عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: معرفی کتاب دهان روح ::.
چکیده کتاب: متن حاضر چکیده‌ای از کتاب دهان روح است که درباره حسّ شنوایی و محسوسات آن به رشته تحریر درآمده است؛ مباحث مطرح در این کتاب از منظر قرآن، فلسفه و عرفان است، که به واکاوی عملکرد گوناگون شنوایی و محسوسات آن در گستره فیزیک و متا فیزیک پرداخته و نظریات نوینی در پهنه دانش انسان شناسی از دیدگاه حسّ شنوایی ارائه نموده است؛ روش تحقیق در این اثر به صورت کتابخانه‌ای است که ‌سر فصل‌های آن بر چهار محور پژوهشی ارائه شده:
1- نقش شنوایی و بینایی در قرآن، فلسفه و عرفان
2- عملکرد شنوایی در گستره هستی
3- نقش شنوایی در شکل گیری روح
4- تطهیر حسّ شنوایی.
از آنجا که مجموعه حاضر در قالب کتاب شکل گرفته، تلخیصی از مباحث آن، پیشکش ژرف اندیشان حکمت اسلامی میشود تا به نوبهی خود قدمی هرچند کوتاه در راستای ترویج دانش انسان شناسی-که شناخت آن مستلزم شناخت پروردگار است- برداریم.ان شاءالله

چکیده کتاب
متن حاضر چکیده‌ای از کتاب دهان روح است که درباره حسّ شنوایی و محسوسات آن به رشته تحریر درآمده است؛ مباحث مطرح در این کتاب از منظر قرآن، فلسفه و عرفان است، که به واکاوی عملکرد گوناگون شنوایی و محسوسات آن در گستره فیزیک و متا فیزیک پرداخته و نظریات نوینی در پهنه دانش انسان شناسی از دیدگاه حسّ شنوایی ارائه نموده است؛ روش تحقیق در این اثر به صورت کتابخانه‌ای است که سر فصل‌های آن بر چهار محور پژوهشی ارائه شده:
1- نقش شنوایی و بینایی در قرآن، فلسفه و عرفان
2- عملکرد شنوایی در گستره هستی
3- نقش شنوایی در شکل گیری روح
4- تطهیر حسّ شنوایی.
از آنجا که مجموعه حاضر در قالب کتاب شکل گرفته، تلخیصی از مباحث آن، پیشکش ژرف اندیشان حکمت اسلامی میشود تا به نوبهی خود قدمی هرچند کوتاه در راستای ترویج دانش انسان شناسی- که شناخت آن مستلزم شناخت پروردگار است- برداریم. ان‌شاءالله
مقدمه
شنوایی و بینایی از منظر
فلسفه و عرفان

از میان حواس پنج گانه، دو حس شنوایی و بینایی از امتیازات ویژه‌ای بر خوردارند كه سایر حواس فاقد آنند. از دیدگاه فلاسفه و عرفا، شنوایی و بینایی با عنوان حواس روحانی یاد می‌شود و حواس دیگر را با عنوان حواس حیوانی معرفی می‌كنند.1 این در حالی است كه سمیع و بصیر از نام‌های پروردگارند و نام‌های لامس و ذائق و شام در مجموعه اسماء خداوند دیده نمی‌شود2. بر همین اساس می‌توان پارهای از حقیقت روح را همان شنوایی و بینایی دانست، زیرا در آیاتی كه درباره نفخه روح و آفرینش انسان است، به شنوایی و بینایی اشاره شده است.3 قرآن نیز انسان را پیوسته موجودی سمیع و بصیر معرفی میكند و اشارهای به سایر حواس نمی‌نماید، اگرچه در بعضی آیات اشارهای به ابزار حواس مانند زبان و دست و پا نموده است4؛ همچنین در آیاتی كه درباره عالم غیب است، فقط عملكرد شنوایی و بینایی بیان گردیده كه با واكاوی آن، متوجه می‌شویم كه كمین كنندگان عالم غیب، مانند شیاطین5 و ساكنان آسمانها مانند فرشتگان6 احاطه سمعی و بصری بر عالم ماده دارند! با توجه به نكات فوق و همچنین نكات دیگر، در می‌یابیم كه شنوایی و بینایی ریشه در ملكوت و فراتر از آن ریشه در نامهای خداوند دارند. به عبارتی دیگر دو گستره موج و نور نه تنها در عالم خاك كه در عالم افلاك نیز با رویه‌ای متفاوت با عالم ماده و به فراخور هر یك از عوالم وجودی، اشتدادی جوهری می‌یابند و در روند تكوینی عالم، نقش مثمر ثمری ایفا می‌كنند. در بین حواس روحانی، شنوایی بر بینایی، از جهاتی برتر است و لقب حسّ برتر را به خود اختصاص داده كه بدین جهت مستحق دریافت عنوان دهان روح از سوی پیشكسوتان دانش معرفت نفس شده است؛7 لازم به ذكر است كه از دیر باز بین فلاسفه و عرفا این بحث مطرح بوده است كه كدام یك از دو حسّ شنوایی و بینایی نسبت به دیگری برتر است؟ برخی شنوایی، و برخی دیگر بینایی را به عنون حس برتر معرفی نموده‌اند8؛ ولی با توجه به جهات گوناگون شنوایی در گستره تكوین، می‌توان عنوان نمود كه شنوایی بر بینایی از جهاتی برتر است. متن حاضر به برخی از این امتیازات اشاره دارد و علاقه مندان شرح آن را به كتاب ارجاع می‌دهد.

