چكیده: كثرتگرایی دینی به معنای آن است كه ادیان بزرگ جهان برآیند برداشتهای متغیر، دریافتها و واكنشهای گوناگون از حقیقت غایی و مرموز الوهی است. از نگاه باورمندان به كثرتگرایی دینی، حقیقت مطلق و رستگاری، در دین یا مذهبی ویژه منحصر نیست، بلكه میان جملگی ادیان و مذاهب گونهگون مشترک است و در نتیجه پیروان آنها از هدایت و نجات بهرهمنداند. این موضوع در نیمه دوم قرن بیستم در ایران نیز مطرح و رفته رفته به یكی از مباحث بنیادی تبدیل شد و اندیشمندان دینی را واداشت تا پیرامون آن قلمفرسایی كنند. برخی به گونه مطلق از آن پشتیبانی كردند و آن را همسو با دیدگاه اسلام دانستند و برخی نیز به گونه مطلق مخالفت كردند و آن را رویارو با اندیشه اسلامی دانستند. با درنگی افزونتر باید گفت: اسلام پیرامون این موضوع نگاهی دیگر دارد؛ در قلمرو حقیقتشناختی شمولگرایی را میپذیرد و در قلمرو نجاتشناختی، كثرتگرایی را. حقانیت با نجات نسبت مستقیم ندارد.
کلیدواژه: كثرتگرایی، شمولگرایی، انحصارگرایی، حقیقت، نجات، قرآن، معصومان.
مقدمه: کثرتگرایی (پلورالیسم) از موضوعات مهم فلسفی دوران معاصر است كه به حوزههای متعددی همچون دین، فلسفۀ دین، اخلاق، فلسفه اخلاق، فلسفه، هنر، فرهنگ، سیاست، جامعهشناسی و... تسری یافته است. در این میان کثرتگرایی دینی, كه نخستین بار در آرای جانهیک، فیلسوف معاصر مطرح گردید، اهمیتی ویژه دارد. اگر نیک بنگریم، کثرتگرایی دینی با بیشتر مباحث مربوط به فلسفه دین همچون هرمنوتیک، تجربه دینی و تجربه عرفانی، معرفتشناسی دینی, زبان دین، معناداری و اثباتپذیری گزارههای دین، گوهر و صدف دین، شكاكیت و نسبیگرایی و. .. ارتباط دارد و این مباحث با یكدیگر در هم تنیدگی شگفتی دارند. کثرتگرایی دینی خود به چند شاخه تقسیمشده است: 1ـ كثرتگرایی دینی هنجاری؛ 2ـ كثرتگرایی دینی معرفتشناختی؛ 3ـ كثرتگرایی دینی وظیفهشناختی؛ 4ـ كثرتگرایی دینی حقیقتشناختی و 5ـ كثرتگرایی دینی نجاتشناختی. در بیشتر كتابها و مقالههایی كه به وسیله فیلسوفان غرب و پس از آنان فیلسوفان اسلامی نگارش یافته شاخه حقیقتشناختی و پس از آن شاخه معرفتشناختی كاویده شده است و كمتر به شاخه نجاتشناختی پرداخته شده است كه شاید دلیل آن پیشینگی رتبی این سه شاخه بر یكدیگر باشد. به همه شاخههای یادشده میتوان از نگرگاه دروندینی و بروندینی نگریست. برای بررسی نسبت میان كثرتگرایی دینی و آموزههای اسلامی میبایست ابتدا كثرتگرایی دینی را به درستی بشناسیم و سپس نسبت میان آن دو را بررسی كنیم. از میان گونههای كثرتگرایی دینی، شاخه حقیقتشناختی و نجاتشناختی اهمیت بیشتر دارد و بحثانگیزتر است كه در این نوشتار این دو و نسبتی كه با هم دارند مورد بررسی قرار گرفته شده است.
معنای لغوی
واژه پلورالیسم از Plural به معنای جمع (حقشناس و دیگران،1380؛ اكبری و دیگران،1372،واژه Pluralism) و به معنای مكتب (همان، واژه Ism) برگرفته است و آن را به معنای بسگانهانگاری، كثرتباوری، چندسِمَتی، چندگانگی، بسگانگی (آشوری، 1376 ش،: 279، ذیل واژه پلورالیسم) چندگرایی، آیین كثرت (بابایی، 1374 ش،: 305، ذیل واژه پلورالیسم) و كثرتگرایی (قاسمی، 1385 ش،: 112، ذیل واژه پلورالیسم) دانستهاند.
