عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
صفحه اول نشريات مدارس فصلنامه مرآت شماره 14، سال چهارم، پاییز 1391 مقاله/ معادل‌های مبتدا و خبر و نواسخ این دو
.:: معادل‌های مبتدا و خبر و نواسخ این دو ::.
« رضا کشاورز سیاهپوش - طلبه سطح یک »
چکیده
«مبتداوخبر» در زبان عربی به عبارتی همان نهاد وگزاره فارسی است. البته تفاوت هایی نیز میان این دو مفهوم وجود دارد، از جمله این که نهاد در عین این که نهاد است می تواند نقش های دیگری مثل فاعلیت یا مفعولیت را بگیرد در حالی که مبتداء این گونه نبوده واگر کلمه ای مبتداء واقع شد - در همان حالی که مبتداست- نمی تواند هیچ نقش دیگری را قبول نماید. دیگر این که در زبان عربی باید در خبر جمله رابطی باشد که به مبتدا برگردد؛ مانند: «زیدٌ یذهب إلی المسجد» که ضمیر هو مستتر در یذهب همان رابطی است که به مبتداء (زید) بر می گردد، ولی در زبان فارسی نیازی به رابط نداریم چراکه ساختار فارسی ما را از وجود رابط در لفظ بی نیاز می کند، به طور مثال در جمله «زید به مسجد می رود» از گزاره(خبر) ضمیری به زید بر نگشته است.
نواسخ عربی هم معادل هایی در زبان فارسی مانند افعال ربطی یا برخی قیود دارند که در متن مقاله به صورت مفصل به ذکر آن ها خواهیم پرداخت.
کلید واژه
مبتدای اسمی، مبتدای وصفی، خبر، نهاد، گزاره، نواسخ.


مقدمه
زبان عربی زبان قرآن و زبانی است که پیامبر(ص)، حضرات معصومین (ع) و بزرگان دین به آن سخن گفته اند. آنان رهنمود های لازم برای طی مسیر بندگی و رسیدن به کمال نهایی را در قالب الفاظ همین زبان بیان کرده اند. به عبارت درست تر زبان عربی زبان دین اسلام است، لذا آموختن آن در حدّ بهره مندی صحیح از معارف حقّه اسلامی بدون واسطه مترجم مخصوصاً برای طلّاب علوم دینی لازم است.
حال سؤال اینجاست؛ این زبان باید به چه روشی آموخته و آموزش داده شود تا برای نو آموزانی که زبان مادری شان عربی نیست قابل فهم باشد وچگونه یک عجم می تواند بهترین وشیرین ترین ارتباط را با ادبیات عرب برقرار کند؟ آیا این که قواعد خشک و متراکم نحوی با روش های منسوخ تدریس به او خورانده شود موثر خواهد بود یا اینکه بالعکس، او را از آموختن چنین زبانی گریزان می کند؟ آیا آن طور که برخی اساتید مکالمه می گویند «باید در آموزش زبان دوم زبان اول نادیده گرفته شود و زبان آموز را در همان مرحله اول با زبان مورد آموزش آشنا کرد وبه همان زبان تکلم کرد» سخن درستی است؟ آیا بیش تر نوآموزان به این روش، ارتباط یاد شده را با زبان عربی برقرار می کنند یا نه؟ آیا نباید بین آموزش مکالمه یک زبان و آموزش نویسندگی و یا درک مطلب یک زبان تفاوت قائل شد؟ بالأخره با قبول وجود نظریه های مختلف آموزشی و فرصت محدود عمر آدمی که اجازه روش آزمون و خطا از ما را می گیرد، بهترین روش را چگونه باید برگزید؟
روشن است که یافتن پاسخ این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر خود نیازمند تحقیقات گسترده است. اما به عقیده نگارنده برای کسانی که زبان مادری شان عربی نیست، پیش از ورود به آموختن زبان به دو روش یاد شده، متنی مقدّماتی لازم است تا زبان آموز پیش ازدرگیر شدن با قواعد متراکم نحوی وساختار نامأنوس زبان دوم، با معنای نقش ها در جملات عربی ومعادل یابی آن ها در زبان مادری آشنا شود. در غیر این صورت او تنها با نگاه کردن به علائم إعرابی و به کار گیری قواعد نحو سعی در تر کیب جملات و فهم مطلب دارد که این روش گاهی اورا دچار سردرگمی و حتی دل زدگی می کند.«إبن هشام» در باب پنجم «مغنی» به این مطلب اشاره می نماید: «اوّلُ واجبٍ علی المُعربِ أن یَفهم معنا مایُعربه مفرداً أُو مرکباً ولهذا لا یجوز إعرابُ فواتح السُّور علی القول بِأنّها مِن المتشابه.»
در این مقاله سعی شده که یکی از مباحث ادبی زبان عربی به روش یاد شده آموزش داده شود تا اوّلاً ادعای نگارنده به منصه ظهور درآید و دانش پژوهان با میزان اثرگذاری این روش آشنا شوند و ثانیاً گام اوّل برای نگارش چنین متنی برداشته شود.
مباحث مبتدا، خبر و نواسخ آن ها از جمله مباحثی هستند که فارسی زبان نوآموز می تواند با استفاده از روش یاد شده به فراگیری پیچ و خم زبان عربی بپردازد. با چنین روشی این امکان برای کسانی که آشنایی اجمالی در حد دروس دوره راهنمایی با زبان فارسی دارند فراهم است.
نگارنده ادعایی مبنی بر خلل ناپذیر بودن مباحث نگاشته شده ندارد و با وجود اینکه نوشتار حاضر گوشه ای از تحقیقات سه ساله اوست نظرات کارشناسان و صاحبان نظر را با آغوش باز می پذیرد.

