راز و رمز نویسندگی

 




اشاره


حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی در سال ۱۳۳۱ در آذربایجان شرقی، در خانواده ای روحانی به دنیا آمد. در سنین کودکی، به همراه پدر خویش، رهسپار شهر مقدس قم و جوار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه(س) گردید و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. در سال ۱۳۴۴ وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه علمیه منتظریه (حقانی) به تحصیل پرداخت. برخی اساتید وی در حوزه علمیه از سطوح مقدمات تا خارج فقه و اصول عبارت اند از: حضرات آیات و حجج اسلام: شهید قدوسی، شهید مفتح، شهید شاه آبادی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی، مشکینی، گرامی، انصاری شیرازی، حسن زاده آملی، مصباح یزدی، احمدی میانجی، محمدی گیلانی، امینی و مقتدایی. پیش از انقلاب به سبب مبارزات سیاسی و سخنرانی در شهرستان ها، دو بار در سال های ۵۴ و ۵۶، دستگیر و روانه زندان شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، در کنار فعالیت های درسی، از تلاش های فرهنگی و تبلیغی نیز غافل نبود. تدریس در دانشگاه های امیرکبیر و علامه طباطبایی و هم چنین همکاری های فرهنگی و قلمی با صداوسیما، امور تربیتی آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، سپاه پاسداران و بخش فرهنگی بنیاد شهید و جهاد سازندگی، گواهی بر این مدّعاست. از جمله آثار قلمی ایشان، می توان کتب ذیل را نام برد: ۱- آشنایی با سوره ها، ۲- گوهر عُمْر (اغتنام فرصت از دیدگاه نهج البلاغه)، ۳- هنر در قلمرو مکتب (شناخت هنر دینى)، ۴- خط سبز سلوک (مباحث اخلاقی و تربیتی)، ۵- روح حج (درباره فلسفه و اسرار حج)، ۶- سفر خون (نهضت اخلاقى- اجتماعى عاشورا)، ۷- اخلاق معاشرت (آداب اسلامى درباره معاشرت)، ۸- آشنایی با اسوه ها.


تعریف حضرت عالی از نویسندگی چیست؟ چه اقسامی را می توان برای نویسندگی برشمرد؟


نویسندگی، قدرت به کارگیری هنرمندانه و مؤثر و نافذ کلام و قلم برای ارتباط با مخاطبان و تأثیرگذاری بر اندیشه و عواطف و احساسات آن هاست. صِرف نوشتن را نمی توان نویسنده دانست؛ والاّ عریضه نویسان حاشیه خیابان در کنار دادگستری هم نویسنده محسوب می شوند. نویسندگی، یک هنر و فن است، با همه ویژگی های آن. بر این اساس، نوشته های علمی- پژوهشی که از اصول و معیارهای درست نویسی و غنای محتوا و استحکام متن برخوردار باشد، «نویسندگی» است. نوشته های ادبی، احساسی، اثرگذار و انگیزه بخش هم نوعی از نوشتن است. ادبیات کودک و نوجوان هم که قالب و شیوه و رمز و راز خود را دارد، نوعی از نویسندگی هنرمندانه است. ادبیات داستانی و قصه نویسی هم بخشی از قلمرو نویسندگی به شمار می آید. ساده و روان نویسی هم یک هنر در نویسندگی است؛ هم چنان که «ادبی نویسی» و «نثر ادبی» و «مصنوع» هم قسمی دیگر از آن است. البته شاخه ها و شعبه های دیگر هم وجود دارد. آن چه گفته ها و نوشته ها را مؤثر و ماندگار می سازد، برخورداری از ظرافت های لفظی و محتوایی و بهره گیری از ادبیات غنی و صنعت معانی و بیان و بدیع است. بنابراین، شناخت رموز و عوامل تأثیرگذاری و جاذبه آفرینی و نفوذ بر دل ها و اندیشه ها، پیش شرط توفیق در این عرصه است و این، هم از راه آموزش به دست می آید، هم تجربه و ممارست.


