عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: مفهوم‌شناسی غلو ::.
« مرتضی راضی - طلبه سطح یک »
چکیده
این مقاله در صدد معناشناسی واژه «غلو» است. از این رو به احکام و دیگر ویژگی‌های آنان کمتر پرداخته شده است. در این پژوهش سعی شده حتی‌المقدور از منابع اولیه و قدیمی‌تر استفاده گردد. همچنین بررسی این فرقه به زمان ائمه شیعه (ع) اختصاص یافته است، چرا که بیشترین ظهور و بروز غلات در قرن دوم هجری بوده است.
غلو، افراط، طیاره و ترفع از جمله واژه‌هایی است که در این نوشتار به آن پرداخته و نظرات دانشمندان اهل لغت در این زمینه بیان شده است.

کلید واژه: غلو، طیاره، ترفع، سهوالنبی

مقدمه

مذهب تشیع به خصوص رهبران آن همواره در تاریخ مظلوم واقع شده‌اند. شیعه و مظلومیت دو واژه‌ای شدند که با هم عجین‌اند و انس و الفت خاصی میان آن دو برقرار گشته است. تشیع از معدود فرقی است که در ابعاد گوناگون و متفاوتی مورد هجمه و ظلم و مخالفانش قرار گرفته است. از ابعاد اجتماعی و سیاسی گرفته تا مسائل اقتصادی و فرهنگی و...
در این میان شاید بتوان گفت در بین تمام ظلمها و ستمهایی که به آنها وارد گردیده، مظلومیت فرهنگی شیعه بیشترین ضربه را به پیکره تشیع وارد ساخته و خسارتهای زیادی را بر جای گذاشته است. مخالفان و دشمنان شیعه برای تخریب و نابحق نشان دادن این مذهب آنچنان تفکرات و عقاید خرافی و ناحقی را به دروغ به شیعه نسبت داده‌اند که اگر کسی در اولین برخوردش با مذهب شیعه، این افترائات را بشنود، بی‌شک نه‌تنها نسبت به این مذهب نظر بدی پیدا خواهد کرد بلکه از این مذهب متنفر و منزجر خواهد شد تا جایی که حتی به خود زحمت تحقیق در مورد صحت و سقم این اتهامات و آنچه در مورد آنان می‌گویند را نمی‌دهد. از جمله این فعالیتهای ضدفرهنگی علیه شیعه این است که بارها و بارها عقاید شیعه از سوی مورخان، نویسندگان و دانشمندان اهل تسنن آمیخته با عقاید انحرافی غلات مطرح شده است. بطوریکه حتی بعضی از ایشان شیعه را برابر با غلات می‌دانند و هیچ دوگانگی بین آنها قائل نیستند. برخی از آنان در کتب ملل و نحل خود ابتداء عقاید غلات را به عنوان عقاید شیعه مطرح می‌کنند و سپس به رد آنها می‌پردازند و از این طریق شیعه را مذهبی ناحق و منفک از اسلام جلوه می‌دهند. از طرفی مستشرقان هم در اقداماتی مشابه، با افترائات متعدد و واژگون نشان دادن عقاید شیعه چهره شیعیان را در مغرب زمین به چهره‌‌ای مشوش و دور از واقعیت مبدل ساخته‌اند. محرومیت‌ها، شکنجه‌ها و محدودیت‌هایی که در طول تاریخ علیه شیعه اعمال می‌شد هرچقدر هم که اسفناک بود، از سوی دیگر باعث می‌شد شیعه مظلوم در قلب مردم جای گیرد. ولی اینگونه تخریب‌های ضدفرهنگی باعث می‌شود بسیاری از ناآشنایان بدون اینکه درصدد تحقیق برآیند از همان ابتدا نسبت به مذهب تشیع روی خوش نشان دهند.
بدین جهت ضرورت تحقیق و پژوهش پیرامون مساله غلات به خوبی آشکار می‌شود. پژوهشی که برای ما آشکار نماید که مرز بین غلات و شیعه کجاست؟ آیا در منابع اصیل و اولیه بین واژه غلات و شیعه ارتباطی وجود دارد؟ آیا غالی بودن نزد همه به یک معناست و افرادی که دیگران را متهم به غلو کرده‌اند همه از یک منظر به آن نگریسته‌اند؟ و آیا غالی نزد شیعه و سنی به یک معناست؟
به تحقیق حصول انفکاک مذکور بین غلات و تشیع نیازمند تحقیق پیرامون غلو و غالیان در ابعاد گسترده‌تری می‌باشد. ابعادی چون واکاوی عقاید و اندیشه‌های غلات، ارتباط آنها با شیعیان، تاثیرات عقاید آنها بر تفکرات شیعی، معرفی کامل شیعه خالص به دور از عقاید غلوآمیز، موضع ائمه شیعه در برابر غلات عصرشان و...
هدف در این پژوهش، اصطلاح‌شناسی واژه «غلو و غالی» است و به احکام و دیگر ویژگیهای آنان کمتر پرداخته شده است. چرا که معانی و برداشت‌های متعدد از این لفظ، معضلات علمی بسیاری را در پی داشته است. در این پژوهش سعی شده حتی‌المقدور از منابع اولیه و قدیمی‌تر استفاده گردد. همچنین بررسی این فرقه به زمان ائمه شیعه (ع) اختصاص یافته است، چرا که بیشترین ظهور و بروز غلات در قرن دوم هجری بوده است. این در حالی است که متاسفانه بسیاری از منابع نخستین که درباره غلات و دیگر فرق اسلامی در همان ایام نگاشته شده است در گذر زمان مفقود گشته یا از بین رفته است.

