عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول فصلنامه علمی تخصصی محفل شماره سیزدهم و چهاردهم آثار برگزیده طاهره سترگ/نقش زنان تحصیل کرده علوم دینی در تربیت فرزندان بر مبنای سبک زندگی اسلامی
.:: نقش زنان تحصیل کرده علوم دینی در تربیت فرزندان بر مبنای سبک زندگی اسلامی ::.



چکیده


مقاله حاضر با هدف افزایش آگاهی زنان، از نقش سازنده خود و جهتدهی آنها به سوی اسلاممداری، در پیش گرفتن سبک تربیت اسلامی، از منظر انسانشناسی دینی و با بهرهگیری از آرای حضرت امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری(ره) و دیگر اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان است. بر این اساس، توجه به جایگاه مادری و تأثیر نقش او به عنوان یک زن بر تربیت کودک، بر مبنای ترویج فرهنگ اسلامی، ضروری است؛ چراکه در ساماندهی گستره مباحث اسلامی، هرگز نمیتوان با جزئینگری، فرامین شریعت را تحلیل کرد؛ بلکه لازم است در اطراف مجموع نظام معرفتی اندیشه کرد. این پژوهش با استناد به منابع معتبر، به روش توصیفی، اسنادی و تحلیلی، به بررسی نقش زیستی، نقش روانی و نقش اجتماعی، فرهنگی زنان میپردازد. نتایج حاصل از این بررسی، حاکی از آن است که یکی از مهمترین علل توسعه و ترویج سبک زندگی اسلامی، ارزشگذاری هنجارها و نهادینه نمودن ارزشهایی است که زنان تحصیل کرده علوم دینی به عنوان مادر، بذر وجودی آن را در ضمیر بیآلایش اطفال به ارمغان میگذارند.


واژگان كلیدی: سبک زندگی اسلامی، نقش تربیتی مادر، تربیت دینی، امام خمینی، مقام معظم رهبری(ره).


 


مقدمه


امکاناتی که در درون خانواده برای فرهنگسازی وجود دارد؛ مانند روابط مودّتآمیز اعضای خانواده که بهراحتی خطاها و کاستیها را در خود هضم میکند و عرصهای برای رشد و اعتلای افراد فراهم میسازد و نیز تأثیرپذیری از رفتار والدین که با مکانیسمی منحصر بهفرد انجام میپذیرد، همه از ابعاد و انواع امکانات بالقوه و بالفعل این نهاد اجتماعی محسوب میشوند؛ از این رو با امعان نظر به اهمیت مسئله در سبک زندگی اسلامی که فرمایش بزرگان نیز مؤیّد آن میباشد، تلاش نگارنده بر آن است تا نقش زنانی را که دارای تحصیلات علوم دینی هستند و اثرگذاری آنها بر فرزندانشان در نهایت، موجب توسعه سبک زندگی اسلامی میگردد، مورد بررسی و تبیین قرار دهد. البته به مقتضای بحث، گاه از نقش تأثیرگذار پدر خانواده نیز بر رسالت زنان تحصیلکرده علوم دینی، سخن به میان میآوریم.


    بنابراین، سئوال اصلی اینگونه طرح میشود که زنان تحصیلکرده علوم دینی، چگونه میتوانند به تربیت فرزندان خویش بر مبنای سبک زندگی اسلامی در محیط خانواده یاری رسانند؟ در عین حال، باید به این نکته اذعان کرد که متون اصلی اسلام، به طور مستقیم به تبیین نقش زنان تحصیلکرده علوم دینی بر ارزشگذاری سبک زندگی اسلامی در تربیت فرزندان نپرداختهاند؛ برای مثال در بعضی روایات اسلامی، تنها به برتری علمی بعضی از زنان نسبت به مردان اشاره شده است. حتی درباره دوران ظهور حضرت مهدی(عج)، روایاتی وجود دارد که از منتهای قدرت علمی، توانایی و غلبه عقلی زنان سخن گفته و به مبرز بودن زنان در عرصه فقاهت و دینشناسی شهادت میدهد تا آنجا که زنان در خانهها با کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) قضاوت می کنند.


با تأمل در مجموعه احکام و توصیههای دینی و مفروضات، ملزومات و لوازم آنها میتوان دیدگاهی را استنباط کرد که دربردارنده تبیینی چندنقشی است؛ بدین لحاظ نقشهای گوناگون آن را بر اساس آنچه از گزارههای دینی و گاه نظریههای علمی و روانشناسی مرتبط با آن برمیآید و در قالب یک چارچوب نظری منسجم، بازبینی و سپس تحلیل مینمائیم. بر این اساس، مقاله حاضر، متشکّل از سه بخش است: بخش نخست، به بررسی مجموعهای از نقشهای زیستی اثرگذار زنان تحصیلکرده، بر فرزندان در ترویج فرهنگ دینمداری میپردازد. بخش دوم، نقشهای روانی اثرگذار زنان را بر فرزندان شامل میشود. بخش سوم نیز مجموعهای از عوامل اجتماعی را در فرآیندی از کنشهای متقابل، بررسی مینماید که موجب شکلگیری نقشآفرینی زنان تحصیلکرده در ترویج فرهنگ اسلامی بر مبنای احیای مفاهیم دینی و قرآنی میگردد.


نقش زیستی زنان


اسلام در سبک زندگی خود، وجود برخی پیشزمینههای فطری را برای تمایز جنسیتی نقشها، بدون پذیرش خصلت جبرگرایانه، برای هر یک از والدین (زن و مرد) تأیید کرده است. اما در عین حال، موانع بیرونی قادرند تأثیر آنها را متوقف یا زایل سازند؛ مانند تفاوت در قدرت جسمی و نیز اقتضائات نقشهای مادری؛ همچون بارداری، زایمان و شیردهی که در نخستین سالهای زندگی کودک، با ترشّح هورمون پرولاکتین (حسینی و دیگران، 1381: 102-101) در دوران بارداری، زنان را آماده ایفای وظایف مهم مادری و حمایت و مراقبت از نوزاد میکند که این خود، نمایانگر نقش مراقبتگرایانه مادران میباشد.


