اسلام و کثرت گرایی دینی

چكيده: كثرت‌گرايی دينی به معنای آن است كه اديان بزرگ جهان برآيند برداشت‌های متغير، دريافت‌ها و واكنش‌های گوناگون از حقيقت غايی و مرموز الوهی است. از نگاه باورمندان به كثرت‌گرايی دينی، حقيقت مطلق و رستگاری، در دين يا مذهبی ویژه منحصر نيست، بلكه ميان جملگی اديان و مذاهب گونه‌گون مشترک است و در نتيجه پيروان آنها از هدايت و نجات بهره‌منداند. اين موضوع در نيمه دوم قرن بيستم در ايران نيز مطرح و رفته رفته به يكی از مباحث بنيادی تبديل شد و انديشمندان دينی را واداشت تا پيرامون آن قلم‌فرسایی كنند. برخی به گونه مطلق از آن پشتيبانی كردند و آن را همسو با ديدگاه اسلام دانستند و برخی نيز به گونه مطلق مخالفت كردند و آن را رويارو با انديشه اسلامی دانستند. با درنگی افزونتر بايد گفت: اسلام پيرامون اين موضوع نگاهی ديگر دارد؛ در قلمرو حقيقت‌شناختی شمول‌گرایی را می‌پذيرد و در قلمرو نجات‌شناختی، كثرت‌گرایی را. حقانيت با نجات نسبت مستقيم ندارد.
کلیدواژه: كثرت‌گرایی، شمول‌گرایی، انحصارگرایی، حقيقت، نجات، قرآن، معصومان.
مقدمه: کثرت‌گرایی (پلوراليسم) از موضوعات مهم فلسفی‏ دوران معاصر است كه به حوزه‌های متعددی همچون دين، فلسفۀ دين، اخلاق، فلسفه اخلاق، فلسفه، هنر، فرهنگ، سياست، جامعه‌شناسی و... تسری‏ يافته است. در اين ميان کثرت‌گرایی دينی, كه نخستين بار در آرای جانهيک، فيلسوف معاصر مطرح گرديد، اهميتی ويژه‏ دارد. اگر نيک بنگريم، کثرت‌گرایی دينی با بيشتر مباحث مربوط به فلسفه دين همچون هرمنوتيک، تجربه دينی‏ و تجربه عرفانی، معرفت‌شناسی دينی, زبان دين، معناداری و اثبات‌پذيری‏ گزاره‌های دين، گوهر و صدف دين، شكاكيت و نسبی‌گرايی و. .. ارتباط دارد و اين مباحث با يكديگر در هم تنيدگی‏ شگفتی‏ دارند. کثرت‌گرایی دينی‏ خود به چند شاخه تقسيم‌شده است: 1ـ كثرت‌گرايی دينی هنجاری؛ 2ـ كثرت‌گرايی دينی معرفت‌شناختی؛ 3ـ كثرت‌گرايی دينی وظيفه‌شناختی؛ 4ـ كثرتگرايی دينی حقيقت‌شناختی و 5ـ كثرت‌گرايی دينی نجات‌شناختی. در بيشتر كتاب‌ها و مقاله‌هايی‏ كه به وسيله فيلسوفان غرب و پس از آنان فيلسوفان اسلامی‏ نگارش يافته شاخه حقيقت‌شناختی‏ و پس از آن شاخه معرفت‌شناختی‏ كاويده شده است و كمتر به شاخه نجات‌شناختی پرداخته شده است كه شايد دليل آن پیشینگی رتبی‏ اين سه شاخه بر يكديگر باشد. به همه شاخه‌های یادشده می‌توان از نگرگاه درون‌دينی‏ و برون‌دينی‏ نگريست. برای بررسی نسبت ميان كثرت‌گرايی دينی و آموزه‌های اسلامی می‌بايست ابتدا كثرت‌گرایی دينی را به درستی بشناسيم و سپس نسبت ميان آن دو را بررسی كنيم. از ميان گونه‌های كثرتگرایی دينی، شاخه حقيقت‌شناختی و نجات‌شناختی اهميت بيشتر دارد و بحث‌انگيزتر است كه در اين نوشتار اين دو و نسبتی كه با هم دارند مورد بررسی قرار گرفته شده است.

