عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول نشريات مدارس فصلنامه سخن جامعه شماره سوم و چهارم/سال دوم/ بهار و تابستان 1391 مقاله/بررسی ادله،آثار و ملاک دو قاعده حرمت اهانت به مقدسات و وجوب تعظیم شعائر
.:: برّرسی ادله، آثار و ملاک دو قاعده «حرمت اهانت به مقدسات» و «وجوب تعظیم شعائر» ::.
« حجت الاسلام یونس عیسوند »
چکیده
در میان غالب آثار فقهی و اصولی، از دو قاعده «حرمت اهانت به مقدسات» و «وجوب تعظیم شعائر» مستقلاً ذکری به میان نیامده است. آنچه مسلم است استفاده ضمنی فقها از این دو قاعده به مثابه کبرای استدلال در استنباط برخی احکام است؛ به طوری که حجیّت این دو قاعده را در نزد ایشان مفروغ عنه می نماید.
حکم مجموعه ای از فروع فقهی دائر مدار هتک و اهانت یا احترام و تعظیم است. در روایات رسیده از حضرات معصومین b ، باب وسیعی در زمینه نهی از اهانت و لزوم حرمت شعائر الهی، گشوده شده و آثار و تبعات هرکدام را گوشزد فرموده اند. از اینرو، اهمیت بازخوانی چنین قاعده ای نمایان است. نویسنده در این اثر، تلاش نموده است، در باب ادله عقلی، قرآنی و روایی این دو قاعده و همچنین، درباب انواع و حیثیات مختلف اهانت و ملاک تشخیص شعائر و لزوم توجه به آن، گزارشی مختصر، ارائه کند.
کلیدواژه
اهانت، حرمت، تعظیم شعائر، مقدّسات.


مقدمه
توهین به خداوند سبحان و هرآنچه به او و امور مقدس منتسب است از جمله اموری است که عقلاء در بدایت نظر، به غیر عقلانی و غیر اخلاقی بودن آن حکم نموده اند و فاعل آن را مستحق سرزنش و ملامت می دانند. دو اصل «حرمت اهانت به مقدسات» و «وجوب تعظیم شعائر»، بر اساس مجموعه ادله متقن عقلائی، قرآنی و روایی، چنان مسلّم انگاشته شده اند که گویی همواره در ذهن فقیه به عنوان معیاری خدشه ناپذیر، در استنباط احکام شرعی، مورد توجه مدام قرار می گیرد.
در میان غالب آثار فقهی و اصولی فقها، از دو قاعده «حرمت اهانت به مقدسات» و «وجوب تعظیم شعائر» مستقلاً ذکری به میان نیامده است. آنچه مسلم است استفاده ضمنی فقها از این دو قاعده به مثابه کبرای استدلال در استنباط برخی احکام است. نویسنده در اثر حاضر کوشیده است از: ادلّه و مدارک حجیت این دو قاعده، رابطه و تقابل اهانت و تعظیم در دایره مقدسات دینی، وجوه مختلف اهانت به محترمات، ملاک تشخیص محترمات و مقدسات الهی، کیفیت برخورد با موارد مشکوک، و... گزارشی مختصر ارائه کند.

فصل اول: ادلّه
أ) ارتکاز ذهن و بنای عقلا
فطرت آدمی، به قبح توهین به هرآنچه مقدس شمرده شود و تعظیم و بزرگداشت هرآنچه بتوان آنرا مقدس قلمداد نمود، حکم می کند. عقلای هر دین و قومی نیز بر این دو امر مهم تأکید دارند و بر آن جدیت می ورزند. توضیح درباره این مسئله روشن، چندان لازم و ضروری نمی نماید. حضرت آیه الله العظمی بجنوردی در کتاب «قواعد فقهیه» به تفصیل، به طرح این دلیل پرداخته است(ر.ک به: موسوی بجنوردی،1430: ج 5/ ص 295).
ب) اجماع
دو قاعده حرمت اهانت به مقدسات و وجوب تعظیم شعائر، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، از پشتوانه اجماع برخوردار است. در زیر به این دو قسم و مستندات آن، اشاره می شود:
الف) عده ای بطورمستقیم، نسبت به این دو قاعده ادعای اجماع کرده اند:
1. آیت الله بجنوردی در قواعد فقهیه: «الإجماع علی حرمه هتک ما هو من حرمات الله و شعائر الدین» (همان،1430: ج 5/ص 294).
2. محقق نراقی در عوائد الأیام: «قد ثبت بالعقل و النقل حرمه الاستخفاف و الإهانه بالاعلام دین الله مطلقاً و انعقد علیه الاجماع، بل الضروره» (نراقی،1245: ص 31).
