عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: نوع حمل در قضیه "تهران، تهران است" ::.
« حمیدرضا بدر - طلبه سطح یک »
حمیدرضا بدر / طلبه پایه‌ی پنجم- مدرسه‌ی علمیه‌ی امام خمینی(ره) تهران
چکیده
در مبحث حمل شایع و حمل اولی از مباحث حمل در منطق، در تشخیص حمل در یکی از انواع قضایا از نظر شایع یا اولی بودن و به​​​طور کلی از نظر صحّت یا عدم صحّت این حمل، دچار مشکل می​​​شویم. در قضیه «تهران، تهران است» (در این مقاله از قضیه «تهران، تهران است» به عنوان نمونه​​​ای از این نوع قضایا استفاده شده است.) ابهام ایجاد شده اینست که این حمل چه نوع حملی است و آیا صحیح است یا بی‌فایده. به​​​منظور روشن​​​تر شدن این موضوع، رجوعی به تعاریف حمل اولی و شایع و نکاتی پیرامون آن​​​ها می​​​کنیم و متوجّه می​​​شویم که حمل شایع، ناظر به مصداق و وجود است و حمل اولی تنها و تنها ناظر به مفهوم، بما هو مفهوم است و در نتیجه اتّحاد بین موضوع و محمول در حمل شایع، بر روی یک وجود است. فلذا در قضیه​​​ی مذکور به این نتیجه می​​​رسیم که به علّت اتّحاد موضوع و محمول بر روی وجود عینی «تهران»، حمل از سنخ شایع است و تغایر مفهومی بین موضوع و محمول به این صورت است که تهران اول جزئی و ناظر به وجود پایتخت کشور ایران و تهران دوم، مفهومی کلّی و ناظر به خصوصیّات و ویژگی​​​های خاص این شهر (مانند ترافیک آن، به​​​ویژه برای کسی که در ترافیک تهران گیر کرده است و از این قضیه استفاده می کند) است.
کلید واژه:
حمل ذاتی اولی، حمل شایع صناعی، اتّحاد موضوع محمول، مصداق، مفهوم، وجود، تغایر مفهومی، مفهوم کلّی، مجاز، استعاره، کنایه.
قضیه «تهران، تهران است»چگونه حملی است
زمانی​​​که قضیه «تهران، تهران است» را برای اولین بار می​​​بینیم، برایمان سوأل ایجاد می​​​شود که آیا به​​​طور کلّی این حمل صحیح است یا خیر؟ زمانی​​​که بیشتر دقّت می​​​کنیم، به نظرمان می​​​آید که این قضیه فوایدی دارد (بی‌فایده نیست)، امّا با این حال باز هم برایمان پرسش​​​ها و اشکالاتی ایجاد می​​​شود.
حمل از یک لحاظ بر دو قسم است: یکی حمل اولّی ذاتی و دیگر حمل شایع صناعی1. با توجّه به این نکته، حمل ما از یکی از این دو حالت خارج نیست. با این فرض:
1- اگر شایع است، چرا موضوع و محمول (مفهوماً) یکی هستند (هر دو تهران هستند). پس تغایر مفهومی چه می شود؟ این​​​ها اگر از نظر مفهومی یکسانند، پس حمل نمی‌تواند شایع صناعی باشد.
2-اگر هم که بین موضوع و محمول به هیچ وجه‌من‌الوجوه، اختلافی وجود ندارد، پس به ذاتی اولی بودن این حمل نیز اشکال وارد می شود. چون در حمل ذاتی اولی با این​​​که موضوع و محمول، در مفهوم متحدند، امّا برای افاده‌ی فایده، باید بین موضوع و محمول از جهتی اختلاف باشد. ولی با نظرکردن به این قضیه، دو کلمه‌ی کاملاً یکسان را می​​​بینیم که یکی در نقش موضوع ظاهر شده است و دیگری محمول واقع شده است. پس با توجّه به این مشکل، ما این حمل را ذاتی اولی هم نمی​​​توانیم بخوانیم.
