عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول نشريات مدارس فصلنامه مقام امین سال اوّل/ شماره اوّل/ پاییز 1392 بررسی کیفیت ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) در قرآن
.:: بررسی کیفیت ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) در قرآن ::.
« مهدی تاجه بند »
چکیده
چگونگی ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) یکی از مسائلی است که نیاز به پژوهش دارد. آیا آن ها با هم ازدواج کردند یا شخص دیگری اعم از انسان یا غیر انسان (جن یا حور) نیز در این امر دخالت داشته است؟
اگر با هم ازدواج کرده باشند آیا در شریعت حضرت آدم (ع) ازدواج خواهر و برادر حرام نبوده یا اگر ازدواج آن ها با جن یا حور بوده تزویج انسان با غیر انسان چطور ممکن است؟
با مراجعه به قرآن کریم مشاهده می شود که این مسأله ذیل آیه اوّل سوره نساء آن هم نه به طور مستقیم بلکه با عبارت (وبث منهما رجالا کثیرا و نساء) بیان شده است. با رجوع به تفاسیر، در این زمینه چهار نظریه وجود دارد:

1. ازدواج خواهر و برادر با یکدیگر؛
2. ازدواج آن ها با جن یا حور؛
3. ازدواج آن ها با بقایای نسل قبل؛
4. ازدواج آن ها (هابیل و قابیل) با دخترانی که برای آن ها خلق شدند.
از میان این چهار نظریه، به نظر می رسد نظریه اوّل به دلیل موافقت آن با ظاهر قرآن کریم بر نظریات دیگر ترجیح داشته باشد.
کلید وازه
ازدواج، فرزندان آدم (ع)، جن، حور.
مقدمه
یکی از مسائلی که در زندگی حضرت آدم (ع) جالب توجه است، مسأله کیفیت ازدواج فرزندان ایشان می باشد که آیا ازدواج آن ها خواهر و برادری بوده است یا خیر؟ این مسأله از مسائل تفسیری بوده که برای یافتن پاسخی برای آن باید از روش نقلی (رجوع به تفاسیر) بهره جست.
با توجه به منابع این پژوهش می توان دریافت که متأخرین، بیشتر از متقدّمین به این مسأله پرداخته اند در صورتی که اهل بیت (ع) در بعضی از روایات، خود ابتدا به سؤال کرده و موضوع را مطرح نموده اند. تعجب این جاست که در بعضی از تفاسیر مختصر مانند تفسیر «شبر» ذیل آیه شریفه مذکور این بحث مطرح شده اما در تفسیر مطول «مجمع البیان» مطرح نشده است. یا این که از میان تفاسیر اهل سنت دو تفسیر «کشاف» از جناب زمخشری و تفسیر «مفاتیح الغیب» از جناب فخر رازی که از تفاسیر مهم اهل سنت هستند، اصلاً ذیل آیه مذکور بحثی از این مطلب به میان نیاورده اند؛ به خصوص این که مفاتیح الغیب تفسیری است کلامی برخلاف کشاف که تفسیری است ادبی.
در این خصوص چهار نظریه مطرح شده است:
اوّل: ازدواج خواهر و برادر با یکدیگر؛
دوم: ازدواج آن ها با جن یا حور؛
سوم: ازدواج آن ها با بقایای نسل قبل؛
چهارم: ازدواج آن ها (هابیل و قابیل) با دخترانی که برای آن ها خلق شدند.
از میان نظریات فوق، نظریه اوّل به دلیل موافقت آن با ظاهر قرآن کریم بر سایر نظریات ترجیح دارد؛ اما نظریات دیگر هرکدام به دلیلی مورد پذیرش نیستند.