معنای اصطلاحی
در فرهنگ آكسفورد در معنای پلورالیسم آمده است:
الف) زندگی در جامعهای كه از گروههای نژادی گونهگون و گروههایی با زندگی سیاسی و دینی گونهگون تشكیل شده است؛
ب) پذیرفتن این اصل كه گروههای گونهگون یادشده میتوانند در جامعه با یكدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند. در فرهنگهای فلسفی نیز چنین میخوانیم:
1ـ «پلورالیسم واژه گستردهای است كه در هر نظریهای كه وجود اشیای غایی زیاد یا انواع گوناگون را بیانگر است كاربرد دارد و ضد آن واژه monism است. رایجترین استعمال آن در فلسفه اواخر قرن بیستم و برای توضیح دیدگاههایی كه تعداد زیادی از باورها یا ملاكهای ارزیابی را به طور برابر و صحیح برمیتابد به كار میرود. جامعهها گاهی پلورالیستیک نامیده میشود و آن جامعهای است كه نوعی گوناگونی در روشهای زندگی، معیارهای اخلاقی و ادیان متعدد را دربردارنده است. كسی كه به این امر نه به عنوان التقاطی نامطلوب، بلكه به عنوان حالتی مناسب از اشیا مینگرد با واژه پلورالیسم از آن یاد میكند»1؛
2ـ «باور به اینكه واقعیت غایی انواع گوناگون دارد یا اینكه چندین نماد را با چندین نمود در بر دارد2»؛
3ـ «هر نظریه متافیزیكی كه با باور به وجود غایی دو یا بیش از دو گونه از اشیاء همراه است3».
كثرتگرایی دینی
این اصطلاح به معنای آن است كه ادیان بزرگ جهان برآیند برداشتهای متغیر، دركها، دریافتها و واكنشهای گوناگون از حقیقت غایی و مرموز الوهی است. با برابر نهادن این نظریه با دیگر نظریههای رقیب - انحصارگرایی و شمولگرایی- بهتر میتوان آن را دریافت. ( الیاده ، 1375: 301) از نگاه باورمندان به كثرتگرایی دینی، حقیقت مطلق و رستگاری، در دین یا مذهبی ویژه منحصر نیست، بلكه میان جملگی ادیان و مذاهب گونهگون مشترک است و در نتیجه پیروان آنها از هدایت و نجات بهرهمنداند. (ربانی گلپایگانی، 1376: 133)
صورتبندی كثرتگرایی دینی
كثرتگرایی دینی، به مثابه پاسخی برای پرسش از چگونه نگریستن به گوناگونی ادیان، خود صورتها و شاخههایی دارد:
1ـ كثرتگرایی دینی حقیقتشناختی
به نظر میرسد این نوع از کثرت گرایی مهمترین صورت كثرتگرایی باشد؛ از آن رو كه مهمترین ویژگی ادیان، حقانیت را بر میرسد و آن عبارت است از این كه باورهای دینی بزرگ جهان از درون شیوههای فرهنگی گوناگون انسان بودن دربردارنده برداشتها و دركهای گوناگونی راجع به حق یا حقیقت غایی هستی است كه این تصورها و دركهای گوناگون در برابر حقیقت یادشده واكنشهای گوناگونی نیز از خود نشان میدهد و نیز درون هر یک از سنتهای دینی یادشده تحول و دگرگونی افراد بشر از خودمحوری به حقیقتمحوری (خدامحوری) رخ میدهد. (هیک، 1378 ش:161) از نگاه جان هیک نجات بدون ایمان درست، دستیافتنی نیست (لگنهاوزن، 1384: 97) و كثرتگرایی دینی او دربردارنده ادیان ناآسمانی نیست؛ چه خود گفته است: كثرتگرایی را برای آشكار كردن نسبت ادیان با یكدیگر مطرح كردهام.«اگر كسی خدا را قبول ندارد، دیندار نیست. كسانی را كه به خداوند باورمند نباشند در دایره كثرتگرایی دینی نمیدانیم». (رشاد ،1385: 163) از نظر نگارنده اسلام در قلمرو حقانیت، پشتیبان شمولگرایی است.
