عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره دوازدهم آثار برگزیده خلاصه پایان نامه/مرزشناسی و تحلیل جلوه های عزاداری حسینی(ع)/زهرا سالاریان
.:: مرزشناسی و تحلیل جلوه های عزاداری حسینی(ع) ::.

 چکیده


عاشورا، عظیم ترین حزن تاریخ و عامل ماندگارىِ عزت و شكوه عالم است. البته عزاداری بر سیدالشهداء(ع)، فقط اقامه شعائر دینى و احیاى یاد عاشورا نیست؛ بلكه انتشار رایحه دل‏انگیز دلباختگی به معبود، حقیقت‏خواهى، ایثار، شهادت‏طلبی و امر به معروف و نهى از منكر نیز هست. پیام عاشوراى حسینى(ع)، فراخواندن مردم به احیاى ارزش‏هاى اسلامى و مبارزه با بدعت‏ها، تحریف‏ها، خرافات و غفلت‏هاست؛ به ویژه آن که این بدعت ها و آسیب ها ممکن است آگاهانه یا از روی غفلت، در اقامه عزای عاشورایی بروز كند؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف مفهوم شناسی عزاداری، شناخت فلسفه عزاداری بر سیدالشهداء(ع) و آشنایی با مبانی نظری آن (شناختی، تاریخی و فقهی)، معرفی جلوه های عزاداری و معیارهای مرزشناسی آن و هم چنین تحلیل و مرزشناسی جلوه های عزاداری حسینی(ع) انجام شده است. معیارهای مرزشناسی ارائه شده در این تحقیق عبارت اند از: ۱- معیارهای محتوایی: هم سویی مطالب با پیام های عاشورا، تناسب با مخاطب و صدق در گفتار؛ ۲- معیارهای فقهی: پرهیز از وهن، پرهیز از ضرر زدن، پرهیز از معصیت و پرهیز از بدعت؛ ۳- معیارهای فرهنگی: هماهنگی با عرف و به هنجار بودن. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، توصیفی- تحلیلی است.


واژگان كلیدی:امام حسین(ع)، عاشورای حسینی(ع)، عزاداری، مرزشناسی عزاداری، بدعت ستیزی.


مقدمه


واقعه غم بار عاشورا، بی هیچ شک و تردیدی، رنج آورترین قطعه تاریخ پرفراز و نشیب اسلام است؛ دست کم به دو جهت: نخست به دلیل حوادث تلخ و نامکرّری که در این روز شگفت رخ داد، و دیگر مواجهه و معامله پسینیان با آن. به قطع و یقین می توان گفت که مجالس عزاداری با همه فواید و برکاتی که دارند، در معرض آفات و آسیب های بسیاری نیز هستند. از آن جا که دین اسلام در شبه جزیره عربستان باقی نماند و در طول زمان به نقاط مختلف دنیا گسترش پیدا کرد، آداب و رسوم ملل و شیوه های زندگی مردم، تأثیر چشم گیری در برخی آموزه های دینی که انجام آن به عُرف جامعه بستگی دارد، بر جای گذاشت.


یکی از بارزترینِ این تأثیرات، نقش مهم شیوه های برپایی عزاداری در کشورهای مختلف در چه گونگی عزاداری بر ائمه اطهار(ع) می باشد. همین امر سبب گشت تا از طرفی، برخی از حقایق دین و اصول عزاداری که در نزد معصومین(ع)، جایگاه ویژه ای داشت، به تدریج به دست فراموشی سپرده شود و یا دچار تغییرات اساسی گردد و از سوی دیگر، برخی از شیوه های عزاداری، جایگزین فرهنگ ناب عزاداری از منظر امامان شود؛ از این رو مرزشناسی جلوه های عزاداری و تحلیل آن در وضعیت کنونی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است که با تبیین این مسئله می توان گامی مؤثر در ارائه راه کارهای مناسب در جهت هر چه بهتر و باشکوه تر برگزار شدن این مراسم و تعظیم شعائر الهی برداشت؛ به گونه ای که بر مفاهیم و محتوای عمیق آن، خدشه ای وارد نشود و اصل پیام عاشورا، به درستی به مخاطبان منتقل گردد. این مقاله، به تحقیق و بررسی پیرامون شناسایی این انحرافات و زدودن آن ها از طریق شناخت مرزشناسی عزاداری حسینی(ع) می پردازد.


معیارهای مرزشناسی عزاداری حسینی(ع)


الف) معیارهای محتوایی


یکی از مهم ترین معیارهای مرزشناسی، به خصوص در بخش مراسم ها، توجه به محتوای مطالبی است که در مجالس عزاداری بیان می گردد؛ چرا که هر آن چه در این مراسم ها بیان می شود یا استمرار خطوط گذشته است و یا تعیین خطوط و محتوایی نو که گاه ممکن است با واقعیت ها فاصله گرفته باشد. اکنون به بررسی این معیارها می پردازیم:


۱. تناسب با مخاطب


خطیب باید بلیغ باشد. بلیغ کسی است که به مقتضای حال و رعایت شرایط مستمع سخن بگوید. تفتازانی در این خصوص چنین نگاشته است: «و البلاغه فی الکلام، مطابقته لمقتضی الحال مع فصاحته» (تفتازانی، ١٤١١: ٢٠). متصدّیان برگزاری عزاداری باید در بیان معارف دینی، رعایت حال مخاطبان را در نظر داشته و در این مسیر از روش و مسلک معصومین(ع) پیروی کنند؛ از این رو خطیب با عدم رعایت حال و ظرفیت مخاطب و بیان هر مسئله ای، نه تنها خود را به هلاکت می اندازد، بلکه ممکن است شنونده را نیز به ورطه تهمت و افترا و هلاکت بکشاند.


۲. صدق در گفتار (صحّت مطالب)


یکی از مهم ترین معیارها برای شناخت مجالس سالم از غیر آن، صحّت مطالب ارائه شده در آن مجلس و صدق در گفتار گوینده است. در بینش اسلامی، هدف هیچ گاه وسیله را توجیه نمی کند و نمی توان با تمسّک جستن به این موضوع که اشک ریختن و اشک گرفتن از مستمعین، ثواب زیادی دارد، هر مطلبی را بیان نموده و به این بهانه که سوز دل مخاطب را زیاد می کند و دل او را می شکند و یا بدون مطالعه، سخنی غیر واقع را بر زبان جاری سازد.


ب) معیارهای فقهی


یکی دیگر از معیارهای مهم برای مرزشناسی، معیارهای فقهی است که بر اساس آن، انجام یک عمل ممکن است حتی منجر به ارتکاب حرام گردد؛ از این رو، معیار فقهی، از مهم ترین معیارهای برگزاری مراسم عزاداری قلمداد شده و بسیار پراهمیت است. برای معیار فقهی می توان جنبه های زیر را در نظر گرفت:


۱. پرهیز از وهن اسلام و ائمه اطهار(ع)


دشمنان و بدخواهان اسلام، همواره درصدد فرصتی برای مخدوش نشان دادن چهره اسلام بوده اند و اکنون با گسترش رسانه ها، راه برای تخریب چهره دین هموارتر گردیده است؛ بدین لحاظ یکی از مهم ترین معیارهای فقهی در شایسته برپا شدن مراسم عزاداری، پرهیز از وهن اسلام در اذهان و افکار عمومی جهان است. هم چنین عزاداری نباید باعث وهن ائمه(ع) گردد؛ یعنی عملی در عزاداری انجام گیرد یا مطلبی گفته شود که در شأن و جایگاه ایشان نباشد. امام صادق(ع) می فرمایند: «كونوا لنا زیناً و لا تكونوا علینا شیناً» (طبرسی، ١٣٨٥: ٨٨)؛ یعنی: زینت و افتخار ما باشید، نه مایه ننگ ما.