بیان نظریات
نظریه اوّل: ازدواج خواهر و برادر در نسل اوّل
حاصل ازدواج حضرت آدم و حواء (علیهما) دختران و پسران یا به عبارتی خواهران و برادرانی متعدد است. عده ای از مفسرین بر این باورند که انتشار نسل بشر از ازدواج این خواهران و برادران بوده است. علت گرایش به این نظریه توسط این دسته از مفسرین موافقت آن با ظاهر قرآن می باشد؛ چرا که در آیه شریفه اوّل سوره مبارکه نساء آمده است: «وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیرًا وَنِسَاء» و اگر کسی غیر از آن خانواده در امر انتشار نسل دخیل بود حال چه جن یا حور، چه بقایای نسل قبلی و چه دو دختری که برای فرزندان آدم (ع) هابیل و قابیل) خلق شدند، قرآن باید می گفت: «وبث منهما و من غیرهما»1(علامه طباطبایی،1417 ق: 4/144 و 145، آیت الله مکارم شیرازی،1421 ق: 3/80).
در تفسیر «مخزن العرفان» این طور آمده است که: «خداوند تمام افراد نوع واحد بشر را بدون مدخلیت چیز دیگر یا جهت دیگری که به آن ضمیمه گردد منتشر گردانید» (بانو امین،1361: 4/8). مفسر محترم مستقیماً به علت گرایش خود به این نظریه اشاره نکرده اند اما ظاهرکلامشان نشان می دهد به همان علت فوق متمایل به این نظریه شده اند.
مهم ترین اشکالی که به این نظریه شده است حرمت ازدواج خواهر و برادر است. مضمون پاسخی که به این اشکال داده شده این است که حلیت و حرمت چیزی چون بحث تشریعی است و نه تکوینی و ذاتی و تشریع نیز به دست خداوند است بعید نیست که در دوره ای به خاطر مصلحت و ضرورتی امری جایز و در دوره دیگر که آن مصلحت و ضرورت از بین رفت حرام گردد2(همان: 145؛ همان:80 و 81).
اشکال دیگری که به این نظریه شده است خلاف فطرت بودن آن است. مضمون پاسخی که به این اشکال داده شده این است که فطرت صرفاً به این خاطر که ازدواج بین خواهر و برادر است از این کار متنفر نیست بلکه تنفر فطرت از این کار به جهت شیوع فحشا و جریحه دار شدن عفت عمومی است و این مستلزم وجود جامعه ای گسترده بوده و در روزگاری که جز همین چند پسر و دختر از یک پدر و مادر کسی روی زمین نیست این محذور پیش نمی آید (علامه طباطبایی،1417: 4/145). اشکال دیگری نیز به این نظریه شده که این نظر مخالف قوانین طبیعی یعنی قوانینی که قبل از پیدایش اجتماع در بین بشر وجود داشته است، می باشد. به این اشکال نیز این طور پاسخ داده شده که مضمون آن این است که عمل به این قوانین برای مواقع معمولی است نه زمانی که ضرورتی در بین است که در این صورت اگر مطابق آن قوانین عمل شود ایرادی ندارد (همان: 145 و 146).

نظریه دوم: ازدواج فرزندان آدم (ع) با جن یا حور
این نظریه متکی به روایات اهل بیت (ع) است که ایشان نظریه ازدواج خواهر و برادر را در بین فرزندان آدم (ع) رد کرده و در برخی روایات، اشاره به ازدواج فرزندان آدم با حوریان و اجنه شده است.3 این نظریه اشکال نظریه اوّل یعنی حرمت ازدواج خواهر و برادری را ندارد اما اشکال دیگری به این نظریه شده که: جن یا حور از جنس انسان نبوده و ازدواج بین آن ها ممکن نیست.
مضمون پاسخ به این سؤال این است که خداوند متعال قادر است که جن یا حور را به گونه ای که مناسب با ازدواج با انسان باشد در آورد کما این که در بهشت بین انسان و حور ازدواج برقرار می شود که البته چون در بهشت توالد و تناسل نیست فرزندی در بین نخواهد بود اما در دنیا این طور نیست.

