عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: هنر دینی و آنچه باید باشد ::.
« سید مهدی اعظم موسویان - طلبه سطح دو »
(مانیفست هنر دینی، براساس مبانی فکری حضرت آیت‌الله‌العظمی‌خامنه‌ای(حفظه‌الله))


چکیده
هنر دینی! حقیقت این موصوف و صفت رازآلود چیست؟ هر ذوشعور و ذوالعقلی در عالم، اعتراف می­کند که مطمئن­ترین اقدام، رجوع به سوی متخصص در هر امر تخصصی است. هنگامه بحث از هنر دینی نیز، طبعاً رجوع به یک اسلام‌شناس حقیقی، غیرقابل انکار است.
حال اگر در میان اسلام‌شناسان، مردی یافت شود که علاوه بر تخصص اعجاب‌برانگیز در صفت، یعنی اسلام‌شناسی، اهل نظر و غورکننده‌ی در موصوف، یعنی هنر نیز باشد، قطعاً کلام او قابل اطمینان­تر از باقی کلام­​هاست.
مقاله​­ی پیش‌رو، ترسیمی است از مختصات حقیقی هنر دینی، براساس مبانی فکری مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله‌العظمی‌خامنه​­ای(حفظه‌الله) است که با بحث از امکان یا استحاله هنر دینی شروع می­شود، سپس با تعریفی روشن از هنر دینی ادامه می­​یابد و بعد از آن، با سخن از بایدها و نبایدهای هنر دینی پایان می­​پذیرد.
این مقاله، دو ویژگی مهم را داراست. اول: تقریباً در بیشتر موارد ادعا شده در مقاله، سعی شده است تا تأییدات مفصل از سوی مقام معظم رهبری ارائه شود که همین امر، سبب نورانیت و اتقان ویژه این مقاله شده است. دوم: در این نوشته، تمام سعی بر ایجاز و اختصار بوده است تا این خطوط، بیرون از توضیحات حوصله‌انداز و کم‌استفاده​­ی رایج در نوع آیین‌نامه​­ها باشد.
این دو ویژگی سبب شده است تا نوشته​­ای متقن و مختصر در دست باشد. نوشته­ای که این قابلیت را داراست تا در فضای غبارآلود هنری و سرگردانی امروزه­​ی هنرمندان، با تکیه بر این دو ویژگی، به­​عنوان مانیفست هنر دینی مورد استفاده­​ی عملی جامعه هنری قرار گیرد.

کلیدواژه ­ها: هنر، چیستی هنر، دین، فطرت، هنر دینی، اخلاق، مرد دین، هنرمند دین‌مدار.

مقدمه

هنر از متعالی​­ترین پدیده­​های فرهنگ و تمدن بشری است که مقدار عمرش، به اندازه­ی قدمت حضور انسان در هستی است.1 اما حقیقت این پدیده چیست؟
علت پرسش از حقیقت هنر، مبتنی بر این اصل است که هنر، در کنجی از زوایای عوالم انسانی ظهور یافته و تمام این پرسش، در اطراف نحوه​­ی این ظهور پرسه می­زند. یعنی پرسشی متأخر از وجود پدیده​­ای به نام هنر و البته چند صباحی است که این پرسش، در مجامع متعدد علمی به علامت سوألی بزرگ­تر از قبل، بدل شده است.
این پرسشِ دیرهنگام از ماهیت حقیقی هنر و این جنبش و تکاپوی دیروقت برای یافتن نوش‌دارو، هرچند که سهراب با بدنی زخم‌آلود و کم جان، هنوز زنده است، نشان‌گر آن است که قاطبه­ی بشر پرسش­گر، از عالم ظهور هنر که البته به­​صورت تام در زمره­ی عوالم متافیزیک هم نیست تا بهانه​­های چرب فراهم باشد، غایب است. شاید که باید منتظر مردی بود صاحب شرح صدر تا انعکاس و تطابق عوالم صدرایی را، بار دیگر شمرده شمرده در گوش مردمان زمزمه کند.
پرسش از حقیقت هنر، پرسش مضطربانه­​ی انسان عصر حاضر است. انسانی که در نزدیک به سه قرن، پس از کفن و دفن تنها مونس خود2 یعنی تفکر دینی و نگرش قدسی و پس از آن غرقه گشتن در اومانیسم، اکنون به شدت احساس تنهایی می­کند و در فکر فرو رفته که آیا فقط اشتراک لفظیِ واژه­ی هنر بود که او را به دام هنر مدرنیته گرفتار ساخت یا به علتی دیگر است که اکنون در درّه­ی فرمالیسم و صورت‌پرستی سقوط کرده؟ و یا این­که، آیا اصالتاً این سقوط، نازیباست یا به عقیده­ی عده­ای امری طبیعی و عادی است؟ تا آنجا که مدعی شده­اند، هنر جز فرم و صورت نیست و آن‌گاه که گفته می­شود: البینه للمدعی، پاسخی جز سکوت نمی­یابند.
هنر دینی، امکان یا استحاله؟!
هنر بماهو هنر، محصول آداب، عادات، شیوه­​های تفکر، رسوم و ویژگی­های یک فرد و یا یک گروه و جمعیت است و این آداب، عادات و... یک جمع نیز، محصول بدون واسطه​­ی جهان‌بینی و ایدئولوژی و نوع مرام آن­ها است. در این میان، شخصی از اهالی آن جهان‌بینی خاص که او را هنرمند نامیده​­اند، با بیان و گفتمانی هنری، به بیان موشکافانه و دل‌نشین این ویژگی­های فردی و گروهی و روابط آن­ها با پدید​ه­​های گوناگون عالم بیرون می­پردازد و به این شکل و شیوه، یک اثر هنری را به وجود می​­آورد.
مجموعه­​ی این خصایص گروهی، که ابتدا پایه​­های مستحکم زاویه​­ی نگاه لطیف هنرمند را به تمامی پدیده​­های عالم می­سازد و سپس به وجودآمدن یک اثر هنری منتهی می­شود، چیزی نیست مگر باور، ایمان و اعتقاد به معنای عام آن­که صد البته نه شکی است و نه جدلی که این ایمان و باور، گاه روحانی و رواست و گاه شیطانی و ناروا.
در واقع ثمرده​ی نگاه بلوری یک هنرمند به سماوات و ارض بدون داشتن یک اعتقاد، بیش از همه چیزی شبیه به یک لطیفه​­ی تکراری و چندش‌آور است. آیا حقیقتاً سیر مکتب‌سازی و سبک‌سازی‌های هنری و زیربار نرفتن و نپذیرفتن رُل دائمی و دست‌چندم مصرف‌زدگی، توسط انسان­هایی خنثی، بی‌درد و بدون دغدغه بوده است؟! یا تمام پایه​­گذاران مکاتب مختلف، از موضع و ایدئولوژی خاص وارد کار هنری شدند؟!3
در حقیقت هنرمند صاحب سبک و مکتب‌ساز، نام دیگر هنرمند صاحب دغدغه است و هنرمند صاحب دغدغه، نام دیگر هنرمند معتقد.4 این اعتقاد به معنای عام اعتقاد، می­تواند از هر جنسی باشد. حتی باوری ناروا. اما در هرحال وقتی یک هنرمند به یک سلسله از اعتقادات ایمان آورد، یعنی از این پس همیشه او را خواهی دید که با آرزوی همه‌گیری و جهانی‌شدن آن اعتقادات، به خواب می­رود و در همین رویا به‌سر می­برد که از خواب برمی­​خیزد.
هنرمندی با این ویژگی، همیشه به دنبال راهی بهتر و حنجری رساتر از اصوات معمول، برای فریادکردن دغدغه­​هایش می­باشد و تنها به دلیل همین دغدغه و درد درونی است که همیشه سعی در ابداع شیوه­ای نوین و بدیع دارد، برای گسترش باورها و اعتقاداتی که به آن­ها مؤمن شده است. این صاحب سبک بودن،5 تمام وجه تمایز هنرمند صاحب اعتقاد و هنرمند فاقد اعتقاد 6است. چراکه هیچ دغدغه و درد درونی نیست تا برای قلب هنرمند فاقد اعتقاد، چهره درهم کشد و قلب هنرمند را در هم کشد و هنرمند به آرزوی لبخند­های او هم که شده، در پی کشف طریقی نو برای بسط افکار و عقاید خویش باشد.