۲. پرهیز از ضرر زدن


اسلام، هرگونه ضرر رساندن به خود و دیگری را ممنوع کرده است؛ از این رو هر عملی که در عزاداری، باعث ضرر قابل توجهی به خود یا دیگری شود، حرام اعلام شده است.


۳. پرهیز از معصیت


عصیان در برابر خداوند با نفس عزاداری که عملی مستحب است، منافات دارد؛ چرا که اگر عزاداری، مستلزم فعلی حرام باشد که مستوجب عذاب الهی است و اگر مستلزم ترک فعلی واجب باشد، یقیناً مورد رضایت خداوند نخواهد بود.


۴. پرهیز از بدعت


هر چیزی که در عزاداری به نوعی بدعت در دین محسوب شود، از سوی شارع نهی شده است. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «هرگاه بدعت ها در میان امت ام آشکار شوند، بر عالِم است که علم و دانش خود را آشکار سازد. هر کس چنین نکند نفرین خدا بر او باد» (کلینی، بی تا، ج١: ٧٠). البته شناخت مصادیق بدعت، کار آسانی نیست و شناخت صحیح و دقیق آن ها، نیازمند تحقیق و تفحّصی بسیار و تطبیق با موازین شریعت است.


تحلیل و مرزشناسی جلوه های عزاداری حسینی(ع)


پس از بیان معیارهای مرزشناسی، در این بخش با معرّفی اجمالی جلوه های عزاداری که شامل مراسم، نمادها و رفتارهای عزاداری است، به مرزشناسی هر یک از این جلوه ها که معمولاً عزاداری در قالب آن ها برگزار می گردد، می پردازیم:


الف) مراسم


۱. وعظ و خطابه


نهضت خونین کربلا، عبرت ها و درس های بسیاری در خود گنجانده است. پیام ها و آموزه های این مکتب حیات بخش، بسی بیش از گفتارها و نوشتارهایی است که تاکنون صورت تدوین یافته اند. به حتم، هر دوره و زمانه ای به مقتضای ضروریات و نیازهای خود، به بخشی خاص از کتاب عاشورا توجه می کند و از آن الهام می گیرد. بر اهل فضل و معناست که مهم ترین حقایق عاشورا را متناسب با زمانه و عصر خود تبیین کنند. آن چه گریز از آن نیست، ضرورت تبیین و تفسیر روزآمد قیام حسینی(ع) است (بابایی، ١٣٨٥: ٩).


۲. نوحه خوانی و روضه خوانی


واژه روضه و عنوان روضه خوانی در اوائل عصر صفوی پدید آمد و پیش از آن، این اصطلاح وجود نداشت (محرمی، ١٣٨٢: ٢٩٥). رواج کتاب روضهالشهداء، آن قدر زیاد شد که به مرور زمان، مدّاحانی که از روی این کتاب می خواندند، «روضه خوان» (کسی که کتاب روضه الشهداء را می خواند) و این مجالس، مجالس «روضه»، لقب گرفتند (پویان، ١٣٨٥: ٢٥). روضه خوانی به دلیل عام و فراگیر بودن، از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از آن جهت که پیوندی ناگسستنی با محتوا و قالب عزاداری و نیز فرهنگ جامعه دارد، بررسی آسیب ها و تحلیل و مرزشناسی آن، دارای اهمیت بسیاری است.


می توان بیان معارف اهل بیت(ع)، بهره گیری از اشعار مناسب، تقیّد به مقتل خوانی، تقیّد جدّی به مستندات و واقعیات در زبان حال، پرهیز از القای شبهات و مطالب مشکوک، پرهیز از طرح ادعاهای بی اساس با تکیه بر برخی روایات نامعتبر، تناسب محتوا با مخاطب، پرهیز از بیان ذلّت بار وقایع عاشورا، تقیّد به واقع نمایی و عدم اغراق در حوادث عاشورا، پرهیز از فاش خواندن برخی صحنه ها و پرهیز از غلو در مقام معصومین(ع) و دیگر اشخاص را از جمله مواردی برشمرد که ضروری است در محتوای روضه و در مراسم روضه خوانی، مدّنظر قرار گیرد.


۳. تعزیه و شبیه خوانی


تعزیه، عبارت است از یک سلسله اعمال خاص توأم با کلام منظوم یا غیرمنظوم؛ به عبارت دیگر، بازآفرینی و نمایش یک رشته از وقایع که هسته اصلی آن، شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت اش در کربلا می باشد (امیراسماعیل، ١٣٨١: ١٥). تعزیه، سلاح کارآمدی در دست مظلومان بر علیه ظالمان است و کاربرد سیاسی نیز دارد؛ به همین دلیل است که می بینیم در دوران سلاطین صفویه و قاجار اگرچه تعزیه رواج پیدا می کند و حتی ناصرالدین شاه قاجار به تقلید از تماشاخانه هایی که در خارج از کشور دیده است، با مخارج هنگفت، تکیه دولت را بنا می کند، اما از اجرای تعزیه هایی؛ مانند تعزیه حضرت مسلم (که شور حماسی رزمی دارد) جلوگیری می کردند؛ زیرا این تعزیه، آشکارا مردم را به قیام علیه ستمگران و اطاعت از امام و ولی فقیه (زمان) دعوت می کند (ارزیابی نمادها و اَشکال عزاداری در ایران، ١٣٨٠: ٣١).


پرهیز از وهن شخصیت و جایگاه معصومین(ع) و بزرگان، مستند بودن متون نمایش، تناسب محتوای اشعار با مقام و شخصیت ائمه(ع) و بزرگان و پرهیز از ذلّت بار نمایش دادن وضعیت آن ها، تناسب شیوه نمایش با جایگاه امام حسین(ع) و خانواده ایشان، پرهیز از به کار بردن موسیقی نامناسب و پرهیز از به کارگیری آلات موسیقی لهوی، از جمله مواردی است که باید در تعزیه خوانی، مورد توجه جدّی برگزارکنندگان آن قرار گیرد.


۴. پرده خوانی


پرده خوانی، هنری از هنرهای نمایشی عمومی است که به نقل وقایع مذهبی، به ویژه واقعه عاشورا از روی تصاویر نقاشی شده روی پرده اختصاص دارد (موسوی بجنوردی، ١٣٧٤، ج١٣: ٥٩٤). پرده در نمایش مذهبی ایران، پارچه ای است که بر روی آن، صحنه هایی از ماجراهای زندگی خاندان پیامبر(ص) نقاشی شده است و نقّالان پرده دار از روی آن، برخی از داستان های مذهبی را با تمهیدات شنیداری (نقل و روایت) و دیداری (نشان دادن از روی پرده) باز می گویند. پرده را شمایل نیز می نامند که در این صورت به نقّال به جای پرده دار، شمایل گردان گفته می شود (حاج سیدجوادی، ١٣٨٣: ٦١٣).