معنای لغوی
واژه پلوراليسم از Plural به معنای جمع (حق‌شناس و ديگران،1380؛ اكبری و ديگران،1372،واژه Pluralism) و به معنای مكتب (همان، واژه Ism) برگرفته است و آن را به معنای بسگانه‌انگاری، كثرت‌باوری، چندسِمَتی، چندگانگی، بسگانگی (آشوری، 1376 ش،: 279، ذيل واژه پلوراليسم) چندگرايی، آيين كثرت (بابايی، 1374 ش،: 305، ذيل واژه پلوراليسم) و كثرت‌گرايی (قاسمی، 1385 ش،: 112، ذيل واژه پلوراليسم) دانسته‌اند.

معنای اصطلاحی
در فرهنگ آكسفورد در معنای پلوراليسم آمده است:
الف) زندگی در جامعه‌ای كه از گروه‌های نژادی گونه‌گون و گروه‌هايی با زندگی سياسی و دينی گونه‌گون تشكيل شده است؛
ب) پذيرفتن اين اصل كه گروه‌های گونه‌گون يادشده می‌توانند در جامعه با يكديگر همزيستی مسالمت‌آميز داشته باشند. در فرهنگ‌های فلسفی نيز چنين می‌خوانيم:
1ـ «پلوراليسم واژه گسترده‌ای است كه در هر نظريه‌ای كه وجود اشيای غايی زياد يا انواع گوناگون را بيانگر است كاربرد دارد و ضد آن واژه monism است. رايج‌ترين استعمال آن در فلسفه اواخر قرن بيستم و برای توضيح ديدگاه‌هايی كه تعداد زيادی از باورها يا ملاك‌های ارزيابی را به طور برابر و صحيح برمی‌تابد به كار می‌رود. جامعه‌ها گاهی پلوراليستيک ناميده می‌شود و آن جامعه‌ای است كه نوعی گوناگونی در روش‌های زندگی، معيارهای اخلاقی و اديان متعدد را دربردارنده است. كسی كه به اين امر نه به عنوان التقاطی نامطلوب، بلكه به عنوان حالتی مناسب از اشيا می‌نگرد با واژه پلوراليسم از آن ياد می‌كند»1؛
2ـ «باور به اينكه واقعيت غايی انواع گوناگون دارد يا اينكه چندين نماد را با چندين نمود در بر دارد2»؛
3ـ «هر نظريه متافيزيكی كه با باور به وجود غايی دو يا بيش از دو گونه از اشياء همراه است3».

