عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: نیم نگاهی به تاریخچه علم اصول ::.
« محسن مالک - طلبه سطح یک »
چکیده:
شیعه با کمک گرفتن از علم اصول آن را مقدمه ای برای استنباط احکام شرعی قرار داده است؛ بدین معنا که فقیه در استنباط احکام شرعی نیازمند قواعدی است که علم اصول عهده دار آن می باشد وبدون علم اصول استنباط صحیح وکامل نمی باشد.
کلید واژه:
پیدایش، علت پیدایش، اولین کتاب، مراحل علم اصول

مقدمه:

در زمینه تاریخچه علم اصول کتب ومقالات زیادی نگاشته شده است؛ ولی با توجه به اینکه این شماره از مجله مرآت اختصاص به مباجث اصولی دارد لازم دیده شد؛ که نگاهی اجمالی به تاریخچه این علم داشته باشیم.
برای کسی که می خواهد علمی را بیاموزد، لازم است سیر تاریخی از جمله پیدایش، علت پیدایش،ادوار پیشرفت، سیر تحول، بزرگان، صاحب نظران و کتب معروف آن علم رابیاموزد وبا همه آنها آشنایی پیدا کند.
علت پیدایش
شهیدصدرخود دراین باره مى‏فرماید:«دانش شریعت ویا فهم احكام شرعىدرصدر اسلام آغازشد ورشد آن در وقتى بود كه شماربزرگی از راویان برای نگهداری احادیث وارده درپیرامون احكام به گردآوری آنها پرداختند.شیوه دریافت حكم شرعی ازمتون،درآغاز دشوار نبود زیرا ازشیوه ساده ‏ای كه مردم درمحاوره ازآن استفاده مىی كردند تجاوز نمىی كرد؛ولی رفته رفته برای استنباط حكم شرعی ازمتون،نیازبه ژرفكاوى بیشترى بود. پس كوشش شد تادقت لازم دراستنباط حكم شرعی از مآخذ آن به عمل آید. بدین‏سان،بذرهاىاندیشه‏ ورى فقهى پدید آمدند و علم شریعت ازمرحله نقل حدیث به سطح استنباط واستدلال موشكافانه پانهاده،از خلال اندیشه ‏ورى فقهى رشته ‏هاى مشترك دركار استنباط روبه خودنمایى نهادند و جمع ‏آورى و تنظیم عناصر مشترك دخیل در استنباط به پیدایش علم اصول انجامید.»1
پیدایش
در میان شیعه وتسنن در پیدایش علم اصول اختلاف است.ایشان بر این عقیده اند که پای گذار ومؤسس علم اصول خودشان می باشد، تاجایی که برخی از مستشرقین پنداشته اند که اجتهاد در شیعه دویست سال بعد از اهل سنت پیدا شد،زیرا شیعه در زمان ائمه اطهار (ع) نیازی به اجتهاد نداشت ودر نتیجه نیازی به مقدمات اجتهاد نداشته است،ولی این نظریه به هیچ وجه درست نمی باشد،چرا که اجتهاد به معنای صحیح کلمه یعنی (تفریع) و ردّ فروع بر اصول وتطبیق اصول بر فروع،از زمان ائمه اطهار(ع) در شیعه ورود داشته است وائمه اطهار (ع)به اصحابشان دستور می دادند که تفریع واجتهاد نمایند.2
وعلاوه بر این، می توان گفت عناوینی از قبیل عام و خاص، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین و ... در کلمات امیرالمؤمنین و دیگر ائمه وجود داشته و نطفه علم اصول توسط آنان بسته شده است.
در خطبه اوّل نهج البلاغه آمده است: «اکنون کتاب پروردگار شما میان شما است. حلال و حرامش آشکار و فریضه ها و مستحبات و ناسخ و منسوخ و مباح و ممنوع و خاص و عام و مطلقات و متشابهات در آن آمده است».
در خطبه‌ 208 شبیه این مطالب آمده، از ائمه اطهار(ع) روایت شده است: «علینا إلقاء‌الأصول و علیکم أن تفرّعوا؛ بر ما است که قواعد و کلیّات را بیان کنیم و بر شما است که آن قواعد و کلیات را پر فروغ و جزئیات تطبیق دهید».