3. نویسنده العناوین الفقهیه: «و قد انعقد علی ذلک الإجماع بل یمکن دعوی الضروره أیضاً علیه، فانّه شیءٌ یعرفه الصبیان و النساء فضلاً عن العوام» (مراغی،1417: ج 1 / ص 556).
4. مولف مبانی الفقه الفعال هم از جمله ادّله، اجماع را ذکر کرده است (سیفی مازندرانی، 1425 ق: ج 1/ ص 152).
ب) برخی دیگر، به طور غیرمستقیم، ادعای اجماع بر فرعی فقهی را مبتنی بر این دو قاعده نموده اند:
1. آقای خوانساری در «مشارق الشموس فی شرح الدروس» آورده اند که:
«...المراد به ماله حرمه کورق المصحف العزیز و التفاسیر و کتب الحدیث و الفقه و تربه الحسین (ع)و نحوها، فهو المشهور بین الأصحاب، بل کاد أن یکون إجماعیاً لأنّ فیه هتکاً للشریعه و استخفافاً لحرمتها...»(خوانساری، 1098 ق: ج 1/ ص 391).
2. جناب یوسف بحرانی در الحدائق الناضره در حرمت نبش قبر مومن چنین می نویسد:
«الظاهر انّه لاخلاف بین الأصحاب (رضوان الله علیهم) فی تحریم النبش و قد ادعی علی ذلک الإجماع جمعٌ منهم کالمحقق فی المعتبرو العلامه فی المنتهی و التذکره و الشهید فی الذکری...» (بحرانی، 1186 ق: ج 4/ص 143).
3. آقای خوئی در موسوعه خود در ذیل بحث وجوب ازاله نجاست از مساجد می فرمایند: «لا إشکال فی وجوب إزاله النجاسه عن المساجد و حرمه تنجیسها لارتکازهما فی أذهان المتشرعه... و للإجماع القطعی المنعقد فی المسأله»(موسوی خویی،1418: ج 3/ص 251).
4. آیت الله صافی گلپایگانی هم در کتاب ذخیره العقبی فی شرح العروه الوثقی، ذیل عنوان «یجب الإزاله عن ورق المصحف الشریف» می نویسند:
«... لا ینبغی الاشکال فی وجوب ها و لا حاجه للتمسک به بعض الروایات الداله علیه لأنّه لا یبعد کون وجوب الازاله من المسلمات بل من الضروریات ...» (گلپایگانی،1427: ج 3 /ص 49).

ج) آیات قرآنی
شش آیه از آیات قرآن کریم در حُکم پایه های استنادی قاعده حرمت اهانت به محترمات و وجوب تعظیم شعائر است که در ذیل به آنها و برخی از تفاسیر ارائه شده اشاره می شود:
آیه اوّل: «ذَلِكَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ * لَكُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ * وَلِكُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِیَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَهِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ» (سوره حج/ 32).
ذیل این آیه شریفه و در معنای شعائر، مطالب مختلفی از مفسرین بیان شده است که به پاره ای از آن ها اشاره می شود:
الف) صاحب مجمع البیان به اقوال مختلفی اشاره دارد:
1. شعائر فرائض خداست؛ 2. بلادی که در حرم واقعند؛ 3. مناسک حج را گویند؛ 4. صفا و مروه و سوق قربانی است؛ 5. محرّمات حال احرام را گویند؛ 6. علائمی که برای تعیین مرز حل و حرام است؛ 7. حیوانات علامت گذاری شده برای قربانی.
و در آخر، نظر خود را اینچنین می آورد: «قول اول بر همه اقوال ترجیح دارد زیرا همه اقوال دیگر را دربردارد، بدیهی است که اگر آیه (شعائر) حمل بر معنای عام شود، بهتر است» (طبرسی،1350: ج 6/ص 185).
ب) علامه طباطبایی w در المیزان می نویسد:
«شعائر جمع شعیره است که به معنای علامت است و کأنّه مراد از شعائر، اعلام حج و مناسک آن باشد... شعائر خدا علامت هایی است که خداوند آن ها را برای اطاعتش نصب فرموده»(طباطبائی،1374: ج 5/ ص 256).
