حقیقت دین؛ تعدیل فردی و اجتماعی انسان

دین الهی، تنها راه سعادت انسانی و اصلاح‌کننده امور حیاتی است. دین است که فطرت را با فطرت اصلاح می‌کند و قوای مختلف را هنگام طغیان به حال اعتدال برمی‌گرداند و رشته زندگانی دنیوی و اخروی، مادی و معنوی انسان را به نظم درمی‌آورد.
(تفسیر المیزان، ج 3: 159)
حقیقت دین، تعدیل اجتماع انسان در سیر حیاتی آن است و به تبع، تعدیل حیاتی یک فرد را هم در بردارد. دین، اجتماع انسانی را در راه فطرت و آفرینش وارد ساخته و به آن موهبت حریت و سعادت فطری را چنان که مقتضی عدل است، می‌بخشد. همچنین به یک فرد، حریت مطلقه داده، در انتفاع بردن از جهات حیات، چنان که فکر و اراده‌اش او را رهبری می‌کند تا جایی که ضرری به حیات اجتماع نرسد، آزاد می‌گذارد.
(تفسیر المیزان، ج 6: 97)
فرمانروایی و ولایت انبیاء از دیگر محورهایی است که می‌توان به عنوان دلیلی برای رسالت اجتماعی دین شمرد. حکومت‌داری و به عهده داشتن مُلک عظیم توسط پیامبران طبعاً نمی‌تواند ناشی از یک دینی باشد که دعوت به تعبد فردی و درونی می‌کند؛ از این رو، فرمانروایی و ولایت اجتماعی انبیاء، حاکی از این است که اساساً انبیاء خود حرکت تکاملی جامعة توحیدی و آهنگ رشد جامعة ایمانی را مدیریت و سرپرستی می‌کردند.
(تفسیر المیزان)
اسلام، عامل تکوّن اجتماعات بشر و ملاک وحدت آن‌ها را دین توحید و یکتاپرستی قرار داده و وضع قانون را نیز بر همین اساس توحید گذارده است و در مرحلة قانون‌گذاری تنها به تعدیل اراده‌ها در اعمال و افعال مردم اکتفاء ننموده، بلکه آن را با یک سلسله وظایف عبادی و معارف حقّه و اخلاق فاضله تعمیم و تکمیل فرموده است و ضمانت اجرای آن را نیز از یک طرف به عهدة حکومت اسلامی و از طرف دیگر به عهدة خود افراد اجتماع گذارده که با یک ترتیب صحیح علمی و عملی و همچنین به نام امر به معروف و نهی از منکر در اجراء و زنده نگهداشتن احکام الهی کوشا باشند.
(تفسیر المیزان، ج 7: 158)