به خصوص امام باقر و امام صادق (ع) اصول و شیوه های بهره وری از قرآن و سنت را تعلیم داده اند. بدین صورت که ایشان با املای قواعد و کلیات علم اصول به شاگردان خود زمینه را برای پیدایش چنین علمی فراهم آورده اند. بنابراین می توان آنها را واضع و موسس علم اصول دانست.3
مطلبی که به تدوین اصول در زمان رسول الله (ص) وائمه (ع) کمک می کند، کلیاتی است که گاهی به آنها «جوامع الکلم »گفته می شود (اَوتیتُ جوامع الکلم). این نوع سخنان غیر از سلطه وحی وعالم تشریع وتکوین،حاکی از نوعی سلطه سیاسی هم هست.از این رو آهنگ این جملات سنگین است؛مانند: لا ضرر ولاضرار فی الاسلام، الزعیم غازم والعاریه مردوده، المومنون عند شروطهم، قضی بالشفعه ما لم تورّف و... این سخنان به رغم کوتاهی عبارت، اهمیت فقهی واصولی بسیار دارند ودرباره برخی از این عبارات (مانند لاضرر ولاضرار )کتاب ها ورساله های متعددی نوشته شده است.
البته به اعتقاد شهید صدر طبیعى است كه علم اصول در بین اهل سنّت زودتر از شیعیان بروز و ظهور پیدا كند، زیرا زمان فقدان نص براى اهل سنّت با وفات نبى اكرم r (11ه.ق) آغاز مى شود و از این زمان به بعد اهل سنّت از عصر نص دور مى شوند. امّا زمان فقدان نص براى شیعه پس از شهادت امام حسن عسگرى‏ g (260ه.ق) و غیبت امام زمانf آغاز مى شود.
به همین جهت اهل سنّت از اواخر قرن دوم هجرى توسط ابن ادریس شافعى(متوفا: 182ه.ق)و محمد بن حسن شیبانى(متوفا: 189ه.ق) شروع به تصنیف كتب اصولى كردند، در حالى‏كه تصنیف علم اصول در شیعه به شكل وسیع و مشتمل بر ابحاث مختلف اصولى، از اوائل قرن چهارم هجرى آغاز شد، هر چند قبل از آن به شكل مختصر و درموضوعات خاصى، رسائلى از سوى اصحاب ائمه‏(ع) تألیف شده بود.
ترویج و القاى تفكر اصولى از سوى ائمه‏(ع)هر چند فرمایش شهید صدر مبنى بر اینكه مرور زمان و دور شدن از عصر نصوص علت پیدایش علم اصول مى باشد، فى الجمله صحیح است؛ لكن باید توجه داشت كه مرور زمان و دور شدن از عصر نصوص تنها عامل پیدایش علم اصول نیست، زیرا پیدایش علم اصول در شیعه ناشى از یك علّت اساسى دیگرى نیز مى باشد و آن عبارت است از: ترویج و القاى تفكر اصولى در بین شیعیان از سوى ائمه(ع)4
به همین جهت است كه اولین تألیفات اصولى هر چند در زمینه‏ى یك یا چند بحث خاص، ابتدا از سوى شیعیان صورت مى گیرد، مانند رساله‏ى مباحث الفاظ، تألیف هشام بن حكم(متوفا: 179ه.ق) و اختلاف الحدیث، تألیف یونس بن عبدالرحمان (متوفا: 208ه.ق).
از سوى دیگر، معلوم نیست تألیفات شافعى و شیبانى از اهل سنّت نیز وسیع و به شكل یك دوره‏ى كامل ابحاث اصولى بوده باشد و به فرض هم كه چنین باشد، اگر علت پیدایش اصول در بین شیعه تنها عامل زمانى داشت مى بایست همان‏گونه كه تصنیف وسیع اصولى در بین اهل سنّت حدود 150 سال بعد از عصر فقدان نص در نزد آنان پیدا شد، در بین شیعه هم همین زمان را بگذارند و در نیمه‏ هاى قرن پنجم پیدا شود، در حالى‏كه بلافاصله بعد از عصر غیبت، تألیف این‏گونه كتب آغاز مى شود.