به تصویر در آوردن وقایع و رخدادهای تاریخی- مذهبیِ مربوط به کربلا، احتمالاً از اواخر حکومت آل بویه در ایران معمول گردیده است. خاستگاه ادبیات پرده خوانی، بخشی شفاهی است که معمولاً از اقوال و روایات نقّالان گرفته شده و بخشی دیگر، کتبی و برگرفته از مقتل ها و سوگ نامه هایی؛ مانند روضهالشهدای حسین واعظ کاشفی است (موسوی بجنوردی، ١٣٧٤، ج١٣: ٥٩٤-٥٩٣). علاوه بر معیارهای عمومی که ذکر شد، عدم نمایش چهره امام حسین(ع) و خانواده ایشان و پرهیز از هر آن چه موجب وهن گردد، از جمله موارد اختصاصی پرده خوانی است که باید مورد توجه قرار گیرد.


ب) نمادها


معمولاً هفت نوع نماد عزاداری در مراسم ها استفاده می شود؛ این نمادها عبارت اند از: ۱- عَلم، ۲- کُتَل، ۳- پرچم، ۴- توغ، ۵- نخل، ۶- سیاه پوش کردن، ۸- سقاخانه. آن چه درباره این نمادها مورد توجه است، احتمال ارتکاب معصیت به واسطه آن ها و مسئله تناسب آن ها با معیارهای شرعی و هم چنین فرهنگ و آداب و رسوم ملّی است. در ادامه به معرفی و بررسی این نمادها می پردازیم:


۱. عَلم


برخی معتقدند که تقدّس قائل شدن برای عَلم، معصیت است؛ زیرا از آهن ساخته شده است و چنین تکریم نمودن و تقدّس قائل شدن برای جسمی بی روح که از آهن ساخته شده، معصیت است. ادیان به طور کلی با تمامی آموزه ها و آداب و رسوم مبارزه نکردند، بلکه به آن ها جهتی الهی بخشیدند و قطعاً آن آداب و رسوم تا پیش از آمدن پیامبر و دینی، از جانب خودِ مردم بنیان نهاده شده است و پس از آمدن دین جدید، پیامبران بر برخی از آن ها صحّه گذاشته اند. بنابراین، نفس نماد شدن چیزی از جانب مردم هیچ گاه از سوی شارع، مورد نهی قرار نگرفته است، مگر آن که توأم با گناه و معصیت باشد.


برخی از علما درباره نوع نقوش استفاده شده در عَلم و هم چنین تلقّی آن به عنوان جزء دین، به نقدهایی پرداخته اند. به طور کلی بسیاری از علما؛ هم چون آیت الله العظمی مکارم شیرازی، از به کار بردن صور ذی روح و مجسّمه در عَلم، نهی نموده و آن را جائز ندانسته اند. در مقابل، برخی از علما؛ بسان آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، با لحاظ شروطی، تعظیم شعائر دانستن آن را بعید نمی دانند.


معیارهای فرهنگیِ استفاده از عَلم و تطبیق آن با محتوا و سنت های دینی، از جمله مسائلی است که در سال های اخیر، بسیار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. به هر روی آن چه واضح است، این است که در سال های اخیر، حجم و اندازه عَلم ها، به طور غیر منطقی افزایش یافته است؛ به نحوی که حمل آن توسط یک فرد عادی عملاً غیرممکن گشته است. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) در این زمینه می فرماید: «بعضی از چشم و هم چشمی های غلط؛ فلان دسته، علامت اش سیزده تیغ دارد، این دسته دیگر علامت اش باید پانزده تیغ داشته باشد. بعد آن یکی دیگر می آید، می گذارد روی دست این، علامت اش می شود هفده تیغ، همین طور تا برو بیست و چند تیغ که خدا می داند چه کسی می خواهد بردارد این علامت را و چرا این همه پول خرج بشود. واقعاً یک کار جاهلانه است (خامنه ای، بی تا: ٩٤).


اما این موضوع که چه چیزی می تواند جایگزین نماد قبلی گردد و از طرفی با چه برنامه ریزی می توان چنین تحوّلی را در باورهای دینی عزاداران ایجاد نمود، از مباحث مهمی است که تلاش و تفکر متخصّصین مسائل دینی و فرهنگی را طلب می کند.


۲. سیاه پوش نمودن، سقّاخانه و دیگر نمادها


به طور حتم، سیاهپوش نمودن، از رفتارهای مطابق با فرهنگ و هنجارهای اجتماعی است و در زمان اهل بیت عصمت و طهارت(ع)نیز این نماد، مورد توجه قرار گرفته و بزرگان دین، همواره بر انجام آن اصرار داشته اند. سقّاخانه نیز یادآور تشنگی امام حسین(ع) و اصحاب و خاندان ایشان و ایثارگری سقّای کربلا، حضرت ابوالفضل العباس(ع) می باشد و از طرفی، تداعی گر یکی از آداب پذیرایی و احترام به عزاداران حسینی(ع)؛ یعنی سیراب نمودن ایشان است. در نتیجه، نه معصیتی را به دنبال دارد و نه مخالفت با هنجارهای اجتماعی را. هم چنین نخل که صرفاً برگرفته از آیین های منطقه ای و مطابق با خرده فرهنگ آن منطقه است، تا زمانی که خرافات و معصیت بدان راه نیافته است، مورد پذیرش علما می باشد. در مورد بیرق، توغ، کُتل و پرچم نیز چنین است. به هر روی، چنان چه نمادها، تبدیل به نوعی بدعت نشوند و هم چنین منطبق بر اصول شرع، عقاید و فرهنگ باشند و شأن و جایگاه معصومین(ع)و خاندان ایشان را به دنبال نداشته باشند، خالی از اشکال قلمداد می گردند.


ج) رفتارهای عزاداری


به طور معمول، عزاداری در چهار رفتار، نمود پیدا کرده است: ۱- حزن، گریستن و تباکی؛ ۲- زیارت رفتن؛ ۳- جزع (سینه زنی، زنجیرزنی و دسته گردانی؛ ندبه، صیحه و صرخه؛ لطم زدن؛ گریبان چاک کردن؛ نپوشیدن عبا، عمامه و کفش در عزاداری و گِل بر سر و لباس مالیدن)؛ ۴- قمه زنی. در ادامه به بررسی این رفتارها می پردازیم:


۱. حزن، گریستن و تباکی


یکی از شایع ترین رفتارهای عزاداری، گریستن است. از جمله نشانه هایی که در متون روایی ما برای شیعیان اهل بیت(ع) ذکر شده است، محزون بودن در غم و اندوه آن ذوات مقدسه است. در روایت است که امام حسین(ع) فرمود: «أنا قتیل العبره لایذکّرنی مؤمن إلا استعبر» (فتال نیشابوری، بی تا، ج١: ١٧٠)؛ یعنی: من کشته اشک ام، هیچ مؤمنی یاد من نمی افتد، مگر این که می خواهد به گرید. امام صادق(ع) خطاب به مسمع می فرماید: «توجه داشته باش احدى به خاطر ترحّم به ما و به جهت مصائبى كه بر ما وارد شده، گریه نمى كند، مگر آن كه قبل از آمدن اشك از چشم اش، حق تعالى او را رحمت خواهد نمود و وقتى اشک ها بر گونه هایش جارى گشت، در صورتى كه یك قطره از آن ها در جهنم بیفتد، حرارت و آتش آن را خاموش و آرام مى كند كه دیگر براى آن حرارتى پیدا نمى شود» (حرعاملی، ١٣٧٢، ج١٤: ٥٠٧). تباکی؛ یعنی خود را شبیه گریه کنندگان درآوردن، سر به زیر انداختن و اندیشه نمودن هنگام شنیدن مصائب اهل بیت(ع) که این حالت برای افرادی سفارش شده است که به هر دلیل، توفیق اشک و آه ندارند تا با باکین (گریه کنندگان)، همراه و همنوا شوند (ثمری، ١٣٨٧: ٩٧-٩٦).


