عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول طلاب اهل قلم میلاد میرزایی مقالات نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین
.:: نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین ::.
چکیده
مسئله جواز «سهوالنّبی(ص)» از جمله مسائل اختلافی میان فِرق اسلامی است و هر گروه با استناد به آیات، روایات و دلایل عقلی به ردّ نظریه مخالف پرداختهاند. برای واژه «سهوالنّبی(ص) » یازده مصداق تعیینشده که از جمله میتوان به سهو در ذنوب، تبلیغ، امور معیشتی و فتوا اشاره کرد. شماری از اهلعامه، اهلسنّت بهویژه متکلّمان، برخی از معانی سهو را پذیرفتهاند. در میان شیعیان نیز کسانی قائل به سهوالنّبی (ص) در برخی از مراتب هستند. بسیاری از روایات مربوط به «سهوالنّبی (ص)» از جهت سندی ضعیف بوده و با مضامین تاریخی ناسازگارهستند. به لحاظ دلالت نیز با برخی از روایات و اصول محکم، تعارض دارند. در این پژوهش، آیات قرآن، تفاسیر و دیگر روایات و اصول محکم که به طور مستقیم و غیرمستقیم سهو رسول خدا(ص) را به طور مطلق ردّ میکنند، مورد ارزیابی قرارگرفتهاند. همچنین دیدگاه موافقان «سهوالنّبی (ص)» اعم از شیعه و سنّی، مورد ارزیابی و نقد قرارگرفته و نظر مختار تبیین گردیده است. ثمره این بحث در مسئله عصمت پیامبر(ص) و حجیّت قول، فعل و تقریر ایشان و نیز میزان اعتماد مردم به سیره آن حضرت ظاهر میگردد و نقش مهمّی در علوم فقه، کلام و ... خواهد داشت. محورهای مهمّ این پژوهش عبارت اند از: واژه شناسی سهو؛ بررسی معانی اصطلاحی «سهوالنّبی(ص) » کلام قائلین به سهو در میان علما و متکلّمان سنّی و شیعه؛ کلام قائلین به عدم سهو در عامّه و خاصّه؛ نقد و بررسی سندی - تاریخی روایات خاصّه سهوالنّبی(ص) و نحوه دلالت آنها؛ بررسی دلایل نقلی از آیات در ردّ «سهوالنّبی(ص)»؛ بررسی دلایل نقلی از روایات در ردّ «سهوالنّبی (ص) ».

کلیدواژه
سهوالنّبی(ص) ، ذی الیدین، ذیالشمالین، نسیان، اسهاء.


مقدمه
محدوده و مراتب عصمت مختلف است، یکی از مراتب آن عصمت نبی (ص) از سهو و نسیان میباشد. علمای اسلام در این مرتبه از عصمت پیامبر اکرم (ص) ، اختلاف کرده و هر کدام در معنای اصطلاحی مورد نظر خود آن را جایز و یا ردّ کردهاند. گرچه منابع و ارجاعات این بحث از زمان رسول خدا (ص) می باشد ولی اصل این مسئله در زمان معصومین (علیهم السلام) خصوصاً زمان صادقین (علیهما السلام) اوج گرفته و متکلّمینِ فرقِ مختلف به بحث و ارائه نظرات خود پرداختهاند. اکثر عامّه، سهوالنّبی (ص) را در بیشتر مراتب جایز می دانند. دلایل آنان وجود وقایع و روایات متعدّد در موارد متفاوت است که در کتب معتبر خود از جمله صحاح سته نقل نمودهاند. عدّه قلیلی از شیعه نیز از جمله شیخ صدوق سهو به معنای اسهاء یا در امور معیشتی را پذیرفتهاند.رویارویی با پیامبری که مشخصشده هرگونه عمل و رفتار و گفتارش، منشأ الهی دارد و هیچگاه هر چند سهوی خطا نمیکند، با پیامبری که امکان خطا و اشتباه حتی سهوی دارد؛ یکسان نخواهد بود. یقیناً مورد اوّل میتواند با جذب مردم به خود، در نفس آنان تأثیر گذاشته و جامعهای الهی بسازد و جواز یا ردّ این سهو، تأثیر مستقیمی در ملاک قرار دادن قول و فعل ایشان در تشریع احکام دارد.در این تحقیق سعی شد کلام و ادلّه عامّه و شیعه که «سهوالنّبی (ص) » را از روایات برداشت نمودهاند؛ و ادلّه و کلام قائلین به عدم سهو و همچنین با نقد و بررسی سندی و تاریخی و با استفاده از آیات و روایاتی که در مورد این مسئله مطرح است؛ این مطالب جمعآوری، تبیین و دستهبندی گردد و علاوه بر این، موارد جدیدی از ردّ به سهوالنّبی (ص) آورده شود و معانی اصطلاحی سهوالنّبی (ص) به طور کامل ذکر گردد. لکن به علّت رعایت اختصار، اصل عدم ترویج شبهه و سوءاستفاده دشمنان از آنها، بسیاری از مطالب آن تلخیص و حذف می گردد.