مبتدا وخبر
مبتدا

مبتدا در زبان عربی بر دو نوع است:
الف- مبتدای اسمی: قسمتی از جمله است كه درباره آن خبر می دهیم یا به تعبیر دیگر مبتدای اسمی صاحب خبر است (خانلری،1388: 14؛ سیوطی،1387: 161).
در جمله های «حضرت علی (ع) به عشق معنا داد، شاهنامه تاریخ ملت ماست، فردوسی از شاعران بزرگ ایران است، كورش بابل را فتح كرد.»(خانلری، 1388: 13). كلمه های حضرت علی، شاهنامه فردوسی، كوروش در ساختار عربی مبتدای اسمی محسوب می شوند.
نکته: مبتدای اسمی همان نهاد در دستور فارسی است با این تفاوت كه نهاد می تواند نقش های مختلفی چون فاعل بودن و مفعول بودن را قبول كند اما مبتدا خود به تنهایی نقش اصلی است و نمی تواند در زمانی كه مبتدا است، نقش دیگری بگیرد. در این جا دو نمونه از سخنان حضرت امیر مؤمنان علی (ع) كه با مبتدا آغاز شده می آوریم: «البخلُ عارٌ و الجُبنُ مَنقَصَهٌ وَالفَقرُ یُخرِسُ الفِطَنِ عَن حُجَّتِهِ و المُقلُّ غریبٌ فی بِلَدِته؛ بخل ننگ و ترس نقصان است و مرد زیرك را در برهان کند می سازد و انسان تهیدست در شهر خویش بیگانه است.» (سید رضی، 1379: ح3) و «مَن ضیّعه الأقربُ أُتیحَ لَهُ الأبعدُ؛كسی را كه نزدیكانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا می گردد.» (همان؛ ح14).
ب- مبتدای وصفی: اسم فاعل یا اسم مفعولی است كه بعد از نشانه های (أدات) نفی یا استفهام واقع می شود كه طبق دستور زبان عربی بعد از آن، اسم ظاهری یا ضمیر بارزی به عنوان فاعل جانشین خبر، قرار می گیرد. این اسم ظاهر در زبان فارسی بلافاصله بعد از ادات استفهام می آید و در صورتی كه ادات نفی بر سر این اسم فاعل یا اسم مفعول بیاید اسم ظاهر بر این ها مقدم می شود؛ در جمله های «آیا حسن زننده است؟ آیا علی (ع) رزمنده بی نظیر است؟ خداوند نه محسوس است و نه نیازمند.» كلمه های زننده، رزمنده، محسوس، علی و خداوند فاعل برای این نوع مبتدا بوده و جانشین خبر است.حال چند نمونه عربی از مبتدای وصفی را می آوریم: أضارِبٌ عَلیٌ، أقائِمٌ زِیدٌ، ما مَضروبٌ حَسَنٌ.

