عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره نهم و دهم یادداشت نیاز بشر به دین با رویکردی بر تاریخ اسلام/علی‌اکبر رضایی
.:: نیاز بشر به دین با رویکردی بر تاریخ اعراب جاهلی پیش از اسلام ::.
اشاره
حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر رضایی در شهریور 1344 در یزد به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان در تهران گذراند. سپس در سال 1361 وارد حوزه علمیه شد و دروس مقدماتی و سطوح متوسط را در تهران و یزد فراگرفت. آن‌گاه در سال 1369 وارد حوزه علمیه قم شد و سطح عالی را در آنجا پیمود. همچنین چندی از درس خارج فقه و اصول آیات عظام تبریزی و وحید خراسانی بهره برد. وی از سال 1372 تاکنون به امر پژوهش در حوزه رجال و تاریخ اسلام اشتغال داشته و تعدادی مقاله و کتاب نیز به چاپ رسانده است. او هم اکنون دبیر چهارمین دوره جشنواره علامه حلی (ره)استان تهران است.
***
موضوع این یادداشت که می‌تواند در قالب مقاله‌ای پژوهشی سامان یابد، عبارت است از بررسی تطبیقی عقاید و آداب و رسوم دوره جاهلیت با آموزه‌های اسلام با رویکردی بر نیاز بشر جاهلی (در قلمرو جزیره‌العرب) به دین. اکنون مختصری از مباحث آن با همین عنوان در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد.
به باور برخی، پیشرفت‌های علمی بشر در حوزه‌های مختلف علوم تجربی و انسانی چنین می‌نماید که نیاز به دین و باورهای الهی (ماورای ماده) نه تنها ضروری نیست که عقاید مذهبی را باید به تاریخ سپرد. عده‌ای دیگر عقیده دارند که دین در تأمین برخی نیازها، بی‌بدیل و بی‌رقیب است و دانش بشری به هر پایه که تعالی یابد، هرگز نخواهد توانست پاسخ‌گوی خواسته‌های وی باشد. از گروه سومی نیز می‌توان یاد کرد که دین را به تنهایی، عامل رشد و پیشرفت آدمی نمی‌داند و نیاز به علوم تجربی به‌ویژه در عرصه مادیات را ضروری می‌شمرد.
به هر روی متکلمان و فیلسوفان مسلمان, ادلّه فراوانی برای اثبات نیازمندی به دین ذکر کرده‌اند؛ از جمله اینکه امر لغو و بیهوده از پروردگار حکیم سر نمی‌زند و افعال او غایتمند است و شناخت و اراده در زندگی انسان، نقشی بسزا دارند؛ چنان که ابزار عمومی شناخت؛ یعنی حس و عقل در تشخیص مصالح و مفاسد و قلمرو خارج از محسوسات به کار نمی‌آیند. بر این اساس، انسان برای وصول به کمال نهایی خویش به منبع دیگری جز آنچه گفته شد، نیاز دارد و بر پایه حکمت الهی، مقتضی و متمنّی بعثت پیامبران است. پیشینه خلقت انسان نیز از فطری و فراگیر بودن نیاز به دین در همه افراد بشر حکایت می‌کند. با این همه بررسی تاریخی این موضوع دست‌کم در دوره جاهلیت که به گفته مورخان حداکثر به دو سده پیش از اسلام مربوط می‌شود، می‌تواند نکاتی را در این زمینه روشن سازد.
بنا به گفته مورخان، ساکنان منطقه جزیره‌العرب، همانند سایر مناطق و اقوام دارای عقاید و آداب و رسوم خاصی بودند. آنان پیش از ظهور عمرو بن‌لحی، از شریعت ابراهیم(ع)پیروی می‌کردند. یادگارهای موجود این دوره از کعبه و شریعت ابراهیمی (حنیف) یاد کرده و از حرمت کعبه نزد اعراب جاهلی سخن گفته‌اند. البته این نکته، نافی رواج آئین یهود و مسیح در مناطقی از جزیره‌العرب نیست. با این همه باید پذیرفت که غالب مردم این منطقه، مشرک و بت‌پرست بودند. گرایش آنان به شرک را می‌توان مبتنی بر چند دلیل تحلیل کرد: نخست آنکه زائران کعبه، هنگام بازگشت به وطن، سنگی از سنگ‌های حرم را به ارمغان برده و در طول مسیر، همانند کعبه به دور آن طواف می‌کردند. تقدس کعبه از یک سو و تداوم و گسترش این رسم میان اعراب، به فراموشی شریعت ابراهیمی انجامید. دوم آن که عمرو بن‌لحی، بت هبل را از شام به مکه انتقال داد و مردم را به پرستش آن فراخواند. به زعم برخی، تنزیه خداوند از سوی علمای آن عصر نیز به تدریج، اعراب را به عبادت بت‌های محسوس کشاند. عده‌ای برآنند که مجسمه‌سازی از مردگان، نسل‌های آتی را به گمان خدایی آن‌ها افکند و به پرستش واداشت. یعوق، یغوث و نسر، دست‌ساخته‌هایی از مردمان صالح حضرت نوح (ع) بودند که بعدها مورد پرستش قرار گرفتند. گروهی نیز بر این باورند که جدال و رقابت میان قبایل موجب گردید تا هر قبیله، بتی مخصوص برگزیند؛ چنان که قریش و بنی‌کنانه، بت عزی؛ اوس و خزرج، منات و ثقیف و طائف، لات را می‌پرستیدند.