دسته­ای مدعی هستند، تمامی هنرمندان داخل، در قبیله‌ی صاحبان عقیده و ایدئولوژی نیستند و یا اگر هستند، این باور در کار هنری آنان لزوماً جلوه​­گر نخواهد بود. آنان جمعیتی هستند که نه در پی حلال​ند و حرام، نه به استحباب می­اندیشند و نه به اکراه. آنان صرفاً مباح انجام می­دهند. مثلاً راه می­روند و چه کسی برای راه رفتن، در پی عقیده و مرام است؟
پاسخ این سوألِ از سر بی­تأملی و عجله، فرمودکه«... و کان الانسان عجولا»7، در واقع همان وجه افتراق هنرمند معتقد و هنرمند بدون اعتقاد است؛ یعنی صاحب سبک ‌بودن. هنرمند فاقد ایدئولوژی، اگر با تسامح بتوان نام هنرمند را بر او گذارد، صاحب سبک نیست. این یعنی از صاحبان دغدغه نیست و از حیات هنری خود هدفی ندارد و قطعاً فاقد جهان­​بینی است8. وگرنه به​­جای فریاد کردن دغدغه​­ی درونی و باور خویش که او را از دورن می​­سوزانَد، روی کاناپه​­ی نرم بی­​خیالی خویش نمی‌نشست تا به مصرف‌زدگی آثار و مکاتب پیشینیان دل‌خوش باشد. بلکه با ساقی به هم می​­ساخت، طرحی نو درمی​­انداخت و بنیاد خصمی که به تناسب ارتفاع اعتقادات هنرمند9 در مقابلش قد کشیده بود را، برمی​­انداخت.
اگرچه به ذائقه­​ی عده​­ای تلخ است، اما حقیقت آن است که برای نوع بشر، حرکت در مسیر زندگی و ادامه­​ی حیات همراه با فقدان یک ایدئولوژی معین، مخصوصاً برای هنرمند که اصالتاً در مقام تعلیم برای گروه مخاطبان برمی​­آید و رضایت بر مباح­ه​ایی که سودی ندارند و در غایت، حسن ظن بدون زیانند، البته حرکتی است مرسوم؛ اما در دارالمجانین و صد البته همراه با لبخند رضایت.
اکنون پس از اثبات ملازمه و ارتباط تنگاتنگ صاحب اعتقاد‌بودن به صورت عام آن، با صاحب سبک گشتن، باید گفت با نگاهی حتی عوام‌زده و بدون ریزبینی­​های کارشناسانه، به روشنی پیداست که دین، بیش‌از هر عامل تأثیرگذار دیگر در پیرامون ما نظیر فقر، تعاملات سیاسی خاص، شکست در روابط عاطفی و...، در پدیدآمدن و درونی‌شدن یک اعتقاد، مؤثر است. این دین است که عقیده و مرام می­​سازد و فرزند آدم را، برای حرکت در مسیر یک حیات هدف‌مند آماده می­کند و در این میان، چه مرکبی تیزروتر از هنر می​­توان یافت؟!10
هنر دینی، تعیین محدوده و مرز
مقدمه

برای وصول به هنر دینی، اولین قدم ارائه‌ی تعریفی دقیق از هنر و دین است و بعد از این، سوألات پیاپی شروع می​­شوند. آیا هر اثر هنری نیازمند پسوند دینی است؟ آیا پسوند قراردادن دین، به انزوا کشاندن دین نیست؟ آیا استنباط و فهم دینی از یک اثر هنری، برای دینی نامیدن آن هنر کافیست؟ و... .
هنر به معنای اصطلاحی آن، یعنی بیان زیبا و متعالی احساس، عاطفه و اندیشه­​ی انسانی11 و این احساس و اندیشه به حکم فطرت و اعتراف نخستین12، لزوماً راجع به سوی ملکوت است و بس. البته اگر مسیر نیز عوض شود و چیزی به غیر از این رجوع ادعا شود، شاید برای اندک مدتی بتوان درد این کهنه زخم را با مخدرهایی نظیر مولانا و عطار و... تسکین داد13، اما دیگر بار، تنهایی خود را فریاد خواهد کشید.14
و اما دین، یعنی آیینی شامل مناسک و وظایف انسان نسبت به خداوند و در قبال او و نسبت به جهان هستی و در قبال آن.
هنر دینی و آسمانی با تمام تعاریف و نظریات پیرامون خود، چندین ویژگی محسوس را داراست. اول آن­که با فطرت اصیل بشر سازگار است. دوم آن­که جهت­​مند است. یعنی مفاد و غایت دارد. اصولاً اجرای این هنر، مددرسانِ تعالی فرد و جامعه است، نه موجد تشویش و هیجانات کاذب15 و دیگر این­که هنر دینی همیشه می­​کوشد تا آن‌چه را ترسیم کند که باید باشد. لذا همیشه آرمان­های معنوی را سخت در آغوش خویش می­​فشارد و آرمان‌گرایی -براساس شاخت دینی– از خصوصیات آن است.16
هنر دینی، هنر احترام به مخاطب است. به همین دلیل است که هر اثر هنری به صرف محاکات زیبایی و تبیین قدرت الهی در خلقت و سپس تجلی این زیبایی و قدرت به هر شکل ممکن در آن اثر هنری، برای اهالی شهر هنر دینی- أعم از دسته​­ی هنرمندان و مجریان و دسته­​ی مخاطبان- قابل قبول نخواهد بود. به​­عنوان مثال، نمایش عریان بدن یک انسان و یا نمایش لحظات محرمانه­​ی یک زوج و از این قبیل، که این روزها فصل مشترک بسیاری از آثار شیطانی پرمخاطب است، هیچ­​گاه در حوزه­ی هنر دینی آرام و قرار نمی​­گیرد. هنر دینی، هنر حیاست، هنر فطرت است و حاضر نیست ذهن مخاطب خود را حتی برای لحظه​­ای، با مفاهیمی نابه‌جا، لجن‌مال کند. هنر دینی برای روایت یک داستان، قصد نمایش تمام فریم­​ها را ندارد، بلکه هنر دینی هنریست غالباً رمزآلود که کم‌تر فاش سخن می­​گوید و ذره­ای مانند منبع خویش قرآن، ذوالبطون است. یعنی صاحب فرم و صورتی زیباست و مفاهیمی بسیار بلند که هر کس در این میان، به قدر ظرفیت درونی خویش از آن توشه می­​گیرد.
هنرمند
هنرمند را در لغت، فردی معنا کرده​­اند که صاحب مهارتی ویژه است.17 یک هنرمند به سبب این داشته­​ی ویژه​­اش، همیشه در زمره­​ی فرهیختگان یک جمعیت قرار می­​گیرد. لذاست که با توجه به توضیحات گذشته در رابطه با معتقدشدن به یک سلسله از اعتقادات، سپس به ارتفاع آن اعتقادات، دغدغه​­مند شدن و پس از آن، به آرزوی همه‌گیری آن اعتقادات، صاحب سبک گشتن در عرصه​­ی هنر و اکنون، با توجه به تکیه‌زدن برجای فرهیختگان قوم به سبب دارایی یک مهارت ویژه، طبعاً باید مراعی لایه​­های فوقانی گزاره­​های دینی18(فطری و عقلانی)19باشد که از آن اصطلاحاً، به اخلاق دینی یاد می­​شود. چراکه او داشته­ای ویژه نسبت به بقیه‌ی مردمان دارد20 و اگر جز این شد -در صورت عدم رعایت این گزاره​­ها- خروجی ذوق او، اثری دل‌کش نخواهد بود که البته این جذابیت و دل‌کشی، همیشه به میزان تقید هنرمند به گزاره​­های عمومی و اولیه و سپس لایه​­های فوقانی و ثانویه دین، هم می­​تواند متفاوت باشد و هم مقطعی.