نظریه سوم: ازدواج فرزندان آدم (ع) با بقایای نسل قبلی؛
مضمون برخی از روایات این است که قبل از آدم (ع) انسان هایی روی زمین می زیسته اند اما در هیچکدام از آن ها مسأله ازدواج فرزندان آدم (ع) با آن ها مطرح نشده است. به عنوان مثال:
عن أَبَی جَعْفَرٍ (ع9 یَقُولُ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ مُنْذُ خلق ها سَبْعَهَ عَالَمِینَ لَیْسَ هُمْ وُلْدَ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَأَسْکَنَهُمْ فی ها وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا هَذَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْه ... (ابن بابویه (شیخ صدوق)،1362: 2/ 359).
در کتاب «توحید» ضمن روایتی آمده است: عن ابی جعفر (ع9 قال: ...وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّینَ (ابن بابویه (شیخ صدوق)، 1398: ص 277). این نکته را باید اشاره کرد که بین منابع این پژوهش، هیچ مفسری این نظر را نپذیرفته واگر در بعضی از این تفاسیر مطرح شده تنها به صورت یک فرضیه بوده است.4

نظریه چهارم: ازدواج فرزندان آدم (ع) با دخترانی که برای آن ها خلق شدند
این نظر در تفسیر «تبیین القرآن» با این مضمون آمده است که انتشار نسل بشر از آدم (ع) و همسرش حوا و از دو دختری که برای هابیل و قابیل خلق شدند می باشد (حسینی شیرازی،1423: ص 88).

نقد و بررسی نظرات
نظریه اوّل
این نظریه همان طور که گفته شد با ظاهر قرآن کریم موافق تر است و از زشتی این عمل در حال حاضر نمی توان زشتی آن را در زمان حضرت آدم (ع) برداشت کرد.
نظریه دوم
این نظریه با وجود قائلین فراوان و استناد ایشان به روایات اما مخالف ظاهر قرآن است؛ چرا که قرآن دخالت موجود سوم یا چهارم (انسانی یا غیر انسانی) در انتشار نسل آدمی را با عبارت «وبث منهما» نفی می کند، ضمن اینکه سند برخی از این دسته روایات دارای اشکالاتی است همچنین فهم این روایات نیز غالباً نیاز به تفسیر و توجیه است.
نظریه سوم
روایاتی که در فصل بیان نظریات به آن ها اشاره شد، صراحتاً به ازدواج فرزندان آدم (ع) با بقایای نسل قبل اشاره ندارند. تنها در صورت پذیرش این نظریه اشکالات ازدواج خواهر و برادر و ازدواج با جن یا حور مرتفع می گردد؛ اما این نظریه با ظاهر قرآن که نسل بشر را از آدم و حوا (ع) دانسته و دیگری را (چه انسان و چه غیر انسان) در آن دخیل نمی داند سازگار نیست.
نظریه چهارم
در مورد دخترانی که برای هابیل و قابیل خلق شدند دو فرض می توان مطرح کرد:
اول این که خلقت آن دو نیز مانند حوا از آدم باشد؛ دوم این که خلقت آن دو از آدم نباشد.
هر دو فرض همان مشکل مخالفت با ظاهر قرآن کریم را دارند؛ چون بر فرض که آن دو دختر نیز از آدم خلق شده باشند اوّل این که در همان آیه ابتدایی سوره مبارکه نساء خداوند متعال تنها از خلق حوا از آدم خبر داده و فرموده است: «و خلق منها زوجها»، دوم اینکه اگر این فرض پذیرفته شود، نقش آن دو دختر با نقش حوا در انتشار نسل بشر برابر بوده پس خداوند متعال باید می فرمود: «و بث منهم» نه «و بث منهما». فرض دوم نیز همین مشکل مخالفت با ظاهر قرآن را دارد؛ چرا که خداوند متعال دخالت هر موجودی غیر از این خانواده را در انتشار نسل بشر، با عبارت «و بث منهما» نه «منهما و من غیرهما» رد کرده است.

نتیجه
در مورد ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) چهار نظریه مطرح شد که از بین آن ها نظریه اوّل که ازدواج فرزندان ایشان با یکدیگر را مطرح کرد، برخلاف نظریات دیگر با ظاهر قرآن کریم سازگارتر به نظر می رسد. در صورتی که برای نظریه دوم یعنی ازدواج فرزندان ایشان با جن یا حور با اینکه مؤید روایی وجود دارد اما آن روایات مخالف با ظاهر قرآن کریم می باشند.