بنابراین یک زن بهمثابه مادر از حیث تأثیر محیطی، نقش تعیینکنندهای دارد؛ زیرا همانند پدر، به عنوان یکی از اعضای مهم خانواده، در تأمین فضای عاطفی و ایجاد محیط امن و آرام برای فرزندان مؤثر است و از این مهمتر نقش بسیار تعیینکننده او از هنگام انعقاد نطفه تا رسیدن کودک به سنّ آموزش و رفتن به مدرسه میباشد که در مقایسه با نقش پدر در این مقطع، بسیار بااهمیتتر است؛ زیرا مادر در دوران جنینی، مستقیمترین و پایدارترین نقش را داراست. جنین به صدای مادر که مثلاً بلند، کتاب [و یا قرآن] میخواند و... عادت میکند. علاوه بر این، جنین حرکات مادر را حس مینماید؛ حرکت ناگهانی، سبب پرش او میشود و قدم زدن منظم، او را آرام میکند. اگر مادر، ترس یا اضطراب بالایی داشته باشد، ضربان قلب جنین سریعتر شده و حرکات او افزایش مییابد (حسینی و دیگران، 1381: 102-101؛ به نقل از: دی پیترو و همکاران، 2002).


پس از تولّد نیز مادر، نخستین فرد نزدیک به کودک است که با کودک، تماس مستقیم دارد. بر این اساس، امام خمینی(ره) میفرماید: «اول مدرسهای که بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب، بچه خوب تربیت میکند و خداینخواسته اگر مادر، منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر، منحرف بیرون میآید» (امام خمینی، 1385، ج7: 283). در واقع، زندگی کودک با ارتباط زیستی میان او و مادرش آغاز میشود. این تأثیر بهویژه در دو سال شیرخوارهگی به اوج میرسد؛ چرا که شیر مادر به عنوان مهمترین منبع تغذیه کودک، علاوه بر تأثیر اساسی در تأمین سلامت زیستی کودک میتواند در شکلگیری حالات روانی و اخلاقی او نیز مؤثر باشد؛ از این رو در سیره تربیتی معصومین(ع)، بهخصوص امام علی(ع) بر نقش و اهمیت شیر مادر و نیز انتخاب دایه شایسته، بسیار تأکید شده است که توضیح آن در بحث عوامل روانی بیان خواهد شد.


تحقیقها نشان میدهد که انسانها، بیشتر محصول ساختار طبیعی خود هستند تا قربانی الگوهای کلیشهای اجتماعی (حسینی و دیگران، 1381: 84)؛ بدین لحاظ، یکی از روانشناسان مینویسد: «از حکیمی پرسیدند: از چه زمانی تربیت را باید آغاز کرد؟ در پاسخ گفت: از بیست سال قبل از تولد و اگر به نتیجه لازم نرسیدید، معلوم میشود که باید زودتر از آن شروع میشده است» (زیبایینژاد، 1388: 55-54). بنابراین، مرد و زن؛ یعنی پدر و مادر، هر دو مسئول هستند و این چنین است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هرکس که متولّد میشود، بر فطرت (توحید) متولد می شود و پدر و مادر هستند که فرزند را یهودی یا مسیحی میگردانند» (مجلسی، 1374، ج5: 296) و این به آن معناست که غالباً مادران از طریق ژنتیک و همچنین نقش حمایتگرانه خود، قادرند کودکی را دینمدار و یا بیعلاقه به دین، تربیت کنند و پدران علاوه بر مسایل ژنتیک، در تسرّیبخشی امور طبیعی مردانه؛ چون اقتدار و قوام بخشیدن به حیطه زندگی خانوادگی خود و تأثیر آن بر دینداری فرزندان، مؤثر واقع می شوند.


با امعان نظر به اهمیت مسئله، بسیاری از برنامهریزیهای مغز، در نظریههای علمی به دست آمده، پیش از تولد صورت میگیرد (پیس و باربارا، 1384: 29-28). مسعودی در مروجالذهب مینویسد: «در جنگ جمل، محمد بنحنفیه پرچمدار سربازان حضرت علی(ع) بود حضرت نزد او آمد و فرمود: چرا حمله نمیکنی؟ او گفت: من منتظر تمام شدن تیرهای آنان هستم و بعد حمله میکنم. آنگاه محمد حمله کرد و در بین تیراندازی و نیزه انداختن، دچار تردید گردید و از حمله ایستاد. دوباره حضرت نزد او آمد و با شمشیرش به او زد و فرمود: أدرکک عرق من أمّک (یعنی: رگِ (ژن) مادرت تو را فراگرفت؛ کنایه از اینکه مادرت، شجاع و از قبیله شجاعان نبوده و تو از او ترسویی را به ارث بردهای). سپس حضرت، خودش پرچم را گرفت» (نجفی، 1400، ج42: 98).


حضرت علی(ع) همچنین در سخنی به نقش وراثت (قبل از تولّد)، در تربیت اشاره نموده و فرموده است: «أولی الناس بالکرم من عرّقت فیه الکرام» (مجلسی، 1374، ج71: 114)؛ سزاوارترین مردمان به بزرگواری، کسی است که بزرگواران در او ریشه دارند. بر همین اساس است که نقل شده از زن مجنون، طلب فرزند نکن؛ چرا که وراثت از طریق ژن مادر به فرزندش انتقال مییابد. حضرت در سخنی دیگر میفرماید: «الشقی شقی فی بطن أمّه و السعید سعید فی بطن أمّه» (مجلسی، 1374، ج5: 157)؛ بدبخت كسی است كه در رحِم مادر، بدبخت شده باشد و خوشبخت كسی است كه در شكم مادر، خوشبخت شده باشد؛ از این رو توصیه شده با خاندان صالح، وصلت کنید؛ زیرا نژاد، انتقالدهنده اخلاق به فرزندان است (متقی هندی، 1409، ج16: 295) و نیز فرمود: «زنان، شبیه برادر و خواهرانشان بچه میزایند» (همان).


