوند به آنها عطا كرده بود برای باطل كردن بدعت‌های آنان و خاموش كردن فتنه‌هایشان رد می‌كردند.
البته ائمه این مقامات را برای بعضی از اصحاب خاصشان كه به آنان اطمینان داشتند و از عدم انحرافشان مطمئن بودند بازگو می‌كردند.
او اضافه می‌كند: « بنابراین سزاوار است گوش ندهیم به برخی جهالتهای كتب و كوچكی عقول و ضعف ایمان‌ها مبنی بر اینكه شیعه بعد از عصر ائمه علیهم‌السلام شروع كرد به نسبت دادن صفات عالیه به ایشان» (مامقانی، 1351: 340/6).

بررسی شخصیت وی در نزد رجالیون:
نجاشی در كتاب رجال خود از اصحابش نقل می‌كند كه «هو لم یكن بذاك و قیل فیه غلو و ترفُع(نجاشی، 1397: 71؛ نجفی، 1414: 90/1؛ ابطحی، 1430: 282/1؛ قهپانی، 1381: 126/1).
« لم یكن بذاك» یعنی آن طور كه می‌خواستیم نیست. به طور كلی به این معنی می‌باشد كه وی در نقل حدیث فرد موثّقی نمی‌باشد.
علامه حلی نیز می‌گوید: ابوالعباس كسی است كه اصحاب ما به او اطمینان نكردند. همچنین ایشان غلو و ترفع را به او به صورت قیل بیان كرده‌ است(حلی، 1415: 109).
اما ابن‌غضائری او را فردی ضعیف می‌داند(نجفی، 90/1؛ غضائری، 1380: 53). او از قول پدر خود چنین نقل می‌كند: «همانا او (ابوالعباس) در مذهب خود ارتفاع و بلندپروازی داشت و حدیثهای نقل شده از وی گاهی مورد قبول واقع می‌شد و گاهی خیر (ابن‌غضائری، 1380: 53؛ ابطحی، 1414 : 90/1؛ حلی، 1381: 72).
بعد اضافه می‌كند علامه و ابن داوود این قول پدرش را نقل كرده‌اند، همچنین ابن داوود نام او را در پایان كتابش جزء غلات آورده است (ابن‌غضائری، 1380: 53).
صاحب كتاب «پژوهشی درباره طوایف غلات» می‌گوید: «او در حدیث به درجه ثقه نرسید و متهم به غلو شد و حدیث او گاهی قبول و گاهی رد می‌گردید هرچند ابن‌غضائری او را ضعیف می‌داند». ایشان نام او را در كتاب خود در جزء افراد مشهور به غلو ذكر كرده است (اسفندیاری، 1374: 206).
آیه‌الله خویی در رجال خود بعد از نقل قول از نجاشی و طوسی در رجال و فهرست و از ابن‌غضائری نتیجه می‌گیرد كه راه و روش شیخ طوسی به سوی او صحیح است (خویی،‌ 1403: 153/2)
مؤلف اعیان‌الشیعه پس از نقل قول از الفهرست شیخ و رجال نجاشی و ابن‌غضائری می‌گوید: مؤید ثقه بودن ابوالعباس رازی روایت كردن شیخ از كتاب او و تحسین كردن كتاب اوست و اضافه بر این شیخ طوسی در كتاب الغیبه خود به طور كثیر از ابوالعباس روایت كرده است.
امین همچنین به این اشاره دارد كه نجاشی نسبت غلو را به او به صورت قیل بیان كرده است یعنی غالی بودن وی برایش اثبات نشده است و كثیراً این چنین بوده كسانی كه روایت می‌كرده‌اند چیزی كه غلو نبوده را غلو بشمارند.
وی می‌افزاید: صاحب معالم گفته است كه او متهم به غلو بوده است.
امین در آخر از قول ابن‌بابویه در كتاب «تاریخ ری» می‌گوید كه ابوالعباس از غلات شیعه بوده است (امین، 1419: 349/4).
تستری در كتاب خود به نكته ظریفی اشاره می‌كند و می‌گوید كه شیخ طوسی در مورد غالی بودن ابوالعباس قیل را به كار نبرده است (كما این كه تقریباً مابقی رجال این طور بوده‌اند كه مثلاً عنوان داشته‌اند كه: و قیل: متهم بالغلّو) این به این صورت است كه شیخ طوسی قائل بوده كه ابوالعباس متهم به غلو است.
