حضرت علامه ذوالفنون، حكيم متأله، حاج ميرزا ابوالحسن شعراني، فرزند مرحوم حاج شيخ محمد و از نوادگان ملا فتحالله كاشاني، صاحب تفسير منهجالصادقين به سال 1320 هجري قمري در شهر تهران ديده به جهان گشود و در بيت علم و فضيلت و تقوا رشد و نمو كرد. در كودكي و نوجواني، قرآن، تجويد و ادبيات عرب را نزد پدر فراگرفت و كتب رايج در رشتههاي مختلف را در محضر علماي قم و تهران، بهخصوص مدرّسان مدرسه فخريه(مروي) فراگرفت. ايشان در تهران، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجد ملاابوالحسن (جدّ ایشان) به بيان معارف اسلامي براي مردم پرداخته و عمر خود را به مطالعه، تحقيق، تأليف و تدريس گذراند و در حدود سيسال حوزه درس داشت. مرحوم علامه شعراني، نمونه پايداري در كسب علم و جامعيت در علوم مختلف و تعليم آن به ديگران بود. وسعت و عمق علميشان از دروسي كه در طيّ ساليان متمادي تدريس ميكردند، بهخوبي واضح است؛ چنانچه هيأت فلاماريون را از فرانسه به فارسي ترجمه كردند و براي جمعي درس گفتند. مرحوم سيد حسن مدرس(رحمه الله) دستور دادند كه ايشان در مدرسه عالي سپهسالار رياضي تدريس كنند. نكته قابل توجه اين است كه درس استاد منحصر به خواص و شاگردان نبود، بلكه در جلسات متعددي به بيان اصول و احكام و اخلاق ديني و رفع شبهات ميپرداختند. در مورد روش تدريس و بيان استاد چنين آمده: آيتالله شعراني مطالب عالي علمي را تنزل ميدادند تا همگان بتوانند از مواهب دانش كه خدا نصيب ايشان كرده، بهرهمند گردند و شاگردان آن عالم عاليقدر با مثالهايي كه به خود استاد اختصاص داشت، مطالب علمي را به خوبي درك ميكردند. دیگر ویژگیهای علمی و اخلاقی علامه شعرانی شاگردان فاضل استاد، خاطرات بسياري حاكي از صفاي دروني و سادگي و خوشخلقي و پايداري در تعليم و تعلّم و بيپيرايگي ايشان در عين فراست و دقت نقل ميكنند. اما آنچه معرّف پارسايي و تواضع و صفا و اخلاص علامه شعراني به اهل بيت(ع) ميباشد، مقدمه ايشان بر ترجمه كتاب «نفس المهموم» است كه به نقل آن ميپردازيم: «اما بعد چنين گويد اين بنده فاني ابوالحسن بنمحمد بنغلامحسين بنابيالحسن المدعو بالشعراني كه چون عهد شباب به تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و اقتدائاً به اسلافيالصالحين من عهد صاحب منهجالصادقين، از هر علمي بهره گرفتم و از هر خرمني خوشه برداشتم. گاهي به مطالعه كتب ادب، از عجم و عرب و زماني به دراست اشارات و اسفار و زماني به تتبع تفاسير و اخبار، وقتي به تفسير و تحشيه كتب فقه و اصول و گاهي به تعمق در مسائل رياضي و معقول، تا آن عهد به سر آمد. لقد طفت في تلك المعاهد كلّها و سرحت طرفي بين تلك المعالم ساليان دراز، شب بيدار و روز در تكرار هميشه ملازم دفاتر و كراريس و پيوسته مرافق اقلام و قراطيس، ناگهان سروش غيب در گوش، اين ندا داد كه علم براي معرفت است و معرفت، بذر عمل وطاعت و طاعت، بياخلاص نشود و اين همه ميسر نگردد، مگر به توفيق خدا و توسل به اولياء؛ مشغولي تا چند؟! علم چندان كه بيشتر خواني چون عمل در تو نيست ناداني شتاب بايد كرد و معاد را زادي فراهم ساخت. زود بر چتر كه آفتاب برآمد و