۲. زیارت امام حسین(ع)


پس از شهادت امام حسین(ع)، یکی از تعالیم دین برای زنده نگه داشتن فرهنگ شهادت و عاشورا، زیارت کربلا بود که اهل بیت (ع) به انجام آن توصیه اکید داشتند. در دوره های خفقان اموی و عباسی، این هجرت برای زیارت، نقش مهم تری داشت و بسیاری تن به پیامدهای آن می دادند و زائر کربلا می شدند (محدثی، ١٣٧٩: ٢٨٨).


زیارت بر دو گونه است: زیارت از راه دور و زیارت از نزدیک. امام باقر(ع) می فرماید: «لو یعلم الناس ما فی زیاره الحسین (ع) من الفضل لماتوا شوقاً و تقطّعت أنفسهم علیه حسرات» (ابن قولویه، ١٣٥٦: ١٤٢)؛ یعنی: اگر مردم، فضیلت زیارت امام حسین(ع) را می دانستند، از اشتیاق می مردند و از حسرت، جان هایشان پاره پاره می شد. هم چنین از امام صادق(ع) روایت شده است: «و الله لو أنّی حدّثتكم بفضل زیارته و بفضل قبره لتركتم الحجّ رأساً و ما حجّ منكم أحد ویحک» (عیوضی، ١٣٨٧: ١٣٧)؛ یعنی: اگر فضل زیارت او (امام حسین (ع)) را بیان کنم، تحقیقاً حج را ترک می کنید و (کسی از شما) به مکه نمی رود.


گاه در زیارت امام حسین(ع)، شاهد بروز برخی رفتارها از سوی زائرین هستیم که در برخی موارد، موجبات طعنه و شبهه را فراهم آورده و شیعیان را به بدعت گذاری در دین متهم کرده است. در ادامه به بررسی محتوای این دو رفتار می پردازیم:


عتبه بوسی: بوسیدن درهای قبور امامان(ع) بدون شبهه و شک، بدون اشکال است؛ هم چنان که در بعضی از روایات وارده در کتاب مزار وارد است. ما اگر اقتصار بر معنای عتبه کنیم، بوسیدن زمین جلوی در و بوسیدن قسمت تحتانی در که مطابق با کتب لغت، عتبه شامل آن ها می شود، جائز است؛ چون در این روایات است که «عتبه را ببوس و پس از آن داخل شو».


سینه خیز رفتن تا حرم: مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) در این باره چنین فرموده است: «اخیراً یک بدعت عجیب و غریب و نامأنوس دیگر هم در باب زیارت درست کرده اند. بدین ترتیب که وقتی می خواهند قبور مطهّر ائمه(ع) را زیارت کنند، از در صحن که وارد می شوند، روی زمین می خوابند و سینه خیز، خود را به حرم می رسانند. امروز وقتی عده ای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا(ع) می شوند، خود را به زمین می اندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز می پیمایند تا خود را به حرم برسانند. آیا این، کار درستی است؟ نه، این کار، غلط است؛ اصلاً اهانت به دین و زیارت است (خامنه ای، ١٣٨٦: ١٠٥).


با توجه به آن چه بیان شد، عتبه بوسی جایز است. البته بر طبق نظر برخی فقها؛ مانند آیت الله بروجردی، بهتر است این کار انجام نشود. سینه خیز رفتن نیز بدعت محسوب می شود و انجام آن جایز نیست.


۳. جزع


جزع به دو معناست: بریدن (ابن اثیر، بی تا، ج١: ٢٦٩) و بی تابی (قرشی، ١٣٨٦، ج١: ٣٤). جزع، در مقابل صبر است: «سواء علینا أ جزعنا أم صبرنا» (ابراهیم:٢١). انسان جزع کننده از تداوم صبر و طمأنینه دست برداشته، آن را قطع می کند، تا این که آن چه مخالف طمأنینه و سکون باشد، ظاهر می گردد و در آن حال، سکون منقطع می گردد (مصطفوی، بی تا، ج٢: ٨١). در هر صورت، مسلّم آن است که جزع کردن در مصیبت به معنای بی تابی است و این بی تابی، هرگونه که آشکار شود، جزع به شمار می رود.


جزع از حیث حکم به سه قسم حرام، مکروه و مستحب تقسیم می شود. از حیث موضوع نیز به سه نوع، قابل تقسیم است:


۱. جزعی که از روی نارضایتی به قضا و قدر الهی صورت گیرد. چنین جزعی قطعاً حرام است، حتی اگر در مصیبت اولیای خدا باشد.


۲. جزعی که در مصیبت های عادی و برای فرونشاندن غم و غصه شخصی صورت می گیرد. در این نوع از جزع، هرچند نارضایتی از قضای الهی در کار نیست، اما هدف و جهت الهی هم ندارد. چنین جزعی به طور مطلق حرام نیست، بلکه به اتفاق فقها مکروه است، مگر برخی مصادیق جزع که بر حرمت آن ها به جهت وجود دلیل خاص، ادعای اجماع شده است.


۳. جزعی که در مصیبت اولیای خدا برای اظهار خشم و غضب بر دشمنان و برائت جستن از کردار و رفتار آنان و بروز محبت به اولیای الهی که در حقیقت، همان محبت به خداوند است، صورت می گیرد. چنین جزعی که جزع بر سیدالشهداء(ع) نیز از بارزترین مصادیق آن است، مستحب و از عبادت های بزرگ شمرده می شود؛ چون اولاً مصیبت، وجهه الهی دارد و ثانیاً نیت جزع کننده، فرونشاندن غم و غصه خود نیست، بلکه بی تابی کردن در مصیبت ولی خدا و به قصد اظهار نفرت از ظلم ظالمان و اعلان آن ها به جهانیان و زنده نگاه داشتن بزرگی و عظمت صاحب مصیبت و ظلم انجام شده است (محقق و سیف اللهی، ١٣٨٦: ١٩٢-١٩١).


درباره نوع اول جزع، روایات متعددی، جزع را به طور مطلق و نیز مصادیق جزع را مذموم دانسته و از آن نهی نموده است که روایات مربوط به هر مصداق جزع را در قسمت خودش خواهیم آورد. اما برخی از روایاتی که مطلق جزع را مذموم می داند و آن را نهی کرده است:


حضرت علی(ع) می فرماید: «الجزع أتعب من الصبر» (راوندی، ۱۴۰۷: ۱۶۷)؛ یعنی: بی تابی، رنج آورتر از شکیبایی کردن است.


ایشان در روایتی دیگر می فرماید: «من لم ینجه الصبر أهلکه الجزع» (سیدرضی، ١٤٠٦: ١١١)؛ یعنی: کسی که صبر، او را نجات ندهد، جزع، او را هلاک می کند.


