چکیده: رجعت یکی از عقاید شیعه دوازده امامی است و بسیاری از علمای شیعه برای اثبات آن ادعای اجماع کردهاند و برخی نیز رجعت را از ضروریات مذهب بر شمردهاند . ضرورت بحث از مسئله رجعت با حقانیت آن ارتباط دارد و همین بزرگ ترین انگیزه برای بحث و دفاع از آن را توجیه میکند.
کلید واژه: رجعت، تناسخ، تشیع.
مقدمه: از موضوعاتی که از صدر اسلام تا به حال مورد بحث و گفتگو بین شیعه و سنی است، موضوع رجعت است که در تمام ادوار، علمای شیعه در یک طرف معتقد به آن و سنیان در طرف دیگر منکر آن بودهاند ، گو اینکه بین دانشمندان شیعه درباره کیفیت رجعت اختلاف نظر و عقیده پیدا شده ؛ ولی در اصل موضوع اتفاق دارند .
اما تناسخ آن است که نفس آدمی بعد از آن که به نوعی کمال استکمال کرد ، از بدن جدا شده ، به بدن دیگری منتقل شود؛ یعنی بعد از این که روح از بدن مادی جدا شد بعد از جدا شدن از بدن طبیعی روح به بدن دیگری غیر از بدن خود تعلق پیدا کند و این فرضیهای است محال، چون بدنی که نفس مورد گفتگو میخواهد منتقل به آن شود، یا خودش نفس دارد یا ندارد و اگر نفس داشته باشد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو نفس بشود و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است که محال بودنش روشن است. اگر نفسی ندارد، مستلزم آن است که چیزی که به فعلیت رسیده، دوباره برگردد و بالقوه شود.
بخش اول : مفهوم رجعت
ابن منظور در لسان العرب درباره کلمه رجعت میگوید: «رجعت به معنای یک بازگشت و برگشتن خاص است» (ابن منظور ، 1414: 114 ).
در کتاب صحاح اللغه آمده است: «اَی بالرجوع اِلی الدنیا بعد الموت» (الجوهری ، 1272: 96).
صاحب مجمع البحرین درباره رجعت میگوید: «رجعه بالفتح یکمرتبه است و آن رجوع بعد از مرگ بعد از ظهور مهدی(عج) و آن از ضروریات مذهب امامیه است و برآن از احادیث اهلبیت (ع) و آیات قرآن شواهد بسیار وجود دارد» ( طریحی،1375: 333).
اما شیخ مفید رجعت در اصطلاح را این گونه تعریف میکند و میفرماید: «اِنَّ اللّه یرد قوماً من الاموات ... الی الدنیا فی صورهم التی كانوا علیها فیعزّ فریقاً و یذل فریقاً ..و ذلک عند قیام مهدی من آل محمد(ص)» ( العکبری :1413 ، 46)؛ همچنین شیخ طوسی(ره) میفرماید: «یَرجعُ نبیّنا و ائمتنا المعصومون فی زمان المهدی(ع) مَعَ جماعه منَ الامم السابقه و اللاحقه لاِظهار دولتهم و حَقَّهِم و به قَطَعتَ المتواترات من الروایات و الآیات» (الشهرستانی :1386، 278).
فلسفهی رجعت
هر کاری به دنبال فلسفه و هدف مشخصی در حال انجام است. هر عملی نسبت به بزرگی و اهمیتی که دارد، هدفش نیز مهمتر میگردد و بر مدعیان صحت رجعت است که هدف و فلسفه آن را بیان نمایند. با تتبع در روایات و به خصوص کلمات بزرگان امامیه، مواردی را درباره ی فلسفه رجعت ذکر کرده اند که ما به دو مورد از آن ها اشاره میکنیم.