پس تنها عامل زمانى مطرح نیست، بلكه عامل ترویج فكر اصولى از سوى ائمه‏(ع) هم در كار است.ائمه(ع)به ویژه امام باقر و امام صادق(ع) كه فرصت و مجالى براى تدریس و تعلیم پیدا كرده بودند، به اصحاب خود شیوه هاى به دست آوردن احكام و قواعد كلى و عناصر مشترك را تعلیم مى دادند.
عبدالاعلى مى گوید: به امام صادق (ع) عرض كردم: ناخن پایم شكسته است.
به همین جهت بر روى انگشت پایم پارچه اى بسته ام.
چگونه وضو بگیرم؟ امام صادق(ع) فرمود: «یعرف هذا و اشباهه من كتاب الله عزّوجل قال الله تعالى: ما جعل علیكم فى الدین من حرج، امسح علیه»؛ حكم این مسأله و مشابه آن از كتاب خدا دانسته مى شود خداوند در قرآن فرمود: «ما بر شما در امر دین حرج قرار نداده ایم، پس بر همان پارچه مسح كن.»5
اولین كتاب
همان‏گونه كه آیهالله سید حسن صدر در تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام فرمود، اولین فردى كه در مورد علم اصول سخن گفت و آن را پایه‏گذارى كرد امام باقر(ع) است.بدین جهت آن حضرت مؤسس این علم محسوب مى شود.
امام باقر(ع) (شهادت: 111ه.ق) و امام صادق(ع) (شهادت: 148ه.ق) قواعد اصولى را بر اصحاب خود املا كردند.
مجموعه‏ى این قواعد را عده اى از علماى متأخر در كتبى جمع آورى نموده اند. تمام روایات این كتب با سند متصل به این دو امام مى رسد.اولین تألیفات علم اصول اولین كتاب در مورد مسائل علم اصول رساله اى در زمینه‏ى مباحث الفاظ است كه تألیف شاگرد بارز امام صادق و امام كاظم c هشام بن حكم(متوفا: 179 ه.ق.)مى باشد.پس از وى، یونس بن عبدالرحمن مولى آل یقطین(متوفا: 208ه.ق) كتاب «اختلاف الحدیث و مسائله» را ـ كه مربوط به بحث تعارض اخبار و مسائل تعادل و تراجیح احادیث متعارض مى باشد . تألیف كرد، كه به شكل روایت از امام كاظم (ع) است.این دو عالم شیعى در تألیف كتاب در باره‏ى علم اصول بر محمد بن ادریس شافعى و استادش، محمد بن حسن شیبانى ـ از علماى اهل سنّت ـ تقدم دارند.
مشاهیر علماى شیعى كه تا زمان شیخ طوسى(متوفا: 460 ه.ق) كتبى در علم اصول تألیف كرده‏اند، عبارتند از: ابو سهل نوبختى، حسن بن موسى نوبختى، محمد بن احمد بن جنید اسكافى، ابن عقیل عمّانى، ابو منصور صرام نیشابورى، محمد بن احمد بن داوود بن على بن الحسن(مشهور به ابن داوود و شیخ القمیین)، شیخ مفید و سید مرتضى6
تألیف کتاب اصولی برای اولین مرتبه بنابر قول ابن خلدون توسط محمد بن ادریس شافعی بوده است، گرچه برخی اولین کتاب اصولی را به قبل از ایشان یعنی به قاضی ابو یوسف، شاگرد ابوحنیفه نسبت داده اند. ابن خلکان گفته است:‌ اوّلین کسی که در اصول فقه کتاب نوشت، ابویوسف بود که طبق مذهب استادش ابوحنیفه آن را تألیف کرد.
امّا در خصوص تدوین کتاب اصولی توسط عالمان شیعی می توان گفت:اولین کسی که در این زمینه نگاشت، حسن بن علی بن ابی عقیل، صاحب کتاب "التمسک بحبل آل الرسول" است که در ابتدای غیبت کبری آن را نوشت. پس از او "ابوعلی محمد بن احمد بن جنید اسکافی" که از بزرگان و افاضل امامیه بود، در فقه و اصول و کلام تصنیفاتی داشت. ایشان استاد شیخ مفید و معاصر شیخ کلینی بود که در سنه 381 در ری درگذشت.