امتیازات شنوایی نسبت به بینایی
شنوایی نسبت به بینایی از تجرّد بیشتری ‌‌برخوردار است و دریافت محسوساتش گستره وسیعی از نامرئیات را در بر می‌گیرد؛ توضیح آن كه محسوسات حواس حیوانی كاملا وابسته به ماده هستند و تمام آثار ماده را دارا هستند، اما در محسوسات حواس روحانی، این وابستگی به مراتب كمتر می‌شود و سرو كار آنها با نور و موج است، بالاخص شنوایی كه دیگر در آن صحبتی از رنگ و تصویر نیست و به همین علت توانسته ارتباطی تنگاتنگ با روح برقرار كند9و یكی از پایه‌های علوم غریبه -همچون هیپنوتیزم و تسخیر روح - را بر خود استوار كند. همچنین با توجه به تناسب معجزات با حواس پنج گانه، متوجه می‌شویم - بر خلاف سایر معجزات كه در حیطه حواس حیوانی و حس بینایی به ظهور رسیده است- آخرین معجزه‌ها كه برترین معجزات است، ‌بر پایه حس شنوایی شكل گرفته است. تمامی معجزاتی كه بر پایه حواسّ حیوانی و حس بینایی شكل گرفته همگی روبه نابودی گراییده، در حالیكه معجزه آخرین، معجزهای است كه ماندگاری آن را زمان ثابت نموده است. از این دیدگاه می‌توان یكی از رموز جاودانگی قرآن را در تجرّد حسّ شنوایی دانست كه با پهنه روح سنخیتی دارد. لازم به ذكر است كه نزول سایر كتب آسمانی در قالب معجزه نبوده، بلكه آمیزه‌ای از كلام خالق و مخلوق بوده كه با گذشت زمان تحریف شده است. از نگاهی دیگر اثبات عالم غیب در معجزات پیشین بر پایه محسوسات حیوانی یا همان ملموسات شكل گرفته، اما رویه اثبات عالم غیب در معجزه آخرین بر پایه معقولات شكل گرفته كه دهلیز دانش است. گفتنی است از مجموعه چهل و سه واژه سمیع در قرآن، سی ویك مرتبه آن با واژه علیم استعمال شده و از بین رفتن شنوایی در كنار از بین رفتن عقل نمود یافته است10. كاركرد شنوایی در دریافت وحی موجب شده تا شرطی برای نبوّت پیامبران باشد و پیامبری ناشنوا مبعوث نشود در حالی كه در بین ایشان كسی بوده است كه مبتلا به نابینایی شده باشد11، همچنین عرفا مفرد آمدن سمع در آیات را دلیلی بر تجرّد حس شنوایی می‌دانند، در حالی كه فردانیت بصر شكسته شده و به صورت جمع ابصار می‌آید12. در گستره آیات و اسماء خداوند نیز همیشه واژه سمیع بر نام‌های بصیر، علیم و قریب مقدم شده كه این خود نشان دهنده جایگاه اسم ‌سمیع در برابر نام‌های مذكور است. در سه آیه از آیات قرآن واژه بصر بر سمع مقدم شده كه دو آیه آن بازگوكننده صفات مخلوق است و ربطی به بحث كنونی ندارد و آیه دیگر نیز در سیاق فعل امر است كه متضمن معنای فعل تعجب یا افضل التفضیل است و توان رویارویی با آیات تقدم سمع بر بصر را ندارد.13شنوایی می‌تواند در اغلب عوالم چهارگانه- ناسوت و و ملكوت وجبروت و لاهوت- نفوذ كند و از رویدادهای آن كه فارق از آثار و خصوصیا ماده است باخبر شود، زیرا شنوایی نسبت به هریك از عوالم چهارگانه، ‌كشش را