اکنون به تبیینی مختصر از مبحث فوق می­​پردازیم. اخلاق از دین، جدا نیست و دین نیز در هنر دینی، اولین واژه­​ای است که هنر آن را سخت در آغوش می​­فشارد. برای فهم این زنجیره و سپس درک ارتباط اخلاق و هنر در عرصه­ی هنر دینی، بهتر این است که ابتدا کمی در اطراف و حوالی اخلاق سخن برانیم. باشد که موفق به عمل شویم، که بافتن غیر از یافتن است.
در باب اخلاق، تعریف و حدود و اطراف آن و هم‌چنین در مورد پیوند هنر و اخلاق، قال و قیل بسیار است. اما کوشش خطوط پیش‌رو در باب این پیوند، بیشتر در تمرکز بر دیدگاه­​های شهیدمطهری(ره) خواهد بود.
به​­طور کلی نگرش متفکرین اسلامی در باب پیوند هنر و اخلاق، دیدگاهی معتدل و آزادمنشانه است. نگاهی که نه از این سوی بام افتاده و نه از آن‌سو. نه معتقد به اصالت هنر است و نه هنر و دین‌مداری را، هم‌چون دو خط با دو جهت حرکت متفاوت می­​داند که هیچ­گاه وصال یکدیگر را درک نخواهند کرد. بلکه این دیدگاه معتقد است، هنر هم مستقل از دین‌باوری است و با دین تباین ندارد.
یعنی دین، اصولی نشان می­​دهد، اما هنر هیچ­گاه این اصول را نشان نخواهد داد. دین در باب ایجاب و سلب و باید و نبایدها سخن می­راند و هنر تابلو و راهنماهایی دارد که مجموعه​­ی این مسیرِ فعول و تروک را، هموارتر می​­سازد. این متفکرین، به تعامل هنر و دین معتقدند و باور دارند که این دو، در نقطه​­ای به هم خواهند رسید، هرچند مستقل از یکدیگرند.
از سویی، هم‌زیستی عمیق و جدایی‌ناپذیر دین و اخلاق، برای همگان واضح گشته تا آنجا‌که به نقل از شهیدمرتضی مطهری(ره) در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام، غیرمسلمین نظیر داستایوفسکی معترفند که: «اگر خدا نباشد، همه‌چیز مباح است». پس «دین، اگر نگوییم یگانه ضامن اجرای اخلاق، اما نقش فوق‌العاده­ای در این اجرا دارد.»21 چراکه «اخلاق تابعی از دین است.»22 از سویی دیگر، این اخلاقِ جداناشدنی از دین، مربوط به روحی زیبا و با لطافت است و از روح زیبا نیز، فعلی صادر می‌شود که به‌ناچار زیباست. چراکه معلول آن علت است. پس با این دو مقدمه، شکی نیست که مقدمه‌ی ضروری هنر، دست‌یابی به روحی زیبا و نگاهی لطیف است و حس زیبایی و لطیف‌نگری نیز، میوه­ی اجرای دقیق و به موقع اخلاق است که در پرتو اعتقاد به خداوند پرورش می­یابد. این اعتقاد نیز، یعنی همان نگرش دینی به پدیده­​های عالم.
شاید بتوان گفت اطلاق نام هنر دینی بر آثاری که تنها مراعی بخشی از ضرورت­ها و باید و نبایدهای هنر دینی هستند، فقط یک تسامح است. در واقع هنر دینی در شکل تعالی‌یافته­​ی آن، تنها می­​تواند توسط هنرمندی پدید آید که مرد دین باشد. یعنی متعهد در اجرای آیین و اوامر دینی و نواهی الهی23 که نیتجه​­ی این اجرا،24 انضباط دینی است. یعنی حرکت در چهارچوب و فضای دین. این فضا درواقع، فضای حضور محض خداوندی و چهارچوب صبغه‌الله است و آنجاکه پر از رنگ خداست، دیگر منکِر را چه محلی از اعراب است؟
مرد دین در این فضای حضور، رفتاری اصولی و منضبط دارد. رفتاری که موافق فطرت اوست و به حکم همین فطرت است که در او، سویی به منکر نیست. چنین فردی اگر فیلمی بسازد، از هر زاویه، فیلم او دینی است. خواه فیلمی در باب قصه­​های دینی باشد، خواه قصه​­ای در امور روزمره­​ی زندگی.
در نگاه هنر دینی، هنرمند یک عنصر سست و رخوت‌زده و بی‌تفاوت نسبت به جامعه نیست. بلکه او همیشه علاوه بر هنرنمایی­​های دلبرانه​­اش، یک عضو آگاه و فعال در جامعه نیز هست و در مقابل رفتارهای موجود در جامعه​­ی اطراف خود، عکس‌العمل​­هایی سریع و مناسب و از سر وظیفه انجام می​­دهد. گاهی خشم می­​کند، گاهی فریاد می​­زند، گاهی سخت می­​تازد. با این همه هنوز، صاحب همان روح لطیف و ذوق لبریز است.25
محتوا و مضمون
نگاه فرم‌زده به هنر دینی، یک نگاه صددرصد باطل است. در هنر دینی، قهرمان داستان فقط تکنیک و فرم نیست، بلکه مفهوم نیز همیشه در تمام فریم​­ها، پابه‌پای صورت و یا حتی جلوتر از آن، در حال حرکت است. اما با این همه، مفاهیم در هنر دینی هنگام طرح در قالب​­ها، همیشه در حد و مرزی مشخص عرضه می­​شوند و این امر، نه تنها به حصر هنر منجر نمی­​گردد، بلکه پرواز جنبه​­ی عاطفی بشر را به سوی ملکوت، گستره‌ی بیشتری می­دهد. این تعیین حدود برای طرح مفاهیم، نه به معنای زندانی است کوچک و تنگ و غمناک که شیوه­های عرض اندام در آن محدود به چند شیوه‌ است که طبیعتاً بعد از گذشت اندک زمانی، نخ‌نما و مهجور خواهند شد. هرگز؛ این تهمتی بود ناروا و نابخشودنی در حق هنر دینی که به همین استناد، او را به پای میز محاکمه کشانیدند و حکم به مرگ تدریجی وی دادند.
حقیقت امر چنان است؛ این تعیین حدود که یادگار کهن انبیای الهی در طول تاریخ است، در حقیقت مانند نیلوفرانه‌ایست لطیف در لابه­لای برگ­های سبزِ شبنم‌آلود، که در دو سمت جاده­ای روییده­​اند که هر هنرمند برای به­ وجودآوردن هر اثر هنری، ناگزیر به طی طریق از این جاده است. این نیلوفرانه​­های لطیف که نماد پایبندی به اصول نگرش دینی است، تنها و تنها درپی آن است تا برای هنرمند، راه را از بیراهه مشخص کند و او را از خطر مطلع سازد که پشت این علف‌زار، گرگان در کمینند.
به​­علاوه، تعیین حدود به­​معنای ممنوعه نمودن ورود به عرصه­ها و موضوعات گوناگون نیست. هنرمند به حکم حکیمانه​­ی شارع اعظم، انسانی آزاده است. پس موضوعات مختلف، همگی می​­تواند عرصه​­ی هنرنمایی او باشد. سخن از تعیین حدود، فقط به­منزله​­ی هشدارباشی مهربانانه است به هنرمند، تا نیلوفرهای لطیف کنار جاده را لگدمال نکند و سپس خود و مخاطبان اثر هنری­اش را، به دام گرگ­ه​ای در کمین نکشاند و کیست که مدعی باشد این خواسته​­ی بزرگی است؟!26
از سویی دیگر مفاهیم دینی نیز، به گواهی عقل، تجربه و نقل، از امور فطری بشری است. این مفاهیم، همان است که خودِ ناخود آگاه بشر با آن سخت تنیده شده است. از این‌روست هنری که فقط ته‌مزه​­ای از امور دینی داشته باشد و یا حتی مرتبط با اخلاقیات مربوط با امور دینی باشد، به خودی خود برای نوع بشر جذاب است. چرایی این جذابیت نیز در این نکته پنهان است که این هنر، با صورت ازلی خلیفه‌ی خداوند27 که حالا مخاطب این اثر هنری شده است، ارتباطی مستقیم می­​یابد و این صُوَر را باززایی و غبارروبی می­​کند و برای مخاطب خود، نوعی بازگشت به خویشتن را فراهم می​­آورد. هنر دینی، هنر وصال خداوندی است و به همین علت، همیشه نوع هنر دینی، فطری و دور از مقاصد پست سیاسی و تحریفات رایج در هنرهای تجاری، زبان مشترک تمامی رنگ­​ها و نسل‌هاست.
