عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره یازدهم یادداشت تکامل انسان در گرو تعالی دینی/آیت الله شیخ محمود زاهدی
.:: تکامل انسان در گرو تعالی دینی ::.
اشاره
آیت الله شیخ محمود زاهدی در سال 1314 شمسی در خانواده ی روحانی در قم به دنیا آمد. پدر ایشان، مرحوم آیت الله العظمی حاج میرزا ابوالفضل زاهدی، از مراجع عظام تقلید، جامع معقول و منقول، ممحّض در ادیان و فرق و هم چنین مفسّر قرآن بود. آیت الله زاهدی كه از حافظه خوبی برخوردار بود، نخستین آموزه های اخلاقی و دینی خود را در بیت فقاهت و علم فراگرفت و تربیت قرآنی یافت. ایشان تحصیلات حوزوی را از سال 1328 آغاز نمود و در سنّ هفده سالگی، به دست مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی، ملبّس به لباس مقدس روحانیت گردید. ایشان خود در این رابطه می گوید: «قبل از آن كه مرحوم آقای بروجردی، عمّامه بر سر من بگذارد، به من فرمود: الفیه بخوان و من چند بیت از اشعار سیوطی را از حفظ خواندم كه باعث شد ایشان، بنده را بسیار مورد محبت و تفقّد قرار دهند.» آیت الله زاهدی، ادبیات را نزد آیت الله فشاركی كه از شاگردان مبرّز ادیب نیشابوری بود، فراگرفت. رسائل، مكاسب و كفایه الأصول را در محضر حضرات آیات مشكینی و سلطانی تلمّذ نمود. پس از اتمام سطح، در دروس خارج آیات عظام بروجردی و امام خمینی رهدر قم و هم چنین آیات عظام خویی و شیخ حسین حلّی در نجف شركت نمود. ایشان در جریان نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام ره، مبارزات دامنه داری علیه رژیم شاه داشت؛ غیر از تدریس دروس حوزوی در مقاطع مختلف، فعالیت های فرهنگی و اجتماعی آیت الله زاهدی در سال های پیش و پس از انقلاب اسلامی، بسیار چشم گیر است.
در این مورد كه انسان چه نیازی به دین دارد، ابتدا به روایتی از كتاب عقل و جهل «بحارالأنوار» تمسّك می كنیم. علامه مجلسی در كتاب شریف خود، به سخنی از حضرت امیرالمومنینع اشاره می نماید که اگر به تحقیق و تفحّص در اطراف آن بپردازیم، پاسخ همه سؤالات خویش را در این باب خواهیم یافت. حضرت در تعریف انسان می فرماید: «أصل الإنسان لبّه و عقله دینه و مروّته حیث یجعل نفسه و الأیّام دول و الناس إلی آدم شرع سواء» (مجلسی، بحارالأنوار، دار إحیاء التراث العربی،1403، ج1: 82). اگر در تعبیر حضرت دقت شود، تعریف انسان به خوبی روشن می گردد؛ این كه اصل انسان، لبّ اوست و ریشه و ساختمان وی و هر آن چه را كه انسان بدانیم، اصل آن، جز لب نیست. ما اگر در قرآن، دقت كنیم، می بینیم كه در هیچ کجا گفته نشده است كه الإنسان عاقلٌ یا الإنسان أولوا العقول؛ اما عبارت «أولوا الألباب» در آن، بسیار به كار رفته است؛ مانند این آیه شریفه: «إنّ فی خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لأیات لأولی الألباب* الذین یذكرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفكّرون فی خلق السماوات و الأرض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» (آل عمران: 191-190)؛ یا آن كه در آیه ای دیگر آمده است: «إنّ فی ذلك لَذكری لأولی الألباب» (زمر:21).
بنابراین پیداست كه «لب» با «عقل»، بسیار متفاوت است. وقتی صحبت از دین می شود، مطابق با فرمایش حضرت علیع، آن را دو گونه می توان معنا كرد: 1- دینی كه فرد انتخاب كرده است؛ 2- دین به معنای روش زندگی و شیوه حیات انسانی. اما آخرین حرفی را که در مورد عقل گفته اند و تعریف خوبی نیز هست، این است كه «عقل، سیاست گذاری انسان برای خوب زندگی کردن است»؛ اساس چنین تعریفی، آن است كه حیوانات بنا بر غرائض زندگی می کنند، ولی انسان فکر می کند؛ خود را به تكاپو می اندازد و از عقلش بهره می برد؛ تمام آن چه را که حیوانات دارند، به وسیله عقل برای خودش فراهم می نماید؛ برای زندگی کردن خویش، سیاست گذاری می کند. این اجتماع منظمی كه اكنون وجود دارد، حاصل همین سیاست گذاری بهینه است.
