عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره سیزدهم و چهاردهم آثار برگزیده هدی فرد مقدّم/کندوکاوی در تاریخ ولادت امام کاظم(ع) و پاسخ به برخی شبهات
.:: کندوکاوی در تاریخ ولادت امام کاظم(ع) و پاسخ به برخی شبهات ::.



چکیده


در این مقاله به یکی ابهامات موجود؛ یعنی زمان ولادت امام کاظم  پرداخته شده و همچنین به موضوع تقارن زمان ولادت ایشان با شهادت امام حسن مجتبی اشاره میگردد؛ مسئلهای که از دیرباز، محل تأمّل اهالی اندیشه است. این پرسش، با توجه به بزرگداشت ایام شهادت و ولادت اولیای دین، به طور فزایندهای، ذهن را به خود مشغول میدارد. چنانکه روشن است، در تقویمهای موجود، برای زادروز امام کاظم تنها یک قول؛ یعنی هفتم صفر دیده شده؛ اما برای شهادت امام حسن ، علاوه بر روز پیشگفته، بیست و هشتم صفر نیز قید گردیده است. سؤالی که در اینجا مطرح میشود، آن است که بهواقع، تاریخ صحیح ولادت امام کاظم چه زمانی است و آیا با سالروز شهادت امام حسن  تقارن دارد یا خیر؟ بررسی متون تاریخی با رعایت سنوات و میزان اعتماد، همراه با تحلیل علمی، تا حدّ زیادی این اطمینان را به ما میدهد که تولد امام کاظم در هفتم صفر سال 128 هجری واقع شده است و این روز، با شهادت امام حسن ، متقارن نیست و این عدم تقارن، به معنای نفی ولادت امام کاظم در این روز نمیباشد؛ بلکه روز شهادت امام حسن را باید در روز دیگری جستجو کرد.


واژگان كلیدی:  امام موسی کاظم، امام حسن مجتبی، هفتم صفر، ولادت، شهادت.


 


مقدمه


بررسی متون و آثار تاریخی، نشان میدهد که اساساً منابعی که در باب شخصیت موسی بنجعفر سخن راندهاند، بسیار اندک است و همین مقدار از اسناد و گزارشها نیز بسیاری از ابعاد زندگانی آن حضرت را مغفول گذاشته یا در گذر زمان از دست دادهاند؛ بهگونهای که گاه ضروریترین مسایل مربوط به ایشان در هالهای از ابهام قرار دارد. البته این کاستی در خصوص برخی دیگر از پیشوایان نیز به چشم می خورد. 


نگاهی به زیست اجتماعی و سیاسی امام کاظم  از منظر تاریخی و نقشآفرینی وی در تحوّلات زمان خویش، نشان از آن دارد که مقطع حیات و امامت ایشان، یکی از حساسترین و در عین حال، پرشکوهترین دورههای تاریخ اسلام است. حکومت عباسی، بهویژه هارونالرشید (خلافت:193-170ق)، چنان مقتدرانه بر سرتاسر قلمرو اسلامی استیلا داشت که حتی مستشرقان را نیز وادار به توصیفات ارزنده ساخته است. در این میان به نظر میرسد اگر مورّخی، قصد تاریخنگاری و نوشتن حوادث و وقایع آن دوره را داشته باشد، بهخصوص آنکه تحت نظر دولت و با حمایت حکومت در پی انجام هدف خود باشد، قاعدتاً نمیتواند به مسئله مورد مناقشهای؛ مانند خاندان بنیهاشم و معنوی‏ترین شخص این خاندان در آن دوره؛ یعنی موسی بنجعفر بپردازد. بنابراین اگر پرداختی هم صورت گرفته باشد، تنها در سایه بیان وقایع حکومتی؛ نظیر قیام فخ و یا شکلگیری فرقههای مختلف می‏توان از آن حضرت سخن به میان آورد. شاید به همین سبب است که در آثار کسانی؛ چون طبری و ابنخلدون، هیچگونه اشارهای به شخصیت موسی بنجعفر  نشده و در آنها تنها گزارش وقایع حکومتی انعکاس یافته است (نک.به: طبری، 1387؛ ابنخلدون، 1408).


با پذیرش قلّت منابع و گزارشها و وجود شبهات و ابهامات در خصوص امام کاظم ، این پرسش به جا مینماید که  آیا این ابهامات، به اندازهای است که حتی تاریخ دقیق تولد ایشان را نیز دربرگیرد یا خیر؟ نویسنده معاصر، رسول جعفریان، در ابتدای فصل مربوط به امام کاظم ، در کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، با اتکاء به صفحه 35 تواریخ النبى و الآل، اثر علامه محمدتقی شوشتری آورده است: ماه تولد امام کاظم  در هیچ منبعى نیامده و تنها به سال اكتفاء شده است (جعفریان، 1381: 375). نکته قابل تأمّل، آن است که وی در چاپ اول همین کتاب، اندکی معتدل‏تر سخن رانده و به ذکر سال زاد و محل ولادت آن حضرت بسنده کرده بود (جعفریان، 1371، ج2: 11)؛ بیآنکه نسبت به زادروز آن ادعایی داشته باشد. این امر، حاکی از آن است که وی پس از پژوهشها و تأمّلات بعدی به چنین نظری رسیده و آن را در چاپهای بعدی کتاب خویش گنجانده است؛ چنانکه از فرد پژوهش‏گری چون او نیز جز این انتظار نمیرود. اما با اندک جستجویی در منابع موجود، دلایل نقضی قابل اصطیاد است که در ادامه به آن پرداخته میشود.