خبر
گزارشی است از مبتدا، یعنی مبتدا را توضیح می دهد (معینیان،1371: 61؛ شیخ بهایی،1387: 18). خبر در دستور زبان عربی معادل گزاره در فارسی است. در جمله های: «حضرت علی (ع) یاور مظلومان است، پیامبر الگویی نیكوتر برای همه است، المرءُ مخبوءٌ تحت لِسانِه» (سید رضی، 1379: ح148)؛ عبارات «یاور مظلومان است»، «الگویی نیكو برای همه است»، «مخبوءٌ تَحتَ لِسانِه» خبر است.
نكته 1: در دستور زبان عربی به مبتدا مسندٌ الیه و به خبر مسندٌ به می گویند.
نكته 2: خبر در نحو عربی بر سه نوع مفرد مثل«الفكرٌ عباده»؛ جمله مثل«لباسُ التقوی ذلك خیرٌ»(اعراف/26) و شبه جمله مانند«الحمدُلِلّه»(حمد/1) استعمال می گردد.
نكته 3: مبتدا نمی تواند نكره باشد مگر این كه نكره دارای نوعی فائده باشد ( شیخ بهایی،1387: 18).
نكته 4: بین جمله خبریه و مبتدا باید رابطی باشد، این رابط می تواند ضمیر، اسم اشاره و ... باشد (همان؛ سیوطی،1387: 182).

افعال ناقصه
از لحاظ مفهوم افعال ناقصه همان كار افعال ربطی را در دستور زبان فارسی انجام می دهند اما از لحاظ مصداق به ازای همه افعال ناقصه فعل ربطی نداریم و بقیه افعال را به كمك معادل های دیگر ترجمهمی کنیم، در ضمن به ازای تمام افعال ربطی هم، فعل ناقصه وجود ندارد، با این وجود تقسیم سه گانه زیر به وجود خواهد آمد:
الف- افعال ناقصه ای كه معادل فارسی آنها فعل ربطی است:
1- كان، غدا، عاد، راح= بود(صفائی حائری،1387: 225)؛ مانند:«كانَ زیدٌ قائماً».
2- صار= شد، گشت، گردید، اگر به معنای تغییر یافتن باشند نه معنای رفتن، چرخش كردن، دور زدن (همان؛ معینیان، 1371: 58).
3- لیس= نیست (نفی است) : «صار علیٌ عالماً».
ب- افعال ربطی ای كه معادل عربی آن ها افعال ناقصه نیست:
1- است: نسبت بین مبتدا و خبر: زیدٌ قائمٌ.
2- هست: نسبت بین مبتدا و خبر: علیٌ موجودٌ.
* گاهی كان به معنای فعل ربطی«است» به كار می رود. مانند: كان الله علیماً.
ج- افعال ناقصه ای كه معادل شان فعل ربطی نیست:
أصبح (نسبت در صبح)؛مثال: اصبَحَ ماءُكُم غوراً؛ در هنگام صبح آب های شما فرو نشست.
أمسی (نسبت در عصر و شب)؛
مثال: امسی زید ٌ قائماً؛ زید دیشب ایستاده بود.
أضحی(نسبت در ظهر)؛
مثال: اضحی زیدٌ جالساً؛ زید ظهر نشسته بود.
ظلّ (همیشه درطول روز)؛
مثال: ظلَّ زیدٌ یَجتَهِدُ فی شُغلِه؛ زید در طول روز در کارش تلاش می کند.
بات(همیشه در شب)؛
مثال: بات زیدٌ نائماً؛ زید در طول شب خوابید.
ما انفكَّ؛ همیشه جدا نمی شود.
ما زال؛ همیشه زایل نمی شود.
ما بَرِحَ؛ حركت نمی كند.
ما فَتِی ء؛ زائل نمی شود.
* چهار مورداخیر همیشه با «ما» نفی همراه هستند. نفی در نفی معنای اثبات را می سازد و در جمله همگی به معنای همیشه ترجمه می شوند.
مانند: ما زالَ اللهُ عالماً: خداوند همیشه عالم است.
مادام (تا هنگامی كه)؛
مثال: مادامَ زیدٌ جالساً؛ تا هنگامی كه زید نشسته است (صفائی حائری، 1387: 225-226).

ویژگی های افعال ناقصه
الف- افعال ناقصه رفع به اسم و نصب به خبر می دهند (صفائی حائری،1387؛ 225)؛
ب- هركدام از این افعالكه صرف شود مشتقات آن ها مثل ماضی آن ها عمل می كندحتی مصدر این ها اسم و خبر می گیرد (همان:226)؛
ج- خبر این افعالمی تواند بر اسم شان سبقت بگیرد (همان)؛
د- همچنین خبر می تواند بر همه افعال ناقصه به غیر از« لَیسَ و مادام و ما انفك و مازال و مابرح و مافتیء» مقدم شود (همان).