3-پس با توجه به موارد یک و دو و فرض قضیه، این قضیه نه حمل ذاتی اولی است و نه حمل شایع صناعی و اگر واضح​​​تر سخن بگوییم، اصلاً حملی(مفید فایده) در کار نیست.(با توجّه به این موضوع که حمل، یا ذاتی اولی است و یا شایع صناعی)
پاسخ به این مسأله (نوع حمل این قضیه و هم‌چنین این اشکالات) به دانستن یک سری نکات وابسته است. از جمله شناخت دقیق حمل اولی و شایع، تشخیص درست و تطبیق صحیح آ​​​​​​ن​​​ها، ملاک حمل در هرکدام از آن​​​ها (از نظر ذاتی اولی یا شایع صناعی بودن)، آشنایی با نکات بلاغی و ادبی ​​​و تشخیص آن-ها و... است. فلذا برای روشن شدن این مسأله، به نکاتی پیرامون حمل و ژرف‌نگری در این قضیه می-پردازیم تا بتوانیم به حقیقت این مطلب برسیم.
الف) تعریف و شرح حمل ذاتی اولی و حمل شایع صناعی
1- اتحادی که بین موضوع و محمول وجود دارد، دوگونه است:
گاهی مناط حمل، اتحاد مفهومی است. یعنی آن‌چه بر موضوع حمل می شود، از حد مفهوم تجاوز نمی‌کند؛ به بیان دیگر، دو مفهوم را درنظر می​​​گیریم و با هم مقایسه می​​​کنیم و می​​​بینیم که این دو مفهوم متحد هستند. این حمل اصلاً ناظر به عالم وجود نیست. این نوع حمل را «حمل ذاتی اولی» و به اختصار «حمل اولی» می‌نامند. این​​​که گفتیم به این معنا نیست که موضوع و محمول در عالم وجود متحد نیستند، نظر به وجود نیست. ولی طبعاً اگر این دو مفهوم موجود شوند، قطعاً متحد خواهند بود. از آنجایی که در هر حمل باید جهت اتحاد و جهت اختلافی وجود داشته باشد، در حمل ذاتی اولی نیز باید بین موضوع و محمول اختلافی باشد. مانند اختلاف در اجمال و تفصیل؛ تا این حمل مفید فایده باشد.2 و نیز مرحوم مظفر فرموده​​​اند: «و یقصد بالحمل حینئذ انّ المفهوم الموضوع هو بعینه نفس مفهوم المحمول و ماهیّته بعد ان یلاحظا متغایرین بجهتٍ من الجهات»3
2- اما مناط حمل در حمل شایع، اتحاد مصداقی موضوع و محمول است. مانند «انسان حقیقت‌جو است.» یعنی حمل، دلالت بر ثبوت مفهوم محمول برای موجودی می​​​کند. در این حمل، موضوع و محمول، مفهوماً یکی نیستند؛ بلکه مصداقاً یکی هستند و این حمل را، حمل متعارف و «حمل شایع صناعی» و به اختصار «حمل شایع» می‌نامند.4 مرحوم مظفر در این رابطه فرموده​​​اند: «وامّا ان یکون الاتحاد فی الوجود و المصداق، و المغایرت بحسب المفهوم.»5
آیه‌الله مصباح یزدی درباره​​​ی حمل شایع و اولی می​​​فرمایند: «اتّحادی که بین موضوع و محمول درنظر گرفته می​​​شود، گاهی اتحاد، مفهومی است و گاهی اتحاد، مصداقی. مانند: «انسان حقیقت‌جو است» که موضوع و محمول آن، اتحاد مفهومی ندارند، ولی مصداقاً متحدند. نوع اول را حمل اولی و نوع دوم را حمل شایع می‌نامند.»6
صدرالمتألّهین درباره​​​ی حمل ذاتی اولی و شایع صناعی فرموده​​​اند:
«اعلم أن حمل شیء علی شیء و اتّحاده معه یتصور علی وجهین. أحدهما الشائع الصناعی المسمی بالحمل المتعارف و هو عبارهٌ عن مجرد اتحاد الموضوع و المحمول وجودا و یرجع الی کون الموضوع من افراد مفهوم المحمول سواء کان الحکم علی نفس مفهوم الموضوع کما فی القضیه الطبیعیه أو علی افراده کما فی القضایا المتعارفه من المحصورات أو غیرها و ... و الجمیع یسمی حملا عرضیا.