معنای لغوی غلو
غلو به معنی تجاوز از حد، مبالغه، افراط، ارتفاع و زیاد شدن چیزی می‌باشد (تهانوی، 1967:‌ 1099/2؛ راغب اصفهانی، بیتا؛ ابی‌الحسین 1404: 387/4؛ ابن‌منظور، 1408: 113/10؛ ابراهیم مصطفی، 1989: 1/233). عده‌ای معنای غلو را به صورت جزئی‌تری بیان کرده و گفته‌اند: تجاوز از حد چنانچه در مورد مقام و منزلت کسی باشد، اما اگر در زمینه نرخ و قیمت چیزی باشد مصدر آن غلاء می‌باشد.
کلمه تعدی نیز به معنای تجاوز از حد است، ولی غلو در جایی به کار می‌رود که تجاوز از حد زیاد باشد (ابن منظور، 1408: 113/10). غلو به معنی «گرانی قیمت» نیز از همین جا نشأت می‌گیرد، زیرا وقتی شیئی از قیمت و حد اصلی خودش تجاوز می‌کند (ابن‌منظور، 113/10؛ الزنجی السزجی، 1364؛ راغب اصفهانی، بیتا، ابراهیم مصطفی، 1989: 1/233).
همچنین به «تیراندازی» غلو می‌گویند چه آنکه در آن تیر از حد خودش تجاوز می‌کند و پرتاب می‌شود (ابن‌منظور، 1408: 113/10؛ ابی‌الحسین، 1404: 387/4). غلو در دین نیز به معنای تجاوز نمودن از حد و افراط در دین است (ابن‌منظور، 1408: 113/10؛ ابراهیم مصطفی، 1989: 1/233).
برخی معتقدند غلو، هم به افراط و هم به تفریط اطلاق می‌شود. در مقابل بعضی لفظ غلو را منحصر در تفریط می‌دانند و به طرف افراط آن تقصیر می‌گویند (ابن منظور، 1049: 113/10؛ فیروزآبادی، 1424: 454).
پس وقتی این واژه در مورد عقاید دینی به کار رود، بدین معناست که انسان آنچه را بدان اعتقاد دارد از حدش فراتر برده است. البته این معنا در کتب ملل و نحل، سرنوشت دیگری پیدا کرده است که به آن اشاره خواهد شد.
تاریخچه‌ای از غلو در ادیان و ملل پیشین
در ادیان پیشین چه آسمانی و چه غیر آسمانی مواردی از غلو مشاهده می‌شود. در اینجا منظور از غلو، آن است که مردم، موجودی را اعم از انسان، فرشته، حیوان، گیاه، آب، آتش، آسمان، ستاره و... از حد خود فراتر و تا حد خدایی یا پایین‌تر از آن بالا برند.
ابتدا و ظهور چنین عقایدی به طور دقیق مشخص نیست. معمولاً انسان دوست دارد آنچه را به آن عقیده دارد، بالا ببرد و از طرفی با در نظر گرفتن ریشه‌های عاطفی و روحی غلو و با توجه به جهل انسان در دوره‌های پیشین، می‌توان گفت: غلو تاریخچه‌ای دور و دراز دارد، که در اینجا به گوشه‌ کوچکی از آن اشاره می‌کنیم:
مردم مصر باستان، حیوانات مختلفی مانند گرگ، شغال، لکلک، گربه و گیاهانی همچون پیاز، انجیر، خرما و هر چیزی که به نوعی برای آنان سودمند بود، از جمله خورشید، نیل، چشمه و... را می‌پرستیدند. تا حدی در غلو پیش رفتند که تعداد معبودهایشان از دو هزار عدد هم فراتر رفت. یا می‌بینیم در زمان دیگری فرعون را خدای خورشد، پسر خدا و بالاخره خدا می‌دانستند. قرآن کریم سخن فرعون را نقل می‌کند که می‌گفت «انا ربکم الاعلی» و اشاره به فرعون‌پرستی آنان می‌کند.
در هند باستان نیز آریایی‌ها مظاهر طبیعت مانند: خورشید، ماه، ستاره‌ها و کوه‌ها را می‌پرستیدند.