آیا با توجه به امکانات صوتی و نرم افزاری موجود، امروزه نوشتن و تألیف برای حوزویان ضرورت دارد؟


مگر جز این است که در سایت ها، وبلاگ ها و دنیای مجازی و دیجیتال هم، آن چه عرضه می شود و صحنه رقابت است، محصول قلم و نگارش نویسندگان است؟ وقتی متن کتاب ها و مقالات در سایت ها و نرم افزارها عرضه می شود، یعنی هم چنان نویسندگی و تألیف است که حرف اول را می زند. انتظار از حوزویان، این است که در این عرصه ها هم حضور مؤثر و به روز داشته باشند و قلم را به عنوان سلاح و ابزار تأثیرگذاری فرهنگی بشناسند. به قول یکی از شعرای معاصر انقلابی و آئینی:


هان اهل قلم، قلم تفنگ است امروز


بردار سلاح خود که جنگ است امروز


برخیز که بی بهانه سنگر گیریم


در خانه به هر بهانه، ننگ است امروز


وقتی به ضرورت نوشتن و تألیف در شرایط امروز، بیشتر پی می بریم که به دامنه تأثیرات منفی نوشته های مسموم و قلم های زیان بار و تألیف های مخرّب توجه کنیم. تصور این که دوران قلم سر آمده است، درست نیست و نوعی غفلت به حساب می آید. کلید تأثیر بر افکار و رفتار، ادبیات است و حوزویان نباید از این کلید و رمز فرهنگ سازی غافل باشند، بلکه باید به عنوان پیشتازان این عرصه، حضوری فعال و نقش آفرین داشته باشند؛ مثل علمای پیشین که به اقتضای شرایط زمانی خویش، چنین بودند.


 نویسندگی به چه عناصری وابسته است؟


یک عنصر، «استعداد» و قابلیت است. عنصر دوم، شوق و ذوق و علاقه است. عنصر سوم، آشنایی با آثار مکتوب و قلم های گوناگون و انواع کتاب ها و تألیف ها در زمینه های مختلف است. عنصر دیگر، «آموختن» است؛ آموختن قواعد نویسندگی، دستور زبان، صنایع لفظی و معنوی، رموز جاذبه های قلمی، روش ها و شیوه های قلم زنی. عنصر دیگر، تمرین و مهارت است و هم چنین پیگیری در دراز مدت و استمرار در تجربه آموزی و کسب مهارت های قلمی. به طور خلاصه می توان گفت توجه به شکل و محتوا و قالب و مضمون، بسیار مهم است. هم چنان که سؤال از چه گونه بنویسیم»، مهم است، سؤال از «چه بنویسیم» هم اهمیت دارد و در هر دو زمینه، نیازمند آموزش و تجربه اندوزی و تمرین هستیم. «معاصر زمان بودن»، یک اصل لازم برای مبلّغ دین است و این نکته، هم در زمینه های مهارتی و فنّی است و هم در زمینه محتوا و درون مایه.


آیا داشتن استعداد نویسندگی، امری ضروری است؟ در صورتی که چنین است، چه گونه می توان آن را شناسایی و شکوفا کرد؟


البته که ضروری است. در هر صنعت و فن و هنری، تا استعداد نباشد، توفیقی حاصل نمی شود؛ مثل زراعت و بذرافشانی که اگر در زمین، استعداد و قابلیت نباشد، بذرها هدر می رود و چیزی به بار نمی آید. مهم، «شناختن»، «به کار انداختن» و «تقویت» این استعداد است. اولاً خود شخص باید استعداد را در خودش حس کند. کشف این استعداد به این است که اگر فراگیری اصول و روش ها و تمرین عملی، جواب داد و شخص، شکوفایی را در خودش حس کرد، نشانه وجود استعداد است. ثانیاً گاهی خود شخص ممکن است به وجود این گنج در خودش توجه نداشته باشد و کسی دیگر که از بیرون و حاشیه به او نگاه می کند، این استعداد را در او ببینید، یادآوری کند، تشویق و بسترسازی کند و کمک کند تا آن استعداد، از قوّه به فعلیت برسد. نمونه های فراوانی وجود دارد که کسانی و استعدادهایی، توسط دیگران کشف شده اند، نه توسط خود شخص. راه شکوفا کردن هر استعدادی، تمرین و ممارست است، به خصوص زیر نظر استاد باتجربه که بتواند او را از بیراهه رفتن یا راه دور رفتن، برحذر دارد و با آموختن روش ها به او، راهی میان بُر و ثمربخش، پیش پای او بگذارد، تا با صرف کمترین وقت و تلاش، بازدهی های بیشتر و سریع تری داشته باشد.