اما باید توجه داشت که هنر دینی با این مختصات، تنها روایت­گر قصص انبیاء و اولیاء و یا مناسک و آیین­​های دینی نیست. چراکه دین، جامع امور بشری است و این جهانی و آن جهانی. پس هنر دینی، نمایان­گر تمامی امور انسانی است از واقعیات زندگی و هر مخاطب با اندکی درنگ، خواهد یافت که در پرتو این نوع هنر، تمام عناصر در آن اثر هنری و هرکدام به نحوی، سیری صعودی خواهند داشت.
با وجود توضیح درباره­​ی دایره​­ی وسیع موضوعات در هنر دینی، باید دانست که یک اثر هنری تنها می­​تواند در راستای اهداف و قابلیت​­های خویش عرض اندام کند و از آنجاکه تنها خداوند محیطٌ علی کلّ شی است، لذا نمی­​توان انتظار داشت که یک اثر هنری، کلیه‌ی وجوه دینی را شامل شود. بلکه هر اثر می­​تواند وجهی از دین و رفتار و زندگی مؤمنانه و فطری انسان را نشان دهد و فقط قسمتی از این پازل بزرگ باشد. در واقع، تنها مجموعه​­ی این آثار دینی(هنرهای نمایشی، تجسمی، صوتی، تصویری و نوشتاری) است که می­​تواند نمایش‌گر تمام محدوده​­ی فضای دینی باشد. هرچند که همیشه در مسیر شناخت خالق متعال، کلاه از سر کودکِ عقل می­​افتد.
فرم و صورت
در نگاه دین‌مدارانه، زیبایی بماهو زیبایی صاحب شخصیت و موضوعیت است و گرایش به زیبایی و احساس لذت از آن هم، ذاتی و فطری آدمی است.28 به​­عنوان مثال، انسان در نوع پوشش خویش نیز می­​کوشد تا حدی که برایش ممکن است، وضع زیباتری برای خودش به­​وجود بیاورد. اما با این همه، هنر امری گذرا و آنی نیست و رسالتش فقط زینت‌بخشی و چشم‌گیرکردن اشیاء با تزیینات بیرونی نمی­​باشد که در این­صورت هنر نه مستقل است و نه صاحب شخصیت. بلکه خدمتگزاری دربند است. ساحت هنر، زیبا نمایش‌دادن نیست. بلکه نمایش زیبایی­​هاست و در این میان، هنر متعالی هنری است که در مناسب‌ترینِ اوقات و از روی تعشق، تفکر و سپس تأمل، برای نمایش زیبایی­​های عالم، دچار آفرینش گردد و مناسب‌ترینِ اوقات، همان وقتی است که ذهن و خیال هنرمند از همه‌جا فارغ شود. قلبش آرام شود و به منبعی لایزال از آرامش متصل گردد.29 در این صورت است که عنصر روحانی هنر، جلوه‌گری می­کند و هنر آسمانی خواهد شد.
از دیدگاه دین، هنر به هنگام عرضه، باید از لحاظ فرم، فاخر باشد و هنرمند نیز در تمام مراحل به انجام رسیدن کار هنری، تمام همت خود را به‌کار می­​بندد تا ظاهر اثر هنری او، فاخرتر و زیباتر باشد. او هیچ­​گاه به آثاری با سطح کیفی پایین و کم‌ارزش، قانع نخواهد شد و تمام سعی را، در اعتلای اثر هنری​­اش به­​کار می­​گیرد. چه این­که تا هنر رسا و دلنشین نباشد، هیچ­گاه قصه­​ی انتقال مفهوم، قصه​­ای با پایانی خوش نخواهد بود.30

هنر دینی، بایدها و نبایدها برای وصول
مقدمه: ضرورت وصول به هنر دینی

نماهای هنری یک‌به‌یک، چونان قافیه­​های یک غزل ناب، اندیشه​­ی مخاطبین را به جریان می‌اندازد و آنان را از تصویر و حجم، به مفهوم و از دیدن، به اندیشیدن می­رساند. هنر می­تواند بسیاری کلام­ها را در یک فریم و با کم‌ترین زمان، به بیننده انتقال دهد. در واقع داستان هنر و انتقال مفاهیم از طریق هنر، گاهی داستان برابری تک‌فریم­های یک سینمایی یک‌ساعته، با تلاش مؤلفینی است که سال­ها با ذوق لبریز، خالصانه تلاش می­کنند تا در قالب کلمات خویش و در پوشش یک جلد کتاب و یا حتی یک مجموعه​­ی چند جلدی، درباره­ی موضوعی انتقال مفهوم نمایند.
پرهیز از تظاهر ریاکارانه
هنر دینی، هنری قشری‌زده نیست. نیازی نیست مظاهر دینی در آن برجسته باشد و یا حتی اصلاً باشد. هنر دینی، پایبند به دین است نه متظاهر به دین.31 از شاخصه​­های هنر دینی، تعلق خاطر به ملکوت است و البته به حکم عقل، یعنی حکم به تبعیت از دین اکمل و پیامبر خاتم(صلی‌الله‌وعلیه‌و‌آله‌وسلم)، ملکوتی فقط و فقط از جنس ملکوت ناب محمدی(صلی‌الله‌وعلیه‌و‌آله‌وسلم) و نه ملکوت تحریف‌شده​­ی عیسوی و موسوی و ... .32 که این علقه و تعلق خاطر، گاه در فرم و گاه در مضمون جلوه­​گری می­کند.
در این میان، هرچند که باید سعی شود در فرم، صورت اسلامی حفظ شود و از تقلید صور غیراسلامی و یا شاید غیرانسانی و جدا از فطرت که بعضی از شدت کثرت استعمال در صور غیراسلامی‌شان(غیر انسانی)، رنگ و بوی لباس شهرت به خود گرفته­​اند، پرهیز شود. اما در هنگامه​­ی این جلوه­​گری، قطعاً نیازی به تظاهر و قشری‌گری نیست.33 چراکه مهم­تر از ظاهر، همیشه تأثیرگذار یک کار هنری، مغز(قوه‌ی عاقله) کار هنری است که باید شهادتین بگوید و مسلمان شود. به همین دلیل است که گاه یک اثر هنری مملو از نام اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است و اثرگذاری یک اثر هنری دارای بنیان اسلامی و در عین حال فاقد این اسامی متبرک را، دارا نیست.
اصالت در هنر، ابزاریت در ید انسان­​هایی متخلق
با تمام این تعاریف از مختصات هنر، باز هم از هیچ‌سو، ضمانتی نیست که این بلبل خوش آب و رنگ، همیشه خوش الحان نیز باشد و همیشه نغمه​­ی داوودی سر دهد و نه صوت گوساله­​ی سامری را. چراکه هنر، این قابلیت و پتانسیل را داراست که مفاهیم کاملاً متشابه و یا حتی متضاد را، جایگزین یکدیگر کرده و با زبانی هنری ارائه نماید و در کار خویش نیز آن­چنان مهارت دارد که ترسی از برملا شدن این دروغ به خود راه ندهد و در نهایت، اگرچه به برکت رنگ و لعاب این دورغ‌پردازی­​ها، دَماغ هنرمند بزرگ نشود. اما یقیناً بر دِماغ مخاطبان، تأثیری ژرف خواهد گذاشت. تأثیری که گاه منجر به انحراف و گاه سقوط مخاطب خواهد شد. در این میان، تنها راه نجات،‌ عدم فضیلت‌سوزی و هتک اخلاق در تمامی اجزای یک اثر هنری است34 که این مهم نیز، جز با چنگ‌زدن به دامان هنرمندانی تماماً متعهد و متخلق در سرتاسر عالم، امکان‌پذیر نخواهد بود.