حال باید دید که با وجود این روایت، آیا باز هم جزع بر امام حسین(ع)، صحیح است یا خیر؟ با بررسی روایات به این نکته می رسیم که هرچند این روایات، عام هستند، اما در مورد امام حسین(ع) تخصیص خورده اند و از باب خاص بعد از عام، جزع بر سالار شهیدان از دیگر مصادیق جزع خارج می گردد. اکنون آن روایات را بیان می نماییم:


امام صادق(ع) می فرماید: «هر جزع و گریه ای مكروه است، مگر جزع و گریه بر حسین(ع)» (طوسی، ١٤١٤: ١٦١). صاحب جواهر، این حدیث را حسنه نامیده و بر اساس آن و دیگر احادیث مشابه و به ضمیمه سیره مستمرّه شیعیان و متدیّنان، حکم به جواز جزع بر امام حسین(ع) کرده است. ممکن است گمان شود که این روایات، تنها بر جواز جزع بر سیدالشهداء(ع) دلالت دارد، نه بر استحباب آن؛ اما روایاتی دالّ بر استحباب جزع بر معصومین(ع)نیز وجود دارد؛ از جمله این روایت از امام صادق(ع) که فرموده است: «برای بنده جزع نمودن و گریستن در تمام امور، مكروه و ناپسند است، مگر گریستن و جزع كردن بر حسین بن على(ع)؛ زیرا شخص در این گریستن، مأجور و مثاب مى باشد» (ابن قولویه، ١٣٥٦: ١٠٠).


با توجه به مطالب فوق، معلوم می شود که جزع کردن بر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ، نه تنها جایز، بلکه مستحب است. اما آن چه مورد اختلاف واقع شده است، مصادیق جزع می باشد که حکم جواز یا استحباب بر آن ها تعلّق گیرد. بنابراین در این قسمت به شناخت مصادیق جزع در کلام معصومین(ع) و فتاوای فقها می پردازیم:


جابر نقل می کند که از حضرت امام محمد باقر(ع) سؤال کردم: مقصود از جزع کردن چیست؟ فرمود: بدترین حالت جزع، آن است که شخص، صدایش را به واویلا بلند کند؛ بر صورت و سینه اش بزند و موهای بالای پیشانی اش را بکشد و نوحه خوانی جاهلی کند. کسی که صبر کردن در مصیبت را ترک کند، به راه غیرمستقیم رفته است (عاملی جبعی، بی تا: ۵۶). دو نکته در این زمینه وجود دارد:


۱. درست است که امام در انتها، حکم به حرمت جزع نموده است، اما این به معنای نفی و ابطال مصادیق جزع در گفتار ایشان نیست؛ به عبارت دیگر حضرت، ابتدا انواع جزع را بیان نموده که می تواند حلال و یا حرام باشد و سپس در انتها، حکم شیوه خاصی از جزع را حرام اعلام کرده است. بنابراین، صِرف حرام شدن این نوع جزع، باعث نفی مصداق جزع بودن آن نمی گردد. در نتیجه، این موارد از مصادیق جزع می باشد. علما نیز از این روایت بهره برده اند و مصادیق جزع را چنین معرفی کرده و حکم آن را صادر نموده اند: مراد از «جزع»، افعالی از قبیل؛ سیلی زدن به صورت و سینه و فریادکشیدن و مانند آن است که از انسان بی تاب صادر می شود. روایت امام باقر(ع) که فرمود: «شدیدترین جزع، فریاد به ویل و عویل و لطمه زدن به صورت و سینه و كندن مو است» نیز شاهد بر این معناست (محقق و سیف اللهی، ١٣٨٦: ١٩٤).


۲. با توجه به روایات وارد شده، جزع مترادف با گریه نیست؛ زیرا اولاً اگر جزع تنها به معنای گریه بود و به محض شنیدن کلمه جزع، معنای گریه به ذهن متبادر می شد، پس سؤال جابر از امام باقر(ع) که در آن مقصود از جزع کردن را می پرسد، بی معنا بود. ثانیاً اگر در روایات مذکور، جزع عموماً به همراه گریه، مطرح شده است و این طور به نظر می رسد که جزع، مساوی با گریه بوده است، به دلیل آن است که گریه شدید نیز نوعی جزع محسوب می شود؛ چنان چه در روایت امام باقر(ع) نیز تمامی مصادیق جزع عنوان نشده است، بلکه شدیدترین نوع آن را بیان نموده اند.


از آن جا که معیارهای موردنظر در جزع فقط معطوف به این دو مورد می باشد؛ از این رو مصادیق جزع را در قالب این دو معیار، مرزشناسی می نماییم:


۱-۳. ندبه، صیحه و صرخه


«ندبه» در لغت به معنی گریه بر مرده و نیکی های او را شمارش کردن است:« ندب المیت أَی بکی علیه و عدّد محاسنه، یندبه ندباً و الإسم النّدبه»(فراهیدی، ١٤٠٥، ج٨: ٥١). ندبه هم چنین به معنای نوحه سرایی نیز هست. سوگوار و عزادار را نادب و یا ندّاب گویند و مَندَب به معنای شیون، ناله و فغان می باشد. (لویس، ١٣٨٤، ج٢: ٢٠٠٧).


«صَیحَه» در لغت به معنای فریاد است (مصطفوی، بی تا، ج٦: ٣٠٧) و بلند شدن صدا را صیحه گویند (راغب اصفهانی، ١٣٨٣، ج١: ٤٩٦).


«صَرخَه» نیز در لغت به معنای فریاد و صیحه است. هم چنین صُراخ به فریاد با آواز سخت گویند (لویس، ١٣٨٤، ج٢: ١٠٤٣). صراخ و صریخ به معنی صیحه شدید (فریاد) و یاری طلبیدن و یاری کردن است (قرشی، ١٣٨٦، ج٥: ١٢٠). هرچند در مورد شیون نیز مانند جزع، روایات فراوانی بر مذمّت آن آمده است؛ از جمله پیامبر اکرم(ص) فرموده است: دو صدا هستند که نفرین شده اند و خداوند از آن ها نفرت دارد: فغان کردن به هنگام مصیبت و صداهای هنگام خوشی و شادی؛ یعنی نوحه کردن و آواز خواندن (مجلسی، ١٣٦٤، ج٧٩: ١٠١). این عمل را جزء اعمال جاهلیت شمرده اند (ابن بابویه، ١٣٦٣، ج٤: ٣٧٦).


در این مورد نیز در روایات معصومین(ع) به ندبه کردن بر حضرت سیدالشهداء(ع) اشاره شده است؛ آن چنان که در روایت آمده است: سر بریده امام حسین(ع) در مجلس یزید ملعون، پس از گفتن جواب سلام بر حضرت زین العابدین(ع)، به او فرمود: «به شیعیانم سلام برسان و به آن ها بگو پدرم را با لب تشنه شهید نمودند، او را یاد كنید. او غریب از دنیا رفت، برایش با صدای بلند گریه و عزاداری كنید» (عیوضی، ١٣٨٧: ٥٢). در یکی از فقرات دعای شریف ندبه علاوه بر موارد فوق، از ضجّه و عجیج نیز به عنوان رفتارهای عزاداری یاد شده است: «پس باید بر پاکان اهل بیت محمد(ص) و علی(ع) گریه کنند و بر آن مظلومان عالم، ندبه و افغان نمایند و برای مثل آن بزرگواران، اشک از دیدگان بارند و ناله و زاری و ضجّه و شیون از دل برکشند که کجاست حسن بن علی(ع)؟ کجاست حسین بن علی(ع)؟ کجایند فرزندان حسین(ع)؟


ضجّه، ضجیج در لغت به معنای داد و فریاد و صیحه می باشد: «الضجیج: الصیاح عند المکروه و المشقّه و الجزع» (ابن منظور، بی تا، ج٢: ٣١٢). عَجَّ عجیج در لغت به معنای داد و فریاد و نعره می باشد و عَجَّ؛ یعنی نعره زد، داد کشید (لویس، ١٣٨٤، ج٢: ١٢٢٤).