سال تولد امام


1. سال 129 هجری


تأمّلی در دادههای کهنترین منبع تاریخی موجود که در مورد امام کاظم، به ارائه گزارش پرداخته، آدمی را با ابهامی جدّی مواجه میسازد؛ چراکه در این منابع، هیچ سخنی از زیستنامه آن حضرت به میان نیامده است. یعقوبی، ذیل گزارش دوران هارونالرشید، عنوانی را به وفات موسی بنجعفر اختصاص داده است؛ ولی همانطور که از نام‏گذاری عنوان برمیآید، او تنها به مقوله رحلت آن حضرت میپردازد؛ هرچند به اجمال، از وقایع دوران پایانی حیات ایشان سخن میراند و سرانجام مینویسد: «در سال 183 در پنجاه و هشت سالگى وفات كرد» (یعقوبی، 1371، ج2: 420)؛ بیآنکه اشارهای به تاریخ ولادت و دیگر جریانهای رخداده در حیات ایشان داشته باشد.


به نظر میرسد اولین نوشتهای که تولد امام هفتم شیعیان را گزارش کرده، کتاب تاریخ الائمه، اثر ابنابیثلج است. وی به اجمال، تنها به سال تولد ایشان؛ یعنی 129 هجری اشاره میکند (ابنابیثلج، 1410: 82). پس از او، دستهای دیگر از منابع، این قول را پذیرفته یا به عنوان یکی از اقوال ذکر می‏کنند. ابنطولون در کتاب امامان دوازهگانه آورده است: ولادت او روز سهشنبه، پیش از طلوع فجر، به سال 129 هجری بوده است (ابنطولون، بیتا: 93) و ابنکثیر هم ذیل حوادث سال 183، به مناسبت گزارش وفات (شهادت) موسی بنجعفر، به ذکر دو قول در خصوص سال ولادت ایشان میپردازد که یکی از آنها، دیدگاه پیشگفته است. او مینویسد: «ابنمحمد بنعلى بنالحسین بنعلى بنأبىطالب، أبوالحسن الهاشمی و یقال له الكاظم، ولد سنه ثمان أو تسع و عشرین و مائه» (ابنکثیر دمشقی، بیتا، ج10: 183). بر این اساس میتوان گفت که قول به سال 129 در میان مورّخان، دارای پیروانی بوده است؛ همانطور که ابنجوزی از آن به عنوان یک قول یاد میکند (ابنجوزی، 1418: 312).


2. سال 128 هجری


کلینی، صاحب کهنترین کتاب حدیثی موجود که از مهمترین آثار مورد توجه شیعه میباشد، ضمن بیان نظر پیشگفته، مبنی بر ولادت امام در سال 129، معتقد است آن حضرت در سال 128 هجری متولد شده است: «ولد أبوالحسن موسى بالأبواء سنه ثمان و عشرین و مائه و قال بعضهم تسع و عشرین و مائه» (کلینی، 1362، ج1: 476)؛ چنانکه شیخ مفید در فصل مربوط به موسی بنجعفر، بدون ذکر روز و ماه تولد، همچون کلینی پیش میرود و با ذکر محل تولد، سال 128 را به عنوان زمان ولادت آن حضرت یاد می کند (مفید، 1413، ج2: 215). ابنجوزی نیز مینویسد: «وى در مدینه به سال صد و بیست و هشت و به قولى صد و بیست و نه به دنیا آمد و او از طبقه هفتم تابعان مدینه بوده است» (ابنجوزی، 1418: 312). طوسی در تهذیب الاحکام (1365، ج6: 81)، فتال نیشابوری در روضهالواعظین (1423، ج1: 221)، ابنشهر آشوب در مناقب (1379، ج3: 437)، طبرسی در تاجالموالید (1422: 46) و إعلامالوری (1417، ج2: 6)، همین سال را گفتهاند؛ چنانکه از چگونگی بیان ابنجوزی چنین برمیآید که وی نیز به صحّت سال 128 هجری، تمایل بیشتری دارد.


اربلی، دیگر کسی است که با ذکر قول طبری شیعی، مبنی بر ولادت امام در سال 127 و ضعیف شمردن آن، خود همچون بیان پیشگفته نظر میدهد و ولادت آن حضرت را در ابواء و به سال 128 هجری میداند (اربلی، 1421، ج2: 743). عمادالدین طبری هم آن را در سال 128 و در مدینه میداند (طبری، 1376: 169). در میان نویسندگان اهل سنت، نوشتههای زیادی، این قول را پذیرفتهاند؛ آثاری مثل الإتحاف شبراوی (1423: 295)، کفایهالطالب گنجی شافعی (1404: 457)، تاریخ بغداد خطیب بغدادی (بیتا، ج13: 27) و  تهذیبالکمال ابویوسف المزی (1400، ج1: ذیل کلمه موسی).


3. سال 127 هجری


چنانکه در لابلای دیدگاههای مذکور دیده شد، برخی به سال 127 هجری نظر دارند (طبری، 1413: 303)؛ هرچند این دیدگاه از دید محققان، بیاعتبار دانسته شده است و در ادامه، سایر ادلّه این دیدگاه بیان خواهد شد. بر این اساس، محقّق تاریخ اسلام، حداقل با سه دیدگاه مواجه است و برای کشف قول مقرون به واقع، چاره‏ای جز پی‏گیری روش تاریخی نیست. در میان نوشتههای موجود، البته نظر ابنابیثلج به اصل رویداد، نزدیک‏تر و طبعاً امکان صحّت بالاتری دارد. چنانکه می دانیم، او یکی از اصحاب امام رضا و از خواص آن حضرت بود (نک.به: طوسی، 1415، ج1: 353؛ تفرشی، 1418، ج1: 320)؛ بهگونهای که پس از شهادت آن حضرت، ملازم قبر ایشان شد تا از دنیا رفت (ابنحجر عسقلانی، 1390، ج2: 83). بدیهی است اطلاعات چنین فردی که به منبع خبر متصل است، علیالقاعده باید صحیحتر به شمار آید؛ جز اینکه دو نکته درباره نوشته وی قابل توجه است: یکی انتساب کتاب به او (جعفریان، 1381: 239) و از آن بالاتر، انتساب کتاب موجود به وی میباشد و دو دیگر، عدم استناد نویسندگان و محدّثان به دادههای اوست که محقق امروزی را بهشدت، با تردید مواجه میسازد که چگونه با وجود چنین نوشته‏ای، کسی بدان تکیه نکرده یا قول مورد پذیرش او را ضعیف شمردهاند.