كثرت‌گرايی دينی
اين اصطلاح به معنای آن است كه اديان بزرگ جهان برآيند برداشت‌های متغير، دركها، دريافت‌ها و واكنش‌های گوناگون از حقيقت غايی و مرموز الوهی است. با برابر نهادن اين نظريه با ديگر نظريه‌های رقيب - انحصارگرايی و شمول‌گرايی- بهتر می‌توان آن را دريافت. ( الياده ، 1375: 301) از نگاه باورمندان به كثرت‌گرايی دينی، حقيقت مطلق و رستگاری، در دين يا مذهبی ویژه منحصر نيست، بلكه ميان جملگی اديان و مذاهب گونه‌گون مشترک است و در نتيجه پيروان آنها از هدايت و نجات بهره‌منداند. (ربانی گلپايگانی، 1376: 133)

صورت‌بندی كثرت‌گرايی دينی
كثرت‌گرايی دينی، به مثابه پاسخی برای پرسش از چگونه نگريستن به گوناگونی اديان، خود صورت‌ها و شاخه‌هايی دارد:
1ـ كثرت‌گرايی دينی حقيقت‌شناختی
به نظر می‌رسد این نوع از کثرت گرایی مهمترين صورت كثرت‌گرايی باشد؛ از آن رو كه مهمترين ويژگی اديان، حقانيت را بر می‌رسد و آن عبارت است از اين كه باورهای دينی بزرگ جهان از درون شيوه‌های فرهنگی گوناگون انسان بودن دربردارنده برداشت‌ها و دركهای گوناگونی راجع به حق يا حقيقت غايی هستی است كه اين تصورها و درك‌های گوناگون در برابر حقيقت يادشده واكنش‌های گوناگونی نيز از خود نشان می‌دهد و نيز درون هر يک از سنت‌های دينی يادشده تحول و دگرگونی افراد بشر از خودمحوری به حقيقت‌محوری (خدامحوری) رخ می‌دهد. (هيک، 1378 ش:161) از نگاه جان هيک نجات بدون ايمان درست، دست‌يافتنی نيست (لگنهاوزن، 1384: 97) و كثرت‌گرايی دينی او دربردارنده اديان ناآسمانی نيست؛ چه خود گفته است: كثرت‌گرايی را برای آشكار كردن نسبت اديان با يكديگر مطرح كرده‌ام.«اگر كسی خدا را قبول ندارد، ديندار نيست. كسانی را كه به خداوند باورمند نباشند در دايره كثرتگرايی دينی نمیدانيم». (رشاد ،1385: 163) از نظر نگارنده اسلام در قلمرو حقانيت، پشتيبان شمولگرایی است.
جان هيك می‌گويد: شمول‌گرايی آن است كه آدمی تنها سنت دينی خويش را دربردارنده جملگی حقيقت بداند، اما اديان ديگر را نيز به گونه كمرنگ از حقيقت بهره‌مند بداند.(هيک: 161،160) قرآن كريم اديان آسمانی4 و كتابهای آنرا تصديق می‌كند5، آنها را بر حق می‌داند و برخی از پيروان آن را تصديق می‌كند۶،«ولی خود از همه آن كتابها برتر و بر آنها حاكم و « مهيمن» است» (مائده، 48). قرآن كريم دين خاتم را برحق و مصداق روشن صراط مستقيم می‌داند، اما اسلام و صراط مستقيم را در دين خاتم منحصر نمی‌داند، بلكه جملگی اديان آسمانی را برحق و مصداق اسلام و صراط مستقيم دانسته است؛ البته از نظرگاه قرآن و حديث پس از بعثت نبی مكرم ديگر گرايش به اديان ديگر و پيروی از آنان جايز نيست، ولی اين به آن معنا نيست كه اسلام، آنگونه كه بسياری می‌انديشند، اديان ديگر را باطل، منحرف و فاسد بداند. اسلام همگان را به پيروی از دين خاتم، كه برترين و كامل‌ترين تجلی دين واحد خداوندی است، دعوت كرده، سرپيچی از اين دعوت را جايز ندانسته و اديان پيشين را بی‌اعتبار و منسوخ دانسته است, نه باطل و فاسد.
2ـ کثرت‌گرایی دینی نجاتشناختی
این صورت از کثرت‌گرایی دینی گویای آن است که جملگی ادیان راه‌هایی برای رسیدن به نجات است. كثرت‌گرايی جان هيک به اديان آسمانی مربوط است و مطلق كثرت‌گرايی را در بر ندارد؛ هرچند او قلمرو اديان آسمانی را گسترده می‌داند. (رشاد، 1385: 163) از ديدگاه هيک هر كه انانيت را كنار گذارد و واقعيت غايی را بپذيرد، رستگار می‌شود، (لگنهاوزن: 116) اما لگنهاوزن اين دگرگونی را برای نجات يافتن بسنده نمی‌داند و برای نمونه می‌گويد: «هدف فرد بودايی نيروانا است و تنها با دگرگونی از خودمحوری به حقيقت‌محوری به مقصود خويش نمی‌رسد». (همان: 43 ـ 42)
هيک در ديدگاه نجات‌شناختی خود بر لطف و محبت خداوند نيز تكيه می‌کند. او می‌پرسد: «آيا می‌توان پذيرفت كه خدای بامحبت، كه نجات جملگی آدميان را می‌خواهد، نجات را طوری رقم زده باشد كه دست آخر تنها عده‌ای اندک از آن بهره‌مند شوند؟» (اصلان، 1385 ش: 204) در نقد اين سخن چند نكته قابل توجه است:
اول. اينكه حضرت حق نجات جملگی آدميان را می‌پسندد و می‌خواهد، دليل آن نيست كه وظيفه‌هايی را بر عهده آنان ننهد يا اگر نهاده باشد و ايشان به آن ملتزم نباشند، خداوند نیز خرده نگيرد.