واژه شناسی سهو
معنای لغوی سهو، غفلت و فراموشی می باشد. در کتاب العین آمده: «السهو الغفله عن الشیء وذهاب القلب عنه. و سهی الرجل فی صلاته اذا غفل عن شیء منها» (فراهیدی، 1409 ق: 4/ 72). همچنین راغب اصفهانی می نویسد: «خطأ عن غفله» (راغب اصفهانی، 1412 ق: 431).
اما در معانی اصطلاحی سهو، گرچه همان غفلت و فراموشی مورد نظر است ولی علما، حول یازده معنا بحث و استدلال کرده اند.
نظر علما در باره سهو عبار ت است از:
1. سهو در تبلیغ و تقریر شرع و تعلیم امّت؛
2.سهو در غیر تبلیغ؛
3. سهوالنّبی (ص) به معنای إسهاء؛ یعنی خدای متعال پیامبرش را به خاطر مصالحی به سهو و فراموشی میاندازد؛
4.سهو در ذنوب و گناهان، صغیره باشد یا کبیره؛
5.خطا در تأویل؛
6. سهو در فتوا دادن؛
7. سهو در امور عادی از نوع تکوینات، مثل فراموش کردن این مطلب که درختان نخل برای بارور شدن به بذرافشانی نیاز دارند؛
8.سهو در امور معیشتی، مثل فراموش کردن خوردن و آشامیدن چیزی؛
9. سهو به معنای القاء شیطان بر لسان یا قلب؛
10.سهو به معنای عمل غیرعمدی و عدم توجّه داشتن به آن کار؛
11. سهو به معنایی اعم که خوابیدن و هر نوع بیهوشی را نیز شامل می شود.

کلام قائلین به عدم سهو در شیعه
علمای شیعه به جز موارد معدودی، خصوصاً محقّقان از ایشان، همه اتّفاق نظر دارند که نبی مکرم اسلام (ص)، معصوم از سهو و نسیان است. در این میان محدّثین، متکلّمین و مفسّرین، هرکدام به نوعی سهوالنّبی (ص) را ردّ کرده اند.

کلام قائلین به عدم سهو در عامّه
در میان عامّه نیز قائل به عدم سهو در مراتبی وجود دارد. به طور نمونه فخر رازی در موردی که مربوط به تبلیغ است اجماع امّت را چه عمدی و یا سهوی، در عصمت از کذب می داند. او می گوید: «فقد أجمعت الأمه على كونهم معصومین عن الكذب و التحریف، فیما یتعلق بالتبلیغ، و إلا لارتفع الوثوق بالأداء، و اتفقوا على أن ذلك لا یجوز وقوعه منهم عمداً كما لا یجوز أیضاً سهواً، و من الناس من جوز ذلك سهواً، قالوا: لأن الاحتراز عنه غیر ممكن.» (رازی، 1420 ق: 3/ 455).
و اشاعره ارتکاب کبیره به صورت سهوی را جایز نمیدانند. صوفیه نیز بر این باورند که نبی مکرم اسلام (ص) مرتکب سهو نمی شود و موارد سهو ایشان به صورت عمدی و برای تبیین مسائل آن بوده است.

نقد و بررسی دلالت روایات خاصه سهوالنّبی (ص)
در دلالت و فهم این احادیث و همچنین اختلافاتی که با دیگر مبانی دارد، اشکالاتی وارد است که موجب ضعف و ردّ آنها میگردد. از جمله همانطور که در مضمون احادیث مربوط به سهو در نماز مشاهده میگردید، اضطراب و تشویش وجود داشت. از اینکه در بسیاری از آنها سهو، در نماز ظهر بوده و در بسیاری نماز عصر و در بعضی راوی بین آن دو مردّد بوده است. همچنین در بعضی روایتشده در رکعت دوم سلام دادند و در بعضی سوم و در بعضی دیگر در رکعت پنجم سلام دادند و دیگر تشویشاتی که دیده میشود. علّامه جعفر مرتضی میگوید: «الروایات مضطربه، وغیر متوافقه، كما یعلم بالمراجعه إلى مصادرهاو المقارنه فیما بینها و معنى ذلك هو أنها لا یمكن أن تكون كلهاصحیحه.» (عاملی، 1428 ق: 6/ 111).
نکته این است که در بعضی احادیث بعد از اینکه سهو به ایشان یادآوری شد، حضرت فرمودند: «کل ذلک لم یکن...» (القشیری النیسابوری، بیتا: 2/ 87/ ح 1318)؛ یا «لم أنس و لم تقصر الصلاه... » مشخص است ایشان هر گونه سهو و قصر را ردّ کردند. در صورتیکه اگر ایشان سهو خود را قبول داشت، صحیح بود طوری گفته شود که مشخص باشد سهو خود را قبول دارند، نه اینکه کلاً و با قطع، این مطلب را ردّ کنند. از اینرو این سخن با عصمت حضرت از گناهان-خصوصاً کذب- منافات دارد، چرا که حضرت جملهای فرمودند که مطابق واقع نیست. همانگونه که بیان شد اجماع امّت در عصمت حضرت از کذب در تبلیغ است. حتی حشویه نیز این مطلب را قبول دارند.