قول سوم نیز از اساس درستی برخوردار نیست. بنابراین به حکم روش تاریخی، داده کلینی به چند دلیل، قابلیت استناد می‏یابد: نخست به جهت قدمت این گزارش. کلینی هرچند مانند ابنابیثلج، معاصر امام کاظم نیست، اما اقوال او نسبت به دیگر راویان و مورّخان از دیرینگی بیشتری برخوردار است. دیگر آنکه دادههای کلینی از حیث استناد، عموماً از سوی مورّخان و محدّثان به دیده قبول نگریسته میشود و در این مورد نیز تا دلیلی متقن بر ردّ آن نیابیم، میتوانیم بر صحّت آن اعتماد کنیم. البته باید افزود کلینی در این گزارش بر خلاف دیگر روایاتاش، وسائط خود را ذکر نکرده، اما روشن است که بیسند سخن نرانده؛ چرا که در حدیثی دیگر منقول از ابوبصیر، سلسله سند ولادت امام را آورده است (کلینی، 1362، ج1: 385)؛ هرچند در گزارشی که به نقل از ابوبصیر آورده، سخنی از زمان ولادت نیست. سومین دلیل آنکه بسیاری از محققان و نویسندگان بعد از وی نیز هم چون او، تاریخ 128 هجری را پذیرفتهاند؛ از این رو میتوان این نظر را مرجّح دانست.


البته برای این رویکرد، مؤیّدات دیگری نیز وجود دارد که از آن جمله میتوان به داده مسعودی در اثباتالوصیه اشاره کرد. وی گرچه به سال دقیق تولد امام اشاره نمیکند، اما در ذیل گزارشهای خود درباره امام کاظم مینویسد: ابوالحسن موسی، امامت الهی را پنهانی در سال 148 به عهده گرفت و مؤمنان از او پیروی کردند، در حالی که بیست سال داشت (مسعودی، 1426: 198). روشن است که شهادت امام صادق، در سال 148 هجری بود (نوبختی، 1355: 78) و با احتساب مجموعه اطلاعات، تعیین سنّ آن حضرت، چندان مشکل نمینماید؛ از این رو میتوان با نظر شمار بسیاری از منابع تاریخی، همسو شد و قول به ولادت امام کاظم را به سال 128 پذیرا شد.


ماه و روز ولادت امام


آنچه بیش از مقوله پیشگفته، دغدغهآفرین است، ماه و روز میلاد امام کاظم میباشد که در منابع کمتری از آن، سخن به میان آمده است؛ به همین سبب برخی به نبود آن روی کردهاند. اما با جستجو در نوشتههای پیشینیان، اطلاعاتی درخور میتوان به دست آورد. قدیمترین منبعی که به تاریخ دقیق ولادت آن حضرت اشاره کرده، روضهالواعظین فتال نیشابوری است. او ذیل زندگی امام مینویسد: مولد ایشان در ابواء (محلی بین مکه و مدینه)، روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 می‏باشد (فتال نیشابوری، 1423، ج1: 499). پس از او امینالاسلام طبرسی، حدود 40 سال بعد، در إعلامالوری، همین قول را برمیگزیند و می‏نگارد: «حضرت موسى بنجعفر ، روز هفتم ماه صفر سال یك صد و بیست و هشت در ابواء كه‏ نام‏ منزلى‏ بین‏ مكه‏ و مدینه‏ است،‏ متولد شد» (طبرسی، 1417، ج2: 6). وی در دیگر کتاب خود، تاجالموالید نیز به همین قول تکیه میکند و با ذکر روز هفته مینویسد: او روز سهشنبه و به قولی یکشنبه، در ابواء (مکانی بین مکه و مدینه) در هفتم سال 128 به دنیا آمده است (طبرسی، 1422: 96).


ابنشهر آشوب نیز پس از بیان مکان تولد، به روز و ماه و سال تصریح میکند و قول پیشگفته را اختیار می‏نماید (ابنشهر آشوب، 1379، ج4: 323). حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، علاوه بر بیان میزان امامت امام کاظم، سال، ماه و روز ولادت را چنین گزارش میکند: «موسى كاظم، سى و چهار سال و شش ماه و بیست و یك روز امام بود و از ائمه اثنىعشر، هیچكس را زمان امامت چنین نیست. ولادتاش روز یكشنبه هفتم صفر، سنه ثمان و عشرین و مائه بود به مدینه» (مستوفی، 1364: 204). حموی در أنیسالمؤمنین (1363: 193) و شیخ حسین بنعبدالصمد عاملی، پدر شیخ بهایی (1401: 43) نیز همین قول را برمی‏گزینند؛ همانطور که شیخ بهایی، ذیل تاریخ هفتم صفر سال 128، از ولادت امام در آن روز یاد میکند (1406: 6) و مرحوم مجلسی نیز در بحارالأنوار، عین قول طبرسی را اخذ کرده و با استناد به کتاب إعلامالوری، به ذکر تاریخ زمان تولد امام میپردازد (1363، ج48: 1).


با توجه به این اقوال، قاضی نورالله مرعشی تستری در رویکردی محقّقانه، پس از جمعآوری و بیان آرای بسیاری از مورّخان و محدّثان، نتیجه میگیرد که قول مشهور، همان یکشنبه هفتم صفر سال 128 هجری، در محل ابواء است (مرعشی تستری، 1409: 298-296). سیدمحسن امین هم به استناد قول برقی در المحاسن، پس از بیان محل تولد امام، صراحتاً به روز و ماه و سال اشاره میکند؛ هرچند سال 129 را نیز به عنوان قولی نهچندان پایدار ذکر مینماید (امین، 1403، ج2: 5).


