حسد

چکیده
حسد، یعنی آرزوی زوال نعمت دیگری. چه این که حاسد، این نعمت را برای خود بخواهد یا نخواهد. حسد دارای پیامدهایی از قبیل پیامدهای جسمانی، روانی، معنوی و اجتماعی است. همچنین موجبات حسد در کتب اخلاقی، تعزّز،کبر، تعجّب، خوف، خباثت، بخلِ شدید، دشمنی و... نام برده شده است.
سبب شناسی حسد، ما را در امر درمان حسد کمک میکند. برای درمان حسد، راههای علمی و عملی وجود دارد که اگر انسان، دیدِ صحیحی نسبت به حسد پیدا کند، میتواند به درمان آن بپردازد. همچنین در درمان عملی حسد، انسان باید به خلاف آنچه که نفس او فرمان می دهد عمل کند.

کلید واژه
حسد، غطبه، موجبات حسد، پیامدهای حسد، سبب شناسی، درمان.


مقدمه
باتوجّه به اینکه متون دینی (قرآن وحدیث) منابع غنی و ارزشمندی برای انسان به شمار میآید، استفاده از این متون ارزشمند در زندگی، انسان را به منزل سعادت وکمال میرساند. راه استفاده از این متون و بکارگیری آن در زندگی مستلزم شناخت درست وتفسیر صحیح این متون است. در این تحقیق سعی شده یکی از مسائل موجود در زندگی و روابط اجتماعی، یعنی پدیده حسد ورزی، مشکلات و راهحل درمان آن از دیدگاه قرآن و روایات امیرالمؤمنینعلی(ع) بررسی شود.
در بررسی پیشینه شناسی حسد در کتب اخلاقی از قبیل محجة البیضا، ارشاد قلوب، جامع السعادات، معراج السعادة، الاخلاق و... مشاهده شد که این کتب به طور کلی به این موضوع نگاه کردند و هیچ یک حسد را از دیدگاه قرآن و حضرت امیر(ع) مورد بررسی قرار ندادهاند. سؤالات این تحقیق عبارتند از: حسد چیست؟ موجبات حسد از دیدگاه قرآن و حضرت علی(ع) چیست؟ عوامل شناسایی حسد از دیدگاه این دو چیست؟ پیامدهای حسد چیست؟ درمان حسد چگونه است؟

تعریف و شناخت ماهیت حسد
حسد، در لغت به معنای بدخواستن یا بدخواهی است (معین،1388: 354/1). راغب در مفردات میگوید: «حسد عبارت است ازتمنّی زوال نعمت ازکسی که استحقاق آن نعمت را دارد» (راغب، 1390:189). و چه بسا حسود علاوه بر تمنّی روانی، در تمنّی از بین رفتن آن نعمت، سعی و تلاش دارد. در حقیقت، معنای حسادت آرزوی نابودی نعمت دیگران است؛ خواه این نعمت را برای خود بخواهد یا نه، چراکه حسود، گاه آن نعمت را دارد، ولی با این حال، خواستار زوال نعمت برا ی دیگران است. حسد ازجمله خُلقیات ناپسند است و اولیای دین، مسلمانان را از آن بر حذر داشتند. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: « الحاسد یَری اَنً زوالَ النعمةِ عَمَنً یَحسُدُهُ نعمته علیه» حسود از نعمتهای محسود آنقدر ناراحت است که زوال نعمت اورا برای خود نعمتی به حساب می آورد. (الشعیری سبزواری،1414: 159/1)وهمچنین قرآنکریم میفرماید: اِن تمَسَکُم حَسَنَهٌ تَسُوهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَهٌ یَفَرحُوابِها (آل عمران/120) اگر به شما نیکی برسد آنان را ناراحت میکند و اگر حادثهی ناگواری بر شما رخ دهد، خوشحال میشوند.
آیه فوق بیانگر این است که اگر کسی به خاطر از بین رفتن دیگران یا نابودی نعمت دیگران شادمان شود یا بخاطر دستیابی مؤمنی به نعمتی غمگین شود، چنین شخصی دارای حسادت است و همچنین ضمن تعریف حسد، دو مشخّصه انسان حسود را معرّفی میکند، که اوّلاً، در ناراحتیهای دیگران خوشحال و ثانیاً در خوشی های آنان ناراحت می شود.