1 - انتقام و شادمانی
فضل بن حسن طبرسی در مجمع البیان میفرماید :«روایات بسیاری از ائمه (ع) وارد شده است که هنگام قیام حضرت مهدی (عج)، خداوند جمعی از شیعیان خود را که قبلا مردهاند، زنده میکند تا به ثواب یاری او برسند و به ظهور دولتش شادمان شوند و نیز جمعی از دشمنانش را زنده میکند تا قسمتی از عذابی را که مستحقاند بچشند، آن هم به دست شیعیان و از دیدن دستگاه سلطنت ائمه، ذلت و خواری ببینند».( الطبرسی،1372: 140)
2 - تحقق نصرت الهی
شیخ مفید در پاسخ به سؤالی که پیرامون آیه 51 غافر :«انا لننصر رسلنا والذین آمنوا فی الحیوا الدنیا»
مطرح شده بود میفرماید:« امامیها معتقدند که خداوند به وعدهی خود در مورد نصرت اولیاء، قبل از آخرت هنگام قیام قائم و هنگام رجعتی که در پایان کار، به مؤمنین وعده داده شده است، عمل خواهد کرد». (شیخ مفید، 1413 :74)
باید توجه داشت که علم ناقص بشر نمیتواند مدعی احاطه علمی به همه چیز و همه جا باشد. قرار بر این نیست که همه اهداف در کارهای الهی برای بشر معلوم باشد.
بخش دوم
بررسی دیدگاه
متکلمان برجسته شیعه درباره رجعت
در این فصل به بررسی دیدگاه متکلمان بزرگی چون فضل بن شاذان نیشابوری، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، شیخ طوسی، شیخ حر عاملی ، علامه مجلسی و جعفر سبحانی پرداختهایم.
تمامی این بزرگان اول رجعت را به اثبات رسانیده و سپس امکان ذاتی، امکان وقوعی و ضرورت وقوع رجعت را بررسی کردهاند . نظرات این بزرگان تا حدود بسیار زیادی شبیه یکدیگر است که به جهت اختصار به ذکر یکی از آنها اکتفا میشود.
الف ) امکان ذاتی:
مقدمهی اول: زنده کردن مردگان مقدور الهی است.
مقدمهی دوم: هر چه مقدور خداوند باشد، در زمره ممکنات ذاتی است.
نتیجه:
زنده کردن مردگان (رجعت) امکان ذاتی دارد.
ب) امکان وقوعی:
مقدمهی اول: زنده شدن مردگان در گذشته، سابقه دارد.
مقدمهی دوم: هر چیزی که سابقهی وقوعی داشته باشد، وقوع آن در آینده هم امکان دارد.
نتیجه: زنده شدن مردگان در آینده (رجعت)، امکان وقوعی دارد.
ج ) ضرورت وقوع رجعت:
مقدمهی اول: در امت بنی اسرائیل، رجعت (زنده شدن مردگان) واقع شده است.
مقدمهی دوم: هر چه در امت بنی اسرائیل، اتفاق افتاده است، در این امت هم واقع میشود.
نتیجه: در این امت هم، رجعت (زنده شدن مردگان) واقع خواهد شد. (الازدی نیشابوری ، 1351 :425 ،426)
برخی از روایات منقول:
علامه مجلسی با استناد به کتاب «صفات الشیعه» از شیخ صدوق مینویسد:
«و روی فیه عن عبدوس عن ابن قتیبه عن الفضل بن شاذان عن الرضا(ع) قال: من اقرّ بتوحید الله و اقرّبالرجعه و المتعتین فهو مؤمن حقاً و هو من شیعتنا اهل البیت». امام رضا (ع) فرمود: کسی که به یگانگی خداوند و رجعت و دو متعه اقرار کند او مؤمن حقیقی و او از شیعیان ما اهل بیت است . (مجلسی، 1361 :121، شیخ صدوق ،1362 :51 )
بخش سوم:
کاوشی در گفتار مخالفان رجعت
مخالفان رجعت
در این بخش به دو موضوع پرداخته میشود:
1- بررسی مخالفتها
2- انگیزه ی مخالفتها
بررسی مخالفتها
رجعت یکی از شاخصههای امامیگری شناخته شده و در مقابل، بنا به گفته شیخ حر عاملی، همه سنیان با آن مخالفت کردهاند. (الحر العاملی،1362: 42)
مخالفتهای صورت گرفته نسبت به رجعت ، چه از روی تعصب و چه از روی آگاهی و عقیده ، در مجموع در سه قالب اظهار گردیده است که ما به مواردی از آن ها به اختصار اشاره میشود:
1. اثبات عدم رجعت.