چهبسا وراثت میتواند کودک را به سه صورت، تحتتأثیر قرار دهد: نخست آنکه میتواند کودک را تربیتپذیر یا تربیتناپذیر کند (کودکی که دارای عقبماندگی ذهنی و... به دنیا میآید، قابلیت تربیت ندارد؛ اما کودکی که از لحاظ ذهنی در سطح متوسط یا بالاتر است، بهآسانی قابل تربیت دینی است). دوم آنکه وراثت، تأثیر مستقیم بر آموزش معارف دینی دارد؛ به این معنا که میزان بهره هوشی افراد، بر میزان پیشرفت آنها در تربیت دینی تأثیر میگذارد. سوم آنکه وراثت میتواند موجب پیدایش برخی صفات در فرد شود؛ از این رو اگر این صفات با صفات مورد نظر اسلام همخوانی داشته باشد، کار تربیت دینی را آسان میکند و اگر چنین نباشد، موجب دشواری تربیت خواهد بود.


همچنین نهتنها والدین، بلکه پدربزرگها و مادربزرگها، باید مواظب رفتار و اخلاق خود باشند، تا نسلهای آینده، دینمدار گردند؛ زیرا یکی از قوانین ثابت و مسلّمی که هم دین آن را تأیید کرده و هم علم، قانون وراثت و انتقال ویژگیهای جسمی و اخلاقی والدین و حتی اجداد به فرزندان است (میرزایی، 1386: 46)؛ بدین لحاظ در ترویج سبک زندگی اسلامی (طبق نگاه دینی) باید از سالها قبل از پیدایش فرزند، برنامهریزی نمود و خود را با روحیه دینی بارآورد تا فرزندانی دینمحور تربیت نمود.


یکی دیگر از تفاوتهای زیستشناسی زن و مرد که مرتبط با عوامل فیزیولوژیک؛ مانند کوچک بودن اندازه مغز زن و ضعیفتر بودن قلب، شریانها، اعصاب و عضلات وی در مقایسه با مرد است، تأثیرگذاری بر فرزند از جهت غلبه تعقّل در مرد و غلبه عواطف در زن میباشد؛ از این رو زنان بنا بر آمارهای جهانی، هیچگاه نتوانستند در مشاغلی؛ مانند قضاوت، مدیریت سیاسی، فرماندهی سپاه جنگی و... با مردان رقابت کنند (طباطبایی، 1384: 55و59). بنابراین، نوع تربیت فرزند و گستره آن؛ یعنی کیفیت و کمّیتاش بر ترویج سبک زندگی اسلامی برای زنان و مردان متفاوت است. استعدادهای طبیعی مرد؛ همچون توانایی جسمی، سختکوشی، خشونت و... او را در جایگاه نانآور و پاسبان خانواده قرار داده است. مهر و عطوفت، ظرافت و لطافت طبع، صلحجویی، رقّت قلب، شکیبایی و... به زن وظیفه مادری، تربیتی و پرورشی بخشیده است؛ از این رو زن میتواند با زنانگی و ظرافت، علوم دینیِ فراگرفته خود را در فرزند و اطرافیاناش پرورش دهد تا در توسعه سبک زندگی اسلامی در جامعه، سهیم باشد.


نقش روانی زنان


کودکان به طور طبیعی، خواهان رابطهای آزاد و چندسویه با مادران خویشاند. روانشناسان بر این باورند که علت علاقه کودک به مادر خود، آن است که مادر، نیاز او را به غذا و مکیدن را در دوره نوزادی برآورده کرده است (برن، 1379: 60). با این حال، مطابق با آزمایشهایی که هارلو    بر روی دستهای از میمونها انجام داد، دریافت که مادر بودن در درجه اول، تغذیه کردن کودک نیست؛ بلکه لمس کردن، حسّ راحتی و امنیت خاطر دادن و در آغوش گرفتن است که هارلو، آن را آرامش تماسجویانه یا عشق مینامد. نوزاد میمون برای رشد کردن و سلامت روانی، نیازمند تعامل با موجودی جاندار و متحرّک است.


یک مادر در طول روز به دهها دلیل، مرجع فرزنداناش است. افزون بر اینکه موفقیت در مادری، به چگونگی برقراری رابطه مادر و فرزند از نظر روشهای پیشگرفته، سطح تحمّل و مدارای مادر و قدرت تربیت وی بستگی دارد. تفاوتهای کودکان در استعدادها و حتی اختلالهای روانی و رفتاری در اینباره، بسیار تأثیر گذارند؛ از این رو در شریعتهای آسمانی، بهویژه دین اسلام، به زنان آگاهی داده میشود که به جای قیمتگذاری مادی (ایده دستمزد مادری)، بر سپاس الهی و پاداش معنوی در ازای مادریشان توجه نمایند. امام زینالعابدین(ع) نیز ضمن بیان گوشهای از زحمات طاقتفرسای مادر در مسیر رشد و تربیت فرزند میفرماید: «هرگز کسی را به تنهایی، یارای سپاس و تقدیر از مادر نیست، مگر اینکه از خداوند، توفیق انجام دادن این وظیفه را بطلبد» (ریشهری، 1381، ج3: 712).


