ورود فلسفه به دنیای اسلام

اشاره:
آنچه در این نوشتار می‌خوانید، گزارشی است اشاره وار به بخشی از یک مقاله تاریخی که توسط استاد بزرگوار ومحقّق ارجمند، جناب حاج شیخ محمّد علی جاودان، به نگارش در‌آمده است. تحقیقات مفصّل در حوزه تاریخ اسلام و نیز انس علمی چندین ساله با مرحوم علّامه عسکری، ما را بر آن داشت تا نظرات دقیق ایشان را در مورد مسأله ورود فلسفه به دنیای اسلام دانسته و در معرض نقد و نگاه فضلای اندیشمند قرار دهیم. ایشان در مقاله‌ای به عنوان مقدّمه بر «اسرارالایات صدرالمتألّهین» با تصحیح خودشان، به تاریخ فلسفه در بستر جهان اسلام پرداخته‌اند و پس از کاوش بسیار، به این نتیجه رسیده‌اند که ورود فلسفه به دنیای اسلام، ارتباطی با دستگاه خلافت ندارد؛ چیزی که حدّاقل یکی از بهانه‌های مخالفت از جانب اهل تفکيک را، پاسخ مي‌گويد.


استاد جاودان پس از بیان شالوده حکومت اموی؛ یعنی هویت متعصّبانه آن‌ها ونیز ماهیت قدرت طلبانه ویا عیّاش مآبی عبّاسیان، تبیین می‌کنند: آنچه که تاریخ به‌عنوان حربه دشمنان در برابر اهل بیت عصمتb‌‌ معرفی می‌کند، ترویج فقه، حدیث، تفسیر و کلام سنّی بوده است:
منصور در سال143قمري- دورانی که دولت‌اش به استقرار اوّلیه رسیده بود - طرحی تازه نهاد و برای ایجاد یک جریان عام، دستوری به همه شهرهای بزرگ مثل مکّه و مدینه و کوفه و بصره و... فرستاد و دانشمندان آن روزگار را برای اوّلین بار به کتابت و تدوین و انتشار فقه مکتب خلافت، تاریخ ، تفسیر و حدیث آن مأمور ساخت؛ البتّه او به همین مقدار بسنده نکرده؛ بلکه در کیفیت کار نیز دخالت جدی داشت. از جمله به مالک بن انس، امام مذهب مالکی، فرمان داد که کتابی در فقه نوشته و در آن هر چه را حق می‌داند بیاورد؛ امّا چیزی از علیّ‌بن‌ابی‌طالب A نقل نکند. بنابراین در عصر منصور و به فرمان او، اوّلین کتاب فقهی یعنی «موطّأ مالک» نوشته شد که تا امروز مرجعیّت آن باقی مانده است. در همین عصر، نخستین کتاب سیره و تاریخ؛ یعنی «سیره ابن اسحاق» تألیف شد.که این کتاب نیز تا امروز به عنوان یک مأخذ اصلی و اوّلیّه در دست است. همچنین اوّلین‌بار حدیث و تفسیر به کتابت درآمد، و این همه، سرمایه حدیث و تفسیری است که اسلام رسمی از آن بهره می‌برد.
مولّف بزرگوار در خصوص دانش‌هایی که به نام علوم اوائل شناخته شده و تاریخ، به نحوی ارتباط آن‌ها را با دستگاه خلفا گزارش داده است و چند دانش را نام می‌برد که همگی در یک عنوان، مشترک هستند. این علوم عبارت‌اند از: طب، نجوم، احکام نجوم و منطق.