در روایاتی دیگر از «شهقه» سخن به میان آمده است. شهقه در لغت اسم مرّه از شَهَق است؛ به معنی فریاد و صیحه (بستانی، ۱۳۷۰، ج۱: ۵۳۸)؛ مانند«و شهق شهقهً فمات»(طریحی، ١٣٩٥، ج٥: ١٩٧)؛ یعنی نعره زد، پس مُرد. صفوان جمال می گوید: همراه امام صادق(ع) از مدینه به قصد کوفه خارج شدم، تا این که از حیره عبور کردیم. حضرت بر موضع قبر کنونی امیرمؤمنان(ع) ایستاد، مشتی از خاک آن را برداشت و بویید. سپس چنان فریادی زد که گمان کردم دنیا را وداع گفت. وقتی به خود آمد، فرمود: به خدا قسم، مشهد امیرالمؤمنین(ع) این جاست (ابن طاووس، بی تا: ٩٢). در این روایت، از فریاد زدنی (شهقه) سخن به میان آمده است که چنان بلند است که راوی گمان می کند امام از دنیا رحلت کرد و چنین چیزی از امامی که حالات و رفتارش، تحت کنترل و اختیار اوست، جای تأمّل دارد.


چنان چه می بینیم هرگونه فریاد، شیون، صرخه و... در عزای امام حسین(ع)، نه تنها مانعی ندارد، بلکه استحباب نیز دارد و از شعائر الهی محسوب می شود.


۲-۳. شیون بانوان در عزاداری


می توان شیون بانوان در مراسم عزاداری را از جهات مختلف، مورد تحقیق قرار داد. سؤال اصلی، این است که آیا شیون بانوان در عزاداری، صحیح است؟ می توان این موضوع را از دو جهت بررسی نمود: ۱- روایاتی که بر گریه بانوان اشاره دارد؛ ۲- عدم تخصیص بر روایاتی که سفارش به عزا و شیون بر امام حسین(ع) می نماید. در روایتی آمده است که امام باقر(ع) وصیت می کند هشتصد درهم از ترکه او را هزینه بانوان کنند تا در ایام حج در مِنی برای او ندبه و زاری نمایند. این مسئله، دلیل بر جواز گریه زنان است؛ زیرا گریه زنان در مِنی، مستلزم این است که مردها، صدای آن ها را بشنوند و اصلاً منظور امام همین بوده است که مردها، صدای آن ها را بشنوند (مقرم، ١٣٨٠: ١٣٧). بنابراین، طبق این روایت و روایات دیگر، شیون بانوان در عزای ائمه(ع)، مشکلی ندارد.


۳-۳. لطمه زدن


لطمه در لغت به معنای ضربه زدن به صورت و بدن با کف دست است (ابن منظور، بی تا، ج١٢: ٥٤٢)؛ از این رو تعبیر «لطم الوجه» یا «لطم الخد» به معنای صورت زنی و «لطم الصدر» به معنای سینه زنی است. گرچه ظاهراً در روایات، نفیاً و اثباتاً، تعبیر زنجیرزنی به کار نرفته و در زمان حضرات معصومین(ع) مرسوم نبوده است، ولی می توان آن را مصداقی از لطم به حساب آورد و حکم سینه زنی را بر آن جاری کرد. به هر روی، لطم از بارزترین مصادیق جزع می باشد.


در مورد لطم نیز هرچند روایاتی؛ هم چون این روایت از رسول مکرم اسلام(ص) که فرمودند: «از ما نیست کسی که سیلی به صورت خود زند و گریبان بدرد» (نوری، ١٤٠٨، ج٢: ٤٥٢)، در مذمت لطم آمده است؛ اما در این جا نیز چون موارد قبلی جزع، بر لطم در عزای سالار شهیدان، تخصیص خورده است و با توجه به روایت گفته شده از امام باقر(ع) در باب لطم و آن چه پیرامون حکم کلّی جزع بیان نمودیم، اثبات استحباب جزع بر سالار شهیدان(ع)، استحباب لطم را نیز به دنبال خواهد داشت. هیچ یک از فقها و مراجع، لطم بر حضرت سیدالشهداء(ع) و دیگر معصومین(ع) را حرام ندانسته، بلکه بر استحباب آن تصریح کرده اند. حتی برخی از فقها، این اعمال را برای شهدای جنگ نیز جایز دانسته اند (محقق و سیف اللهی، ١٣٨٦: ١٢٠).


امام صادق(ع) در ضمن روایتی فرموده است: «در لطمه به صورت، کفاره ای غیر از استغفار نیست. همانا زنان بنی هاشم بر حسین بن علی(ع)، گریبان چاک کردند و بر گونه ها نواختند و بر مانند او باید بر گونه ها نواخته شود و گریبان ها چاک گردد (طوسی، ١٣٦٥، ج٨: ٣٢٥). چنان که روشن است، این روایت، لطم یا گریبان چاک کردن در عزای سالار شهیدان(ع) را نیکو شمرده و بر آن تأکید کرده است.


حضرت صاحب الزمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه، به لطم زدن اشاره نموده است که همراه با تقریر و تأیید می باشد: «اسبت با سرعت به سوی خیمه ها فرار کرد، در حالی که شیهه می‏کشید و گریه می‏کرد. هنگامی که زنان، اسب تو را در آن حال پریشان یافتند و زین آن را عاری از تو دیدند، از خیمه‏ها بیرون ریختند، در حالی که موهای خود را پریشان کرده بودند، با دست بر صورت شان می‏زدند، روبندهای شان افتاده بود و صدای شان به واویلا بلند شده بود. بعد از عزّت به ذلّت افتادند و به سوی مقتل تو می‏دویدند» (واحد تحقیقات مسجد جمکران، ١٣٨٣: ٥٢).


۴-۳. سینه زنی و زنجیرزنی


اولین دسته عزاداری توسط حضرت زینب(س) شکل گرفت: «حضرت زینب(س) در روز دوم ورودشان به مدینه، زن های بنی هاشم و دختران علی(ع) و دیگران را جمع کردند و امر فرمودند: زیورآلات خود را دور کنند، لباس عزا و مشکی بپوشند و با نظم خاصی، با آه و گریه و فریاد برای شهیدان کربلا، در حالی که بر سر و سینه می زدند، به طرف مسجد و حرم رسول خدا(ص) حرکت کنند. آن روز همگی یک صدا، ناله می کردند: واسیّدا واحسینا؛ به نحوی که مردم از ناله آنان گریان بودند و از آن جا ناله کنان و سینه زنان به منزل حضرت امّ البنین(س) رفتند (عیوضی، ١٣٨٧: ١٠٧).