«وظیفه​­ی هنرمند در عرصه­​ی هنر دینی، بلاغ است.»35 پس بدون شک، هنرمند باید خود را به منشأ بلاغ نزدیک گرداند. آن‌قدر نزدیک تا به­​قدر قدح خود، از آن سوی لایتناهی بهره​­ای گیرد و واسطه­​ی فیض شود برای تشنگان و آنان را جرعه‌نوش کند و این نزدیک‌شدن به منبع بلاغ، جز از انسان‌هایی متخلق و مسلط بر اندیشه و تفکر امکان‌پذیر نیست.36
اصالت در هنر، ابزاریت در ید انسان­​هایی متخلق و مسلط بر اندیشه و تفکر است؛ اما اگر جز این شد و هنر در خدمت انسان­​هایی غیرمتخلق و غیرمسلط به اندیشه و یا حتی ناآشنا به شیوه​­های مختلف تفکر قرار گرفت، آن‌گاه این هنر، همان تیغ است در کف زنگی مست! آن‌چه امروز در صحنه‌ی هنر دیده می­شود، هیچ تناسبی با این اصالت ندارد.
اما حقیقت آن است که طهارت، هنر و مهندسی هنر، با زور و فشار تحقق نخواهد یافت. بلکه نیازمند تلاشی سازمان‌یافته و توسعه حرکت­​های بنیادی معرفتی در باطن وجود اهالی هنر و اهل خرد و اندیشه در این عرصه است. تا به­​صورت تدریجی از بدنه­ی هنر، ازاله‌ی نجاست شود و به طهارت هنری دست پیدا شود. چه این­که تا هنر خود مطهَر نشود، هیچ‌گاه مطهِر نخواهد بود.37
جامعیت در ارائه​­ی موضوعات
هرچند شاید عده​­ای، حرکت به​­سوی هنر دینی را با حرکت به سمت هنر تک‌محصولی و مختص به مباحث آرم‌دار مذهبی اشتباه بگیرند، اما تعریفی صحیح و جامع از دین و مذهب، مساوی است با پاسخ‌گویی نیازهای فطری، فردی، اجتماعی، عاطفی، سیاسی و... یعنی پاسخ‌گویی نیازهای امروز و فردای بشر (دنیا و عقبی).
تنها در صورت جمع شرایط فوق است که هنر، ظرفی خواهد بود متناسب با مظروف لایتناهی آن یعنی دین. اما آیا می​­توان گفت اسلام، دین جهانی و همیشگی و پاسخ‌گوی همه­​ی نیازهای انسان است، ولی هنر دینی که ظرف ارائه­​ی تفکر دینی است، محصور در چند موضوع محدود است؟
به​­شرط وجود سه خصیصه. یعنی قدرت دینی، دانش فرهنگی و تسلط بر تکنیک. می​­توان تمامی موضوعات، حتی موضوعات دینی با اشاره­ی مستقیم را، با خیالی آسوده در تمامی شعب هنری ارائه داد و به توفیق رسید. به​­عنوان مثال در حوزه​­ی هنر نمایشی سینما، با فرض جمع شرایط فوق، می­​توان در قالب تمامی ژانرها -ژانر کمدی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی، جنگی، پلیسی-جنایی، عاشقانه و عاطفی، وحشت و...- بی­​واسطه مظاهر دینی را ارائه کرد و به‌هیچ‌وجه دل‌بهم‌زن و حوصله‌انداز نبود.38 به­عنوان مثال، در ژانر عاشقانه و عاطفی در حوزه­ی سینمای معناگرا - هرچند که مرتبط با قالب­​های اجتماعی-تاریخی هم می­​باشد– داستان پرهیزکاری جوانک طلبه در مقابل دختر جوان و سوزاندن نوک انگشتان تا صبح و میرداماد شدن و یا داستان مبارزه شیخ انصاری(ره) و شیطان و تقابل دو شخصیت مثبت و منفی را، حتی در ژانر کمدی وحشت و یا سینمای معناگرا به نمایش درآورد و در عین حال باعث سردی و دل­زدگی مخاطب نشد.
ضدیت با فحشاء
تفکر دینی با هیچ کدام از انواع آثار هنری مخالف نیست، بلکه بر مبنای تفکر دینی، هنر دینی تنها هنر ضدیت با فحشا است و حقیقت و تعریف دقیق فحشاء، همان است که خداوند به آن متذکر می​­شود39 و همان است که شیطان به آن فرمان می­دهد.40 این ضدیت، جزء بنیان­های نگرش و درک دینی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) است. ایشان در اولین نطق خود پس از پیروزی انقلاب و بازگشت به وطن، به بیان مبانی انقلاب اسلامی پرداختند و اعلام فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم. ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم. ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم. ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه‌داشتن جوانان و از دست‌دادن نیروی انسانی ما، ما با او مخالف هستیم.»41 بعد از این نطق، تعریف دقیق فحشاء در کلمات یگانه مرد دارای شأنیت برای تفسیر کلام امام(ره) و مبانی انقلاب، حضرت آیه‌الله‌العظمی خامنه­ای(مدظله‌العالی) این­​گونه آمده است: «آن چیزى كه در هنر دینى به‌شدّت مورد توجّه است، این است كه این هنر، در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله‌ى هویّت انسان و جامعه قرار نگیرد.»
هنر منهای فحشاء، قطعاً یا از اهالی شهر هنر دینی است و یا حتماً گامی بلند به سوی هنر دینی خواهد بود. پس هنر دینی، صاحب دو وجه کلی سلب و ایجاب است. وجه سلبی آن، عدم وجود فحشاست و فحشاء، یعنی تمام پدیده­​هایی که روح، دل و قلب از همسایگی آن بیزار است و در صورت همسایگی با قلب، بدخواهی و بداندیشی، سهمی است که انسان از این همسایه به ارث خواهد برد.
اما وجه ایجابی آن یعنی هنر دینی، شامل عناصری است در خدمت بهداشت روان، اقتصاد طیب، سلامت دینی، خانواده­​ی بانشاط، زندگی لذت‌بخش، تداوم یک علم‌آموزی شیرین، صلابت تفکر، صحت اشتغال، رشد امید به زندگی، جرقه­​های رشد معنوی و... .
در هنر دینی و در همه ­ی قالب­ها، همه‌چیز غیر از فحشاء می​­تواند حضوری پررنگ داشته باشد.

مشوق برای حضور در تمام حوزه­​های هنری
در باب صحت ورود به تمام حوزه​­های هنری و نظریات پیرامون آن باید گفت، در هنر تصویری و مخصوصاً هنرهای جدید، اگرچه اندک شعبه​­هایی از هنر مانند سینما- که صد البته با تمام اندک بودنش، تأثیری شگرف و چندین برابر نسبت به باقی شعب را داراست– به لحاظ ذات و ماهیت غربی است، اما بی­​شک این صورت غربی، قابلیت فانی‌شدن در معنای روحانی و دینی و خدمت به عقلانیت را داراست.
بعضی بر این عقیده​­اند که نفس تصویری بودن در هنر نمایشی و تصویری و از طرفی رسالت هنر دینی، درباره​­ی سخن‌راندن در رابطه با تمامی امور دنیوی و اخروی بشر، حتی زوایای محرمانه و دور از چشم آن، خود شاهدیست عادل بر این مدعا که میان هنر- دست‌کم این نوع خاص از هنر– و معنویت، تعارضی آشکار وجود دارد. آنان جاهل به این حقیقتند که این تصویر، اغواگر این قابلیت را داراست که در خدمت معنا و مظهر عقل و اندیشه باشد.
ما را از ابزار دانستن تصویر برای انتقال معنا هراسی نیست. تصویر (فرم و ظاهر) اگرچه بسیار تأثیرگذار و کلیدی است و نبود آن به هیچ‌وجه قابل گذشت نیست. اما ما قائل به اصالت فی نفسه و منفک از معنا در تصویر نیستیم. که این اعطای اصالت به تصویر، چیزی نیست مگر نابودکردن مفهوم و اثبات این­گونه​­ی هنر، جز نفی هنر نیست. هم‌چنان که اصیل دانستن انسانِ منفک از خداوند و اثبات او در برابر خداوند و دست در حلقه­ی زلف اومانیسم انداختن، چیزی جز نابودکردن و نفی انسان نیست.