فراگیری قواعد ادبیات فارسی، تا چه حد در امر نویسندگی مؤثر است؟


به همان اندازه مؤثر است که فراگیری صرف و نحو و ادبیات عرب، در فهم متون عربی و استدلال به آن ها و ترجمه و استفاده از آن ها، لازم و مؤثر است. کسی که صرف و نحوش، ضعیف باشد، کلام عربی را هم خوب نمی تواند فهم کند و اگر بخواهد به عربی بنویسد یا بسراید، پر از غلط خواهد بود. قواعد ادبیات فارسی، همان اصول و معیارهای «درست نویسی» است. درست نویسی، گاهی در به کار بردن واژه ها و تعبیرات و مفردات است و گاهی در جمله سازی و نگارش متن و ترکیب کلمات با هم تا مفهومی را به خواننده القاء کند، بدون داشتن غلط املائی و دستوری، یا پیچ و خم لفظی و تعقید در جملات و ابهام در بیان و نارسایی در انتقال مفاهیم به مخاطبان و خوانندگان. اما این که تا چه حد مؤثر است؛ در حدّی که انسان بتواند صحیح و نافذ و جذّاب بنویسد و به راحتی متون ادبی را بفهمد.


ما در ادبیات عرب چه می کنیم؟ آیا لازم است که درصرف و نحو، مجتهد شویم و به پایه سیبویه و زمخشری برسیم؟ یا در حدّی که این قواعد، ما را در فهم صحیح متون کمک کند، بس است؟ در ادبیات فارسی و قواعد آن هم همین طور است. هر کس پخته تر، داناتر و ادیب تر باشد، قدرت بر نویسندگی و صلابت اثر و استحکام قلم او بیشتر خواهد بود. در خطابه و تبلیغ هم مؤثر است. خطیبی که در سخنرانی هایش، از شعر و ادبیات و تمثیل و تشبیه و جملات زیبا و اثرگذار، بیشتر بتواند استفاده کند، کلام اش نافذتر و در تبلیغ دین هم موفق تر خواهد بود. ادبیات، سخن را هم شیواتر و نافذتر و ماندگارتر می سازد.


حضرت عالی چه راه کارهایی را جهت تقویت فنّ نگارش توصیه می فرمایید؟


یک راه کار، «آموختن» است. اگر در جایی، دوره و کلاس فنّ نگارش گذاشتند و وقت و شرایط ما مناسب بود، حتماً شرکت کنیم؛ آن هم شرکت جدّی و بااشتیاق و پیگیر، همراه با کار و تلاشِ بیرون از کلاس و اکتفاء نکردن به آن چه در کلاس از زبان استاد شنیده می شود.


راه دیگر، مطالعه آثار شیوا و خوش قلم است. در هر رشته ای، اگر کسی بخواهد موفق شود، باید آثار برجسته آن رشته را ببیند و بشناسد؛ مثلاً کسی که می خواهد فیلم ساز، معمار، نقاش، خطاط، قاری، مدّاح و خطیب شود، باید نمونه های عالی فیلم های سینمایی، آثار معماری و نقاشی، خوشنویسی های خطاطان، تلاوت قاریان و نوارهای مدّاحان یا سخنرانان را زیاد ببیند، بشنود، گوش دهد، دقت کند. نویسندگی هم از این قاعده، مستثنی نیست. مگر می شود کسی بدون مطالعه آثار فراوان از نویسندگان برجسته و قوی، چه داخلی چه خارجی و ترجمه، چه قدیم و چه جدید و معاصر، در این زمینه به توفیقی دست یابد؟ پس، خواندن و خواندن و خواندن!


راه دیگر، جلسات ادبی داشتن با دوستان و همفکران است که در جلسات «متن خوانی»، «روش آموزی» و «انشاءنویسی» صورت می گیرد؛ جلساتی چهار پنج نفره به صورت هفتگی. این جلسات هم برای نویسندگی، مفید است و هم برای شعر و شاخه های دیگر ادبیات.


