عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: انتحال؛ گسست پیوندهای میان علم و اخلاق ::.



روایت اوّل: «در روز 16 فوریه، «زوددویچه تسایتونگ» گزارش داد که برخی از بخشهای متن پایاننامه دکترای حقوقِ وزیر دفاع آلمان، رونویسی است. این اتهام، موجی از انتقادها علیه وزیر دفاع و همچنین[...] صدراعظم آلمان را به همراه داشت و اكثر مقامات آلمانی از وزیر دفاع این كشور خواسته بودند به دلیل این رسوایی، هر چه سریعتر از سِمَت خود كنارهگیری كند».1 در این پایاننامه، تنها «یک پاراگراف»، از منبعی، بدون آنکه به آن منبع استناد داده شود، رونویسی شده بود.


روایت دوم: «بر اساس اخباری که تاکنون منتشر شده است، یکی از برجستهترین اساتید گروه فلسفه دانشگاه و یا بهتر است بگویم مشهورترین استاد این گروه، به صورت گسترده و بی سابقهای اقدام به سرقت علمی و معرفتی کرده است. [...] بر اساس گزارشها[ی] منتشر شده، تمام مدارک علمی این استاد دانشگاه از مقطع دکترا به بعد، زیر سؤال است؛ از پایاننامه دکترای او گرفته تا آثار و مقالاتی که بر اساس آن توانسته است تا جایگاه «استاد تمامی» دانشگاه پیش رود ».2


***


این دو خبر، که یکی در سال 1389 شمسی، توسط پرتیراژترین روزنامه آلمانی انتشار یافت و دیگری خبری بود که همین چند ماه گذشته در ایران خودمان منتشر گردید، موجی از واکنشها را در پی داشت و توجّه بسیاری از فراگیران دانش و علاقهمندان به مباحث اخلاق علمی و طرفداران حق مالکیت معنوی را به خود معطوف کرد. گرچه این دو خبر، در ظاهر، پردهبرداری از ماجرای یک سرقت علمی یا به اصطلاح «انتحال» در سطح مقامات سیاسی و علمی در دو کشور است، اما محتوای این دو خبر، از جهاتی با یکدیگر تفاوت دارد؛ یکی سطح و میزان حساسیت به انتحال علمی و دیگری میزان واکنش حقوقی و عمومی نسبت به آنها.


انتشار خبر انتحالِ یک پاراگرافیِ رساله دکترای وزیر زن آلمانی، در آلمان به «رسوایی بزرگ» لقب یافت و فشارهای افکار عمومی، احزاب، سیاسیون و جامعه علمی، باعث شد او که در آن زمان، پست وزارت دفاع را بر عهده داشت، از سِمَت خود استعفا و دانشگاهی که او در آن تحصیل کرده بود، مدرک دکترای اعطا شده را فاقد ارزش اعلام کند. گرچه به احتمال زیاد، ما در نگاه نخست، این واکنش را واکنشی سختگیرانه توصیف میکنیم، اما توانست فضای ملتهب جامعه آلمان را در آن زمان به آرامش نزدیک کند. اما در این سو، زمانی که خبر انتشار مجموعهای از انواع سرقتهای علمی و ادبیِ بسیار گسترده توسط یکی از برجستهترین و مشهورترین اساتید دانشگاه، که طیّ سالهای متمادی و در کمال خونسردی اتفاق افتاده بود، به نحوی غافلگیرکننده انتشار یافت، باعث شد نشان دهد که این ماجرا، نه یک مورد خاص، بلکه سرِ دراز دارد؛ پس از انتشار این خبر، دانشجویان دانشگاههای دیگر، آثار علمی اساتید مطرح را مورد بررسی قرار دادند و سیل اتهام سرقت علمی، یکی پس از دیگری، گریبان آنها را میگرفت.


دو نکته کلّی و البته مهم را در مقایسه میان روایت اوّل و روایت دوم و واکنشِ رخ داده پس از آنها، میتوان ذکر کرد:


1. این ماجرا در ایران، همانطور که بسیار تند و سریع آغاز شد، به سرعت نیز پایان یافت و به نتیجه واضحی نینجامید. این عدم واکنش مناسب به ماجراهای رخ داده در ایران، نشاندهنده ضعف جدّی در قوانین مربوط به حق مالکیت معنوی، بیتوجّهی به اجرای صحیح آن و یا خلأ جدّی در آموزش و جدّی انگاشتن اخلاق علمی و حرفهای است. از سوی دیگر، شاید جامعه علمی ایران، این آمادگی را نداشت که بهطور جدّی، به اتهامها رسیدگی کرده و صحّت و سلامت فعالیت علمی همه اساتید را مورد بازبینی دقیق قرار دهد؛ چراکه امکان داشت دامنه این معضل، بسیار گستردهتر از آن باشد که بتوان تصوّر آن را داشت و در نتیجه، هویت علمی و اخلاقی جامعه علمی ما، به شدّت آسیب میدید.


