تولید علم در گستره دانش و پژوهش



اشاره


پژوهش، واژهای بیگانه برای فضلا و طلاب حوزههای علمیه نیست که نیاز به توضیح و تفسیر داشته باشد. اندک تأملّی در مفهوم آن، هر صاحب اندیشهای را به تصدیق وامیدارد و ضرورت آن را بهخصوص در فضای علمی حوزه که متولّی جریانسازی صحیح دانش و پاسخگویی به پرسشهای بیشمار با توجه به مقتضیات زمان است، آشکار میگرداند. در این راستا، زاویه نگاه اندیشوران و بزرگان عرصه علم و تحقیق، بیش از هر سخنی میتواند یاریرسان اهالی قلم و همچنین نوقلمان گردد. بر این اساس، در این بخش که به بررسی و واخوانی دیدگاه علما و فضلای برجسته حوزوی اختصاص دارد، با نظرگاه سه تن از متفکّران و صاحبنظران عرصه پژوهش آشنا میشویم. پژوهش کارآمد و استعداد علمی، ضرورت همدوشی آموزش و پژوهش و نیز آسیبشناسی تحقیق در حوزه علمیه، عناوین مباحثی هستند که با توجه به آراء و نظرات حضرت آیات جوادی آملی، مکارم شیرازی و مصباح یزدی، مورد بازخوانی قرار میگیرند.


آيتالله العظمي مکارم شيرازي


همدوشيِ آموزش و پژوهش


زلال دانش از دو سرچشمه آموزش و پژوهش ميجوشد. در قرآن هم بر اين دو امر اشاره و توصيه شده است: فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ(نحل:43) و إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ(آلعمران:190). ميبينيم که قرآن، انسان را به پژوهش و به کار گرفتن انديشه و همچنين يادگيري از استاد، در توحيد و خداشناسي و مسايل ديگر فراميخواند. پيشتر، پژوهش هرچند به صورت کمرنگتر، در حوزهها بوده است. ما دو گونه مباحثه داشتيم: يکي، مباحثه سنتي بود که پس از آنکه درسي را پيش استاد ميخوانديم، با هم به مباحثه آن ميپرداختيم که به آن، مباحثه عرفي ميگفتند. ديگري، مباحثه شرکتي بود که به نام بنيانگزارش، مباحثه کمپاني معروف شده بود و در آن بدون آنکه درس استادي مطرح باشد، مسئلهاي طرح و محور پژوهش جمعي واقع ميشد و طلبهها پس از مطالعه درباره آن موضوع، گرد هم مينشستند و آن را به مباحثه ميگذاشتند. ما خود، در طول تحصيلاتمان، اين شيوه را در موضوعاتي؛ چون تفسير و فقه تجربه کردهايم. اما امروز اين شيوهها، نياز ما را پاسخ نميگويد و پژوهش بايد در حوزه به صورت برنامهريزي شده دربيايد.


امروز به نظر من، نه به تنهايي و بدون حضور استاد، پژوهش کردن، ما را مستغني ميکند و نه اينکه کاملاً به استاد متّکي باشيم و پاي درس استاد بنشينيم و هر چه او ميگويد، بنويسيم و بگوييم همان درست است؛ چنين شخصي مانند شناآموزي است که هميشه در استخر، دستش را گرفتهاند و در نتيجه، هرگز شنا ياد نگرفته است. بايد پژوهشگر، خود بهطور مستقل کار کند. البته اين بدان معنا نيست که پژوهشگر کاملاً از استاد فاصله بگيرد، بلکه بايد زيرنظر استادي که راهنما و راهگشاي او باشد، کار کند؛ مانند همان شيوهاي که در پاياننامهها اعمال ميشود. البته من ميپذيرم که در حوزه به پژوهش، کمتر از آموزش ارزش ميدهند؛ اما معتقد نيستم که حوزه بايد يکسره پژوهشمحور باشد؛ چون بدون حضور و راهنمايي اساتيد قوي و فاضل، ممکن است دانشپژوهان در عرصههاي علمي به انحراف کشيده شوند و به اين سو و آن سو گرايش پيدا کنند و به نظريات شاذّي برسند و در مجموع، هرج و مرج علمي بر فضاي حوزه حاکم شود. پژوهشها بايد در سايه حضور علمي و اساتيد راهنما باشد. اما اگر افراد به پژوهش بدون راهنمايي اساتيد مبرز و توانا روي آورند، مفاسدي را در پي خواهد داشت.