افعال مقاربه
تعریف افعال مقاربه: افعالی هستند كه رابطه مبتدا و خبر را با شروع، امید و قرب حصول همراه می سازد (همان: 227)؛ همانند كان عمل می كنند و خبرشان جمله فعلیه ای است كه فعلش مضارع باشد ( شیخ بهائی، 1387: 22).
الف- قرب كاد كادَ النَّعامُ یَطیرُ نزدیك بود شتر مرغ پرواز كند.
كرب كَرَبَ الِّیلُ یَنقَضی نزدیك بود شب به پایان برسد.
أوشك أوشكَ المَطَرو أن یَنقَطِع نزدیك بود باران قطع شود.
ب- امید عسی عَسَی اللهُ أَن یُخَفِّفَ حَدَّهَالغلاءِ امید است خداوند از شدت گرانی بكاهد.
حری حَرَی الكَربُ أَن یَنفَرِجَ امید است اندوه و سختی برطرف گردد.
إخلولق إخلولق الغَمُّ أَن یَذهَبَ امید است غم و اندوه از بین برود.
ج- شروع أنشأ أنشأ علیٌ یَدرُسُ علی شروع به درس دادن كرد.
طَفق طَفق الماءُ یَغلی آب شروع به جوشیدن كرد.
جَعَلَ جَعَلتُ أدُورُ فی السُّوق شرو ع به گشتن در بازار كردم.
أخَذَ أخَذَ أبی یَساوِمُ صاحبَ الحانوت پدرم شروع به چانه زدن با صاحب مغازه كرد.
عَلَق عَلَق صِدیقی یَمشی فی الحدیقه دوستم شروع به راه رفتن در باغ كرد.
همان طور كه در تعریف مشخص شد افعال مقاربه به سه دسته زیر تقسیم می شوند:
نكته 1: استفاده از افعال مقاربه، مخصوصاً «كاد، یكادُ» در عربی حكایت از آن دارد كه گوینده از قطعیت مطالب خود اطمینان ندارد. در نتیجه اظهار نظر او جنبه تقریبی دارد.
نكته 2: فعل مضارع بعد از «كاد» و «كرب» غالباً بدون أن است.
نكته 3: گاهی عسی در معانی دیگر مانند «باشد كه، ای بسا، ممكن است كه، انتظار می رود» استعمال می شود.
نكته 4: زمان فعل شروع،ماضی است لذا فعل مضارع مورد توجه قرار نمی گیرد فعل مضارع بعد از افعال شروع، مصدر ترجمه می شود ( معروف، 1387: 238-240).

حروف مشبهه بالفعل
تعریف: این حروف از نواسخ مبتدا و خبر به شمار آمده و عكس افعال ناقصه عمل می كنند (شیخ بهایی، 1387: 22)؛ و از لحاظ معنایی معادل گروهی از قیود در فارسی می باشند.
الف- «إنَّ» و «أنَّ» معادل قید تأكید و ایجاببه معنای همانا، به درستی، بی چند و چون، به تحقیق، بی چون و چرا مانند: «إنَّ فی ذلِكَ لَعِبرهً» (آل عمران/13) همانا در آن عبرت است، «أوَلَم یَكفِهِم أنا أنزَلنا» (عنکبوت/51) آیا آن ها راكفایت نمی كند که به تحقیق ما نازل کردیم.
ب- كأنَّ(قید تشبیه): این گونه، چنین، چنان، انگار، مانند: «كأنَّ زیداً أسَدٌ»: انگار كه زید شیر است.
ج- لَیتَ(قید تمنا): كاش، ای كاش مانند: «یا لَیتَنا كنّا مَعَكَ»: ای كاش با تو بودیم.
د- لكنَّ: برای بیان استدراک است یعنی خارج کردن ما بعدش از حکم ما قبل،در جایی که توهم شود که ما بعد لکن در حکم ما قبل آنمی باشد. این کلمهمعادل «امّا»در فارسی است. مانند: «غَرِقَ المُسافِرونَ لكنَّ اباك نجا؛ مسافران غرق شدند امّا پدر تو نجات یافت».
ه- لعلَّ(قید ترجّی): معادل «امید است» در فارسی مانند: «لعلَّ علیاً معتمَدٌ؛ امید است علی مورد اعتماد باشد» (معینیان، 1371: 187). ترجّی یعنی توقع داشتن امری ممکن مانند: «لعلّ اللهُ یُحدث بعد ذلک امراً؛ امید است خداوند بعد از آن ایجاد کند امری را» (حمید محمدی،1369: 101).

