عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول نشريات مدارس فصلنامه سخن جامعه شماره سوم و چهارم/سال دوم/ بهار و تابستان 1391 مقاله/بررسی معانی حروف مقطعه از دیدگاه برخی مفسرین شیعی
.:: بررسی معانی حروف مقطعه از دیدگاه برخی مفسرین شیعی ::.
« مسیح واثقی »
چکیده
معنای حروف مقطعه در قرآن، ازجمله موضوعاتی است که محل نزاع مفسرین در قرآن کریم قرار گرفته و آرای گوناگونی در مورد آن ارائه شده است. نویسنده، اهم این آراء و نقد های وارد بر آن را در قالب 9 بخش مطرح کرده است. از دیدگاه نویسنده، سه دیدگاهِ: اشارت به اسماء الهی، رمزگونگی و اعجاز و تحدی، از موجه ترین دیدگاه های موجود در این زمینه است. قدر متیقّن آن است که به کار رفتن این حروف در قرآن، حکایت از این دارد که مانند سایر آیات الهی برای نشان دادن حقیقت والایی به مخاطبان خود نازل شده و بدون معنی نیستند. نویسنده در این اثر کوشیده است، با ارائه دیدگا ه های مختلف، از مجموعه نظرات و نقدهای ارائه شده در این زمینه، گزارشی اجمالی بدست دهد.
کلیدواژه
حرف مقطعه، رمز گونگی، اعجاز.

مقدمه
اختلاف نظرهای فراوانی در باب حروف مقطعه میان مفسرین و اندیشمندان قرآنی وجود دارد که نویسنده تلاش دارد اهم این دیدگاه ها و نقد های آن را به طور اجمال بیان کند. اما مفسرین در سه مورد با یکدیگر اتفاق نظر دارند. آیت الله جوادی آملی، ویژگی های مورد اتفاق اندیشمندان قرآنی را در سه مورد دسته بندی نموده است:
«این حروف از مختصات قرآن کریم است و در دیگر کتب آسمانی مانند انجیل و تورات سابقه ندارد.
این حروف اختصاص به سوره های مکی یا مدنی ندارد چرا که در 27 سوره مکی و 2 سوره مدنی آمده است. بین حروف مقطعه هر سوره با محتوای آن سوره ارتباط خاص برقرار است که بر این اساس همه سوری که با حروف مقطعه همگون آغاز می شود در خطوط کلی مضامین نیز همگون است؛ بنابراین سوره ای که دارای مجموع حروف مقطعه در سوره دیگر است به تنهایی جامع محتوای آن دو سوره نیز می باشد» (جوادی آملی، 1383: ج 2/ ص 64).
تا کنون در باب معنا شناسی حروف مقطعه، تلاش های علمی فراوانی انجام شده است. نویسنده، اهم این دیدگاه ها را در نه قسم دسته بندی نموده است.

اهم دیدگاه مفسرین در باب معنای حروف مقطعه
قرآن شناسان و مفسرین از ابتدای بررسی های تفسیری خود به بررسی و مداقه در خصوص حروف مقطعه پرداخته اند و نظرات و احتمالات مختلفی ایراد کرده اند. در این خصوص، به مهم ترین این دیدگاه ها اشاره می شود:
1 - این حروف از متشابهات است و علم آن فقط نزد خداوند بوده و کسی غیر از خداوند بدان عالم نیست. این نظر چندان درست نیست؛ چرا که بر اساس نصوص، آیه ای را متشابه می گویند که می تواند دلالت بر معنایی روشن کند اما آن معنی باطل حق نما است و پیروی آن فتنه انگیز است؛ در حالی که این حروف اصلا معنای روشنی ندارند تا از متشابهات باشند؛ و این ادعا که علم به معنای این حروف، صرفاً نزد خداوند است و دیگران از فهم آن عاجزند نیز نادرست است؛ چرا که بر اساس قول ایشان که حروف مقطعه را از متشابهات قرآن می دانند، این متشابهات به وسیله محکمات قابل تفسیر است.
چنان چه برخی ادعا کنند که تأویل متشابهات و علم بدان تنها از آنِ خداوند است نیز سخن صحیحی نیست چرا که صریح آیه هفتم سوره آل عمران، مدلول دیگری دارد: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ».