ج) آیت الله جوادی آملی، ذیل تفسیر این آیه می فرمایند:
«شعائرالله به معنی آثار و علائم تشریعی الهی است که با لطافت و دقت قابل ادراک باشد مانند صفا و مروه ... شعائر الهی یعنی آنچه را خداوند علامت عبادت قرارداده» (جوادی آملی،1385: ج 8/ص 23 و 38)؛ «هرحکم و شریعتی شعائر الهی است که نباید رها شود. هرچند هرحکمی از احکام شریعت علامتی از علائم دین خداست، لیکن معنای شعائر در آیه مورد بحث (مائده/ 2) مطلق حدود الهی نیست» (همان، ج 21/ص 530).
د) در تفسیرنمونه نیز پیرامون این آیه چنین آمده است:
«شعائرالله به معنی (نشانه های پروردگار) است که شامل سرفصل های آیین الهی و برنامه های کلی و آنچه در نخستین برخورد با این آئین چشمگیر است و از جمله مناسک حج می باشد که انسان را به یاد خدا می اندازد ... تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او می اندازد شعائر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دل هاست» (مکارم شیرازی،1374: ج 14/ص 96).
«تقوی» به معنای پرهیز و دوری از امری است که در آن خوف ضرر است، بنابراین تعظیم شعائر نوعی پرهیز است و مخالفت با آن خوف ضرر دارد پس تعظیم شعائر واجب است چرا که ترسی در مخالفت امور مستحبه وجود ندارد تا امر به پرهیز شود و همین که تعظیم شعائر از مصادیق تقوی شد خودش شاهدی بر عقاب در ترک آن است... تعظیم شعائر از تقوی است و تقوی به واسطه آیات و روایات صریحه واجب است پس تعظیم شعائر که از مصادیق آن است واجب است»(مراغی،1417: ج 1/ ص 561).
آیه دوم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ ...» (مائده/ 2).
مفسرین ذیل تفسیر «احلال شعائر الله» تفاسیر مختلفی ذکر فرموده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
نویسنده تفسیر المیزان آورده است:
«(لا تحلوا – حلال مکنید): کلمه (احلال) که مصدر آن فعل است به معنای حلال کردن است و حلال کردن و مباح دانستن ملازم با بی مبالات بودن نسبت به حرمت و مقام و منزلت پروردگاری است که این عمل را بی احترامی به خود دانسته و این کلمه در هرجا به یکی از این معانی است یا به معنای بی مبالاتی است و یا به معنای بی احترامی نسبت به مقام و منزلت است، (احلال شعائر الله) به معنای بی احترامی به آن شعائر و یا ترک آن هاست» (طباطبائی،1374: ج 5/ ص 256).
کیفیت استدلال از آیه برحرمت اهانت به شعائر الله این است که نهی (لا تحلّوا) ظهور در تحریم دارد- همان طور که در اصول ثابت است- لذا احلال به شعائر الهی به معنای حرمت شکنی، حرام است.
آیه سوم: «ذَلِكَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ ...» (سوره حج: 30).
«سیاق آیات و همچنین شباهتی که با آیه 32 «و من یعظم شعائر الله» وجود دارد، به علاوه درنظرگرفتن معنای لغوی – تفسیری حرمات که تعمیم داده شده به آنچه که در دین محترم است ما را به وجود نوعی از مماثلت بین شعائر و حرمات می رساند، با این تفاوت که شعائر همیشه از ممنوعات نیست ولی همیشه از محترمات است به بیان دیگر محترمات در دین اعمّ از شعائر و ممنوعات است» (سیفی مازندرانی، 1425 ق: ج 1/ص 155). لذا اگر تعمیم معنای حرمات از ممنوعات به محترمات ثابت شود می توان گفت که شعائرالله یکی از مصادیق حرمات الله است.
بنابراین، همان استدلالات مطرح شده در آیه (32/ حج) در اینجا جریان می یابد و وجوب تعظیم حرمات الله ثابت می شود و اما حرمت اهانت به محترمات در دین، هنگامی از این آیه استنباط می شود که تعظیم، ضد عام اهانت باشد؛ زیرا در اصول مقرّر شده است که امر به شی نهی از ضد عامش می کند! اگرکسی بگوید: در آیه از تعظیم حرمات الله به خیر تعبیر شده است و از این بیان که فهو خیر له عند ربه، وجوب تعظیم استفاده نمی شود بلکه رجحان و استحباب برداشت می شود، باید در جواب گفت: این سخن به واسطه خود لفظ حرمات نقض می شود چرا که استحباب و حرمت در طول هم نیستند و با هم سازگاری ندارند و نمی توان بین آن ها را جمع کرد و با این بیان آیه خودش، خودش را نقض می کند؛ چرا که تعظیم حرمات الله را که به امتثال از اوامر و نواهی محقق می شود مستحب دانسته است و آنگاه است که دیگر برای اوامر و نواهی وجوب و حرمتی باقی نمی ماند و ظهور خود را در وجوب و حرمت از دست می دهند و بطلان این سخن واضح است.
