نیاز بشر به دین در کتاب، سنت و عقل

فصل اول
مخفي نماند که نياز انسان به امر دين، ضروريٌ بالعقل و الفطره خواهد بود؛ ولهذا امر مذکور، عقلاً و نقلاً، ثبوتاً و اثباتاً به اتفاق جميع عقلاي عالم، از ضروريات حياتي بشر در دنيا و آخرت مي باشد و از جهات متعدد، وابستگي ضروري بشر داراي اهميت خواهد بود. اولاً عقل، مستقّلاً به معناي مذکور حکم مي کند؛ بدين صورت که اگر انسان بخواهد به سعادت دارَين (دنيا و آخرت) و حيات طيّبه نائل گردد، لاجرم بايد خود را مقيّد به دستورها و قوانين و حدود الهيه که مجموع آن ها را دين مي نامند، بنمايد و اين تقيّد، بشر را به سوي مقصد متعال معنوي که همان معرفت الله است، منتهي خواهد کرد: «يا أيها الإنسان إنّک کادح إلي ربّک کدحاً فملاقيه» (إنشقاق:6). وابستگي مذکور، موجب وارستگي از جميع قيود و بندهاي مادي و نفساني و صفات مهلکه خواهد شد و از اوضح واضحات است که بشر بدون دين قطعاً در مسير توحّش، سبوعيت و جاهليت (اعم از کهنه و مدرن) قرار خواهد گرفت؛ همان گونه که خداوند متعال در قرآن کريم، سوره مبارکه بقره، آيه شريفه 217 فرموده است: «و من يرتدّ منکم عن دينه فيمت و هو کافر فأولئک حبطت أعمالهم في الدنيا و الآخره و أولئک أصحاب النار هم فيها خالدون»؛ «و اگر کسي از شما از آئين و دينش برگردد، در حالي که کافر است، بميرد، پس چنين کساني از اعمال شايستگان در دنيا و آخرت تباه گرديده و اهل آتش بوده و در آن هم ماندگار خواهند بود».
ثانياً نياز بشر به دين، امري فطري و تکويني خواهد بود؛ همان گونه که در قرآن کريم فرمود: «فطرة الله التي فطر الناس عليها» (روم:30)؛ ولذا يکي از ادلّه ثبوت توحيد را علماي کلام، «برهان فطري» بيان فرمودند؛ زيرا که انسان، بالفطره اين وابستگي را دارد و در وجود او نهادينه شده است. شهادت باستان شناسان و جامعه شناسان در مهد اعصار، گواه بر اين مدعاست؛ بدين معني که همه انسان ها حتي در دوران سنگي و پارينه سنگي و انسان هاي اوليه و بدوي، فطرتاً مقيّد به پرستش معبوداني بوده و هستند؛ حال در مصداق معبود، دچار اشتباهاتي شده اند؛ لذا عده اي معبود خود را بت هاي سنگي يا چوبي يا آتش و ستاره و حتي گاو و گوساله قرار داده اند. به هر حال، آحاد بشر نوعاً احساس نياز به خدا، بالفطره در وجودشان بروز و ظهور کرده و هنوز هم در همه مناطق اين کره خاکي، مطلب مذکور به طور متشتّت استمرار دارد. تمّ الکلام بالنسبة إلي الاستدلال بالعقل و الفطرة و بقي لنا مطلب آخر بالنسبة إلي الکتاب و السنة فتأمّل جيّداً.
فصل دوم
چون عقلاً و شرعاً و نقلاً و فطرتاً ضرورت نياز به دين، چه ثبوتاً و اثباتاً و به طور مشروح، به عنوان امري لازم ثابت گرديد، بايد به نکته ديگري بپردازيم و آن، اين که بعد از ظهور دين مقدس اسلام که ناسخ همه اديان آسماني ديگر (اعم از يهودي، نصراني و...) و مکمّل همه اديان است، تديّن بدان، منجي بشريت خواهد بود و لاغير. فرمود: «إنّ الدين عند الله الإسلام» (آل عمران:19). اگر کسي غير از اسلام، ديني را بپذيرد، در دنيا و آخرت، خسران خواهد ديد؛ همان گونه که فرمود: «و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه» (آل عمران:85)؛ «و کسي که غير از اسلام، ديني را بپذيرد، هرگز از او قبول نخواهد شد.»