گفتنی است یاقوت حموی در معجم البلدان، ذیل نام ابواء، علاوه بر موضع تولد امام کاظم ، آن را محل دفن آمنه، مادر حضرت رسول میداند و از این روی، شرافتی برای آن قائل شده است (حموی، بیتا، ج1: 92). در میان مستشرقین، اتان کلبرگ (تقیزاده داوری، 1385: 309)، اسلامشناس سرشناس دانشگاه هبرو اورشلیم، در دائرهالمعارف اسلام، مدخل مربوط به امام کاظم، درباره تاریخ تولد ایشان مینویسد: «او در ابواء (بین مکه و مدینه) یا در مدینه و در 7 صفر سال 128 قمری متولد شد». قول وی گرچه به لحاظ روش مطالعات تاریخی، بهمثابه منبع اصلی قابل اتکاء نیست، اما به عنوان صاحبنظری کاردان، به اعتبار نوع کاوش و گزینشگری‏اش، مورد استناد قرار میگیرد. او در نگارش مقاله خود، تمامی کتب متقدّم و متأخّر را از نظر گذرانده و مینویسد: تاریخهای دیگری که مطرح گردیدهاند، از این قرارند: ذوالحجه سال 127 و 129 قمری (تقیزاده داوری، 1385: 309). به نظر می رسد او قول به ولادت امام در ماه ذیحجه را از داده طبری در کتاب دلائلالإمامه اخذ کرده باشد: «قال أبومحمّد الحسن بنعلی الثانی : ولد بالأبواء بین مكه و المدینه فی شهر ذیالحجّه سنه مائه و سبعه و عشرین من الهجره» (طبری، 1413: 303). این در حالی است که بین تمامی اقوال، این قول بسیار شاذ است و در منابع جستجو شده، مورّخ و یا محدّث دیگری، قائل به آن نبوده و خود کلبرگ نیز به عنوان قول دیگر که نشان از ضعف این قول دارد، از آن یاد کرده است.


از آنچه گفته شد، میتوان دریافت که علامه محمدتقی شوشتری در نتیجهگیری خود مبنی بر فقدان تاریخ دقیق ولادت حضرت امام موسی بنجعفر، تنها به متون قبل از قرن پنجم رجوع کرده و عبارت «فلم یعیّن أحد شهره» (شوشتری،1423: 15) را به محدّثان و مورّخن قرون اول که کتبشان به ما رسیده، نسبت داده و مورّخ معاصر، رسول جعفریان نیز تنها به این قول بسنده کرده و آن را نقل کرده است. این در حالی است که اولین پاورقی فصل مربوط به امام کاظم در کتاب حیات فکری، از مناقب ابنشهرآشوب است و ابنشهرآشوب، صراحتاً به روز و ماه ولادت امام تصریح کرده است. نکته قابل تأملتر، آن است که ادعای عدم ذکر ماه ولادت، در چاپهای اولیه کتاب پیشگفته وجود نداشته است؛ همانطور که در ترجمه عربی آن نیز دیده نمیشود: «كانت ولادته فی العام 128 فی الأبواء و هی منطقه بین مكه و المدینه و شهادته فی الخامس و العشرین من رجب من العام 183 فی بغداد فی سجن الخلیفه العباسی الظالم هارون الرشید (جعفریان، بیتا، ج2: 5).


بررسی تواریخ ارائه شده


بیشتر علمای شیعی، در نقل گزارش خود پیرامون تاریخ ولادت امام کاظم، سندی را به عنوان سلسله راویان ارائه نمیکنند. کلینی، شیخ مفید، طبری امامی، فتال نیشابوری، امینالاسلام طبرسی، ابنشهرآشوب و اربلی، از این جملهاند. ولی باید دانست برای بزرگانی چون ایشان که از عالمان سرشناس آن روزگار به شمار میروند، دسترسی به آثار و سندهای تاریخی و حدیثی چندان دشوار نبوده است، بهویژه دسترسی این آثار برای کسانی چون شیخ مفید، آسانتر بود؛ چرا که او در دوران فاطمیان مصر و آلبویه شیعه مذهب در بغداد میزیست و حتی دسترسی به منابع اولیه اهل سنت نیز کاملاً فراهم بوده است (امین، 1414: 21-5). بنابراین آنچه مشهود است آنکه این افراد، اسناد قابل اعتمادی داشتند که بعدها از بین رفته و آنان بر اساس آن اسناد، این تاریخ را پذیرفتهاند. عبارت شیخ مفید در مقدمه مسارالشیعه، مؤیّد این مطلب است: «همواره صالحان شیعه در دورههای تاریخ، با انگیزه تقرّب الهی از طریق انجام دادن هر عمل عبادی در زمان مربوط به خود و نیز به هدف اقامه دین با رعایت زمان‏های حزن و سرور، این تاریخها را پاس می‏داشتند (مفید، 1413، ج7: 49).


در این میان هرچند خزاز (نیمه قرن4) در کفایهالأثر، به اسنادی که بر پایه آن به نقل حدیث میپردازد، اشاره داشته؛ لیکن در میان گزارشهای او، آنچه که به تاریخ ولادت و یا حتی شهادت موسی بنجعفر پرداخته باشد، به چشم نمیخورد (نک.به: خزاز، 1401). با در نظر گرفتن شرایط زمانی قرون ششم به بعد که شاهد رواج اندیشه اخباری و قوت رجال و مستندسازی اخبار هستیم، نقل گزارشهای تاریخی، بهویژه در خصوص ائمه ، اهمیت بهسزایی یافت. بر این اساس میتوان ادعا کرد نقلهایی که در قرون متأخّر مکتوب شد، بر پایه سلسله اسناد قابل اعتمادی بود که در گذر زمان، از میان رفته و به دست متأخّرین نرسیده است. به هر روی، بیشتر متقدّمین و متأخّرینی که در موضوع حیات امام کاظم، سخن گفتهاند، چنانکه گفته شد، از بیان سند خودداری کردهاند؛ اما با توجه به جایگاه محدّث قمی در میان معتقدان مذهبی، شایسته است نسبت به اقوال وی در خصوص امام کاظم، تأمّل بیشتری صورت گیرد.