حروف شبیه به لَیسَ
«ما» و«لا» كه هر دو حرف نفی می باشند هم در معنا و هم در عمل به «لَیسَ» كه از افعال ناقصه بوده شبیه اند و همان طور كه گذشت در فارسی به صورت نفی فعل ربطی(نیست) ترجمه می شود.

تفاوت های «ما» و«لا»
1- «ما» برای نفی حال ولی «لا» برای مطلق نفی است (ملکی اصفهانی،1387: 91)؛
2- اسم «ما» هم می تواند معرفه باشد و هم نكره، به خلاف «لا» كه فقط بر نكره داخل می شود (همان)؛
3- باء زائده در خبر «ما» داخل می شود ولی در خبر«لا» داخل نمی شود. مثل: «ما زیدٌ بقائمٍ» (همان)؛
4- گاهی «لا» با «تاء» همراه می شود كه در این صورت اختصاص به زمان ها می یابد كه در این صورت اسم «لا» حذف می شود. مانند: «لات حینَ مناصٍ» (شیخ بهائی،1387: 21).

«لا»ی نفی جنس
تعریف: حرف نفی است و همانند حروف مشبهه بالفعل عمل می كند (حمید محمدی،1369: 108) و در فارسی معادل قید نفی «هیچ» است.
مانند: لارَجُلَ فی الدّار: هیچ مردی در خانه نیست.

فرق «لا»ی نفی جنس و «لا»ی شبیه به لَیسَ
تفاوت «لا »ی نفی جنس با «لا »ی مشبهه به لَیسَ این است كه این حرف،فقط برای نفی جنس كاربرد دارد وبه طورصریح،نفی جنس رامی رساند. اما «لا »ی مشبهه به لیس،هم می تواندنفی جنس وهم نفی واحد کند بنابراین نمی توانیم بگوییم «لا رَجُلَ فی الدار بَل رِجلانِ» اما می توانیم بگوییم «لا رَجُلٌ فی الدارِ بّل رَجلان»
عمل نمودن «لا»ی نفی جنس مشروط به سه شرط است: (حمید محمدی،1369: 108)
1- اسم و خبر آن نكره باشند، بنابراین جایز نیست بگوییم: «لا سَعیدُ فی الدّار» (سعید معرفه است)؛
2- بین "لا" واسم آن فاصله ای نباشد، بنابراین نمی گوییم: «لا فی الدّار رَجُلَ»؛
3- حرف جری بر "لا" داخل نشود، بنابراین نمی گوییم: «سافَرتُ بِلا زادَ». بلكه می گوییم: «سافَرتُ بِلا زادٍ» (همان).

کتابنامه
*قرآن کریم.
* نهج البلاغه، (1379ش) ، سید رضی ترجمه محمد دشتی، قم: انشارات مشهور.
1. امام زاده، سید احمد، (1382ش)، صرف ونحو کاربردی، تهران: انتشارات پیام نور.
2. بهاء الدین، عبدالله ابن عقیل العقیلی الهمدانی المصری،(2010 م)، شرح ابن عقیل علی ألفیه ابن مالك، بیروت- لبنان: مكتبه الهدایه.
3. رحیمی، محمدحسین،(1390ش)، الهدایه فی النحو، تهران: انتشارات ستاره قطبی.
4. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بكر، (1387ش )، النهجه المرضیه، قم: انتشارات دارالهجره.
5. شیخ بهایی، محمد بن حسین، (1387ش)، الفوائد الصمدیه، قم: انتشارات نهاوندی.
6. صفایی حائری، علی،(1387ش)، استاد و درس، قم: انتشارات لیله القدر.
7. عباس، حسن، (1428 ق)، النحو الوافی، قم: دارالمحبین.
8. فاتحی نژاد، عنایت الله؛ فرزانه، بابك، (1382 ش)، درآمدی بر مبانی ترجمه، تهران: اتشارات آیه.
9. محمدی، حمید، (1369ش)، گامی بسوی قرآن (مباحث نحو)، تهران: مفید.
10. معروف، یحیی،( 1387ش)، فن ترجمه، تهران: انتشارات سمت.
11. معینیان، مهدی، (1371ش)، دستور زبان فارسی، تهران: انتشارات معینیان.
12. ملكی اصفهانی، محمود، (1387ش)، نحو مقدماتی، قم: انتشارات دارالعلم.
13. ناتل خانلری، پرویز، ( 1388ش)، دستور زبان فارسی، تهران: انتشارات توس.
14. نقشه چی،سیدمهدی، (1390ش)، سرآغاز نحو، قم: انتشارات فانوس اندیشه.

نقشه سایت :: sitemap