برای نظریه سوم که ازدواج آن ها را با بقایای نسل قبل می دانست، به طور صریح روایت نداریم بلکه تعدادی روایت وجود دارد که وجود انسان هایی را قبل از حضرت آدم (ع) تأیید می کند و برای نظریه چهارم یعنی ازدواج هابیل و قابیل با دخترانی که برای آن ها خلق شدند، روایتی هم دیده نشده است. با این توضیح این فرضیه که فرزندان حضرت آدم (ع) با یکدیگر ازدواج نموده اند از بقیه فروض، دارای اشکالات کمتر و مؤیدات بیشتری است.
پی نوشت
1- برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ک.: (داورپناه، ابوالفضل، (1375 ش)، «انوار العرفان فی تفسیر القرآن» تهران: انتشارات صدر، چ 1، ج 8، ص 12 و صادقی تهرانی، محمد، (1365 ش)، «الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن» قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، چ 2، ج 6، ص 149 و 150).
2- برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ک.: (داورپناه، ابوالفضل، (1375 ش)، «انوار العرفان فی تفسیر القرآن» تهران: انتشارات صدر، چ 1، ج 8، ص 12 و صادقی تهرانی، محمد، (1365 ش)، «الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن» قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، چ 2، ج 6، ص 150 و 151 و فضل الله، سید محمد حسین، (1419 ق)، «تفسیر من وحی القرآن» بیروت: دارالملاک للطباعه و النشر، چ 2، ج 7، ص 29 و 30).
3- عن أبی بکر الحضرمی عن أبی جعفر (ع) قال: إن آدم ولد أربعه ذکور فأهبط الله إلیهم أربعه من الحور العین، فزوج کل واحد منهم واحده فتوالدوا ثم إن الله رفعهن و زوج هؤلاء الأربعه أربعه من الجن، فصار النسل فیهم فما کان من حلم فمن آدم و ما کان من جمال من قبال الحور العین و ما کان من قبح أو سوء خلق فمن الجن. (بحار الانوار، ج 11 ص 244 (طیب، سید عبد الحسین، (1378 ش)، «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» تهران: انتشارات اسلام، چ 2، ج 4، ص 5 و بحرانی، سید هاشم، (1416 ق)، «البرهان فی تفسیر القرآن»، تهران: بنیاد بعثت، چ 1، ج 2، ص 10 و فیض کاشانی، ملا محسن، (1415 ق)، «تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 417).
عن أبی بکر الحضرمی عن أبی جعفر (ع) قال: قال لی: ما یقول الناس فی تزویج آدم ولده؟ قال قلت: یقولون: إن حواء کانت تلد لآدم فی کل بطن غلاما و جاریه فتزوج الغلام الجاریه التی من البطن الآخر الثانی و تزوج الجاریه الغلام- الذی من البطن الآخر الثانی حتی توالدوا، فقال أبو جعفر (ع): لیس هذا کذلک یحجکم المجوس و لکنه لما ولد آدم هبه الله و کبر سأل الله أن یزوجه، فأنزل الله له حوراء من الجنه فزوجها إیاه، فولدت له أربعه بنین، ثم ولد لآدم ابن آخر، فلما کبر أمره فتزوج إلی الجان، فولد له أربع بنات، فتزوج بنو هذا بنات هذا، فما کان من جمال فمن قبل الحور العین- و ما کان من حلم فمن قبل آدم و ما کان من خفه فمن قبل الجان، فلما توالدوا صعد الحوراء إلی السماء. (همان) (طیب، سید عبد الحسین، (1378 ش)، «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» تهران: انتشارات اسلام، چ 2، ج 4، ص 6 و «البرهان فی تفسیر القرآن»، تهران: بنیاد بعثت، چ 1، ج 2، ص 10 و 11 و «تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 417 و شریف لاهیجی، محمد بن علی، (1373 ش)، «تفسیر شریف لاهیجی» تهران: دفتر نشر داد، چ 1، ج 1، ص 428))