محدّث قمی هرچند در کتاب الأنوار البهیه، بدون یادکرد سند به بیان تاریخ تولد امام میپردازد و می‏نویسد: «امام كاظم علیهالسّلام در سرزمین ابواء، منزلگاه بین مكّه و مدینه، در روز یكشنبه [و به گفته بعضى در روز سه‏شنبه‏] هفتم صفر سال 128 هجرت [و به گفته بعضى در سال 129 هجری] در عصر خلافت ابراهیم بنولید، سیزدهمین خلیفه اموى‏، چشم به جهان گشود» (قمی، 1380: 277)؛ ولی در کتب بعد از آن؛ یعنی سفینه البحار (1416، ج2)، مفاتیحالجنان و منتهیالآمال، روش نقل وقایع الایام را که صرفاً ذکر روایات است، به کار میگیرد و گزارشهای خود را به همراه مآخذ خود ارائه میدهد و در عین حال، هیچ کدام را برنمیگزیند. به عنوان نمونه در مفاتیحالجنان، ذیل هفتم صفر مینویسد: به قول شهید و كفعمى و دیگران، هفتم صفر و به قول شیخین در روز بیست و هشتم سنه پنجاهم، شهادت حضرت امام حسن مجتبى  واقع شده و در این روز از سنه 128، ولادت حضرت امام موسى   در أبواء كه نام منزلى است ما بین مكه و مدینه، واقع شده است» (قمی، بیتا: ذیل اعمال ماه صفر)‏.


محدّث قمی در منتهیالآمال پس از بیان روز دقیق تولد، فهرستی از کتبی را که این گزارش را از آنها اخذ کرده است، ارائه میدهد که شامل الكافى، ج1: 476؛ بحارالأنوار، ج48: به نقل از الكافى؛ كشفالغمّه، ج2: 245؛ اثباتالوصیه: 186؛ التهذیب، ج60: 78 و الإرشاد مفید است (قمی، 1379، ج3: 1463). برآیند سخن، آن است که میلاد امام کاظم، هفتم صفر بوده است.


اما این که از میان علما، سعی شد قول محدّث قمی با دقت بیشتری مورد واکاوی قرار گیرد، جدای از آنچه که گفته آمد، دیدگاهی است که وی در کتاب مفاتیحالجنان، ذیل اعمال ماه صفر آورده و در بالا، متن آن درج شد. او برای روز هفتم این ماه، علاوه بر ذکر میلاد امام کاظم ، شهادت امام حسن مجتبی را نیز آورده است. این در حالی است که گویا وی تنها در مقام بیان اقوال بوده و سعی در جرح و تعدیل آنها نداشته است؛ چه اینکه در 28 صفر نیز شهادت امام مجتبی را دوباره متذکّر شده و همین امر باعث گردیده تا در افواه عمومی و آیینهای مذهبی، روز میلاد امام کاظم ، در میان بعضی از شیعیان به عزاداری امام حسن پرداخته شود.


در این میان، پرسشی بنیادین، ذهن آدمی را به خود مشغول میدارد و آن اینکه چرا ماه ذیحجه که با ظواهر امر سازگارتر مینماید، این گونه به حاشیه رانده شده است؟ با این توضیح که چنانکه گفته آمد، به اتفاق نظر همگان، ولادت امام کاظم در ابواء و در هنگام بازگشت خانوادهاش از سفر حج رخ داده است، همانطور که برقی بهصراحت (برقی، 1371، ج2: 314) یا بهروشنی (همان: 418)، آن را بیان داشته و نحوه داده دیگران نیز حاکی از آن است (صفّار، 1404: 460؛ کلینی، 1362، ج1: 385؛ طبری، 1413: 301) و نفس ولادت امام در آن مکان که فاصله زیادی با موطن آن حضرت؛ یعنی شهر مدینه دارد، نیز مشعر بر آن است، بنابراین چگونه می‏توان قول به ولادت امام در ماه پیشگفته (ذیالحجه) را که طبری شیعی در قرن چهارم، ناقل آن است (طبری، 1413: 303)، مردود و قول به ماه صفر را مقبول دانست؟


در پاسخ به این پرسش، چند نکته قابل توجه است: اول آن که طبری شیعی، این قول را به صورت مرفوع از امام حسن عسکری نقل میکند و سلسله اسناد کلام وی روشن نیست و دو دیگر آنکه روایت، حاوی قول به ولادت امام در سال 127 است که از سوی قریب به اتفاق محدّثان و مورّخان، ضعیف و مردود شمرده شده و آن را نپذیرفتهاند؛ ضمن آنکه هیچیک از محقّقان بعدی بدان اعتنا نکرده و آن را مستند خویش قرار ندادهاند. علاوه بر این موارد، هیچ دلیلی وجود ندارد که بازگشت کاروان حج با شتاب زیاد انجام شده و لزوماً در ماه ذیحجه به ابواء رسیده باشند؛ بلکه وضعیت حالی حمیده (مادر امام کاظم )، مقتضی حرکتی با تأنّی و همراه با آرامش بوده است. علاوه بر آن، تعلّق خاطر امام صادق و دیگر همراهان به شهر مقدس مکه، حضور و اقامت بیشتری را در آن دیار ایجاب میکرد. بر این اساس و با در نظر داشتن جمیع موارد، رسیدن کاروان به منطقه ابواء در ماه صفر، به واقع نزدیکتر مینماید.