به هر روی قرآن کریم، نخستین و مهم‌ترین منبع برای بررسی عقاید جاهلی به شمار می‌رود که ضمن طرح و دسته‌بندی آن‌ها، به نقد و تحلیل باورهای نادرست پرداخته است. فقدان اعتقاد به مبدأ و معاد: «وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» (جاثیه:24)؛ عدم اعتقاد به خالق: «اَم خُلِقُوا مِن غَیرِ شَیءٍ اَم هُمُ الخالِقُونَ ـ اَم خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الاَرضَ بَل لایُوقِنوُنَ» (طور:36-35)؛ اعتقاد به شریک برای خدای خالق: «أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاء خَلَقُواْ کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ» (رعد:16)، «أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاء الجن» (انعام:100)؛ اعتقاد به خدای واحد و شریک در تدبیر امور: «لَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (انبیاء:22) و نیز نماد خدایی بت‌ها و تأثیر آن‌ها در تحولات طبیعت، از مباحثی است که در قرآن کریم آمده است.
منابع معیارهای ارزشی و آداب و رسوم متعددی از دوره جاهلیت شناسانده‌اند که در اینجا مواردی از آن تحلیل می‌گردد:
قبیله‌گرایی؛ قبیله به گروهی از مردم گفته می‌شد که بر پایه خویشاوندی و اتحاد در آباء و اجداد، در یک مکان گرد آمده و در کنار هم زندگی می‌کردند؛ مصالح افراد قبیله ضمن مصالح آن تعریف می‌گردید و سلامت افراد، وابسته به سلامت قبیله بود. همین امر، تعصب و روحیه جانبدارانه خاصی را در آنان ایجاد می‌کرد و گاه تا بدانجا شدت می‌یافت که افراد یک قبیله، بی‌مهابا از خویش خود در نزاع‌های شخصی حمایت می‌کردند و تا نابودی خاندان حریف پیش می‌رفتند. نخستین تلاش رسول خدا(ص)برای محو روحیه قبیله‌گرایی در پیمان عقبه میان دو طایفه اوس و خزرج در سال یازدهم و دوازدهم بعثت رقم خورد و تا پایان دوره حیات آن حضرت ادامه یافت؛ اما پس از رحلت آن بزرگوار به‌سرعت، به جایگاه اولی خویش بازگشت و تا سال‌های متمادی در شکل‌دهی ارکان خلافت و حکومت نقشی تعیین‌کننده داشت.
مرده‌شماری؛ یکی از مظاهر قدرت هر قبیله، تعداد افراد قبیله بود؛ بدین منظور برخی از قبایل برای اظهار قدرت و توانایی خود یا فخرفروشی نسبت به آنچه در گذشته داشته‌اند، به شمارش مرده‌های خود پرداخته و بر افزونی آن‌ها افتخار می‌کردند. قرآن کریم، این رفتار جاهلی را در سوره تکاثر طیّ چند آیه نکوهش کرده است.
توجه و افتخار به انساب؛ وحدت خونی قبیله، اساس و قوام حفظ قبیله بود؛ به همین دلیل هر فرد برای حفظ خود به نگهداری از نسب خویش اهمیت می‌داد. نسب عالی (اشراف) بر دیگر انساب (عجم و غیره) فضیلت داشت و ملاک برتری افراد به شمار می‌آمد. البته با توجه به رواج مسئله استلحاق در بین اعراب، این به معنی اصالت خانوادگی و پاکی نسل‌ها نبود. از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: «تعلموا من النسب ما تعرفون به أحسابکم و تصلون به أرحامکم» و نیز فرمود: «لا تأتونی بأنسابکم و أتونی بأعمالکم». همچنین درباره عدم فضیلت عرب بر عجم فرمود: «کلّکم من آدم و آدم من تراب لیس لعربی علی عجمی فضل إلا بالتقوی».
فرزندکشی؛ رواج چند شوهری در میان زنان نه تنها اصالت خانوادگی را به خطر می‌افکند که نسل‌های آلوده را افزایش می‌داد؛ چنان که گاه ننگ چنین عملی، زنان را به فرزندکشی یا سقط جنین وامی‌داشت؛ به همین دلیل قرآن کریم ضمن تقبیح این عمل، آنان را از این کار بازداشت: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ». (ممتحنه:11) در سوره انعام، آیه 140 نیز این افراد را زیان‌کار و گمراه خواند: «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَیْرِ عِلْمٍ».
فرهنگ و دانش؛ ارجمندی هر جامعه‌ای، وابسته به وجود مظاهر تمدنی و فرهنگی؛ از قبیل دانشمندان و آثار برجای مانده از پیشینیان است، اما در میان اعراب جاهلی جز شعر و شاعری، نماد تمدنی دیگری وجود نداشت. به گفته محققان در منطقه جزیره‌العرب، تنها هفده نفر از توانایی خواندن و نوشتن برخوردار بودند و نام هیچ دانشمندی دانسته نیست. نخستین آیاتی که بر پیامبر (ص)نازل گردید، مردم را متوجه ارزش علم و دانایی کرد و آنان را به کسب دانش و بهره‌مندی از مواهب آن دعوت فرمود. روایات فراوانی نیز در این زمینه از سوی پیامبر(ص) و ائمه (ع) وارد شده است.
به هر روی با ظهور اسلام، تحولی بنیادین در منطقه جزیره‌العرب و سایر مناطق دوردست پدید آمد و هیمنه عقاید و افکار باطلی شکسته شد؛ چنان که ساختمان بی‌پایه آن فرو ریخت و دست‌کم طیّ چند قرن، از صفحه روزگار محو گردید. البته باید اذعان کرد که مظاهری از تفکر و آداب جاهلی همچنان بر جوامع مختلف سایه افکنده و بسیاری را به خود مجذوب و معطوف ساخته است. با این همه تلاش مجاهدان از یک‌سو و بازگشت بسیاری از مردم به خویشتن خویش (دین الهی)، آینده‌ای روشن را نوید می‌دهد.
حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر رضایی

نقشه سایت :: sitemap