دوم. با لطف و محبت بودن خداوند دليل آن نيست كه همگان را نجات بخشد، بلكه اگر تنها عده‌ای رستگار شوند نيز لطمه‌ای به حکمت او نمی‌زند؛ در ضمن رحمت و محبت او اقتضا می‌كند كه هر كس را در جای خويش جای دهد. در دنيا هر كه اهل هرچه بوده، خوی او به آن آميخته و عادت كرده است؛ پس در قيامت نيز سزا است كه همان وضعيت برای او فراهم باشد؛ این ادعا که نجات در ديگرسرا بسيار گسترده و فراگير باشد، نیازمند دليل عقلی و علمی استوار است و دليل‌آوری هيک پختگی لازم را ندارد. رحمت خداوند به تنهايی، فراگيری نجات را ثابت نمی‌كند، بلکه تنها در كنار دليل‌های ديگر می‌توان تا اندازهای از آن سود جست؛ از جمله:
1ـ جاهل قاصر و جاهل مقصر
از نظر اسلام آن كه به عمد كوتاهی كرده و با اينكه حق برايش آشكار شده، سرپيچی نموده است، دوزخ سزا است و آمرزيده نمی‌شود(حج:47). حكيمانی چون ابن‌سينا و ملاصدرا معتقدند بيشتر کسانی‌كه به حقيقت اعتراف ندارند قاصرند، نه مقصر؛ يعنی از روی عمد كوتاهی نكرده‌اند. چنين كسانی اگر به خدا و رستاخيز باورمند باشند و كار نیک كنند، پاداش نیک نيز خواهند داشت. ابن‌سينا گويد:« بیگمان بيشتر مردم رستگارند». (ابنسينا، 1382 ش، ج 1، نمط 7، فصل 24: 404) رحمت خدای را گشاده بدان(همان، فصل 25: 405). ملاصدرا نيز گويد: «بی‌گمان جستار در اصل‌های ايمانی و قاعده‌های عقلی می‌رساند كه بيشتر مردم در سرای ديگر رستگارند».(صدرالمتألهين، 1368ش، ج 7: 80). «همانا هدف اصلی از برانگيختن پيامبران و فرود آوردن كتاب‌های آسمانی، ايمان به خداوند سبحان و رستاخيز، به همراه كردار نیک است؛ حتی چنانچه كسی پيامبری از پيامبران را نديده باشد و از او خبردار نشده باشد يا در روزگاری كه پيامبری فرستاده نشده زيسته است، ولی با اين حال به خداوند متعال و رستاخيز، دانا بوده و كار نیک می‌كرده است، بی‌گمان از نیکبختان و نجات‌يافتگان خواهد بود» (همان، 1415 هـ، ج 3: 454) به گفته شهیدمطهری خداوند سبحان آنگاه آدمی را عذاب می‌كند كه از روی تقصير و به عمد گناه كند، نه از روی قصور و نبود دسترسی(مطهری،1383: 295). اينكه در قرآنكريم آمده است: پيامبران از كسانی شفاعت می‌كنند كه دينشان را بپسندند، دين فطری مورد نظر است، نه دينی كه از سر قصور (كوتاهی ناخواسته) به آن نرسيده‌اند، ولی با آن عناد نيز نورزيده‌اند. (همان،ص305). علامه مجلسی (1403،ج64: 137)، علامه طباطبايی (1417: 51)، آيتالله جوادی آملی (1383: 232)، آيت الله سبحانی(ج2: 319)، آيت الله مصباح يزدی(1381: 446) و دكتر لگنهاوزن(1384: 157) نيز ميان جاهل قاصر و مقصر فرق می‌نهند.
