عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: فرمایشات مقام معظم رهبری پیرامون علم اصـول ::.
« گرد آورنده: سجّاد آقائی »
اصول به عنوان طریقه استنباط و استدلال از منابع شرعی پایه اساسی فقاهت است. از همین رو این علم پس از انقلاب اسلامی به عنوان بنیان ایدئولوژی جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. رهبری حکیم و فرزانه انقلاب نیز با همین نگرش در سخنرانی های مختلف در جمع فضلا و اندیشمندان حوزوی با پافشاری بر حفظ این طریقه علمی بر ضرورت ایجاد تحول در متون درسی تاکید کرده اند. ایشان معتقدند که طالبان علوم انسانی اسلامی بایستی از ساده ترین رهگذر ،امکان رسیدن به معارف اسلامی را داشته باشند. از این رو بایست در آسان ترین عبارات بیش ترین مفاهیم منتقل گردد. این سخنان اگر چه بسیار اندک هستند اما همچون مرواریدی در دریای معارف اسلام است و نشانگر دغدغه مندی فراوان ایشان نسبت به فضای علمی حوزه و توانایی تعامل آن با اجتماع است. در ادامه به عنوان نمونه برخی از این سخنان را نقل می نمائیم:
با اصول و فقهی كه شیعه در بسیاری از مواقع دور از حكومت نگاشته است، نمی‌توان در این نقطه كه دین با اقتدارِ كنونی خود، مدیریت تحولات اجتماعی را به‌دست گرفته كار اساسی انجام داد.
تغییر جدّى در كتب درسى باید صورت گیرد؛ چون تحوّل از پایه باید شروع شود... در درس خارج فقه هم مباحث كاربُردى و مورد استفاده باید مطرح گردد. بعضى از مباحث_ خصوصاً در اصول و در فقه _ وجود دارد كه واقعاً مورد احتیاج نیست؛ ولى در اصول و فقه، این مباحث را مى‌خوانند.
«(پس از اشاره به تدریس کتب قدیمی اصول در حوزه)...اگر این آینده‏نگرى امروز در حوزه‏‌ی قم انجام نگیرد و به وضع موجود راضى باشیم؛ به همینى كه حالا حوزه را یك جورى اداره كنیم؛ به این اگر قناعت كنیم، فردا یا حوزه‏اى نداریم یا حوزه‏اى رو به انحطاط خواهیم داشت.»
البته وقتى مى‏گوییم فقه، مراد ما همین چیزى است كه گفتیم. وقتى مى‏گوییم فقاهت، مراد ما آن متد كارى و شیوه‏ى كارى در حوزه‏هاست. این شیوه‏ى استنباط را به عنوان «فقاهت» اصطلاح مى‏كنیم، كه در كلمات فقها هم كم و بیش به همین معنا به كار مى‏رود. روش فقاهت، یعنى همین روش رد فروع به اصول، و استنباط از اصول و مبانى استنباط ـ كتاب و سنت و عقل و اجماع ـ و كیفیت این استنباط و تقابل میان ادله و ترتیب و نوبت‏بندى ادله‏ى مختلف، كه اول به چه مراجعه كنیم؛ فرضاً اول به ادله‏ى اجتهادى مراجعه مى‏كنیم، به ظواهر مراجعه مى‏كنیم؛ اگر ظواهر تعارض داشتند، چه‏كار بكنیم؟ اگر ظواهرى نداشتیم، چه‏كار بكنیم؟ نوبت اصول عملیه كى مى‏رسد؟ كدام اصل بر كدام اصل دیگر مقدم است؟ و از این قبیل. این شیوه‏یى كه ما در علم اصول آن را مى‏خوانیم، اسمش را «فقاهت» مى‏گذاریم. پس، مبنا در حوزه‏هاى علمیه فقه است، به معناى آن علمى كه گفته شد و شیوه،فقاهت است، به این معنایى كه بیان شد.
حفظِ حوزه بحمداللَّه حاصل است و نسبت به گذشته كمّاً و كیفاً افزایش پیدا كرده است. فى الجمله در این جاى تردید نیست؛ لیكن ترمیم ،قدرى دقیقتر و سخت تر است و از آن سخت‌تر، بالندگى و رشد دادن و پیش بردن است. كفایت نمى‌كند كه شما فقط میراث گذشتگان را نگه دارید و به آیندگان تحویل دهید؛ چون نفس توقّف در چنین قضیه‌اى، عقبگرد است.
