« سجاد مؤمنی - طلبه سطح یک »
چكیده
: اینکه غلو چیست؟، غالی کسیت؟ و چه عقایدی دارند؟ ما را در شناسایی و تفکیک غالیان کمک میکند.
فرقهی غالی هدیه و بیان التبان یا بیانیه، دو فرقهی جدا از هم نیستند، بلکه در واقع یکی اند. آنها قائل به انتقال امامت به ابیهاشم پسر محمد بن حنفیه بودند، علی علیه السلام را خدا دانسته و میگفتند روح الوهیت در او حلول كرده است.
رهبر بیانیه، بیان بن سمعان تمیمی نهدی است وی میگفت: نام من در قرآن آمده و برای این سخنش به آیهی «هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین» استدلال می نمود.
عبدالله بن سبا، چهره مؤثر سبائیه، فردی یهودی با افكاری تند است که در زمان عثمان اسلام آورد. وی امام علی علیه السلام را همچون بیان، خدا دانست و به هنگام شهادت علی (ع)، گفت: «علی كشته نشده بلكه شیطان در چشم مردم به شكل حضرت درآمده و كشته شده است».
كلید واژه:
غلات، بیانیه، بیان بن سمعان، سبائیه، عبدالله بن سبا، بیان التبان، نهدیه
مقدمه :
درطول تاریخ،تشیع مورد تهاجمها و تهمتها قرارگرفته است وکمتر زمانی اتفاق افتاده است که آنطوری که ائمه میخواهند شیعه پیش برود وبیش از این صعود کند.
ازیک سو دشمنان در آن زمان با بغض خودعلیه حضرت علی(ع) وخاندان ایشان صدماتی را بر آنها وارد کردند و امروزه برخی فرقههای ضاله، همان دشمنی را ادامه میدهند وعلیه شیعیان دست به جنایت زدهاند و از سویی دیگر برخی که ادعای دوستی وحب علی(ع) داشته و دارند با نام امام و تشیع باعث شدند آسیبهای جبرانناپذیری به این مذهب وارد شود.
هدف این نوشتار نشان دادن واقعیت فرقههایی است که خود را به شیعه نسبت میدهند.
این تحقیق به دو بخش تقسیم شده است بخش اول فرقه بیانیه و بخش دوم فرقه سبائیه که مورد تحلیل واقع شدهاند.
غلو، غلات و معنای آن :
غلو یعنی تجاوز از حد در یک چیز به طوری که بیشتر از آنچه استحقاق دارد تعریف شود. (الغریری،1424: 19).
غلات جمع غالی، یعنی گزافهگویان و آنان از فرقههای افراطی شیعه هستند که ائمه را به خدایی رسانیده و یا قائل به حلول جوهر نورانی الهی درائمه و پیشوایان و یا قائل به تناسخ گشتند (مشکور، 1976م:152-151).
پیروان این عقاید در هر سرزمینی نامی برخود نهادهاند؛ در اصفهان خرمیه و کوذکیه، در ری مزدکیه و سنبادیه، در آذربایجان ذاقولیه، در بعضی از نقاط محمره یا سرخجامهگان، در ماوراءالنهر مبیضه (سپید جامهگان) (مشکور ، 196، م :152-151).
بعضی غلات از قرن دوم هجری عقاید خود را با سیاست آمیخته و با دولت عباسی و اموی مخالف بودند(مشکور ، 1976م : 152-151).
غلات ائمه را به خدایی رساند و برای خدا تجسیم قائل هستند و اصول عقائد همهی آنها چهارچیز است:
1. تشبیه
2. بداء
3. رجعت
4. تناسخ (مشکور، 1976م : 152-151)
بیانیه:
زندگینامه وتاریخچه بیانیه:
بیان بن سمعان تمیمی نهدی در سال (119ق/737م) از دنیا رفت. سال تولد او ذکر نشده است. گاهی در برخی کتب او را ینان خوانده و فرقهی او را بیانیه واین اشتباه است (حبیبی مظاهری،252:1383 و اشعری، 1963: 175).