ابی رحمه الله قال: حدثنا محمد بن یحیی العطار، عن الحسین بن الحسن بن أبان، عن محمد ابن أورمه، عن النوفلی، عن علی بن داود الیعقوبی، عن الحسن بن مقاتل، عمن سمع زراره، یقول: سئل أبو عبدالله (ع) عن بدء النسل من آدم کیف کان؟ و عن بدء النسل من ذریه آدم، فإن أناسا من عندنا یقولون: إن الله تبارک و تعالی أوحی إلی آدم أن یزوج بناته به بنیه و إن هذا الخلق کله أصله من الإخوه و الأخوات؟! فقال أبو عبد الله(ع): «تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا! یقول من قال هذا: بأن الله جل و عز خلق صفوه خلقه و أحباءه و أنبیائه و رسله و المؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات من حرام و لم یکن له من القدره أن یخلقهم من حلال و قد أخذ میثاقهم علی الحلال الطهر الطاهر الطیب. فو الله لقد نبئت أن بعض البهائم تنکرت له أخته، فلما نزا علیها و نزل، کشف له عنها، فلما علم أنها أخته، أخرج غرموله، ثم قبض علیه بأسنانه حتی قطعه فخر میتا و آخر تنکرت له امه ففعل هذا بعینه، فکیف الإنسان فی انسیته و فضله و علمه؟! غیر أن جیلا من هذا الخلق الذی ترون رغبوا عن علم أهل بیوتات أنبیائهم و أخذوا من حیث لم یؤمروا بأخذه، فصاروا إلی ما قد ترون من الضلاله و الجهل بالعلم کیف کانت الأشیاء الماضیه من بدء أن خلق الله ما خلق و ما هو کائن أبدا». ثم قال: «ویح هؤلاء، أین هم عما لم یختلف فیه فقهاء أهل الحجاز و لا فقهاء أهل العراق، فإن الله عز و جل أمر القلم فجری علی اللوح المحفوظ به ما هو کائن إلی یوم القیامه قبل خلق آدم بألفی عام و إن کتب الله کل ها فیما جری فیه القلم، فی کل ها تحریم الأخوات علی الإخوه مع ما حرم، هذا و نحن قد نری منها هذه الکتب الأربعه المشهوره فی هذا العالم: التوراه و الإنجیل و الزبور و القرآن، أنزلها الله من اللوح المحفوظ علی رسله (ع) منها: التوراه علی موسی و الزبور علی داود و الإنجیل علی عیسی و الفرقان علی محمد (ع) و علی النبیین لیس فیها تحلیل شی ء من ذلک. حقا أقول: ما أراد من یقول هذا و شبهه إلا تقویه حجج المجوس، فما لهم قاتلهم الله؟! ثم أنشأ یحدثنا کیف کان بدء النسل من آدم و کیف کان بدء النسل من ذریته، فقال: «إن آدم (ع) ولد له سبعون بطنا، فی کل بطن غلام و جاریه، إلی أن قتل هابیل، فلما قتل قابیل هابیل، جزع آدم (ع) علی هابیل جزعا شدیدا قطعه عن إتیان النساء، فبقی لا یستطیع أن یغشی حواء خمس مائه عام ثم تجلی ما به من الجزع علیه فغشی حواء، فوهب الله له شیثا وحده لیس معه ثان و اسم شیث«هبه الله» و هو أول من أوصی إلیه من الآدمیین فی الأرض، ثم ولد له من بعد شیث یافث لیس معه ثان، فلما أدرکا و أراد الله عز و جل أن یبلغ بالنسل ما ترون و أن یکون ما قد جری به القلم من تحریم ما حرم الله عز و جل من الأخوات علی الإخوه، أنزل الله بعد العصر فی یوم الخمیس حوراء من الجنه اسم ها «برکه»، فأمر الله عز و جل آدم أن یزوجها من شیث، فزوجها منه، ثم نزل بعد العصر من الغد حوراء من الجنه اسم ها «نزله، فأمر الله عز و جل آدم أن یزوجها من یافث، فزوجها منه، فولد لشیث غلام و ولد لیافث جاریه، فأمر الله عز و جل آدم (ع) حین أدرکا أن یزوج بنت یافث من ابن شیث، ففعل فولد الصفوه من النبیین و المرسلین من نسلهما و معاذ الله أن یکون ذلک علی ما قالوا من الإخوه و الأخوات». (علل الشرائع، ج 1، ص 18-20(«البرهان فی تفسیر القرآن»، تهران: بنیاد بعثت، چ 1، ج 2، ص 12 و 13 و «تفسیر شریف لاهیجی» تهران: دفتر نشر داد، چ 1، ج 1، ص 641 و «تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 415 و 416 و سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، (1406 ق)، «الجدید فی تفسیر القرآن المجید» بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، چ 1، ج 2، ص 237).