2ـ مستضعفان
در قرآن و حديث،گروهی را می‌يابيم كه بر دستيابی به حقيقت يا عمل به آن و يا نسبت به هر دو ناتوان بوده‌اند و از اين رو به آنان وعده آمرزش داده شده است. در سورۀ نساء آیات 97 تا 99 می‌خوانيم: «كسانىكه بر خويشتن ستمكار بوده‌‏اند، [وقتى] فرشتگان جانشان را می‌گيرند، می‌گويند: «در چه [حال] بوديد؟» پاسخ می‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» می‌گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟»؛ پس آنان جايگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است؛ مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره‏‌جويى نتوانند و راهى نيابند؛ پس آنان [كه فىالجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ايشان درگذرد كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است». اين حكم به گونه كلی، هر كسی را كه از چيزی كه بايد از آن پرهيز كرد، از سر ناتوانی يا نادانی، پرهيز نمی‌كند در بر می‌گيرد و اين فراگير بودن را از مطلق بودن آيه درمی‌يابيم؛ مانند:
1. كسی كه در سرزمين كفر زندگی می‌کند و توانایی هجرت کردن ندارد 2.كوته‌فكر، 3. آنكه گرفتار بيماری يا نقص بدنی است، 4. تهیدست و 5.آنكه بیدين است، اما با حق عناد ندارد و چنانچه حقيقت برايش آشكار شود آن را می‌پذيرد و از آن پيروی می‌كند(طباطبایی،1417: 52 ـ 51). به فرموده امام صادق(ع):«مستضعفان نیک‌كردارانی‌اند كه نمی‌دانند حق در غير راهی است كه آنان می‌روند»(صدوق،1361: 203و202). به هر روی هر کس به هر گونه در دریافت حقیقت ناتوان باشد عذرش پذیرفته است؛ زیرا: «خداوند هیچ کس را جز به قدر تواناییاش تکلیف نمی‌کند. آنچه [از خوبى‏] به دست آورده به سود او و آنچه [از بدى‏] به دست آورده به زيان او است». (بقره،286)« اين آيه شريف، سخنی است كه با سنتى كه خداوند در ميان بندگانش جارى ساخته همخوان است و آن سنت اين است كه از مراحل ايمان آن اندازه را بر هر يك از بندگان خود بايسته دانسته است كه در خور فهم او باشد و از اطاعت آن اندازه را بايسته دانسته است كه در خور نيرو و توانايى بنده باشد. نزد عاقلان نيز همين سنت و روش جاری است».(طباطبایی، 1417: 444)
3ـ بيان‌ناشدگی
از موضوع‌هايی كه در دانش اصول فقه بررسی می‌شود «قبح عقاب بلا بيان» است. در قرآن كريم می‌خوانيم: «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد و خدا توانا و حكيم است».(نساء، 165) در تفسير كاشف زير اين آيه آمده است:‏ «همانا قاعدهای كه فقيهان از آن به «لا عقاب بلا بيان» و قانون‌گذاران از آن به «لا عقوبة بلا نص» تعبير می‌كنند به ذات خودش روشن است و به دليل نيازمند نيست، بلكه خود دليلی است بر غير خود. خداوند انسان را رها نكرده و او را به چيزهایی فرمان داده و از چيزهایی بازداشته است؛ پس می‌بايد اين فرمان و بازداشتن را به او برساند تا حجت بر او تمام شود» ( مغنيه،ج ‏2: 496 ـ 495).