2. ایجاد شبهه و تأویل.
3. توهین ، طعنه و تهمت.
علامه مجلسی میفرمایند: «کسی که در امثال رجعت شک کند، در ائمه دین شک دارد و چون ظهور این انکار در میان مؤمنین، ممکن نیست در تخریب امت چاره میاندیشد بواسطه چیزهایی که عقل ضعفا را جذب کند و شبههافکنی کند». (مجلسی، 1361 :123)
بخش چهارم:
شبهات رجعت
بدون شک وقتی عقیدهای خاص یک قوم و یک مذهب باشد، با حملات شدیدی مواجه خواهد شد. که البته بعضی از آنها، منطقی است، اما نباید غافل بود که شبهاتی از روی تعصب و عناد مطرح میگردد. بنابر این در این قسمت چند شبهه از مهمترین آنها را مورد بررسی گرفته است.
1 - استبعاد عقلی
رجعت، اصلا قابل تحقق نیست زیرا بر خلاف سنت عمومی الهی است. سنت این است که انسان یک بار متولد و یک بار هم بمیرد و یک بار هم در قیامت حاضر شود.
جواب: «اولا: اگر ادعای مذکور صادق باشد، نباید حتی یک مورد نقض هم پیدا شود در حالیکه موارد بسیاری اتفاق افتاده که مردگان، زنده شده و به حیات خود ادامه دادهاند؛ نمونهی آن در آیه ی 243 سورهی بقره آمده است؛ پس سنت مذکور تخلفناپذیر نیست». (طارمی ،1377 :56 ، 57 )
2- وجود تالی فاسد(امتناع وقوعی)
شیخ طوسی میگوید: «بلخی گفته است: رجعت، با اعلام قبلی جایز نیست زیرا باعث کشیده شدن به معاصی میگردد، از آن جهت که آن شخص بر توبهی هنگام رجعت، تکیه میکند». (شیخ طوسی، بیتا: 255)؛ حتی برخی نیز بر این باور هستند که بدون اعلام ، وقتی کسی رجعت کند ممکن است به معاصی جدیدی دست بزند و در زشتیها فرو رود». (جمیل حمود ،2001: 333 )
شیخ در جواب میگوید: «کسی که قائل به رجعت شده است، معتقد نیست که همهی مردم رجعت میکنند تا اینکه گناهکاران اتکال به توبه، در عالم رجعت بکنند و اغراء به گناه صورت گرفته باشد؛ بنابر این برای هر مکلفی این مکان هست که رجعت نکند، گر چه قائلیم که فیالجمله، عالم رجعتی وجود دارد و همین امر (که معلوم نیست که چه کسی رجعت کند) برای خودداری از گناه، کفایت میکند» (شیخ طوسی، بی تا : 255).