جان هیك میگوید: شمولگرایی آن است كه آدمی تنها سنت دینی خویش را دربردارنده جملگی حقیقت بداند، اما ادیان دیگر را نیز به گونه كمرنگ از حقیقت بهرهمند بداند.(هیک: 161،160) قرآن كریم ادیان آسمانی4 و كتابهای آنرا تصدیق میكند5، آنها را بر حق میداند و برخی از پیروان آن را تصدیق میكند۶،«ولی خود از همه آن كتابها برتر و بر آنها حاكم و « مهیمن» است» (مائده، 48). قرآن كریم دین خاتم را برحق و مصداق روشن صراط مستقیم میداند، اما اسلام و صراط مستقیم را در دین خاتم منحصر نمیداند، بلكه جملگی ادیان آسمانی را برحق و مصداق اسلام و صراط مستقیم دانسته است؛ البته از نظرگاه قرآن و حدیث پس از بعثت نبی مكرم دیگر گرایش به ادیان دیگر و پیروی از آنان جایز نیست، ولی این به آن معنا نیست كه اسلام، آنگونه كه بسیاری میاندیشند، ادیان دیگر را باطل، منحرف و فاسد بداند. اسلام همگان را به پیروی از دین خاتم، كه برترین و كاملترین تجلی دین واحد خداوندی است، دعوت كرده، سرپیچی از این دعوت را جایز ندانسته و ادیان پیشین را بیاعتبار و منسوخ دانسته است, نه باطل و فاسد.
2ـ کثرتگرایی دینی نجاتشناختی
این صورت از کثرتگرایی دینی گویای آن است که جملگی ادیان راههایی برای رسیدن به نجات است. كثرتگرایی جان هیک به ادیان آسمانی مربوط است و مطلق كثرتگرایی را در بر ندارد؛ هرچند او قلمرو ادیان آسمانی را گسترده میداند. (رشاد، 1385: 163) از دیدگاه هیک هر كه انانیت را كنار گذارد و واقعیت غایی را بپذیرد، رستگار میشود، (لگنهاوزن: 116) اما لگنهاوزن این دگرگونی را برای نجات یافتن بسنده نمیداند و برای نمونه میگوید: «هدف فرد بودایی نیروانا است و تنها با دگرگونی از خودمحوری به حقیقتمحوری به مقصود خویش نمیرسد». (همان: 43 ـ 42)
هیک در دیدگاه نجاتشناختی خود بر لطف و محبت خداوند نیز تكیه میکند. او میپرسد: «آیا میتوان پذیرفت كه خدای بامحبت، كه نجات جملگی آدمیان را میخواهد، نجات را طوری رقم زده باشد كه دست آخر تنها عدهای اندک از آن بهرهمند شوند؟» (اصلان، 1385 ش: 204) در نقد این سخن چند نكته قابل توجه است:
اول. اینكه حضرت حق نجات جملگی آدمیان را میپسندد و میخواهد، دلیل آن نیست كه وظیفههایی را بر عهده آنان ننهد یا اگر نهاده باشد و ایشان به آن ملتزم نباشند، خداوند نیز خرده نگیرد.