اصطلاح‌شناسی واژه غلو
غالیان در هر یک از شریعت‌های یهود، مجوس، مسیحیت و اسلام بوده و به دسته‌های بسیاری تقسیم می‌شوند. در میان اهل ذمه، نصاری و در میان مسلمانان، شیعیان بیشترین غالیان را دارند. و شاید به همین خاطر باشد که شیعیان را به خاطر وجود آن دسته افرادی که عقاید غلوآمیزی در مورد ائمه خویش دارند به نصاری تشبیه می‌کنند (رازی، 1382: 145) چرا که نصاری مخلوق را به خالق تشبیه می‌کردند (شهرستانی، 1395: 173/1).
در تعریف لغوی غلو آمد که این لغت هم از حیث مصداق و مورد غلو شده در آن و هم از جهت کیفیت و حد غلو لفظ عامی است و همه مصادیق افراط و تجاوز از حد را در برمی‌گیرد. از این رو بیان شد که غلو در تمام ادیان و مذاهب در طول تاریخ بوده است. لکن این لغت در اصطلاح و علم فرقه‌شناسی سرنوشت دیگری پیدا کرده و از هر دو حیث تخصیص خورده و در مورد خاصی علم شده است. بدین ترتیب که اولاً مورد غلو خصوص اهل بیت و امامان شیعه (ع) گشته و ثانیاً کیفیت و حد غلو، نسبت نبوت و الوهیت دادن به ایشان است، که در نهایت برای غلات مصداقی جز شیعه پیدا نمی‌شود. این در حالی است که در هر آیینی غلاتی وجود دارند، حتی در میان اهل تسنن – که نسبت به غلات شیعه حساسیت خاصی دارند – عده‌ای بودند که به الوهیت خلفای عباسی معتقد بودند و در کتب ملل و نحل به نام غلات عباسیه یا راوندیه معرفی شده‌اند (اشعری، 1361: 179) حتی برخی از محققین و مورخین اهل سنت بر این باورند که غلو و غالی قبل از شیعه در بین اهل سنت رواج داشته، سپس به شیعه سرایت کرده است.
در اینکه راز این انس و الفت بین دو لفظ غلات و شیعه چه بوده است، خود پژوهش دیگری می‌طلبد. ولی شاید بتوان علت آن را کمیت و کیفیت غلو و غالیان در شیعه، نسبت به دیگر مذاهب دانست. شاید هم علت این امر، برداشت‌های متفاوت علما و نویسندگان هر زمان و دیدگاه مختلف آنان نسبت به غالیان باشد. مانند آن دسته از علمای اهل سنت که به نظرشان، صرف محبت به علی (علیه السلام) یا مخالفت با صحابه و امثال آنها غلو محسوب می‌شود. شاید بتوان گفت دست‌های پنهانی عامدا و از روی بغض به شیعیان، در پیدایش این امر موثر بودند. نگارنده معتقد است، هر سه عامل مذکور تاثیر بسزایی در علم شدن واژه غلات برای شیعیان داشته است.
حقیقتاً غالی کیست و به چه کسانی اطلاق می‌شود؟ پاسخ به این سوال مستلزم قدمه و موخره‌ای است که در ادامه خواهد آمد:
غالیان کسانی بودند که در حق پیشوایان خود آنجا غلو کردند که آنها را از حد مخلوق خارج و احکام خدایی را در مورد آنها جاری ساختند، گاه پیشوایان خود را به خدا و گاه خدا را به خلق تشبیه می‌نمودند (شهرستانی، 1395: 173/1؛ ناشی اکبر، 1386: 62؛ اسفندیار، 1362: 364/2) اینان در وصف افراد یا افراط می‌کردند یا تفریط و اینگونه تشبیهات از مذاهب تناسخیه، حلولیه و نیز از یهود و نصارا سرچشمه می‌گیرد. چرا که یهود خالق را به مخلوق و نصاری مخلوق را به خالق تشبیه کردند (شهرستانی، 1395: 173/1؛ ناشی اکبر، 1386: 62).
غالی کسی است که در دین فرو رفته است و در آن زیاده روی نماید، به طوری که به خروج از دین و آنچه در دین نیست منجر شود. پس هر کس غیرپیامبری را پیامبر بخواند یا به بشر نسبت الوهیت دهد یا غیر امامی را امام بداند سزاوار نام غالی است (رازی، 1382: 145).
غالیان با دیدن معجزات، کرامات و دیگر افعال غیربشری از بزرگ مرد سیاسی یا دینی خود در حق آنها غلو کردند. تا جایی که گفتند جوهر الهی در بدنش حلول کرده است. مانند مسیحیان که با دیدن معجزات مسیح (ع) و بعضی محبان عالی (ع) که با دیدن اخبار غیبی از آن حضرت در حقشان غلو کردند (ابن ابی الحدید، 1998: 1)