4- عدم شروط لازم
علامه مجلسی به نقل از مصعب بن وهب، تأویل رجعت به بازگشت دولت امر و نهی را ریشه در این میبیند که رجعت را منافی با تکلیف دانستهاند . وهب در جواب گفته است: چنین نیست، زیرا در رجعت اجباری به انجام واجب و ترک قبیح نیست و تکلیف همچنان صحیح خواهد بود، همچنان که تکلیف با ظهور معجزات آشکار و ... صحیح است و اینها موجب اجبار و رفع تکلیف نمیباشد. (مجلسی ،1361: 127). شریف لاهیجی مینویسد: « با آنکه معجزات آشکار مثل شکافتن دریا و قلب عصا به ثعبان و مانند آن، منافی تکلیف نبود و امت موسی را مجبور نساخت به این که اقرار به نبوت او کنند، پس اشخاص را نیز مجبور نخواهد ساخت که اقرار به امامت ائمه(ع) کنند تا رفع تکلیف باشد». (شریف لاهیجی، 1373: 443)
بخش پنجم:
بررسی رابطه رجعت و تناسخ
مفهوم تناسخ
تناسخ از ریشه نسخ است که معنی آن عبارت است از: نسخ شدن ، زایل شدن و به آخر رسیدن، آمدن زمانی بعد از زمان دیگر (سجادی ، 1375 : 215). در لغت نامه دهخدا نیز در معنی تناسخ آمده است : آمدن زمانی بعد از زمانی دیگر (دهخدا ، 1342، ذیل واژه تناسخ) ؛ اما از نظر اصطلاحات علمی، همه دانشمندان بزرگ، تناسخ را چیزی جز بازگشت ارواح به زندگی جدید در بدن دیگر در همین جهان، نمیدانند. «برخی با داشتن این عقیده سعی دارند نام تناسخ را از عقیده خود بردارند که این ممکن نیست و غیر از این معنا شاید یک مورد پیدا نکنیم که دانشمندی تناسخ را به غیر آن اطلاق کرده باشد». (شیرازی، بیتا : 43 ، 44)
تفتازانی می گوید: «حقیقت تناسخ این است که نفوس انسانها پس از جدایی از بدن، در همین دنیا به منظور تدبیر و تصرف در بدنهای دیگر به آنها تعلق میگیرد نه این که شکل بدن عوض شود چنان که در مسخ چنین است». (التفتازانی،1412 : 337)
حکیم لاهیجی میگوید: «تناسخ یعنی نقل نفس ناطقه از بدن بعد از مفارقت به بدن دیگر انسانی و آن را نسخ گویند یا به بدن حیوانی دیگر غیر ناطق و آن را مسخ گویند و یا به جسم نباتی و آن را فسخ گویند و یا به جسم معدنی و آن را رسخ گویند». (لاهیجی، 1364: 104)
اقسام تناسخ از نظر ملاصدرا
1. قسم اول که به آن تناسخ مطلق و نامحدود میگویند که ملاصدرا می گوید، «این نوع از تناسخ با برهانی که خواهیم آورد ، محال و ممتنع است». (ملاصدرا شیرازی ، 1375 ، 342 ، 343 )
2 . قسم دوم مربوط به تجسم اعمال است و آن انتقال نفس از این بدن دنیوی به بدن اخروی است که مناسب با اوصاف و اخلاقی است که در دنیا کسب کرده است و چنین نفسی در آخرت به صورت حیوانی که صفات وی در آن نفس غلبه یافته است ، ظاهر میگردد ... و پیامبر (ص) فرمود: «یحشر الناس علی وجوه مختلفه» (همان)؛ در مبدأ و معاد میگوید: «تناسخ در نشأه دیگر به این معنا (تجسم اعمال) مخالف تحقیق نیست و نزد ارباب شرایع ثابت است و ظواهر کتاب بر آن دلالت دارد».(همان، 1314: 381 )
رابطه تناسخ و معاد
ملاصدرا در ابطال تناسخ با محال دانستن هر گونه برگشتی در نفس استقلال یافته، معاد مورد نظر بسیاری از متکلمین را نیز زیر سؤال برده بدون این که منکر معاد جسمانی شده باشد. ناصر خسرو قبادیانی هم بازگشت روح به بدن در قیامت را خلاف عدل الهی دانسته و این نظر را مبتنی کرده است به اینکه در طول حیات، چندین بار بدن انسان عوض شده است و هر کدام که برگردند و عذاب یا متنعم شوند، بیعدالتی است. (قبادیانی، 1314: 427، 428) هم نوا با خسرو قبادیانی، تناسخیان هم بازگشت روح به بدن را محال میدانند. (نوبختی ،1361: 68)
در پایان متذکر میشویم که عمدهترین دلیل ابطال تناسخ در شرع مقدس، «تنافی آن با معاد و بهشت و دوزخ است چنان که از حدیث امام رضا (ع) خطاب به مأمون و حدیث امام صادق(ع) به خوبی نمایان است». (ملاصدرا شیرازی، 1375: 342)
بخش ششم:
دیدگاه تناسخیان همراه با بررسی و نقد آنها
ادله ی عقلی:
1. در بیان الفرقان بر اساس نظریه اهل تناسخ آمده است : «از مسلمات فلسفه، تجرد روح است و نیز در فلسفه مبرهن است که تعطیل در وجود محال است، یعنی نشاید که موجودی باشد ولی دارای اثر و فایده نباشد و نیز مفارقت روح از بدن مسلم است؛ پس ناگزیر برای روح پس از مفارقت باید لذائذ و آلامی باشد. (قزوینی، 1346: 29 )
2. «ارواح، ازلی هستند و براین اساس باید متناهی باشند چون وجود غیرمتناهی بالفعل محال است و از آن طرف بدنهای انسانی ، غیرمتناهی است چون به وجود آمده از حوادث پیدرپی گردش های نامتناهی افلاک میباشند. حالا برای این که ارواح محدود، پاسخگوی بدنهای نامحدود باشند لازم است ارواح از بدنی به بدن دیگر بروند» (شیرازی ،بیتا، 47 ).