در واقع اساس و پایه اصلی شکلگیری شخصیت انسان، در کودکی و بهخصوص هفت سال اول زندگی است؛ همان دوران حساسی که کودک در کنار والدین به سرمیبرد و رشد میکند. حضرت علی(ع) به فرزند بزرگوارش، امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «قلب کودک، مانند زمین بیگیاه است؛ هرچه بر او عرضه شود، می پذیرد؛ به همین جهت من قبل از اینکه قلب تو سخت شود و دلت مشغول گردد، به تأدیب تو اقدام نمودم» (نهجالبلاغه:نامه31). مهمترین دلیل اهمیت تربیت در کودکی، این است که قلب کودک که باید «عرشالرحمن» گردد، در این دوران، خالی از هر چیزی است و هنوز به سیاهی و پلیدی گناهان، آلوده نشده است. در این سالها، اندیشه و دل کودک، مانند زمینی است که هنوز بذری در آن کشت نشده و هرچه در آن بکارند، به بار خواهد نشست. دلیل دیگر، اینکه در این دوران، هنوز ذهن کودک به آموزشهای بیفایده و مسایل معیشتی و دنیوی، مشغول نگردیده است.


در این میان باید توجه داشت که این سخن، به معنای سلب مسئولیت از پدران در زمینه تربیت فرزند نیست. مرد پس از تولّد فرزند، باید باید رابطهای صمیمانه با همسرش داشته باشد و به هیچ عنوان به او بیحرمتی نکند؛ زیرا حقوق فرزندان در اینجا نیز مطرح میشود؛ چراکه مهرورزی مرد به همسرش، پشتوانه محکمی برای تربیت فرزند از طریق مادر به لحاظ روحی- روانی خواهد بود. به گفته محققان و روانشناسان، زن بیشتر از اینکه بخواهد رئیس و بالادست باشد، میل دارد مرئوس و زیردست بوده و در زندگی، به مرد تکیه کند (محمدی، 1372: 48-46)؛ بدین لحاظ طبیعت زن، بیشتر پناهجوست (مطهری، 1376: 174) و شاید طبق آیات بر همین اساس، قوامیت به معنای مدیریت، سرپرستی و به عهده گرفتن امور دیگران است، نه به معنای ریاست (رک.به: بستان، 1390: 93-92؛ حکمتنیا و دیگران، 1386، ج2: 54و58-57).


بنابراین، زن با نشاط و شادمانی بیشتری به وظیفه تربیت فرزند و مراقبت از کودک در مسیر رشد جسمانی، روانی و عاطفی که خداوند، آن را بر عهده مادران نهاده است، میپردازد و اینچنین از هرگونه اضطراب و افسردگی به دور خواهد بود؛ زیرا مرد مطابق با آیات قرآن کریم، بهخوبی بر نقش همسرش واقف است و او را بر این امر، تشویق نموده و یاری میرساند.


رشد طبیعی و روانی کودک در وهله نخست، به وجود مادر وابسته است و تا مدتی طولانی، وی عمدهترین نقش را در زندگی کودک ایفاء میکند. رابطه کودک با مادر، نخستین عامل رشد و تکامل وی به شمار میرود و در او، علاقه به اشخاص دیگر را پس از تماس با مادر و افراد دیگر خانواده (نزدیکان) برقرار میسازد. مادر، نخستین واسطه بین کودک و زندگی اجتماعی است. از سخنان گرانمایه پیامبر اکرم(ص) در کتاب شریف المحجّهالبیضاء میتوان چنین استفاده کرد که مادر بیش از پدر، به ابراز عواطف نسبت به فرزند خود میپردازد و درباره رشد و تکامل او بیشتر جدّیت به خرج میدهد (فیض کاشانی، 1426، ج3: 435). زن، مظهر عاطفه، مهر و محبت است که اینها همگی، از مظاهر جمال حقاند؛ بهطوری که خمیر مایه اصلی رشد و تربیت نسل صالح را تشکیل میدهند.


زن به جهت رسالت اصلی خود که تولید مثل و پرورش کودک در دامان پرمهر و محبت خویش است، باید روحیات لطیف و ظریف و در عین حال، انعطافپذیر داشته باشد؛ بدین جهت مردان از لحاظ عواطف انسانی در مقایسه با زنان بهشدت، ضعیف هستند (هاشمی رکاوندی، 1370: 61-60)؛ زیرا زن به دلیل وجود عاطفه، بیشتر از نعمت حسّ دیگرخواهی برخوردار است و این حس، [طبق تربیت دینی] او را از امیال غریزی و میدانی دور ساخته، به محور وارستگی روحی و معنوی نزدیکترکرده و همین احساس، او را به تعالیم مذهبی [و اجرای سبک زندگی دینی] متمایلتر میسازد (حسینی و دیگران، 1381: 427). زنِ آشنا به علوم دینی با تعدیل عاطفه خود و حتی غلبه بر آن، برای حفظ اسلام که از اهم واجبات است، اقدام به امر به معروف و نهی از منکر فرزندان خود در راستای دینمداری مینماید.


روانشناسان اجتماعی بر این باورند که زنان، به مراتب بیش از مردان نفوذپذیرند؛ بهویژه در موقعیتهایی که زیر فشار دیگر اعضای گروه باشند، آسانتر از مردان، تحتتاثیر قرار گرفته و تغییر عقیده میدهند (هاشمی رکاوندی، 1370: 106). پروفسور ریك، روانشناس مشهور آمریكایی میگوید: «یك مرد همیشه می‏خواهد كه زن مورد علاقه‏اش را به دین و ملّیت خود درآورد. برای یك زن همانقدر كه تغییر دادن نام خانوادگیاش بعد از ازدواج، آسان است، عوض كردن دین و ملّیت به خاطر مردی كه دوستش دارد، آسان‏ است» (مطهری، 1376: 167-166). از آنچه گفته شد، چنین استفاده میگردد که زن از مرد، مذهبی‏تر، پرحرف‏تر، ترسوتر و تشریفاتی‏تر است (همان: 165-164)؛ بهگونهای که گرایش به دین در میان زنان، بیشتر از مردان است و آنها در امور دینی، فعالیت بیشتری دارند (شعارینژاد، 1373: 25).