و ثانیه ما أن یعنی به أن الموضوع هو بعینه نفس ماهیه المحمول و مفهومه بعد أن یلحظ نحو من التغایر أی هذا بعینه عنوان ماهیه ذلک لا أن یقتصر علی مجرد الاتحاد فی الذات و الوجود و یسمی حملا ذاتیا اولیا.7
ب) ملاک اتّحاد در حمل شایع و حمل اولی
ملاک حمل در این دو نوع حمل، کاملاً با یکدیگر تفاوت دارند. مضمون حمل شایع، اتحاد موضوع و محمول در خارج یا در مرتبه پایین​​​تر ذهن که به منزله​​​ی خارج تلقی می​​​شود، می​​​باشد و طبعاً ملاک وحدت، باید امری عینی و حقیقی باشد. اما در حمل ذاتی اولی، سخن از اتحاد یا به تعبیری دقیق​​​تر «این‌همانی» مفاهیم است و وجود خارجی مصداق و حتی وجود مفاهیم موجود در قضیه، اصلاً مورد ملاحظه نیست. در اینجا تنها اتحاد و این‌همانی مفاهیم در حمل، کافی است.8
ج) فایده‌ی حمل ذاتی و حمل شایع
بعضی گمان می‌کنند که در حمل ذاتی اولی مانند حمل شایع، خصوصیاتی برای موضوع اثبات می​​​شود. درصورتی​​​که چنین نیست. حمل ذاتی اولی در واقع، توجه به جنبه​​​ی حکایت مفهوم و مرآتیت برای آن است. در حمل ذاتی اولی، مفهوم و ماهیت را از همان جهت که مفهوم است، بسط می​​​دهیم و اجزاء آن را به تفصیل نشان می​​​دهیم. اساساً حد و تعریف نیز چیزی جز بازنگری دوباره و تحلیل تصوری معرف نیستند. در حمل ذاتی اولی، هرگونه حکم ایجابی و سلبی که برقرار شود، از همین قبیل است.
هرجا که از دایره​​​ی حکایت مفهوم، خارج شویم و حکمی را به صورت ایجابی یا سلبی برای موضوع اثبات کنیم، از محدوده​​​ی حمل ذاتی اولی خارج شده​​​ایم. حکم به اقتضاء یا عدم اقتضاء حکم به تساوی یا عدم تساوی و حکم به وجوب یا امکان یک ماهیت، همه به حمل شایع صناعی باز می​​​گردد. هرجا سخن از اتحاد در وجود باشد، حمل از سنخ شایع و رایج است.9
نتیجه:
«حمل در قضیه​​​ی حملیه‌ی «تهران، تهران است»، صحیح می​​​باشد و از نوع «حمل شایع صناعی» است.

• ادلّه​​​ی نتیجه و نکاتی پیرامون آن
1-در قضیه​​​ی مذکور، قضیه به صورت کامل، ناظر به وجود عینی مصداق (شهر تهران) است و اتّحاد بین موضوع و محمول، در این وجود محقّق است و ملاک وحدت، امری عینی و حقیقی است.