نتیجه­​گیری:
با تمام این اوصاف، این­که ما هنوز نتوانسته­​ایم خروجی شایسته­​ای از هنر دینی ارائه دهیم، دلیل بر این نیست که هنر، دینی شدن را تاب نمی​­آورد. دلیل بر این نیست که دین، هنر را به منزله​­ی اجنبیه​­ای می­​داند که حتی نظرکردن بر آن به اتفاق اهل نظر، صاحب حرمت است، چه رسد به همراهی با آن و یا حتی دلیل بر این نیست که با تسامح، به کراهت این همراهی قائل است، بلکه برعکس. هنر دینی در شکل تعالی‌یافته و ایده‌آل آن، فقط و فقط هنری است که از دین زاده شده و در دین، پرورش می‌یابد و اگرچه در معنا و محتوا دینی است و ساختار دینی آن، قابل درک است. اما هیچ­گاه اصراری بر تظاهر مستقیم و گاه ریاکارانه​­ی این ساختار در فرم و صورت آن دیده نمی­​شود و بر همین اساس، این سخنی سست و بدون پایه است که معتقد باشیم هنرهای جدید، به­​ویژه در هنر نمایشی یعنی سینما و تلویزیون که از آغاز در یک زیرمجموعه صنعتیِ مادی و غیردینی پدید آمده​­اند، اساساً نمی‌توانند در شهر پاک و ملکوتی هنرهای دینی داخل شوند و در آخر و با اغماض شاید بتوان تنها برخی ظواهر و اعراض آن را، آن هم با حفظ ذات غیردینی‌شان رنگ دینی زد.
اگر ما هنر و به­​خصوص هنر جدید را ظرفی ندانیم که می­​تواند یک پذیرایی درخور از مظروف خود یعنی حقیقت، داشته باشد، پس باید به طریق اولی به این معتقد باشیم دنیای صنعتی امروز به هیچ عنوان امکان تحت سیطره دین آمدن را ندارد و داستان آمادگی برای ظهور بقیه‌الله(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، هرچند که داستانی شیرین، اما فقط داستان است.
اما سخن این است. غرب امروز، یک کل به هم پیوسته نیست که نتوان برخی عناصر آن را از برخی دیگر جدا نمود و اخذ هر قسمت برابر با اخذ کل باشد.
مضاف بر این، هرچند که دنیای کنونی، شهر فرنگی است که شهروندان آن آمیزه​­ای از حق و باطلند و با نقاب​­هایی گوناگون، که هنگام قدم‌زدن در این شهر، ترس از قطع جان و بریدن از آسمان، در هر لحظه روح را آزار می​­دهد. اما ما را چه باک است که معیار وحی، حق را از باطل تمیز می‌دهد و ما مسلح به این سلاحیم.
حقیقت آن است که ضعف رو به موت ما در عرصه​­ی هنر دینی، خصوصاً از نوع هنرهای دینی غیرمکتوب، به این دلیل نیست که عرصه­ی عرض اندام مفاهیم دینی، تنها قالب مکتوب است و شاهد بیاوریم که هنرمندان ما مثلاً در خوشنویسی موفق​­اند و صاحب سبک، چون هنر مکتوب است و در باقی عرصه​­ها توفیقی ندارند. چون حوزه­​ی هنر غیر مکتوب است و سپس نتیجه​­گیری کنیم که چون هنر غیرمکتوب و مفاهیم دینی از دو جنس متفاوتند. پس ناچار سازشی ندارند و این مفاهیم را در هنر تصویری جایی نیست. بلکه تمام نکته اینجاست که هنرمند ما در حوزه​­ی هنر دینی حرفی نمی‌زند. چون غالباً حرفی برای گفتن ندارد و زبان‌بسته و کودک است.
یکی از بزرگ‌ترین دلایل این کودک ماندن در عرصه­​ی هنر دینی، سستی و تنبلی هنرمند در ورود به عرصه­​ی دین به صورت جدی است و محصول این غفلت در مرحله​­ی بعد، عدم وجود ره‌یافتی دینی برای شخص هنرمند است. هنرمندی که گاه برای ساخت یک فیلم کوتاه، حاضر به سفری بلند است با صرف پولی هنگفت. حتی رنج یادگیری و مطالعه​­ی کتاب­​های متعدد و زبان اصلی، آداب، رسوم، خلقیات و عادات مردمِ ناحیه​­ای از یک کشور دور افتاده را به جان می­​خرد. اما هنگامه­​ی شروع تولید یک اثر دینی و یا حتی در تولید آثار مناسبتی دینی با مخاطبین داخلی نیز، مطالعه‌ی چندین کتاب دینی مرتبط با کار هنری خویش و یافتن اطلاعات تخصصی در حوزه دین را، که قطعاً جدا از کار هنری، در زندگی شخصی وی نیز منشأ اثر خواهد بود را، هرزرفتن وقت و انرژی می­داند و ملال‌زده می­شود و استفاده­​ی عمیق و مکرر از چندین متخصص دینی را در آن موضوع تخصصی، همراه با هزینه​­ی فرصت از دست‌رفته​­ی بالایی می­​انگارد.
پس طبیعی است که به‌خاطر دوری از گلستان زیبای دین-که البته هرکسی را در آن راهی نیست– و به‌خاطر ضعف در حوزه­ی نظر و عمل، هنرمند ما در کوی و برزنِ سرزمین هنر دینی، آوازی خوش برای خواندن نداشته باشد.
و تنها راه حل، اراده​­ی ورود در این گلستان زیبا و دل‌انگیز و استفاده از لذائذ آن توسط هنرمند و سپس خوراندن این لذائذ به گروه مخاطبان است42 و این خواسته­ی دشوار و بزرگی نیست.
«اما این‌كه شما مى‌پرسید من نظرم نسبت به وضع كنونى هنر چیست، باید بگویم كه اگر امروز را با قبل از انقلاب مقایسه كنید، ما خیلى وضعمان خوب است و برجستگى هم داریم. اما اگر با آن‌چه كه باید باشیم، مقایسه كنیم، نه، عقبیم؛ من صریحاً اعتقاد دارم كه عقبیم. ما هنوز در زمینه​­ى قصّه‌نویسى، در زمینه‌ى شعر و در زمینه‌ى هنرهاى نمایشى - یعنى سینما و تئاتر – كاستی­​هاى زیادى داریم. كارهاى نشده­ى فراوانى داریم و انسان، ناشی‌گری­هاى متعدّدى را مشاهده مى­كند. من امیدوارم كسانى كه در رشته‌هاى هنرى فعّالند، همان خودباورى را كه ما در عرصه‌هاى دیگرِ انقلاب در جاهایى مشاهده كردیم و دنیا را به خودش متوجّه كرد - در زمینه‌ى صنعت، در زمینه‌ى صنایع نظامى و در زمینه‌هاى علمى، واقعاً ما كارهایى كرده‌ایم كه دنیا متوجّه آن­ها شده است - در زمینه‌ى هنر هم بلكه بتوانیم ان‌شاءاللَّه كارهایى بكنیم كه شاخصه‌ى ملت بزرگ ایران و انقلاب بزرگمان باشد. این امید را من دارم.»43

پی‌نوشت‌ها
شاید هیچ‌وقت نشود بشر را در تاریخ مشاهده کرد. مگر این­که با مقوله​­ی هنر و در یک مفهوم عام‌تری مقوله‌ی فرهنگ سر و کار داشته و فضای زندگی او را تشکیل می‌داده است. (خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار با جمعی از نیروهای فرهنگی و هنرمندان دفاع مقدس، 20/1/1379).
یا انیس من لا انیس له(دعای جوشن کبیر).
و صد البته بسط این نظریه، ولو در مورد یک ایدئولوژی باطل، رواست. چه در سبک​­های هنری، چه در مکاتب سیاسی، فلسفی و... . اما آن‌چه قطعی و مسلم می‌باشد این است که بدون شک، هر بنیان‌گذار و رهبر، در هر سبک و مکتبی، انسانی صاحب دغدغه بوده است و دغدغه​­های او نیز، تاثیر بی واسطه​­ی نوع جهان‌بینی و اعتقادات اوست. اگرچه هر شخص به صرف وجود دغدغه، لزوماً صاحب سبک و پایه‌گذار نخواهد بود.