مسئله دیگری که در بعضی از روایات سهو به پیامبر (ص) نسبت غضب و خشم داده شده است. «وَحَدَّثَنَا ... عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) صَلَّى الْعَصْرَ ... وَخَرَجَ غَضْبَانَ یَجُرُّ رِدَاءَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى النَّاسِ فَقَالَ أَصَدَقَ هَذَا. قَالُوا نَعَمْ...» (القشیری النیسابوری، بیتا: 2/ 87/ ح 1321)؛ درحالیکه این غضب اصلاً مناسب شأن رسول خدا (ص) نیست و با رحمهللعالمین بودن ایشان و «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ‏»(القلم/4) منافات دارد.
همانگونه که پیشتر گفته شد در شیعه کسیکه معتقد به سهوالنّبی (ص) -بهمعنایی که عامّه قبول دارند- نیست؛ ولی قول مشهور در قبول سهو از شیخ صدوق بود که ایشان هم اسهاء را میپذیرد، به بیان دیگر نظر شیخ صدوق این است که به خاطر مصالحی از جمله تشریع احکام سهو، نشان دادن مخلوق و بشر بودن پیامبر (ص) و عدم ناراحتی مؤمنین درصورتیکه سهو از آنها سر زد؛ خدای متعال نبی خود را به سهو میاندازد و اینکه سهو ما از شیطان است، ولی سهو او از خداست. اکثر علما و بزرگان این قول را نیز به دلایل نقلی و عقلی ردّ کرده اند و گفته اند توجّه به بعضی از مصادیق ذکرشده برای سهو، نیاز به تشریع را نفی می کند مانند سهو در غسل برای نماز؛ علاوه بر اینکه راه های دیگری نیز وجود دارد تا امر تشریع حاصل شود بدون اینکه از حضرت سهوی رخ دهد که شأن ایشان را پایین بیاورد. صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (س) در خطبه فدکیه فرمودند: «فجعل الله... و الصلاه تنزیها لكم عن الكبر...» (طبرسی، 1403 ق: 99). لذا این استدلال که «إِنَّمَا أَسْهَاهُ لِیُعْلِمَ أَنَّهُ بَشَرٌ مَخْلُوقٌ فَلَا یُتَّخَذَ رَبّاً مَعْبُوداً دُونَهُ» (صدوق، 1413 ق: 1/ 358؛ 359/ح 1031) با فلسفه تشریع نماز مغایرت دارد. چرا که رسول خدا (ص) نماز می خواند و در آن سجده میکند تا عبودیتش در مقابل خدا مشخص گردد. در هر صورت «اگر امر دایر بشود بین سهو نبى‏ (ص) و سهو صدوق‏ -كه بگوییم صدوق در این نظر خودش سهو كرده است- صدوق اوّلى به سهو است.» (آملی، 1381 ش: 2/ 445).

بررسی دلایل نقلی از آیات در رد سهوالنّبی (ص)
از اوّلین و مهمترین اشکالاتی که به سهوالنّبی (ص) وارد است، مخالفتی است که با آیات قرآن دارد. که مختصراً به مواردی از آن اشاره میگردد.
-«وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى*‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى» (النجم /3-4)؛ طبق این آیه شریفه بهروشنی هرگونه کار غیر الهی حتی سهو که نوعی غفلت از امر خداست نفی گردیده است.
-«وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (الحشر/7) و «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ‏» (آل عمران/31). حتی عامّه نیز ادّعا کردهاند وجوب تبعیّت از پیامبر (ص)، اجماعی است. لذا فرضاً که سهو را بپذیریم طبق آیه شریفه قرآن کریم لازم است از حضرت تبعیّت و پیروی کنیم. اشکال تفتازانی که گفته: «وجوب الاتباع إنما هو فیما یتعلق بالشریعه و تبلیغ الأحكام» (تفتازانی، 1409 ق: 5/50) پذیرفته نیست زیرا اوّلاً مطلق بودن آیات، تبعیّت کامل از پیامبر (ص) را میرساند؛ ثانیاً در برخی از روایات که خواهد آمد، حضرت امر بهکاری بر خلاف سهو و یا نهی از سهو کردهاند که حداقل به علّت وجوب تبعیّت از این روایات، این مطلب ثابت خواهد شد.
-آیه تطهیر که طهارت مطلق و منزّه بودن از آلودگی و نقص را برای آنان اثبات میکند؛ چرا که سهو و نسیان، خود نوعی نقص علمی و عملی به حساب میآید.
-«لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (الصف/2) و «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» (البقره/44).
و این با اوامر و نواهی حضرت سازگاری ندارد، زیرا در صورت وقوع سهو مستحقّ سرزنش و عقاب از جانب خدای متعال قرار میگیرد که این با عصمتِ حضرت منافات دارد.