ادله ی نقلی : آیات:
1- «و مامن دابه فی الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالكم ..». ( انعام :38) و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز کند مگر این که آن ها نیز گروههایی همانند شما هستند.
گفتهاند : روح آدمی پس از مفارقت به بدن حیوانی منتقل میشود که متناسب با فضایل و رذایل او باشد. مثلا روح آدم حیلهگر به بدن روباه و روح فتنهانگیز به بدن گرگ و ... منتقل میشود (الطباطبایی، 1417: 197)
روایات: تناسخیان، سخن علی بنابیطالب(ع) را که از پیامبر(ص) روایت شده به پندار خویش، تأویل کردهاند که فرمود: «انالارواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف و ماتنا كرمنها اختلف».
«روانها چون لشکریان فراهم آمده هستند، پس هر کدام که با هم دمساز و هم آهنگ باشند، به یکدیگر نزدیک گردند و به یگانگی گرایند و آنهایی که با هم ناشناس باشند بیگانگی پذیرند و جدایی گیرند». ( نوبختی ،1361: 65 )
نقد تناسخ
از حساسترین و مهمترین موضوعاتی که در این نوشته میتواند سرنوشت رابطه رجعت و تناسخ را رقم بزند ، توجه به ابطال تناسخ است.در این بخش به بررسی راه های ابطال تناسخ پرداخته میشود.
در حوزه ی نقل
الف) آیات :
1- مؤمنون : 99 و 100 : این آیه صریحاً بازگشت به این زندگی را برای جبران گذشته نفی میکند .
2- بقره : 47 : این آیه میگوید : پس از مرگ، یک بار بیشتر زنده نمی شوید و آن زنده شدن در رستاخیز و بازگشت به سوی خداست و پیوستن به زندگی جاویدان آن سرا .
ب) روایات :
علی (ع) میفرماید :«لاعن قبیح یستطیعون انتقالاً و لا فی حسن یستطیعون ازدیاداً».
تناسخیان میگویند :« انسان پس از مرگ به این جهان باز میگردد تا اعمال گذشته را جبران نمایند ، اما حضرت میفرماید : آنها نه میتوانند کارهای بد خود را با دیگران جبران کنند و نه میتوانند چیزی بر حسنات خود بیفزایند» . ( شیرازی ، بیتا:64)
در حوزه عقل
ابطال عقلی و فلسفی تناسخ در دو محور قابل تبیین است :
الف) ابطال برخی از اقسام تناسخ .
ب) ابطال تمام اقسام تناسخ .
به جهت اختصار چنین می توان نتیجه گرفت که تناسخیان برای اثبات نظریه خود به ادلهی عقلی و نقلی تمسک جسته اند ، اما به رغم ادعای اهل تناسخ ، دلیل قابل توجهی از عقل و نقل بر امکان و ضرورت آن وجود ندارد؛ بلکه ادله عقلی و نقلی آن را غیر ممکن دانستهاند .
بخش هفتم :
تناسخ و رجعت
بررسی قوه و فعل در تناسخ و رجعت
مهم ترین دلیل بر ابطال تناسخ در بطن بحث«قوه و فعل» نهفته است که زیر بنای حرکت جوهری ملاصدرا است. بسیاری از فلاسفه و دانشمندان پس از ملاصدرا، برای ابطال تناسخ دست به دامن حرکت جوهری در انسان شدهاند.