غلو در ذات و صفات
پس از مقدمه، غلو را در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان به غلو در ذات و غلو در صفات تقسیم نمود. غلو در ذات به آن درجه از غلو گویند که در آن، غالیان شخصی را ذاتاً خدا بخوانند و به او نسبت الوهیت دهند. ولی غلو در صفات این است که در آن غالیان در توصیف شخصی آن دسته از صفاتی را که متعلق به او نیست به او نسبت دهند. مثلاً شخصی را که عصمت ندارد معصوم بدانند و یا غیرپیامبری را پیامبر بخوانند و قس علی ذلک. که هر دو نوع در میان شیعیان و هم در بین اهل تسنن وجود داشته است. از آنجا که هدف اصلی ما بررسی غلو در اسلام است به بیان این دو گونه غلو در بین شیعه و سنی می‌پردازیم.

غالیان منتسب به شیعه
غالیان در ذات

«غلات» اسم عام برای جمیع فرقی است که در حق حضرت رسول (ص) یا ائمه اطهار (ع) به خصوص حضرت علی‌بن ابیطالب (ع) غلو کردند و به ایشان مقام الوهیت دادند. بعضی از آنها «محمدیه» بودند، یعنی پیامبر اسلام (ص) را خدا می‌پنداشتند و برخی «علویه» بودند و قائل به الوهیت علی‌بن ابیطالب بودند. این گروه خود را به شیعه نسبت می‌دهند ولی شیعه امامیه آنها را انکار و لعنت می‌کند (محمدزاده، 1386: 119/12؛ اسفندیار، 1362: 364/2؛ شیخ صدوق، 119: 1379؛‌ اقبال، 1345؛ اشعری، 1361: 179).
ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد: با آنکه علی (ع) از بیم کافر شدن مسلمین به رسول خدا، بسیاری از آنچه را که می‌دانست از مردم پوشیده می‌داشت، ولی باز گروه بسیاری به کفر افتادند و در مورد وی مدعی پیامبری شدند و ادعا کردند که او شریک رسالت پیامبر است، سپس گفتند او همان پیامبر است و فرشته وحی در ابلاغ رسالت اشتباه کرده و در مورد او قائل به حلول و اتحاد شدند. بعد از آن گفتند اصلاً علی همان کسی است که برای مردم محمد (ص) را مبعوث کرده است (و او خداست) (ابن ابی الحدید، 1998: 2) در همین راستا سیدحمیری با اینکه خود متهم به غلو و افراط در تشیع است، ولی این گروه را با اشعار خود چنین هجو کرده است: «گروهی در مورد علی (ع) بی‌مورد غلو کردند و در عشق به او خود را به تعب انداختند و گفتند او خداست. آفریدگار ما برتر از آن است که پدر یا فرزند کسی باشد. مگر علی فرزندی نیاورد و خود زاده نشد، گویا از نسب او خبر ندارید پدر و دایی او شناخته شده‌اند و در نسب کسی از او شریفتر نیست. او (در کودکی) میان پارچه‌ای در دامان دایه‌اش پیچیده بود و هر گاه خواسته‌اش را برنمی‌آورد می‌گریست. او کسی جز وصی پیامبر، زیرک، دانشمند، مخزن اسرار و برگزیده‌ای برای زمامداری نبود. ما او را نه پروردگار می‌دانیم و نه فرشته و نه پیامبر» (ناشی اکبر، 1386: 62؛ شیخ مفید، 1372: 96).
شیخ مفید در حاشیه‌هایی که بر کتاب اعتقادات شیخ صدوق نگاشته است می‌فرماید: «اینان متظاهر به اسلامند و در حقیقت در شمار کافران و گمراهانند. علی (ع) فرمان کشتن آنان را صادر نمود و ائمه اطهار نیز در حق آنان به کفر و خروج از اسلام حکم کرده‌اند (شیخ صدوق، 1379: 119).