-«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ*الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‏» (الماعون/4-5)؛ این آیات شریفه به تنهایی بر ردّ سهوالنّبی (ص) در نماز، کفایت میکند.
-«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ» (الکهف/57).
مشخص است رسول خدا (ص) که مبلّغ و مبیّن دین در جامعه است و احکام از قول و فعل ایشان برداشت میشود و دستور به تبعیّت مطلق از او داریم و همچنین عصمت برای او به دلایل نقلی و عقلی ثابت شده است؛ امکان ندارد بر خلاف آیهای از قرآن عمل کند و یا مورد عقاب قرار گیرد، خصوصاً اینکه از آیات برداشت میشود سهو اختیاری است و نهی از آن شده است یعنی موجبات سهو بر انسان یا عدم اهتمام، اختیاری میباشد.
- فخر رازی در تفسیر آیه شریفه «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْكَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً» (طه/114)؛ مینویسد: «روی‏ أنه ... وأنه موصوف بالإحسان و الرحمه و من كان كذلك وجب أن یصون رسوله عن السهو و النسیان فی أمر الوحی، و إذ حصل الأمان عن السهو و النسیان قال: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏.» (رازی، 1420 ق: 22/104).
همچنین در تفسیر همین آیه شریفه میگوید: «فقد دل ذلك على ضعف القوه البشریه عن التحفظ فیحتاج حینئذ إلى الاستعانه بربه فی أن یوفقه لتحصیل العلم و یجنبه عن السهو و النسیان.‏» (همان: 22/ 105). از این سخن اوّلاً فهمیده میشود که عدم سهو و نسیان پیامبر (ص) از جانب خداست و با استعانت و یاری او، رسولش به این مقام رسیده است؛ پس اگر در جایی سهو را بپذیریم، در این استعانت و یاری خدای متعال باید شک کنیم و -نعوذبالله - خدای متعال بخیل نیست تا رحمت و برکتش را از رسولش سلب نماید. ثانیاً از این سخنِ فخر رازی، مطلب اعمی نسبت به قبل برداشت می شود؛ چرا که محدوده عدم سهو را با بیان این داستان به اعمال و رفتار پیامبر (ص) نیز سرایت داد.از این رو سهو در نماز، غسل و امثال اینها سهو در طریق میباشد و آنهم نشان دهنده سهو و نسیان غایت است که آن خدای متعال میباشد و این در مورد رسول خدا (ص) محال میباشد.

بررسی دلایل نقلی از روایات در رد سهوالنّبی (ص)
از موارد مهم دیگری که سهوالنّبی (ص) را در آینه نقد و بررسی قرار میدهد و در نهایت ردّ میکند؛ روایات متعدّد و محکمی است که بهطور مستقیم و غیرمستقیم با کمک دیگر ادلّه، سهو را از پیامبر معظم (ص) نفی کرده است. ازجمله:
- در کتب روایی شیعه و سنی صفتی از رسول خدا (ص) نقلشده که ایشان چشمانشان میخوابد ولی قلبشان به خواب فرو نمیرود. در من لایحضره الفقیه روایتشده: «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (ص) قَالَ لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ...و لَا یَحْتَلِمُ وَ تَنَامُ عَیْنُهُ وَ لَا یَنَامُ قَلْبُهُ » (صدوق، 1413 ق: 4/ 418/ ح 5914)؛ در کتب عامّه تا جایی است که در صحیح بخاری، یک باب مخصوص این موضوع با عنوان «باب كان النبی(ص) تنام عیناه ولا ینام قلبه» قرار گرفته است. (البخاری الجعفی، 1407 ق: 3/ 1307 /باب 21).
منظور عامّه از این مطلب «تفسیرهم ذلك بأن نومه لا یمنعه من معرفه الأحوال» (حسینی، 1400 ق: 2/ 368) است. در مورد خواب چشمان ایشان نیز گفتهشده: «لا تغمض عینه إلا خلسه» (مظفر، بیتا: 69).مؤیّد این مطلب که خواب پیامبر (ص) موجب غفلت از نماز نمیشود روایتی است که از عایشه در مورد نماز شب پیامبر (ص) سئوال شده است.
در اثبات این مطلب که از عمل به ظنّ در دین نهی شده، ذکر چند آیه شریفه از قرآن کریم کفایت میکند.«وَ ما یَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً» (یونس/36)؛ و « إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ‏» (الانعام/116) و امثال این موارد از آیات و روایات بسیار است.
- نکته قابل توجّه دیگر در این نسبت دادنها از جانب عامّه به پیامبر (ص) است که چهبسا این نقلها برای محافظت و ردّ نقص بر شیوخ و بزرگانشان است؛ چرا که روایاتی که از آنان بر سهو و اشتباهاتشان نقل میکنند، به این طریق در حاشیه خواهد ماند.