آیه چهارم: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَیَّنَّا لِكُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ» (انعام/ 108).
سب به معنای ناسزا و دشنام و فحش است که در این آیه از آن نهی شده است و دستور به ترک آن داده شده و متعلق نهی در آیه «دون الله» است که معنای عام ماسوی الله را دربردارد؛ اگرچه مورد نزول آیه راجع به بتهای مشرکین است که یکی از مصادیق «یدعون من دون الله» می باشد؛ به هرحال، نهی صریح در آیه، ظهور در حرمت دارد و فحش و دشنام از بارزترین مصادیق اهانت لفظی اند. باید توجه داشت که آیه شریفه به طور مطلق، ظهور در حرمت اهانت به محترمات دارد؛ چرا که نهی به محترمات مشرکین تعلق گرفته است نه محترمات مسلمانان؛ بلکه آیه در مقام نهی از اهانت کردن به هر چیزی است که درنزد افراد (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) محترم است.
«مطلبی که به عنوان اشکال مطرح می شود احتمالات موجود در قسمت دوم آیه است زیرا یا فاء در «فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ» که برای نتیجه آمده است در مقام بیان حکمت نهی از دشنام به محترمات افراد است یا علت آن را بیان می کند» (هاشمی رفسنجانی،1373: ج 5/ ص 292).
معنایی که مناسب با این استدلال همان بیان «حکمت» است؛ زیرا دراین صورت «لا تسبّوا» ظهور در حرمت به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی دارد و معنای آیه به این صورت می شود: به محترمات و مقدسات دیگران ناسزا و دشنام اهانت نکنید چرا که یکی از تأثیرات آن، این است که آن ها هم به الله که منشأ تمام مقدسات است توهین نمی کنند.
آیه پنجم و ششم) این دو آیه نیز مستقیماً به وجوب تعظیم شعائر الله اشاره دارد:
«إنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ...» (بقره/ 158) و «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ...» (حج/ 36).

د) اخبار و روایات
از ناحیه معصومین b، روایات فراوانی در باب حرمت اهانت و وجوب احترام به شعائر الله وارد شده است که ضمن دسته بندی، به برخی از آنها اشاره می شود:
1. گروهی از اخبار، علت تحریم برخی گناهان را این دو قاعده بر شمرده اند:
الف) حضرت امام رضا (ع)فرمودند: «فرار از جنگ و جهاد حرام است چرا که موجب وهن در دین و استخفاف به انبیاء و رسولان و ائمه عادله می باشد» (حرعاملی،1409: ج 11/ص 65)1.
ب) همچنین، فرمودند: «...و عله تحریم الربا بعد البینه لما فیه من الاستخفاف بالمحرم الحرام ... و تحریم الله عزوجل لها لم یکن ذلک منه، الا استخفافاً بالمحرّم الحرام و الاستخفاف بذلک دخول فی الکفر» (حرعاملی،1409: ج 12/ص 426).
2. دسته ای دیگر از روایات به حرمت جسم آدمی، و برخی اشخاص، اشاره دارند:
الف) در صحیحه مسمع کردین آمده است که گفت: «پرسیدم از امام صادق راجع به مردی که استخوان مرده ای را شکسته بود؟ حضرت فرمودند: حرمت مرده بزرگ تر و بیشتر از حرمتش در زمان حیاتش می باشد» (همان/ج 19/ص 251 /ص 156).
ب) «علاء بن سیّابه از امام صادق (ع)پرسید: مردی در چاه افتاده و مرده وامکان خروج آن از چاه وجود ندارد؛ آیا می توان از آب آن چاه برای گرفتن وضو استفاده کرد؟ امام فرمودند: از آن وضو نگیرید بلکه آن چاه را تعطیل کنید و قبر آن شخص قرار دهید و لی اگرامکان خروج او از چاه وجود دارد باید خارج شود و غسل وکفن شود، آنگاه دفن گردد چرا که پیامبر اسلام فرمودند: حرمت مسلمان در حال مرده و زنده مساوی است» (حرعاملی، 1409 ق: ج 2/ص 875)2.