راه افتادن دسته های سینه زنی، از زمان آل بویه در میان شیعیان رایج گردید. در عصر صفوی نیز دسته های سینه زنی همراه با خواندن اشعار با آهنگ یک نواخت که در سوگ امام حسین(ع) سروده شده بود، در کوچه ها و خیابان ها می گشتند.


سینه زنی و زنجیرزنی، مورد تأیید تمامی فقهاست. آن چه که در مورد جزع بیان شد، در مورد سینه زنی و زنجیرزنی نیز صادق است. یکی از مواردی که در سینه زنی ها وجود دارد، برهنه شدن مردان در هنگام سینه زنی است که جواز و حرمت آن مورد اختلاف فقها قرار گرفته است. هم چنین درباره زنجیرزنی به وسیله زنجیرهایی که به انتهای آن، تیغ و یا شیئی تیز و برنده متصل شده نیز در نظر فقهای عظام، احکام مختلفی وجود دارد.


۵-۳. گریبان چاک دادن


گریبان چاک دادن، از مصادیق جزع محسوب می شود؛ از این رو بر اساس ادلّه ای که حرمت و کراهت جزع و مصادیق آن را در عزای بر امام حسین(ع) تخصیص داده، می توان گریبان چاک دادن را نیز با تمسّک به همان ادلّه، مجاز و یا نیکو دانست. ابن سدیر نقل می کند که از امام صادق(ع) در مورد مردی سؤال کردم که لباس اش را برای پدر و یا مادر و یا برادرش و یا یکی از نزدیکان اش، پاره کرده است. امام فرمود: پاره کردن لباس، اشکالی ندارد. موسی برای هارون، پیراهن پاره کرد. البته پدر برای فرزند و مرد برای زن اش نمی تواند پیراهن پاره کند. اما زن می تواند در عزای شوهرش، لباس اش را پاره کند و اگر پدر در مرگ فرزندش و مرد در مرگ همسرش چنین کرد، کفاره آن کفاره شکستن قسم است و نماز این دو مادامی که کفاره را نداده باشند، پذیرفته نیست... و در لطمه به صورت، کفاره ای غیر از استغفار نیست. همانا زنان بنی هاشم بر حسین بن علی(ع)، گریبان چاک کردند و بر گونه ها نواختند و بر مانند او باید بر گونه ها نواخته شود و گریبان ها چاک گردد (طوسی، ١٣٦٥، ج٨: ٣٢٥).


۶-۳. نپوشیدن عبا، عمامه و کفش در عزاداری و گِل بر سر و لباس مالیدن


روایات فراوانی بر استحباب نپوشیدن ردا برای صاحب عزا و کراهت آن برای غیر صاحب عزا، وارد شده است. هم چنین است اعمالی؛ از قبیل نپوشیدن کفش یا عمامه و یا پشت و رو کردن عبا برای اظهار مصیبت زدگی که در این جا به یک روایت از امام صادق(ع) اشاره می کنیم: سزاوار است صاحب جنازه، ردا بر تن نکند و با پیراهن در تشییع جنازه حاضر گردد تا شناخته شود (صدوق، بی تا، ج١: ٣٠٧). هم چنین در روایت است که وقتی حضرت اسماعیل(ع)، فرزند امام صادق(ع) فوت کرد، حضرت جلوی تابوت، بدون کفش و ردا حرکت کردند (صدوق، ١٣٦٣، ج١: ١٧٧).


۴. قمه زنی


قمه، نام نوعی سلاح است شبیه به شمشیر، ولی کوتاه تر و پهن تر، بدون آن که انحنائی داشته باشد. از جمله رسومی که در اعصار اخیر به دسته های سینه زنی اضافه شد، عبارت بود از خون آلود کردن سر و صورت با تیغ زدن و قمه زدن به فرق سر. با توجه به گزارش هایی که در عصر قاجار موجود است، این عمل در آن زمان معمول و رایج بوده است. به احتمال زیاد، نخست این عمل از سوی صوفیان و درویشان انجام می گرفته است (محرمی، ١٣٨٢: ٢٩٧). قمه زنی یکی دیگر از نمادهای عزاداری است که به ویژه میان ترک زبانان ایران و عرب ها و عرب های ایرانی تبار عراق و بعدها در دیگر نقاط؛ چون هند و پاکستان، سابقه داشته و دارد.قمه زنی، به خصوص در سال های اخیر، به شدت مورد نهی علما واقع شده است. تا پیش از این، مراجع، حکم به استحباب قمه زنی نیز داده بودند؛ اما همواره استحباب یا حرمت آن، محلّ نزاع بوده است. قمه زن ها، این عمل خود را با تأسّی به حضرت زینب(س)که سر خود را به چوبه محمل زد، انجام می دهند. برخی نیز برای پاسخ به مسئله قمه زنی و حکم به حرمت آن، اصل این واقعه تاریخی را زیر سؤال برده اند که چنین به نظر می رسد که احتیاجی به چنین دستاویزهایی نباشد؛ بلکه به قدری دلیل برای حرمت این رفتار وجود دارد که نیازی به نفی این دلیل نیست. حرمت ضرر رساندن بر بدن و فراهم آوردن زمینه ای برای وهن اسلام و تشیع و هم چنین بدعت، از جمله این موارد است؛ ضمن آن که تعارض این عمل با فرهنگ عمومی و عرف متشرّعه نیز محلّ تأمل می باشد. برخی با طرح جدایی رفتار مبتنی بر عرفان و رفتار مبتنی بر فقه، سعی دارند برای این گونه اعمال، توجیهی مناسب فراهم آورند؛ به هر روی در منطق معارف اسلامی، عرفان، جدای از فقه نبوده و هیچ جزئی با جزء دیگر، متعارض نیست.


نتیجه


نحوه عزاداری بر امام حسین(ع) و خاندان ارجمند ایشان، با تأثیر از فرهنگ های مختلف، گونه های متفاوتی یافته است. انجام هر کدام از این گونه های متفاوت، تا آن زمان که از حدود اخلاق و شرع فراتر نرفته و موجبات بدعت و یا وهن اسلام و تشیع را فراهم نیاورد، مشکلی ندارد؛ در غیر این صورت، عمل بدان، صحیح نخواهد بود. بنابراین، مرزشناسی در هر گروه از جلوه ها به این شرح است:


۱. از میان مراسم های عزاداری، وعظ و خطابه، نوحه خوانی و روضه خوانی، مورد تأیید است؛ به شرط آن که به برخی اشکالات و انحرافات آلوده نگردد. تعزیه و شبیه خوانی نیز با شرط آن که موجبات وهن ائمه(ع) را فراهم نکند و از موسیقی غنایی در آن استفاده نشود، مورد تأیید است. برخی مراجع به دلیل مسئله تشبّه، از انجام آن نهی نموده اند؛ اما عموم مراجع، اجرای آن را بلامانع دانسته اند. در مورد پرده خوانی نیز اگر موارد ذکرشده در تعزیه رعایت گردد و نیز تصاویر منقوش بر روی پرده، سبب وهن ائمه(ع) نگردد، انجام اش مانعی ندارد.


۲. از میان نمادهای عزاداری، تنها عَلم، محل نزاع است. البته علما به اصل عَلم، اشکالی وارد نساخته اند، بلکه تنها عَلم هایی را نهی کرده اند که در آن ها، مجسّمه موجوداتی است که روح در آن ها دمیده می شود. هم چنین به دلیل شرایط فعلی جوامع شهری و حجیم تر شدن عَلم ها، پیشنهاد جایگزینی برای عَلم را بیان نموده اند؛ اما با اصل آن، مخالفتی صورت نگرفته است. دیگر نمادهای عزاداری نیز مورد تأیید علماست، البته با این فرض که استفاده از آن ها، تبدیل به بدعت نشده و موجبات وهن تشیع را فراهم نیاورد.