این مطلب تا جایی نزد آنان مقبول است که حتی در کتاب صحیح بخاری بابی با عنوان «باب یفكر الرجل الشیء فی الصلاه» (البخاری الجعفی، 1407 ق: 1/408) را آورده است و در اوّلین حدیث آن روایت کرده: «عن عمر أنّه قال:إنّی لأجهّز جیشی و أنا فی الصلاه»(همان) در کتاب کنز العمال نیز مینویسد: «عن القاسم بن أبی أمامه قال: صلى عمر بالناس وهو جنب، فأعاد ولم یعد الناس.» (المتقی الهندی، 1401 ق: 8/ 172/ ح 22429).
-از مواردی که موجب عدم استجابت دعا میشود، سهو و فراموشی قلبی میباشد. «أباعبدالله (ص) یقول إن الله لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه‏»(حلی، 1407 ق: 138)؛ درصورتیکه رسول خدا (ص) مستجابالدعوه بودند «وَ یَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى أَنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَه لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْن» (صدوق، 1413 ق: 4/ 418/ ح 5914). ممکن است اشکال مطرح شود که سهوالنّبی (ص) از موارد سهو قلب نیست. این مطلب پذیرفته نیست چرا که در عبادات بسیار به حضور قلب تأکید شده است و نشانمیدهد که عبادت با قلبِ انسان در رابطه است و سهو قلب است که موجب سهو در جوارح و اعضاء میگردد.
-روایتی طولانی از امام صادق (ص) نقلشده است که حضرت در آن جنودی برای عقل و جهل ذکر کردهاند. از مواردی که از جنود عقل میشمارند: تذکّر؛ که ضدّ او سهو است و حفظ؛ که ضدّ او از جنود جهل، نسیان میباشد. در انتها میفرمایند که این جنود عقل در کسی جمع نمیشود مگر در نبی یا وصی یا مؤمنین خاص.
-از رسول خدا (ص) روایتشده: «صَلُّوا كَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» (مجلسی، 1404 ق: 82/ 279؛ بیاضی، 1384 ش: 3/ 199)؛ حضرت این مطلب را مطلق فرمودند و در فرض وجود سهو نیز، همین حکم باقی است و چنانچه سهوی بوده، نقض غرض از بعثت نبی و رسیدن به احکام الهی پیش میآید، زیرا ایشان امر به متابعت در نماز از خود کردند درحالیکه اشتباه این عمل را انجام دادند و این محال است.همچنین این مطلب در دیگر سهوهای نقلشده نیز ثابت است. به طور مثال حضرت امر به خواندن نماز صبح در فاصله زمانی معیّنی کردهاند، ولی طبق این روایات بر خلاف آن عمل کرده و امر به متابعت از خود نمودهاند، پس همه این مطالب طبق قاعده ذکرشده محال است.
این مطلب که سهوالنّبی (ص) با اصل بعثت مغایرت دارد، مبحث مفصّل و جداگانه است و نیاز به اثبات دارد. خلاصه آن این است که هدف از اصل آفرینش، هدایت و تکامل بشر و رسیدن به معرفت الله است. حال ابزار بشر برای رسیدن به این مطلوب و هدف، ناقص است چرا که هم اطّلاعِ کاملی از خود، دنیا و همچنین آخرت ندارد و در آن چیزی که برای رسیدن به تکامل اصلی نیاز دارند، ناتوان هستند.لذا لازم است تا خدای متعال از روی حکمت و لطف خویش انبیا (ص) را بفرستد تا بشر را به کمال حقیقی خود رهنمون کند و بیان معارف و دستورات الهی و راه رسیدن را به آنها نشان دهد. حال اگر به خاطر مسئله و یا عملی از جانب رسول (ص)، رسیدن احکام و معارف به مردم با نقص همراه شود یا به خاطر عمل و رفتاری اعتماد مردم به انبیا، کم و یا از بین برود و از نبی متنفر و گریزان شوند، نقض غرض از بعثت میشود.سهوالنّبی (ص) از هر دو طریق موجب نقض غرض از بعثت میگردد؛ یعنی هم بهخاطر اینکه احتمال به اشتباه رسیدن احکام و دستورات به مردم وجود دارد و هم اصل سهو از مواردی است که موجب کراهت خاطر و گریزان شدن مردم از نبی (ص)میگردد.
- روایاتی از ائمه (علیهم السلام) نقلشده که علم امام به کائنات، حضوری ولی اختیاری است. از جمله آنها، روایاتِ ارائه نامه اعمال مسلمین به آنهاست. از امام رضا (ص) نقلشده که: «إن الإمام مؤید بروح القدس و بینه و بین الله عمود من نور یرى فیه أعمال العباد و كلما احتاج إلیه لدلاله اطلع علیه و یبسطه فیعلم...» (صدوق، 1378 ق: 1/ 214/ ح 2). امام صادق (ص) در جواب مفضّل که از علم امام سؤال کرده بود، فرمودند: «و روح القدس ثابت یرى به ما فی شرق الأرض و غربها و برها و بحرها قلت جعلت فداك یتناول الإمام ما ببغداد بیده قال نعم و ما دون العرش» (کلینی، 1365 ش: 1/ 272/ ح 3؛ صفار، 1404 ق: 454/ ح 13).