پس از وی شیخ مفید و بعد از او سید مرتضی، ملقب به علم الهدی (متوفای 336) و پس از او شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسین بن علی الطوسی(متوفای 460) و سلاّربن عبدالعزیز دیلمی،‌صاحب کتاب "التقریب فی اصول الفقه" (متوفای 436) کتاب‌های پرارزشی در علم اصول نوشته اند.

دوره رشد و نمو
این دوره ازاوائل قرن سوم شروع شده و تا اواخرقرن دهم ادامه یافت. خصوصیت این دوره این است که برخلاف دوره پیدایش،درکتابهای اصولی به جای بحث ازیک یاچندمساله اصولی، تمام مسائل علم اصول مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.7 نخستین کسی که در این زمینه دست به تالیف تقریبا جامع و مستقلی زد، محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید(م413ق) است که الرسالهالاصولیه یا التذکره باصول الفقه5(که یک رساله کوچک حدود10-15صفحه ای) رانگاشته است. پس از شیخ مفید، سید مرتضی(م436ق) الذریعه الی اصول الشریعه(برادر سید رضی است که جامع نهج البلاغه است)و سپس شیخ طوسی(م460ق) عُدّهالاصول را نوشته اند. (ایشان از شاگردان سید مرتضی می باشد،که مدتی نیز درس شیخ مفید را درک کرده است وحوزه نجف که حدود هزار سال از آن می گذرد بوسیله ایشان تأسیس شده است).
از علمای دیگر که در این زمینه دست به تالیف زدند می توان به:
الف) ابن زهره حلی(م558ق) کتاب غنیهالنزوع الی علمی الاصول والفروع
ب) محقق حلی(م676ق) کتاب المعارج فی اصول الفقه
ج) علامه حلی(م726ق) کتابهای تهذیب الوصول الی علم الاصول، نهایه الاصول الی علم الاصول، مبادی الوصول الی علم الاصول، و ....

دوره رکود
علم اصول بعدازصاحب معالم باظهور اخباری ها موردحمله شدیدقرارگرفت. اخباریگری بوسیله میرزامحمدامین استرآبادی(م1033ق) بنیان نهاده شد. وی باتالیف کتاب الفوائدالمدنیه اساس فقه اخباری راپی ریزی کردو در آنجا خود را اخباری نامید و به مخالفت با علم اصول پرداخت و عده زیادی از علمای شیعه را با خود همراه کرد. وی مدعی بود که مسلک نو و جدیدی را ابداع نکرده، بلکه اخباری گری را روش اصحاب ائمه(ع) و قدما می دانست و لذا خود را مُحیِی طریقه از بین رفته سلف صالح شیعه می دانست.
دوره کمال و نوآوری
آغازگر این دوره وحیدبهبهانی(م1206ق) است. وی باتلاش فراوان ومبارزه فراگیربا اخباری گری توانست حرکت نووتکاملی درفقه و اصول آغاز کند. وی با تالیف حدود 103 رساله کوچک و بزرگ رشد علم اصول را در یک مسیر جدیدی قرار داد.8 بعد از ایشان نیز همین مسیر ادامه یافت و کتابهای ارزشمندی درعلم اصول نوشته شد. از مهمترین کتب اصولی که در این دوره، یعنی از عصر وحید بهبهانی تا امروز تدوین شده است عبارتند از:
الف) الفوائد الحائریه، وحید بهبهانی
ب) قوانین الاصول، میرزای قمی(م1231ق)
ج) عوائد الایام، مولی احمد نراقی(م1245ق)
د) هدایه المسترشدین، محمدتقی بن عبدالرحیم(م1248ق)
ه) الفصول فی الاصول، شیخ محمدحسین بن عبدالرحیم(م1260ق)
و) فرائد الاصول، شیخ مرتضی انصاری(م1281ق)
ز) کفایه الاصول، آخوند محمد کاظم خراسانی(م1329ق)
ح)فوائد الاصول، تقریرات درس میرزا حسین نائینی(م1355ق)
ت) درر الفوائد، عبد الکریم حائری(1274-1355ق)
ی) المقالات فی علم الاصول، ضیاء الدین عراقی(م1361ق)
ک) نهایه الدرایه فی التعلیقه علی الکفایه، محمد حسین اصفهانی(1296-1361ق)
ل) مناهج الوصول الی علم الاصول و الرسائل، سید روح الله موسوی خمینی(1320-1409ق)
م) مصباح الاصول، تقریر درس سید ابوالقاسم خوئی(1371-1411ق)
در پایان مطالب، بر خود لازم می دانم نام بزرگان وغوطه وران علم اصول را متذکر شوم تا بر ادعای بی دلیل برخی از اشخاص (غیر شیعه) مبنی بر عدم دخالت شیعه در بنا و رشد علم اصول مهر بطلان زده شود.