۳. از میان رفتارهای عزاداری، گریستن و تباکی از سوی شارع، سفارش شده است و نیز زیارت امام حسین(ع)، بسیار مورد توجه ائمه اطهار(ع) بوده است. علما در این زمینه، زیارت و سینه خیز رفتن تا حرم را بدعت معرفی کرده و با آن به مخالفت پرداخته اند. در زمینه جزع نیز تمامی مصادیق آن، مورد تأیید شارع می باشد و در سیره حضرات معصومین(ع) نیز وجود داشته است. از میان رفتارهای عزاداری، قمه زنی چون از مصادیق وهن، ضرر به بدن و بدعت شمرده شده است، از سوی عموم مراجع متأخر، حکم به حرمت آن داده شده است؛ به ویژه پس از نهی رهبر معظم انقلاب اسلامی(دام ظله العالی)، دیگر مراجع به دلیل تبعیت از حکم ولی فقیه، این رفتار را حرام اعلام نمودند.


کتابنامه


۱. «ارزیابی نمادها و اَشکال عزاداری در ایران: پاسداری از فرهنگ عاشورا». (۱۳۸۰)، نشریه گلستان قرآن، شماره ۶۳. صص ۳۱-۲۸.


۲. ابن اثیر، مبارک بن محمد. (بی تا)، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، بی جا: المکتبه الاسلامیه.


۳. ابن طاووس حلی، غیاث الدین سید عبدالکریم بن احمد بن موسی. (بی تا)، فرحه الغری، قم: رضی.


۴. ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور. (۱۳۵۶)، کامل الزیارات، نجف: مرتضویه.


۵. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرّم. (بی تا)، لسان العرب، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتابخانه دیجیتالی زمزم۱.


۶. آذر، امیراسماعیل. (۱۳۸۱)، میراث عشق (جامع شعر عاشورا)، تهران: پیک علوم.


۷. بابایی، رضا. (۱۳۸۵)، «عاشورا و رسالت نخبگان»، نشریه پیام، شماره ۸۰، صص ۲۵-۴.


۸. بستانی، فؤاد افرام. (۱۳۷۰)، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، تهران: کتاب فروشی اسلامی.


۹. پویان، رضا. (۱۳۸۵)، «نگاهی به عزاداری و تغییرات آن در طول زمان»، نشریه فرهنگ و تعاون، شماره۴۴، صص ۲۵-۲۴.


۱۰. تفتازی، سعدالدین. (۱۴۱۱)، مختصر المعانی، قم: دارالفکر.


۱۱. ثمری، علی. (۱۳۸۷)، شرح شمع، تهران: احیاء کتاب.


۱۲. حاج سیدجوادی، احمد صدر. (۱۳۸۳)، دایرهالمعارف تشیع، تهران: شهید سعید محبی.


۱۳. حرّ عاملی، محمد بن حسن. (۱۳۷۲)، وسائل الشیعه، تهران: المکتبه الإسلامیه.


۱۴. خامنه ای، سیدعلی. (بی تا)، اشک باید رازدار باشد (توصیه های رهبر معظم انقلاب(دام ظله العالی) برای عزاداران، مدّاحان و مبلّغان حسینی)، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان، کتابخانه دیجیتالی سفینه النجاه.


۱۵. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۸۶)، نسیم مبارک عاشورا؛ مروری بر نهضت خونین محرم (برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری(دام ظله العالی))، تهران: فرهنگ اسلامی.


۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (۱۳۸۳)، المفردات فی غریب القرآن، مترجم: غلامرضا خسروی حسینی. تهران: مرتضوی.


۱۷. راوندی، قطب الدین سعید بن عبدالله. (۱۴۰۷)، الدعوات، قم: مدرسه امام مهدی(عج).


۱۸. سیدرضی، ابوالحسن محمد بن حسین بن موسی. (۱۴۰۶)، خصائص الائمه(ع)، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه.


۱۹. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی . (بی تا)، علل الشرایع، قم: مکتبه الداوری.


۲۰. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۶۳)، من لا یحضره الفقیه، قم: مؤسسه النشر الإسلامی.


۲۱. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن. (۱۳۸۵)، مشکاه الأنوار، نجف: کتابخانه حیدریه.


۲۲. طریحی، فخرالدین بن محمد. (۱۳۹۵)، مجمع البحرین، تهران: المکتبه المرتضویه.


۲۳. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن. (۱۴۱۴)، الأمالی، دار الثقافه.


۲۴. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۶۵)، تهذیب الأحکام، دارالکتب الإسلامیه.


۲۵. عاملی جبعی، زین الدین بن علی بن احمد. (بی تا)، مسکن الفؤاد، قم: کتابخانه بصیرتی.


۲۶. عیوضی، مجید. (۱۳۸۷)، أین البکائون، تهران: صیام.


۲۷. فتال نیشابوری، محمد بن حسن. (بی تا)، روضه الواعظین، قم: رضی.


۲۸. فراهیدی، خلیل بن احمد. (۱۴۰۵)، کتاب العین، قم: دارالهجره.


۲۹. قرشی بنابی، سید علی اکبر. (۱۳۸۶)، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه.


۳۰. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق. (بی تا)، اصول کافی، مترجم: سیدجواد مصطفوی، تهران: فرهنگ اهل بیت (ع).


۳۱. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی. (۱۳۶۴)، بحارالأنوار، مترجم: محمدجواد نجفی، تهران: کتاب فروشی اسلامی.


۳۲. محدثی، جواد. (۱۳۷۹)، پیام های عاشورا، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی.


۳۳. محرمی، غلام حسین. (۱۳۸۲)، «تاریخ عزاداری برای امام حسین(ع)». نشریه تاریخ در آیینه پژوهش، پیش شماره۳، صص۳۰۰-۲۵۵.


۳۴. محقق، محسن و سیف اللهی، حسین. (۱۳۸۶)، «نقدی بر مقاله: قمهزنی و اعمال نامتعارف در عزداری»، نشریه فقه اهل بیت(ع)، شماره ۴۹، صص۲۲۵-۱۸۵.


۳۵. مصطفوی، حسن. (بی تا)، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: وزارت ارشاد اسلامی.


۳۶. معطوف، لویس. (۱۳۸۴)، لغتنامه یا فرهنگ بزرگ جامع نوین. مترجم: احمد سیاح، تهران: اسلام.


۳۷. مقرم، سید عبدالرازق. (۱۳۸۰)، سالار کربلا، مترجم: مرتضی فهیم کرمانی، قم: سیدالشهداء(ع).


۳۸. موسوی بجنوردی، محمدکاظم. (۱۳۷۴)، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی.


۳۹. نوری، حسین. (۱۴۰۸)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث.


۴۰. واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران. (۱۳۸۳)، زیارت ناحیه مقدسه، قم: مسجد مقدس جمکران.


۴۱. ویس کرمی، مهرداد. (۱۳۸۴)، راز گریه، اصفهان: محبان.

زهرا سالاریان

نقشه سایت :: sitemap