ترمیم یعنى چه؟ یعنى پس از ثلمه‌ى حاصل از فقدانها، حوزه عناصرى را تربیت كند تا موجودىِ فعلى، جایگزین آنها باشد و نیز پس از اِندراسِ مفاهیم منسوخ، مفاهیمى بیافریند كه جایگزین مفاهیم مندرس و كهنه شده باشد. مفاهیم، كهنه مى‌شوند و نشاط و شادابى را بتدریج و با مرور زمان، از دست مى‌دهند. باید بعد از آن‌كه فكرى ،به خاطر ورود انظار و دقّتهاى گوناگون بر آن، به مرور زمان دچار خدشه شد و از استحكام اوّلیه افتاد، جاى آن مفاهیم نویى گذاشته شود.
این، كفایت نمى‌كند كه ما ـ فرضاً ـ در علم اصول، كتاب صاحب فصول (رحمهاللَّه علیه) یا صاحب قوانین را نگاه كنیم و بسیارى از مباحث آن را منسوخ به حساب آوریم؛همچنان كه این گونه هم هست. حالا كدام فاضل و ملاّ و اصولىِ بحّاثى است كه در طول تأمّلات اصولى خود، نسبت به كتاب فصول یا به بسیارى از ابواب قوانین، احساس احتیاج كند؟ آنها كهنه‌اند و بسیارى از آن حرفها از رونق و بها افتاده و بهتر از آنها وارد بازار شده است. پس، مفاهیم منسوخ مى‌شوند. در همه‌ى علوم، چنین چیزهایى هست. براى پركردن خلأ حرفها و مباحث و مسائل منسوخ، باید مباحث جدیدى مطرح شود و فضاى ذهنى در هر علمى، از لحاظ حجم مفاهیم ذهنىِ لازم، به كمال برسد. این، ترمیم است كه تلاش و فعّالیت زیادى لازم دارد.
كفایه‌اى كه شما مى‌خوانید، اوج افكار اصولى «محقّق خراسانى» است. اگر امروز طلبه‌ى كفایه خوان ما، كفایه را كه مى‌خواند آن را بفهمد، مثل اكابر شاگردان «آخوند» كه آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است. منتها باید بداند كه امروز پلّه‌ى آخر نیست؛ ولى آن روز، پلّه‌ى آخر بود. بنابراین، حوزه در فقه و اصول و در كار حوزه‌اىِ كمّى و در تبلیغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسؤولیتهایى كه بر عهده گرفته است، با گذشته تفاوت زیادى دارد و پیشرفت زیادى كرده است.
چه لزومى دارد كه ما كتاب «معالم» را به عنوان اوّلین كتاب اصولى بخوانیم كه مثلاً متعلّق به چهار قرن پیش است؟ در حالى كه كتاب «معالم»، علاوه بر این‌كه مطلبش یك مطلب اصولى است و بالاخره براى متعلّم جدید است، عبارات آن هم عبارات مشكلى است. چرا ما طلبه را به عبارت معطّل كنیم؟
امروز در دنیا تمرین مى‌كنند كه مشكلترین مطالب را به آسانترین زبانها بیان و فرموله كنند. رمز مى‌گذارند تا با گفتن یك كلمه، مخاطب ده كلمه را بفهمد؛ اما ما بیاییم عبارتِ مشكلى را براى بیان مطلبى انتخاب كنیم. همین مطالبى راكه مرحوم صاحب«معالم» به عبارتِ مشكل بیان كرده است، فرد دیگرى در كتاب اصولىِ دیگرى كه از «معالم» كوچكتر و جدیدتر هم هست، چهار صد سال بعد از «معالم» نوشته و همه‌ى مطالب لازم «معالم» را به زبان ساده بیان كرده است، این‌كه بهتر از آن است. چه استدلالى پشت سر این وجود دارد كه ما كتابها را عوض نكنیم؟
بعضى از مباحث ـ مخصوصاً در اصول و در فقه ـ وجود دارد كه واقعاً مورد احتیاج نیست؛ ولى در اصول و فقه، این مباحث را مى‌خوانند. یك فقیه، در تمام طول بیست سال هم كه استنباط كند، ممكن است یك بار حاجتش به بحثى، یا به مبناى معانى حروف، یا در حقیقت و مجاز و یا مبانى دیگر بیفتد. چه لزومى دارد ما این همه در مباحثِ غیر لازمِ اصولِ، معطّل شویم؟ در این زمینه، مرحوم شهید صدر (رضوان اللَّه علیه) كار خوبى كرده‌اند. آن كارى كه ایشان در باب اصول كردند و آن پیشنهادى كه در زمینه‌ى درس و تعلیم اصول دادند، پیشنهاد خوبى است.

نقشه سایت :: sitemap