همچنین شیر مادر، بهخصوص اولین شیر او تأثیر بسزایی در رشد عاطفی و آرامش روحی فرزند ایفاء میکند و شیر او طبیعت طفل را تغییر میدهد (حرّ عاملی، 1416، ج21: 468). حضرت علی(ع) میفرماید: «نگاه کنید کدام زن به فرزند شما شیر میدهد؛ زیرا فرزند بر آن رشد میکند»؛ «همچنان که برای ازدواج، همسر انتخاب میکنید، برای شیردادن به فرزندانتان نیز دایه انتخاب نمایید؛ زیرا شیر، سرنوشت را تغییر میدهد»؛ «شیر، طبع انسان را تغییر میدهد»؛ «از دادن شیر زنان فاحشه و دیوانه به فرزندانتان بپرهیزید؛ زیرا شیر تأثیر میگذارد» و نیز «از زنان کودن و نادان، طلب شیر برای فرزندانتان نکنید؛ زیرا شیر بر سرنوشت غلبه میکند» (مجلسی، 1374، ج103: 324-323).


بنابراین، روحیات مادر بر فرزند، تأثیرگذار است. شیردادن اگر با عصبانیت و هیجانات روحی باشد، بر استعداد و نشاط کودک تأثیر گذاشته و او بینشاط و دلمرده خواهد شد. پس برای معنوی شدن زندگی، طبق آموزههای اسلامی، بهتر است هنگام شیر دادن، مادر باوضو و بانشاط باشد. مادرِ آگاه به علوم دینی وظیفه دارد که به مراقبت همهجانبه فرزندش پرداخته؛ به او محبت کرده و او را نوازش بپردازد؛ پشتیبان او باشد تا احساس ضعف و خلأ نکند؛ اما در عین حال، نباید در مراقبت خود دچار افراط شود؛ زیرا در غیر این صورت، فرزندش، اعتماد به نفس و استقلال خود را از دست خواهد داد. زنی میتواند پاسخگوی فرزندش باشد که علم و آگاهی از پرسشهای کودکش را داشته باشد؛ از این رو غالباً زن آشنا به علوم دینی، با اندک تفکّری در آنچه آموزش دیده، قادر است آموختههای خود را با ظرافت به فرزندش منتقل و برای او ارزشگذاری نماید.


هنگامی که کودک در پاسخ به سیر شدن، لبخند کمرنگی میزند، ممکن است مادر هم به او لبخند بزند. خیلی زود رفتار کودک، شرطی میشود؛ بهگونهای که اگر مادر میخواهد به او لبخند بزند، باید خودش هم لبخند بزند. بنابراین به مادر، لبخند پررنگتری میزند و رفتار مادر هم که شرطی شده، با پاسخی؛ مثل در آغوش گرفتن کودک، کودک را لبخندهای عمیقتر، تشویق میکند. به مرور زمان، این کودک تبدیل به بچهای خندان و شاد، نوجوانی اجتماعی و سپس بزرگسالی مهربان و صمیمی که محبت با اطرافیان را در حیطه فعالیتهای خود قرار میدهد، میگردد و همه اینها به دلیل همان شرطی شدن عامل اولیه و تقویت متناوب است. حال که زن به همین سادگی در آینده کودک خود اثرگذار است، پس قطعاً اگر بخواهد، میتواند از همان طفولیت، کودک را با مفاهیم دینی و مذهبی آشنا کند (به شیوه عملی یا لفظی)؛ بدین لحاظ جای تعجب نخواهد بود که تأثیر آن را در بزرگسالی فرزندش مشاهده کند و بر این اساس خود فرزند نیز ادامهدهنده راه مادرش باشد.


در روایتی از رسولالله(ص) آمده است: «خداوند رحمت کند پدر و مادری را که به فرزندشان کمک کنند تا به آنان نیکی ورزد» (حرّ عاملی، 1416، ج15: 193). در روایتی دیگر از امام جعفر صادق(ع) سؤال شد: یک والد چگونه میتواند به فرزندش در جهت نیکی کردن به او کمک کند. آن حضرت در پاسخ فرمود: «به هر میزان که انجام کار برای او میسّر شده، از وی بپذیرد و آن را که توانایی انجاماش را نداشته، بر او ببخشد و او را به کارهای دشوار وادار نکند و از سختگیری با وی بپرهیزد» (حرّ عاملی، 1416، ج8: 270).


بر این اساس، نوع سخنان و گفتگوهایی که در خانواده میان والدین و دیگر اعضاء مطرح میشود، نوع رفتارهایی که در خانواده انجام میگیرد و نوع تلقّی و انتظار والدین و خانواده از تربیت کودک، در شکلگیری شخصیت دینی کودک تأثیر بسزایی دارد.


نقش اجتماعی زنان


یادگیری اجتماعی، فرآیند پویایی است. هیچ کودکی، دوچرخهسواری را از طریق خواندن نوشتههای کتاب و مجله نمیتواند بیاموزد. اگر مادری، تنها به طور ذهنی با اصول دوچرخهسواری آشنا باشد، اما تجربه علمی نداشته باشد، نمیتواند به کودکاش آموزش بدهد و باید برای مثال، از همسر دوچرخهسوارش بخواهد این کار را انجام دهد. همچنین تمام نهادهای مؤثر در جامعهپذیری، ضمن قبول جنس بیولوژیک افراد، از دوران کودکی، رفتار متفاوتی را از جنس مذکّر و مؤنّث میطلبند: پسران، رفتار آمرانه داشته باشند و دختران با توجه به شغل مادری، شیوه ملایم در پیش گیرند. بسیاری از مدافعان حقوق زنان در آمریکا، پیرو تحقیقات کمارزش کارل گلیگال از نظر مستندات می‏کوشند که در تربیت پسران به نحو عجیبی دخالت کنند. دادن عروسک به پسران برای بازی گرفتنِ هرگونه فرصت برای تحرّک و بازی‏های پرجستوخیز، بخشی از این روش‏هاست. آنها معتقدند پسران بهشدت نیازمند یادگیری رفتارهای دخترانه‏اند.


