عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره نهم و دهم دیدگاه شکوفایی گوهر وجودی انسان در پناه دین/حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله)
.:: شکوفایی گوهر وجودی انسان در پناه دین ::.
دین الهی، مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی خود را تأمین کند. انسان خداباور چون خود را تحت ربوبیت ذات اقدس اله می‌داند، تلاش می‌کند با عمل به آئین الهی و استقامت و پایداری در آن، مقصود واقعی را دریابد: «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» (أحقاف:13)؛ زیرا دین الهی است که به حقیقت انسان و نیازهای او توجه دارد و برنامه کامل و همه‌جانبه‌ای ارائه می‌کند که انتظارات او را از همه نظر برآورده می‌سازد. البته مراد از دین در بحث انتظار بشر از دین، دین الهی و در بین ادیان، کامل‌ترین آن؛ یعنی دین اسلام و دین خاتم انبیاء (ص) است که به کامل‌ترین شکل، اندیشه علمی جامعه بشری و انگیزه عملی او را هدایت می‌نماید.
(انتظار بشر از دین: 26)
خداوند در قرآن، انسان را سراسر فقر و نیاز معرفی کرده، او را عین ربط و فقر وجودی می‌داند؛ یعنی تمام هستی او به حق وابسته است: «یا أیها الناس أنتم الفقراء إلی اللّه و اللّه هو الغنیّ الحمید» (فاطر:15). وقتی انسان خود را فقیر و عین ربط یافت، خدای خود را که عین غنا و بی‌نیازی است، خواهد شناخت: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه». همچنین خداوند، انسان را خلیفه خود می‌خواند. انسان برای شناخت چگونگی خلافت خود از خدا، باید خدا را بشناسد؛ زیرا شناخت خلیفه بدون معرفت مستخلف‌عنه ممکن نیست؛ زیرا وی جانشین خداست و تا معرفت خداوند حاصل نشود، چگونگی خلافت از او معلوم نخواهد شد.
قرآن کریم، کتاب وجودی انسان را در دو مقام تدوین کرده است. در مقام اول، از هویت انسان سخن می‌گوید و او را بر خلاف تعریف رایج که وی را حیوان ناطق می‌دانند، حیّ متألّه؛ یعنی موجود زنده‌ای دانسته است که حیات او در تألّه وی تجلی دارد و تألّه، همان ذوب شدن در ظهور اِلهیّت است. این هویت انسان، قابل تبدیل نیست؛ زیرا او در احسن تقویم و زیباترین صورت، آفریده شده است؛ نه خداوند او را تغییر می‌دهد؛ زیرا او را به بهترین وضع آفرید و نه غیر خداوند او را دگرگون می‌کند؛ زیرا قدرت تغییر او را ندارد: «لا تبدیل لخلق الله» (روم:30). قرآن، انسان را به گونه‌ای معرفی کرده است که بداند از کجا آمده است و پس از این به کجا می‌رود و در محدودهٴ دنیا چه باید بکند.
امّا در مقام دوم، قرآن چگونگی باروری و شکوفایی گوهر ملکوتی انسان را که حیات و تألّه است و نیز راه رسیدن وی به کمالات وجودی را بیان می‌کند و در زمینه اسباب سهولت و صعوبت پیمودن راه و ویژگی‌های راهنما و راهزن راه، سخن می‌گوید. قرآن، انسان را موجودی برخوردار از فطرت توحیدی و امانت‌دار الهی و دارای عقل و درک دانسته است که باید گوهر وجودی خود را شکوفا کند و سعادت او در شکوفایی گوهر وجودی اوست و این گوهر وجودی با ارائه برنامه از طریق انسان‌شناس واقعی؛ یعنی خداوند شکوفا می‌شود و این برنامه، همان دین الهی است که با تحت پوشش قرار دادن ابعاد وجودی انسان و چگونگی ارتباطات او تحقق می‌یابد.
(انتظار بشر از دین: 31-30)
حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله)

نقشه سایت :: sitemap