این در حالی است كه در لب، سیاست گذاری معاش اندیش را نمی توان یافت. گاهی عقل به چیزی حکم می کند که انسانیت انسان، آن را نمی پذیرد؛ مثلاً درك ایثار برای عقل دشوار است؛ این كه انسان از خویش بگذرد و دیگران را بر خود مقدم بدارد. عقل، توانایی تحلیل این مفهوم را ندارد كه حضرت سیدالشهداءع در روز عاشورا به نماز جماعت بایستد و چند تن از اصحاب ایشان، از نمازگزاران محافظت نمایند. در این جا عقل ممكن است بگوید: چرا سینه خودت را هدف تیر دشمن قرار می دهی تا دیگران نماز بخوانند؟ چرا خودت با آن ها نماز نمی خوانی و وظیفه پاسداری از نمازگزاران را به سایرین واگذار نمی كنی؟ این، ایثار است كه هضم آن برای عقل، بسی دشوار می باشد. چنین وقایعی را در آئین مقدس اسلام، بی شمار می توان یافت؛ «و یطعمون الطعام علی حبّه مسكیناً و یتیماً و أسیراً» (إنسان:8)؛ «یؤثرون علی أنفسهم ولو كان بهم خصاصه» (حشر:9)؛ خودشان نیازمندند، اما به خاطر دیگران، از آن چه دارند، می گذرند.
به این نكته اساسی باید توجه داشت كه زندگی انسان، تنها محصور به همین حیات مادی نیست. بشر، جز این زیست گاه مادی، حیات دیگری هم دارد. از روزی که انسان به این اندیشه افتاد كه تصاویری را بر روی دیوارها، حجّاری كند یا آن سان كه توانست خط را اختراع نماید، اعتقادات خویش را به ماورای طبیعت، مجسّم نمود و این آثار، اكنون فرا روی ما قرار دارد. از این مطلب دانسته می شود كه آدمیان همواره به حیات دیگر باور داشته و در زندگی اجتماعی خود، از آن تأثیر می گرفتند. مطابق با آن چه كه ما از انسان های اولیه می دانیم، آن ها در زندگی، كنش هایی را انجام می دادند که ربطی به حیات مادی نداشت؛ بلكه توجه آن ها در این امور، بیشتر به خداوند بوده است؛ مانند سرهایی كه به آسمان برافراشته شده و چشم امید بدان می سپارد. در عصر حاضر نیز این عادت نیك وجود دارد كه همگان به هنگام نیایش، به آسمان می نگرند؛ چنان چه می بینیم ورزشكاران، جهت موفقیت در مسابقات ورزشی، رو به آسمان دعا می كنند.انسان از همان ابتدا، به این مسئله توجه داشته است که نمی تواند فقط با امور مادی، زندگی خود را اداره كند. آن چه به انسان و انسانیت او حیات می بخشد، چیزی است ماورای این حیات مادی؛ لذا همواره در پی آن بوده است كه از چنین اموری غفلت نورزد. انبیاء و رسولان نیز بر این اساس، به تناسب زمان و مکان، مبعوث به رسالت شده اند تا مسیر هدایت را به آدمیان نشان دهند. البته وضع انسان ها پیش از بعثت پیامبر اكرمص، عظمت چندانی نداشت و افق آن معمولاً محدود به دوره ای خاص می گردید؛ ولی حضرت رسولص، روند خداباوری بشر را تكامل بخشید و آن را ابدی ساخت. آن چه که حضرت آورد و در واقع، ارمغانی از جانب خداوند برای تمام نسل بشر بود، كتاب شریف قرآن است كه پروردگار یكتا، خود از آن محافظت می نماید. این نیز كه از امام جعفر صادقع روایت شده است: «حلال محمد حلال أبداً إلی یوم القیامه و حرامه حرام أبداً إلی یوم القیامه» (كلینی، الکافی،دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج1: 58)، دلالت بر آن دارد كه خداوند متعال برای تكامل انسان، راهنما، هادی، مرشد، كتاب و در مجموع، آن چه را كه لازمه زندگی معنوی و روحی اوست، فراهم نموده و دیگر چیزی بر آن نخواهد افزود.