وی در دو دهه نخست قرن دوم هجری و در سالهای پس از مرگ ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنیفه میزیسته است(حبیبی مظاهری ، 1383: 253/13).
بیان و اصحاب او در کوفه زندگی میکردند. ظاهراً کاهفروش و در زمره گروههای فعال، در عراق بوده است. وی درسال 119 قمری، همراه با یکی دیگر از غالیان با نام مغیره بن سعید، به دست حاکم وقت کوفه، خالد بن عبد الله قسری به سبب ادعاهای گزاف و یا قیام بر ضد حکومت، به همراه جمعی دیگر دستگیر وکشته شد (حبیبی مظاهری،1383 : 254/13وعسقلانی 1390:69 والغریری 1424قمری :189 واشعری، 1963میلادی : 175).
دربارهی چگونگی و زمان دستگیری و اعدام او، روایتهای متفاوتی وجود دارد که نمیتوان در مورد آنها با قاطعیت اظهار نظر کرد. اما دستکم شعارهای قیام بر ضد حکومت را نمیتوان در این گزارشها چندان جدی گرفت؛ چرا که شمار همراهان او برای علنی ساختن یک قیام کافی نبود. همچنین هیچ گزارشی مبنی بر درگیری میان طرفداران بیان و ماموران حکومتی وجود ندارد و نوبختی و اشعری اشارهای به اینکه مغیره و بیان، قیام مشترک صورت داده و در یک روز کشته شدهاند را ندادهاند(حبیبی مظاهری، 1383، 253/13). استاد وی حمزه البربری بود. عبدالله بن حارث ادعا میکرد امامت به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر منتقل شده اما نهدی هم انتقال امامت به ائمه و هم عبدالله بن جعفر را رد کرد وخود را وصی ابیهاشم قرار داد واین گونه در کوفه اولین حرکات غالیان شروع شد(الغریری، 1424قمری :189).
به سه دلیل بیان کافر است: اول آنکه خدای تعالی را به صورت اثبات کرد و چون صورت بود جسم باشد وجسم خدای را نشاید.
دوم آنکه خدای تعالی قدیم است «لم یزل ولا یزال» و چون گوید هلاک شود محدث بود و محدث را صانعی نیست.
سوم آنکه هر که دعوی الوهیت کند کافر است و جاهل و هر که عامل باشد خود را بشناسد دعوی خدایی نکند چون میداند که وی محتاج است و محتاج صانع نمیشود(رازی ، 1364:69).
عقاید بیانیه :
یاران بیان بن سمعان ادعای انتقال امامت به ابی هاشم پسر محمدبن حنیفه را دارند و به تشبیه و حلول گرایش دارند.
اصحاب بیان بن سمعان نهدی که از غالیان شیعه هستند امام علی (ع) را خدا دانسته واعتقاد دارند درجسد وبدن او الوهیت حلول کرده و به واسطه آن از عالم غیب خبر میدهد،بر دشمنان و کافران پیروز میشود و درب خیبر راکنده است.
بیان میگوید: امام علی (ع) در بعضی زمانها ظاهر میشود و درتفسیر آیه: «هل ینظرون الا ان یاتیهم الله فی ظلل من الغمام» (بقره 206) میگوید: مراد مرتضی علی (ع) است (شهرستانی ،1361 :199،حبیبی مظاهری،1383 :252،بغدادی، 1333: 173،170،165الغریری، 1424:189) واو باشد که در «ظلل» بیاید،ورعد آواز اوست وبرق، تبسم اوست (شهرستانی ،1361: 199).
از ادعاهای دیگر بیان آن است که «جزو الهی» به وی منتقل شده به یک نوع از انواع تناسخ، واز این جهت مستحق امامت وخلافت شده است (شهرستانی، 1361 :199، حبیبی مظاهری، 1383:252).
و گویند آدم به این جز سزاوار ملائکه گشت وحدس او در موردحق تعالی به صورت آدمی است جزو به جزو و عضو به عضو (شهرستانی ، 1361: 199).