4ـ روايت‌های «من بلغ»
در ميان سخنان معصومان b دستهای روايت به چشم میخورد كه از آن رو كه بيشتر با عبارت «من بلغه» آغاز میشود به روايت‌های «من بلغ» شناخته شده است. برای نمونه از امام باقر (ع) نقل شده است: «هر كه را رسد كه اگر چنان كار نیکی را انجام دهی، چنان ثوابی خواهی داشت و او برای رسيدن به آن ثواب، آن كار نیک را انجام دهد، ثواب گفتهشده به او ارزانی خواهد شد؛ حتی اگر حديث، آنگونه كه به او رسيده است نباشد»(كلينی، ج 2: 87). شيخ حر عاملی(ره) پس از ياد كردن يكی ديگر از اين روايت‌ها مینويسد: «حديث‌ها در اين باره متواتر است» (1418 هـ، ج 1: 617)، به هر روی اين دسته از روايتها هر وضعی به لحاظ سندی داشته باشد علما به آن روی آوردهاند و يكی از استوارترين تكيه‌گاه‌های فقيهان و اصوليان در دستيابی به قاعده «تسامح در ادله سنن» است. از ديدگاه نگارنده در نوشتار پيش رو نيز میتوان به گونهای از اين روايت‌ها سود جست؛ توضیح مطلب اینکه چنانچه كسی بپرسد: چرا خدای تعالی به كسی كه حديثی به او رسيده كه بيانگر فرمانی الهی است و او بر آن فرمان سر نهاده و آن را به كار بسته است، حتی اگر آن حديث، از پايه، ساختگی و دروغ باشد، همان پاداش گفته‌شده در حديث را می‌دهد؛ عقل آدمی چه پاسخ می‌دهد؟ پاسخ آن است كه آنچه نزد خداوند متعال ارجمند است بندگی و سرسپردگی آدميان است؛ از اين رو چون كسی كه سخنی را، به گمان آنكه حديث است، به كار بسته در واقع در پی سر نهادن به فرمان خداوند بوده است و آن سخن را سخن خداوند دانسته است، خداوند نيز او را پاداش می‌دهد. ناگفته نماند كه اين روايت‌ها آن دسته روايت‌هايی را در بر می‌گيرد كه به كار نیک فرمان داده باشد و اگر نه، چنانچه سخنی در بردارنده فرمان به كاری حرام و نامشروع باشد، هرگز نبايد آن را به كار بست. نتيجه آنكه از حكمت نهفته در روايتهای «من بلغ» درمیيابيم چنانچه نامسلمانی با اين گمان كه آيين او راست‌ترين و درست‌ترين آيين است و بايسته است كه از همان پيروی كند، نه آيينی ديگر و به آن، از آن رو كه آيين خداوند متعال است، پايبند و در به كار بستن آموزه‌های آن پايمرد باشد، خداوند نيز پاداشی را كه به او وعده داده شده ارزانی می‌دارد و او از رستگاران است.