كاروان رفت؛ تا يقيني باقي است و نيرو تمام از دست نشده، توسلي جوي و خدمتي کن...» شاخصهاي علمي علامه شعراني مرحوم علامه شعراني در ابعاد مختلف دين داراي آثار گسترده و قابل توجهي بودند و ما در اينجا تيمّناً به ذكر پارهاي از اين آثار ميپردازيم. با استناد به بخش تعليقات علامه شعراني بر شرح اصول كافي كه اثر ملاصالح مازندراني است، شاخصهاي علمي كه ذيلاً شرح آن ميآيد، در زمينه مبادي روشهاي كلامي و دينشناسي از شيوه كلي تعليقات و نحوه برداشتهاي ايشان انتزاع شده و گاه نيز خود به آنها تصريح نمودهاند و در ساير رشتهها نيز نياز به فحص و تحقيق جداگانه براي بيان شاخصههاي علمي ايشان است. 1. وسعت گستردگي معلومات: امتياز برجسته مرحوم شعراني اين است كه ايشان از معدود افراد جامع بين معقول و منقول در قرن اخير و حتي صاحبنظر در علومي؛ چون نجوم، رياضي و طب بودهاند. اين جامعيت و وسعت معلومات براي اسلامشناسي، امتيازي مهم محسوب ميشود؛ به عنوان نمونه ميتوان به شرح اصول كافي، جلد سوم، صفحات 69-76 رجوع شود كه ايشان از يك حديث سه سطري، حدود شش برهان بر اثبات وجود حق تعالي استنتاج نموده و نيز در صفحات 383-369 شرح حديث اول از باب حدوثالأسماء كه كيفيت ظهور اسمای الهي را تبيين نمودهاند. 2. دقت و تعمق: مرحوم علامه شعراني را ميتوان در دقت و تعمق در مسائل علمي و آيات قرآن و روايات اهل بيت(ع)، جزء معدود افرادي دانست كه با وجود سعه علمي و گستردگي اطلاعات به هنگام تحليل و استنتاج لوازم از ملزومات توانايي و ابداع خاصي برخوردارند. 3. روحيه نقادي: روحيه حقطلبي مرحوم شعراني كه جز با بررسي و نقادي منصفانه آراء حاصل نميشد، ايشان را به نكاتي دقيق و راهگشا در زمينههاي علوم عقلي و نقلي و نيز فهم آيات و روايات رهنمون ميگشت و احترام بسيار ايشان به علما، هيچگاه مانع از نقادي آثار و آراي آنان نميشد؛ چرا كه ادامه حيات علم را در تحرّي حقيقت و تمييز صحيح از سقيم ميديدند. 4. شرح صدر و تقواي علمي: مرحوم شعراني، واجد خصلت انصاف و تقواي علمي بود. اولين سعي او در فهم هرچه بهتر نظريات ديگران و استدلالهاي آنان بود و آنگاه به تجزيه و تحليل منطقي به دور از هرگونه تعصب خام و جهتگيري و رأي استدلالي ميپرداخت و گاه در طرح دقيق ادله مخالفان، از خود آنها فراتر ميرفت و ابتدا ادله را استحكام ميبخشيد، سپس به بررسي و نقد و قبول يا ردّ آنها ميپرداخت. ايشان در مقام تحقيق در عقايد يك دين يا نحله خاص تنها به مسموعات و منقولات درجه دوم اكتفا نمينمود و خود به منابع دستاول رجوع ميكرد و با تسلطي كه بر چند زبان زنده دنيا داشتند، حتيالامكان منابع اصلي را مورد مطالعه و بررسي قرار ميدادند. ايشان در مذمت به كار بردن حربه تكفير در شرح اصول كافي چنين ميفرمايند: «تكفير توسط اهل ظاهر، مصيبتي است كه مسلمانها در اكثر زمانها به جهت اغواي شيطان به آن مبتلا بودهاند، تا اينكه چهره دين را نزد ملحدان مشوّه ساخته و علما را از تجهيز و مهارت در دفع شبهات منكرين بازداشته تا نتوانند مبادي عقايد را محكم نمايند.» 