و میگوید: هرچه مگر وجه خدای تعالی هلاک شود بنابر قول حق تعالی که میفرماید:«کل شی هالک الا وجهه» (رازی، 1364: 169، حبیبی مظاهری،1383: 252، بغدادی، 1333:170و165و الغریری،1424قمری: 189، شهرستانی، 1361: 199).
وی عقیده داشت امام باقر (ع) باید پیغمبری او راقبول کند و نامهای به امام باقر (ع) به مضمون زیر نوشت: «فرمان را اطاعت کن و سلامت بمان وترقی نمود کسی که تسلیم شد، به درستی که تو نمی-دانی خدا پیغمبری راکجا نهاده است.امام باقر (ع) نیز به فرستاده بیان فرمود: «نامه را بخور» واونیز خورد وجان خویش رااز دست داد ونام آن فرستاده عمربن ابی عفیف بود (الغریری، 1424قمری :189؛ بغدادی، 1333: 175،170و165؛ اشعری ،1963: 175؛ شهرستانی 1361: 200).همچنین او گفته است: «پروردگار او چیزی است از نور به چهره و اندامهای آدمی وهمه جای او نابود گردد جز رویش که همچنان جاودان بماند» (بغدادی ، 1333: 165؛ رازی ،1364: 169؛ الغریری 1424قمری : 189).
پیروان بیان بن سمعان تمیمی که گفتند امامت از محمدبن حنیفه به پسرش ابو هاشم عبدالله بن محمد و به وصیت او از وی به بیان بن سمعان رسیددرباره پیشوای خود اختلاف کردند (بغدادی، 1333: 173و165، الغریری، 1424 :189؛ اشعری، 1963: 175و شهرستانی،1361 :199).
دستهای از آنان گفتند بیان، پیغمبر بود وبرخی از آیین محمد رانسخ کرد. گروهی دیگر گفتند او خدا بود؛ زیرا بیان ایشان را گفت که روح خدا در پیغمبرانوامامان بگردید تا اینکه به ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنیفه رسیدو پس از او در وی جایگزین شد.ازاین رو دعوی خدایی کرد و گفت: «من همان کسی هستم که نامم در قرآن آمده: هذا بیان للناس و هدی وموعظه للمتقین»(رازی، 1364: 169؛ اشعری، 1963: 175؛ شهرستانی ،1361: 199و بغدادی ، 1333 :173و165).
وی میگفت: من بیان و راهنما هستم واسم اعظم را میدانم، به واسطهی آن لشکرها را شکست میدهم و همچنین به واسطهی آن باستاره ناهید سخن گفتهام (بغدادی، 1333: 173و165؛ رازی،1364: 169).
اما معنای قول خدا «کل شی هالک الا وجهه» درباره تباه بودن هر کاری است که در آن وجه خدا قصد نشده باشد و معنی «یبقی وجه ربک» است زیرا در دنبال آن به رفع بر بدل از وجه جمله ذوالجلال والاکرام آمده است واگر کلمه وجه مضاف به رب بود هر آینه میگفت: ذی الجلال زیرا نعت مخفوض باید مخفوض باشد واین به خودی خود روشن است و جلال را ستایش باد(بغدادی ،1333 :173-174).
نکته مهم اینکه بیان و استادش موردلعن امام صادق (ع) قرار گرفته بودند (الغریری، 1424قمری :189؛ اشعری، 1963: 175).
ازتفکرات غلط وی این بود که فکر میکرد ابا هاشم مانند پدرش مهدی است (الغریری 1424قمری: 189؛ اشعری ، 1963: 175) واینکه او به کسی وصیت نکرد؛ لذا خودش رارئیس فرقهای در آورد که قائل به امامت ابی هاشم بوده بعد از اینکه محمدبن علی ابن عبد الله بن عباس ادعا کرد که او امام است. (الغریری، 1424قمری: 189).
قیامت را خارج شدن روح از بدن و داخل شدن آن به بدن دیگر میدانند (اشعری، 1963: 175) بیانیه تنها به این دلیل یکی از فرقکیسانی به شمار میآیند که بیان بن سمعان در رقابت با دیگر گروههای کیسانی، مدعی جانشین ابوهاشم بوده است.