علمای اصولی از زمان ائمه (ع)تا اواخر قرن یازدهم
1ـ الامیر ابراهیم میرزا الصفوی بن بهرام میرزا ابن الشاه اسماعیل
(از نوادگان امام موسی کاظم (ع))که در سال 984 درسن 34 سالگی به قتل رسیده است
2ـ الشیخ ابراهیم الرشتی النجفی (که درسال 132 وفات فرمودند وتقریراتی در بحث اصول دارند)
3ـ ابوالفتح بن مخدوم الحسینی الشریفی العربشاهی(در سال 976وفات نمودند وکتب اصولی ایشان:
حاشیه علی الحاشیه الحلالیه علی الحاشیه الشریفه علی شرح الرساله القطیه
حاشیه طویله الذیل جداً علی بحث المجهول المطلق من شرح المطالع ومن حاشیه السید الشریف رساله فی علم اصول الفقه
4ـ ابوبکر احمد بن الحسین بن علی بن موسی بن عبدالله البیهقی
(درشعبان سال 384 متولد ودرسال 458 وفات نمودند )کتاب اصولی ایشان:
المدخل
5ـ احمد بن الخلیل بن الغازی القزوینی
(درسال 1083 وفات نمودند وکتاب اصولی ایشان:
حاشیه علی العده
6ـ ابوالعباس احمد بن محمد احمد الازدی الاشبیلی المعروف بابن الحاج
(درسال 647 وفات نمودند وکتاب اصولی ایشان:
مختصر المستصقی(الغزالی فی اصول الفقه)
7ـ المولی احمد بن محمد الاردبیلی
(درسال 993 وفات نمودند وایشان از شاگردان شهید ثانی می باشد)
8ـ احمد بن موسی بن جعفر ابوالفضائل جمال الدین الحلّی ابن طاوس
(وفات 673 ، برادر سیّد رضی و علامه حلی از شاگردان ایشان می باشند، القواعد العده فی اصول الفقه از کتب اصولی ایشان میباشد)
9ـ السیّد بدر الدین بن احمد الحسینی العاملی النظری
(نسب ایشان به جبل عامل برمی گردد، ایشان صاحب تالیفاتی می باشند که مربوط به قرن دهم است)
10ـ جعفر بن حسن بن یحیی، ابوالقاسم نجم الدین محقّق الحلّی
(تولد : 601 ، وفات : 676 ، از جمله مولّفات ایشان میتوان : 1ـ شرایع الاسلام 2ـ النافع مختصرالشرایع 3ـ المعتبر فی شرح المختصر 4ـ نهج الاصول الی معرفه علم الاصول 5ـ المعارج فی اصول الفقه 6ـ نکت النهایه ( ای نهایه الشیخ الطوسی ) را نام برد .