2 - حروفی که در ابتدای هر سوره آمده است اشاره به نام همان سوره دارد. برخی از سوره ها دارای اسامی گوناگون هستند که یکی از آن اسامی، حروف آغازین آن سوره ها است. اگرچه ما دلیل نداریم که این مدعی را رد کنیم، هم چنین دلیل بر اثبات آن هم نیست بنابراین، این نظر صرف احتمال است (ر ک به: میرمحمدی زرندی، 1369 ش: ص 52).
3 - این حروف نام های قرآن کریم هستند (همان)؛ اما باید گفت که این قول نیز مانند قول سابق صرف احتمال است. از سویی، اگر این حروف از نام های قرآن باشد مستلزم این است که ما بتوانیم کلمه قرآن یا سایر اسامی قرآن را به جای هر یک از آن ها قرار دهیم مثلاً بگوییم «القرآن – ذکر رحمت ربک» به جای «کهیعص – ذکر رحمت ربک» (مریم/ 1).
4 - این حروف اسم اعظم الهی را تشکیل می دهند (همان)؛ یعنی از ترکیب این حروف اسم اعظم پدید می آید، مثل اینکه از تلفیق حروف «اله»«حم» و «ن» الرحمن که اسم اعظم است را تشکیل می دهند البته صاحبان این رأی، مستند روائی نیز دارند.
«باید گفت که اسم اعظم گاهی بر اسمای لفظی خداوند اطلاق می شود و گاهی هم بر اسماء تکوینی و اسماء لفظی کلماتی است که بر ذات و صفات خداوند دلالت دارد که برخی عظیم است مانند: حی، قدیر، علیم، حکیم و برخی اعظم است مانند الله و الرحمن» (جوادی آملی، 1383: ج 2/ ص 64)؛ چنان چه این حروف را تشکیل دهنده اسم اعظم خداوند بدانیم باید به چند نکته توجه داشته باشیم:
اولاً، اینکه دلیل معتبری بر اثبات آن نداریم. ثانیاً نام های «الله و الرحمن» که اسم اعظم الهی است و لفظی می باشد در قرآن کریم به صراحت ذکر شده است و لذا احتیاجی نیست که از ترکیب این حروف به آن برسیم. ثالثاً، اگر ما بپذیریم که اسم اعظم تکوینی است نه لفظی، این نظر به کلی کنار گذاشته می شود.
5 - حروف مقطعه سوگندهایی است که خداوند یاد کرده (میرمحمدی زرندی، 1369 ش: ص 52) اما این نظر دارای شواهد قابل توجهی نیست. همچنین باید گفت که «چیزهایی که درقرآن کریم بدانها سوگند یاد شده است اعم از جمادات و غیر جمادات است چرا که در قرآن به ماه و خورشید و اسماء حسنای خداوند که معنای آن ها روشن است قسم یاد شده است در حالیکه معنای این حروف روشن نیست» (جوادی آملی، 1383: ج 2/ ص 64).
در این قول سه اشکال وارد است: یکی در اصل سوگند بودن این حروف؛ دوم در معنای مقسَمٌ به و سوم قسم برای کسی است که در صحت دعوی مدعی شک داشته باشد و گوینده بخواهد با سوگند شک او ر ا بر طرف کند؛ بنابراین، مخاطب سوگند باید بداند لفظی که بدان سوگند یاد می شود چه معنایی دارد.
6 - این حروف از حروف جمل هستند که نوعی محاسبه است و اشاراتی به مدت بقای امت اسلامی دارند (میرمحمدی زرندی، 1369 ش: ص 52). این وجه نیز صرف احتمال است بلکه با قرآن کریم نیز نا هماهنگ است؛ چرا که طبق منطق قرآن هیچ فرد یا امتی اجل خود را که مقدر من عند الله است نمی داند «وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (لقمان/34). بنابراین نمی توان پذیرفت که از یک طرف خداوند بگوید هیچ کس زمان مرگ خود را نمی داند و از طرف دیگر حروفی نازل کند که به وسیله آن حروف زمان انقضای دوران حکومت ها دانسته شود.