همچنین بیانیه در معنای آیه شریفه «کتب علی نفسه الرحمه» معتقد بود خداوند بر جمیع اعضاء وجوارح خود کلمه رحیم را نوشته است (حبیی مظاهری، 1383 :255/13).
سبائیه:
بحثی پیرامون لغت و معنای آن:
این واژه در زمان زیاد ابن ابیه،مختار،ابوالعباس، مفاح گاهی به صورت «نبز به القاب» نسبت به قبائل سبئیه که از شیعیان علی بودهاند به کار رفته است، ولی پس از انتشار افسانهی سیف درانتساب به یک گروه جدید مذهبی در آمد وبعد از فراموش شدن در معنای اول در اختصاص همین معنای مذهبی درآمد (عسگری، 1392: 187/2).
تاریخچه لغت وتغییر معنای آن:
این واژه از زمان زیاد ابن ابیه تا اوائل قرن دوم هجری درکوفه و توابع آن، به معنی انتقاد و نکوهش به کار میرفت و مفهوم مذهبی و عقیدهای یاسیاسی نداشت تا اینکه سیف بن عمرتمیمی از خاندان عدنان وساکن کوفه افسانه سبئیه را ساخت ودراین افسانه مفهوم ومدلول سبئیه رااز نام قبیله بودن که معنای اصلی آن میباشد واز مفهوم سرزنش ونکوهش که معنای سیاسی آن است به فرقهی مذهبی که پیروی از عبد الله بن سبا میکردهاند تغییر داد (عسگری، به ترجمه نجفی و هریسی، 1392 :197-196 /3).
سیف اعتقاد دارد جنگ جمل و قتل عثمان از کارهای سبائیها بوده است (عسگری ، به ترجمه نجفی وهریسی 1392 :186 و تستری 1418: 375-365/6).
زندگی نامه عبدالله بن سباء:
او یهودی بود که در زمان عثمان اسلام آورد. او موردلعن واقع شد و دروغ گو خوانده شده است زیرا که خاطر اینکه خودش را پیامبر و امیرالمومنین را خدا میدانست. امیرالمومنین به او مهلت سه روزه برای توبه از کارش داد ولی او این کار را نکرد و امام نیز او را سوزاند (اشعری، 1963: 161؛ تستری 1418 :375-365 ؛ نمازی شاهرودی1415 :21 ؛کشی، 1382: 188).
زراره نیز از امام صادق (ع) نقل میکند که مردی از فرزند عبدالله بن سبا قائل به تفویض است (نمازی شاهرودی ، 1415: 21).
تمامی مورخین دوره فعالیت و نشاط ابن سبا را به دوران عثمان بن عمان وامیرالمومنین محدودو معین ساختهاند که با این وجود از قرن چهارم هجری تجاوز نمیکند:
او درجزیره العرب میزیسته و به خاطرفعالیت چشم گیر درامور دینی و سیاسی مسلمانان فردی سرشناس بوده است.
اما اشکال این قضیه این است که در جزیره العرب در قرن اول اسلامی تا دوران خلفای اموی، مردی ازعرب درتاریخ یافت نمیشود که نامش و نام پدرش، محل زندگی وفعالیتش معلوم باشد، معروف و سرشناس ورهبر فکری مردم هم باشد ولی نام جد و سلسلهی پدرانش شناخته نشود (علامه عسگری، به ترجه نجفی وهریسی 1392: 195).
سعدبن عبد الله اشعری در کتاب «المقالات والفرق» چنین نقل میکند: اولین گروه از گروههایی که غلو کردند وراه افراط وتندروی را پیمودهاند، گروهی هستند که سبئیه نامیده میشوند و آنان پیروان عبدالله بن سبا میباشند که همان عبدالله بن وهب راسبی است.
درکتاب «المشتبه» ذهبی وارد شدهاست که: «عبدالله بن وهب سبئی رئیس و سرپرست خوارج بود. ابن-حجر در راستای قول ذهبی درکتاب «تبصیرالمتنبه» میگوید: «سبئیها گروهی هستند وازآنها عبدالله بن وهب سبائی رئیس و سرپرست خوارج است».
