دین؛ موهبتی از جانب خداوند متعال

اشاره آیت الله سیدجعفر شبیری زنجانی، اخوی گرامی مرجع بزرگوار تقلید، حضرت آیت الله العظمی سیدموسی شبیری زنجانی که در سال 1315 در قم به دنیا آمد. پدر ایشان، مرحوم آیت الله حاج سیداحمد زنجانی، از شاگردان طراز اول شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) و هم مُباحث حضرت امامرهبود و از علمای شاخص قم محسوب می شد. از اساتید بنام آیت الله شبیری در حوزه های علمیه قم و نجف می توان به پدر و برادر مکرّمشان و هم چنین آیات عظام: خوئی، شاهرودی، حاج مرتضی حائری، میرزا باقر زنجانی و مستنبط اشاره کرد. ایشان از همان دوران جوانی، پس از مواجهه با تفکرات سیاسی «فدائیان اسلام» و شهید نواب صفوی، به جرگه فعّالان نهضت اسلامی پیوست که این امر بعد از آشنایی با برخی مبارزان؛ از جمله آیت الله خامنه ایدامظله، شکل جدّی تری به خود گرفت. نخستین دیدار ایشان با مقام معظم رهبری، به سال 1335 برمی گردد که ضمن مباحثه بعضی دروس حوزوی، به همراهی هم، فعالیت ها و مبارزات دامنه داری را هم علیه استبداد پهلوی آغاز کردند. آیت الله شبیری در حال حاضر، امامت جماعت مسجد امام محمد باقرع آریاشهر را بر عهده داشته ویکی از قضات دیوان عالی کشور می باشد. در ارتباط با «نیاز بشر به دین»، «کارکردهای دین در زندگی انسان» و این که «اصل دین چه تأثیری می تواند در شریان هستی بگذارد»، مطالب بسیار است که اگر کسی بخواهد همه آن ها را بیان کند، قادر به انجام آن نخواهد بود. با این حال، متخصّصین امر به حسب تکلیف، این مفهوم را در حدّ بضاعت خویش، تبیین نموده اند؛ اما چون خوانندگان محترم، اهل فن هستند، بر این نکته واقف اند که نمی توان آن را احصاء کرد. در ابتدا به بیان نورانی حضرت حسین بن علیع اشاره می کنیم که بر طبق آن درمی یابیم ساختار نظام هستی، حق است. این معنا در قلمرو علوم تجربی نمی گنجد؛ یعنی هرگز یک فیزیک دان یا شیمی دان نمی داند که آیا زمین به حق، خلق شده است یا باطل؟ منطقه علوم تجربی و حسّی، خاک شناسی، فلزشناسی، معدن شناسی، آب شناسی و امثال آن هاست. اما آیا آسمان به حق، خلق شده است؟ آیا آغاز و فرجامی دارد؟ آیا آسمان و زمین، مسئول اند؟ آیا باری بر دوش آن هاست که باید حمل کنند یا آن که این قرعه نیک فال را به نام انسان زده اند؟ این ها علومی نیستند که در قلمرو حسّ و تجربه جای گیرند. امام حسینع جهان را برای ما تبیین کرده و می فرماید: برابر با آیات نورانی قرآن کریم، نظام طبیعت به حق، خلق شده است. ایشان به تشریح معرفت صحیح در آدمیان پرداخته و می فرماید: انسان، گذشته از دستگاه حیوانی، چهره ملکوتی هم دارد؛ طعام حرام به آن چهره ملکوتی آسیب می رساند و فضای او را تیره و تار می گرداند. این مطلب برای کسانی که معرفت شناسی آن ها، صرفاً در قلمرو حسّ و تجربه تعریف می شود، خرافه تلقی می گردد. اما وحی می گوید انسان، یک صبغه ملکوتی و دستگاه روح هم دارد. برای روح نیز حلال و حرام، زشت و زیبا و نجس و پاک متفاوت است. دین، این باور را به ما تلقین می کند که مال حرام در ژن، کاملاً اثر دارد. امام صادقع می فرماید: «کسب الحرام یبین فی الذرّیه» (کلینی، الكافی، دارالکتب الإسلامیة، 1407، ج5: 125)؛ مال حرام در ذرّیه ظهور می کند. این سخن را چنان چه به کسانی بگوئیم که از ماوراءالطبیعه، بهره ای ندارند، آن را افسانه می پندارند. در نظر آن ها، حرام و حلال، هیچ تفاوتی با هم ندارند؟ اما دین آمده است که بگوید همین نان امروز، اندیشه چند سال بعد است. اگر بپذیریم که روح، جسمانیت الحدوث و روحانیت البقاء می باشد، اوصاف روح نیز به همین شرح است. بدون تناول طعام حلال، هیچ کس نمی تواند اهل جزم و عزم راسخ در تأمّلات علمی باشد. همین غذای پاک است که به صورت دانش در مقام نظر و به شکل تصمیم در مقام عمل می گردد؛ از این روست که حضرت سیدالشهداءع در روز عاشورا به سپاهیان کفر و نفاق فرمود: حرف های من در شما اثر ندارد؛ زیرا بطن شما از مال حرام، پر شده و بر این اساس، طبیعی است که سخن من که امام عصر هستم، در شما مؤثّر نمی افتد. بنابراین دین آمده است که به انسان بگوید او مالک ابدیت است و ذات اقدس اله، بهشت را برای او فراهم نموده است. دین آمده است که بشریت را بر این امر واقف گرداند که برتر از گوهر حیات انسان، گوهری نیست و این گوهر چنان چه به هر ثمنی سودا شود، نتیجه ای جز خسران نخواهد داشت. تنها آن کس از حسرت، بری است که این اعلی الجواهر را معامله نکند، مگر به یک ثمن که آن هم خداست. فقط به کیمیای نظر او، مس وجود آدمی، انقلاب یابد و اگر آن اکسیر به این فلز بی ارزش نخورد، «قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة أو أشد قسوة» (بقره:74).