رَوَی زُرَارَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّ آدَمَ (ع) وُلِدَ لَهُ شَیْثٌ وَ أَنَّ اسْمَهُ «هِبَهُ اللَّهِ» وَ هُوَ أَوَّلُ وَصِیٍّ أُوصِیَ إِلَیْهِ مِنَ الْآدَمِیِّینَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ وُلِدَ لَهُ بَعْدَ شَیْثٍ یَافِثُ فَلَمَّا أَدْرَکَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُبْلِغَ بِالنَّسْلِ مَا تَرَوْنَ وَ أَنْ یَکُونَ مَا قَدْ جَرَی بِهِ الْقَلَمُ مِنْ تَحْرِیمِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَخَوَاتِ عَلَی الْإِخْوَهِ أَنْزَلَ بَعْدَ الْعَصْرِ فِی یَوْمِ خَمِیسٍ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّهِ اسم ها «نَزْلَهُ» فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ شَیْثٍ فَزَوَّجَهَا مِنْهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بَعْدَ الْعَصْرِ مِنَ الْغَدِ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّهِ وَ اسم ها «مُنْزَلَهُ» فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ یَافِثَ فَزَوَّجَهَا مِنْهُ فَوُلِدَ لِشَیْثٍ غُلَامٌ وَ وُلِدَ لِیَافِثَ جَارِیَهٌ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ حِینَ أَدْرَکَا أَنْ یُزَوِّجَ ابْنَهَ یَافِثَ مِنِ ابْنِ شَیْثٍ فَفَعَلَ فَوُلِدَ الصَّفْوَهُ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ مِنْ نَسْلِهِمَا وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ عَلَی مَا قَالُوا مِنْ أَمْرِ الْإِخْوَهِ وَ الْأَخَوَاتِ. (من لا یحضره الفقیه ج3 ص 381 ) «تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 416). عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ أَنَّ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَدْ قَالَ النَّاسُ ذَلِکَ وَ لَکِنْ یَا سُلَیْمَانُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ع) قَالَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ لَزَوَّجْتُ زَیْنَبَ مِنَ الْقَاسِمِ وَ مَا کُنْتُ لِأَرْغَبَ عَنْ دِیْنِ آدَمَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ قَابِیلَ إِنَّمَا قَتَلَ هَابِیلَ لِأَنَّهُمَا تَغَایَرَا عَلَی أُخْتِهِمَا فَقَالَ لَهُ یَا سُلَیْمَانُ تَقُولُ هَذَا أَ مَا تَسْتَحْیِی أَنْ تَرْوِیَ هَذَا عَلَی نَبِیِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَفِیمَ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ فَقَالَ فِی الْوَصِیَّهِ ثُمَّ قَالَ لِی یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی آدَمَ أَنْ یَدْفَعَ الْوَصِیَّهَ وَ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَی هَابِیلَ وَ کَانَ قَابِیلُ أَکْبَرَ مِنْهُ فَبَلَغَ ذَلِکَ قَابِیلَ فَغَضِبَ فَقَالَ أَنَا أَوْلَی بِالْکَرَامَهِ وَ الْوَصِیَّهِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ یُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْیٍ مِنَ اللَّهِ إِلَیْهِ فَفَعَلَا فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِیلَ فَحَسَدَهُ قَابِیلُ فَقَتَلَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمِمَّنْ تَنَاسَلَ وُلْدُ آدَمَ هَلْ کَانَتْ أُنْثَی غَیْرَ حَوَّاءَ وَ هَلْ کَانَ ذَکَرٌ غَیْرَ آدَمَ فَقَالَ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رَزَقَ آدَمَ مِنْ حَوَّاءَ قَابِیلَ وَ کَانَ ذَکَرُ وُلْدِهِ مِنْ به عده هَابِیلَ فَلَمَّا أَدْرَکَ قَابِیلُ مَا یُدْرِکُ الرِّجَالُ أَظْهَرَ اللَّهُ لَهُ جِنِّیَّهً وَ أَوْحَی إِلَی آدَمَ أَنْ یُزَوِّجَهَا قَابِیلَ فَفَعَلَ ذَلِکَ آدَمُ وَ رَضِیَ بِهَا قَابِیلُ وَ قَنِعَ فَلَمَّا أَدْرَکَ هَابِیلُ مَا یُدْرِکُ الرِّجَالُ أَظْهَرَ اللَّهُ لَهُ حَوْرَاءَ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی آدَمَ أَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ هَابِیلَ فَفَعَلَ ذَلِکَ فَقُتِلَ هَابِیلُ وَ الْحَوْرَاءُ حَامِلٌ فَوَلَدَتْ حَوْرَاءُ غُلَاماً فَسَمَّاهُ آدَمُ «هِبَهَ اللَّهِ» فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی آدَمَ أَنِ ادْفَعْ إِلَیْهِ الْوَصِیَّهَ وَ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ وَ وَلَدَتْ حَوَّاءُ غُلَاماً فَسَمَّاهُ آدَمُ «شَیْثَ بْنَ آدَمَ» فَلَمَّا أَدْرَکَ مَا یُدْرِکُ الرِّجَالُ أَهْبَطَ اللَّهُ لَهُ حَوْرَاءَ وَ أَوْحَی إِلَی آدَمَ أَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ شَیْثِ بْنِ آدَمَ فَفَعَلَ فَوَلَدَتِ الْحَوْرَاءُ جَارِیَهً فَسَمَّاهَا آدَمُ «حُورَهَ» فَلَمَّا أَدْرَکَتِ الْجَارِیَهُ زَوَّجَ آدَمُ حُورَهَ بِنْتَ شَیْثٍ مِنْ هِبَهِ اللَّهِ بْنِ هَابِیلَ فَنَسْلُ آدَمَ مِنْهُمَا فَمَاتَ هِبَهُ اللَّهِ بْنُ هَابِیلَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی آدَمَ أَنِ ادْفَعِ الْوَصِیَّهَ وَ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ وَ مَا أَظْهَرْتُکَ عَلَیْهِ مِنْ عِلْمِ النُّبُوَّهِ وَ مَا عَلَّمْتُکَ مِنَ الْأَسْمَاءِ إِلَی شَیْثِ بْنِ آدَمَ فَهَذَا حَدِیثُهُمْ یَا سُلَیْمَانُ. (بحار، ج 11 ص 245 و 246)«تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 416 و «تفسیر شریف لاهیجی» تهران: دفتر نشر داد، چ 1، ج 1، ص 643).
