علم اصول، نیازمند بازبینی در ساختار

علم اصول، منحصر در فقه و تنها از آنِ فقه نيست. ظرفيت علم اصول، به اندازهاي است که در حوزه علوم انساني ميتواند زمينه ارائه پاسخهاي روشمند به هرگونه سؤال و رفع ابهام از هر پيچيدگي را بر اساس رويکردي تعقّلي و استنباطي و اجتهادي فراهم آورد. علم اصول، ابزار دقيق فهم دين و منطق فقه است. اين دانش، همچون علم منطق، در حکم ملاک و معياري است که پژوهشگر حوزوي را در سير فهم دين، ياري ميکند و مراعات قواعد آن، او را از خطاهاي احتمالي مصون ميسازد؛ از اين روي، و با توجه به جايگاه رفيع اين علم، بايد با عزمي جازم و با همانديشي و تعامل همه انديشمندان حوزوي، با نگاهي تحوّلگرا بر ساختارهاي علم اصول، در راستاي کاربردي شدن آن در ديگر مسائل غير از فقه، حرکت نمود.

ارائه پاسخهاي ديني و راهحلهاي مناسب به شبهات علمي، فقط در پرتو استنباط و اجتهاد دينيِ روشمند ميسّر خواهد شد و اجتهاد در دين، نيز از مسير و معبر علم اصول ميسّر است. بهکارگيري دانش اصول در همه ابعاد نظري دين، ميتواند عقلانيت در دين را شکوفاتر کند؛ گرچه اکنون بهطور ضمني بهکار گرفته ميشود.

هرچند دانش اصول، در حال حاضر به رشد رسيده و انسجام يافته، اما همچنان ميتوان پيشنهادهايي را براي بهبود بيش از پيشِ اين دانش و کاراتر شدن آن، ارائه کرد. علم اصول نيازمند بازبيني در ساختار است. به نظر ميرسد که گاه نظم منطقيِ مطلوب، به درستي رعايت نشده است؛ از اين رو در برخي آثار اصولي، شاهد خلط مسائل عقلي و نقلي با يکديگر هستيم؛ از سوي ديگر، گاهي مباحثي در اين علم مطرح ميگردد که جزء موضوعات و مسائلِ آن نيست و از سوي ديگر، جاي طرح مسائل مهم و پُرارتباطي در علم اصول خالي است. البته عجين شدن مسايل اعتباري و تکويني نيز نگراني و دغدغه ديگري است.

فقه سنتي و جواهري، که حفظ، استمرار و پويايي آن لازم است، سنتي اصيل در حوزههاي علميه بوده است. علم اصول، در دامان فقه به عنوان ابزار اجتهاد و فقاهت، رشد يافته و منزلت و ارزش پيدا کرده است؛ بدين لحاظ، در اختيار داشتن اصولي قوي و کاربردي، از ارکان فقاهتي استوار است.

برخي از طلاب حوزههاي علميه که مجتهد شدن در دين را هدف خود قرار ندادهاند، به اين دليل که گمان کردهاند علم اصول، تنها در فرايند اجتهاد و فقاهت به کار ميآيد، از مطالعه دقيق و عميق آن روي گرداندهاند؛ در حالي که اين، گماني نادرست است و علم اصول، در سرتاسر علوم انساني و علوم اسلامي و نيازهايي چون فهم عميق کتاب و سنت، کاربردهايي بي بديل دارد؛ همچنان که در اين شماره به تفصيل بدان پرداخته شده است. دو حيثيت عمده دانش اصول که همواره بايد مورد توجه قرار گيرد، يکي ظرفيت عمده در فهم صحيح و ديگري ظرفيت عمده در سامان دادن به قوانين و بايدها و نبايدهاست. قدر، اندازه و هندسه اصول در نظام فکري و قانوني، تأثير بسزايي دارد و اميد است از ظرفيت، به فعليت درآيد.

فقهاي شيعه در قرون نخستين، بناي اين علم را بر اساس مباني و رويکردهاي صحيح اسلامي بنا نهادند. علم اصول، در دورههاي بعدي، توسط بزرگاني نظير کاشفالغطاء، ميرزاي قمي و شيخ انصاري، به مرحله شکوفايي خود رسيد و علمايي؛ همچون آقا ضياء، آيتالله بروجردي و حضرت امام خميني(ره)، اين دانش را به اوج خود رساندند. اکنون زمان ارتقاي جايگاه اين علم فرارسيده است؛ از اين رو، مجاهدت علميِ هر کدام از انديشمندان، صاحبنظران و فضلاي حوزه علميه ميتواند در آينده علم اصول، مؤثّر افتد.

نشريه محفل نيز تلاش دارد تا جاي ممکن، زمينه اين تحوّل را در حوزه علميه تهران، فراهم آورد. معاونت پژوهش استان، پانزدهمين شماره محفل را با که با همّت و تلاش هيئت تحريريه، بهويژه جناب آقاي حسين زحمتکش، سردبير و جناب آقاي سيد علي شمسي، دبير تحريريه،  اساتيد، فضلا و طلاب مدارس علميه استان تهران منتشر ميگردد، به بررسي و بحث پيرامون جايگاه، مباني، فلسفه و معرفتشناسي علم اصول، کاربردها و اهداف آن، تاريخ منابع معرفتي علم اصول، و ارتباط و تعامل علم اصول با ديگر دانشها، و دانشهاي زباني اختصاص داده است. بيترديد، طرح مباحثي اينچنين در حوزههاي علميه، ميتواند بر وضوح يافتن جايگاه رفيع اين علم در فرآيند آموزش علوم اسلامي در حوزههاي علميه بيفزايد و زمينه تقويت انگيزه طلاب علوم ديني را براي مطالعه عميق و جدّي انگاشتن آن، ارتقاء بخشد.

در اينجا از همه طلاب، اساتيد و فضلاي محترم حوزه علميه استان تهران، دعوت ميکنم تا ضمن مطالعه دقيق پانزدهمين شماره محفل، براي شماره آتي، آثار خود را در رابطه با هر کدام از گزارهها و مسائل علم اصول و دانشهاي زباني، در تعامل با دبيرخانه منشورات معاونت پژوهش استان، به دفتر نشريه ارسال نمايند.