علامه طباطبایی در بیان ضرورت صفات دو جنس (زن و مرد) برای حیات سالم بشری بر اساس نظامی احسن، سخن قابل توجهی دارد (رک.به: طباطبایی، 1348، ج3: 175و181و184و231-230؛ ج4: 346)؛ از این رو واقعنگری‏ یکی از مزایای مهم فقه اسلامی است. اسلام، دین زندگی است و در اندیشه جهانی خود، برنامه عمل میلیاردها انسان را تهیه دیده است. بنابراین هم به خصوصیت فرد انسانی توجه دارد که از نقص به سوی کمال می‏رود، غرایز مختلف دارد و با عوامل پیرامونی، مرتبط و از آنها متأثر است و هم به واقعیات اجتماعی. واقعیات اجتماعی حتی اگر مثبت هم نباشند، واقعیت‏های جاری قلمداد میگردند. تا وقتی هستند، واقعیت‏هایی‏اند که نباید از نظر دور داشته شوند؛ به عنوان نمونه، تکفرزندی باعث میشود فرزند، راه کنار آمدن با جامعه را تمرین نکند و جامعهپذیریاش برای همسفرهگی شکل نگیرد درست است که هر کودکی میتواند یاد بگیرد، اما هر کودکی هر چیزی را در هر زمانی نمیتواند بیاموزد (زیبایینژاد، 1388: 72-71).


اسلام مى‏خواهد رشد فكرى، علمى، اجتماعى، سیاسى و از همه بالاتر، معنوى زنان‏، به حدّ اعلى برسد و وجودشان براى جامعه و خانواده‏ى بشرى، به عنوان یك عضو، حدّ اعلاى فایده و ثمر را داشته باشد. همه تعالیم اسلام؛ از جمله مسئله‏ى تأثیرگذاری زنان بر ترویج سبک زندگی اسلامی، طبق مقتضیات زمان، بر این اساس است (بیانات مقام معظم رهبری(ره) در تاریخ 26/10/1368). پس مادری کردن؛ یعنی «انسانسازی» و این به معنای گره زدن آینده بشریت با نقش تعیینکننده زنان در جامعه میباشد. اگر زنان به انقلاب نپیوسته بودند، انقلاب پیروز نمى‏شد؛ جوانان براى پیوستن به صفوف انقلاب، از خانهند، مردان این‏طور آزادنه در صفوف انقلاب، جان‏فشانى نمى‏كردند. نقش زن در انقلاب، هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم، یك نقش برجسته و مجموعاً نقشاول است؛ در جنگ هم همین‏طور بود (بیانات معظمله در تاریخ 22/8/1370)؛ برای مثال نقش زنی مانند امسلمه را به یاد آوردید که در صلح حدیبیه، رسول خدا با او مشورت نمود و نظر او را پسندید و به آنچه گفته بود، عمل کرد (صادقی اردستانی، 1388: 257).


با نگاهی به مؤلفههای جنسیتی اسلام در دوران دفاع مقدس، میتوان دریافت که زنان برای حفظ کیان اسلام، در پشت جبهه خدماتی؛ چون فعالیتهای پرستاری، اهدای خون، گردآوری تجهیزات پزشکی، به راه انداختن گروه انصار مجاهدین و... را انجام میدادند و این، خود نشان از نقش بارز زنان در ایجاد حساسیتهای اجتماعی دارد. در این میان، مردان نیز با حمایت مادران و یا همسران خود، در جبهههای نبرد، حماسهآفرینی میکردند. قابل توجه است که طبق تحقیقات  مشهور مارگارتمید، خُلق و خوی متفاوت مردانه و زنانه، خصلت جهانی ندارد و تابع ویژگیهای فرهنگی است (Kammeyer, 1989: 331)؛ از این رو نیاز است تا با فرهنگسازی دینی و روانه کردن زنان به فراگیری علوم دینی، به ساماندهی دگرگونیهای ارزشی و عمق دادن به باورهای صحیح و گسترش آن دیدگاهها، تأثیر عمیق این امر بر همزیستی پدران و مادران و سپس ایجاد روحیه متوازن اسلامی پرداخته شود.


طبق تجربه مادر از آشنایی با مباحث دینی، او سعی میکند در رفت و آمدهایش به اماکن مقدس یا مساجد، کودکاش را آزاد گذارده تا به بازیهای دلخواهاش بپردازد. محیطهای معنوی از لحاظ فطری، بسیار سازنده و نشاطآورند. او اجازه میدهد فرزندش، شیرینترین خاطرههایش را در این محیط، تجربه کند. نمونه دیگر، بحث تکافل خانوادگی است. در تکافل، حقوق، واجبات، مزایا و تکالیفی وجود دارد که زمینهساز ایجاد اعتماد متقابل و اطمینان به زندگی و آینده و توجه به کارکرد اخلاق و تربیت خانواده و احساس آرامش میباشد. حقوق، آخرین راهحل است و سلامت خانواده در سایه اخلاق و تربیت صورت میگیرد؛ همچنانکه در ماده 1104 قانون مدنی آمده است: «زوجین باید در تشدید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند».


مطابق با قوانین اسلامی، فقط مادر است که میتواند نگهداری فرزند و کودک را به عهده گیرد و تنها عاطفه پدری است که می تواند مخارج کمرشکن او و مادرش و نیز هزینههای خانه را بر دوش کشد. اسلام علاوه بر ایجاد عاطفه، آنها را نیز به صورت صریح، مکلّف مینماید. در اصل دهم قانون اساسی میخوانیم: «از آنجا که خانواده، واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد».