همچنین نجاشی هم قائل بوده كه اصحاب او ابوالعباس را ثقه ندانسته است(تستری، 1410: 515/1).
سرانجام مامقانی در كتاب خود در مورد ابوالعباس چنین می‌گوید: پس از ذكر اقول شیخ طوسی، علامه حلی و ابن‌غضائری بیان می‌كند كه: قول ابن‌غضائری توهم این را دارد كه گاهی روایات او مورد قبول است به طوری كه دور نیست از او كه قبول می‌كند روایات خالی از غلو را و رد می‌كند آن چه از روایات كه در آن غلو است.
او همچنین از كتاب حاوی‌الاقول نقل می‌كند كه او را در قسم ضعفا(از حیث ثقه بودن) شمرده است و ایضاً می‌گوید كه شیخ حر(به نظر منظور شیخ حر عاملی است) او را ضعیف شمرده است.
در ملخص‌القال نیز او را در قسم ضعفا دانسته‌اند (مامقانی، 1351: 339/6). او در كتاب منتهی‌المقال بعد از نقل قول‌ها می‌گوید: دلالت قول رجالیون مبنی بر این‌كه «هو لم یك بذاك‌الثقه او لم یكن بذاك» این قول آن‌ها به مدح نزدیك‌تر است تا به ذم او (مامقانی، 1351: 339/6).
مامقانی در آخر می‌گوید: چیزی كه در رجال و الفهرست شیخ (طوسی) ظاهر میباشد این است كه نسبت غلو به ابوالعباس ثابت نشده، بنابراین در این كتب آمده كه «هو متهم بالغلو» نه این كه به صراحت بگوید او غالی است، و از عبارت نجاشی این برمی‌آید كه اصحابش او را ثقه ندانسته‌اند.
نجاشی هم ابتدا او را از غلو و ترفع منزه می‌داند و سپس می‌گوید : گفته شده است وی متهم به غلو است.
مامقانی در ادامه می‌گوید اگر تامل كنیم در عبارات شیخ طوسی و نجاشی این برمی‌آید كه همانا غلو و ترفع تهمتی است كه به او زده‌اند و نزدشان ثابت نشده است.
نتیجه‌گیری آخر مامقانی:
عدم ثبوت تهمت غلوی که زده​اند نزد خبراء طائفه و روات ثقه​ای که مورد اطمینان همه هستند موجب این شده است که لااقل جزم به حسن ابوالعباس پیدا کنیم؛ از این روست که احادیث او را نیکو شمرده​اند.
در آخر توجه خواننده را به نكته‌ای جلب می‌كنیم كه شاید دارای اهمیت زیادی باشد:
صاحب كتاب «غالیان» بعد از آوردن نام ابوالعباس در متهمین به غلو نكاتی را بیان می‌كند كه شاید دیدگاه برخی را نسبت به غلو و غالیان تغییر دهد:
1. اتهام به غلو به معنای اثبات نیست؛ چه بسا افراد پاكی متهم شده‌اند. همچنین متهم به غلو كردن به قبول غالی بودن وی از سوی نویسنده رجال نیست.
2. در بسیاری از موارد اتهام از سوی قُمی​ها و ابن‌غضائری بوده است كه اعتقادات خاصی درباره كرامات و صفات ائمه داشته‌اند.
3. ممكن است بسیاری از افراد متهم شده هم ‌اكنون در سلسله اسناد روایات شیعه وجود نداشته باشند، اما مسلم آن است كه آنان در زمان خود روایاتی از ائمه یا اصحاب آنان نقل می‌كرده‌اند كه شاید بسیاری از روایات آنها به وسیله صاحبان كتب اربعه و دیگر كتب روایی شیعه پالایش شده باشد.
4. بعضی از این افراد هم ‌اكنون در سلسله اسناد كتب روایی شیعه وجود دارند، از اینجا روشن می‌شود كه موجود نبودن روایت از شخص در این كتب به معنی نبود روایات او در دیگر كتب روایی شیعه نمی‌باشد (صفری فروشانی، 1378: 347).