2. سطح انتحالهای رخ داده، به هیچ وجه با یکدیگر قابل مقایسه نیست؛ در یک کشور، بابت تنها یک پاراگراف سرقت علمی و یا کمی بیش از آن، واکنشی در سطح نهادهای مختلف مدنی و سیاسی در یک کشور به راه انداخت؛ اما در کشور ما، اتهام انواع و اقسام سرقتهای علمی، توسط چندین نفر از برجستهترین و مطرحترین اساتید، آنهم نه در حدّ یک پاراگراف، بلکه در حدّ مقاله و کتاب، مطرح شد.


اما با همه این اوصاف، به نظر میرسد که این مسائل، تنها سطح رویین و برآیندهایی است که از عقبه علمی، اخلاقی، فرهنگی و حقوقی، نشأت میگیرند. مشکل اول و اساسی جامعه علمی ما، رخ دادن سرقتهای علمی نیست؛ گرچه در سخیف بودن چنین رخدادهایی جای هیچ شکّ و شبههای نیست، اما آنچه ضروری است، آن است که باید علل چنین معظلی مورد توجّه قرار گیرد و به علاج ریشه‌‌های آن معطوف گردیم.


به نظر من، اساسیترین مشکلات جامعه علمی امروزمان در حوزه و دانشگاه را میتوانیم به طور خلاصه اینگونه به شمار آوریم:


1. نگاه ابزاری و مادی به علم و روزمرهگی آن؛


2. فقدان روح خلاقیت در فضای علمی کشور و بی توجهی به آن؛


3. ناکارامدی شبکه علمی کشور؛


4. عدم توجّه جدّی و صحیح به علوم انسانی و نقش حیاتی آن در اعتلای فرهنگ و تمدن جامعه؛


5. کمتوجّهی به اخلاق علمی و حرفهای که بهطور کلّی، از کمتوجهی علمی و عملی و در حاشیه قرار گرفتن «اخلاق» نشأت گرفته؛


6. عدم رعایت صحیح قوانین مربوط به حق مالکیت معنوی و وجود خلأهای احتمالی در قوانین؛


7. گسست رابطه میان علم، اخلاق و معنویت؛


8. کممایهگی علمی و معنوی برخی اساتید؛


9. عدم اطلاع از روشهای تخصّصی تحقیق در علوم انسانی و ضرورت آن؛


10. غربی، بیگانه و گاه ضد دین انگاشتن استانداردهای علمی رایج و پرهیز از به کارگرفتن آنها.


باید به این نکته بسیار مهم توجّه داشت که هیچکدام از نظریهها، استدلالها، نقدها، گزارشها و دیدگاههای علمی را نمیتوان فارغ از اندیشمند، متفکّر و مشاهدهکننده در نظر آورد. هر کدام از نظریهها و دیدگاهها و دیگر فرآوردهها و فعالیتهای علمی، بخشی از منظومه فکری، فرهنگی، تاریخی، روانی و اعتقادیِ تولیدکننده آنهاست. بخشی از مصلحت تدوین استانداردهای ارجاعدهی و استناددهیِ صحیح اقوال به گویندگان آنها، مربوط به حفظ این ارتباط و بخش دیگر، بر اساس حفظ حق مالکیت معنوی افراد، تدوین شده است.


سلامت فضای علمی و انگیزه و شوق به خلاق بودن، در گرو رعایت حقوق معنوی متفکّرین و صاحبان آثار است. همانگونه که هیچ سرمایهگذار اقتصادی، در جایی که هرج و مرج حاکم است و هر لحظه امکان سرقت و تقلّب در آن وجود دارد، سرمایهگذاری نمیکند و هرگز به تولید و خلاقیت نمیاندیشد، فضای علمی حاکم بر یک جامعه نیز چنین است. در جامعهای که حقوق مالکیت معنوی افراد، توسط عموم مردم و مسئولان، و جامعه علمی، پاس داشته نمیشود، نباید انتظار داشت که علم شرافت یابد و عالمان بر مسند و جایگاه واقعی خود بنشینند و به حلّ مسائل بیندیشند؛ در چنین جامعهای سخن گفتن از تولید علم و خلاقیت، کاملاً بیمعناست.


حوزه‌‌های علمیه، همواره مروّج علم و اخلاق بودهاند. پیوند این دو، زمینه را برای تولید نظریات کارآمد و نقد روشمند و متعهّدانه آنها فراهم میآورد؛ آنچه که روش اجتهادی شیعی را تاکنون، به عنوان پویاترین سنت علمی در اسلام، مطرح نموده است.


پینوشت


1. پایگاه خبری الف، «استعفا به دلیل سرقت علمی برای رساله دكترا». ( تاریخ انتشار خبر 10/12/1389، کد خبر:97232). [دسترسی 13/02/1394].


http://alef.ir/vdcciiqo.2bqm18laa2.html?9wml


2. پایگاه خبری-تحلیلی فرارو، « شوک سرقت علمی دو استاد مشهور فلسفه». (تاریخ انتشار خبر 11/09/1393، کد خبر: 215678). [دسترسی 13/02/1394].


http://fararu.com/fa/news/215678


 


سيد علي شمسي