5ـ يقين
چنانچه كسی به حقانيت آيين خويش يقين داشته باشد، بتواند از آن دفاع كند و جز آن را احتمال ندهد، رستگار است. بر ثابت كردن درستی اين سخن هم دليل‌های نقلی هست و هم دليل‌های عقلی. چنانچه كسی در پرستشِ جز خدا برهان داشته باشد، «خداوند او را از آنان كه جز خدا را میخوانند و بر آن دليلی ندارند به شمار نمی‌آورد». ( مؤمنون: 117.) درست است كه در واقع آنچه در اثبات الوهيتِ جز خدا برپا شود فروريختنی و باطل است، ولی همين اندازه كه گوينده آن به درستی آن يقين داشته باشد و نداند كه دليلش دليل نيست، از او پذيرفته است. يكی از حكمت‌های گسيل داشتن پيامبران نيز همين است كه آدميان به باورهای نادرست خود و بیپايگی و بیمايگی پرستش خدايان ساختگی و دروغين پی‌برند: «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد و خدا توانا و حكيم است». (نساء: 165). پيامبر اكرم (ص) فرموده است: «آنكه بكوشد و تير فهم را درست به هدف زند، دو پاداش دارد - پاداش كوشش و پاداش درست فهميدن- و آنكه بكوشد، ولی به فهم درست دست نيابد، يک پاداش دارد پاداش كوشش برای فهم». (نباطی بياضی، 1384 هـ، ج 3: 236). عاقلان در نیکويی پيروی از يقين ترديد ندارند. شيخ انصاری نگاشته است: «در بايستگی پيروی از يقين و عمل به آن تا آنگاه كه برجا است - و به گمان تبديل نشده- اشكالی نيست؛ چه آن خود راهی برای رسيدن به واقع است و به اثبات يا نفی قانونگذار آسمانی نيز وابسته نيست». (انصاری، 1419 هـ، ج 1: 29). امام خمينی(ره) نيز يقين را حجت می‌دانند. ( 1415ق: 201 ـ 200)
نتیجه
كثرت‌گرایی دينی نجات‌شناختی، انديشه‌ای استوار است و اسلام آن را پذيرفته است، ولی كثرت‌گرایی دينی حقيقت شناختی مردود است و هرگز خواست خداوند متعال نيست و از آيات و روايات اسلامی ‌كه در قلمرو حقيقت‌شناختی، شمولگرایی پسنديده و پذيرفته است. كثرت‌گرایی درون‌دينی و دامن زدن به فرقه‌گرایی نكوهيده است و اسلام آن را زشت شمرده است.
پی‌نوشت:
1- Conciseroutledgeencyclopediaofphilosophy, first, London, , routledge, thewordpluralism
2-RobertHihill, dictionaryofdifficultword, Britain, mackaysofchatham, thewordpluralism
3-theCambridgeencyclopedia, fourth, thewordpluralism
4. ر.ك: بقره، 62 و 130 و 148 و 256؛ آل‌عمران، 64 و 95؛ نساء، 125؛ مائده، 69؛ انعام، 161؛ نحل، 123؛ حج، 34 و 40 و 67؛ شوری، 13.
5. ر.ك: بقره، 53 و 97 و 136 و 213؛ آل‌عمران، 4 ـ 3؛ مائده، 44 و 46 و 66 و 68؛ انعام، 154؛ اعراف، 171؛ توبه، 111؛ انبياء، 48؛ غافر، 23 و 54 ـ 53 و. ...
6. ر.ك: بقره، 121؛ آلعمران، 113 و 199؛ نساء، 162؛ مائده، 66 و 84 ـ 82؛ قصص،54 ـ 52؛ اسراء، 107.
منابع
*. قرآن كريم.
1. امام خمينی، سيد روح‌الله، 1415 ه.ق ، المكاسب المحرمه، گروه محققان، اول، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (ره).
2. حقشناس، علیمحمد و ديگران، 1380 ش، فرهنگ معاصر هزاره (انگليسی ـ فارسی)، اول، تهران، فرهنگ معاصر.
3. اكبری، محمدتقی و ديگران، 1372 ش، فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی (انگليسی ـ فارسی)، اول، مشهد، بنياد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
4. آشوری، داريوش، 1376 ش، فرهنگ علوم انسانی (انگليسی ـ فارسی)، اول، تهران، مركز.
5. بابايی، پرويز، 1374 ش، فرهنگ اصطلاحات فلسفه (انگليسی ـ فارسی)، اول، تهران، نگاه.
6. قاسمی، جواد، 1385 ش، فرهنگ اصطلاحات فلسفه، كلام و منطق (انگليسی ـ فارسی )(فارسی ـ انگليسی)، اول، مشهد، بنياد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
7. حسين‌زاده، محمد،1383 ش، معرفت‌شناسی و مبانی معرفت دينی، اول، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
8. الياده، ميرچا، 1375 ش، دين پژوهی، ترجمه بهاءالدين خرمشاهی، دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
9. ربانی گلپايگانی، علی، 1376 ش، «كالبدشكافی پلوراليزم دينی»، كتاب نقد، ش 4.
10.. .....1376 ش«استاد مصباح يزدی و پلوراليزم دينی»، كتاب نقد، ش 4، گزاره اول.
11. سبحانی، جعفر، 1383 ش، مدخل مسائل جديد در علم كلام، دوم، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام).
12. رشاد، علیاكبر، 1385 ش، فلسفه دين، دوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی.
13. حسين‌زاده، محمد، 1383 ش، دين‌شناسی، سوم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره).
14. لگنهاوزن، محمد، 1384، اسلام و كثرت‌گرايی دينی، ترجمۀ نرجس جواندل، دوم، قم، مؤسسه فرهنگی طه.
15. جوادی آملی، عبدالله، 1383 ش، دين‌شناسی، سوم، قم، اسراء.
16. هيک، جان، 1378 ش، مباحث پلوراليسم دينی، ترجمه عبدالرحيم گواهی، اول، تهران، تبيان.
17. طباطبایی، سيد محمدحسين، 1417 هـ ، الميزان فی تفسير القرآن، پنجم، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
18. صدوق، محمد بن علی، 1362 ش، الامالی، قم، كتابخانه اسلاميه.
19. شهید مطهری، مرتضی، 1383 ش، مجموعه آثار، يازدهم، تهران، صدرا.
20. اصلان، عدنان، 1385 ش، پلوراليسم دينی، راههای آسمان، ترجمۀ انشاءالله رحمتی، اول، تهران، نقش جهان.
21. ابنسينا، حسين، 1382 ش، اشارات و تنبيهات، ترجمه و شرح حسن ملك‌شاهی، چهارم، تهران، سروش.
22. صدرالمتألهين، محمد بن ابراهيم، 1368 ش، الحكمة المتعالية فی الاسفار العقلية الاربعة، دوم، قم، مكتبة المصطفوی.
23. صدرالمتألهين، محمد بن ابراهيم، 1415 هـ، تفسير القرآن الكريم، دوم، قم، بيدار.
24. مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ ، بحار الأنوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، سوم، بيروت، دار احياء التراث.
25. جوادی آملی، عبدالله، 1383 ش ، دين‌شناسی، سوم، قم، اسراء.
26.مصباح يزدی، محمدتقی، 1381 ش، آموزش عقايد، هفتم، تهران، شركت چاپ و نشر بينالملل.
27. صدوق، محمد بن بابويه، 1361 ش، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، اول، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
28. كلينی، محمد بن يعقوب، 1367 هـ ، الكافی، تحقیق علیاکبر غفاری، سوم، بیجا، دارالکتب الاسلامیه.
29. مغنيه، محمدجواد، ‏1424 هـ ، تفسير الكاشف، اول، تهران، دار الكتب الإسلامية.‏
30. عاملی، شيخ حر، 1418 هـ، الفصول المهمه فی اصول الأئمه، تحقيق محمد قائينی، اول، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا (عليه السلام).
31. نباطی بياضی، علی بن يونس، 1384 هـ، الصراط المستقيم، تصحيح محمدباقر بهبودی، بیجا، المكتبة المرتضوية.
32. انصاری، مرتضی، 1419 هـ، فرائد الاصول، گروه تحقيق آثار شيخ اعظم، اول، قم، مجمع الفكر الاسلامی.
33. صدر، سيد محمدباقر، 1406 هـ، دروس فی علم الاصول، دوم، بيروت، دار الكتاب اللبنانی.
منابع لاتین:
1.Hornby, As, OxfordAdvancedLearnerisDictionary, fifthedition, OxfordUnivercityPress, TheWordPluralism.
2. Conciseroutledgeencyclopediaofphilosophy, first, London , routledge, thewordpluralism.
RobertHihill, dictionaryofdifficultword, Britain, mackaysofchatham, thewordpluralism.
3. TheCambridgeencyclopedia, fourth, thewordpluralism.