اوّلاً زمانی که علم امام به مردم، علمی کامل و اختیاری باشد، این ادّعا که حضرت سهواً به کسی آسیبی بزنند و خود هم متوجّه نشود، ردّ میگردد؛ خصوصاً که نامه اعمال افراد به ائمه (علیهم السلام) ارائه میشود و از جزئیات آن خبر دارند. همچنین شدیداً سفارش به محاسبه اعمال میکردند و خودشان نیز عالم بیعمل نبودند تا مدّتی بگذرد و سپس متوجّه این عمل شوند و تقاضای قصاص کند.
ثانیاً در روایات سهو در نماز، احتیاجی به پرسش نداشت بلکه بهصِرف اراده میتوانستند اطّلاع یابند. چگونه کسی که علم به همهچیز و همه بندگان دارد؛ علم به اعمال خود ندارد؟!
ثالثاً چگونه امکان دارد رسول خدا (ص) برای بیدار شدن از خواب برای نماز صبح، به شخص دیگری میسپارد و او نیز خواب میماند در حالیکه علم و اطّلاع از احوال آن فرد نیز در اختیار رسول خدا (ص) است؟!سهو و نسیان از جانب نبی(ص) از دو نگاه قابلبرداشت است. یکی از دید مخاطبین و مردم که در ظاهر میبینند رسول خدا (ص) مثلاً در نماز یا امر دیگری سهو کرد.موضع دیگر از جانب خود رسول خدا (ص)است، بهعنوان فردی که میداند خدا او را انتخاب کرده است و برای رسالت و رهبری مردم فرستاده شده است. این نبی (ص) ، باید خودش بر اعمال و گفتار خودش اعتماد و یقین داشته باشد و بداند آنچه که انجام میدهد صحیح است. درصورتیکه اگر سهو را بپذیریم، این شک برای رسول خدا (ص) پذیرفته است که چگونه به باقی اعمالش یقین و اعتماد داشته باشد و خود را در جایگاه رسالت، بدون سهو و اشتباه بداند. این استدلال یکی از محکمترین ادلّهای است که سهو را به طور مطلق و کامل از وجود مقدّس خاتمالنّبیین (ص) منزّه میکند، چرا که نبیالله باید به آنچه که از خدا به او رسیده و عامل و مبلّغ آنهاست و همچنین در امور دیگر از معیشتی و غیره، یقین داشته باشد و آنچه که انجام میدهد صحیح و مطابق واقع همان چیزیباشد که اراده کرده و تصمیم بر انجامش داشته است.

نتیجه
از آنجایی که بحث «سهوالنّبی (ص)» به عصمت پیامبر (ص) و ثمره عصمت هم، حجیّت قول، فعل و اعتماد مردم به حضرت میباشد؛ نتیجه آن، مهم و مؤثّر در استنباط و پیروی مردم از ایشان خواهد شد.در نقد دلالت روایات سهو نبی (ص) به علّتِ مغایرتی که با دیگر احادیث و مبانی دارد بیش از هشت اشکال در مضمون و دلالت آنها دیده میشود. از جمله آنها:وجود اضطراب و تشویش در مضمون احادیث مربوط به سهو در نماز؛عدم توجّه هیچ یک از نمازگزاران از بنیهاشم و بزرگان به سهو نبی (ص) در نماز، غیر از ذوالیدین که او هم غیر مشهور است؛انجام اعمال مبطل نماز از جانب رسول خدا (ص) و ادامه دوباره نماز بدون اعاده کردن؛رد هرگونه سهو و قصر در نماز در همان احادیث توسط پیامبر (ص) ؛تنزیه و پاک کردن خلفای راشدین و صحابه از سوی علمای عامّه و متهّم کردن شخصیّت پیغمبر (ص) ؛نسبت دادن غضب و خشم به پیامبر (ص) ؛در ادامه نیز دلایل شیخ صدوق بر اسهاءالنبی (ص) مورد بررسی قرارگرفته و رد گردید؛
در آخر نیز با استفاده از دوازده بحث از آیات و هفده بحث از روایات، سهوالنّبی (ص) به طور مطلق رد گردید.

کتابنامه
* قرآن کریم.

فارسی
1. آملی، حسن‌زاده، (1381 ش)، ‏هزار و یك كلمه، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چ 2، ج 2- 4.‌
2. باطنی، محمّدرضا، (1384 ش)، فرهنگ معاصر انگلیسی- فارسی، تهران: فرهنگ معاصر، چ 13.
3. حق شناس تهرانی، عبدالکریم، (1385 ش)، از ملک تا ملکوت، قم: بی‌نا، چ 1، ج 1.
4. خواجوئی، محمّد اسماعیل، (1383 ش)، رساله سهو النبی a ، اصفهان: مؤسسه الزهرا B، چ 1.
5. مکارم شیرازی، ناصر، (1373 ش)، ترجمه قرآن (مكارم)، قم: دارالقرآن الکریم، چ 2.

عربی
6. آمدی، سیف الدین، (1423 ق)، ‏أبكار الأفكار فی أصول الدین، قاهره: دار الکتب، ج 1.
