عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره اول حجت الاسلام و المسلمين رشـاد در گفتگو با محفل
.:: حجت الاسلام و المسلمین استاد رشـاد در گفتگو با محفل ::.
تحولی امیـــدبخش در بدنـه حـوزه در شرف وقوع است
اشاره: گفتگو با استاد رشاد کار ساده ای نبود چرا که انجام یک مصاحبه در مورد پژوهش وقت موسعی می‌‌طلبد در حالی که ایشان تقریبا از ابتدای روز تا پایان آن به تدریس، سخنرانی، جلسات متعدد علمی و کاری مشغول هستند و یافتن چنین زمانی در میان حجم انبوه برنامه‌ها کار ساده‌ای نیست. پیشنهاد دادیم ‌در اتومبیل ‌با استاد هنگامی که راهی قم می‌‌شود گفتگو کنیم؛ تصورمان این بود تنها وقت خالی ایشان را کشف کرده ایم! اما با این جمله مواجه شدیم که آخر هفته ها در راه قم تلفن‌های طولانی را انجام می‌ دهم! به هر حال با رایزنی‌های حجت‌الاسلام سماوات و لطف استاد توانستیم در منزل ایشان یک گفتگوی خوب دو ساعت و نیمه انجام دهیم گفتگویی که به رغم خستگی نمایان استاد تا ساعت 23 شب به طول انجامید!
استاد علی اکبر رشاد اکنون 55 ساله است و کرسی درس خارج اصولش در حوزه امام رضا(ع) برقرار است. وی رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی می‌‌‌باشد که از مراکز فعال پژوهشی کشور است که در زمینه مطالعات مربوط به اسلام و انقلاب ایران فعالیت دارد. این پژوهشگاه سال ۱۳۷۳ تاسیس شد و تا کنون تالیفات بسیاری در حوزه‌های گوناگون از این نهاد پژوهشی به چاپ رسیده است.
استاد رشاد در كنفرانسهای علمی و مجامع فرهنگی بسیاری در کشورهای مختلف شرکت داشته و مقاله ارائه داده است و برخی از مقالات ایشان در مجلات علمی – پژوهشی کشور مانند قبسات و سایر نشریات مانند کتاب نقد، بازتاب اندیشه، زمانه و. .. چاپ شده است.
وی نظرات و آرای خاصی در مباحث فهم دین و مباحث اصول فقه دارد. استاد رشاد تقریراتی بر دروس خارج آیات عظام خامنه‌ای، مجتبی تهرانی و وحید خراسانی نگاشته است. از جمله آثار وی می‌ توان، علم‌النفس اسفار صدرالمتألهین (تصحیح و تحقیق)، رساله گفتمان فلسفی نوصدرایی (مجموعه مقالات فلسفی)، الهیات فلسفی (دروس منظومه حاج ملاهادی سبزواری)، دین‌پژوهی معاصر، فلسفه دین (مجموعه مقالات)، دموكراسی قدسی، سنن حاكم بر تاریخ از منظر قرآن، از گفتمان امروز (مجموعه مقالات سیاسی اجتماعی)، شهود و شیدایی (تأملاتی در فلسفه هنر) را نام برد.
محفل: تعاریف مختلفی از پژوهش ارائه شده است، تعریف پژوهش از نظر جنابعالی چیست؟
استاد رشـاد: این سؤال، پرسش بسیار دقیقی است كه پاسخ آن نیز حاجتمند بحث و بررسی دقیقی است. واژه‌های مختلفی در اشاره به «نوعی فعالیت علمی روشمند و آگاهانه که برای جهلزدایی و دستیابی به حقیقت صورت می‌بندد»، به کار می‌رود، واژه‌هایی چون «تحقیق»، «پژوهش»، «بررسی»، «بحث»، «فحص»، «مطالعه» (گاه به صورت جمع یعنی«مطالعات»به كار می‌رود)، «کاوش»، «كندوكاو»، و «کنکاش» و امثال اینها، اما معنای هریک از این كلمات با دیگری تفاوتهای ظریفی دارد. برخی از این واژه ها از اساس به غلط استعمال می‌‌شود، مانند واژه «کنکاش» که گاه حتی در عنوان آثار بعضی از استادان برجسته حوزوی و دانشگاهی، به جای كاوش یا كندوكاو به كار می‌رود و به تصور اینكه واژه‌ای فارسی است به غلط با «پژوهش» قریب المعنا و قریب الافق پنداشته می‌شود؛ «کنکاش»یا كنكاج یا كنگاج یا كنگاش یک واژه مغولی ـ تركی است به معنای شور و «رایزنی». در ابتدای مشروطه که عدالتخانه تبدیل به مجلس شورا شد برخی نامش را «کنکاشستان»، یعنی محل رایزنی گذاشتند اما بزودی كاربرد آن متروك شد.
پس به لحاظ لغوی كنكاش جزء برابر نهادهای واژه «تحقیق» نیست؛ چنانكه كاربست واژه كندوكاو به جای پژوهش نیز خوشآیند نیست. چنانكه كلمه «بررسی» نوعاً بدون فعل استعمال می‌شود و این ناصواب است، بهتر آن است كه بررسی كردن تعبیر كنیم.