از دادههای پیشین، ردّ نوشتهای از موحّد ابطحی، مبنی بر صحّت قول به ولادت امام کاظم در ماه ذیحجه و نفی آن در ماه صفر روشن میشود. او که در حاشیه بیان سالروز شهادت امام حسن بر این دیدگاه پای فشرده،  برای قبولاندن آن چند دلیل، اقامه کرده است: 1- عدم اعتنای بزرگانی؛ چون کلینی، مفید و طوسی به این قول، 2- تضعیف آن از جانب افرادی؛ چون شهید اول در دروس، کاشفالغطاء در کشفالغطاء و نجفی در جواهرالکلام، 3-  روایاتی که قائل به وقوع ولادت در بازگشت از حجّ همان سال است، 4- قول ابنجریر طبری شیعی که به ماه ذیحجه تصریح دارد، 5- رفتار علمای کنونی در برگزاری سوگواری در روز هفتم صفر، به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی ، نه روز ولادت امام کاظم (نک.به: موّحد ابطحی: شهادت امام حسن مجتبی   ؛ هفتم یا بیست و هشتم ماه صفر؟).


همانطور که گفته آمد، دلیل اول او تنها حاکی از عدم ذکر قول به هفتم صفر از سوی برخی از بزرگان است، نه بیاعتنایی آنان؛ ضمن اینکه آنها قول طبری شیعی را نیز نهتنها نپذیرفتند، بلکه منطوق دیگر آن روایت را که مدّعی ولادت امام در سال 127 است، بهاتفاق مردود یا ضعیف شمرده و قول به سال 128 را پذیرفتهاند (نک.به: کلینی، 1362، ج1: 385؛ مفید، 1413، ج2: 215؛ طوسی، 1365، ج6: 81) و این امر، آشکارا بر عدم اعتنای آنان به روایت طبری دلالت دارد. دلیل دوم نامبرده بهشدت، خلاف واقع و به دور از شأن پژوهشگری و شاید ناشی از عدم سلطه بر متون دینی و تاریخی است؛ چون هر سه شخصیت ذکر شده به صراحت بر تاریخ هفتم صفر پای فشردهاند، جز آنکه وقتی سال 128 را ذکر نموده، آوردهاند که سال 129 نیز گفته شده است (نک.به: شهید اول، بیتا، ج2: 13؛ نجفی، 1365، ج20: 129؛ کاشفالغطاء، بیتا، ج1: 12)؛ اما هیچیک از آنان به تضعیف روز پیشگفته روی نکردهاند.


اما دو دلیل سوم و چهارم، چنانکه آشکار است، بیش از دلیلیت، مصادره به مطلوب است؛ چرا که روایات مورد استناد وی صرفاً بیانگر واقع شدن ولادت در بازگشت از سفر حج میباشد، نه وقوع آن در همان سال و دلیل چهارمی خود محلّ بحث است و قاعدتاً نمیتواند مثبِت چیزی باشد. اما سخن آخر او، خود معلول اطلاعات نهچندان پای‏مندی است که از سوی برخی از ناواردان عرضه میشود؛ ضمن اینکه چنین چیزی در مطالعات تاریخی از هیچ اعتباری برخوردار نیست، جز آنکه اثبات شود آیینی به عنوان یک سنت شیعی از زمان ائمه تا به امروز تداوم داشته که در خصوص مسئله مورد بحث، قطعاً ادعای مردودی است.


آیین مذهبی در روز هفتم صفر


سنت مذهبی شیعه در بزرگداشت ایام که البته ریشه در آموزههای پیشوایان دینی دارد، مقتضی کاوشی در تقارن یا عدم تقارن میلاد امام کاظم با شهادت امام حسن است. پس از آنکه دیدگاه درست زادروز امام کاظم ؛ یعنی روز هفتم صفر روشن شد، آیین سرور و شادمانی البته جایگاهی ویژه مییابد؛ چنانکه در سیره امام صادق دیده میشود. برقی در کتاب محاسن، پس از ذکر سلسله سند، در گزارشی به نقل از منهال قصاب مینویسد: «خرجت من مكه و أرید المدینه فمررت بالأبواء و قد ولد لأبیعبداللّه موسى   فسبقته إلى المدینه و دخل بعدی بیوم، فأطعم الناس ثلاثاً، فكنت آكل فیمن یأكل، فما آكل شیئاً إلى الغد حتى أعود فآكل، فمكثت بذلك ثلاثاً، أطعم حتى أرتفق ثمّ لا أطعم شیئاً إلى الغد» (برقی، 1371، ج2: 418).


ابنرستم طبری نیز با همان سند و با متنی مشابه، آنچه را پس از تولد روی داده، اینگونه گزارش میکند: «روى أحمد بنمحمد عن المختار بنزیاد عن محمد بنسلیمان عن أبیه عن أبیبصیر قال: كنت عند أبیعبداللّه فی السنه التی‏ ولد فیها موسى بنجعفر بالأبواء، فبینا نحن نأكل معه إذ أتاه الرسول: إنّ حمیده قد أخذها الطّلق، فقام فرحاً مسروراً و مضى، فلم یلبث أن عاد إلینا حاسراً عن ذراعیه ضاحكاً مستبشراً فقلنا: أضحك اللّه سنّك و أقرّ عینك ما صنعت حمیده؟ فقال: وهب الله لی غلاما و هو خیر أهل زمانه و لقد خبّرتنی أمّه عنه بما كنت أعلم به منها» (طبری، 1413: 304).