فرق غبطه باحسد
فرق حسد با غبطه این است که در غبطه، تمنّایِ داشتنِ آن نعمت را برای خود دارد، بدون اینکه تمنّای زوال آن از غیر را داشته باشد. ولی درحسد، خواستار از بین رفتن آن نعمت برا ی دیگران است. اگر کسی به دلیل نابودی نعمت دیگران خوشحال شود ویا به دلیل ناگواری دیگران شادمان گردد، چنین فردی حسود است؛ چرا که وی مانند کسی که قبل از، از ميان رفتن نعمت، آرزوی نابودی آن را داشته است (نراقی 1375: 241/1؛ فیض کاشانی 1383: 77/5).
اختلاف این دو، در این است که حسد، جنبه منفی و غیراخلاقی دارد وغبطه جنبه غیر اخلاقی ندارد و از جمله رذائل به شمار نمی آید؛ بلکه امری است پسندیده درامور واجب، چنانچه حسد از امراض قلبی و داخل در دایره ذهن است. اکثر بزرگان مکتب اخلاق، حسد را یکی از خطرناکترین امراض قلبی دانستهاند و امیرالمؤمنین علی(ع)در نهج البلاغه در مورد خطرناک بودن این مرض قلبی می فرماید: « اذا ارادَاللهُ اَن یُسَلطَ علی عبدٍ عَدُوَّاً لا یَرحَمَهُ تَسَلطَ عَلَیه حاسداً» (جعفری،1357: 300/20)؛
هنگامی که خداوند بخواهد دشمنی را بر بندهاش مسلّط گرداند که براو رحم نکند، حسودی را براو مسلّط میگرداند. ازگفتار امیرالمؤمنین(ع) چنین برداشت میشود که حسد یک بیماری خطرناک است که علاوه برخودِ شخص، به دیگَران نیز ضرر میرساند. همچنین میفرمایند: « اَلحَسَدُخُلقٌ دنیءٌ ومِن دِناءَتَهِ اَنهُ مُوکلٌ بالاَقَرَبِ فَلَأ قربِ» (همان)؛ حسد، خلق پَستی است و از پَستی آن اینکه به نزدیکان سرایت می کند.

الف) پیامدهای جسمانی
امیرالمؤمنین علی(ع)میفرماید: «الحَسَدُ رَاَسُ العُیُوب» (الآمدی،1401: 553)، حسد در رأس همه عیوب است.

1)بیماری جسمانی
مضرّاتی که برای حسد، در بیماری ها بر شمرده اند، نشانگر این است که این بیماری علاوه بر ضرر معنوی دارای ضرر جسمانی نیز هست؛ چنانچه حضرت علی(ع) می فرماید:«صِحَةُ الجَسَدِ، من قِلَّةِ الحَسَد» سلامتیِ تن، در دوری از حسادت است (دشتی،1390، حکمت 256).

2)کوتاهی عمر
حسد که یک بیماری روحی است، جسم و جان حسود را میخورد وآن را ذوب میکند؛ چنانچه امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الحَسَدُ یُذیبُ الجَسَدَ»حسد جسم را ذوب میکند.(الآمدی،1401:ح981) در نتیجه بدن شخص حسود ضعیف میشود و در نهایت منجر به مرگ وی میگردد. در این باره امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «للَّه دَرُّالحَسَدِما أعدَلَهُ،بَدَأَ بِصاحِبِهِ،فَقَتَلَهُ»آفرین برحسد چقدر عادل است، ابتدا به صاحبش می پردازد وسپس او رامیکُشد (الدیلمی،1398: 129/1؛ مجلسی،1404: 271/70) ودرحدیثی دیگر میفرمایند: «مَن لَم یَقهَر حَسَدُهُ قَبرَاً لِنَفسِهِ» کسی که بر حسدش چیره نشود بدنش محل دفن او میشود (المعتزلی،1387ق :258/1).

ب)پیامدهای روانی
بیماری هاي روانی درحسد شامل: اضطراب، افسردگی، اختلال های شخصیتی، رفتارهای تبهکارانه مثل آتشزنی، تخریب، حمله و حتی قتل می شود و احساسات منفی از قبیل احساس بدبختی و احساس گناه و احساس رنجش را به همراه دارد.
در اینجا بطور اجمالی برخی از پیامدهای حسد را از دیدگاه حضرت امیر(ع) نام می بریم:

1) اندوه سخت همراه با فرسایش
امام علی(ع) میفرماید: «طَهِّروا قُلُوبَکُم مِنَ الحَسَدِ، فَاِنَّهُ مُکمِدٌ مُضنی»(الآمدی،1401 :6012)، قلبهایتان را از حسد پاک کنید؛ زیرا حسِّ شما را به غم جانکاه و ناتوانی مبتلا میسازد. همچنین در حدیثی دیگر میفرماید: «سَبَبُ اَلکَمَدالحَسَدُ»(همان:5521)، علّت غم جانکاه، حسد است. چنانچه در این احادیث مشاهده میشود، از الفاظی همچون «کَمَد» و«مُضَنی» استفاده شده است. «کَمَد» به معنای اندوه و غمِ همراه با فرسایش ( سیاح ،1387: 1752/2) و «مضنی» به معنای ناتوانی است(همان:1919)، با توجّه به احادیثی که درباب غمگینیِ حسود و شدّت آن به ما رسیده به این نتیجه میرسیم که حسود، همیشه دارای یک غم جانکاه است و در زندگی، همیشه دچار افسردگی است و نشانههاي بدنیِ افسردگی، عبارتند از: سردرد، خستگی، بیاشتهایی، بيخوابی و... .شاید به همین دلیل است که امیرالمؤمنینعلی(ع) میفرماید: «العَجَبُ مِن غَفلَةِ الحُسّادِ عَن سَلامَةِ الأَجساد»(دشتی،1390: حکمت225؛ الآمدی،1401:1803) عَجب است ازغِفلَت حسودان، در مورد سلامتِ جسمانی خود.

2)رنج و عذاب
حسود، در زندگی خود دارای یک رنج وعذاب دائمی است و روز خوشی ندارد. لذا حضرت امیر(ع) در اینباره می فرمایند: «صِحَةُ الجَسَدِ مِن قِلَّةِالحَسَد»(همان:حکمت225)، سلامت بدن از کمیِ حسد است؛ بنابراین حسودِ بیچاره پیوسته بیمار است و بیمار، پیوسته دررنج و عذاب است؛ زیرا حسود، هر نعمتی برای بنده ببیند ناراحت میشود و چون نعمت دهنده خداوند است و نعمت خداوند به بندگانش بی نهایت است پس حسود پیوسته اندوهگین است (فیض کاشانی،1389: 136)؛ نتیجه، اینکه انسانِ حسود، هرگز از بیماری و رنج وعذابِ آن خارج نم یشود تا اینکه درمان شود. حضرت علی(ع) می فرماید: «اَسوَدُ النَاسِ عیشاً الحسود»(الآمدی،1401، ح2931)، حسود، روزگارش از همه بدتر است و همچنین می فرماید: «لا عَیشَ للحَسُود» (الحرانی،1404: 153)؛ هیچ خوشی برای حسود نیست ودر جایی دیگر می فرماید: «الحَسَدُ یُنَکِّدُالعَیشَ» (الآمدی،1401:809)؛ حسد، زندگی را به کام حسود، تلخ می کند.

3) احساس تأسف
امام علی(ع) میفرماید: «الحسودظالمٌ، ضَعُفَت یَدُهُ عن انتِزاعِ ماحَسَدَکَ علیه، فلمّاقَصُرَعلیک؛بَعَثَ اَلیکَ تَاَسُفُهُ.» (المعتزلی،20/331) حسود ظالم است؛ وقتي دستش از جدا کردن آنچه بدان به تو حسادت میورزد ضعیف( کوتاه ) است؛ نسبت به تو تأسّف میخورد.
تأسّف، حسرتی است آمیخته با غضب و غیظ. واکنشی عاطفی به شکست و محرومیّتی خاص. حسود خود را محروم و زیان دیده میبیند و عامل این محرومیّت را شخص برخوردار از نعمت میداند. زیرا حسود، هیچ وقت فکر نمیکند آن کس که بیشتر دارد، احتمالاً خیلی سختتر کار کرده است.
اکثر افراد حسود، فکر می کنند که حقّ آنان ضایع شده است؛ یعنی آنها کمتر از حقّشان به دست می آورند و دیگری بیشتر از حقّش به دست می آورد.

ج)پیامدهای معنوی
1. شقاوت در دنیا و آخرت

حضرت علی(ع) میفرماید: «ثَمَرَةُ الحَسَدِ شِقاءُ الدُنیا وَ الاخِرَةِ» نتیجه حسد، شقاوت دنیا و آخرت است (الآمدی التمیمی، 1401 : 4632) . حسود، اگر همین شقاوت دنیا و آخرت را بفهمد، باید برای درمان خود دست به اقدام بزند و سریع خود را درمان کند.

2. از بین رفتن ایمان
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «وَلا تُحاسِدوا؛ فَإنَّ الحَسَدَیأَکُلُ الإیمانَ کَمَا تَأَکُلُ النَّارُالحَطَبَ»، هرگز حسادت نورزید؛ زیرا حسد، ایمان را میخورد، همانگونه که آتش، هیزم را نابود میکند (دشتی، 1390،ح86؛ الدیلمی ،1398ق :30/1). رابطه بین حسد و از بین رفتن ایمان، به حدّی است که حسد را به آتشی تشبیه میکنند که ایمان را از بین میبرد.