شاید بتوان گفت که واژه «پژوهش» معادل كلمه «بحث» فحص و تتبع یا بررسی كردن است. در «پژوهیدن» ثمربخش بودن و منتهی شدن فعالیت به نتیجه علمی و یافته علمی معین لحاظ نشده، در پژوهش این معنی كه فرآیندی سپری شده منتهی به یک فرجام علمی و معرفتی بشود و یا یافته‌ای نو به دست آید ملحوظ نیست، بسا تلاش صورت گیرد اما ثمر ندهد و پژوهش قلمداد گردد. «پژوهش» پژوهیدن و بررسیدن است. کاوش هم قریب به همین معنی است، در كاوش شاید مباحث نظری کمتر منطوی باشد، هرچند که اخیراً این واژه در حوزهی ادبیات نظری و فلسفی وارد شده است. نامی که مرحوم آقا مهدی حائری برای کتابش «کاوشهای عقل نظری» گذاشت، شاید معنی این واژه حتا کمی از واژه پژوهش هم نازلتر باشد، و معنای فروتری را القا و منتقل می‌کند. در واژه «تحقیق» خصوصیاتی وجود دارد که به نظر می‌رسد هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ جامع و جهت دار بودن با واژه‌های دیگر متفاوت باشد و دلالت آن به مقصود در باب این قسم فعالیت علمی و فرایند منظور از آن، رساتر باشد. در واژه «تحقیق» که مصدر باب تفعیل است، خصوصیت وصول به حقیقت یا دستیابی به حق نهفته است، یعنی این نكته‌ی ثمربخشی كه در هیچیك از واژگان همگن و هموند ملحوظ و منطوی نبود، تعبیه شده است. شاید بتوان واژه «تحقیق» را در فارسی «به کرسی نشاندن حق یا حقیقت» ترجمه كرد؛ به همین لحاظ، من كاربست کلمه تحقیق را برای اشاره به این فعالیت و فرایند خاص بیشتر می‌پسندم تا دیگر واژگان، و فکر می‌کنم از رسایی و گویایی بیشتری برخوردار است زیرا هم اجزاء بیشتری از آنچه را که می‌خواهیم تعبیر کنیم ادا می‌كند، هم جهتدار است و جهت حق‌جویی و حقیابی رفتار و فرآیند را تامین می‌کند، و به اقتضای باب تفعیل نقش کنشگرانه‌ی عامل را هم برجسته می‌کند، زیرا تحقیق نوعاً یک اتفاق یا اشراق و الهام و نظیر اینها نیست که دفعتاً و به نحو غیرمتعارف رخ بدهد، واژه تحقیق به نحوی به فرآیندی بودن پژوهش نیز دلالت می كند. در مجموع می‌توان گفت که تحقیق عبارت از: «فعالیتی است فرآیندی با کاربست یک روش (روش در معنی گسترده‌اش مشتمل است بر مبانی، منابع، قواعد و ضوابط كشف) برای دست یافتن به حقیقت و کشف حق». در جوهر تحقیق، «روشمندی»، «فرآیندمندی»، «غایتمندی» و اشاره به نقش کنشگرانه و فعال عامل تحقیق نهفته است. این تعریف یا تحلیلی که من در معنا و مؤدای کلمه تحقیق ارائه دادم، هرچند که کمابیش متکی بر معنای لغوی واژه بود و منشا انتزاع آن مقتضای ماده و هیأت این كلمه بود، ولی خواستم معنای اصطلاحی پیشنهاد کرده باشم که با معنای لغوی آن سازگاری داشته باشد.
محفل: در معنای اصطلاحی تحقیق آیا دستیابی به حقیقت را مطلق می‌دانید یا خیر؟ آیا این حقیقت باید یک حقیقت نو و کشف نشده باشد؟ یعنی این تحقیق است كه باعث پیشرفت حوزه علمیه می شود؟
استاد رشـاد: اما اینکه در فرایند تحقیق شرط است كه یافته‌های بی پیشینه و نویی را به دست بیاوریم، خیر چنین قیدی از كلمه برنمی آید و در فرایند آن لحاظ نشده است. همین که احقاق حقی می‌‌شود و حقی به منصه احقاق می نشیند، عملی محققانه صورت بسته است، می خواهد حقِ فراچنگ آمده مطلقاً نو باشد یا بطور نسبی و نسبت به محقق آن نو باشد. گاهی یک مطلبی حق انگاشته شده و عدهای بر آن اصرار و ابرام دارند، اما بر کرسی اثبات و عرصه احراز ننشسته است، ما با طی این فرآیند آن را مستند، مستدل و محقق می‌کنیم و به این ترتیب تحقیق كرده‌ایم؛ یا کسی در حقانیت چیزی تشکیک و تردیدی کرده است و یا احیاناً افرادی در مدعای حق خدشه کرده اند، با طی این فرآیند ما تحكیم مبنا و تسدید ثغور كرده‌ایم و یك عمل تحقیقی انجام داده‌ایم. البته كه معنا و مصداق اتمّ تحقیق كاری است كه منتهی به نوآوری مطلق و كاملاً بی پیشینه شده باشد. مهم در معنی و عمل پژوهش این است که در طی فرآیند تحقیق، حق آشکار می‌‌شود، چه حقی که از پشتوانه کافی برخوردار نبوده و با این عمل برخوردار می‌شود و یا حقی که شناخته نبوده و با این عمل کشف می شود.
این را هم باید توجه داشت كه نوآوری مراتب دارد و یکی از مراتب آن، ارائه تقریری نو از دلیل موجود یا یافتن و اقامه دلیلی که است تاکنون اقامه نشده است.