علامه مجلسی با تکیه بر قول برقی، روایت میکند كه چون حضرت صادق به مدینه مراجعت نمود، براى آن مولود مسعود، سه روز اهل مدینه را ولیمه داد (مجلسی، 1382: 891). مشابه این گزارش را شیخ حرّ عاملی نیز در وسائلالشیعه آورده است (1409، ج21: 401). سیدمحسن امین نیز به استناد داده المحاسن می‏نویسد: «ولد بالأبواء موضع‏ بین‏ مكه و المدینه یوم‏ الأحد سابع‏ صفر سنه 128 و قیل 129 و أولم الصادق  بعد ولادته فأطعم الناس ثلاثاً» (امین، 1403، ج2: 5). بنابراین میتوان دریافت روز ولادت فرزند امام صادق ، روز فرخنده و مبارکی برای ایشان بوده است؛ بهگونهای که نهتنها شادی خود را ابراز نموده، بلکه دیگران را نیز با ولیمه دادن، در آن شرکت داده است.


حال با در نظر گرفتن قول مشهور و مختار برای ولادت؛ یعنی هفتم صفر، این روز نمیتواند روز اندوه تلقی شود؛ چرا که اگر شهادت امام حسن مجتبی در این روز قرار داشت، قاعدتاً نمیتوانست روز شادی، آن هم در خاندان اهل بیت باشد، جز آنکه گفته شود در سنت اسلامی و سیره ائمه ، چنین بزرگداشتهایی به مثابه آیینی ارزشی شناخته نمیشد که اگر چنین باشد، آنگاه تجدیدنظری جدّی در مقوله سوگواری پیشوایان بایسته مینماید. اما با فرض دیرینگی سنت تعظیم ایام مذهبی، لاجرم باید برای شهادت امام مجتبی ، به قول دیگر که البته مستند و از پیروی مشهور نیز برخوردار است؛ یعنی 28 صفر رجوع شود؛ چنانکه قریب به اتفاق گزارشگران پیشین یا بر آن تصریح کرده یا آخر این ماه را سالروز شهادت آن حضرت دانستهاند (کلینی، 1362، ج1: 461؛ طوسی، 1411: 791؛ مجلسی، 1363، ج95: 200).


نتیجه


بر اساس آنچه گفته شد، تاریخ مقرون بهواقعِ ولادت امام موسی بنجعفر را میتوان هفتم صفر سال 128 هجری دانست. هرچند این مدّعا هم چون دیگر ادعاهای تاریخی، بلکه علوم انسانی، قطعی نیست؛ اما استوارترین قولی است که در اینباره میتوان ابراز کرد. چنانکه گفته شد، با بررسی متون تاریخی، میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد که برخی تنها به ذکر سال تولد، کفایت کردهاند. سه تاریخ 127، 128 و 129، سالهایی است که در متون به عنوان سال تولد ذکر شده است. ولی بر اساس سال شهادت امام صادق و سِنّی که امام کاظم به امامت رسید، می توان به قول 128 به عنوان قول مشهور، اعتماد کرد. دسته دیگری از منابع، علاوه بر ذکر سال، روز و ماه دقیق میلاد را نیز بیان کردهاند. هرچند اولین منبعی که در حال حاضر در اختیار است، مربوط به اوایل قرن ششم هجری است، ولی از این منابع، به عنوان منابعی قابل اعتماد یاد گردیده که بر اساس اسنادی نوشته شدهاند که هماکنون از دسترس پژوهندگان خارجاند. بنابراین میتوان به تاریخ 7 صفر سال 128 برای تولد موسی بنجعفر اطمینان کرد و در برابر اقوال کسانی که معتقد به عدم ذکر ماه و روز برای تولد شدهاند، این اقوال را به عنوان شاهد، ذکر کرد. علاوه بر آن، بر پایه مستندات تاریخی و فرهنگی، میتوان دریافت ولادت ایشان با شهادت امام حسن مجتبی مقارن نیست و بر اساس همین ادلّه و مستندات، نیازی به اقامه دلایل کلامی برای این دیدگاه نخواهد بود.


کتابنامه


1. ابنابىثلج. ‏(1410‏)، تاریخ أهل البیت ‏، قم: مؤسسه آلالبیت لإحیاء التراث‏‏.


2. ابنجوزى، یوسف بنقزاوغلی بنعبدالله‏. (1418‏)، تذكره الخواص‏، قم: منشورات الشریف الرضى.


3. ابنحجر عسقلانی، احمد بنعلی. (1390)، لسان المیزان، بیروت: موسسه الأعلمی.


4. ابنخلدون، عبدالرحمن بنمحمد. (1408)، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقیق: خلیل شحاده، بیروت: دارالفكر.


5. ابنشهرآشوب مازندرانى، محمد بنعلی. (1379‏)، مناقب آل أبیطالب‏، قم: علامه‏‏.


6. ابنطولون، شمسالدین محمد. (بیتا‏)، الأئمه الأثنی عشر ، قم: رضى‏.


7. ابنكثیر دمشقى. ‏(بیتا‏)، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفكر.


8. اربلى، علی بنعیسی. (1421‏)، كشف الغمه فی معرفه الأئمه ، قم: رضى‏.


9. المزی، یوسف بنالزکی عبدالرحمن ابوالحجاج. (1400)، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، بیروت: مؤسسه الرساله.


10. امین، سیدحسن و دیگران. (1414)، حیات الشیخ مفید، بیروت: دارالمفید.


11. امین عاملى، سیدمحسن. ‏(1403‏)، أعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف‏‏.


12. برقی، احمد بنمحمد خالد. (1371)، المحاسن، قم: دارالکتب الاسلامیه.


13. بهایی عاملی، محمد بنحسین. (1406)، توضیح المقاصد، قم: مكتبه آیهالله العظمى المرعشی النجفی.


14. تفرشی، سیدمصطفی بنحسین. (1418)، نقد الرجال، قم: مؤسسه آلالبیت لإحیاء التراث.