دارد كه به فراخور ورودش به عوالم بالا، بیش از پیش اشتداد جوهری یابد و در عوالم بالا رخنه كند. بر همین اساس در تمامی آیاتی كه سخنی از پرواز شیاطین به آسمانها ذكر شده، فقط موضوع استراق سمع شیاطین مطرح گردیده14، در حالی كه هیچگاه محسوسات بینایی، علتی برای پرواز شیاطین به آسمانها نبوده است. با توجه به تعریف دانش بشری از شهاب و بیان آیات در دنبال كردن شیاطین بوسیله آن، برای وقوع چنین پدیده‌ای نمی‌شود علتی مادی در نظر گرفت؛15 اما با توجه به قرینه سمع در گستره آیات، این فرضیه را می‌توان مطرح نمود كه منظور از پرواز شیاطین به عوالم بالا، همان عوالم ما فوق تجرَد است كه شنوایی به خاطر تجرّدی كه دارد می‌تواند در آن رخنه كند. همان گونه كه آیه «لایسمعون الی الملا الاعلی» بر آن دلالتی تضمنی دارد.16 درهمین راستا می‌توان به آیه‌ای كه شنوایی را با عنوان نردبان آسمان معرفی می‌كند استناد نمود17، همان گونه كه علامه طباطبایی كلمه استماع در این آیه را، متضمن معنای صعود می‌دانند18.از دیگر امتیازات شنوایی آن است كه از 360 درجه محسوسات خویش را رصد می‌كند. اول حسی است كه به محض الصاق روح شكوفا می‌شود19 و یكی از كرامات معصومین (ع) نیز در دوران جنینی بر پایه آن استوار شده است20. در لحظه تولد به خاطر تكاملی كه نسبت به سایر حواس دارد، مستحق شنیدن اذان و اقامه است21. در لحظه احتضار نیز وسیله تلقین معارف است، 22 آخرین حسی است كه به خواب می‌رود و حدیث زراره از امام باقر (ع) در مورد ابطال وضو مؤید آن است23، به خاطر تجرّدی كه دارد، زودتر از سایر حواس بیدار میشود. در هنگام خواب نیز هوشیار است24و آیه «فضربنا علی آذانهم فی الكهف سنین عددا»25 بر آن دلالتی تضمنی دارد؛ ضریب هوشی افراد در حالت اغما بوسیله آن سنجیده می‌شود. شنود پیامبر اسلام در عالم خواب معجزه‌ای است كه بر پایه آن شكل گرفته 26. در تعریف وحی قدر مشترك سه قسم آن است27. بر خلاف بینایی به مقامی رسیده كه صوت خداوند را درك نماید28. به خاطر تجردی كه دارد ملكوتش زودتر از سایر حواس شكوفا می‌شود29. در لحظه احتضار زودتر از بینایی ربایش می‌شود30. اول عضو شهادت دهنده علیه انسان است31. اول عضوی است كه از نحوه عملكرد آن سئوال می‌شود32. به علت گستردگی محسوساتش دو صفت فهم و طمع را به آن تشبیه نموده اند؛ زیرا گستره جوهری صفات فهم و طمع نیز مانند محسوسات شنوایی بی پایان است33.
ناگفته نماند كه هیچ یك از حواس ملكی و ملكوتی نمی‌توانند محسوسات یك دیگر را درك نمایند34، اما شنوایی ملكوتی - بسته به كشش هر شخصی- می‌تواند اصوات ملكی و ملكوتی را بریابد كه برخی دلائل آن عبارتند از:
1- تلقین میت در قبر در حین دفن و حتی پس از دفن 35.
2- شنود صدای پای تشییع كنندگان 36.
3- صحبت نمودن رسول خداa با اجساد كفار جنگ بدر.37 و. ..