5. روشنبيني و قدرت درك مفاهيم و موضوعات جديد: كنجكاوي فطري علامه شعراني و ديد روشن ايشان در درك و فهم علوم بشري علاوه بر علوم ديني همراه با آشنايي به چندين زبان زنده دنيا، ديدگاه و نظرگاه جديدي را در بينش ايشان به وجود آورده بود؛ به طوري كه در بيان مفاهيم اسلامي گاه از نتايج علوم روز و نظريات علمي استفاده مينمودند و گاهي نيز براي توضيح آيه يا روايتي و يا جهت تبيين فلسفه احكام فردي يا اجتماعي اسلام، از تحليلهاي تاريخي جامعهشناسي يا روانشناسي يا اقتصادي استفاده ميكردند. البته دقت و وسواس علمي را براي پرهيز از تفسير به رأي رعايت ميفرمودند. به نقل از شاگردانشان، از محسّنات ايشان اين بود كه به فكر و آراي قدما در مسائل فقهي خيلي عنايت داشتند و عجيب در ولايت متصلّب بودند و در ابتداي كتاب نفسالمهموم مرحوم حاج شيخ عباس قمي (رحمهالله) كه ترجمه فرمودند، با فرمايشهایی خواندني و بياناتي شيرين به پيشگاه اهل بيت ولايت(ع) اظهار علاقه، تضرّع و تأدّب نمودهاند. به درس و بحث و مطالعه و تحقيق نيز عشق بسيار داشتند و اصلاً سر تا پا عشق بودند. شاگردان ايشان نقل ميكنند: «چه بسيار براي ما پيش ميآمد كه نماز صبح را در مدرسه مروي ميخوانديم. بينالطلوعين ايشان در منزلشان كفايه ميفرمود. كفايه كه تمام ميشد بعضيها مينشستند، بعضيها ميرفتند. آقاياني براي درس مكاسب ايشان ميآمدند. يك نفسي تازه ميكرد، براي درس مكاسب ميآمد. درس مكاسب گفته ميشد، مكاسبيها ميرفتند، بعد ايشان اسفار ميفرمود يا شفا يا اشارات و درسهاي فلسفي ميگفتند. چه بسا روزها (خداي عليم و لطيف و خبير گواه است) كه ما در بينالطلوعين ميآمديم براي درس كفايه و سر درس آخري؛ مثلاً مجسطي، زيج بهادري اذان ظهر ميگفتند و ايشان از صبح تا ظهر به ترتيب كفايه، اسفار و... تدريس ميكردند تا اذان ظهر.» آثار آثار چاپ نشده استاد بسيار است اما در اينجا به ذكر آثار مطبوع ايشان اكتفا ميكنيم: در تفسير و علوم قرآن: 1. حاشيه بر مجمعالبيان در ده جلد با تصحيح كامل و اعراب اشعار و توضيح آنها 2. تصحيح كامل تفسير صافي در دو جلد 3. حواشي و تعليقات بر تفسير كبير منهجالصادقين در ده جلد 4. مقدمه و حواشي و تصحيح كامل تفسير ابوالفتوح رازي با توضيح اشعار و شواهد عربي و فارسي در دوازده جلد 5. نشر طوبي؛ دائرةالمعارف اصطلاحات قرآن تا حرف «ص» است كه به سبك جالبي، معاني متفاوت واژههاي قرآني به حسب استعمال در آيات مختلف مطرح شده و مورد تفسير قرار گرفته و شامل معارف مختلف فلسفي و كلامي و نكات دقيق فقهي و تاريخي است. 6. تجويد قرآن 7. طبع بيش از شصت نسخه از قرآن كريم كه با دقت نظر ايشان تصحيح و اعرابگذاري شده است. در حديث و درايه: 1. جمع حواشي و تحقيق و تصحيح كتاب وافي ملا محسن فيض كاشاني در سه جلد 2. تعليقات شرح اصول كافي ملاصالح مازندراني در دوازده جلد 3. تعليقات بر وسائلالشيعه شيخ حرّ عاملي از جلد شانزده تا بيست 4. حاشيه بر «ارشادالقلوب» ديلمي 5. ترجمه و شرح دعاي عرفه حضرت امام حسين(ع) به ضميمه كتاب فيضالدموع 6. ترجمه و شرح مفصل صحيفه كامله سجاديه(ع) 7. رساله در علم درايه 8. تحقيق و تصحيح جامعالروات به امر آيتالله بروجردي در فقه و اصول: 1. المدخل إلي عذب المنهل در اصول 2. شرح كفايةالاصول بر طريقه قال اقول كه به تفسير و توضيح مقاصد آن به عبارت واضح اكتفا شده 3. شرح تبصره علامه حلي كه مختصري از كليه كتب فقهي شيعه اماميه را نيز دربردارد. 