11ـ السیّد جمال الدین بن عبد الله بن محمّد بن الحسن الحسینی الجرجانی
(از مولّفات ایشان، کتاب: شرح علی تهذیب الاصول العلامه را میتوان نام برد که در سال 927 این کتاب را به اتمام رسانید)
12ـ جواد بن سعدبن جواد الکاظمی، المعروف بالفاضل الجواد
(وفات : 1065، از شاگردان شیخ بهائی، از جمله تالیفات ایشان: غایه المامول فی شرح زبده الاصول الشیخ البهائی (در علم اصول و کتبی دیگر در موضوعات مختلف)
13ـ حسام الدین بن جمال الدین بن محمد علی الطریحی النجفی
(محل تولد: نجف، تاریخ تولد: 1005، تاریخ وفات: 1095، *
14ـ حسن بن جعفربن حسن، بدرالدین الحسینی العاملی الموسوی الکرکی
(تاریخ وفات :933) از شاگردان شهید ثانی می باشد وکتاب اصولی ایشان:العده الحلیه فی الاصول الفقیه
(و کتبی دیگر در موضوعات مختلف)
15ـ حسن بن زین الدین بن علی،ابومنصور جمال الدین العاملی الجبعی(صاحب معالم)، تاریخ تولد: 959، تاریخ وفات: 1011
16ـ الحسن بن صافی بن عبدالله، ابو فزار ملک النحاه، تاریخ تولد: 489، تاریخ وفات: 568
17ـ حسن علی، بن عبدالله بن الحسین، ابوالحسن التستری الاصفهانی
تاریخ وفات: 1069(از شاگردان شیخ بهائی)
18ـ الحسن بن محمد بن شرفشاه، ابو محمد رکن الدین الحسینی الاسترآبادی
تاریخ وفات:717(شرح مختصر ابن الحاجب فی الاصول،از تألیفات اصولی ایشان می باشد)
19ـ الحسن بن یوسف بن علی، ابو منصور جمال الدین العلامه الحلی
تاریخ تولد: 647 ، تاریخ وفات: 726
کتب اصولی ایشان :النکت البدیه فی تحریر الذریعه لسید المرتضی،غایهالوصول وایضاح السبل فی شرح مختصر منتهی الوصول، مبادی الوصول الی علم الاصول مطبوع، نهج الوصول الی علم الاصول، نهایه الوصول الی علم الاصول، تهذیب طریق الوصول الی علم الاصول کما فی کشف الظنون وفی الخلاصه تهذیب الوصول
20ـ حسینن عبدالحق، کمال الدین الاردبیلی الالهی
تاریخ وفات:950 (شرح تهذیب الاصول للعلامه،از کتب اصولی ایشان می باشد.
21ـ الحسین بن عثیل بن سفان الخفاجی الحلبی الاصولی
تاریخ وفات:507
22ـ حسین بن محمد ین حسین الخوانساری الأصفهانی
تاریخ تولد: 1016، تاریخ وفات: 1098
(کتب اصولی ایشان:تألیف فی علم اصول، رساله فی نفی مقدمه الواجب ردّ فیها علی الفاضل القزوینی
23ـ حسین بن محمد بن محمود، ابو طالب علاء الدین الحسینی الاصفهانی خلیفه سلطان
تاریخ تولد: 1001، تاریخ وفات:1064
24ـ حمزهبن علی بن زهره،ابوالمکارم الحسینی الاسحاقی الحلبی
تاریخ تولد: 511، تاریخ وفات: 585
25ـ حمزه بن محمد، ابویعلی الجعفری البغدادی
تاریخ وفات:465
26ـ خلیل بن الغازی القزوینی
تاریخ تولد:1001، تاریخ وفات: 1089
(از تالیفات اصولی ایشان:شرح العده فی الاصول)
27ـ زین الدین بن علی بن احمد العاملی الجبعی الشهید الثانی
تاریخ تولد: 911، تاریخ وفات: 966(کتاب اصولی ایشان:تمهید القواعد الاصولیه، وبیش از هفتاد کتاب در موضوعات مختلف)
28ـ سالار بن عبد العزیز، ابو یعلی الدیلمی الطبرستانی
تاریخ وفات 448،(کتب اصولی ایشان التغریب، التهذیب و...)
29ـ سلیمان بن عبدالقوی بن سعید، تجم الدین ابن ابی الحنبلی الطوفی
تاریخ تولد: 652 ، تاریخ وفات: 716
30ـ شرف الدین المراغی
تاریخ وفات:788
31ـ عبدالله بن الحسین التستری
تاریخ وفات: 1021(کتاب اصولی ایشان: تعلیقه علی التهذیب)
32ـ عبدالله بن علی بن زهره (ابوالقاسم جمال الدین الحسینی الحلبی)
تاریخ ولادت:531
33ـ عبدالله بن محمد التونی البشروی الخراسانی
تاریخ وفات:1071(کتب اصولی ایشان:الوافیه فی الاصول، شرح تهذیب الشیخ، حاشیه علی المعالم،حاشیه علی المدارک، رساله فی اصول الفقه و...)