این سیر، یعنی ابتدا معتقدشدن به معنای عام آن و سپس به تناسب آن اعتقاد، صاحب دغدغه گشتن و بعد از آن برای به ظهور رسیدن و همه‌گیری دغدغه​­ها، صاحب سبک‌شدن، یک سیر همیشگی در میان نوع بشر است که در نهایت، به هنر دینی منجر می شود. الا این­که مرحله­­​ی سوم یعنی صاحب سبک‌شدن، لزوماً در هر صاحب دغدغه​­ای بروز نمی­کند. بلکه خاص دست​ه­ای است که مهارت ویژه‌ای را دارا هستند، یعنی هنرمندان.
بی‌شک منظور از یک مکتب و سبک، یک شیوه­​ی تماماً رایج و مطرح نیست. بلکه مقصود، غایت تلاش یک فرد است برای همه‌گیری اعتفادات درونی شده‌اش.
هنرمندان فاقد اعتقاد دو دسته​­اند: الف- کسانی‌که صاحب هیچ‌گونه اعتقادی، حتی یک اعتقاد به واقع باطل هم نیستند. ب- کسانی‌که ظاهراً اعتقادات و باورهایی به ارث رسیده از عقیده و مرام پدران خویش را دارند، ولی نسبت به آن کاملاً بی‌تفاوتند. اگرچه با تأمل خواهیم یافت که حتی مدعیان فقدان اعتقاد نیز، باز صاحب عقیده­ای و مرامی هستند.
الاسراء/11.
مقصود، صرف جهان‌بینی است. حتی اگر در عالم واقع، آن جهان‌بینی خاص، شیطانی باشد.
مطلق اعتقادات.
با کمی دقت، می‌توان دریافت که تمرکز بحث در بخش(هنر دینی، امکان یا استحاله؟!)، بر هنرمندمحوری می باشد.
این زیبایی‌ها لزوماً گل و بلبل نیست؛ گاهى اوقات، انداختن یك نفر در آتش و تحمّل آن، زیباتر از هر گل و بلبلى است. هنرمند باید این را ببیند، درك كند و آن را با زبان هنر تبیین نماید.(خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
ألست بربکم قالو ا بلی(اعراف/172).
صدهاهزار نسخه از متون عرفانی از جمله ترجمه‌ی مثنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، در آمریکا و اروپا چاپ شده و محافل مثنوی‌خواتی و حافظ‌پژوهی گرم است. اما دریغ از ذره‌ای صعود به سوی ملکوت(مددپور، محمد، حقیقت و هنر دینی، ص25).
آیا می​­توان پذیرفت که یک احتیاج با خلوص مادی محض، انسان را به شعر گفتن، نقاشی کشیدن، پیکره سازی، نت نویسی و... واداشته است؟ پاسخ این است. هنر شهر اسرارآمیزی است با ریشه­​های عمیق و کهنسال دینی و این ریشه­​ها هم‌چنان در آن است، حتی اگر روی آن را کیلومترها غبار بگیرد. بنابراین هنر مادی و غیردینی -البته به معنای دقت فلسفی آن- وجود ندارد.
هنر، ولو سالم هم باشد، باید جهت آن مشخص باشد؛ ما با این هنر چه کار می‌خواهیم بکنیم. تز ((هنر برای هنر)) از دورغ­های معروفی بود که کسانی هم که این را به ما یاد دادند، خودشان هیچ معتقد نبودند. من هیچ عقیده‌ای به این تز ندارم. هنر باید جهت و مفاد و غایت داشته باشد و هنرمند بداند کارش برای چیست؛ معلوم باشد چه می‌خواهد بروز و ظهور کند و شکوفا شود و سپس به اجرا درآید و در خارج تحقق پیدا کند. (خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی،26/9/1381).
هنر دینى عبارت است از هنرى كه بتواند مجسّم كننده و ارائه كننده‌ى آرمان­هاى دین اسلام - كه البته برترین آرمان­هاى ادیان الهى است - باشد. این آرمانها همان چیزهایى است كه سعادت انسان، حقوق معنوى انسان، اعتلاى انسان، تقوا و پرهیزگارى انسان و عدالت جامعه‌ى انسانى را تأمین مى‌كند. . (خامنه ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380)
عمید، حسن، فرهنگ عمید، ص1286
هر دین جدای از احکام عمومی و فقهی و لایه​­های اولیه، مجموعه ای از لایه​­های فوقانی و ثانویه را ارائه می دهد که اگر چه انجام ندادن آن از سوی مکلفین، عِقابی برای آنان در پی نخواهد داشت. اما انجام آن پاداشی بسیار به دنبال دارد. این مجموعه، شامل سلسله ای از ← ← اخلاقیات و باید و نبایدهایی شیرین برای طی مسیر صدیقین است که اصطلاحاً از آن به اخلاق دینی یاد می شود. و از سوی دیگر، به حکم عقل بایستی پیروان تمامی ادیان باید تابع دین پایانی باشندتا بر اساس سیر تکامل ادیان در طول تاریخ به مسیر تکامل یافته تری از رشد برسند. پس باید اعتراف کرد ما از قبول اسلام منتی بر خداوند نداریم ما برای رسیدن به سعادت، ناچاریم شهادتین را بر زبان جاری کنیم و در حوزه­​ی اخلاق، از اخلاق محمّدی(ص) سخن برانیم و برای جذابیت و به شدن ناگزیریم به مدلی استخراجی از اخلاق محمدی(ص) چنگ بزنیم چرا که، دین محمدی(ص) نه بهترین راه، که یگانه راه دستیابی به سعادت است.
لایه­​هایی که جدای از دین، عقل و فطرت نیز به آن حکم می کند.
داده‌هاى خدا همراه با انجام تكلیف‌هاست. این تكلیف­ها لزوماً همه دینى و شرعى نیست؛ تكلیف­هایى است كه بسیارى از آن­ها از دل انسان برمى‌خیزد. وقتى شما چشم دارید، این نعمتى است كه بعضى افراد آن را ندارند؛ اما این چشم به‌طور طبیعى غیر از لذّت­ها و برخورداری­هایى كه به شما مى‌دهد، تكلیفى را هم بر دوش شما مى‌گذارد - «چو مى‌بینى كه نابینا و چاه است» - این تكلیف، به‌خاطر چشمى است كه شما دارید. لازم نیست كه دین به آدم بگوید، یا یك آیه‌ى قرآن درباره‌اش نازل شده باشد؛ این را دل شما مى‌فهمد. (خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص119.
همان، ص118.
آن ابتهاجى كه در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ویژه‌اى دارد كه با شادی‌هاى معمولى فرق دارد و در غیرهنرمند اصلاً دیده نمى‌شود - در صورتى حقیقتاً به وجود خواهد آمد كه بداند دنبال چه چیزى مى‌رود و چه كار مى‌خواهد بكند، تا با هنرمندىِ خودش احساس رضایت و بهجت كند كه آن كار را انجام مى‌دهد. در این صورت باید اخلاق انسانى، فضیلت‌ها و معارف والاى دینى و الهى مورد توجّه باشند. (خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
واضح و روشن است که اجرای صددرصدی این اوامر و نواهی مدنظر نیست. چه این­که مردمان در توفیق یافتن به اجرای دستورات دینی، به علت­های مختلف، متفاوتند ((و لا یکلف الله نفساً الاّ وسعها)). اما آن‌چه مسلم است این است که، او باید متعهد و ساعی در اجرای باید و نباید‌های دینی باشد؛ هرچند گاهی نتواند به عللی به توفیق اجرای ان نائل شود.
پیغمبراکرم و امیرالمؤمنین(صلوات‌الله‌علیهما) نیز، همین‌گونه بودند. اگر کسی مناجات‌های امیرالمؤمنین(علیه‌الصلاه‌و‌السلام) را، که مشحون از مفاهیم و عبارات معنوی و عرفانی و هنری است، بخواند و بفهمد، تعجب می‌کند که آن حضرت، چگونه شلاق به دست می‌گرفت و حد جاری می‌کرد؟! حقیقت و جایگاه اصلی آن بزرگوار، همان مناجات‌هاست. منتها برای وظایف اجتماعی، آن بارها را نیز بردوش می‌گرفت. امام بزرگوار هم همین‌طور بود. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، جمع هنرمندان اصفهانی در نمایشگاه حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، (7/2/1373).