من یک طبقه‌بندی برای نوآوری در حوزه دین‌پژوهی دارم که هم معطوف به همه ساحات دین پژوهی و هم ناظر به همه سطوح آن است، حدود سی سطح و ساحت برای نوآوری را در چارچوب این طبقه‌بندی تبیین كرده‌ام، ابداع در ساحات چهارگانه: 1. نوآوری در منطق فهم دین و روش دینپژوهی؛ 2. نوآوری در تولید قضایا و گزاره های دینی؛ 3. نوآوری در مقام طرز انتقال دین به غیر و 4. نوآوری در مقام اجرا و تحقق جوارحی (اعتقاد) و جوانحی (التزام) دین. هر یك از این ساحات و مقامات اربعه دارای سطوح و لایه‌های مختلفی است. اگر برای چیزی که از مشهورات است ولی از پشتوانه برهانی برخوردار نشده، پشتوانه برهانی درست کنیم و مبرهن کنیم، به قول عربها «برهنه المدعی»، (برهان‌سازی مدعا)، نوآوری كرده‌ایم. ملاصدرا گزاره‌های عرفانی را در فضای فلسفه آورد و همان عرفانی را که برهانی نبود و پشتوانه‌اش شهود و اشراق به حساب می‌آمد با ادبیات و روش فلسفی، عقلی و برهانی کرد. این خود یک کار نویی است و درواقع تحقیق است. مدعای جدید نیست ولی دلیل جدید است. یا اینكه حتی برای یك مساله، تبیین جدیدی ارائه كنیم، كه این را هم می‌توان نوآوری نامید.
محفل: درواقع جنابعالی برای تحقیق، نوآوری را هم شرط می‌دانید، منتها با نگاه وسیع‌تر به «نوآوری»؟
استاد رشـاد: بله، نوآوری تنها به این نیست که قضیه‌ای را که ما به آن دست پیدا کرده‌ایم نو باشد، برای نوآوری مراتب مادون و مراتب مافوق متصور است، حتی اگر مساله‌ای را بسط بدهیم تا بتوانیم به مثابه‌ی یک قضیه کلی به كار بگیریم و دایره شمول و تطبیق یك قضیه را بیشتر كنیم خود درجه‌ای از نوآوری است.
محفل: آیا تحقیق را امروزه آن‌طور که در محافل علمی دانشگاهی به کار می‌رود، و با توجه به مفاهیم جدیدی که در عرصه‌ی تحقیق و پژوهش و مطالعه آمده و همچنین توجه به جدید شدن روشها، یک مفهوم مدرن می‌دانید؟ یعنی تحقیق آنقدر متحول شده است که ما باید بهصورت مدرن به آن نگاه کنیم یا خیر؟
استاد رشـاد: در تحقیق، مصادیق و بلكه شیوه های جدیدی پیدا شده است، ولی اصل مقوله تحقیق به عنوان یك فعالیت فکری بشری که از فرآیند و برآیندی تشكیل شده همزاد انسان است، پژوهش کوششی شبیه به فکر كردن است كه از مبدایی آغاز می‌‌شود و گاه، رفت و برگشتی دارد و سرانجام منتهی به نتیجه می‌‌شود، یک رفتار بشری كهن و قطعاً همزاد بشر است. البته تحقیق هم مانند هر فعالیت انسانی می‌تواند صورت تکاملی و توسعه‌ای داشته باشد ولی اینکه بگوییم بشر در گذشته تحقیق نمی‌کرده است، حرف ناصوابی است، چراكه این همه معارف بشری انباشته که از قرون و اسلاف بشریت بین ملل مختلف بازمانده و امروز همچنان مورد احترام و مورد قبول است، حاصل چیست؟ از كجا آمده است؟ محققین و دانشمندان هر نسل هرچند که یافته‌های جدیدی را بدست آورده‌اند ولی همه آنها گام بر شانه‌های گذشتگان و بر سکوی یافته‌های پیشینیان گذاشته‌اند.
مثلاً مطالعه پدیدارشناسانه كه امروز روش یا رویكرد جدیدی قلمداد می شود، در فرآیند تحقیق در گذشته‌ها نیز ممکن بوده كه محققین، آگاهانه و یا ناآگاهانه رویکرد پدیدارشناسانه داشته باشند، ولی امروزه نگاه پدیدارشناسانه به حقایق اشیا تنها یک روش نیست، یک رویکرد (به تعبیر عربها اتجاه) است و بلكه یك گفتمان شده است.
من فکر می‌کنم روش های شایع که نوعاً نو تلقی می‌شوند و ظاهراً هیچ پیشنهای ندارند، در گذشته نیز خودآگاه و ناخودآگاه در خلال آثار علمی گذشتگان وجود داشته است كه اكنون همانها تئوریزه شده، به یك دید و دستگاه بدل شده است. نوعی جهش اتفاق افتاده و به نام فرد عاملِ جهش و ارتقاء ثبت شده است. اصولاً فرایند نوآوری و نظریه‌پردازی چنین است. فرض بفرمایید در عالم و علوم‌طلبگی، شیخ مبحث حجج را با نگاه و نگرش معرفت‌شناختی، سازماندهی كرده، یعنی با رویكرد جدید مبتنی بر حالت نفسانی مکلف ملتفت، در مواجهه با حکم الهی سامانه‌ای را پیشنهاد می‌کند و سه وضعیت نفسانی معرفت‌شناختی را مبنای تقسیم مباحث قرار می‌دهد و بر آن مبنا هم یک ساختار کاملاً منطقی بسیار دقیق را برای مبحث حجج بلكه تمام اصول طراحی می‌کند، اینجا یک نظریه‌پردازی صورت بسته است، یعنی تئوریزه کردن مطلبی که در گذشته وجود داشته است، زیرا در کلمات پیشینیان و حتی در اثر مرحوم شریفالعلما، استاد شیخ در کتاب «ضوابط الاصول»، رگه‌های همین مطلب هست ولی خیلی رقیق‌تر و کسی به آن توجه نکرده بوده است، در لایه ناخودآگاه ذهن شریف العلما بوده، اما تئوریزه، برجسته یا برهانی نشده و یا دستكم به لایه خودآگاه منتقل نشده است. هنر شیخ این بود که موضوع را کاملاً شفاف کرد و سامانخشید و به افق خودآگاه علمی نسل خودش منتقل كرد.