دوم. با لطف و محبت بودن خداوند دلیل آن نیست كه همگان را نجات بخشد، بلكه اگر تنها عدهای رستگار شوند نیز لطمهای به حکمت او نمیزند؛ در ضمن رحمت و محبت او اقتضا میكند كه هر كس را در جای خویش جای دهد. در دنیا هر كه اهل هرچه بوده، خوی او به آن آمیخته و عادت كرده است؛ پس در قیامت نیز سزا است كه همان وضعیت برای او فراهم باشد؛ این ادعا که نجات در دیگرسرا بسیار گسترده و فراگیر باشد، نیازمند دلیل عقلی و علمی استوار است و دلیلآوری هیک پختگی لازم را ندارد. رحمت خداوند به تنهایی، فراگیری نجات را ثابت نمیكند، بلکه تنها در كنار دلیلهای دیگر میتوان تا اندازهای از آن سود جست؛ از جمله:
1ـ جاهل قاصر و جاهل مقصر
از نظر اسلام آن كه به عمد كوتاهی كرده و با اینكه حق برایش آشكار شده، سرپیچی نموده است، دوزخ سزا است و آمرزیده نمیشود(حج:47). حكیمانی چون ابنسینا و ملاصدرا معتقدند بیشتر کسانیكه به حقیقت اعتراف ندارند قاصرند، نه مقصر؛ یعنی از روی عمد كوتاهی نكردهاند. چنین كسانی اگر به خدا و رستاخیز باورمند باشند و كار نیک كنند، پاداش نیک نیز خواهند داشت. ابنسینا گوید:« بیگمان بیشتر مردم رستگارند». (ابنسینا، 1382 ش، ج 1، نمط 7، فصل 24: 404) رحمت خدای را گشاده بدان(همان، فصل 25: 405). ملاصدرا نیز گوید: «بیگمان جستار در اصلهای ایمانی و قاعدههای عقلی میرساند كه بیشتر مردم در سرای دیگر رستگارند».(صدرالمتألهین، 1368ش، ج 7: 80). «همانا هدف اصلی از برانگیختن پیامبران و فرود آوردن كتابهای آسمانی، ایمان به خداوند سبحان و رستاخیز، به همراه كردار نیک است؛ حتی چنانچه كسی پیامبری از پیامبران را ندیده باشد و از او خبردار نشده باشد یا در روزگاری كه پیامبری فرستاده نشده زیسته است، ولی با این حال به خداوند متعال و رستاخیز، دانا بوده و كار نیک میكرده است، بیگمان از نیکبختان و نجاتیافتگان خواهد بود» (همان، 1415 هـ، ج 3: 454) به گفته شهیدمطهری خداوند سبحان آنگاه آدمی را عذاب میكند كه از روی تقصیر و به عمد گناه كند، نه از روی قصور و نبود دسترسی(مطهری،1383: 295). اینكه در قرآنكریم آمده است: پیامبران از كسانی شفاعت میكنند كه دینشان را بپسندند، دین فطری مورد نظر است، نه دینی كه از سر قصور (كوتاهی ناخواسته) به آن نرسیدهاند، ولی با آن عناد نیز نورزیدهاند. (همان،ص305). علامه مجلسی (1403،ج64: 137)، علامه طباطبایی (1417: 51)، آیتالله جوادی آملی (1383: 232)، آیت الله سبحانی(ج2: 319)، آیت الله مصباح یزدی(1381: 446) و دكتر لگنهاوزن(1384: 157) نیز میان جاهل قاصر و مقصر فرق مینهند.
2ـ مستضعفان
در قرآن و حدیث،گروهی را مییابیم كه بر دستیابی به حقیقت یا عمل به آن و یا نسبت به هر دو ناتوان بودهاند و از این رو به آنان وعده آمرزش داده شده است. در سورۀ نساء آیات 97 تا 99 میخوانیم: «كسانىكه بر خویشتن ستمكار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را میگیرند، میگویند: «در چه [حال] بودید؟» پاسخ میدهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» میگویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت كنید؟»؛ پس آنان جایگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است؛ مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چارهجویى نتوانند و راهى نیابند؛ پس آنان [كه فىالجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ایشان درگذرد كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است». این حكم به گونه كلی، هر كسی را كه از چیزی كه باید از آن پرهیز كرد، از سر ناتوانی یا نادانی، پرهیز نمیكند در بر میگیرد و این فراگیر بودن را از مطلق بودن آیه درمییابیم؛ مانند:
1. كسی كه در سرزمین كفر زندگی میکند و توانایی هجرت کردن ندارد 2.كوتهفكر، 3. آنكه گرفتار بیماری یا نقص بدنی است، 4. تهیدست و 5.آنكه بیدین است، اما با حق عناد ندارد و چنانچه حقیقت برایش آشكار شود آن را میپذیرد و از آن پیروی میكند(طباطبایی،1417: 52 ـ 51). به فرموده امام صادق(ع):«مستضعفان نیکكردارانیاند كه نمیدانند حق در غیر راهی است كه آنان میروند»(صدوق،1361: 203و202). به هر روی هر کس به هر گونه در دریافت حقیقت ناتوان باشد عذرش پذیرفته است؛ زیرا: «خداوند هیچ کس را جز به قدر تواناییاش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او و آنچه [از بدى] به دست آورده به زیان او است». (بقره،286)« این آیه شریف، سخنی است كه با سنتى كه خداوند در میان بندگانش جارى ساخته همخوان است و آن سنت این است كه از مراحل ایمان آن اندازه را بر هر یك از بندگان خود بایسته دانسته است كه در خور فهم او باشد و از اطاعت آن اندازه را بایسته دانسته است كه در خور نیرو و توانایى بنده باشد. نزد عاقلان نیز همین سنت و روش جاری است».(طباطبایی، 1417: 444)
3ـ بیانناشدگی
از موضوعهایی كه در دانش اصول فقه بررسی میشود «قبح عقاب بلا بیان» است. در قرآن كریم میخوانیم: «پیامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم، پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد و خدا توانا و حكیم است».(نساء، 165) در تفسیر كاشف زیر این آیه آمده است: «همانا قاعدهای كه فقیهان از آن به «لا عقاب بلا بیان» و قانونگذاران از آن به «لا عقوبه بلا نص» تعبیر میكنند به ذات خودش روشن است و به دلیل نیازمند نیست، بلكه خود دلیلی است بر غیر خود. خداوند انسان را رها نكرده و او را به چیزهایی فرمان داده و از چیزهایی بازداشته است؛ پس میباید این فرمان و بازداشتن را به او برساند تا حجت بر او تمام شود» ( مغنیه،ج 2: 496 ـ 495).
4ـ روایتهای «من بلغ»
در میان سخنان معصومان b دستهای روایت به چشم میخورد كه از آن رو كه بیشتر با عبارت «من بلغه» آغاز میشود به روایتهای «من بلغ» شناخته شده است. برای نمونه از امام باقر (ع) نقل شده است: «هر كه را رسد كه اگر چنان كار نیکی را انجام دهی، چنان ثوابی خواهی داشت و او برای رسیدن به آن ثواب، آن كار نیک را انجام دهد، ثواب گفتهشده به او ارزانی خواهد شد؛ حتی اگر حدیث، آنگونه كه به او رسیده است نباشد»(كلینی، ج 2: 87). شیخ حر عاملی(ره) پس از یاد كردن یكی دیگر از این روایتها مینویسد: «حدیثها در این باره متواتر است» (1418 هـ، ج 1: 617)، به هر روی این دسته از روایتها هر وضعی به لحاظ سندی داشته باشد علما به آن روی آوردهاند و یكی از استوارترین تكیهگاههای فقیهان و اصولیان در دستیابی به قاعده «تسامح در ادله سنن» است. از دیدگاه نگارنده در نوشتار پیش رو نیز میتوان به گونهای از این روایتها سود جست؛ توضیح مطلب اینکه چنانچه كسی بپرسد: چرا خدای تعالی به كسی كه حدیثی به او رسیده كه بیانگر فرمانی الهی است و او بر آن فرمان سر نهاده و آن را به كار بسته است، حتی اگر آن حدیث، از پایه، ساختگی و دروغ باشد، همان پاداش گفتهشده در حدیث را میدهد؛ عقل آدمی چه پاسخ میدهد؟ پاسخ آن است كه آنچه نزد خداوند متعال ارجمند است بندگی و سرسپردگی آدمیان است؛ از این رو چون كسی كه سخنی را، به گمان آنكه حدیث است، به كار بسته در واقع در پی سر نهادن به فرمان خداوند بوده است و آن سخن را سخن خداوند دانسته است، خداوند نیز او را پاداش میدهد. ناگفته نماند كه این روایتها آن دسته روایتهایی را در بر میگیرد كه به كار نیک فرمان داده باشد و اگر نه، چنانچه سخنی در بردارنده فرمان به كاری حرام و نامشروع باشد، هرگز نباید آن را به كار بست. نتیجه آنكه از حكمت نهفته در روایتهای «من بلغ» درمییابیم چنانچه نامسلمانی با این گمان كه آیین او راستترین و درستترین آیین است و بایسته است كه از همان پیروی كند، نه آیینی دیگر و به آن، از آن رو كه آیین خداوند متعال است، پایبند و در به كار بستن آموزههای آن پایمرد باشد، خداوند نیز پاداشی را كه به او وعده داده شده ارزانی میدارد و او از رستگاران است.