صاحب مقاله به تفصیل، مواردی را که باعث شد تا در دستگاه خلافت موجبات تکامل این علوم فراهم شود و به خصوص خدمات و مزایای حنین بن اسحاق و فرزندش را بر می‌شمارد و سپس به مسأله بیت‌الحکمه مأمون می‌پردازد و درباره مبالغه آمیز بودن تعاریف نویسندگان گذشته مطرح می‌کند:
در گزارشات تاريخي خبر از يك مركز فرهنگي به نام بيت الحكمه وجود دارد. نویسندگان گذشته در اعتبار بيت​الحكمه مبالغه كرده‌اند و گفته​اند: «با تأسيس اين مركز در سال 215ق./830م، کار ترجمه و تألیف و پژوهش نظم و ترتیب یافت و این مؤسسه رسمی، مرکز تجمّع دانشمندان و اهل فضل و ادب و مترجمان گردید، و گفته​اند: بیت‌الحکمه کتابخانه داشت که هم مرکز ترجمه و هم جای پژوهش‌های علمی بود. در آنجا برخی به نسخه‌نویسی و گروهی به کار ترجمه و کسانی به تحقیق مشغول بودند. برای تجهیز کتابخانه بیت‌الحکمه، فرستادگانی به روم شرقی گسیل شدند تا به جستجو و خرید کتاب‌هایی در زمینه علوم و فلسفه بپردازند. بعد هم گروهی از دانشمندان و مترجمان طراز اوّل به ترجمه این کتاب‌ها روی آوردند که از جمله آن‌ها، یحیی بن ماسویه، حجاج​بن​مطر و یحیی​بن البطریق را می‌توان نام برد.»
سپس از تحقیقات جدید یاد می کند :
امّا محقّقان جديد با دقت بيشتر در مآخذ اوّليه، در اين مقدار گستردگی کار بیت​الحکمه ترديد كرده و معتقدند این مرکز در ابتدا -یعنی در زمان منصور- یک کتابخانه رسمی دولتی بود که مجموعه‌ای از مترجمان در آن مشغول به کار بودند. این مجموعه به همین شکل، از نظام اداری ساسانی اقتباس شده و به صورت بخشی از ادارات دولت عبّاسی درآمده بود و به‌همان ترتیب که در دولت ساسانی عمل می‌کرد، در دوران عبّاسی نیز به کار خود ادامه می‌داد. در عصر ساسانی، بیت‌الحکمه یا «خردخانه» که کتابخانه سلطنتی محسوب می‌شد، یک آرشیو ملّی بود و در آن روایات منظوم از تاریخ، جنگ و داستان‌هائی از فرهنگ ایرانیان در آن استنساخ و نگهداری می‌شد. از روز تأسیس بیت‌الحکمه در عصر منصور، کار آن، تنها ترجمه از زبان فارسی بود و هیچ کار دیگری در مورد آن گزارش نشده است و اوّلین بار در عصر مأمون گروهی از دانشمندان و منجّمان و ریاضیدانان -از جمله خوارزمی، ریاضیدان و منجّم مشهور- در بیت‌الحکمه حضور داشته؛ حتی بعضی از آن‌ها، در آن به کار تمام‌وقت مشغول بوده‌اند. این اوّلین گزارش از حضور دانشمندانی غیر از مترجمان فارسی در بیت‌الحکمه است؛ البته درست در همین حال، رئیس کتابخانه، سهل‌بن‌هارون بود که تنها با زبان پهلوی آشنا بوده و از یونانی چیزی نمی‌دانست. نتیجه این که «آنجا مرکزی برای ترجمه آثار یونانی به عربی نبوده» و « نهضت ترجمه یونانی- عربی کاملاً با فعالیت‌های بیت‌الحکمه بی‌ارتباط بوده است.»؛ لذا چیزی در زمینه منطق و فلسفه از این مرکز بدست نیامد؛ امّا راه و رسمی فرهنگی بجای گذارد و در تقویت آنچه در مجامع علمی بغداد اتفاق می‌افتاد، مؤثر بود. مورّخان علم گفته‌اند: «کاری که بیت‌الحکمه برای نهضت ترجمه یونانی-عربی انجام داده، ایجاد فضای مناسب برای پیدایش این تقاضا و سپس انجام موفقیّت‌آمیز آن است.»
در ادامه، نویسنده از عصر معتصم یاد نموده و معتقد است: تحوّلات ایجاد شده به دست او، به مرور زمان موجب قدرت یافتن ارتشی‌ها را فراهم آورد و ضعف و عدم کفایت خُلفا برای مقابله با آن‌ها باعث می‌شد که دیگر نتوانند به کارهای به اصطلاح فرهنگی گذشته همچون توجّه به ترجمه متون و ... بپردازند.