ج) حضرت امیرالمومنین (ع)فرمودند: «از کنار صهّاکی! می گذشتم که به من گفت: مَثَل محمد در اهل بیتش جز مثل درخت خرمایی که درمحل زباله ای روییده باشد نیست! من نزد پیامبر رفتم و این مطلب را گفتم. حضرت غضب کرد و با همان حال غضب درمنبرآمد. انصار به خاطرغضبی که از آنحضرت دیدند دهشت زده شدند و غرق در اسلحه آمدند؛ حضرت فرمودند: چه شده است اقوامی را که مرا در مورد خویشاوندانم سرزنش می کنند؟ درحالی که از من شنیده اند آنچه در فضیلت آن ها گفته ام و همچنین فضیلت دادن خدا ایشان را... [روایت مفصل است که حضرت به ذکر بسیاری از فضائل اهل بیت مخصوصاً امیرالمومنین (ع)می پردازند تا آنجاکه] پیامبربا غضب بسیار می فرمایند: چرا آن کس که بهترین اهل بیتم و برادر و وزیر و وارث و وصیم وخلیفه ام در امتم و صاحب اختیار هر مومنی بعد از من را سرزنش کرده برنمی خیزد تا بپرسد پدرش کیست وجایش کجاست؟ آیا در بهشت یا درجهنم است؟!» (هلالی،1416 ق: ص 344 تا 352).
برخی روایات، همچون روایت زیر، در باب احترام به مؤمن وارد شده است:
امام صادق (ع)به عده ای که در نزدشان بودند فرمودند: چرا شما در حق ما استخفاف می کنید؟ شخصی از مردم خراسان ایستاد و گفت: به خدا پناه می بریم از اینکه در حق شما یا یکی از اوامر شما استخفاف کرده باشیم! امام صادق (ع)فرمودند: بله این کار را خود تو هم مرتکب شده ای؟ آن شخص گفت: به خدا پناه می برم از اینکه به شما اهانت کرده باشم! حضرت فرمودند: وای برتو! آیا نشنیدی صدای کسی را که در نزدیکی جحفه بیمار بود و اظهار بیماری می کرد و از تو درخواست کمک کرد تا به قدر فاصله یک میل همراهی اش کنی اما تو سرت را پایین انداختی و رفتی و به او اعتنا نکردی؟! تو او را خوار کردی و اهانت نمودی و هرکس مومنی را اهانت کند ما را اهانت کرده و حرمت خدا را ضایع کرده است.
3. دسته ای از روایات، در تحریم قتال در ماه های حرام آمده است.
در غالب این روایات، تقدس و احترام زمانی، مورد عنایت و موجب حرمت قتال قرار گرفته است.
الف) «از امام صادق پرسیدند راجع به دیه کسی که در ماه حرام مرتکب قتل شود؟ حضرت فرمودند که: دیه یک انسان کامل به اضافه یک سوم (نجفی، 1421 ق: ج 43/ص 26).
ب) امام صادق فرمودند: مردی را نزد امام علی (ع)آوردند که در ماه رمضان بدون جهت روزه خود را خورده بود؟ امام علی (ع)فقط برای شکستن احترام ماه رمضان به او سی و نه تازیانه زد (راوندی، بی تا: ص 36).
4. برخی از روایات مخالفت با حکم فقیه شیعه را حرام دانسته اند:
در مقبوله عمربن حنظله از امام صادق (ع)نقل شده است: «... به حکم او باید رضایت بدهید چرا که ما او را برشما حاکم قرارداده ایم و نپذیرفتن حکم او استخفاف به حکم الهی است و در حقیقت به معنای ردّ ما محسوب می شود و هرکس که ما را رد کند و نپذیرد، خدا را رد کرده است و این در حد شرک به خداست از لحاظ عظمت و سنگینی تخطّی!»5. گروهی از روایات برای اهانت کننده مجازات هایی ذکر کرده اند:
الف) شخصی از امام صادق (ع)سئوال می کند در مورد مردی که به حضرت علی دشنام می دهد و از او تبری می جوید، چه می فرمایید؟ حضرت جواب فرمودند: به خدا سوگند خونش حلال است و هزار از آن ها به اندازه یک نفر از شما ارزش ندارد، او را واگذار (حر عاملی،1409: ج 16/ص 461- 474).