نمی‌توان گفت که عمل تحقیق یک پدیده مدرن است، ممکن است احیاناً بگوییم که رویکردها و روش‌ها و گاهی فرآیندها مدرن یا متفاوت شده‌اند، كه اینها اجزای تشکیل‌دهنده عمل تحقیق هستند كه در روزگار ما به انحاء تازه‌تری تئوریزه و منقح شده‌اند.

محفل: البته تقسیم تحقیقها به میان‌رشته‌ای، بین‌الرشته‌ای و امثال اینها، باعث شده که با عرصه جدیدی از تحقیق مواجه شویم. اگر تحقیق را به معنای سنتی آن بگیریم، مسئولین و معاونین پژوهش حوزه‌ها خیلی تکلیف شاقی نخواهند داشت. اما اگر تحقیق را با توجه به این عرصه‌ها و روشهای نو و نوشدن موضوعات و اهداف در نظر بگیریم، می‌بینیم که تکلیف سنگینی برعهده معاونین پژوهش خواهیم گذاشت.
استاد رشـاد: بله، گفتیم ما منکر این نیستیم که نوآوری‌های درخور توجهی در روش تحقیق و مبادی و رویکردهای آن اتفاق افتاده است. ولو پاره‌ای از آنها شکلی است و به مهارت و فن می‌ماند تا به ماهیت عملیات تحقیق كه این مسائل بسیار تعیین‌کننده است. حتی اگر شما بهجای فحص و تتبع یدی، مراجعه به منابع و متون را با كاربست ابزار رایانه صورت دهید كار نویی كرده‌اید، و در این صورت خیلی از امور عوض می‌‌شود و در نتایج تحقیق اتفاقات جدید و متفاوتی رخ می‌دهد. لهذا قطعاً اتفاقات شگرفی در روزگار ما افتاده است. فرمایش شما اگر به این معناست که در حوزه‌ها باید کار جدیدی بکنیم، و یا باید از تجاربی كه دنیا در زمینه پژوهش و تحقیق استفاده می‌كند، مطلع بشویم و حتی فرا بگیریم و به کار ببندیم، روشن است، آری همه چیز نو شده است، و اصولاً در هر زمینه و حوزه‌ای باید از تجارب دیگران استفاده کنیم. خصوصاً تجاربی که با تجارب تاریخی ما خیلی متفاوت است، البته به شرط اینکه این شیوه‌ها و روش‌هایی که وام می‌گیریم، به فراخور و مناسب با موضوعات مطالعاتی ما باشد. چون هر محتوا و مدعایی با هر روشی قابل تحقیق و احراز و احقاق نیست. در عمل تحقیق چندین عنصر را به کار می‌گیریم تا آنها یک تحقیق اتفاق می‌افتد، مثلاً منابعی مورد استفاده قرار می‌گیرد، فرآیندی که طی می‌‌شود، رویکردهایی که اتخاذ می‌‌شود، قواعدی که به‌کار می‌‌رود، ضوابطی که رعایت می‌‌شود، همه و همه با هم تحقیق را به ثمر می‌نشاند یا اصولاً تحقیق یعنی همین؛ تحقیق عبارت است از مجموعه این چند عنصر، این عناصر در مجموع باید با هم سازگاری داشته باشند، لهذا نمی‌توانیم در تكوین تحقیق و در دستیابی به حق از عناصر ناساز با هویت آن حق استفاده كنیم. کما اینکه در درون یک علم هم برای حل مسائل گوناگون آن، همیشه از یک فرآیند و از یک روش، نمی‌توان استفاده کرد. در علوم حوزوی مثلاً در قلمرو حوزه فقه، شما عیناً از همان روشی که در بخش عبادات در حل مسئله استفاده می‌‌کنید، نمی‌توانید در بخش معاملات استفاده کنید. در اصول برای حل مسائل ـ مثلاً مباحث الفاظ ـ از اصولی استفاده می‌‌شود که از همان روشها نمی‌توان در اصول عملیه استفاده کرد. یا خود اصول که درواقع منطق استکشاف و استظهار است، بسته به اینکه چه مسئله‌ای را می‌‌خواهید حل کنید، روشها و فرآیندهای مختلفی را پیشنهاد می‌‌کند.
شما وقتی می‌خواهید سنت را به استخدام فهم مطلب دربیاورید و گزارهای را کشف و آموزه شرعی و فقهی را استنباط کنید، سیری را جدای از آن سیری كه از آیات استفاده می‌شود، انتخاب خواهید كرد. هر دو دلیل نقلی‌اند ولی فرایند استفاده از هریك برای تحقیق در فرع فقهی از آنها فرق می‌كند؛ با توجه به تفاوت‌هایی كه بین روش‌های ما و روش‌های مدرن وجود دارد، اگر بنا باشد که از روش‌های مدرن هم استفاده كنیم و از تجارب آنها اقتباس کنیم، تنها از تجاربی می‌‌توانیم استفاده و اقتباس کنیم که فراخور حوزه تحقیق باشد و سنخیتی با نیازها و مسائل ما داشته باشد. همانطور که هر روشی به کار هر مسئله‌ای نمی‌آید هر تجربه‌ای برای هر فعالیتی مناسب نیست؛ ما باید از تجارب علمی روشی جدید استفاده کنیم ولی تجاربی که با نیازها و زمینه‌های مطالعاتی ما تناسب داشته باشند.
محفل: چه مقدار زیرساخت‌های لازم برای رسیدن به این نقطه موجود است؟ همچنین چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟ آیا روش تحصیل در حوزه در این کار چالاک هست؟ مثلاً متونی به‌صورت ثابت در طول یک سال تحصیلی خوانده می‌‌شوند و این روند تا سال دهم ادامه دارد. درواقع متن‌محور پیش می‌رویم، آیا این متن‌محوری مقداری از چالاکی را نمی‌گیرد؟ در دانشگاه استاد به‌صورت آزاد صحبت می‌کند. کار و تدریس او تحقیق است، یعنی حتی حاصل تحقیق خود را ارائه می‌‌دهد، اما در اینجا بیشتر وقت کلاس به توضیح عبارات می‌گذرد.