غالیان در صفات
بررسی این بخش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که نیاز به یک روشنگری کامل دارد. واژه غالی نزد علمای شیعه علاوه بر آنچه ذکر شد به معانی دیگری نیز آمده که بدون توجه به آنها ممکن است بزرگانی از شیعه را به اشتباه از غلات به حساب آوریم. همان‌طور که این اشتباه برای برخی رخ داد و برخی از بزرگترین علمای شیعه را متهم به غلو کردند. می‌توان علت اصلی این سوءتفاهمها را اینگونه ریشه‌هایی کرد که از آنجا که از قدیم‌الایام در بسیاری از مسائل اعتقادی اختلاف‌نظر وجود داشته و هم‌اکنون نیز وجود دارد، بدیهی است که برخی در اصول و فروع دین برای خود حد معینی را در نظر داشته‌اند و تمام احکام و مسائل شرعیه دینی را براساس آن بررسی می‌کردند و همه مسائل را با ملاک و معیار آن حد معین می‌سنجیدند. حال اگر این افراد به نظرات دیگر علما برخورند که با حد معین‌شان همخوانی نداشته باشد در صورتی که فراتر از حد آنها باشد وی را متهم به غلو می‌کنند و اگر پایین‌تر از حد مذکور باشد فرد را متهم به کوتاهی و تفصیر می‌کنند. این امر در قسمت‌های مختلف علوم دینی از جمله کلام، فقه، رجال، حدیث و... به چشم می‌خورد.
در علم کلام درباره برخی صفات پیامبر (ص) و ائمه (ع) بین متکلمین شیعه اختلاف است. محور اصلی این اختلافات را می‌توان در دو مساله «عصمت» و «علم غیب» مشاهده کرد. در باب عصمت پیامبر (ص) و ائمه (ع) از سهو، شیخ صدوق و قمیین معتقدند پیامبر (ص) و ائمه (ع) ممکن السهواند و نباید از سهو و خطا معصوم باشند. ایشان کسانی را که در جبهه مقابل هستند یعنی قائل به عدم جواز سهم‌النبی‌اند را به غلو و افراط در زمینه صفات پیامبر (ص) و ائمه (ع) متهم می‌کنند. در مقابل، برخی دیگر از متکلمین مانند شیخ مفید و بغدادیین که قائل به عدم جواز سهم‌النبی و سهوالائمه‌اند طرف دیگر را به کوتاهی و تقصیر در وصف ائمه متهم می‌کنند.
در موضوع علم غیب، بسیاری از متکلمان قائل به علم غیب معصومین (ع) در حوادث جزئی علاوه بر احکام کلی اسلام شده‌اند (علم بما کان و ما یکون و ما کائن)، اگرچه این علم را رشحه‌ای از علم غیب الهی می‌دانند اما عده‌ای دیگر گفته‌اند که معصومین جز در مواردی که خدا بخواهد عالم به امور و حوادث جزئی نیستند. چنانچه شیخ مفید در کتاب «اوائل المقالات و المذاهب و المختارات» نیستند. چنانچه شیخ مفید در کتاب «اوائل المقالات و المذاهب والمختارات» می‌نویسد: «فأما اطلاق القول علیهم بانهم کانوا یعلمون الغیب فهوم منکر بین الفساد... و علی قولی هذا جماعه اهل الامامه الا من شذ عنهم من المفوضه من انتمی الیهم من الغلاه» (شیخ مفید، 1372: 96) و امثال اینگونه اختلافات که غالباً در آنها طرف بالاتر دیگری را متهم به تقصیر و کوتاهی و طرف پایینتر دیگری را متهم به غلو و افراط می‌کند.
رجالیون در علم رجال، بسیاری از راویان حدیث را بدان جهت که عقایدشان درباره معصومین (ع) (به زعم طرف مقابل) غلوآمیز است (غلو در صفات)، به غالی بودن متهم کرده‌اند و احادیث آنها را از درجه اعتبار ساقط می‌کنند. به عنوان نمونه، این غضائری یکی از کسانی است که در علم حدیث به آسانی روایت را به غلو متهم کرده. به همین جهت معروف است که توثیقات ابن غضائری اعتبار دارد ولی تضعیفات او اعتبار ندارد.
علامه وحید در این باره می‌فرمایند: «بدان بسیاری از قدما مخصوصا قمیین و ابن غضائری تا مرتبه معینی از رفعت و عصمت و کمال بنا بر رأی و اجتهاد خویش برای ائمه قائل بودند و جائز نمی‌دانستند که از آن تجاوز شود. لذا تعدی ار آن را بر حسب اعتقادشان ارتفاع و غلو می‌دانستند. به‌طوری که نفی سهو از نبی و گاه مطلق تفویض، مبالغه در معجزات، نقل عجایب، اعمال خارق عادت، تنزیه بسیار، اظهار قدرت زیاد، علم به مکنونات آسمان و زمین برای ائمه را ارئفاع و غلو می‌دانستند. بنابراین در چنین مواردی تضعیف افراد محل تأمل است».