5ـ یقین
چنانچه كسی به حقانیت آیین خویش یقین داشته باشد، بتواند از آن دفاع كند و جز آن را احتمال ندهد، رستگار است. بر ثابت كردن درستی این سخن هم دلیلهای نقلی هست و هم دلیلهای عقلی. چنانچه كسی در پرستشِ جز خدا برهان داشته باشد، «خداوند او را از آنان كه جز خدا را میخوانند و بر آن دلیلی ندارند به شمار نمیآورد». ( مؤمنون: 117.) درست است كه در واقع آنچه در اثبات الوهیتِ جز خدا برپا شود فروریختنی و باطل است، ولی همین اندازه كه گوینده آن به درستی آن یقین داشته باشد و نداند كه دلیلش دلیل نیست، از او پذیرفته است. یكی از حكمتهای گسیل داشتن پیامبران نیز همین است كه آدمیان به باورهای نادرست خود و بیپایگی و بیمایگی پرستش خدایان ساختگی و دروغین پیبرند: «پیامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد و خدا توانا و حكیم است». (نساء: 165). پیامبر اكرم (ص) فرموده است: «آنكه بكوشد و تیر فهم را درست به هدف زند، دو پاداش دارد - پاداش كوشش و پاداش درست فهمیدن- و آنكه بكوشد، ولی به فهم درست دست نیابد، یک پاداش دارد پاداش كوشش برای فهم». (نباطی بیاضی، 1384 هـ، ج 3: 236). عاقلان در نیکویی پیروی از یقین تردید ندارند. شیخ انصاری نگاشته است: «در بایستگی پیروی از یقین و عمل به آن تا آنگاه كه برجا است - و به گمان تبدیل نشده- اشكالی نیست؛ چه آن خود راهی برای رسیدن به واقع است و به اثبات یا نفی قانونگذار آسمانی نیز وابسته نیست». (انصاری، 1419 هـ، ج 1: 29). امام خمینی(ره) نیز یقین را حجت میدانند. ( 1415ق: 201 ـ 200)
نتیجه
كثرتگرایی دینی نجاتشناختی، اندیشهای استوار است و اسلام آن را پذیرفته است، ولی كثرتگرایی دینی حقیقت شناختی مردود است و هرگز خواست خداوند متعال نیست و از آیات و روایات اسلامی كه در قلمرو حقیقتشناختی، شمولگرایی پسندیده و پذیرفته است. كثرتگرایی دروندینی و دامن زدن به فرقهگرایی نكوهیده است و اسلام آن را زشت شمرده است.
پینوشت:
1- Conciseroutledgeencyclopediaofphilosophy, first, London, , routledge, thewordpluralism
2-RobertHihill, dictionaryofdifficultword, Britain, mackaysofchatham, thewordpluralism
3-theCambridgeencyclopedia, fourth, thewordpluralism
4. ر.ك: بقره، 62 و 130 و 148 و 256؛ آلعمران، 64 و 95؛ نساء، 125؛ مائده، 69؛ انعام، 161؛ نحل، 123؛ حج، 34 و 40 و 67؛ شوری، 13.
5. ر.ك: بقره، 53 و 97 و 136 و 213؛ آلعمران، 4 ـ 3؛ مائده، 44 و 46 و 66 و 68؛ انعام، 154؛ اعراف، 171؛ توبه، 111؛ انبیاء، 48؛ غافر، 23 و 54 ـ 53 و. ...
6. ر.ك: بقره، 121؛ آلعمران، 113 و 199؛ نساء، 162؛ مائده، 66 و 84 ـ 82؛ قصص،54 ـ 52؛ اسراء، 107.
منابع
*. قرآن كریم.
1. امام خمینی، سید روحالله، 1415 ه.ق ، المكاسب المحرمه، گروه محققان، اول، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
2. حقشناس، علیمحمد و دیگران، 1380 ش، فرهنگ معاصر هزاره (انگلیسی ـ فارسی)، اول، تهران، فرهنگ معاصر.
3. اكبری، محمدتقی و دیگران، 1372 ش، فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی (انگلیسی ـ فارسی)، اول، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
4. آشوری، داریوش، 1376 ش، فرهنگ علوم انسانی (انگلیسی ـ فارسی)، اول، تهران، مركز.