خداوند تعالي در قرآن کريم، شرايطي را به دينداران توصيه فرموده تا موجب تکميل دينشان شود؛ از جمله: «دين پايدار و مستقيم»؛ «فأقم وجهک للدين القيّم» (روم:43). پس شرط اول، پايداري و استقامت در دين است. پس قوام، شرط است. ديگر آن که فرمود: «ألا لللّه الدين الخالص» (زمر:3)؛ خداوند متعال، از متديّن خواسته است ديني را اختيار کند که خالص و مجرّد از هرگونه اعوجاج بوده و از هر ناخالصي؛ مثل ريا و ساير رذائل، خالي باشد. پس دين خالص نيز شرط است. و ديگر، شرط توحيد است؛ مي فرمايد «فأقم وجهک للدين حنيفاً» (روم:43)؛ «به ديني که يکتاپرستي و توحيد (اعم از ذاتي، صفاتي، عبادي و افعالي) را همراه داشته باشد، روي آوريد»؛ يعني همان ديني که پرچم داراني؛ مثل ابراهيم خليلع و ساير انبياي الهي و پيامبر خاتمص، منادي آن بوده اند. پس تديّن به ديني با شروط مذکور؛ يعني توأم با يکتاپرستي و خلوص و قوام، مطلوب درگاه حق خواهد بود.
فصل سوم
در رواياتي که از اهل بيت وارد شده است، ايشان تنها طريق منحصربه فرد را تقيّد به دين، آن هم با شرايط مطلوب و ويژه، بيان فرموده اند؛ از جمله: عن أبي جعفرع: «سلامة الدين و صحة البدن خير من المال» (کليني، ج2: 216)؛ و عن الصادقع: «مجالسة اهل الدين شرف الدنيا و الآخره» (کليني، ج1: 39)؛ و عن أبي جعفرع: «الکمال کلّ الکمال التفقّه في الدين و الصبر علي النائبة و تقدير المعيشة» (مجلسي، ج78: 172)؛ و عن عليع: «خيارکم الذين إذا نُظر إليهم ذُکر الله» (کليني، ج2: 225).
اگر انسان بخواهد بداند که آيا دينش به حد کمال رسيده يا نه، بايد به علائمي خود را منطبق نمايد. در روايتي از حضرت عليع وارد شده است که فرمود: «إن لأهل الدين علامات يعرفون بها: صدق الحديث و أداء الامانه و الوفاء بالعهد و صلة الرحم و رحمت الضعفاء... و حسن الظن و سعة الخلق و اتّباع العلم و ما يتقرب إلي الله عزّوجل» (کليني، ج2: 239).
فصل چهارم
دين مي تواند به وسيله عدالت تکويني و تشريعي و به عبارت ديگر، ارائة الطريق و إيصال إلي المطلوب، همان گونه که حکما فرموده اند، بشر را رهنمون باشد. در ابتدا بيان گرديد که انسان، بالفطره دين پذير است؛ چون داراي فطرت خداشناسي است. پس اين، همان عدالت تکويني است که بالفطرة و العقل باشد. ديگري، عدالت تشريعي است که به وسيله انبياي عظام صورت مي گيرد: «لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (حديد:25).
از خداوند تعالي درخواست مي کنيم عافيت در دين و دنيا و آخرت به ما مرحمت فرمايد. يا وليّ العافية أسئلک العافية عافية الدين و الدنيا و الآخره.
کتابنامه
* قرآن کريم.
1. کليني، محمد بن يعقوب. (1407)، الکافي، تصحيح و تحقيق: علي اکبر غفاري و محمد آخوندي، تهران: دارالکتب الإسلامية.
2. مجلسي، محمدباقر. (1404ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، بيروت: مؤسسة الوفاء.