نتیجه
محسوسات شنوایی (كلمات و اصوات)
محسوسات شنوایی اثر گذاری شگرفی بر دو عرصه فیزیك و متا فیزیك دارند. در پهنه فیزیك می‌توان به تحقیقات دكتر ماسارو ایموتو اشاره كرد كه ثابت نموده هندسه مولكولی اشیاء در برابر اصوات واكنش نشان میدهند! و در پهنه متافیزیك می‌توان به دو نفخه صور در قیامت اشاره نمود كه صوت حاصله از آن هم قدرت میراندن دارد و هم قدرت زنده نمودن. 38 اثر بخشی اصوات بر ساختار روح بیش از سایر حواس است، زیرا از یك طرف وسعت فراگیری آن ظرف هستی را پُر كند و از طرف دیگر نظام ساختاری شنوایی به گونه‌ای است كه كارایی آن نسبت به سایر حواس بیشتر است. حسّ شنوایی تنها حسّی است كه پیوسته كار میكند و محسوسات خویش را رصد می‌كند. چه در عالم خواب و چه در عالم بیداری. همچنین تنها حسّی است كه به محض نفخه روح در جنین شكوفا می‌شود و آخرین حسی است كه در جریان قبض روح ربایش میشود. بر این اساس بیشترین دریافتنی‌ها توسط شنوایی دریافت می‌شود و ساختار روح را ترسیم می‌نماید.
پی نوشت
1- الشواهد الربوبیه، ط 1: 133: ان الحیوان بما هو حیوان تتقوم ماده حیاته من الكیفیات الملموسه و هذه اولی مرتبه الحیوانیه التی لا یخلو منها الحیوان... و اما مدركات السامعه والباصره فلیس للحیوان بما هو حیوان الیها حاجه قریبه لان بدنه لیس مركبا من الاصوات و لا من الاضواء ولا الالوان و لا شك فی أن آلات الحساسه جسم حیوانی، و اللذه هی إدراك الملائم و الملائم للجسد الحیوانی، أما الملموس او المذوق و او المشوم لا الصوات و الانوار؛ بل هی ملائمه للنفس التی هی من عالم النور. و قس علیها حال الالم.
2- رساله كلمه علیا در توقیفیت اسماء: 41: از میان نود و نه اسم الهی، هفت اسم گلچین شده اند كه معروف به رهبرانِ هفت گانه هستند: حیّ، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر، متكلّم. در میان این هفت اسم، اسم شریف «حیّ» رهبر این هفت اسم است.
3- سجده 9: ثمّ سوّاه و نفخ فیه من روحه و جَعَلَ لكم السمع و الأبصار و الأَفئده قلیلاً ما تشكُرون.
4- بلد8 تا 10:أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْن.
5- اعراف 27: هو یریكم و قبیله من حیث لاترونهم.
6- یونس 61: و لاتعملون من عمل الّا كنّا علیكم شهوداً.
7- آیت الله حسن زاده آملی حفظه الله.
8- سرح العیون، فی شرح العیون، حسن زاده آملی، ص 532: اختلفوا فی أن السمع أفضل من البصر، أو البصر أفضل من السمع؛ فبعضهم استدل من قوله تعالی: (أفأنت تسمع الصم و لو كانوا لا یعقلون) علی الأول لانه سبحانه قرن ذهاب العقل بذهاب السمع لا بذهاب البصر فالسمع أفضل... و بعضهم ذهب الی أن البصر افضل من السمع لان اله القوه الباصره هی النور، و آله قوه السامعه هی الهواء، و النور اشرف من الهوا فالبصرأفضل من السمع و لان البصر یری ما فوق سبع السماوات، و السمع لا یدرك ما بعد عنه علی فرسخ فكان البصر اقوی، و لانّ محلّه الوجه و هو اشرف الاعضاء و للطرفین مؤیدات و تزییفات.
9- همان، عین 30: 22.
10- یونس42: أفأنتَ تَسمَعُ الصُّمَّ وَلوكانوالا یَعقِلون.
11- التفسیر الكبیر، ج 1، : 275.
12-سرح العیون فی شرح العیون، عین30: 532.
13- هود24، سجده 12، كهف26.
14- جن 9، صافات 6 تا 10، حجر 17 تا 19، شعراء 112 تا 210.
15- تفسیر المیزان ج 17: 187.
16- صافات 6 تا 10.
17- طور 38.
18- تفسیر المیزان، ج 19: 31.
19- البرهان فی تفسیر القرآن ج4: 17.
20- بصائر الدرجات: 437.
21- كافی ج 6: 24.
22- كافی ج 3: 121.
23- تهذیب الاحكام ج1: 8.
24- روزنامه آرمان، دوشنبه، 21 تیر، 1389.
25- كهف 11.