5. بابایی، پرویز، 1374 ش، فرهنگ اصطلاحات فلسفه (انگلیسی ـ فارسی)، اول، تهران، نگاه.
6. قاسمی، جواد، 1385 ش، فرهنگ اصطلاحات فلسفه، كلام و منطق (انگلیسی ـ فارسی )(فارسی ـ انگلیسی)، اول، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
7. حسینزاده، محمد،1383 ش، معرفتشناسی و مبانی معرفت دینی، اول، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
8. الیاده، میرچا، 1375 ش، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
9. ربانی گلپایگانی، علی، 1376 ش، «كالبدشكافی پلورالیزم دینی»، كتاب نقد، ش 4.
10.. .....1376 ش«استاد مصباح یزدی و پلورالیزم دینی»، كتاب نقد، ش 4، گزاره اول.
11. سبحانی، جعفر، 1383 ش، مدخل مسائل جدید در علم كلام، دوم، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام).
12. رشاد، علیاكبر، 1385 ش، فلسفه دین، دوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
13. حسینزاده، محمد، 1383 ش، دینشناسی، سوم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
14. لگنهاوزن، محمد، 1384، اسلام و كثرتگرایی دینی، ترجمۀ نرجس جواندل، دوم، قم، مؤسسه فرهنگی طه.
15. جوادی آملی، عبدالله، 1383 ش، دینشناسی، سوم، قم، اسراء.
16. هیک، جان، 1378 ش، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، اول، تهران، تبیان.
17. طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 هـ ، المیزان فی تفسیر القرآن، پنجم، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
18. صدوق، محمد بن علی، 1362 ش، الامالی، قم، كتابخانه اسلامیه.
19. شهید مطهری، مرتضی، 1383 ش، مجموعه آثار، یازدهم، تهران، صدرا.
20. اصلان، عدنان، 1385 ش، پلورالیسم دینی، راههای آسمان، ترجمۀ انشاءالله رحمتی، اول، تهران، نقش جهان.
21. ابنسینا، حسین، 1382 ش، اشارات و تنبیهات، ترجمه و شرح حسن ملكشاهی، چهارم، تهران، سروش.
22. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، 1368 ش، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، دوم، قم، مكتبه المصطفوی.
23. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، 1415 هـ، تفسیر القرآن الكریم، دوم، قم، بیدار.
24. مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ ، بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار، سوم، بیروت، دار احیاء التراث.
25. جوادی آملی، عبدالله، 1383 ش ، دینشناسی، سوم، قم، اسراء.
26.مصباح یزدی، محمدتقی، 1381 ش، آموزش عقاید، هفتم، تهران، شركت چاپ و نشر بینالملل.
27. صدوق، محمد بن بابویه، 1361 ش، معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، اول، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
28. كلینی، محمد بن یعقوب، 1367 هـ ، الكافی، تحقیق علیاکبر غفاری، سوم، بیجا، دارالکتب الاسلامیه.
29. مغنیه، محمدجواد، 1424 هـ ، تفسیر الكاشف، اول، تهران، دار الكتب الإسلامیه.
30. عاملی، شیخ حر، 1418 هـ، الفصول المهمه فی اصول الأئمه، تحقیق محمد قائینی، اول، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا (علیه السلام).
31. نباطی بیاضی، علی بن یونس، 1384 هـ، الصراط المستقیم، تصحیح محمدباقر بهبودی، بیجا، المكتبه المرتضویه.
32. انصاری، مرتضی، 1419 هـ، فرائد الاصول، گروه تحقیق آثار شیخ اعظم، اول، قم، مجمع الفكر الاسلامی.
33. صدر، سید محمدباقر، 1406 هـ، دروس فی علم الاصول، دوم، بیروت، دار الكتاب اللبنانی.
منابع لاتین:
1.Hornby, As, OxfordAdvancedLearnerisDictionary, fifthedition, OxfordUnivercityPress, TheWordPluralism.
2. Conciseroutledgeencyclopediaofphilosophy, first, London , routledge, thewordpluralism.
RobertHihill, dictionaryofdifficultword, Britain, mackaysofchatham, thewordpluralism.
3. TheCambridgeencyclopedia, fourth, thewordpluralism.
حسین سیاح، طلبه سطح یک حوزه علمیه مروی استان تهران، رتبه دوم جشنواره استانی علامه حلی