آثار رازی:
از ابوالعباس رازی آثاری به جای مانده است كه از جمله آنها سه كتاب است كه در اكثر منابع فقط به آنها اشاره شده است:
1- الشفاء و الجلاء فی‌الغیبه (اردبیلی، بی‌تا: 54/1؛ طهرانی، بی‌تا: 34/1).
2- الفرائض
3- الآداب(طوسی، بی‌تا: 47؛ طهرانی، 1403: 202/14؛ امین، 1419: 349/4؛ كحاله، 1376: 6/2؛ قهپانی، 1384: 126/1؛ حلی، 1415: 109؛ اسفندیاری، 1374: 207؛ علیاری، 1401: 78/2)

کتاب الشفاء و الجلاء ‌فی الغیبه:
موضوع این کتاب در مورد مهدویت و موارد مربوط به آن است و یکی از نکات مثبت این کتاب که از اهمیت زیادی برخوردار است تحسین شیخ الطائفه طوسی از آن است(طوسی،بی تا:47؛حلی،1381: 72) متاسفانه این کتاب ابوالعباس از کتب کم​یاب بلکه نایاب می​باشد و ما پس از رجوع به کتابخانه گوهرشاد و آیه الله خویی و کتابخانه آستان قدس رضوی و بررسی تمام کتابخانه​های این آستان در کشور حتی نسخ خطی آن نتوانستیم این کتاب را پیدا کنیم تا در مورد آن اطلاعات دقیقی به دست بیاوریم ولی اجمالا توضیح مختصری که از دیگر منابع به دست آوردیم در اختیار شما خواهیم گذاشت: (طهرانی،بی تا:34/1)
شیخ طوسی همچنین در کتاب الغیبه خود از این کتاب به طور کثیر روایت کرده است.
ما مختصرا به موضوعاتی که شیخ از این کتاب در کتاب خود استفاده کرده است اشاره می کنیم:
*نزول صحیفه ای از آسمان بر پیامبر دال بر دوازده امام (ص134)
*خبری درباره امام دوازدهم در شب معراج (ص147)
*تاویل آیه​ای درباره قائم علیه السلام (ص158)
*احادیثی نبوی درباره مهدی علیه السلام (ص178،187،191)
*حدیثی از زید بن علی درباره مهدی علیه السلام (ص188)
*عبارتی از محمد بن عبد الرحمن ابی لیلی(148ق)درباره مهدی علیه السلام (ص189)
*حدیثی از علی علیه السلام درباره مهدی علیه السلام (ص189)
*دیدار حضرت با علی بن ابراهیم بن مهزیار (ص263)
*روایتی از مشاجره میان شیعیان درباره وجود یا عدم وجود حضرت و استفسار از ناحیه مقدسه (285)
علائم ظهور قائم علیه السلام (کتابخانه الکترونیکی علوم حدیث)

نتیجه ​گیری:
با توجه به این که منابعی مثل اعلام زرکلی، شذرات الذهب، روضات الجنات، وفیات الاعیان، وفات الوفیات، الکنی و القاب و... هیچ نامی از ابو العباس نبرده​اند و دیگر منابع مهم مثل معجم المؤلفین، اعیان الشیعه، کتب رجال و الفهرت شیخ طوسی، رجال نجاشی، خلاصه الاقوال علامه حلی، رجال آیه الله خویی و... هم که نامی از او برده​اند، بیشتر حول محور شخصیت رجالی او بحث کرده​اند. با توجه به این نکته ما نتوانستیم اطاعات چندانی در مورد زندگی و شخصیت علمی و عملی او به دست بیاوریم؛ جز همین اطلاعات کلی که او اهل ری بوده و در قرن چهارم می​زیسته و افراد بزرگی مثل شیخ طوسی و نجاشی از او روایت کرده​اند.
اما از کلام رجالیون این طور بر می​آید که او را در نقل حدیث ثقه ندانسته​اند، ولی نسبت غلو و ترفع که در اکثر نسخ هم به آن اشاره شده است، جز اتهامی بیش نیست؛ زیرا؛
1) در اکثر منابع این نسبت​ها را به صورت «قیل» بیان کرده​اند؛ این بدان معناست که خود نقل کنندگان این نسبت​ها را در مورد او قبول ندارند.
2) عده​ای این نسبت​ها را در مورد ابوالعباس اتهامی ثابت نشده می​دانند.
3)برخی هم گفته​اند چون شیخ طوسی به کرات از او روایت و کتاب الشفای او را نیز تحسین کرده است دلیل بر ثقه بودن وی دارد.
پس ابوالعباس رازی را در کل نمی​توان شخص ثقه و مورد اعتماد کامل در نقل حدیث دانست، زیرا حدیث نقل شده از وی گاهی مورد قبول واقع می‌شد و گاهی خیر(ابن‌غضائری، 1380: 53)
همچنین برای کسانی که اطلاعات بیشتری راجع به این موضوع و این شخصیت می​خواهند منابعی را ذکر می​کنیم که یا به دلیل عدم دسترسی به این منابع بررسی و پژوهش در مورد آنها حاصل نشد، این منابع عبارتند از: نضد الایضاح، تنقیح المقال، مستطرفات المعالی، ارشاد المفید، تهذیب، معالم العلما، معین النبیه فی رجال من لا یحضره الفقیه، هدایه المحدثین، لسان المیزان، ‌نقد الرجال، مجمع الرجال.