صاحبکتاب «الحظط» نیز این گونه گفته است: درعصرعلی ابن ابی طالب بود که عبدالله بن وهب بن سبا معروف به «ابن سوداء» سبئی قیام کرد واین عقیده را به وجود آوردکه رسول خدا برای بعد ازخود علی ابن ابیطالب را وصی وجانشین قرار داده واو را به امامت معین کرد.
بااین مشخصات میتوان گفت که وی عبدالله بن وهب بن راسب بن مالک بن میدعان بن مالک بن نصر الازد بن غوث بن نبت بن مالک بن زیدبن کمالان بن سبا است.
لقب او ابنسوداء بوده زیرا مادرش کنیز سیاهپوستی بوده است و به کار بردن این القاب مورد نکوهش وعیب جویی واقع میشده است.
عبدالله بن سبا همان است که به حضرت علی (ع) اعتراض کردچرا دست به سوی آسمان بلند میکنید مگر خدا همه جا نیست و حضرت جواب داد: «چون محل رزق ماآنجاست»»(عسگری/ نجفی و هریسی 1392: 196).
عبدالله بن سبا همان است که ابوبکر، عمر وعثمان را نکوهش کرد وبخاطر همین به مدائن تبعید شد(عسگری / نجفی و هرسی 1392: 196؛ الغریری ، 1424: 140).
عقاید سبائیه :
اعتقادشان بر این بود که مهدی، حضرت علی (ع) است و اوست که جهان را پر از عدل وداد میکند و دجال رامیکشد (الغریری، 1424: 141).
اعتقاد آنان دربارهی بدن این است که بدنها قالبی هستند به منزله لباسی که بر تن مردم هست وهنگامی که روح از آن بیرون رودتخریب میشود ( الغریری، 1424: 141).
سبائیه از نصیریان بودند وچون حضرت علی (ع) فهمید که به او خدا گویند آنها را سوزاند، آنها گفتند: که ما یقینمان زیاد شدزیرا رسول خدا فرمود: خدا بندگانش را با آتش عقاب میکند وچون تو ما را با آتش عقاب کردی پس خدایی وسبائیه را در این زمان نصیریه خوانند (رازی، 1364: 168-167).
او قبل از پذیرش آیین اسلام، یهودی بوده وافکار تند و حادی درباره یوشع بن نون، وصی حضرت موسی داشت (شهرستانی ،1361: 232؛ اشعری،1963 :20 ؛ الغریری 1424؛ 138؛ تستری1418 :375-365/6؛ بغدادی ، 1333: 171).
آنان میگویندعلی در ابرهاست ورعد صدای او و برق تازیانه اوست و هنگامی که صدای رعد میشوند میگویند:«السلام علیک یا امیرالمومنین» وبراین باورند که تا علی از میان ابرها ندا ندهد ما به یاری فرزند قائمش نخواهیم شتافت» (اشعری، 1963: 168؛ شهرستانی، 1361: 232؛ الغریری، 1424: 138؛ بغدادی 1333: 171 عسگری/ نجفی وهریسی، 1392: 208-207).
هنگام شنیدن خبر شهادت علی (ع)، گفت:«اوکشته نشد بلکه شیطان بوده که در چشم مردمان به صورت علی کشته گردیده است و وی مانند عیسی بن مریم به آسمان رفته است».
محققان اهل سنت میگویند: «عبدالله بن سوداء از دوست داران دین یهود بود و میخواست که اسلام را به تاویلات خود درباره علی و فرزندانشان تباه سازد تا مسلمانان آنچه را ترسایان در پیرامون عیسی روا داشتهاند درباره علی نیز روا دانند و همچنین اعتقاد آنها بر این است که برای علی دو چشمه درمسجدکوفه پدیدار شود که از یکی انگبین و از دیگری روغن بجوشد و پیروان و شیعه وی از آن دو بنوشند» (بغدادی، 1333: 172).