34ـ عبدالمطّلب بن محمد بن علی، عمید الدین الاعرجی الحسینی المعروف بالمعیدی
تاریخ تولد: 681 ، تاریخ وفات: 754
35ـ علاء الدین بن محمد بن حمد بن زهره العلوی الحسینی الحلبی
تاریخ وفات:749(کتاب اصولی ایشان: نذیر الاصول الی علم الاصول والکلام)
36ـ علی بن الحسین الشریف المرتضی
تاریخ تولد: 355، تاریخ وفات: 436(کتب اصولی ایشان:الذریعه فی الاصول، الخلاف فی اصول الفقه، المسائل المفرده فی اصول الفقه و...
37ـ علی بن الحسین بن علی، ابو الحسن المسعودی الهذلی المؤرخ
تاریخ وفات:346(کتب اصولی ایشان:نظم الادله فی اصول المل..فی اصول الفقه، کتاب الرسائل، نظم الاعلام فی اصول الاحکام و...
38ـ علی بن زیدبن محمد، ابوالحسن البیهقی النیشابوری
تاریخ تولد: 499، تاریخ وفات: 565(کتب اصولی ایشان: اصول الفقه، نهج الرشاد فی الاصول، کنز الحجج فی الاصول، جلاءصداءالشک فی الاصول، ایضاح البراهین فی الاصول و...
39ـ فخرالدین بن محمد علی الاسدی النجفی الطرحینی
تاریخ وفات:1085 (کتاب اصولی ایشان: فوائدالاصول شرح المبادی الاصولیه و...
40ـ فیض الله بن عبد القاهر الحبیبی التفرشی النجفی
کتابی در باب اصول در سال 1013 تالیف کرده است
41ـ محسن بن الحسن بن مرتضی الاعرجی، المعروف بامحقق الکاظمی
تاریخ وفات:227(کتاب اصولی ایشان:المحصول فی الاصول)
42ـ محمد بن احمد بن جبینه، ابو علی الکتاب الاسکافی(از علمای قرن چهارم)
43ـ محمد تقی الله الدهخوارانی القزوینی
تاریخ وفات: 1093(کتاب اصولی ایشان: حواشی علی العده)
44ـ محمد بن الحسن بن علی، ابو جعفر الشیخ الطوسی
تاریخ تولد: 385، تاریخ وفات: 411 (کتاب اصولی ایشان:العدّه)
45ـ محمد بن الحسن الشیروانی الاصفهانی، المعروف بالفاضل الشیروانی
تاریخ وفات: 1098
46ـ محمد بن الحسن آقا رضی القزوینی تاریخ وفات:1096
47ـ محمد بن الحسین بن عبدالصمد، بهاء الدین الحارثی الهمدانی العاملی الجبعی(المعروف بالشیخ البهائی) تاریخ تولد: 953، تاریخ وفات: 1030
از تالیفات ایشان: الزبده مطبوع وشرحه الشیخ جواد الکاظمی المعروف بالفاضل، لغز الزبده، حواش علی قواعد الشهید، حواشی الزبده، حاشیه شرح العضدی علی مختصر الاصول، شرح شرح الرومی علی المخلص
48ـمحمد بن حیدر، رفیع الدین الحسینی الطباطبائی النائینی
تاریخ وفات: 1099(کتاب اصولی ایشان: حاشیه علی مختصر الاصول)
49ـ محمد طاهر بن محمد حسین الشیرازی القمی تاریخ وفات:1098
50ـ محمد علی بن محمد البلاغی النجفی
تاریخ وفات: 1000(کتب اصولی ایشان: شرح ارشاد العلامه،حواشی التهذیب، حواشی اصول المعالم)
51ـ محمد بن علی بن محمد الحرفوی
الحریری العاملی الکرکی الشامی
تاریخ وفات: 1059(کتب اصولی ایشان: شرح الزبده فی الاصول، شرح قواعد الشیعه)
52ـ محمد بن علی بن محمد،رکن الدین
الجرجانی الاسترآبادی الحلّی الغروی
(از شاگردان علامه حلّی می باشد وشرحی بر مبادی الاصول علامه داردکه درسال 697از تالیف ان کتاب فارغ شده است)
53ـ محمد بن محمد بن النعمان،