استاد رشـاد: زیرساخت‌های مورد نیاز برای یک تحول اساسی در عرصه پژوهش حوزه به‌صورت خودآگاه، کلاننگر و مدیریت شده هنوز اتفاق نیافتاده است. یعنی آن چنان که انتظار می‌‌رود به‌صورت مدیریت‌شده، برنامه‌ریزی‌های اساسی قریب‌الانتاج به چشم نمی‌خورد. اما اینکه آیا حوزه در سیر و فرآیند تحول ارتقایی و تکاملی قرار دارد یا نه، جواب مثبت است؛ یعنی حوزه خودبه‌خود دارد متحول می‌‌شود، اما این تحول چندان مدیریت نمی‌شود.
برای تحول در امر تحقیقات حوزه حاجتمند عناصر و ابزارهای چندی هستیم: علمیت و صلاحیت علمی، منابع، منطق علمی جدید، خودآگاهی نسلی، مهارت‌آموزی، و... اما هیچیك از این عوامل مهیا نیست؛ شمار قابل توجهی از فضلای جوان که غالب آنها از مایه‌های کم وبیش کافی و دستکم لازم حوزوی‌ و معرفتی برخوردارند، به لحاظ ارتباط با دانشگاه و آشنایی با زبان، ظرفیت‌های جدیدی پیدا کردهاند و با شیوه‌های نو آشنا شده‌اند. اما این اتفاقات مدیریت شده نیست. آنچه که الآن در جریان است به زودی به یک جهش جدی معرفتی منتهی خواهد شد و بسیار امیدبخش است. هرچند چون مدیریت نشده است احتمال ـ و به احتمال قوی ـ پاره‌ای لغزش‌ها هم در خلال این رخداد قریب‌الوقوع، وجود دارد.
اما اینکه آیا شیوه‌های آموزشی حوزه، طلبه‌ها را محقق بار می‌‌آورد یا نه؟ باید بگویم: این تصور که روش آموزشی دانشگاه، پژوهش‌محور و پرورنده‌تر است، تلقی درستی نیست. به جهت اینکه حوزه، طول تحصیل را به دو مقطع کلان آموزش و پژوهش تقسیم کرده است. در مقطح سطوح که تحصیل، متنمحور است بنا بر پژوهش نیست زیرا علم كافی فراچنگ طلبه نیست، بلكه این دوره، دورهی آموزشی است نه پژوهشی و اقتضائات خود را دارد. شبیه نظام‌های آموزشی که دوره کلاسی و دوره نظری دارند و آموزش می‌‌دهند و بعد وارد دوره عملی می‌‌شوند و تجربه می‌‌کنند. ما در حوزه، دوره سطوح را دوره آموزش محض قلمداد می‌کنیم. نمی‌گویم بی‌عیب و نقص است و عرض نمی‌کنم سنت‌های بسیار پویا و بسیار کارآمد که در حوزه‌ها بوده و در همین مقاطع هم روح تحقیق و پژوهش و تفحص و جستجوگری و پرسشگری را در طلبه‌ها احیا و تقویت می‌‌کرده، مغفول نیست، اما در واقع وظیفه و رسالت این مقطع تحصیلی در حوزه بیشتر آموزش است و می‌بایست این مقطع تحصیلی را با مقاطع و دوره‌هایی از تحصیل دانشگاهی مقایسه کنیم که در آنها آموزش غلبه دارد، سپس بگوییم که آیا آموزش حوزوی بهتر است یا دانشگاهی كه به نظر من به دلایلی، آموزش حوزوی برغم وجود پاره‌ای اشکالات مهم، موفقتر است.
اما مقطع آموزشی پس از سطوح یعنی دوره دروس خارج دورهای کاملاً اجتهادی و پژوهش‌محور است و اصولاً بناست که استاد یافته‌های خود را عرضه کند و گاه در موضع نقد قرار بدهد، و دانش‌پژوهان مستشكل با طرح پرسش و اشکال، آنها را نقد کنند تا علم و نظریه تولید شود و طلبه‌ها و دانش‌پژوهان محقق بار بیایند، به نظر من حوزه در این كار موفق است. درست است که شیوه‌های دانشگاهی امتیازاتی دارد و کاستی‌هایی در شیوه‌های رایج کنونی حوزه در مرحله آموزش و پژوهش وجود دارد، اما محسناتی نیز در همین دوره‌های آموزشی متن‌محور در حوزه وجود دارد که نباید از نظر دور بمانند.
نكته ناصوابی كه بسیار شایع است اما به‌كلی غلط است این است كه «در دانشگاه روش تحقیق به دانشجویان آموخته می‌شود و دانشگاهیان روش بلدند اما در حوزه چنین نیست و حوزویان اینگونه نیستند!»؛ اما حق این است كه در دانشگاه در مجموع مقاطع تحصیلی تنها چند واحد محدود روش تحقیق ارائه می‌شود ولی در حوزه از سال اول آموزش، منطق كه روش تفكر و تحقیق است آغاز می‌شود و در طی ادوار تحصیلی چند دوره منطق، كه از آسان و اجمال به سخت و تفصیل پیش می‌رود، آموخته می‌شود، علاوه بر این از سال چهارم نیز علم اصول كه دانش شیوه فهم و منطق تحقیق شریعت است، آغاز و پیوسته و همیشه حتی تا حد مرجعیت و در دوره مرجعیت نیز ادامه دارد، و در دوره طولانی تدرس و تدریس خارج، در كنار فقه، اصول نیز همواره برای دانش‌طلبان ارائه می‌شود! پس در حوزه بیش و بلكه در حدی غیرقابل قیاس با دانشگاه، روش تحقیق آموخته می‌شود و اصولاً غلبه در تحصیلات حوزه با روش تحقیق است، البته باید اذعان كرد در حوزه وجه كاربردی آموزش پژوهش به شدت ضعیف است، و این آفت بسیار مهلك، فرصت‌سوز و موفقیت‌كش است.