ب) یکی از اصحاب امام موسی بن جعفر (ع)خدمت حضرت رسید و گفت: از محمد بن بشیر (نسبت به شما) شنیدم که می گفت: شما آن موسی بن جعفری که امام ما است نیستی. وقتی حضرت شنید سه مرتبه او را لعنت کردند. پس راوی سئوال می کند اگر چنین حرفی را از او شنیدم آیا خونش بر من مباح است همچنانکه خون دشنام دهنده به پیامبر مباح است؟ امام فرمودند: به خدا سوگند حلال است، به خدا سوگند خونش حلال است و خونش را برای تو و برای هرکس که چنین حرفی را از او بشنود حلال گردانیدم. سپس راوی می پرسد: چنین سخنانی سب شما محسوب نمی شود؟
امام (ع)می فرماید: چنین کسی سب کننده خداوند و پیامبر او و پدرانم و من می باشد. سپس راوی می پرسد: اگر چنین کسی را درحالیکه نمی ترسم از اینکه خون بیگناه ریخته می شود به قتل نرسانم آیا گناه کرده ام؟ امام (ع)می فرمایند: بله گناه تو از او بیشتر است بدون اینکه از گناه او کم شود، مگر نمی دانی برترین شهدا در روز قیامت کسانی هستند که خداوند و رسولش را یاری می کنند(همان).
ج) نقل شده است که حضرت علی شخصی را که در ماه مبارک رمضان شراب نوشیده بود، حد شرب خمر زد و پس از یک شب حبس، روز بعد بیست ضربه دیگر، تازیانه زد. وقتی علت این بیست تازیانه از حضرت پرسیده شد، حضرت جواب دادند: آن هشتاد تازیانه را برای شرب خمر زدم و این بیست تازیانه را برای این زدم که حرمت این ماه را رعایت نکرده است (همان).
د) رسول خدا (ع)فرمودند: «اگر کسی را که بر من دشنام می دهد دیدید بدون اینکه نزد قاضی و یا حاکم شرع بروید واجب است او را بکشید.» (کلینی،1388: ج 7/ ص 266).

فصل دوم: حیثیات و انواع اهانت، تعظیم شعائر و آثار آن ها
الف) اهانت و تقسیمات و آثار مختلف آن
1. اهانت از حیث اعمال و رفتار:برخی اعمال، مانند سب و لعن ائمهb، به ذاته توهین آمیز اند، چه فاعل آن، قصد اهانت داشته یا نداشته باشد. توهین بودن برخی اعمال، از گونه اول نیست و به عرف بستگی دارد مانند کشیدن قسمت هایی از بدن بر مقبره ائمه هدی b، به قصد شفاء.
2. اهانت از حیث عامل آن: عامل اهانت باید عالم باشد. پس اگر تصوّر او این باشد که به چیزهایی توهین می کند که مثل سایر امور، عادی و معمولی است حرامی مرتکب نشده است. مانند شخص غیر مسلمانی که نمی داند قرآن در نزد مسلمانان از قداست خاصی برخوردار است. البته نیازی نیست این علم تفصیلی باشد، بلکه علم اجمالی کافی است، حتی لازم نیست به آن ها معتقد باشد، بلکه اگر خودش آن ها را قبول ندارد ولی اجمالاً می داند که این امور در نزد مسلمانان دارای قداست و احترام است، همین میزان علم جهت تحقق توهین کافی است.
همچنین، مرتکب اهانت باید قصد توهین داشته باشد. بدین معنا که باید اعمال توهین آمیز را به قصد هتک حیثیت و شرافت و حرمت انجام دهد. بنابراین، اگر شخص از روی اشتباه و غفلت و سهو مرتکب اعمال توهین آمیز شود، عمل او اهانت نیست چنانکه در روایتی، علی بن عطیه می گوید: «نزد امام صادق (ع)بودم و شخصی از وی در مورد کسی سئوال کرد که در حالت خشم به پیامبر (ع)دشنام می دهد آیا خداوند او را مجازات می کند؟ امام فرمودند: خداوند بخشنده تر از آن است که سختگیری کند» (حرعاملی،1409: ج 16، ص 464). بر اساس برخی روایات، و کلام فقهاء، برای عامل توهین، خصوصیتی در دین ذکر نکرده اند؛ بلکه در بعضی موارد تصریح به شمول حکم به غیرمسلمان نیز نموده اند. در روایتی از ابن عباس نقل شده که: در زمان رسول خدا (ع)مرد نابینائی کنیزی یهودی داشت که نسبت به پیامبرگرامی اسلام دشنام می داد. مولایش او را به قتل رساند وقتی خبر قتل زن به پیامبر رسید و آن مرد اعتراف به قتل کرده و دلیل آن را ذکر کرد، پیامبر فرمودند: شهادت می دهم که خون آن زن هدر است (نسائی،1366: ج 4/ ص 107).
3. اهانت به موارد مشکوک: اگر شخص به چیزی توهین کند که جزء مقدس بودن آن، یقینی و ثابت نیست، نمی توان آن را اهانت به حساب آورد. به طورمثال: اگر کسی به کوروش یا افلاطون که در نبوتشان اختلاف است توهین کند، نمی توان او را مجازات نمود.