در سیره حضرت فاطمه(س) آمده است: هرگاه کسی میخواست در انجام امور منزل به ایشان کمک کند، حضرت کار پختوپز را به او میسپرد و خود به فرزنداناش رسیدگی میکرد و میفرمود: «من به حال فرزندانم، مدارای بیشتری دارم و مهربانترم» (بحرانی، 1382، ج11: 356). تجربه نیز نشان داده است اغلب کودکانی که در دامان مادران خود بارور شدهاند، به مراتب بهتر و سالمتر از کودکانی هستند که در مهدکودکها رشد کرده و بزرگ شدهاند. برخی پژوهشگران، مهدکودکهای طولانیمدت را وضعیتی پرخطر برای کودکان و در نتیجه برای کلّ جامعه میدانند. آنان معتقدند رابطه کودک و مادر، رابطه تعاملی است که رفتار و فیزیک کودک را از آغاز تولد شکل میدهد و آن را تنظیم مینماید؛ مسایلی مانند شمار ضربان قلب، سطح آنزیم هورمون رشد تا تنظیم حرارت بدن، کارآیی سیستم دفاعی بدن، وضعیت روانی ذهن و... (گاردنر، 1386: 224).


سیره معصومانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) و همسرگرامیاش حضرت فاطمه زهرا(س) ، حاکی از مشارکت آنان در امر تربیت فرزندان است (نک.به: طبری، 1356: 49؛ متقی هندی، 1409، ج15: 507). پیام آیه إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ (طور:26)، این است که اعضای یک خانواده باید نسبت به یکدیگر شفیق باشند؛ یعنی به یکدیگر توجه داشته و در مورد یکدیگر، نگران باشند. علامه طباطبایی در معنای این آیه مینویسد: «همانا ما در دنیا در خانواده خود مشفق بودیم، به سعادت خانواده خود اهمیت میدادیم، به نجات آنان از خطر گمراهی میاندیشیدیم، با آنان بهزیبایی معاشرت میکردیم و آنان را به حق، دعوت و نصیحت میکردیم» (طباطبایی، 1348، ج19: 15). بر این اساس است که میزان کنترل والدین بر رفتار کودکان و راهنمایی مناسب آنها در امور دینی نیز نقش مهمی در تربیت دینی آنان دارد؛ لذا تکافل خانوادگیِ وسیع و همهجانبه به همراه نظام اسلامی در مسایل خانه، پایههای آرامش و امنیت در محیط خانوادگی را استوار میسازد (سیدقطب، 1374: 132).


مقام معظم رهبری(ره) میفرماید: «در كمتر خانواده شهیدى است كه روحیه مادر از روحیه پدر، بالاتر نباشد. در اغلب خانواده‏ها، روحیه مادر شهید از روحیه پدر شهید، بالاتر است. این، یك چیز فوق‏العاده است. این، نقش زنان مؤمن را در این انقلاب نشان مى‏دهد» (بیانات معظمله در تاریخ 1/2/1389). زن در این نقش، بهحقیقت، سِمت رهبری کودک را بر عهده دارد و تربیت از این دید، نوعی هدایت و رهبری است. مادر در این رهبری، مسئولیتی عظیم دارد؛ زیرا با القائات خود در افکار و اندیشههای او و نیز جهت دادن تمایلات و عقاید او، طرز برخوردها، آرزوها، اهداف و جنبههای اخلاقی و اجتماعی آینده او و جامعه را میسازد و زمینه را برای اصلاح یا افساد او فراهم مینماید. بر همین اساس است که امام صادق(ع) فرموده است: «بر پدران، سه چیز به جهت فرزندان واجب است: [یکی از آنها، این است که) پدر، اختیار فرزندان را به مادر بسپارد» (بحرانی، 1382، ج78: 236). مطابق با فرمایش مقام معظم رهبری(ره) : «صلاح زنان‏ در جامعه، به دنبال خود، صلاح مردان را هم مى‏آورد (بیانات معظمله در تاریخ 22/8/1370)؛ [بدین لحاظ] نقش زنان‏ در انقلاب، یك نقش تعیین‏كننده بود؛ در جنگ، یك نقش تعیین‏كننده بود؛ در دوران آینده هم نقششان إنشاءالله تعیین‏كننده خواهد بود؛ به شرطى كه ما جهات ارزشى را در زن رعایت كنیم» (همان).


با توجه به اهمیت این رهبری، رهبر فرهنگی کودک نیز مادر است و طفل، نخستین گامهای موافق با فرهنگ خانواده و اجتماع را از مادر میآموزد. زبان، وسیله بیان اندیشه است و طفل، انتخاب کلمات مناسب را از مادر فرامیگیرد. به عبارت زیباتر، کودک، نخستین کلمات را از مادر میآموزد؛ زبان را که وسیله تفهیم و تفاهم است، از او یاد میگیرد و از طریق او، علم و تجربه را نیز تعلیم مییابد. کودک در دامان مادر، جهت فکری خاصی میگیرد که بعدها درصدد دفاع از آن برمیآید؛ به همین دلیل است که رهبری مادر در دوران کودکی، موجب سعادت، و پرورش غلط، موجب اشک و اندوه بعدی اوست.