راه دیگر، نقد است. در همین جلسات هفتگی و خودمانی، نوشته های همدیگر را نقد کنند. نقاط قوت و ضعف اش را بیان کنند. عیوب و کاستی ها را اصلاح کنند. در کل، مطالعه مقالاتی که در نقد آثار و نوشته های دیگران است، کمک می کند که به معیارهای صحّت و قوّت قلم بیشتر پی ببریم. حتی برنامه های نقد ادبی صداوسیما و صفحات نقد ادبی در مطبوعات هم مفید است.


برخی از طلاب، دارای ذوق شعری هستند یا آن که می توانند متون ادبی زیبا خلق کنند. چه گونه می توان به پرورش یافتن این قابلیت در طلاب یاری رساند؟


پرورش ذوق شعری هم بستر لازم خودش را می طلبد. خواندن زیاد آثار شعری، آن هم سطرهای قوی و زبیا از شاعران متقدّم یا معاصر، ذوق شعری را شکوفاتر می کند. هم چنین مطالعه متون ادبی و نثر ادبی که در زمان ما زیاد هم هست، مؤثر است. شرکت در جلسات شعرخوانی و نقد شعر، مؤثر است. البته این را هم بگویم کسی که می خواهد با شعر و نثر ادبی، تحوّلی ایجاد کند و پیام رسانی مؤثری داشته باشد و به قلّه های بالا برسد، خوب است؛ ولی در حدّ معمول و سطح نازل؛ خوب است که وقت را چندان صرف آن نکنند.


در این وادی، کسانی که واقعاً قوی و شاخص باشند، می توانند اثرگذار باشند، وگرنه در هر مدرسه ای، به هر کلاسی سر بزنید، چند نفر پیدا می شوند که ذوق ادبی دارند و شعر می گویند و خود را شاعر می دانند و دل نوشته های ادبی دارند. کسی گفته بود در ایران بیش از سیصد هزار شاعر داریم. از این دست شاعران در هر کلاس و دبیرستانی، چند مورد پیدا می شود. مهم، رسیدن به قلّه ای است که بتواند اثرگذار و موج آفرین باشد که البته «کار نیکو کردن از پُر کردن است». در این صورت، آثار هم ماندگار می شود و به عنوان یک اثر ادبی و هنری به ثبت جهانی می رسد و شناسنامه ادبی یک عصر و دوره به شمار می آید.


آیا سرودن شعر در امر تبلیغ دین کاربرد دارد؟ در تقویت نویسندگی چه طور؟


زبان شعر، زبانی است نافذ، اثرگذار، ماندگار، شوق آفرین و فراگیر؛ البته به شرط آن که شعر، معیارها و شاخص های لازم و ظرافت و جلوه اثرگذار و لطافت و دقت را داشته باشد. با این حساب، شعر هم یک «زبان» است و می تواند در امر تبلیغ دین، مفید باشد. مگر شاعران صدر اسلام و دوره ائمه(ع)، از زبان شعر برای بیان حقایق دین و نشر فضایل و مناقب اهل بیت(ع) استفاده نمی کردند؟ مگر ما امروز از سروده های امثال سعدی و سنایی و صائب و حافظ بهره نمی بریم؟ مگر شعر معاصران، نقش فرهنگ سازی ندارد؟ اگر کسی شاعر باشد و شعر قوی بسراید، هم می تواند باورهای دینی و ارزش های اسلامی را ترویج کند و هم در مسائل اجتماعی و سیاسی اثرگذار باشد. حتی نسبت به کودکان هم اثرگذار باشد. مگر مهدکودک های ما به بچه ها شعر یاد نمی دهند؟ مگر گروه های سرود کودکان و نوجوانان، بر اساس شعر، سرود نمی خوانند؟ این که این شعرها چه باشد و چه مضمونی داشته باشد، در جهت دادن به افکار و روحیات کودکان هم مؤثر است تا چه رسد به بزرگ ترها که پیام گیری شان از آثار شعری و ادبی، بیشتر است.