در مجموع، بايد پذيرفت که جايگاه پژوهش در حوزه، پايينتر از آموزش است... ميتوان گفت نظام آموزشي حوزه بالذّات، آموزشمحور است. البته به تازگي کارهايي براي پررنگ کردن پژوهش در حوزه انجام شده و الزاماتي براي طلاب در نظر گرفته شده که آنها را وادار به پژوهش و نوشتن کتاب و پاياننامه ميکند. اينها خوب است ولي نبايد به اين حد بسنده کرد و بايد برنامهريزيهاي دقيقتري براي آينده داشته باشيم.


اين نکته را هم بيفزايم که چنين نيست که نظام آموزشي ما به طور کامل، متّکي به حافظه باشد. يکي از رسمهايي که هميشه در جلسات درسي ما بوده، همان اشکالاتي است که شاگردان در اثناي درس به گفتههاي استاد وارد ميسازند. اين پرسش و پاسخ و برخورد انديشهها، در حقيقت، نوعي فعاليت پژوهشي ميان استاد و شاگرد است. هنگامي که طلبهاي پاي درس استادي مينشيند، با تکيه بر هوش و فعاليت ذهني خود، با دقت به سخنان استاد گوش فراميدهد تا اگر به نکته داراي اشکالي برخورد کرد، تذکّر دهد و هنگامي که اشکالي را مطرح ميکند، از قواي ذهني و استعداد فکري حوزه، بهره ميگيرد، و همچنين است استاد، زماني که اشکال شاگرد خود را دفع ميکند و با او به مناظره ميپردازد. مباحثه ميان طلاب نيز فعاليتي علمي است که در آن، هوش و استعداد علمي فرد به کار گرفته ميشود (پيام حوزه، شماره38: 5).


آيتالله العظمي جوادي آملي


پژوهش کارآمد و استعداد علمي


همانطوري که آغاز و انجامِ ساحت تکوين را مظاهر اسماي حسناي پروردگار تشکيل ميدهد، صدر و ساقه صحنه صحيفه الهي؛ يعني قرآن حکيم را تعريف اسماء و تبيين صفات خداوند تأمين مينمايد. آنچه در آغاز سوره مبارکه بقره که طليعه اين کتاب مهيمن بر ساير کتابهاي آسماني قرار گرفته است، واقع شد، ظهور خداوند در تعليم اسماي حسنا و بروز انسان کامل و به تعبير ديگر، مقام منيع انسانيت، براي تعلّم و حضور فرشتگان در صفِ نبأيابي [خبريابي] و نه تعلّم درباره آن اسماء است تا قلمرو تدوين، همتاي عرصه تکوين با نامهاي مبارکِ تنها نامآور نظام هستي؛ يعني آفريدگار عالَم و آدم و پيوند آنها مزيّن گردد؛ لذا مطالب قرآن کريم يا مصدّر به نامي از نامهاي جمال و جلال الهي است و يا مُذيّل به آن و هر اسمي، ضامن مضمون آيه خواهد بود که با تقريب فنّي، حدّ اوسط برهان بر مطلب همان آيه ميباشد. بنابراين، پژوهشي کارآمد است که مسبوق به معرفت اسماي حسناي خدا و مصبوغ به تأثير آنها به عنوان مفاتيح غيب در پيدايش و پرورش اشياء باشد (پيام به همايش ملي و پژوهشي روشها و مکاتب تفسيري، 25/8/1388؛ منبع: تارنماي مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي إسراء به نشاني Javadi.esra.ir، دسترسي در تاريخ 2/7/1393).


انسان در برابر هر نعمتي، مسئول است. در قيامت درباره استعداد علمي که خداوند به يک ملت داده است، از آن ملت سؤال ميشود که اين استعداد را در کجا و در چه راهي صرف کردهاي؟ اساس مباحث علمي حوزههاي علميه؛ مانند کتب اربعه، محصول کار محقّقين و پژوهشگران ايراني است که در آسمان علم و فقاهت، همچون ستارگان فروزان ميدرخشند. در کنار اين استعداد خداداد، بحمدالله دست محقّقين ما از نظر منبع نيز پُر است، بر خلاف تحقيقات علمي غرب که سبقه علمي ندارد؛ چراکه آنها منبع يعني کتاب و سنت را در اختيار ندارند. اجماع اگر حجّت باشد، زيرمجموعه سنت است و نه در کنار و همتراز با سنت که متأسفانه برخي با بيتوجهي به جايگاه رفيع عقل، به اجماع توجه دارند؛ در حالي که بايد عقل را شکوفا ساخت تا مانند يک چراغ، مسير علم را روشن سازد.