7 - این حروف در ابتدای سوره ها آورده شده تا به عنوان مبتدا و مفتاح سور باشد (میرمحمدی زرندی، 1369 ش: ص 52). این نظریه به این معنی است که همه سور باید دارای چنین مفتاحی باشد و حال آنکه بیشتر سوره ها یعنی 85 سوره فاقد آن است؛ در مقابل، برخی معتقد اند که «این ها ناظر به اسمای اعظم خداوند هستند یا با تلفیق آن ها اسم اعظم به دست می آید. برخی از مستشرقین گفته اند این حروف نظر دارد به اسامی کسانی که نسخه های قرآن را در اختیار داشته اند» (جوادی آملی، 1383: ج 2/ ص 92). این قول نیر موجه نیست؛ زیرا از منظر تاریخی دارای اشکالات فراوانی است و روایاتی متعدد هم دال بر این است که پیامبر (ع)نیز این حروف را قرائت کرده اند.
قرآن کریم که به صورت متواتر از لسان مبارک پیامبر اکرم (ع)نقل شده در خانه آن حضرت و نزد بسیاری از صحابه بوده است و اگر این حروف ناظر به اسامی صاحبان نسخه ها باشد باید مانند سایر علامت های اختصاری در صدر نسخه یا درپشت جلد آن درج شود اما این حروف پس از آیه شریفه «بسم الله ...» آمده است و صاحبان این نظر برای همه سور ،این توجیه را ذکر نکرده اند، گفتنی است که این رأی در میان همه آراءاز کمترین اعتبار برخوردار است.
8 - این حروف رمز و سری است میان پیامبر اکرم (ع)و خداوند که نازل کننده آن است و دیگران را یا رای دسترسی به آن نیست و باید از باب ایمان به غیب آن را بپذیرند (جوادی آملی، 1383: ج 2/ ص 100). مانند بسیاری از دستورات دین که سرّ آن مکتوم و پوشیده است چنان که خداوند ما را به افعال و اقوالی مأمور کرده که معنای آن را نمی دانیم؛ ما نند رمی جمره و تعلیق هدی و هروله کردن بین صفا و مروه در حج؛ اما باید گفت که دستور تدبر در قرآن، شامل حروف مقطعه نیز می شود؛ چرا که الفاظی مستعمل هستند نه مهمل و ادعای رمز بودن آن ها حتما بعد از پذیرش معنا دار بودن آن هاست. «ابوبکر عتیق در تفسیر خود آورده است: در تفسیر حروف تهجّی در قرآن، مفسران دو قول دارند، بعضی گفته اند ما آن را تفسیر نمی کنیم و بعضی آن را تفسیر کرده اند.
اما آن گروهی که تفسیر نکردند، می گویند: هذه من المکنونات التی لاتفسّر، همچنین می گویند: عجزت العلماء عن تفسیر هجاءات القرآن و إنّ اللّه زیّن کتابه به حروف التّهجّی، یا این که: إنّ للَّه تعالی فی کلّ کتاب سرّا و سرّه فی القرآن حروف التّهجّی؛ اما گروهی که آن ها را تفسیر کردند، می گویند: «الم» نام قرآن است بر این قول اشکال کرده اندکه چگونه مثلاً «الم» نام قرآن است، در حالی که قرآن به این نام معروف نیست چراکه اگر فردی قرآن می خواند در عرف نمی گویند الم می خواند یا حامل الم است؛ اما به این اشکال جواب داده اندکه می شود این نام قرآن باشد هر چند قرآن بدین نام میان ما معروف نیست لکن میان ملائکه و قوم دیگر معروف است» (به نقل از : سور آبادی، 1380: ج1/ ص 26).
صاحب تفسیر جوامع الجامع گفته است که از پیشوایان معصوم ما نقل شده است که فرموده اند، این حروف از متشابهاتی است که خداوند علم آن را به خود اختصاص داده است و جز او کسی تأویل آن ها را نمی داند (مترجمان، 1377: ج1/ ص 16).
حسن مصطفی در این رابطه چنین گفته است: ابتدای سوره رمزی است که تفاهم مربوط به آن منحصر می شود به متکلم و مخاطب و تفسیر قاطع نوشتن در رابطه با این رمز بر خلاف نظر پروردگار متعال است و چون این رمز از کلمات مستعمل لغت عرب حساب نمی شود، قهراً به دلالت حروف می توانیم مطالبی را استفاده کنیم (مصطفی، 1380: ج1/ ص 52).
عبدالحسین طیب نیز معتقد است از معانی این حروف، جز خدا و راسخین در علم ، کسی دیگر با خبر نیست «سرّ من اسرار اللَّه استاثره اللَّه بعلمه» (ر.ک: طیب، 1378: ج1/ ص 122).