سیر تاریخی نهضت ترجمه نشان می‌دهد که چگونه، رفته‌رفته دانش بشری به دست رجال علمی، رواج روز افزون داشته و خاندان‌های علمی مثل طیفوری و سراقیون به تدریج وارد بغداد شدند. همچنین برادران بنوشاکر ونیز خاندان‌های ایرانیِ وزیران از جمله برمکیان و نیز امیران، از جمله خاندان طاهریان، از عوامل جدّی تداوم این نهضت بوده اند:
از مهم‌ترين اين گونه عوامل و دلایل، دانشمنداني بودند كه چراغ دانش را در دست داشتند و قدرت و ثروت، و گاه بقاي حياتشان در گرو دانشي بود كه داشتند و يا كار و شغلي كه به عهده گرفته بودند؛ لذا چاره‌اي نبود و بايستي دائماً در اين كوشش باشند كه علم تازه‌اي به دست آورند، يا دانش گذشته خود را تصحيح كنند و ارتقا بخشند؛ همين باعث مي‌شد كه در جستجوي كتاب و مقاله جديدي برآيند، و مثلاً اگر تأليفات بقراط و جالينوس و بطلميوس و... را در دسترس دارند، در صدد يافتن پزشك و منجّم و... بزرگ ديگري باشند و یا اگرنسخه‌هاي تازه‌اي از كتاب‌هاي قديمي به دست آمده، به ترجمه دوباره و يا تصحيح ترجمه گذشته بكوشند. اين جريان در تمام دوران منصور و مهدي، تا هارون و از دوران او تا مأمون و معتصم تا متوكّل و بعد از او به دور از حوادث سياسي زمانه ادامه داشت.
مؤلّف، در پایان این بخش از مقاله خود، به عصر استقلال دانش می‌پردازد. وی رواج دانش‌های یونانی را به سه مرحله تقسیم می‌کند: ترجمه، شرح و توضیح و تألیف مستقل(عصر استقلال). سپس رجال برجسته مرحله سوم را برخی به تفصیل، و برخی به اجمال نام می‌برد؛ از جمله کندی، فارابی و ابن سینا.
نویسنده در پایان، با توجه به گزارش‌های قطعی تاریخی، این ادّعا که «ترجمه آثار فلسفی، فعالیت سیاسی خلفا علیه اهل بیتb بوده است» را خالی از حقیقت و بی‌پایه معرفی می‌کند.
از آنچه تا بدين جا آورديم که داستاني به اختصار از سرگذشت علم و فلسفه در قرن‌هاي اوّليّه آن در عالم اسلام بود، به خوبي روشن مي‌شود كه گرچه بخشي از علوم، آن هم علومي كه در راستاي خور و خواب و شهوت و رياست خلفاي عبّاسي بود، به دستور آن‌ها به زبان اسلام ترجمه شد؛ امّا تاريخ، هيچ‌گونه دستوري از آن‌ها در مورد ترجمه فلسفه ثبت نكرده و هر بخشي از منطق و فلسفه، بر اساس علاقه شخصي يك دانشمند، به زبان عربي منتقل شده است و حدّاكثر اين كه، ممكن بوده كه كتاب به يك خليفه زاده، كه علائق فلسفي داشته اهدا شده باشد، نه چيزی بيشتر از آن. مورّخانِ فلسفه، چيزي نزديك به آنچه گفته شد، مي‌گويند: «اگر حميّت بي نظير كندي در وفاداري تام و تمام به آرمان اين دانش پويا ... در كار نبود، همه آنچه گفتيم، به اضافه حمايت از فلسفه و علم سه خليفه‌اي كه كندي با آن‌ها معاشرت فعالانه داشت، براي تأمين موفقيت فلسفه، در ايجاد جاي پاي استواري براي خود در جهان اسلام كفايت نمي‌كرد.»
پس این نظر، كه فلسفه به دستور خلفاي جور براي مقابله با معارف خاندان‌نبوّتa ترجمه شده است، هيچ سند تاريخي ندارد، و سخنی كاملاً بي‌پايه است.
مطالعه کامل این مقاله، به همه فضلاء توصیه می‌شود. این مقاله را می‌توانید با عنوان «انتقال علوم يوناني» مقدمه اسرار الآيات، چاپ بنياد حکمت صدرا در قسمت مقالات پایگاه اینترنتی استاد محمّد علی جاودان، به آدرس www.javedan.ir بیابید.