ما برای هنر خیلی ارج قائلیم. اما هنر هم مثل همه‌چیز دیگر – مثل غذاخوردن، و برآوردن نیازهای غریزی، جنسی، غیرجنسی و... – حرام و حلال دارد. اگر به کسی گفتند غذای حرام نخور، نباید بگوید شما نمی‌گذارید غذا بخوریم، سیر بشویم و از لذایذ طعام بهره‌مند شویم. نه، بهره‌مند بشوید، اما از حلالش. دنبال آن هنر حلال باشید. هنری که خدای متعال را از ما ناخشنود نکند. حرام یعنی آنی که خبیث است؛ «و یحرّم علیهم الخبائث» این خبیث و پلید است، ولو اسمش هنر باشد. به این نکته توجه کنید و مرز بسیار باریک و دشوار آن را بشناسید و براساس آن حرکت کنید. . (خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار با نخبگان استان سیستان و بلوچستان، 5/12/1381).
انی جاعل فی الارض خلیفه(بقره/30).
زیبایی را که شریف​ترینِ چیزها برای انسان است –یعنی انسان به­​طور طبیعی دنبال زیبایی و فهم زیبایی و لذت بردن از انواع زیبایی­​هاست- بدون وجود هنر نمی شود دید؛ نمی شود لمس کرد. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، در جمع بازیگران سریال حضرت مریم، 7/8/1378).
ألا بذکر الله تطمئن القلوب(رعد/28).
کار هنری بایستی کار خوب باشد؛ یک کار فاخر باید باشد؛ بهترین باید باشد. انبوه سازی، مطلوب اول نیست؛ اگر خوب شد، انبوه سازیش هم خوب است. هیچ اصرار بر این نداشته باشید که کار را از لحاظ حجم زیاد کنید؛ بلکه اصرار بر این داشته باشید که کار را لز لحاظ کیفیت بالا ببرید. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات خطاب به گروه فرهنگی هنری هاتف، 30/7/1379).
كسى كه قریحه‌ى هنرى دارد، نباید به سطح پایین اكتفا كند. این یك تعهّد است. هنرمند تنبل و بى‌تلاش، هنرمندى كه براى تعالى كار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمى‌كند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنرى خودش در قبال قالب عمل نكرده است. هنرمند باید دائم تلاش كند. البته ممكن است انسان یك وقت به جایى برسد كه بیش از آن نمى‌تواند تلاش كند - بحثى نیست - اما تا آن‌جایى كه مى‌تواند، باید براى اعتلاى قالب هنرى تلاش كند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یك احساس شور و عشق و مسؤولیت - البته این شور و عشق هم مسؤولیت است؛ آن هم یك دست قوى است كه انسان را وادار به كارى مى‌كند و نمى‌گذارد كه احساس تنبلى و تن‌آسایى، او را از كار باز بدارد - به دست نمى‌آید. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
هنر دینى به‌هیچ‌وجه به معناى قشری‌گرى و تظاهر ریاكارانه‌ى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمى‌آید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد. نباید تصوّر كرد كه هنر دینى آن است كه حتماً یك داستان دینى را به تصویر بكشد یا از یك مقوله‌ى دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت كند. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
هنر دینى آن است كه بتواند معارفى را كه همه‌ى ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسان­​ها همت گماشته‌اند و جان­هاى پاكى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه كند و در ذهن‌ها ماندگار سازد. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
امام سجاد(علیه‌السّلام) در حدیثى مى‌فرمایند: جان و وجود انسانىِ تو، ارزش‌مندترین چیزهاست؛ هیچ چیزى جز بهشت موعود خدا نمى‌تواند بهاى این جان قرار گیرد؛ این را به‌غیر بهشت خدا ندهید.(127) هنر، بخشى از آن فاخرترین و ارزشمندترین قسمت‌هاى جان انسانى است؛ باید براى این ارزش قائل شد و آن را براى خدا خرج كرد. البته وقتى مى‌گوییم براى خدا خرج كنید، فوراً ذهن به طرف همان حالت قشری‌گرى و ریاكارى نرود. (خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
من مطلبى را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم كه گفته بود در یك كار هنرى، یك درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ یا احتیاطاً این‌گونه بگوییم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسید كه این حرف، حرف دقیقى نیست. اگر از من سؤال كنند، من مى‌گویم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اینها با هم منافات ندارند. باید صددرصد كار را با خلاّقیت هنرى ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالى و تعالى‌بخش و پیش‌برنده و فضیلت‌ساز پُر كرد و انباشت. (خامنه​ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
خامنه​­ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، دیدار با شعرا، رمضان 1430 ه.ق.
البته همه در یك سطح نیستند؛ توقّع هم نیست كه چنین باشند. این در مورد همه‌ى رشته‌هاى هنرى صادق است. شما از معمارى بگیرید تا نقاشى و طرّاحى و مجسمه‌سازى و تا كارهاى سینما و تئاتر و شعر و موسیقى و بقیه‌ى رشته‌هاى هنرى. همین معنا در آن­ها وجود دارد. یك وقت شما معمارى را مى‌بینید كه اندیشه‌اى دارد؛ یك وقت یك معمار از لحاظ اندیشه، لُخت و بى‌هویّت است و متّكى به فكرى نیست. اینها اگر بخواهند بنایى را ایجاد كنند، دوگونه طرّاحى مى‌كنند. اگر ساخت یك شهر را به دست دو نفر آدمِ این‌طورى بدهند، یك نیمه‌ى آن با نیمه‌ى دیگر به‌كلّى متفاوت خواهد بود. به‌هرحال این تعهّد، لازم است. هنرِ ملتزم و متعهّد، یك حقیقت است و ما باید به آن اقرار كنیم. (خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
البته هیچ الزام و اجبارى وجود ندارد كه این‌گونه عمل بشود یا نشود. كسانى كه با نظرات من در این زمینه‌ها آشنا هستند، مى‌دانند كه بنده معتقد نیستم كه هنر با بخشنامه و دستور و فرمان و حكم و این‌طور چیزها درست مى‌شود. این از آن چیزهایى است كه با حكم درست نمى‌شود؛ باید انگیزه وجود داشته باشد؛ هرچند انگیزه‌هاى ناپاك هم وجود دارد.(خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1/5/1380).
هنر دینی ابزار تعلیم و تربیت است و اساس فعالیت­​های تربیتی، غالباً بر رفتار غیر مستقیم با متربی بنا شده است تا اشاره­​ی مستقیم.
نحل/90.
بقره/169.
بهشت حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، تهران، بهمن1357.
خامنه‌ای، سیدعلی، مقام معظم رهبری، بیانات در دومین روز از دهه‌ى مباركه‌ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) ، 7/2/1373.

منابع:
1. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست‌و‌یکم 1386
2. مددپور، محمد، حقیقت و هنر دینی، تهران، انتشارات سوره‌ی مهر، چاپ اول 1387
3. نوروزی‌طلب، علی‌رضا، جایگاه هنر اسلامی در جامعه​­ی نوین، تهران، انتشارات سوره‌ی مهر، چاپ اول 1384
4. جلالی، غلامرضا، مردم‌شناسی دینی هنر و پرسش​­های هنرمندان، تهران، انتشارات سور‌ه‌ی مهر، چاپ اول 1384
5. بهداروند، محمدمهدی، سینمای دینی، ممکن یا غیرممکن؟، تهران، انتشارات کیهان، چاپ اول 1388
6. گودرزی، مرتضی، هنر دینی یک سوأل و دغدغه​­های ناپیدا، تهران، انتشارات سوره‌ی مهر، چاپ اول 1384
7. اسفندیاری، عبدالله، سینما در حوزه‌ی معارف دینی، تهران، انتشارات سوره‌ی مهر، چاپ اول 1384
8. مددپور، محمد، روش تحقیق در هنر دینی، تهران، انتشارات سوره‌ی مهر، چاپ اول 1387
9. دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری(حفظه‌الله).

نقشه سایت :: sitemap