پی نوشت
1. این رمزی است که در کتب رجالی به معنای کتاب نجاشی می باشد.
2. این رمزی است که در کتب رجالی به معنای کتاب الفهرست می باشد.
3. این رمزی است که در کتب رجالی به معنای کتاب رجال شیخ طوسی می باشد.

فهرست منابع:
• ابطحی اصفهانی، سید محمدباقر (1430ه)، معجم رواه الحدیث و ثقاته، قم، انتشارا ت عطر عترت.
• ابن غضائری، احمد بن حسین بن عبید الله (1380)، رجال ابن غضائری، بی جا، انتشارات دار الهدی.
• اردبیلی غروی حائری، محمد بن علی ( بی تا)، جامع الرواه، قم، انتشارات مکتبه المصطفوی.
• اسفندیاری، اسکندر (1374)، پژوهشی درباره طوایف غلات، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.
• اعلمی، محمد حسین (1375ه)، دائره المعارف، تهران، انتشارات اعلمی.
• امین، سید محسن (1419ه)، اعیان الشیعه، بیروت،‌ انتشارات دار التعارف لالمطبوعات.
• تستری، محمد تقی (1410ه)، قاموس الرجال،‌ قم، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی.
• حلی، حسن بن یوسف (1415ه)، ایضاح الاشتباه، قم، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی.
• حلی، حسن بن یوسف (1381)، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ‌مشهد انتشارات آستان قدس رضوی.
• خراسان، محمد جواد (بی تا)، منظومه فی الرجال تسمی بخلاصه الخلاصه، بی جا، بی نا.
• صفری فروشانی، نعمت الله (1378)، غالیان کاوشی در جریان ها و...، ‌مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی.
• طوسی، محمد بن حسن (1381ه)، رجال طوسی، نجف، انتشارات المکتبه و مطبعه الحیدریه.
• طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، الفهرست طوسی، دمشق، انتشارات دار اکنان.
• طهرانی، آقابزرگ (1403ه)، الذریعه، بیروت، انتشارات دار الاضواء.
• طهرانی، آقابزرگ (بی تا)، طبقات اعلام الشیعه، قم، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی اسماعلیان.
• علیاری تبریزی، علی (1401ه)، بهجه الآمال فی شرح زبده المقال،‌ بی جا، انتشارات بنیاد فرهنگ اسلامی حاج حسین کوشان پور.
• قهپانی، زکی الدین مولی عنایه الله علی (1384ه)، مجمع الرجال، اصفهان، بی نا.
• کحّاله، عمر رضا (1376ه)، معجم المؤلفین، بیروت، انتشارات دار الاحیاء التراث العربی.
• مامقانی، عبدالله (1351ه)، تنقیح المقال، قم، انتشارات ستاره.
• مدرس، محمد علی (1374)، ریحاته الادب، تهران، انتشارات خیام.
• نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی بن العباس (1397ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، انتشارات مکتبه الداوری.
نجفی، محمود دُریاب (1414ه)، معجم الموحد، قم، انتشارات مجمع الفکر الاسلام

نقشه سایت :: sitemap