4. حاشيه كبيره بر قواعد 5. رساله در شرح شكوك صلاة در عروةالوثقي 6. مناسك حج با حواشي نه نفر از مراجع تقليد 7. فقه فارسي مختصر جهت تدريس در فلسفه و كلام: 1. شرح تجريد در علم كلام 2. حاشيه بر فصلالخطاب في عدم تحريف الكتاب 3. راه سعادت در اثبات نبوت و ردّ شبهات يهود و نصاري 4. ترجمه كتاب الامام علي صوت العدالة الانسانيه، با انتقاد از لغزشهاي نويسنده آن 5. تعليقاتي بر كتاب محمد پيامبر و سياستمدار، نوشته مونتگمري وات 6. اصطلاحات فلسفي 7. مقدمه و حواشي محققانه بر اسرارالحكم سبزواري در هيئت و نجوم: 1. شرح عمل به زيج هندي و براهين عمليات آن مبتني بر هيئت جديد 2. تعليقه و مستدرك تشريحالافلاك در اشاره به هيئت جديد 3. هيئت فلاماريون؛ ترجمه از زبان فرانسه 4. تقويمهاي شبانهروزي در تاريخ و فنون ديگر: 1. ترجمه نفسالمهموم شيخ عباس قمي 2. مقدمه، تصحيح و تحقيق كشفالغمة 3. مقدمه و تصحيح منتخبالتواريخ 4. مقدمه كتاب وقايعالسنن مرحوم خاتونآبادي 5. مقدمه، تصحيح و تعليقات بر كتاب روضةالشهداء 6. تصحيح كامل و مقدمه و حاشيه جلد اول و سوم نفائسالفنون و عرائسالعيون آملي رحلت علامه شعراني سرانجام اين علامه عاليقدر در سن 73 سالگي، دچار ضعف و نقاهت و بيماري قلب و ريه گرديد و پس از چندي به واسطه شدت بيماري به آلمان اعزام شده و در يكي از بيمارستانهاي شهر هامبورگ بستري گرديد. ليكن معالجات سودي نبخشيد و پس از نيمه شب يكشنبه 12 آبان ماه سال 1352 مقارن با هفتم شوال سال 1393 هجري قمري در بيمارستان جان به جان آفرين تسليم نمود. پيكر ايشان به تهران منتقل و در جوار حضرت عبدالعظيم(ع) به خاك سپرده شد. گزيدهاي از وصيتنامه علمي، معنوي و اخلاقي آيتالله شعراني، خطاب به دانشجويان و طلاب علوم ديني «توصيهاي به برادرانم؛ يعني طالبان علوم دين و پژوهندگان آثار سرور انبياء(ص) كه بدين كتاب مينگرند؛ بزرگترين چيزي كه بر طالب علم واجب و ضروري است، خالص گردانيدن نيت اوست كه بنده را توفيق ميدهد و وسائل طاعت خويش را برايش فراهم ميآورد و هم اوست كه راه درست را در قلوب بندگانش الهام ميبخشد. اگر اخلاص نيت نباشد، هيچ كس موفق نميشود از نردبان دانش بالا رفته يا از آموختههاي خود سودي برد... از ديگر اموري كه بر طالب علم واجب است، پارسايي و پرهيز از حرامها و مسائل شبههناك و نيز مواظبت بر عبادات است؛ زيرا هيچ كس از علم خود سودي نميبرد، مگر آن را با عمل مقرون سازد. دلهاي مردمان نيز به واسطه عالم بيتقوا آرامش نميیابد... و واجب است بر طالب علم كه قرائت قرآن كريم را در طول شبانه روز ترك نگويد و آن قرائت را به اندازه توانايي خويش با تدبّر و تأمّل در ريزهكاريها و معاني آيات همراه سازد و در آياتي كه به اشكال برميخورد، به تفسير مراجعه كند و نيز واجب است بر ادلّه گفتار و رفتار و مطالعه آنچه را بيهوده است و به او ارتباطي ندارد واگذارد... و بايد طالب علم نسبت به علما گمان نيكو داشته باشد و