غلات متناسب به شیعه از دیدگاه اهل سنت
اصطلاح غالی نزد برخی علمای اهل سنت چنان دستخوش تغییر و دگرگونی شده که در برخی موارد معنای اصلی آن به کلی مطرود گردیده است. گاه در مراجعه به کتب رجالی و حدیثی اهل سنت به کلمه غالی برمی‌خوریم. در ابتدا شاید اینگونه تصور شود که این غلو به معنای همان اعطاء الوهیت به ائمه شیعه است، در حالی که چنین نیست و این واژه نیز همانند واژه‌های مفرط، رابضی، علوی و خبیث می‌باشد که عده‌ای متعصب و معاند جاهلانه یا مغرضانه به شیعیان نسبت داده‌اند. به گونه‌ای که لفظ غالی برای آنها کاملاً مترادف و مطابق با شیعه شده است و برخی از آنان به بهانه‌های واهی شیعه را همان غلات می‌دانند که در اینجا به چند نمونه از این بهانه‌ها اشاره می‌شود:
الف) مخالفت با صحابه: ذهبی در شرح و توضیح لفظ غالی در زمانهای قبل و در زمان خودش چنین می‌گوید: «غالی در زمان سلف و در عرف پیشینیان آن دسته افرادی بوده‌اند که علیه عثمان، طلحه، زبیر، معاویه و آنان که با علی جنگیدند، صحبت کرده و آنان را سب نمودند. اما غالی در زمان ما کسانی‌اند که آن بزرگان را تکفیر و از شیخین تبری می‌جویند. ثابت‌بن ابی صفیه (و دهها نفر مانند او) از جمله کسانی‌اند که به علت مخالفت با عثمان و دشنام دادن به او، تضعیف و به غلو متهم گردید.
ب) محبت به علی (علیه‌السلام): شیعه اساس ایمان را محبت و ولایت اهل بیت (ع) می‌داند و بر این باور است که ایمان بدون ولایت، ایمان نیست. ایشان اینگونه اعتقادات را، بنابر نصوص متواتره از شخص پیامبر اسلام (ص) می‌دانند. اما بعضی این عقیده را عامل تضعیف محبین اهل بیت (ع) می‌دانند و در مقابل، دشمنان علی (ع) را صرفاً به خاطر بغضی که نسبت به وی دارند قابل اعتماد و ثقه می‌دانند. اگرچه که در برخی موارد آن فرد، معصیت کار و پرخطا باشد. لذا گاه در کتب اهل تسنن دیده می‌شود که برخی فقط به خاطر حب اهل بیت (ع) متهم به غلو و غیرقابل اعتماد محسوب شده‌اند. به عنوان نمونه یکی از این افراد اسماعیل بن سلیمان است که صرفاً از این جهت که یکی از راویان حدیث طائر مثنوی بوده است، متهم به غلو و غیرثقه دانسته شده است.
ج) تقدیم علی (ع) بر صحابه: شیعه علی (ع) را از نظر درجه فضیلت با دیگر صحابه غیرقابل مقایسه می‌داند. عده‌ای این عقیده شیعه را برنتافتند و معتقدین آن را تضعیف کردند. ابن حجر خود لفظ تشیع را از الفاظ حرج و تضعیف دانسته و می‌گوید: «تشیع» عبارتست از محبت و دوستی علی (ع) و مقدم دانستن او بر سایر صحابه (غیر از دو خلیفه اول). اما اگر کسی وی را بر عمر و ابوبکر مقدم بدارد در تشیع‌اش غالی است و بر او رافضی اطلاق می‌گردد. عامر بن وائله از جمله افرادی است که به همین دلیل تضعیف گردید. آنچه در جرح وی آمده بسیار عجیب است، زیرا گفته‌اند که خوارج، ناکثین و مارقین وی را به دلیل اتصالش به علی (ع) و اینکه حضرت را بر سایر صحابه مقدم می‌داشت، رد می‌کردند. جای شگفتی است که بزرگانی نظیر علامه عسقلانی و جریر از افرادی که به نص رسول خدا (ص) در غیر از ملت اسلام می‌میرند روایت نقل می‌کنند و به وسیله آن احتجاج کرده و این گونه در مورد اشخاص حکم صادر کنند.
در جایی دیگر ابن جوزی که از بزرگان علمی اهل تسنن می‌باشد می‌گوید همچنانکه ابلیس برای خوارج امر را چنان مشتبه نمود که علی را کشتند، عده دیگری را با غلو در وی فریفت تا آنجایی که بعضی او را خدا نامیدند و بعضی گفتند او از انبیاء برتر است و بعضی نیز عمر و ابوبکر را دشنام دادند و حتی تکفیر نمودند. (که حق وی را غصب کرد‌ه‌اند). (ابن جوزی، 1368: 79) از این بیان به خوبی روشن می‌شود مولف که یک حنبلی مذهب بوده است میان عقاید معتدل امامیه و پندارهای سخیف غلات خلط نموده است که خالی از جهل یا تعمد نیست. چرا که بین قائل بودن به الوهیت علی و برتری دادن او بر انبیاء تفاوت بسیار است.