4. اهانت از حیث آثار آناز دیدگاه آیت الله شاهرودی، آثار اهانت در سه دسته خلاصه می شوند:
الف) بعضی از آثار اهانت ارتداد است و کفر که موجب قتل عامل آن می شود مانند اهانت به خدا و انبیا و ائمه b وملائکه و قرآن کریم و ... .
ب) برخی مستوجب فسق و خروج از عدالت است و آن جایی است که معصیت کبیره شمرده شود مانند غیبت مومن ولی اگر معصیت کبیره نباشد و اصرار برآن هم نداشته باشد موجب فسق نمی شود.
ج) قسمتی از آن ها موجب خوردن حدّ می شود مانند قذف که نوعی اهانت است و روزه خواری در ماه رمضان [که روایتش از امیرالمومنین (ع)گذشت] (شاهرودی،1423: ج 11/ص 302).

ب) مقدسات، ملاکات و مصادیق آن
ملاک تشخیص شعائر «شعائر» و «مقدّسات» به «علامت دین خدا» و «پاکی و طهارت» ترجمه شده اند. با توجه به تفاسیر و روایات می توان ملاک شعائر را در چند چیز دانست:
- هر آن چه با خدا و یاد خدا نسبت دارد و هرچه این نسبت شدیدتر باشد قداست و حرمت او هم بیشتر می شود؛
- تصریح آیات و روایات در نام بردن از آن ها و به احترام یادکردن آن ها و دستور در زمینه حفظ حرمت و تعظیم آن ها؛
- تشخیص عرف متشرعّه و رجوع به آن در تعیین مصادیق.
دفاع از حریم مقدسات، فطری است. در اسلام، به جد، بر ترک هرآنچه توهین به مقدسات شمرده شود و وجوب تعظیم و بزرگداشت هرآنچه شعائر الهی قلمداد گردد تأکید شده است. تشخیص مصادیق هتک حرمت و شعائر دین، از جمله اموری است که باید به دقت درباره آن به بحث نشست و الگوهایی واضح و روشن، مبتنی بر نصوص، روایات و مصالح ارائه کرد. همچنین آیه 108 سوره مبارکه انعام، صراحتاً مقدسات دیگران را محترم شمرده است. در این آیه دستور نهی از سبّ اعتقادات مشرکین آمده است. ذیل همان آیه آمده است: «کذلک زیّنّا لِکُلِّ اُمَّه ٍ عَمَلَهُم..» خداوند زیباشدن و زینت بودن اعمال افراد را در نزد خودشان به خود نسبت می دهد «زیّنّا» و چه بسا این بیان اشاره به فطری بودن دفاع از مقدسات هرکس در نزد خودش باشد؛ از این رو، می توان گفت که اعتقادات هر دین و قومی محترم است چرا که اسلام دستور خلاف فطرت نمی دهد.

نتیجه
یافته های مقاله حاضر را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
1 . ترک تعظیم، اعم از اهانت است. چه بسا در مواردی که نه اهانتی صورت پذیرفته و نه تعظیمی شده باشد.
2 . برخی اعمال، ذاتاً و بدون دخالت قصد مرتکب شونده، توهین آمیز اند و باید ترک شود.
3 . عامل توهین باید عالماً و عامداً این کار را انجام دهد تا توهین محسوب شود.
4 . دین و اعتقاد توهین کننده، موثر در اهانت آمیز بودن عمل نیست؛ اما قواعد برخورد با مسلمان و غیر او در برخی موارد متفاوت است.
5 . اهانت به موارد مشکوک را نمی توان توهین به حساب آورد.
6 . ملاک تشخیص شعائر عبارت است از: نص قرآنی یا روایی، انتساب به خداوند و تشخیص عرف متشرعه.
7 . بر اساس آیات و روایات، مقدّسات همه ادیان و اقوام مورد احترام خواهد بود.

پی نوشت ها
1. (حرعاملی،1409: ج 11/ص 65 به نقل از سیفی مازندرانی، 1425 ق: /ج 1/ص 155)
2. (حرعاملی/ج 2/ص 875 به نقل از سیفی مازندرانی، 1425 ق: /ج 1/ص 156)

کتابنامه
* قرآن کریم.
1. آملی، میرزا محمد تقی، (1380 ق )، مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی، تهران: مولف، چ اول.
2. بحرانی، شیخ یوسف، (1186 ق)، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم: جامعه المدرسین.