اين راز موفقيت و وسيله كاميابي و پيروزي است و بدگماني به آنان، شقاوت و بدبختي به بار ميآورد، بلكه گاهي به كفر و گمراهي و جهل مركب ميانجامد. پس بايد در كلام آنها با عنايتي كامل و تدبري راستين نگريست... البته مقصود ما اين نيست كه اين بزرگان، معصوم از خطا هستند، بلكه منظور اين است كه جايز نيست در اولين برخورد سريعاً آنان را تخطئه كرد و نيز واجب است بر طالب علم كه عادت به تعصب و خشكي نسبت به كتاب خاص يا طريقهاي خاص پيدا نكند... يك طالب علم بايد در تهذيب نفس خويش كوشا باشد و خود را با اخلاق فاضله آراسته سازد و در اين راه تنها به خواندن احاديث وارد شده بسنده نكند، بلكه عمده آن است كه با اهل اخلاق همنشين و معاشر گردد و اعمال خود را بر آنان عرضه بدارد و عيوب و كاستيهاي خويش را دريابد و از آنان راههاي اصلاح نفس را بجويد. شايسته است بر تو كه از معاشرتهاي خالي از تعليم با مردم بكاهي، بهويژه با ثروتمندان و مترفين و دنياخواهان بايد آنچه را كه آخرت را از ياد تو ميبرد و ميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد ميكند، رها كني و با صالحان و پارسايان و اهل عبادت همراه گردي؛ زيرا اين عمل به طور كلي در تهذيب نفس مؤثّر است. بدان كه رشتههاي علوم شرع بسيار است و كمتر اتفاق ميافتد كه شخصي در تمامي آنها كاردان و صاحب مهارت گردد؛ ولذا بر هر طالب علمي واجب است كه بخشهايي از اين علوم را برگزيند كه فايده آن براي مردم بيشتر باشد و در جهت رهايي از گمراهي نيز از توانايي بيشتري بهرهمند باشد و از آنجا كه فراگيري و آموزش همه اين علوم، واجب كفايي است، اگر در يك رشته، تعداد عالمان افزايش يافت و در رشته ديگر رو به كاستي يا نابودي نهاد، پس بر طلبه مستعد واجب است كه اين رشته را برگزيند، هرچند كه منزلت و منافع دنيايي او در رشته ديگر نهفته باشد و اين از نشانههاي اخلاص نيت در راه فراگيري دانش است و از همين امر دانسته ميشود كه هدف اين دانشجو تنها خداوند متعال است. علومي هستند كه در همه رشتهها بدانها نياز هست؛ مانند 1- زبان عربي؛ 2- علم قرائت... هرچند اگر به قرائت يكي از قراء هم اكتفا كند... زيرا حفظ كلمات و الفاظ قرآن از واجبات است و اين هم وظيفه اهل علم ميباشد و از همين رهگذر است كه معجزه بودن قرآن پايدار ميماند؛ 3- سيره؛ 4- حديث: بايد از احاديث پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) نمونههاي خوب و شايستهاي را بداند؛ زيرا با نگريستن در آن احاديث است كه ايمان در قلب آدمي استقرار مييابد و بر راستي آنان در نبوت و امامت يقين حاصل ميشود؛ 5- اصول اعتقادات: واجب است بر طلاب علم كه بر اصول مذهب و آنچه به اعتقادات وابسته است، معرفت داشته باشد... زيرا هر عالمي احتياج به بحث و تقرير و تعليم دارد و اين امور جز از رهگذر علم تفصيلي امكانپذير نيست، برخلاف عوام مردم كه نوعاً به دانستن مختصر و اجمالي اكتفا ميكنند... و نبايد در فراگيري علمي قدم پيش گذارد، مگر آنكه مقدمات آن را تكميل كند؛ مثلاً براي پرداختن به تفسير و حديث بايد ابتدا در ادبيات عرب به حدّ كمال برسد و بخشي از فقه و كلام را نيز آموخته باشد.