او اولین کسی است که به امامت علی (ع) به نص قائل شد و از گروههای دیگر منشعب شدند و اینکه هیچ کس نمیتواند بر علی (ع) مظفر گردد و اولین گروهی بودند که به توقف (امامت) و غیبت و رجعت وتناسخ جز الهی درائمه بعدعلی(ع) قائل شدند. او ادعای پیغمبری نیز کرده است و تقیه راجایز نمیدانست (شهرستانی، 1361: 18/1؛ تستری ،1418: 375 -365/6).
سبائیها براین باورند که روح خدائیت درعلی (ع)حلول کرده است. آنان به قدری بر این عقیده پایبند بودند که هنگامی که خبر مرگ علی در مدائن به گوش آنها رسید به آورندهی این خبر گفتند: دشمن خدا، تو دروغ گویی. به خدا قسم اگر مغز او را در کیسهای برای ما بیاوری و 70نفر عادل نیز شهادت دهند ما باز هم تو را تصدیق نخواهیم کرد که زیرا علی (ع) کشته نخواهد شد تا بر تمام عرب ریاست وبرجهان سلطنت کند (رازی، 1364: 168-167؛ الغریری، 1424: 138 ؛بغدادی، 133: 17).
دیدگاه علمای شیعه در مورد عبد الله بن سبا:
محمدبن عمر کشی میگوید:«بعضی گفتهاند که عبد الله بن سبا یهودی بوده که اسلام آورد وعلی را دوست می داشت».
او درهنگام یهودیتش درباره یوشع بن نون، وصی حضرت موسی (ع) غلو میکرد وبعد ازآنکه اسلام آورد بعد از وفات رسول خدا درباره علی (ع) غلو کرد.او به عنوان اولین کس که معتقد به امامت علی (ع) است، مشهور بود. دشمنی خود را از دشمنان علی ابراز میکرد ومخالفین حضرت را رسوا وآنها را کافر میخواند، و از همین جهت است که مخالفین شیعه میگویند اصل تشیع از یهودیت گرفته شده است. شیخ طوسی درباره عبد الله بن سبا مینویسد: او دوباره کافر شد و اظهار غلو میکرد. شیخ او را از اصحاب امیر المومنین شمرده است.
سید بن طاووس مینویسد: «عبدالله بن سبا غالی و مورد لعن است.امیرالمومنین او را با آتش سوزانید. عبدالله گمان میکرد علی خداوند است و خودش نبی، خداوند او را لعنت کند».
علمی در دایره المعارف مینویسد: عبدالله بن سبا یهودی بود وبعد مسلمان شد. او در شهرها میگشت تا مردم را از پیروی از حکام باز دارد و او اولین دروغگو است. از امیر المومنین نقل شده که تا روز قیامت سی دروغگو خواهد بود که یکی از آنها ابن سبا است.
حضرت امیر فرمودند مرا با این خبیث چه کار! حضرت او و پیروانش را به آتش کشیدند و آنها از افراطیهایی بودند که علی را خدا میدانستند و به آنها سبئیه میگویند.
در قاموس الرجال آمده است از کتاب بلاذری فهمیده میشود که اسم عبد الله بن سبا، عبد الله بن وهب همدانی است و سبا پدر عبدالله نیست بلکه او یکیاز اجداد عبدالله است که به او شهرت یافته است. بلاذری نیز توجه داده است که این عبدالله غیر ازعبدالله بن وهب رئیس خوارج است، که در همان جنگ نهروان کشته شده، زیرا رئیس خوارج، عبد الله بن وهب راسبی استکه به همین نام نیز خوانده میشد و به ابن سبا شهرت نداشت (بغدادی، 1379: 44).
دیدگاه اهل تسنن دربارهی عبدالله بن سبا:
بعضی ازعلمای اهل تسنن به بهانه اینکه شیعه ساخته شده ابن سبا است، به شدت، با شیعه دشمنی ورزیده اند، با اینکه میدانند شیعه به تبعیت ازائمه خود،از ابن سبا،ابراز تنفر میکند. از آنچه علمای اهل تسنن درباره ابن سبا گفتهاند، به ذکر چند قول اکتفاء میکنیم:
ذهبی در میزان الاعتدال گفته است: عبد الله بن سبا ازافراطیهای بیدین، گمراه و گمراه کننده بود. به گمانم که علی (ع) او را به آتش سوزاند.