از آن سو، معتقدان به رجعت نیز که متهم به تناسخ گویی و تناسخپذیری شدهاند، بر اساس قوه و فعل در حرکت جوهری انسان ، به دفاع فلسفی از خود پرداخته، راه خود را از تناسخیان متمایز ساختهاند. حرکت جوهری یعنی «در جوهره این عالم ، حرکتی است که عبارت است از حرکت جوهریه. نفس در ابتدا جوهر بالقوه است و هیچ فعلیتی ندارد مگر فعلیت بالقوه به گونهای که اگر کوچکترین ضعفی به آن اضافه گردد، معدوم خواهد شد و آن، آخر عالم طبیعت است». (امام خمینی، 1381: 164)
توهم تناسخ در رجعت
اهل سنت با این کار میخواهند حکم ابطال تناسخ را به رجعت هم سرایت دهند و اهل تناسخ قصد دارند در کنار حقانیت نسبی رجعت، تناسخ را هم حق جلوه دهند.
احمد امین به خاطر اعتقاد شیعه به رجعت میگوید: «قول به تناسخ در مذهب شیعه ظهور کرده است». (الامین، 1406: 277)
امام (ره) میفرماید: در مسأله رجعت نمیتوان از راه ابطال تناسخ به عدم آن قائل شد چون، رجعت تناسخ نیست. (خمینی، 1381: 172)
نقاط مشترک در رجعت و تناسخ
استکمال بشر: علامه طباطبایی در جواب اشکالی که به رجعت شده میفرماید: «انسان، آن وقتی کاملا از قوه خارج شده و به فعلیت میرسد که واجد هر کمالی که برایش ممکن است بشود و به موت طبیعی ، روح از بدن مفارقت کند و آن این است که روح انسانی، دوره تکامل خود را پیموده و نهایت استفاده را از بدن کرده باشد ؛ اما در مورد موت اخترامی که مفارقت روح از بدن به واسطه عارضهای مانند قتل یا بیماری یا امثال آنها است ، در این صورت بازگشت آن به دنیا هیچ محذوری ندارد؛ زیرا ممکن است انسان ، استعداد کمالی را در زمانی داشته باشد و بعد بمیرد و مجددا در زمان دیگری برای کمال دیگری مستعد شود و برای استیفاء آن زنده شود و یا این که استعداد کمالی که مشروط به این است که بعد از زندگانی برزخی باشد، پیدا کند و بعد از حصول آن شرط ، زنده شود تا آن کمال را استیفاء نماید. بنابراین، رجعت، هیچ محذوری ندارد(طباطبایی ، 1417: 146 ،147). از دیگر سو، گروهی از اهل تناسخ هم، سخن از استکمال نفس زدهاند و میگویند: «غایت خلقت بشر ، استکمال است زیرا بشر چنین استعدادی را دارد، پس به ناچار باید این قوه به فعلیت برسد و چون رسیدن به این فعلیت با این زندگی موقت و کوتاه مسیر نیست لازم است مکرر بیاید و برود تا به سر حد کمال برسد. مجرد بودن نفس در مقابل انطباعی بودن آن است و بحث استکمال نفس بر پایهی تجرد نفس است». (قزوینی ، 1346: 230)
خلاف: نظام طبیعت از دیدگاه شرع:
در دین، میتوانیم نظام طبیعت را، سنت الهی معرفی کنیم. یکی از سنتهای الهی که مورد توجه مخالفین تناسخ و رجعت، واقع شده است، عدم بازگشت به دنیا، پس از مرگ است. صاحب بیان الفرقان برای خارج ساختن رجعت از سنت مذکور و موافق کردن آن با نظام طبیعی، مدعی میشود که حوادثی مانند: رجعت، عمر طولانی حضرت مهدی(ع) و ... بی علت نیستند (که خلاف نظام طبیعی باشند)، بلکه اینها از امور اتفاقی و اقلی هستند که هر چند هزار سال ممکن است یکبار روی دهند مانند ، طوفان نوح. ( همان: 249 ) و اما برای خارج ساختن تناسخ از سنت مذکور ، عدهای در صدد بیان سنت دیگری از خداوند برآمده و گفتهاند: «یکی از سنتهای الهی، استکمال نفس است و چون اغلب نفوس، استکمال نیافته از عالم میروند لازم است سنت الهی در استکمال نفس محقق شود و این سنت، همان تناسخ و رجعت است» (همان،248) .