7. ابن ابی الحدید، (1378- 1383 ش)، ‏شرح نهج البلاغه لابن أبى الحدید، قم: مکتبه آیه الله المرعشیw، ج 7 -14.
8. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمّد، (1367 ش)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چ 4.
9. ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، (بی‌تا)، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، بی‌جا: بی‌نا.
10. ابن منظور، محمّد بن مکرم، (1414 ق)،‌ العرب، بیروت: دار الفکر- دار صادر، چ 3، ج 5-15.
11. استرآبادی، محمّدجعفر، (1382 ش)، البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چ 1، ج 1.
12. الاصبحی، مالک بن انس، (1413 ق)، الموطأ الامام مالک، دمشق: چ 1، ج 1.
13. ایجی، میر سید شریف، (1325 ق)، شرح المواقف، قم: الشریف الرضی، چ 1، ج 8.
14. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، (1407 ق)، صحیح بخاری، بیروت: دار ابن کثیر، چ 3، ج 1- 6.
15. بدر الدین، حسین بن بدر الدین، (1422 ق)، ینابیع النصیحه فی العقائد الصحیحه، صنعاء: مکتبه البدر، چ 1.
16. برقی، احمد بن ابی‌عبدالله، (1371 ق)، المحاسن، قم: دار الکتب الإسلامیه، چ 2، ج 1.
17. بغدادی، عبد القاهر، (2003 م)، أصول الایمان‏، بیروت: دار و مکتبه الهلال، ج 1.
18. بیاضی، علی بن یونس، (1384 ش)، الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، بی‌: المکتبه المرتضویه، چ 1، ج 3.
19. بیهقی، ابو بکر، (1405 ق)، دلایل النبوه، بیروت: دار الکتب العلمیه، ج 5.
20. الترمذی، محمّد بن عیسی، (بی‌تا)، سنن الترمذی، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ج 2.
21. تفتازانی، سعد الدین، (1409 ق)، شرح المقاصد، قم: الشریف الرضی، چ 1، ج 5.‌
22. تمیمی، نعمان بن محمّد، (1385 ق)، دعائم الإسلام‏، مصر: دار المعارف، چ 2، ج 1.
23. حسینی زبیدی، محمّد مرتضی، (1414 ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دارالفکر.
24. حسینی، سید بن طاووس، (1400 ق)، الطرائف‏، قم: خیام، چ 1، ج 2.
25. حلی، ابن فهد، (1407 ق)، عده الداعی، بی‌جا:‌ الکتاب الإسلامی، چ 1.
26. حلّی، جعفر بن حسن محقق،(‌1418 ق)، المختصر النافع فی فقه الإمامیه، بی‌جا: مؤسسه المطبوعات الدینیه، چ 6، ج 1.
27. حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، (1412 ق)، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد: مجمع البحوث الإسلامیه، چ 1، ج 5.
28. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (بی‌تا)، تذكره الفقهاء، قم: مؤسسه آل البیت b، چ1، ج 3.
29. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1413 ق)، الرساله السعدیه، بیروت: دار الصفوه، چ 1.
30. حلی، یحیی بن سعید، (1394 ق)، نزهه الناظر، قم: انتشارات رضی.
31. الحمیدی، محمّد بن فتوح، (1423 ق)، الجمع بین صحیحین البخاری و المسلم، بیروت: دارالنشر، دار ابن حزم، چ 2، ج 1-3.
32. حنبل الشیبانی، احمد بن محمّد، (1420 ق)، مسند احمد، بیروت: موسسه الرساله، چ 2.
33. حنفی، حسن، (بی‌تا)، من العقیده إلى الثوره، قاهره: مکتبه مدبولی، ج 4.
34. خویی، سید ابو القاسم موسوی، (1418 ق)، موسوعه الإمام الخوئی، قم: مؤسسه احیاء آثار الإمام الخوئی، چ 1، ج 15.
35. الذهبی، (بی‌تا)، سیر أعلام النبلاء، بی‌جا: بی‌نا.
36. رازی، فخر الدین، (1420 ق)، تفسیر مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چ 3، ج 3-4.
37. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1986 م)، الأربعین فی أصول الدین‏، قاهره: مکتبه الکلیات الأزهریه، چ 1، ج 2.
38. راغب اصفهانی، حسین بن محمّد، (1412 ق)، مفردات ألفاظ القرآن، سوریه: دار العلم- الدار القلم، چ 1.
39. رضی الدین، حسن بن فضل طبرسی، (1412 ق)، مكارم الأخلاق، بی‌جا: انتشارات شریف رضی، چ 4.
40.سبحانی، جعفر، (1412 ق)، الإلهیات على هدى الكتاب و السنه و العقل، بی‌جا: المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، چ 3، ج 3.
41. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (بی‌تا)، عصمه الأنبیاء، قم: مؤسسه امام صادق A.
42. السیوری، فاضل مقداد، (1405 ق)، إرشاد الطالبین إلى نهج المسترشدین، بی‌جا: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی w.
43. شبر، سید عبدالله، (1424 ق)، حق الیقین فی معرفه أصول الدین، قم: أنوار الهدی، چ 2.