ابو عبدالله الحارثی البغدادی (الشیخ المفید)
تاریخ تولد: 336، تاریخ وفات: 413(از کتب اصولی ایشان :الارشاد، کشف الالتباس، اصول الفقه، النکت، التمهید)
54ـ محمد بن مکی بن محمد، ابو عبدالله شمس الدین العاملی النباطی الجزینی الشهید الاول
تاریخ تولد: 734، تاریخ وفات: 786(ازکتب اصولی ایشان: القوائد والفوائد فی الفقه مختصر، شرح التهذیب العلامه)
55ـ مراد بن علی خان التفریشی
تاریخ تولد: 965، تاریخ وفات: 1051(از کتب اصولی ایشان: لبّ الفرائد فی اصول الفقه، الوسیله الرضویه (شرح لب الفرائد))
56ـ ناصر بن ابراهیم البویهی، نزیل عینائا
تاریخ وفات: 852
57ـ نورالدین بن شریف الدین نورالله المرعشی الحسینی التستری الشهید الثالث ؛ تاریخ تولد: 956، تاریخ وفات: 1019(ازکتب اصولی ایشان: حشیه علی تهذیب الاصول العلامه، حاشیه علی قواعد العلامه،حاشیه علی شرح المختصر للعضدی، شرح حدوث العام انموذج الدوانی)
58ـ هشام بن الحکم (از اصحاب امام صادق علیه السلام)
59ـ یحیی بن احمد بن ظافر، ابوالفضل الطائی الکلبی الحلبی
تاریخ تولد: 575، تاریخ وفات: 630
60ـ یحیی بن احمد بن الحسن بن سعید الحلی بن عم المحقق
تاریخ تولد: 601 ، تاریخ وفات: 689(کتاب اصولی ایشان:المدخل)
61ـ یحیی بن سعید بن هبه الله، ابوطالب الشیبانی البغدادی الکاتب
تاریخ وفات:594

پی نوشت
1ـ المعالم الجدیدهجلد 3 صفحه 54.
2ـ اصول فقه، فقه (کلیات علوم اسلامی 3)،صفحه 25.
3ـ ائمه وعلم اصول، صفحه 18.
4ـ تاریخ علم اصول .
5ـ همان.
6ـ رجال، نجاشی، صفحه 399.
7ـ الوسیط صفحه 18.
8ـ همان.
9ـ اعیان الشیعه .
منابع
1ـ تاریخ علم اصول،آیت الله مهری هادوی تهرانی، قم، کتاب خرد،چاپ دوم 1385.
2ـ دروس فی علم اصول، سیدمحمد باقر صدر، قم،شریع، چاپ چهارم 1428.
3ـ الوسیط فی اصول الفقه،جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1380،ج1.
4ـ رجال، نجاشی، قم، نشر جامعه مدرسین .
5ـ اصول فقه، فقه (کلیات علوم اسلامی 3)، شهید مطهری، قم، صدرا، چاپ سی وچهارم(1389).
6ـ دانش مسلمین، محمد رضا حکیمی، فرهنگ اسلامی،چاپ هفتم 1371.
7ـ جایگاه شناسی علم اصول، سید حمید رضا حسنی و مهدی علی پور،قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول1385، ج اول.
8ـ اصول الاستنباط،آیت الله السید علی نقی الحیدری، دار الکتب الاسلامیه چاپ هشتم 1388 .
9ـ منتهی الاصول، شهید سید عبدالصاحب حکیم، چاپ اول 1413، چاپخانه امیر، هفت جلد.
10ـ نهایه الاصول، آیت الله حسنقلی منتظری، قم، تفکر، چاپ اول 1415 .
11ـ مباحث الاصول،آیت الله سید کاظم حائری ، قم،مقرر، چاپ سوم 1408.
12ـ ائمه و علم اصول، سید احمد میر عمادی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول 1384.
13ـ المعالم الجدیده، سید محمد باقر صدر، تهران،نعمان، چاپ دوم 1395 .
14ـ أعیان الشیعه، علامه السید محسن الامین، چاپ بیروت،10 جلدی .
15ـ نهج البلاغه،محمد دشتی، قم، مؤسسه طوبی محبت،چاپ اول، 1385

نقشه سایت :: sitemap