منابع
*- قرآن کریم
1– ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414، لسان العرب، بیروت، دار صادر.
2– الازدی نیشابوری، فضل بن شاذان، 1351، الایضاح، تهران، دانشگاه تهران .
3– الامین، الاحمد،1406، فجر الاسلام، مصر، المکتبه النهضه المصریه .
4– التفتازانی، مسعود بن عمر ، 1412، شرح المقاصد، به تحقیق عبدالرحمن عمیر، بی جا، الشریف المرتضی .
5– الشهرستانی، ابوالفتح، محمد بن عبدالکریم بن ابی بکر احمد،1386، الملل و النحل، تحقیق محمد سید کیلانی، بی جا، مکتبه و مطبعه مصطفی البابی و الحلبی.
6– الشریف لاهیجی، بهاءالدین،محمد بن علی،1373، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، داد.
7 – العاملی، محمد بن الحسن ، 1362، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، احمد جنتی، تهران، نوید .
8– الطباطبایی، محمد حسین، 1417، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم .
9– الطریحی، فخر الدین، 1375، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتاب فروشی مرتضوی .
10– الطوسی، ابو جعفر محمد بن الحسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، احیاء التراث العربی .
11– الطبرسی، ابو علی الفضل بن الحسین، 1372، مجمع البیان، ابراهیم میرباقری، تهران، فراهانی .
12 – النعمان، محمد بن محمد، 1413، اوائل المقالات، به تحقیق الشیخ الابراهیم الانصاری، الموتمر العالمی لالفیه الشیخ مفید، البغدادی .
13- النعمان، محمد بن محمد، اجوبه المسائل العکبریه، به تحقیق علی اکبر الهی خراسانی.
14– حمود، محمد جمیل، 2001 م، فوائد البهیه، بیروت، موسسه الاعلی للمطبوعات. .
15– دهخدا، علی اکبر، 1342، لغتنامه ی دهخدا، تهران، دانشگاه تهران .
16– سبحانی، جعفر، 1360، منشور جاویدان، اصفهان، مکتبه امام امیر المؤمنین ( ع ).
17– سجادی، سید جعفر، 1375، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران، امیر کبیر .
18– صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 1375، الشواهد الربوبیه، جواد مصلح، تهران، سروش .
19- . صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 1314 ، المبدأ والمعاد، احمد بن محمد الحسینی اردکانی، تهران، وزیری.
20– طارمی، حسن، 1377، علامه مجلسی، تهران، طرح نو .
21- علوی قبادیانی، ناصر خسرو ، 1314، زاد المسافرین، به تصحیح محمد بذل الرحمن، برلین، کاویانی.
22 – قزوینی، مجتبی، 1346، بیان الفرقان، مشهد، بینا .
23 – کازرونی، محمود بن مسعود 1380، شرح حکمه الاشراق، تهران، دانشگاه تهران .
24– مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، 1361، البحار الانوار، تهران، اسلامیه .
25– مصاحب، غلام حسین، 1318، دایره المعارف اسلامی، محمد علی خلیلی، تهران، شرکت مطبوعات.
26- مکارم شیرازی ،بیتا، تناسخ یا بازگشت ارواح، قم، کنگرهجهانی، هزاره شیخ مفید .
27– موسوی الخمینی، سید روح الله، 1381، تقریرات فلسفه ی امام خمینی (تقریرات اسفار )، تنظیم سید عبدالغنی اردبیلی، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
28– نوبختی، حسن بن سلیمان،1361، فرق الشیعه، محمد جواد مشکور، تهران ،بیتا
محبوبه سادات مقدسی، طلبه سطح سه مدرسه علمیه حضرت فاطمه الزهرا (س) استان تهران، رتبه دوم جشنواره استانی علامه حلی(ره)