محفل: با توجه به دو دورهای كه شما فرمودید یعنی دوره آموزش كه ده سال است و دوره پژوهش كه درس خارج را شامل می‌شود، طلاب در این دوره ده ساله دیگر دغدغه پژوهش را از دست می‌دهند و بیشتر به فكر این هستند كه بتوانند از پس متن بربیایند. درواقع می‌خواهم به یك بن‌بست در نظام حوزه اشاره كنم و آن این است كه آموزش می‌گوید که ما باید متنمحور باشیم، و پژوهش می‌گوید که باید از لاک متن بیرون بیاییم. نظر شما در این مورد چیست؟
استاد رشـاد: خیر چنین نیست، چنانكه اشاره شد در حوزه، اشكال اساسی این است كه سنتهای علمی، آموزشی، پژوهشی و پرورشی آزموده و اصیل و كارآمد و كامیاب را ناقص پیاده می‌‌کنیم. من به شدت معتقدم که مجموعه سننی که در عرصه‌های مختلف آموزش، پژوهش، پرورش و معیشت و مدیریت در تاریخ حوزه تجربه شده، اگر خوب شناخته شوند و به مثابه یک دستگاه دیده شوند و چونان یک دستگاه علمی پیاده شود جواب می‌‌دهند. اینکه ما می‌بینیم نقایصی وجود دارد، به این دلیل است که سامانها و دستگاه واره‌های تجربه‌ شده را که از مجموعه‌ای از سنن آزموده تشکیل شده، ناقص پیاده می‌‌کنیم. مثلاً روش متنمحوری این نیست که استاد متنی را مشخص کند و شاگرد آن متن را تهیه كند و استاد صبح بیاید متن را ترجمه کند و توضیح دهد و شاگرد هم این متن را حفظ کند. این روش، روش حوزوی نیست. روش حوزوی این است که:
1. استاد متن را مشخص می‌کند و شاگرد پیش از اینکه به جلسه درس بیاید پیش‌مطالعه می‌کند. در پیش‌مطالعه، هم متن را باید ببیند و هم حواشی، شروح و تعلیقات آن را، البته نه شروح و تعالیق فارسی، بلكه باید به همان ادبیات و زبانی که متن اصلی نوشته شده كتب جانبی را مطالعه كند؛ ترجمه‌های فارسی آفت علمند. شروح فارسی برای طلبه‌ها بسیار زیانور است، ذهن طلبه را تنبل، سطحی، آساناندیش و آسانگیر بار می‌آورد، و جرأت علمی را از طلبه می‌گیرد و فرصت تجربه‌ی جدید را از محصل سلب می‌كند. طلبه را از لذت کار توام با مشقت و تعب كه جوهر كار علمی است محروم می‌كند.
2. در جلسه درس، دوبار درس تکرار می‌‌شود. یکبار استاد درس را از خارج متن بیان و القا می‌‌کند و بار دوم مطالب را با متن تطبیق می‌کند.
3. بعد از درس، طلبه موظف است متن را باحوصله بخواند، حواشی و تعلیقه‌ها و شروح را دوباره با دقت ببیند،
4. و بعد مباحثه کند، حلقه مباحثه باید مقرر باصلاحیتی كه یك سر و گردن از دیگر اعضا برتر است، داشته باشد.
5. اگر اشكال و ابهامی از درس قبلی باقی مانده پیش از آغاز درس بعدی با استاد مطرح كند.
این مجموعه مراحل و فرایند روش آموزشی حوزه در ادوار سطوح است؛ درواقع روش آموزشی در مقطع سطوح، در حوزه یک دستگاه است که متن محوری گرانیگاه و نقطه‌ی کانون این دستگاه تدریسی است اما ما آن را ناقص اجرا می‌‌کنیم و بعد می‌‌گوییم جواب نمی‌دهد و به متن‌محوری حمله می‌‌کنیم. ما این دستگاه را گرفتیم و به شیر بییال و دم و کوپال تبدیل كرده‌ایم بعد می‌گوییم چرا این شیر مهابت و ابهت ندارد؟
البته اكنون مجال این نیست كه فرایندی را كه اشاره كردم شرح دهم والا هریك برای خود تفصیل و تشریفاتی دارد؛ مثلاً مباحثه، خود یک فن است که چگونه آغاز کنیم؟ چگونه تمام کنیم؟ حلقه مباحثه چند نفر باشند؟ چگونه تقسیم کار کنیم؟ ارائه درس چگونه بچرخد؟ و القای درس چگونه باشد؟ (خود این القای درس چقدر فایده دارد! همین سبب می‌‌شود که اگر محصلی، واقعاً خوب مباحثه کرده باشد و فرایند آموزش و تلمذ را طی کرده باشد این حق و توان را داشته باشد كه در سال بعد درس سال قبل را تدریس كند)، که متأسفانه اینها رعایت نمی‌شود. من فکر می‌‌کنم متنمحوری در این مقطع تحصیلی با توجه به مجموع ویژگی‌ها و البته به شرط رفع عیوب و با رعایت مجموعه عناصر مرتبط و متعلق به این شیوه، بهترین روش آموزشی است. منتها این شیوه‌ها را دقیق و آن طور كه در تاریخ تجربه شده اعمال نمی‌کنیم و چون ناقص اجرا می‌‌کنیم جواب نمی‌گیریم یا نتیجه‌ی عكس می‌گیریم، مثل داروی معجون‌واری که تركیب آن را دستكاری می‌كنیم یا بخشی از آن را مصرف می‌‌کنیم و بخشی را كناری می‌نهیم، در این صورت چه بسا مصرف معجون زیانبار هم باشد و به همین جهت است كه شیوه‌های تلفیقی و به تعبیر دقیقتر التقاطی اخیر و یا اجرای ناقص سنت‌های آموزشی حوزوی اكنون زیانبار هم شده است. من تضمین می‌كنم اگر گروهی با شیوه صحیح و دقیق سنتهای علمی حوزه فقط ادوار سطوح را طی كند قریب الإجتهاد شود، در این ذره ای تردید ندارم.