26- الخرائج و الجرائح: ج2.
27- بصائرالدرجات369.
28- نساء 164: و كلّم الله موسی تكلیماً.
29-كلیات احادیث قدسی باب حضرت محمد(ص) حدیث 227/10 قال الله تعالی: ما تقرَّبَ الیّ عبدی بِشَیءٍ أحَبَّ الیّ ممّا افتَرضتُهُ علیه، و انّه لَیَتَقَرَّبُ إلیَّ بالنّافِلَه حتّی اُحِبُّه فإذا أحبَبتُهُ كُنتُ سمعَهُ الّذی یَسمعُ به، و بَصَره الّذی یُبصِرُ به، و لسانُه الّذی یَنطِقُ به و یَدَه الّذی یبطشُ به.
30- نهج البلاغه خطبه 107 فَلم یَزَل المَوتُ یُبالِغُ فی جَسَده حتّی خالَطَ لِسانُهُ سَمَعَهُ فَصارَ بینَ اَهله لا یَنطِقُ بِلِسانه و لا یَسمَعُ بِسَمعه یُرَددُ طرفَهُ بالنّظرِ فی وجُوهِهِم یَری حركاتِ أَلسِنَتِهِم و لا یَسمَعُ رَجعَ كَلامِهِم ثُمَ ازدادَ المَوتُ التیاطاً به فَقُبِضَ بَصَرُهُ كما قُبِضَ سَمعُهُ ، وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِن جَسَدِهِ، فَصارَ جیفَهً بَینَ أهلِهِ.
31- فصّلت 20 .
32- اسرا 38 .
33- اصول كافی ج 1: 48 كتاب فضل العلم باب النوادر حدیث 2: كان امیرالمومنینgیقُول: یا طالِبَ العِلم، إنّ العِلمَ ذو فضائِلٍ كثیرَه فَرَأسُهُ التَّواضُع، وعینُهُ البَرائه مِنَ الحَسَد، و اُذنُهَ الفَهم، وِلسانُه الصِّدقُ... مصباح الشریعه ص139 باب 65: قال الصادق (ع): اَلدُّنیا بِمَنزِلَه صُورَه رَأسُها اَلكِبرُ وَ عِینُها اَلحِرصُ وَ أُذُنُها اَلطَّمَعُ وَ لِسانُها الرّیاءُ و...
34- شذرات المعارف آیت الله شاه آبادی، شذره پنجم: 113.
35- توضیح المسائل باب اعمال دفن میّت.
36- مجموعه ورام ج 1: 291.
37- بحار ج 6: 207.
38- تفسیر المیزان ذیل تفسیر آیه 41و 42 سوره قاف.

برخی از منابع
* قرآن.
1- نهج البلاغه.
2- شاه آبادی، محمد علی ، 1380، شذرات المعارف، ستاد مقام عرفان و شهادت.
3-صدر المتالهین، 1388، شواهد الربوبیه فی المنهاج السلوكیه، المركز الجامعی للنشر.
4- حسن زاده آملی، حسن، 1371، رساله كلمه علیا در توقیفت اسما، دفتر تبلیغات اسلامی.
5- حسن زاده آملی، حسن، 1387، سرح العیون فی شرح العیون، بوستان كتاب.
6-فخررازی، 1377، تفسیر الكبیر، دارالإحیاء تراث عربی.
7-طباطبائی ، سید محمد حسین، 1384، تفسیرالمیزان، اسلامی.
8- سید هاشم بحرانی، 1373، تفسیربرهان، بنیاد بعثت.
9-فروخ صفّار ، محمد بن حسن، 1364، بصائرالدرجات، آیت الله مرعشی(ره).
10-مجلسی، محمد باقر، 1363، بحارالانوار، موسسه الوفاء بیروت.
11-كلینی، 1365، اصول كافی، دارالكتب الاسلامیه.
12- قطب راوندی، 1366، الخرائج و الجرائ، امام مهدیf.
13-شیخ حرّعاملی، 1387، كلیات حدیث قدسی، قائم آل محمدf.
14- شیخ طوسی، 1345، تهذیب الاحكام، دارالكتب الاسلامیه.
15- شهید ثانی، 1360، مصباح الشریعه، موسسه علمی مطبوعات.
حجت‌الاسلام مهدی بازدار، طلبه سطح سه مدرسه علمیه امام القائم(عج) استان تهران، رتبه سوم جشنواره استانی علامه حلی (ره)

نقشه سایت :: sitemap