آن چه محسوس است، این است که انسان هرگز نتوانسته بدون دین، زیست کند؛ ولو با خرافات، راهی برای ارتباط با خدا باز نموده و زندگی خود را هرچند بر مبنای اعتقادات نادرست، اداره کرده است. بر اساس آن چه در ابتدا به نقل از حضرت علیع گفته شد، آن چیزی که انسان را در این عالم حفظ می کند، همان اصل اوست. اصل انسان، انسانیت است و تکامل وی نیز به وسیله آفریننده یکتا حاصل می گردد. بنابراین انسان که وجودش، جامع همه داشته های طبیعت است، با هدایت و راهنمایی خداوند، به اعلی درجه کمال می رسد. پروردگار نیز برای تحقق چنین امری، همه ابزار لازم را فراهم کرده است. مشهود است که هرچه انسان پیشرفت می کند، ترقّی و لطافت روحی و هم چنین خشوع و خضوع وی نسبت به دین بیشتر می شود. ظرافت روح، نتیجه ای جز تکامل روحی انسان ندارد. البته نباید فراموش کنیم که اوج کمال انسان، با ظهور حضرت ولی عصرمحقّق خواهد شد؛ بدین لحاظ در برخی روایات داریم که وقتی حضرت ظهور می کند، دست بر سر آدمیان می گذارد. این دست، دست لطف و عنایت الهی است که زمینه های لازم را برای تکامل بشر فراهم می سازد.
از این که بگذریم، ذکر این نکته، حائز اهمیت است که هم سان با پیشرفت علم و صنعت و حصول ترقیّات مادی، امور روحی انسان و معنویّات او نیز باید ترقّی کند و در این مسیر، هیچ کس، از راهنمایی ها و ارشادات خداوند متعال، بی نیاز نیست. اگر به قرآن کریم مراجعه کنیم، خواهیم دید که حضرت ابراهیمع چه گونه تحت تربیت الهی، مراتب توحید را یکی پس از دیگری، به مردم می آموزد. وقتی به آسمان، ستاره، ماه و خورشید می نگرد، می گوید: «هذا ربّی» (أنعام: 78-75)؛ تا آن جا خداوند را می ستاید: «إنّی وجّهت وجهی للذی فطر السموات و الأرض حنیفاً و ما أنا من المشرکین» (أنعام:79). این گونه است که هدایت خداوند، شامل حال بندگان می گردد.
هر که بخواهد به تکامل برسد، می تواند از قرآن، سود جوید و مسیر خود را هموار سازد. مسیر تکامل و نقطه رسیدن به کمال انسانیت، جز راه خدا نیست. آدمیان چنان چه به مبدأ، وابستگی داشته باشند، می توانند در این مسیر گام بردارند. البته باید توجه داشت که کامل ترین راه، اسلام است. بر این اساس، قرآن هرگز از عبارت «ادیان» استفاده نمی کند و همواره تأکید دارد که دین خداوند، یکی است و بیش از این نیست: «إنّ الدین عند الله الإسلام» (آل عمران:19). آئین واحد اسلام، از ابتدا تا ابد، برای همه عالمیان کفایت می کند. البته این بدان معنا نیست که از ادیان دیگر غافل شویم؛ چرا که به هر حال، آن ها هم به برخی مسائل اخلاقی توجه دارند؛ اما به رغم این مسئله، اگر اسلام و تسلیم شدن در برابر اراده لایزال الهی نباشد، معنویت انسان هرگز به نقطه کمال نخواهد رسید.
بنابراین دین، آثار ویژه خود را در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها خواهد داشت. انسان در برخی تعاریف، به عنوان «حیوان تاریخی» معرفی شده است. انسان در هر صورت، به فطرتی که خداوند متعال در وجود او تعبیه نموده است، گرایش دارد: «فطره الله التی فطر الناس علیها» (روم:30). فطرت انسان، بر مبنای تسلیم است و چون این خصلت در فطرت وی نهاده شده است، خودش به تنهایی در پی خداست. اما گاه پیش می آید که از مسیر صحیح، غفلت ورزیده و بت را به جای خدا می گیرد؛ بدین لحاظ، فطرت او به پرورش و تربیت نیاز دارد و آموزگاران الهی که همان پیامبران اند، متولّیان این امر در نهاد انسان هستند. کار دین، سازندگی است و سازندگی آدمیان برای آن هدفی است که نهایت انسانیت بشر می باشد؛ هم چنان که در قرآن کریم آمده است: «الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (جمعه:2).
آیت الله شیخ محمود زاهدی

نقشه سایت :: sitemap