خلاصه مطلب تا اینجا این شد كه اولاً تحقیق یك فرایند به سوی اكتشاف و احراز حقیقت و احقاق حق است، ثانیاً در حوزه‌های علمیه، تحقیق به یک تحول اساسی نیاز دارد، ثالثاً زیرساخت ها به صورت مدیریت‌شده در تحول نیست، رابعاً یک سیر ارتقایی و تحولی، خودبه‌خود در می‌ان طلاب و بدنه حوزه دارد رخ می دهد، و به زودی در محیط حوزه با یک جهش جدی معرفتی مواجه خواهیم شد، خامساً باید از سازكارهای جدید و تجارب بشری سازگار در زمینه‌های مختلف از جمله در حوزه تحقیق استفاده كنیم، سادساً فرایند آموزشی حوزه از لحاظ مهارت‌آموزی پژوهش و پژوهشگرپرور بودن شیوه آموزش بر دانشگاه ترجیح دارد، اما به جنبه‌های كاربردی شیوه‌ها در حوزه توجه كافی نمی‌شود، سابعاً تجارب ارزنده و سنتهای كامیاب حوزوی ناقص و نادرست اجرا می‌شود و تلفیق و التقاط در آنها راه یافته و سبب بی‌ثمر بلكه بدثمر شدن آنها شده است.
محفل: سوال بعدی كه خدمتتان خواهیم داشت این است که حضرتعالی برای مدیریت این تحول چه برنامه‌ای در نظر دارید. هیئت یا مجمعی را درست کرده‌اید یا قصد تأسیس آن را دارید که زیرساختها را دنبال کند؟ و یا به چه زیرساخت‌هایی برای این کار نیاز داریم و چگونه می‌‌شود آن را مدیریت کرد؟ نهایت اینکه آیا روش سنتی «متنمحور» حوزوی اگر درست و کامل اجرا شود به پژوهش و تحقیق به معنای نوین آن هیچ ضرری نمی‌رساند؟
استاد رشـاد: بسیاری از آنچه را که ما «نو» توهم می‌‌کنیم تجربه‌هایی است که در‌گذشته‌های دور در حوزه هم آنها را داشته‌ایم، مثل همین شیوه پژوهش‌محور در مقطع دكترا، در بعضی نظام‌های آموزشی مدرن مانند انگلستان؛ در این شیوه دانشجو کلاس ندارد و به محض اینکه وارد دانشگاه شد برای او استاد (به اصطلاح سوپروایزر) تعیین می‌‌کنند و زیر نظر او و دو سه استاد دیگر با تحقیق و پژوهش، کل دورهی دکترایش را طی می‌ک‌ند. این شیوه ای است که در حوزهی ما هم متعارف بوده، این شیوه، در حوزه معروف به شیوه سامرایی است و در حوزهی سامرا رایج بوده است و فقیهی مثل میرزای شیرازی که یک مرجع و فقیه برجسته بوده آن را ابداع و اعمال كرده است، می‌نشسته و مسئله ای را مطرح می‌‌کرده و شاگردانش كه غالباً در حد اجتهاد بودند شروع به بحث می‌كردند، در آخر خود میرزا وارد بحث می‌شده و جمع‌بندی می‌كرده، و شاگردان دوباره روی مطالب مطرح شده کار می‌‌کردند. من هم ملهم از همین شیوه، با برخی شركت‌كنندگان در درسهایم، در دروس مختلف و یا در بعضی از دروس خود با همه طلاب چنین عمل می‌كنم، اول طرح مسئله می‌کنم، ذهن را درگیر می‌‌کنم و بعد سکوت می‌کنم و شاگردان بحث می‌‌کنند و آخر سر وارد می‌‌شوم و بحث را به نتیجه نزدیک می‌کنم. این شیوه فوقالعاده مؤثر است.