شعر، یک تریبون و یک رسانه فراگیر است. البته تأثیر شعر در تقویت نویسندگی، چندان زیاد نیست؛ دو وادی متفاوت است. ولی نویسنده و گوینده ای که با شعر آشنا باشد، یا شاعر باشد، می تواند در نوشته ها و سخنرانی ها و کلاس های خود از اشعار استفاده کند و پیام اش، رساتر و دلنشین تر باشد. گاهی یک بیت شعر، به اندازه یک سخنرانی کامل، اثر می گذارد. گاهی یک سرود و سروده، فرهنگ جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد و جهش فکری در مردم پدید می آورد.


چه چارچوب و قواعدی را می توان برای خاطره نویسی و هم چنین خلاصه نویسی برشمرد؟


البته این دو مقوله با هم متفاوت است و بحث های مفصّلی را می طلبد. ولی به طور خلاصه در هر دو مورد، به چند جمله ای اشاره می کنم:


«خاطره نویسی» اگر پرداختن به اموری باشد که برای دیگران هم مفید و آموزنده است، یا ثبت وقایعی باشد که برای شناخت حوادث یک دوره یا جزئیات یک حادثه تاریخی، کارساز و گره گشا باشد، خوب است؛ در غیر این صورت، بیان جزئیات روزمره و جزئی که برای همه اتفاق می افتد و یکسان است و حرف تازه ای در آن نیست، چندان ارزشی ندارد. البته نوع نگاه به خاطرات و حوادث و سبک نگارش هم مهم است. واقعاً باید از یک زاویه نو و ویژه نگاه کرد تا بخشی از امور و حوادث، نام «خاطره» بگیرد؛ به عنوان مثال، خیلی ها خاطرات سفر حج نوشته اند، ولی مثلاً کتاب «خسی در میقات» جلال آل احمد، چیز دیگری است.


اما نسبت به «خلاصه نویسی» باید گفت در خلاصه نویسی لازم است حاشیه ها، مثال ها، لفّاظی ها، مکرّرات و توضیحات اضافی را حذف کرد و جوهره اصلی کلام را در موجزترین عبارت آورد. البته باید دید خلاصه نویسی به چه منظور و برای چه هدفی انجام می گیرد؛ چون شیوه های تلخیص، تابع اهداف خلاصه نویسی است. در ضمن نباید در خلاصه نویسی، حرف اصلی و پیام محوری یک کتاب یا مقاله یا سخنرانی ضایع شود. امانت داری هم محور دیگری است که در تلخیص باید مراعات کرد. از یاد نبریم که در گذشته هم متون علمی و دینی بسیاری تلخیص و عرضه شده است.


آیا امروزه خلاصه نویسی، کاربردی در مراکز علمی دارد؟


شما می بینید که برای یک مقاله مفصّل علمی در نشریات، «چکیده» هم می نویسند، یا مقالات ارائه شده به یک همایش و فراخوان علمی را تلخیص می کنند و خلاصه مقالات را عرضه می کنند. در معرفی یک کتاب در یک مجله، از شیوه خلاصه نویسی استفاده می شود. در برنامه های صداوسیما، گاهی خلاصه یک کتاب، مقاله و فیلم، بیان می شود. گاهی محتوای یک پرونده قطور، در یکی دو صفحه تلخیص می شود. گاهی کسی در یک همایش علمی، در ظرف ده دقیقه باید خلاصه ای از مقاله مفصّل خویش را بیان کند و ده ها مورد از این قبیل هست که هنر «خلاصه نویسی» در آن، جای خود را نشان می دهد. در یک مرکز علمی، اگر از شما بخواهند که محتوای صدها پایان نامه و رساله را که وجود دارد، به صورت خلاصه و چکیده تدوین و عرضه کنید، باز هم هنر تلخیص است که به کار می آید. در این زمینه ها می توانید به فصل خلاصه نویسی از کتاب بنده، با عنوان «روش ها» مراجعه کنید. کتابی هم در این زمینه، به نام «فن تلخیص» از عادل یغما وجود دارد که می توانید آن را مطالعه کنید.


آیا منابع خاصی در زمینه نویسندگی و سُرایش شعر وجود دارد که بتواند به طلاب جوان کمک کند؟ لطفاً به نمونه هایی از آن اشاره فرمایید.