2-نکته​​​ای که باقی می​​​ماند، تغایر بین موضوع و محمول است؛ چون اشاره کردیم که در حمل شایع صناعی موضوع و محمول از نظر مفهومی متفاوتند. برای اثبات این تغایر به دقّت بیشتر نیاز است: بین موضوع و محمول (تهران اول و تهران دوم) تفاوت​​​هایی به چشم می​​​خورد: موضوع، اشاره به شهر تهران است. (در واقع موضوع، یک مفهوم جزئی است.) امّا اینجا برای محمول اعتباری درنظر گرفته می شود. به این صورت که محمول را یک مفهوم کلّی درنظر می​​​گیریم که قابل انطباق بر کثیرین است. علّت کلی بودن محمول این است که تهران دوم، با توجّه به خصوصیاتی که در شهر تهران است، درنظر گرفته می​​​شود که این خصوصیات، قابل انطباق بر کثیرین است. ولی چون که در قضیه موردنظر، این مفهوم کلّی بر شخصی که از آن گرفته شده است انطباق می‌کند، تهران در محمول، از سبیل مجاز و استعاره خارج است و لفظ به صورت حقیقت استعمال شده است. امّا با این حال، باز هم کلّیت خود را حفظ می‌کند. برای وضوح بیشتر این مطلب، به متن زیر از کتاب جواهر البلاغه، بخش استعاره توجّه نمایید:
«التنبیه السابع: ظهر انّ الاستعاره باعتبار لفظ نوعان اصلیّه و تبعیّه. فالاصلیّه: ما کان فیه أم المستعار اسم جنس غیرمشتق...........ام (اسم جنس) تاویلاً کما فی الاعلام المشهوره بنوع من الوصف کحاتم فی قولک: رایت الیوم حاتماً، ترید رجلاّ کامل الجود فاعتبر لفظ حاتم فی قوت الموضوع لمفهوم کلی، حتی کاد یغلب استعماله فی کل من له وصف حاتم، .......کذالک حاتم یتناول الطائی و غیره ادعا و یکون استماله فی الطائی حقیقه و فی غیره مجازاً، لان الاستعاره مبنیه علی ادعا ان المشبه فرد من الافراد المشبه به، فلابد ان یکن المشبه به کلیّاً ذاافراد.»10
و درحقیقت در این قضیه، تهران ثانی کنایه از خصوصیّات و ویژگی​​​های خاص این شهر است و مجاز و استعاره نیست. به این دلیل که در این قضیه، قرینه​​​ای که مانع از افاده‌ی معنی اصلی آن باشد، وجود ندارد. برای وضوح بیشتر این مطلب، به متن زیر از کتاب جواهر البلاغه، بخش کنایه توجّه فرمایید:
«الفرق بین الکنایه و المجاز صحّت اراده المعنی الاصلی فی الکنایه، دون المجاز: فانّه ینافی ذلک.»11
می​​​توان گفت که در اینجا، موضوع ما از مصادیق محمول است؛ نکته​​​ی مهم این است که این سخن با سخن مرحوم مظفّر هماهنگی دارد که در مورد حمل شایع فرموده​​​اند: «و یرجع الحمل حینئذٍ الی کون الموضوع من افراد مفهوم المحمول و مصادیقه»12 و هم‌چنین با سخن مرحوم صدرالمتألّهین: «یرجع الی کون الموضوع من افراد مفهوم المحمول سواء کان الحکم علی نفس مفهوم الموضوع کما فی القضیه الطبیعیه أو علی افراده کما فی القضایا المتعارفه من المحصورات أو غیرها»13 که اینجا حکم، بر افراد موضوع (که چون مفهوم موضوع، مفهومی جزئی است و یک مصداق بیشتر ندارد، می​​​توان به​​​جای افراد، لفظ فرد را به کار برد)، حمل می​​​شود.