15. تقىزاده داورى‏، محمود. (1385)، تصویر امامان شیعه در دائرهالمعارف اسلام‏، قم: مؤسسه شیعه‏شناسى‏.


16. جعفریان، رسول. (1381)، حیات فكرى و سیاسى ائمه ‏، قم: انصاریان‏‏.


17. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1371)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، قم: انصاریان.


18. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1376)، منابع تاریخ اسلام، قم: انصاریان.


19. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (بیتا)، الحیاه الفكریه و السیاسیه لأئمه أهل البیت، بیروت: دارالحق‏.


20. حرّ عاملی. (1409)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آلالبیت لإحیاء التراث، قم، 1409ق.


21. حموى،‏ محمد بناسحاق. (1363‏)، أنیس المؤمنین‏، تهران: بنیاد بعثت‏‏.


22. حموی، یاقوت بنعبدالله. (بیتا)، معجم البلدان، بیروت: دارالفکر.


23. خزّاز‏، على بنمحمد بنعلی. (1401)، كفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنى عشر ، قم: بیدار‏.


24. خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بنعلی. (بیتا)، تاریخ بغداد، بیروت: دارالکتب العربی.


25. شبراوى، جمالالدین. ‏(1423‏)، الإتحاف بحبّ الأشراف، ‏قم: دارالكتاب‏‏.


26. شوشتری، محمدتقی. ‏(1423‏)، رساله فی تواریخ النبی   و الآل ‏ ‏، قم: جامعه مدرسین‏ حوزه علمیه قم‏.


27. شهید اول، شمسالدین محمد مکّی عاملی. (بیتا)، الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه، قم: مؤسسه النشر الإسلامی.


28. صفار، محمد بنحسن. (1404)‏، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد ‏، قم: مكتبه آیهالله العظمی المرعشى النجفى‏.


29. طبرسى، فضل بنحسن. ‏(1417‏)، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، قم: مؤسسه آلالبیت لإحیاء التراث‏.


30. ـــــــــــــــــــــ . (1422)، تاج الموالید، بیروت: دارالقار‏.


31. طبری، ابوجعفر محمد بنجریر. (1387)، تاریخ الأمم و الملوك، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث.


32. طبرى، عمادالدین حسن بنعلى. (1376‏)، تحفه الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار ‏، تهران: میراث مكتوب‏‏.


33. طبرى، محمد بنجریر بنرستم. ‏(1413‏)، دلائل الإمامه، قم: بعثت‏‏.


34. طوسى‏، ابوجعفر محمد بنحسن. (1365)، تهذیب الأحكام‏، تهران: دارالكتب الإسلامیه.


35. ــــــــــــــــــــــــــــ . (1415)، الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مؤسسه نشر اسلامی.


36. ــــــــــــــــــــــــــــ . (1411)، مصباح المتهجّد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه.


37. عاملی، حسین بنعبدالصمد. (1401)، وصول الأخیار إلی أصول الأخبار، قم: مجمع الذخائر الاسلامیه.


38. فتال نیشابورى. ‏(1423‏)، روضه الواعظین و بصیره المتعظین‏، قم: دلیل ما‏.


39. قمى، شیخ عباس. (1380‏)، الأنوار البهیه، ترجمه: محمد محمدى اشتهاردى‏، قم: ناصر‏.


40. ـــــــــــــــ . (1416)، سفینه البحار، تحقیق: مجمع البحوث الإسلامیه، مشهد: آستان قدس رضوی.


41. ـــــــــــــــ . (بیتا)، مفاتیح الجنان، قم: اسوه.


42. ـــــــــــــــ . (1379)، منتهى الآمال فی تواریخ النبی   و الآل ‏ ‏، قم: دلیل ما‏.


43. کاشف الغطاء. (بیتا)، کشف الغطاء، بیجا: بینا.


44. كلینى، محمد بنیعقوب. (1362‏)، الكافى‏، تهران: انتشارات اسلامیه‏.


45. گنجى شافعى، محمد بنیوسف. (1404‏)، كفایه الطالب فی مناقب على بنأبىطالب، تهران: دارإحیاء تراث أهل البیت‏‏.


46. مجلسى، محمدباقر. (1363‏)، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ، تهران: انتشارات اسلامیه.


47. ـــــــــــــــــ . (1382)، جلاء العیون‏، قم: سرور‏.


48. مرعشى تستری، القاضى نورالله. ‏(1409‏)، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، قم: مكتبه آیهالله العظمی المرعشى النجفى‏، قم‏‏.


49. مستوفى قزوینى، حمدالله بنابىبكر بناحمد. (1364)، تاریخ گزیده، تحقیق: عبدالحسین نوایى، تهران: امیركبیر.


50. مسعودى‏، على بنحسین. (1426‏)، إثبات الوصیه للإمام على بنأبىطالب‏، قم: انصاریان‏‏.


51. مفید، محمد بنمحمد‏‏ بننعمان عکبری. (1413‏)، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم: كنگره شیخ مفید‏.


52. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ . مسارالشیعه، قم: کنفرانس جهانی هزاره مفید.


53. موّحد ابطحی، سید محمدصادق. «شهادت امام حسن مجتبی؛ هفتم یا بیست و هشتم ماه صفر؟»، پایگاه اطلاعرسانی کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی: دسترسی در تاریخ 1 مرداد 1393.


54. نجفی، محمدحسن (1365)، جواهر الكلام، تهران: دارالكتب الإسلامیه.


55. نوبختی، ابومحمد حسن بنموسی، (1355)، فرق الشیعه، تصحیح: سید محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف: المکتبه المرتضویه.


56. یعقوبى، احمد بنأبىیعقوب بنواضح. (1371)، تاریخ یعقوبى، ترجمه: محمدابراهیم آیتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.


 

هدی فرد مقدّم

نقشه سایت :: sitemap