غالیان منتسب به اهل تسنن
غالیان در ذات:

غالیان در ذات، در میان اهل سنت در مقایسه با همین اندیشه در میان شیعیان، کمیت کمتری دارند. می‌توان گفت تنها دو فرقه «راوندیه» و «عباسیه» بودند که در ذات غلو کردند. راوندیه فرقه‌ای به ریاست عبدالله راوندی است که به الوهیت منصور عباسی و نبوت ابومسلم خراسانی قائل شدند. عباسیه نیز تمام خلفای عباسی را خدا می‌پنداشتند.
غالیان در صفات:
در بین اهل تسنن، موارد متعددی از این نوع غلو مشاهده می‌شود که اجمالاً به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌شود.
غلو درباره ابوبکر: عبیدی مالکی در کتاب عمده التحقیق خود اینگونه می‌ویسد: «در آیه ابتدایی سوره مبارکه بقره (الم) مقصود از الف ابوبکر و مقصود از لام‌الله و مقصود از میم محمد است. بغوی در یکی از کتاب‌هایش ابراز داشته که در آیه «واتبع سبیل من اناب الیک» منظور راه ابوبکر است.
غلو درباره عمر: ابن مسعود می‌نویسد اگر همه عرب (یا به عقیده بعضی همه اهل زمین) در یک کفه ترازو قرار گیرند و علم شخص عمر در کفه دیگر باشد، علم عمر فزونی دارد. نُه‌دهم علم نزد عمر است و یا درباره شخص عمر می‌گویند: در سال 20 هجری در مدینه زلزله‌ای شد، عمر نیزه خود را به زمین زد و گفت مگر من به روی تو به عدالت رفتار نکرده‌ام؟ و از آن تاریخ به بعد در مدینه هیچ زلزله‌ای نیامد و یا می‌گویند: روزی در یکی از خانه‌های مدینه آتش‌سوزی رخ داد. عمر بر روی پارچه‌ای نوشت ای آتش فرو بنشین و آن را درون آتش انداخت و آتش فرو نشست و در همان لحظه آتش فرو نشست.
غلو درباره عثمان: حاکم از جابربن عبدالله انصاری نقل می‌کند که روزی پیامبر (ص) خطاب به اصحاب فرمود: هرکس نزد هم کف و همتای خود برود، و خود سمت عثمان رفته و او را در آغوش گرفت و فرمود: انت ولییی فی الدنیا والاخره.
مناقب بسیار دیگری نیز برای صحابه در کتب اهل تسنن نقل شده است که مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب شریف الغدیر خویش (بخصوص در جلد 11 آن) مکرر به احادیث و داستان‌های غلوآمیز آنها درباره رجال اهل سنت اشاره می‌کند. او در الغدیر حدود 100 داستان درباره غلو در مورد خلفا و دیگر شخصیت‌های اهل سنت نقل می‌کند. شخصیت‌هایی مانند: معاویه، خالدبن ولید، زیدبن خارجه، سعدبن ابی‌وقاص، ابوحنیفه، احمدبن حنبل، عبدالقادر جرجانی و... که در بعضی از آنها درباره مستجاب‌الدعوه بودن، مرده زنده کردن، تکلم با خداوند و... مشاهده می‌شود که به ایشان نسبت داده شده است. سپس علامه امینی (ره) در صفحه 195 همان کتاب می‌نویسد: حال انصاف بدهید! چه کسانی غالی‌اند؟ ما؟ یا آنها که این احادیث و داستان‌ها را نقل کرده‌اند؟ فتأملوا...