همچنین زن آگاه به علوم دینی، با حیثیت زنانه خود میتواند صبر اجتماعی را تولید کند. برخی روایات به فزونی صبر در زنان اشاره کردهاند. این ویژگی، زنان را در سختیهای زندگی، بهویژه سختیهای مربوط به فرزندداری در عین تحصیل و خویشتنداری جنسی و... کارآمد میسازد؛ زیرا با باور دانشمندان، توان مغزی مادران در انجام کارهای چند سویه، در آنِ واحد انجام میگیرد که متناسب با نیازهای همزمان طفل در فاصلههای زمانی کوتاه است (رک.به: کاستلز، 1380). امام صادق(ع) در حدیث موثّقی به نقل از پدر بزرگوارش میفرماید: «خداوند تبارک و تعالی برای زن، صبری معادل صبر ده مرد قرار داده است و آنگاه که حمل بردارد، قدرت ده مرد دیگر را نیز به وی میدهد» (مجلسی، 1374، ج103: 241). بر این اساس، این جایگاه زنانه در بسترسازی سبک زندگی اسلامی، در عرصههایی موفق است که جامعه با حیثیت خانوادگی خود درگیر میشود؛ چرا که پیرو حساس شدن زن در دینمداری و حفظ آن، مسئله به ارزش خانوادگی بدل میگردد.


نتیجه


مطابق با نقشهای زیستی، روانی و اجتماعی زنان، اگر مبلّغان دینی و آگاه به علوم دین، از بانوان باشند، موثرتر خواهد بود؛ زیرا از جمله وظایف آنان در قبال خانواده، مواظبت و مراقبت (معاضدت) از حریم خانواده است که با نقش حمایتگرانه آنها تلفیق یافته و تأثیرات مثبتی؛ از جمله اجرای اصولی چون عفاف، نماز، امر به معروف و نهی از منکر را میتواند به همراه داشته باشد. از آنجا که در انسانسازی، روح آدمی، مخاطب است و صبر، علاقه، عشق و دلسوزیهای مادرانه بر روح انسانی، بسیار تأثیرگذارتر از غلظت و خشونت مردان میباشد، خداوند یکتا نیز از لحاظ روحی و عاطفی، زنان را از مردان، لطیفتر و مناسبتر برای مادری آفریده و هم در حوزه جسم، امکانات لازم را برای تربیت فرزند، به زن داده است. بر این اساس، افزایش آگاهی زنان از نقشهای سازنده خود و جهتدهی آنها به سوی اسلاممداری، منجر به در پیش گرفتن سبک تربیت اسلامی در آنها میگردد.


کتابنامه


فارسی و عربی:


* قرآن کریم.


* نهجالبلاغه.


1. صادقی اردستانی، احمد. (1388)، زنان دانشمند و راوی حدیث، قم: بوستان کتاب.


2. بستان، حسین. (1390)، خانواده در اسلام، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.


3. بحرانی اصفهانی، عبدالله. (1382)، عوالم العلوم و المعارف، قم: نشر امام مهدی(عج).


4. برن، اریک. (1379)، بازیها؛ روانشناسی روابط انسانی، مترجم: اسماعیل فصیح، تهران: نشر پیکان.


5. پیس، آلن و باربارا. (1384)، آنچه زنان و مردان نمیدانند، مترجم: زهرا افتخاری، تهران: نسل نواندیش.


6. حرّ عاملی، محمد بنحسن. (1416)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آلالبیت لإحیاء التراث.


7. حسینی، سید هادی و دیگران. (1381)، کتاب زن، زیر نظر محمد حکیمی، تهران: امیرکبیر.


8. حکمتنیا، محمود و دیگران. (1386)، فلسفه حقوق خانواده، تهران: شورای فرهنگی- اجتماعی زنان.


9. امام خمینی، سید روحالله. (1385)، صحیفه امام(ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.


10. زیبایینژاد، محمدرضا. (1388)، هویت و نقشهای جنسیتی (مجموعه مقالات نقشهای جنسیتی از دیدگاه اسلام با نگاهی به علوم اجتماعی)، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.


11. سیدقطب. (1374)، اسلام و صلح جهانی، مترجم: سیدهادی خسروشاهی و زینالدین قربانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.


12. شعارینژاد، علیاکبر. (1373)، روانشناسی بزرگسالان در فراخنای زندگی، تهران: پیام آزادی.


13. طباطبایی، سید محمدحسین. (1348)، تفسیر المیزان، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.


14. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1384)، زن در قرآن، تحقیق: محمد مرادی، قم: نشر علامه طباطبایی.


15. طبری، محبالدین احمد بنعبدالله. (1356)، ذخائر العقبی، قاهره: مکتبه القدس.


16. فیض کاشانی، ملامحسن. (1426)، المحجه البیضاء فی تهذیب الأحیاء، قم: نشر آثار.


17. کاستلز، مانوئل. (1380)، عصراطلاعات؛ اقتصاد،جامعه و فرهنگ، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: طرح نو.


18. گاردنر، ویلیام. (1386)، جنگ علیه خانواده، مترجم: معصومه محمدی، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.


19. متّقی هندی، علاءالدین. (1409)، کنزالعمّال فی السنن و الأقوال و الأفعال، بیروت: مؤسسه الرساله.


20. مجلسی، محمدباقر. (1374)، بحارالأنوار، تهران: کتابفروشی اسلامیه.


21. ریشهری، محمد. (1381)، میزان الحکمه، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم: دارالحدیث.


22. محمدی، محمدباقر. (1372)، تحقیق و بررسی پیرامون استعدادهای زن، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.


23. مطهری، مرتضی. (1376)، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: صدرا.


24. میرزایی،حبیبالله. (1386)، تربیت فرزند در پرتو رهنمودها و رفتار پیامبر ، مشهد: عروج اندیشه.


25. نجفی، محمدحسن. (1400)، جواهر الکلام، تهران: دارالکتب الإسلامیه.


26. هاشمی رکاوندی، سید مجتبی. (1370)، مقدمهای بر روانشناسی زن با نگرشی علمی و اسلامی، قم: شفق.


انگلیسی:


1. Kammeyer, Et Al. (1989),Sociology, Boston and London: Allyn and Bacon.


 


 

طاهره سترگ

نقشه سایت :: sitemap