در تفسیر روان جاوید آمده است که« از امام صادق (ع)نقل است که «ا لم» حرفی است از حروف اسم اعظم خداوند که تقطیع شده است در قرآن، و امام (ع)چون بخواند به آن اجابت می شود؛ و از تفسیر امام (ع)نقل شده است که معنی« الم» آن است که این کتابی که فرستادم، آن را مرکب از حروف تهجی است که لغت شما از آن حروف ترکیب می شود.
پس بیاورید مانند آن را اگر راست می گویید؛ و از امیر المؤمنین (ع)نقل است که از برای هر کتابی خلاصه است و خلاصه قرآن حروف تهجی است و از امام صادق (ع)نقل است که «الم» در اول سوره بقره به معنی «انا اللّه الملک» است یعنی این سه حرف اشاره باین سه کلمه است که جمعاً یعنی من خداوندی هستم که پادشاهم. تحقیق: به نظر حقیر «الم» و سایر فواتح السور، رموز و اشارات است به معانی کلیه که از باطن قرآن به تعلیم الهی برای اهلش استفاده می شود و همان معنی اسم اعظم است و «انا اللّه الملک» هم اشاره به همان است و نزولش در اول هر سوره برای آن است که فهرست اجمالی معانی کلیه است که به منزله روح آن سوره است و باید پیغمبر (ع)و امام (ع)متذکر باشند و اهتمام به حفظ آن ها داشته باشند و در موقع حاجت و شدت و لزوم تفصیل به آن حقائق کلیه مراجعه نموده و استمداد از آن انوار غیبیه بنمایند و در موقع قرائت و ابلاغ خطابات الاهیه بر مردم به وسیله این حروف مقدسه جلب توجه عموم را بنمایند و ایجاد رعب در مردم کنند تا مردم متوجه شوند که این کلام از سنخ خطابه های عادی نیست و برای استماع به نحو اتم و اکمل، حاضر شوند. (ثقفی تهرانی، 1398: ج1/ ص 23).
9 - در عصری که اعراب از مهارت خارق العاده در فن شاعری برخوردار بودند، قرآن کریم آن ها را دعوت به مقابله به مثل کرد و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز کردند و در برابر آن زانو زدند. گواه زنده این تفسیر، حدیثی است که از امام سجاد (ع)رسیده آنجا که می فرماید: «قریش» و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است، خداوند به آن ها اعلام فرمود: «الم ذلک الکتاب» یعنی: ای محمّد! کتابی که بر تو فرو فرستادیم از همین حروف مقطعه (الف- لام- میم) و مانند آن است که همان حروف الفبای شما است (بابایی، 1382: ج1/ ص 37).

نتیجه
در میان دیدگاه های مطرح شده، دیدگاه اشاره حروف مقطعه به اسمای الهی، رمز میان خداوند متعال و اولیای الهی و دیدگاه اعجاز و تحدی قرآن در برابر مخالفین و منکرین، از جمله موجه ترین دیدگاه ها در این زمینه اند. این سه دیدگاه، علاوه بر بهره مندی از مؤیدات قرآنی و روایی فراوان، کمتر از دیگر دیدگاه ها، مورد اشکال قرار گرفته است. به هر روی، به نظر می رسد، کنکاش در ارائه دیدگاهی موجه در چیستی حروف مقطعه ، اندیشمندان را بیش از پیش، در فهم دریافتی واضح تر از آیات نورانی قرآن کریم رهنمون می گردد.

کتابنامه
*قرآن کریم.
1. بابایی، احمد علی، (1382)، برگزیده تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه.
2. ثقفی تهرانی، محمد، (1398)، تفسیر روان جاوید، قم: انتشارات برهان.
3. جوادی آملی، عبدالله، (1383)، تفسیر تسنیم، قم: مرکز نشر اسراء.
4. حجتی، محمد باقر، (1360)، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
5. سور آبادی ابوبکر، (1380)، تفسیر سور آبادی، تهران: فرهنگ نشر نو.
6. طیب، عبد الحسین، (1378)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام.
7. مترجمان، (1377)، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مشهد: بنیاد آستان قدس رضوی.
8. مصطفی، حسن، (1380)، تفسیر روشن، تهران: مرکز نشر کتاب.
9. میرمحمدی زرندی، ابوالفضل، (1369 ش)، تاریخ و علوم قرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

نقشه سایت :: sitemap