غلو در آینه قرآن:
مشتقات کلمه غلو در قرآن کریم چهار مرتبه به کار رفته است. دو مرتبه آن به معنای غلیان کردن و جوشیدن است که مراد ما نیست (آیه 45 و 46 سوره دخان) اما در دو مورد دیگر غلو به معنای افراط در دین می‌باشد:
الف) سوره نساء آیه 171: «یا اهل الکتاب لا تغلو فی دینکم و لا تفولوا علی‌الله الا الحق انما المسیح عیسی ابن مریم رسول‌الله و کلمته القاها الی مریم و روح منه فامنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه انتهو خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد...».
ترجمه: «ای اهل کتاب در دین خود غلو (و زیاده‌روی)‌نکنید و درباره خدا غیر از حق نگویید. مسیح عیسی بن مریم فرستاده خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القا نمود و روحی از طرف او بود. پس به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید خداوند سه‌گانه است از این سخن خودداری کنید که برای شما بهتر است خدا معبودی یگانه است و منزه است از اینکه فرزندی داشته باشد...».
این آیه در مورد مسیحیان است که پیامبر خود حضرت عیسی (ع) را از حدش فراتر برده‌اند و او را پسر خدا دانستند و قائل به خدایان سه‌گانه یعنی پدر، پسر و روح‌القدس شدند.
ب) سوره مائده آیه 77: «قل یا اهل الکتاب لاتغلو فی دینکم».
ای اهل کتاب در دین خود غلو و زیاده‌روی نکنید.

فهرست منابع:
ابراهیم مصطفی (1989)، نهج‌اللغه: بیروت، دارالاحیاء التراث العربیه.
ابن منظور، جمال‌الدین (1408)، لسان‌العرب: بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
ابن ابی الحدید (1998)، شرح نهج‌البلاغه: بیروت، داراحیاء الکتب العربیه.
ابی الحسین، محمدبن احمد (1404) التنبیه و الرد: بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
اسفندیار، کیخسرو (1362)، دبستان مذاهب: تهران، گلشن.
اشعری، علی بن اسماعیل (1361)، مقالات الاسلامیین: تهران، سپهر
اقبال، عباس (1345)، خاندان نوبختی: تهران، طهوری
الزنجی السجزی (1364)، الذهب: بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات
تهانوی (1967)، لسان اللسان: بیجا
راغب اصفهانی (بیتا)، مفردات راغب: قم، نشر امید
رازی، مرتضی بن داعی (1382)، تبصره العوام، تهران،‌اساطیر
شهرستانی، محمدبن عبدالکریم (1359)،‌الملل والنحل: بیجا، شرکت افست
شیخ صدوق (1379)، اعتقادات الامامیه: بیروت،‌داراللغه
شیخ مفید (1372)، تصحیح الاعتقاد: قم، کنگره شیخ مفید
فیروزآبادی، مجدالدین (1424)، القاموس المحیط: بیروت، دارالاحیاء التراث العربی
محمدزاده، مرضیه (1386)، دایره‌المعارف تشیع: تهران، شیهد محبی
ناشی اکبر (1386) صبح الصباح: قم، صاحب.

نقشه سایت :: sitemap