جوزجانی دربارهی او گفته است ابن سبا خیال میکرد که این قرآن یک جزاز نه جز است وعلم همه قرآن نزد علی (ع) است.وحضرت علی (ع) ابن سبا را بعد از آنکه میخواست اورا بکشد، تبعید کرد.
ابن منظور در مختصر تاریخ دمشق مینویسد: عبدالله بن سبائی که به سبئیهایی که از گروه غلات رافضهاند و اصلشان از یمن است نسبت داده میشود، یهودی بود که اسلام آورد. او برای ایجاد فتنه و دور کردن مردم از طاعت حکام به شهر و کشورهای اسلامی سفر میکرد.او در زمان عثمان بن عفان وارددمشق شد.
شعبی گوید: اول کسی که دروغ گفت عبدالله بن سبا بود ... از حضرت علی (ع) نقل شد که فرمودند: من را به این خبیث سیاه چه کار!
صفدری در کتاب الوافی بالوفیات میگوید: «عبدالله بن سبا رئیس طایفه سبائیه است.او همان کسی است که به علی ابن ابی طالب (ع) گفت: تو خدایی وحضرت او را به مداین تبعید کرد».ابن ابی الدم درکتاب الفرق الاسلامیه نقل میکند: « او یهودی بود،سپس اسلام آورد». ابن حجر نیز در لسان المیزان مینویسد: عبدالله بن سبا از کفار افراطی بود گمراه کننده، گمانم که علی او را با آتش سوزانید (بغدادی، 1379: 46).
روایات واحادیث در وصف او:
امام صادق (ع) میفرماید:«عبدالله بن سبا ادعا میکرد امیر المومنین خداست و به خاطر این عقیده امیرالمومنین به او گفت : توبه کن ولی توبه نکرد و او هم عبدالله را سوزاند».
امام صادق (ع) فرمود:«خدا لعنت کندعبدالله بن سبا را به خاطر اینکه ادعا داشت امیرالمومنین خداست. به خدا قسم او بندهای مطیع برای خدا بود وای بر کسی که تکذیب کند ما را و آن قومی را که آنچه را در وصف خودمان نمیگوییم میگویند. برائت میجوییم از آنها به خدا، برائت میجویم از آنها به خدا و برائت میجوییم ازآنها به خدا» (رجال کشی، 1382:324/1).
امام سجاد (ع) فرمودند:«خداوند لعنت کند کسی را که به ما دروغ نسبت میدهد. من وقتی عبدالله بن سبا را به خاطر میآورم، موهای بدنم از ناراحتی میایستد. او ادعای سنگینی کرد. او را به این حرفها چه کار! خدا او را لعنت کند.حضرت علی (ع) بندهی صالح خداوند وبرادر رسول خدا بود و به هیچ مقامی نرسید، مگر از راه اطاعت خداورسول خدا و رسول الله هم به هیچ مقامی نرسید، مگر از راه اطاعت خداوند».
امام صادق (ع) میفرمایند:«ما اهل راستگویانیم واز دروغ گویی که به ما نسبت دروغ دهد، ایمن نیستیم، مسیلمه به رسول خدا که از همه مردم راستگوتر بود، دروغ بست. عبدالله بن سبا به امیر المومنین که بعد از رسول خدا از همه راستگو تر بود، دروغ بست وبرای اثبات دروغ خود نیز، فعالیت میکرد. او همچنین بر خدا هم افترا بست» (رجال کشی، 1379: 324/1).
عمار دهنی گوید: شنیدم ابا طفیل میگفت: مسیب بن نجیه درحالی که آماده درگیری با عبدالله بن سبا بود، به نزد امیر المومنین آمد. پس حضرت به او گفتند: چه شده است؟ مسیب گفت: ابن سبا به خدا و رسولش دروغ میبندد. امام فرمودند چه میگوید؟ مسیب جواب داد،ولی من نشنیدم چه گفت و شنیدم که امیرالمومنین فرمودند: هیهات، هیهات. دور است و غضب کرد! اما کسی که سوار شش ماده تندرو است و کمر شتر را با تنگ بسته، به سوی شما میآید در حالی که نتوانسته حج وعمره خود راتمام کند واو را میکشند ومنظورحضرت، حسین بن علی بود (بغدادی 1379: 17-16).