44. شریف مرتضی، علی بن الحسین،(‌1250 ق)، تنزیه الأنبیاء، قم: الشریف الرضی.
45. صدوق، محمّد بن علی، (1413 ق)، من لا یحضره الفقیه، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، چ 3، ج 1.
46. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1378 ق)، عیون أخبار الرضا A، تهران: انتشارات جهان، ج 2.
47. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1395 ق)، كمال الدین‏، تهران: انتشارات اسلامیه، چ 2، ج 1-2.
48. صفار، محمّد بن حسن، (1404 ق)، بصائر الدرجات، قم:‌ آیت الله مرعشی نجفی، چ 2.
49. طباطبایی، محمّدحسین، (1417 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: مکتبه النشر الاسلامی، چ 5، ج 14.
50. طبرسی، احمد بن علی، (1403 ق)،‌الإحتجاج‏، مشهد: نشر مرتضی.
51. طبرسی، فضل بن حسن، (1372 ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چ 3، ج 4.
52. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1390 ق)، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم: اسلامیه، چ 3.
53. طوسی، محمّد بن حسن شیخ الطائفه، (1407 ق)، الخلاف، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، چ 1، ج 1.
54. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1365 ش)، تهذیب الأحكام، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چ 4، ج 2.
55. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1390 ق)، الإستبصار، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چ 3، ج 1.
56.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1414 ق)،‌ العشر، قم:‌ الإسلامی، چ 2.
57. طوسی، محمّد بن محمّد بن حسن خواجه نصیر الدین، (1407 ق)، تجرید الاعتقاد، بی‌جا: دفتر تبلیغات اسلامی، چ 1.
58. عاملی، سیدجعفر مرتضی، (1428 ق)، الصحیح من سیره النبی الاعظم، بیروت: دارالحدیث للطباعه و النشر، چ 2، ج 5-6.
59. عاملی، محمّد بن الحسن الحر، (1409 ق)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت A، چ 1، ج 5-8.
60. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1418 ق)، التنبیه بالمعلوم من البرهان على تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان‏، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چ 1.
61. عاملی، محمّد بن مکی اوّل، (1419 ق)، ذكرى الشیعه فی أحكام الشریعه، قم: مؤسسه آل البیت A، چ 1، ج 2.
62. العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر، (1412 ق)، الإصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالجیل، چ 1، ج 4.
63. عسکری، حسن بن عبدلله، (2010 م)، الفروق فی اللغه، بیروت: دارالکتب العلمیه، چ 2.
64. عیاض، قاضی، (1407 ق)، الشفاء بتعریف حقوق المصطفى، عمان: دار الفیحاء، چ 2، ج 2.
65. فراهیدی، خلیل بن احمد، (1409 ق)، کتاب العین، قم: نشر هجرت، چ 2.
66. قاضی عبدالجبار بن احمد، (1965- 1962 م)، المغنی فی أبواب التوحید و العدل‏، قاهره: الدار المصریه، ج 15.
67. القشیری النیسابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، (بی‌تا)، صحیح مسلم، بیروت: دارالجبل، ج 2 و 4-8.
68. قمی، علی بن ابراهیم، (1404 ق)، تفسیر علی بن إبراهیم القمی، قم: مؤسسه دار الکتاب، چ 3، ج 2.
69. کلینی، محمّد بن یعقوب،‌1365 ش)، الكافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چ 4، ج 3.
70. گیلانی، عبدالرزاق، (1400 ق)، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، بی‌جا: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چ 1.
71. مازندرانی، محمّد بن شهر آشوب، (1379 ق)، ناقب آل أبی طالب A، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ج 1.
72. المتقی الهندی، علی بن حسام الدین، (1401 ق)، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: موسسه الرساله، چ 5، ج 7- 8.
73. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، (1404 ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، ج 17-22.
74. مظفر، محمّدحسین، (1422 ق)، دلایل الصدق‏، قم: مؤسسه آل البیت A، چ 1، ج 4.
75. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (بی‌تا)، علم الإمام، بی‌جا: بی‌نا.
76. معلوف، لویس، (1387 ش)، المنجد فی اللغه، قم: انتشارات دارالعلم، چ 4.
77. مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان، (1413 ق)، عدم سهو النبی a، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چ 1.
78. النسائی الخراسانی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، (1411 ق)، سنن النسائی الکبری، بیروت: دارالکتب العلمیه، چ 1، ج 1-5.
79. نوری، حسین، (1408 ق)، مستدرك الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت b، چ 1، ج 6.
80. النووی، محیی الدین بن شرف، (بی‌تا)، تهذیب الأسماء واللغات، بی‌جا: ج 1.

منابع لاتین
81.Crawley، angela، (1384)، “Oxford Elementary” Tehran: Peik Zaban.
میلاد میرزایی- طلبه سطح یک مدرسه علمیه فیلسوف الدوله
شایسته تقدیر سومین جشنواره علامه حلی استان تهران

نقشه سایت :: sitemap