اگر حوزه اثبات کند که علم اگر علم است، غيرديني نخواهد بود و محال است که علم غيرديني داشته باشيم، وحدت حوزه و دانشگاه محقّق خواهد شد؛ زيرا همانگونه که در حوزههاي علميه، قول خداوند مورد بررسي قرار ميگيرد، در دانشگاه نيز به بررسي فعل خداوند ميپردازند. ما اساساً علم غيرديني نداريم. تمايز علوم و تمايز روشها به تمايز موضوعات است؛ لذا اگر موضوع ديني بود، علم ديني ميشود و روش هم ديني ميشود. ولي اگر موضوع غيرديني شد، روش هم غيرديني ميشود. شخص کافري که از امام معصوم ، سخن نقل ميکند، حرف اسلامي ميزند، گرچه خود مسلمان نيست؛ لذا ميتوانيم عالِم غيرمسلماني داشته باشيم که علم اسلامي توليد ميکند و برعکس آن نيز ممکن است (بيانات معظمله در ديدار تعدادي از پژوهشگران حوزوي همزمان با روز ملّي پژوهش، 26/9/1392؛ منبع: تارنماي مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي إسراء به نشاني Javadi.esra.ir، دسترسي در تاريخ 2/7/1393).


آيتالله مصباح يزدي


آسيبشناسي تحقيق در حوزه علميه


اهميت تحقيق در علوم اسلامي: اهميت تحقيق وقتي روشن ميشود كه صرفنظر از مسايل فردي و نيازهاي شخصي خود به كتاب و سنت، به مسايل اجتماعي و اختلاف مكتبها و مسلكها نيز توجه كنيم. در اين عصر كه همه عالم، بسان يك خانه شده است و هر صدايي كه در هر نقطه، ايجاد و هر نظري كه اظهار شود، در تمام نقاط منعكس ميشود و امواج فكري كه در گوشه و كنار دنيا، از سوي هر فرد با هر مسلك و مذهبي، ارائه ميشود، دير يا زود در تمام دنيا منتشر ميگردد و اين امواج به همه مردم ميرسد و در مطبوعات و نشريات و حتي سخنرانيهاي مذهبي نيز اثر ميگذارد و افرادي آگاهانه يا ناآگاهانه تحتتأثير اينگونه امواج فكري قرار ميگيرند، به دليل اينكه همه اين امواج فكري، صحيح نيست و انسان را به ساحل امن رهبري نميكند، اگر آمادگي كافي براي دفاع از خود و مكتبها را نداشته باشيم، تحتتأثير واقع شده و در دريايي از ضلالت و گمراهي غرق ميشويم...


توجه به ضرورت اين مسئله، تحصيل علوم ديني را در دو جهت ايجاب ميكند:


1ـ در جهت شناخت صحيح اسلام تا در اثر تبليغات دشمن، به جاي اسلام ناب، از اسلام انحرافي پيروي نكنيم و اسلام را به معناي صحيح، از مدارك صحيح و سرچشمه زلال آن، بشناسيم و دچار انحراف و التقاط نشويم.


2ـ از جهت ديگر نبايد تنها به اين شناخت اكتفاء كنيم، بلكه بايد افكار غلطي را كه با آنها مواجه ميشويم، درست بشناسيم و راه پاسخگويي به آنها را نيز بياموزيم؛ زيرا هنگامي كه شبهات گمراهكننده با آب و رنگ علمي و زرق و برق فريبنده ارائه ميشود، بسياري از افراد را تحتتأثير قرار ميدهد، مگر اينكه پاسخهاي منطقي و قانعكنندهاي در اختيارشان قرار گيرد...


مشكل تكروي در حوزه: بهطور كلّي، تكروي و تكانديشي و به دنبال آن خودمحوري، يكي از مشكلات جامعه ما به حساب ميآيد. افراد، بهسختي ميتوانند با هم تفاهم، همفكري و همكاري داشته باشند. عيب روحانيون، اين است كه وقتي درس خود را خواندند، تكتك فكر ميكنند؛ در حالي كه اگر جمعي فكر كنيم، بسيار پسنديدهتر و سودمندتر است. از خطرات تكروي، كثرت اختلاف و فاصله گرفتن روحانون از همديگر است كه زيانها و خسارتهاي جبرانناپذيري را به بار ميآورد. اين، تربيت خاصي است كه با وجود محاسني كه دارد، اما افراط و مبالغه در آن، عيوبي را نيز به بار آورده است كه هر روز، شاهد و ناظر آن هستيم. اين مسئله، اساس هرگونه همكاري، نظم و تشكّل را بر هم ميزند و با وجود آن، هيچ اميدي به پيشرفت نيست[...] بهترين راه، براي موفقيت، كار گروهي است. همكاري افراد با يكديگر، موجب مضاعف شدن نيروي آنها ميشود و با زيادتر شدن تعداد افراد، نيروها به صورت تصاعدي افزايش مييابد. منفعت همكاري اجتماعي و استفاده از ساير نيروها، بيش از منفعتي است كه از كار فردي به دست ميآيد. بنابراين براي حفظ آن منفعت و به دست آوردن مصلحت كلّي، بايد از نظر و عقيده خود صرفنظر كنيم؛ اگر چه اين گذشت با روح طبيعي هيچ انساني، سازگار نيست و هر انساني، استقلالطلب است و تصور ميكند كه هر چه خود ميگويد، درست است...