3- اگر بخواهیم برای این قضیه جهتی درنظر بگیریم، باید بگوییم که جهت آن «ضروریه‌ی ذاتیه» است. زیرا در تشخیص جهت ضروریه‌ی ذاتیه می​​​گوییم: «وقتی محمولی را بر موضوعی حمل می​​​کنیم، در پاره​​​ای از موارد، ذات موضوع بدون لحاظ خاصّی که زاید بر ذات باشد، مصداق حکم است.»14 چون این قاعده جاری است، جهت را «ضروریه‌ی ذاتیه» می​​​نامیم. امّا آن‌چه که قابل توجه است، این است که جهت این قضیه از اقسام ضرورت ذاتیّه مطلقه است. مرحوم صدرالمتألّهین ضرورت ذاتیّه را دو قسم کرده است:
«وأعلم أن مفهوم واجب الوجود لذاته شامل لعدّه أقسام.....و منها نسب ضروریه للمحمول الی موضوع لایکون الموضوع عله لثبوت المحمول له: ککون الانسان انسانا أو حیوانا و الضروره هاهنا مطلقه ذاتیه مع الوصف الوجود للموضوع لا به و منها نسب ضروریه یکون لها علّه هی نفس ذوات الموضوعات: ککون المثلث ذاالزوایا القوائم ضرورتها أیضاً ذاتیه بالنظر الی اقتضاء ذات الموضوع و لکن مع‌الوصف الوجود لا بالوصف و کذا مجرد مفهوم الممتنع بالذات یتحصل فی أقسام.»15
ضروریه‌ی ذاتیه مطلقه: این ضرورت زمانی مطرح است که بین محمول و موضوع، رابطه​​​ی «عینیّت» یا «جزئیّت» برقرار باشد، مثلاٌ در جایی​​​که نوع یا جنس، بر نوع حمل شود مانند: «انسان حیوان است» یا «انسان انسان است». البته در اینجا برخلاف ضرورت ازلی، موضوع را باید مقیّد به وجود کرد. زیرا قضیه ناظر به واقعیّت خارجی است و ثبوت اجزاء ماهیّت، برای ماهیّت تنها در ظرف ثبوت ماهیّت معنا و مفهوم دارد. این قضایا را نباید با قضایای حمل ذاتی اولی خلط کرد. زیرا حمل ذاتی اولی، فقط ناظر به مفهوم است. حال آن​​​که در قضایای فوق سخن از ثبوت خصوصیّتی برای ذات موضوع است. لذا در این قضایا، موضع را باید مقیّد به وجود کرد. پس ضروریه‌ی مطلقه غیر از حمل ذاتی اولّی است.16
با اندکی تأمّل می​​​توان دریافت که این نتیجه در مورد قضایای امثال این قضیه مانند «ایران ایران است» و «فاطمه فاطمه است» و... نیز قابل تعمیم است.

پی‌نوشت‌ها
1) محمّد خوانساری، منطق صوری، ص240.
2) رک: عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت آیت‌الله مصباح‌ یزدی، ص 106و107، به نقل از محمّدتقی مصباح یزدی، شرح جلد اول أسفار أربعه، ج2، ص125؛ محمّدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ص209؛ محمّدتقی مصباح یزدی، تعلیقه علی نهایه‌الحکمه، ص67؛ محمّدتقی مصباح یزدی، درس‌های جلد اول اسفار اربعه، جلسه90 (الاسفار، ص292).
3) محمّدرضا مظفّر، المنطق، ص100.
4) رک: عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت ‌آیت‌الله مصباح ‌یزدی، ص 106و107 به نقل از محمّدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ص209؛ محمّدتقی مصباح ‌یزدی، تعلیقه علی نهایه‌الحکمه، ص67؛ محمّدتقی مصباح یزدی، درس‌های جلد اول اسفار اربعه، جلسه 90.
5) محمّدرضا مظفّر، المنطق، ص100و101.
6) محمّدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص209.
7) صدرالدّین الشیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج1، صص292 و293.
8) محمّدتقی مصباح یزدی، شرح جلد اول الاسفارالاربعه، ج1، ص249 ؛ عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت آیت‌الله مصباح یزدی، ص108 به نقل از محمّدتقی مصباح‌ یزدی، شرح جلد اول الاسفارالاربعه، ج2، ص336-337.
9) رک: عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت آیت‌الله مصباح‌ یزدی، ص 109 به نقل از محمّدتقی مصباح یزدی، شرح جلد اول الاسفار الابعه، ج2، صص 151-150.
10) احمد هاشمی، جواهر البلاغه، ص256.
11) همان، ص279.
12) محمّدرضا مظفّر، المنطق، ص101.
13) صدرالدّین الشیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج1، صص292 و293.
14) عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت آیت‌الله مصباح یزدی، ص99.
15) صدرالدّین الشیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج1، صص157و158.
16) رک: محمّدتقی مصباح یزدی، شرح جلد اول الاسفار الاربعه، ج1، صص346-349؛ عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت‌شناسی از نظر حضرت آیت‌الله مصباح یزدی، ص100. به نقل از محمّدتقی مصباح یزدی، شرح جلد اول الاسفار الاربعه، ج2، صص129و130