عن الباقر (ع) أنه ذکر له المجوس و انهم یقولون نکاح کنکاح ولد آدم و انهم یحاجوننا بذلک فقال أما أنتم فلا یحاجونکم به لما أدرک هبه اللَّه قال آدم یا رب زوج هبه اللَّه فاهبط اللَّه حوراء فولدت له أربعه غلمه ثم رفع ها اللَّه فلما أدرک ولد هبه اللَّه قال یا رب زوج ولد هبه اللَّه فأوحی اللَّه عز و جل الیه أن یخطب إلی رجل من الجن و کان مسلماً أربع بنات له علی ولد هبه اللَّه فزوجهن فما کان له من جمال و حلم فمن قبل الحوراء و النبوه للانتهاء إلی آدم (ع) و ما کان من سفه أو حده فمن الجن. (الکافی ج 5 ص 569"الاسلامیه «و ج 11 ص 315"دارالحدیث»(«تفسیر شریف لاهیجی» تهران: دفتر نشر داد، چ 1، ج 1، ص 641 و 642 و «تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 416 و 417 و «الجدید فی تفسیر القرآن المجید» بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، چ 1، ج 2، ص 237))
رَوَی الْقَاسِمُ بْنُ عُرْوَهَ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ عَنْ أَبِی جعفرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْزَلَ عَلَی آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّهِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ ابْنَیْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ ابْنَهَ الْجَانِّ فَمَا کَانَ فِی النَّاسِ مِنْ جَمَالٍ کَثِیرٍ أَوْ حُسْنِ خُلُقٍ فَهُوَ مِنَ الْحَوْرَاءِ وَ مَا کَانَ فِیهِمْ مِنْ سُوءِ خُلُقٍ فَهُوَ مِنِ ابْنَهِ الْجَانِّ. (من لا یحضره الفقیه، ج3 ص 382 («تفسیر الصافی» تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1، ص 417))
روی أن الله أنزل علی آدم حوراء من الجنه فزوجها أحد ابنیه و تزوج الآخر ابنه الجان (شبر، سید عبدالله، (1412 ق)، «تفسیر القرآن الکریم (شبّر)»، بیروت: دارالبلاغه للطباعه و النشر، چ 1، ص 107 و کاشانی، محمد بن مرتضی، (1410 ق)، «تفسیر المعین» قم: کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، چ 1، ج 1، ص 204)
4- برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ک: آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله ناصر، (1421 ق)، «الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل» قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب، چ 1، ج 8.

کتابنامه
* قرآن کریم.
1. امین، سیده نصرت، (1361 ش)، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران: نهضت زنان مسلمان، ج 4.
2. بحرانی، سید هاشم، (1416 ق)، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت، چ 1، ج 2.
3. بروجردی، سید محمد ابراهیم، (1366 ش)، تفسیر جامع، تهران: انتشارات صدر، چ 6، ج 2.
4. حسینی شیرازی، سید محمد، (1423 ق)، تبیین القرآن، بیروت: دارالعلوم، چ 2.
5. داورپناه، ابوالفضل، (1375 ش)، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات صدر، چ 1، ج 8.
6. زمخشری، محمود، (1407 ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی، چ 3، ج 1.
7. سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، (1406 ق)، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، چ 1، ج 2.
8. شبّر، سید عبدالله، (1412 ق)، تفسیر القرآن الکریم (شبّر)، بیروت: دارالبلاغه للطباعه و النشر، چ 1.
9. شریف لاهیجی، محمد بن علی، (1373 ش)، تفسیر شریف لاهیجی، تهران: دفتر نشر داد، چ 1، ج 1.
10. صادقی تهرانی، محمد، (1419 ق)، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم: مؤلف، چ 1.
11. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1365 ش)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، چ 2، ج 6.
12. طباطبایی، محمدحسین، (1417 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چ 5، ج 4.
13. طیب، سید عبد الحسین، (1378 ش)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام، چ 2، ج 4.
14. فخرالدین رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر، (1420 ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چ 3، ج 9.
15. فضل الله، سید محمد حسین، (1419 ق)، تفسیر من وحی القرآن، بیروت: دارالملاک للطباعه و النشر، چ 2، ج 7.
16. فیض کاشانی، ملا محسن، (1415 ق)، تفسیر الصافی، تهران: انتشارات الصدر، چ 2، ج 1.
17. کاشانی، محمد بن مرتضی، (1410 ق)، تفسیر المعین، قم: کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی (ره) ، چ 1، ج 1.
18. مکارم شیرازی، ناصر، (1421 ق)، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع)، چ 1، ج 8.

نقشه سایت :: sitemap