لزوم شهامت در تحقيق: در كار تحقيقي نبايد هيچگونه استيحاشي وجود داشته باشد. اگر فصلي، تهيه و نوشته شد، سپس مجبور به تعويض همه آن شديم، نبايد ناراحت شويم. اغلب كارهاي ارزشمند، هميشه از سوي افرادي عرضه شده است كه چنين شهامتي را در نوشتن داشتهاند. ممكن است محقق، مطلبي را بنويسد و پس از مدتي، رأي بهتر و دقت نظر بيشتري پيدا كند. چنانچه شهامت لازم براي جايگزين كردن مطلب صحيحتر و بهتر، وجود نداشته باشد، هيچگاه كارهاي تحقيقي، سودمند و موجب پيشرفت نخواهد شد.


پرهيز از سطحينگري: بديهي است پيشرفت علم، هميشه با تلاش افراد سختكوش و خستگيناپذير و كنجكاو و ژرفنگر حاصل شده و خواهد شد و هيچگاه هيچ فرد يا جامعهاي با سطحينگري و تنبلي و راحتطلبي به جايي نرسيده و نخواهد رسيد. سيره عالمان سختكوش و مجتهدان مجاهد و فقيهان و فيلسوفان و عارفاني كه زندگي ساده و زاهدانه را برگزيده بودند تا بيشتر بتوانند به تحقيقات علمي بپردازند، سرمشق خوبي براي دانشپژوهان ما ميباشد.


آزادانديشي و پرهيز از تقليد: مطلب ديگري كه در تحقيقات علمي لازم است، آزادانديشي و پرهيز از تقليد و دنبالهروي بيدليل و بيمنطق است؛ چيزي كه آفت بزرگي براي پيشرفت علمي محسوب ميشود و نهال بالنده دانش را در تنگناي كانال ساختگي، خفه ميكند و ميخشكاند. زيان اين كار، نهتنها دامنگير كساني ميشود كه خود را در قالبهاي تحميلي، محبوس و محصور كردهاند، بلكه موجب بدگماني و بدبيني ديگران نسبت به حقايق و معارف و احكام و قوانين اسلام نيز ميشود. البته بايد توجه داشت كه آزادانديشي و رهايي از قيود تقليد و تعصّب، به معناي تجويز بدعتگزاريها و نشر افكار التقاطي و تفسيرهاي ساختگي و دلخواه از كتاب و سنت نيست. بديهي است كه خطر اين انحرافات و كژانديشيها به هيچ وجه، كمتر از خطر تعصّب و تحجّر نميباشد. يافتن راه ميانه و مستقيم در ميان خطوط افراطي و تفريطي، كار دشواري است كه تنها با اعتدال سليقه و تلاش مخلصانه و تقواي علمي و استمداد از توفيقات الهي، ميتوان بدان دست يافت.


تخصّصي كردن علوم: با توجه به گسترش علوم و مسايل مطروحه در فقه و ابواب متعدّد كتاب و سنت، ممكن است فقها نتوانند در تمام ابواب فقه دقيقاً اجتهاد كنند؛ لذا يكي از نظريات مطرح شده در اين زمينه، اين است كه بهتر است كه ابواب فقه نيز تقسيم شود و هر فقيهي در يك قسمت، متخصّص شود. مقلّدان نيز در هر يك از بخشهاي احكام؛ اعم از عبادات، معاملات و... از هر مرجعي كه صلاح بدانند، تقليد ميكنند. اين امر، موجب ميشود كه مراجع در زمينه تحقيقي خود، دقت كافي داشته باشند. براي آنكه همه بتوانند به معارف گسترده و عميق اسلام، آگاهي كافي پيدا كنند، معقولترين راه، اين است كه محققان در رشتههاي متعدّد علوم اسلامي بهطور تخصّصي، به تحقيق بپردازند و حاصل كار خود را در دسترس ديگران قرار دهند[...] بنابراين، تخصّصي شدن معارف اسلامي، ضروري است و بقاي اسلام و ارزشهاي الهي به تخصّصي شدن معارف ديني، بستگي دارد (مباحثي درباره حوزه، 1392: 120-109).