بنده در کتاب «روش ها» که پیرامون ده موضوع است (مثل روش نگارش، تندخوانی، یادداشت برداری، مطالعه، سخنرانی و...)، در پایان هر بخش، به معرفی تعدادی کتاب در همان زمینه پرداخته ام که مراجعه به آن ها برای طلاب عزیز مفید است. ولی در این جا هم به چند اثر اشاره می کنم: یکی کتاب «روش ها» از خود بنده، «بر بال قلم» از حسینی ژرفا، «آئین نگارش» از حسن انوری، «روش نویسندگان بزرگ معاصر» از حسین رزمجو، «راهنمای نگارش و ویرایش» از دکتر ناصح و دکتر یاحقی، «بر سمند سخن» از نادر وزین پور، «زبان و نگارش فارسی» از احمد گیوی، «هنر نوشتن» از بهرام طوسی و بسیاری آثار دیگری که در سال های اخیر نوشته شده است.


در مورد شعر هم کتاب هایی؛ هم چون «المعجم» شمس قیس رازی، «شعر بی دروغ شعر بی نقاب» و «وزن شعر فارسی» از عبدالحسین زرین کوب، «صور معانی شعر فارسی» از پوران نجفی، «شعر و شاعران در ایران اسلامی» از معظّمه اقبالی، برای آشنایی با سبک های شعر، قواعد و فنون و وزن و قافیه و عروض و... مفید است.


اما به هر حال، ایجاد انگیزه برای شعر سرودن در سایه حضور در محافل ادبی و انس و آشنایی با شاعران و ادیبان و مطالعه مستمر دیوان ها و مجموعه های شعر و آثار جدید از شاعران معاصر تحقق پیدا می کند. با شعر باید زیست، تا ذوق شعر شکوفا شود.


برخی از طلاب، مطالبی را جمع آوری می کنند و علاقمند هستند که آن ها را در قالب کتاب منتشر کنند. توصیه حضرت عالی به این دسته از طلاب چیست؟


توصیه می کنم عجله نکننند. گرچه هر کسی دوست دارد آثار خود را چه شعر، چه نثر و چه مقاله عرضه کند؛ ولی هر چه پخته تر شود، از ملامت های بعدی جلوگیری می کند. باید دید این مطالب، به درد جامعه هم می خورد یا صرفاً مورد علاقه خود شخص است؟ البته در این ایام، گرانی کاغذ و هزینه های بالای چاپ کتاب، سبب می شود که با احتیاط قدم برداریم. به علاوه استفاده از سایت و وبلاگ و دنیای مجازی، گاهی هم به صرفه تر است؛ هم مخاطبان بیشتری دارد، هم زحمت چاپ و نشر و توزیع را ندارد.


در پایان اگر توصیه ای به طلاب جوان اهل قلم، جهت بهینه سازی روند پژوهش در مسیر حرکت علمی آن ها دارید، بفرمایید.


اولویت شناسی و شناخت خلأها و نیازها و ضرورت ها در کارهای پژوهشی و نگارشی، بسیار مهم است. گاهی کسانی، سال ها وقت را صرف چیزی می کنند که ثمره ارزشمندی ندارد؛ یا تکراری است، یا قوی تر از آن وجود دارد. قرار گرفتن در فضای علمی و فرهنگی جامعه و شناخت دقیق داشتن، کمک می کند که از دوباره کاری و بیهوده کاری مصون بمانیم. به علاوه، رسالت قلم، تنها با نوشتن پایان نمی پذیرد؛ بلکه کیفیت قلم نیز مهم است. وقتی جاذبه قلمی باشد، نفوذ و تأثیر هم هست. برخورداری نوشته از سبکی روان، عاطفی و صمیمی، سبب می شود که خوانندگان با چنین آثاری، راحت تر و زودتر ارتباط برقرار کنند و اثرپذیر باشند.


شناخت مناسب نویسنده از مخاطب و نیازها و علاقه های او هم مهم است. منطقی بودن آثار و دوری از شعار و ادّعا هم نکته دیگری است که باید لحاظ کرد. به هر حال، امروزه عرضه رقابت اندیشه ها و فرهنگ هاست. طلبه هرچه بیشتر مجهّز به فرهنگ و اندیشه متعالی و قلم و بیان پخته و قوی باشد، در این میدان می تواند اثرگذارتر باشد.