نتیجهگیری:
دو فرقهی غالی که بدانها اشاره شد هر دو مورد لعن ائمه هستند و آسیبهایی که این دو فرقه به اسلام و به خصوص تشیع زدند بسیار زیاد بود. به حدی که ائمه گفتند اگر اینها نبودند علمهای فراوانی را آموزش میدادیم و یا تهمتهایی که اهل تسنن به تشیع زدند که پیروان علی (شیعه) از یهود است از جمله آسیبهای آنها است.
از نکات قابل ذکر فتوای فقها درباره آنان است که آنان را کافر دانستهاند پس نه تنها آنان شیعه نیستند بلکه مسلمان هم نیستند.
جالب اینکه هم اکنون آنان در سرزمینهای اردن و دمشق هستند و عقاید خویش را پنهان داشتهاند. حضرت فاطمه وامام حسن وامام حسین (علیهم السلام) را لعنت کرده و برابن ملجم را به خاطر بیرون آوردن روح الوهیت علی درود میفرستند.
فهرست منابع :
ابن خلدون، عبدالرحمن (1336)، تاریخ ابن خلدون ، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب 44.
ابی خلف الاشعری القمی، سعد بن عبدالله (1963)، المقالات والفرق ، تهران ، موسسه مطبوعاتی عطایی
الاعلمی الحائری، محمد حسین (1413)، دایره المعارف الشیعیه العامه بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات
الغریری ، السامی (1424)- الجذور النفسیه للغلو والغلاه ، قم ، دلیل ما
بغدادی، ابو منصور عبدالقاهر (1333)، الفرق بین الفرق ، بی جا ، اشراقی
تستری، محمد تقی(1418)، قاموس الرجال ، قم ، موسسه نشر اسلامی
حبیبی مظاهری، مسعود (1383)، دایره المعارف بزرگ اسلامی مدخل بیان ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
حسنی رازی، مرتضی بن داعی (1364)، تبصره العوام فی معرفه المقالات الانام ، تهران ، اساطیر
حسینی بغدادی، محمدجواد (1379)، عبدالله بن سباء واقعیت ناشناخته، به ترجمه جعفر فاضل ، مشهد ، هاتف
حسین دشتی، مصطفی (1385)، معارف ومعاریف مدخل عبدالله بن سبا، تهران ، موسسه فرهنگی آرایه
دهخدا ، علی اکبر (1377)، لغت نامه دهخدا مدخل سبائیه ، تهران، دانشگاه تهران
روحانی، محمد حسین (1381)، دایره المعارف تشییع مدخل بیان الادیان، تهران، شهید سعیدمحبی
شهرستانی ، ابوالفتح محمدبن عبدالکریم، (1361)، توضیح الملل، بی جا، اقبال
عبدالجبار ، قاضی بن حسن( بی تا)، المغنی ، بی جا ، المصریه
عسقلانی ، علی بن حجر(1390)، لسان المیزان، بیروت، موسسه الاعلی للمطبوعات
عسگری ، مرتضی (1392)، عبدالله بن سبا واساطیر اخری، به ترجمه محمد صادق نجفی وهاشم هریسی، بیروت ، مجمع علمی اسلامی
کشی ، محمدبنعمر( 1382)-رجال کشی ، تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
مشکساران ، شهلا (1381)، دایره المعارف تشییع مدخل سباء ، تهران ، شهید سعیدمحبی
مشکور، محمد جواد (1976)،تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن 4، تهران ، اشراقی
مصاحب ، غلامحسین (1345)،دایره المعارف فارسی ، تهران ، فرانکلین
نمازی شاهرودی ،علی 1415- ، مسدرکات علم رجال الحدیث ، تهران ، ابن المولف علی نفقه مسجدالغدیر
نوبختی ، حسن بن موسی 1361-، فرق الشیعه ، به ترجمه محمد جوادمشکور، تهران ، علمی و فرهنگی