محفل: جناب استاد به نظر شما برای احیاء سنتهای علمی حوزه چه باید كرد؟
استاد رشـاد: خیلی علاقمند هستم که جمعی پرحوصله، پرانگیزه، باظرفیت و باذکاوت در اختیار داشته باشم تا در یک بازهی زمانی تعیین شده و در قالب یك طرح کلان علمی و فنی، مجموعه سنتهای آموزشی، پژوهشی، پرورشی، زیستی، منشی و مدیریتی حوزه را کاوش و كشف كرده و تدوین و انتظام بخشم، سپس با تنقیح و بازپیراست و روزآمدسازی، آنها را به نسخه‌ی شفابخشی برای نظام آموزشی حوزه و دانشگاه تبدیل كرده و آماده اجراء كنم. بسیاری از این سنتها مجهول است، برخی از آنها متروک شده و کاملاً مغفول است، بخشی از آن به صورت ناقص اجرا می‌‌شود. اگر می‌توانستیم آنها را به صورت نظاممند دربیاوریم و مبنا منطق هركدام را نشان دهیم كار بزرگی كرده بودیم و نظام آموزشی كشور و محیط علمی ما از بحران و بی‌هویتی كنونی خارج می‌شد و تجربه‌ی گرانبهایی را در اختیار بشریت قرار می‌دادیم. البته این اطروحه و آرمان را در قالب یک طرح برای تاسیس موزه و پژوهشکده تاریخ و تحولات حوزه در فکر دارم. در گذشته این تجارب، قابل انتقال به این سو و آن سو نبود. امروز همانطور كه تجارب روش‌شناختی و دیدگاه‌های معرفت‌شناختی غربی به سوی ما می‌‌آید، اگر بتوانیم این طرح را اجرا كنیم و این سنتها را کشف كنیم و به زبان‌های مختلف ترجمه كنیم، جهان از آن استقبال شایانی می‌كند، این سنتها زیبا و کارآمد هستند ولی ناشناخته، مغفول و گاهی مشوه‌اند، ما اگر بتوانیم این کار را انجام بدهیم به یک سرمایه عظیم دست می‌یابیم و یك تجربه عظیم انسانی بلكه مقدس را در اختیار اقوام و اقالیم دیگر می‌نهیم. آنوقت می‌‌شود گفت که حوزه را متحول و احیا کردهایم. آنوقت دیگر محتاج دانشگاه نیستیم. الآن متاسفانه به شدت داریم دانشگاه‌زده می‌‌شویم. من بارها گفته ام خطری مهمتر از سنت‌زدگی كه حوزه را تهدید میكند، آفت دانشگاه‌شدگی حوزه و دانشگاهی‌نما شدن حوزویان است، خطری كه هستی و هویت حوزه را تهدید می‌کند. راه چارهی آن نیز این است که به هویت و پیشینه‌ی تاریخ خودمان برگردیم و تجارب را شناسایی و کاملاً سامانمند، تبیین و اجرا کنیم. اگرنه ناچاریم که مرتب آیین‌نامه‌های دانشگاهی را از وزارت علوم بیاوریم و ضمن مرور سطحی، آنها را بومی كنیم و به اجرا بگذاریم! و من هشدار می‌دهم كه با این روال دیری نخواهد گذشت که حوزه علمیه قم به چیزی شبیه به الازهر تبدیل می‌شود، و این یعنی سقوط و انحطاط!
محفل: نگاه شما در حوزه علمیه تهران در رابطه با پژوهش چیست؟ آیا نظام آموزش و پژوهش را باید با هم در نظر گرفت و یا باید پژوهشمحور صرف بود؟
استاد رشـاد: وقتی از تعبیر «آموزش پژوهش محور» استفاده می‌‌شود گویی یكی را قالب و دیگری را قلب قلمداد می‌كنیم ولی چنین نیست، این تعبیری ناقص از یك آرمان كامل است، اصلاً بین آموزش و پژوهش جدایی نیست. این دو را باید یکی بدانیم، و یكی‌انگاری سازمانی هم كافی نیست، نظیر دانشگاه‌ها كه این دو كار را گاه به عهده یك معاونت می‌نهند، این یك ادغام مكانیكی است، بلکه باید ادغام ارگانیكی یا فراتر از آن صورت بگیرد، معاونت آموزشی و پژوهشی درست كردن كافی نیست، باید معاونت آموزشی ـ پژوهشی (با خط تیره) تحقق یابد، باید این دو رفتار علمی عملاً درآمیخته باشند و به مثابه یک مقوله، یک فرایند و یک رفتار قلمداد شوند. گرچه آنچه را كه بنده عرض می‌‌کنم و آرزو دارم، چیزی فراتر از این است. من «آموزشِ پرورش مآل» را مطرح می‌کنم و معتقدم پژوهشمحوری یکی از مقدمات و ابزارهای «پرورش‌مآلی» است. الآن در نظام دانشگاهی و حوزوی ما شیوه آموزشی، شیوه حافظه محور و فراگرفتمآل است. ما می‌‌خواهیم فرابگیریم، مآل و مقصد و منتهای کار این است که چیزهایی را حفظ کرده باشیم. این روش غلط، هم در دانشگاه و هم در حوزه و هم در آموزش و پرورش رایج است؛ آنچه که من تصور می‌‌کنم باید تحقق پیدا کند طرح آموزشِ پرورش مآل است كه در جاهایی هم این الگو یا اطروحه را طرح کرده‌ایم، مثلاً در مجموعه‌ی دستگاه‌های مرتبط با دفتر رهبری که حدود پنجاه دستگاه آموزشی و پژوهشی اند و در سند فرادستگاهی دفتر این طرح پذیرفته شده و به عنوان یک اصل بر آن تأکید شده است.
نظام پرورش‌مآل آن است که هم درباره‌ی «دانش» و معرفت، هم در زمینه‌ی «عقیده» و ایمان، هم در باب «مهارتها»، هم در مسئله‌ی «عبودیت» و تعبد، هم در «ارزش» و اخلاق، هم در «سبك زندگی» و معیشت، در همه و همه چیز استعداد فطری متربی و متعلم و ظرفیت‌ها را به فعلیت نزدیک کنیم. معرفت، عقیدت، مهارت، عبودیت، و معیشت را، هم در علم و عمل بیاموزییم و بیازماییم تا همگی ملکه بشوند. چیزی که من دارم عرض می‌‌کنم با معنای رایج پژوهش محوری كه به کار می‌‌رود یكی نیست، باید قبول داشته باشیم که یک سلسله استعدادهای ذاتی در انسانها وجود دارد كه باید آنها را به فعلیت برسانیم و این یعنی نظام آموزشی پرورشمآل.
مصطفی حمیدیه

نقشه سایت :: sitemap