3. جوادی آملی، عبدالله، (1385 ش )، تفسیرتسنیم، قم: اسراء، چ اول.
4. حر عاملی، شیخ محمد بن حسن، (1409 ق )، تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم: موسسه آل البیت a، چ اول.
5. حکیم، سید محسن طباطبائی، (1410 ق)، منهاج الصالحین (المحشی)، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، چ اول.
6. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، (بی تا)، تذكره الفقهاء، قم: مكتبه المرتضویه لاحیاء آثار الجعفریه.
7. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، (1407 ق)، المعتبر فی شرح المختصر، محقق: نجم الدین، جعفربن حسن، قم: موسسه سید الشهداء (ع)، چ اول.
8. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، (1412 ق)، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه، چ اول.
9. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، (1413 ق)، مختلف الشیعه، قم: جامعه مدرسین، چ دوم.
10. خوانساری، آقا حسین بن محمد، (1098 ق)، مشارق الشموس فی شرح الدروس، محقق: سیدجواد ابی الرضا، بی نا.
11. موسوی خویی، سیدابوالقاسم، (1418 ق)، موسوعه الإمام الخوئی، قم: موسسه إحیاء آثار الإمام الخوئی، چ اول.
12. راوندی، سیدفضل الله، (بی تا)، النوادر للراوندی، قم: ناشر دارالکتاب، چ اول.
13. شاهرودی، سیدمحمود هاشمی، (1423 ق)، موسوعه الفقه الإسلامی طبقاً لمذهب أهل البیت a، قم: موسسه دائره المعارف فقه اسلامی، چ اول.
14. صافی گلپایگانی، علی، (1427 ق )، ذخیره العقبی فی شرح العروه الوثقی، قم: گنج عرفان، چ اول.
15. صدر، شهید سیدمحمد، (1420 ق )، ماوراء الفقه، بیروت: ناشر دارالأضواء للطباعه و النشر و التوزیع، چ اول.
16. طباطبایی بروجردی، سید حسین، (بی تا)، جامع الاحادیث الشیعه، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
17. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، ترجمه تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: موسوی همدانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
18. طبرسی، شیخ ابوعلی، فضل بن حسن، (1350 ش)، ترجمه تفسیر مجمع البیان، تهران: انتشارات فراهانی، چ اول، ج 27.
19. قدسی، سیدابراهیم و کوهیان افضل دهکردی، امین، مقدسات و توهین به آن در حقوق کیفری ایران، مجله مطالعات اسلامی، فقه و اصول، سال چهل و یکم، پاییز و زمستان 1388، ص 165-613.
20. قمی، سیدصادق حسینی روحانی، (بی تا)، فقه الصادق A، بی نا.
21. کلینی رازی، أبی جعفر، (1388)، محمد بن یعقوب بن اسحاق، قم: دارالکتب الاسلامیه.
22. سیفی مازندرانی، علی اکبر، (1425 ق)، مبانی الفقه الفعال فی القواعد الفقهیه الأساسیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
23. مجلسی، محمد باقر، (بی تا)، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران: اسلامیه.
24. مراغی، سیدمیرعبدالفتاح بن علی حسینی، (1417 ق)، العناوین الفقیه، قم: جامعه مدرسین، چ اول.
25. مکارم شیرازی، ناصر، (1374 ش)، قرن یازدهم، یک نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامی، چ اول.
26. موسوی بجنوردی، سیدحسن بن آقا بزرگ، (1419 ق)، القواعد الفقهیه، قم: نشرالهادی، چ اول.
27. نجفی، محمد حسن، (1421 ق )، جواهر الکلام فی ثوبه الجدید، قم: موسسه دائره المعارف فقه اسلامی، چ اول.
28. نجفی، محمد حسن، (1266 ق)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چ هفتم.
29. نجفی (کاشف الغطاء)، جعفربن خضرمالکی، (1228 ق)، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، قم: تبلیغات اسلامی، چ اول.
30. نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی، (1245 ق)، عوائد الایام فی بیان قواعد الأحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چ اول.
31. نسائی، احمد بن شعیب، (1366)، سنن نسائی به شرح الحافظ جلال الدین سیوطی، بیروت: دارالفکر.
32. هاشمی رفسنجانی، اکبر، (1373 ش)، تفسیرراهنما، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ اول.
33. هلالی، سلیم بن قیس، (1416 ق)، اسرار آل محمد a، مترجم: اسماعیل انصاری زنجانی، قم: نشر الهادی، چ اول.

نقشه سایت :: sitemap