3. آفتزدگی دین و آلودگی به کفر
حضرت علی(ع)میفرماید: «اَلحَسَدُ آفَةُ الدِینِ»حسد، آفت دین است. (کلینی رازی،1401 :19/8؛ الحرّانی1404: 93).حسود چه بداند چه نداند، با خداوند در حال مبارزه است وهمین مبارزه او آفت دین او می شود.

4.گمراهی
ابلیس، برای شکار خود دامی دارد و در کلام امیرالمؤمنین(ع) آن دام، حسد معرفی شده است: «الحَسُودُ مَقنَصَةُإبلیسِ الکبری» حسادت، دام بزرگ شیطان است (الامدی التمیمی 1401ق:1133). شاید علّت آن، این باشد که ابلیس اوّلین کسی بودکه حسادت ورزید و گمراه شد و پس از آن، قابیل به برادرش هابیل حسادت ورزید و او را کشت وجزو زیانکاران گردید؛ چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «أُوَّلُ مَن حُسِدُ آدَمُ... .فَحَسَدَهُ الشَّیطانُ فَکانَ مِنَ الغَاوینَ ،ثُمَّ حَسَدَ قابیلُ هابیلَ فَقَتَلَهُ مِنَ الخاسرین.» (طبرسی، 1413ق:234/1).

5. فرو رفتن در گناهان
از آنجا که حسادت یک امر قلبی است، چنانچه حسود بخواهد حسادت خود را ادامه دهد و آن را ابراز کند، باید آن را بهصورتهای دیگر مثل غیبت، تهمت، افترا، دروغ و... بیان کند. از این رو امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «الحَسَدُ دواعٍ الی التّقَحُّم فِی الذنوب» حسد یکی از علّتهای وارد شدن در گناهان است (دشتی،1390:حکمت513). قرآن کریم میفرماید: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ آیا حسد میکنند به مردمان، برآنچه خداوند از فضل خود به ایشان داده؟ (نساء /54).
آيه فوق نشانگر این است که حسود، پیوسته در جنگ با خداوند است؛ زیرا خداوند نعمت دهنده بندگان است و نعمت خداوند بر بندگان تمامی ندارد وحسود بر نعمت خداوند حسد می ورزد و به قولی، در حال جنگ باخداوند است وبه علّت جنگ با خداوند دچار عذاب اُخروی نیز می شود و از همین قبیل روایات است کلام امیرالمؤمنین(ع) که می فرماید: « الحَسُودُ کَثیرُ الحَسَراتِ مُتَضاعفُ السَیّیئاتِ»حسود، زیاد حسرت میخورد وگناهان زیادی انجام می دهد (الامدی التمیمی 1401ق:1520).

تعیین سرپرست پس از پایان حضانت
تعیین سرپرست پس از سن حضانت به عهده قاضی است. استاد محمّدجواد مغنیه بر این باور است که پس از سن حضانت، طبق رأی قاضی، کودک به والدین ملحق میشود. ابن تیمیه و ابن قیم و ابن عقیل از فقیهان اهل سنّت نیز بر همین نظر تأکید دارند (مغنیه، بیتا: ص 314).جمال باجوری نیز در کتاب المرأة فی الفکر الاسلامی همین نظر را برگزیده است (باجوری، 1429، ص 75).روایاتی هم که دلالت بر تخییر دارند گرچه در آنها تخییر مطرح شده؛ اما این تخییر به عنوان اعمال نظر حاکم است. چنین نیست که تخییر جدا از رأی قاضی صورت گیرد.

د)پیامدهای اجتماعی
1. عدم پیشرفت

در هر جامعهاي، اگر قدرت در دست شایستگان باشد، آن جامعه رو به تکامل میرود؛ ولی اگر حسادت درآن جامعه راه یابد، حسودان نخواهند گذاشت افراد شایسته مطرح شوند در نتیجه، جامعه در دست یک گروه حسودِ بی لیاقت قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر همین افراد حسود، در مقام حکومتی، میان خود به حسادت مشغول شده، از خدمت به جامعه باز می مانند؛ چرا که همواره در پی مچگیری و رسوا نمودن هستند تا یکدیگر را تضعیف کنند.

2.انحطاط وتنزل جامعه
امام علی(ع) میفرماید: « اذا َامطَرَ التُحاسُدُ؛َنبَتَ التَّفاسُدُ.» (الآمدی التمیمی، حکمت 4131) هنگامیکه باران حسادت در جامعهای ببارد، گیاه تفاسد درآن خواهد رویید.گیاه تفاسد، همان پلیدی، بخل، جنایت و دیگر بزهکاریهای اجتماعی است که جامعه را به سرآشیبی نیستی سوق میدهد. حسودان به علّت اَعمال منافقانه و سوء ظنّشان به دیگران، باعث میشوند که امنیّت جامعه به خطر بیفتد. در چنین جامعهای افراد به یکدیگر اعتماد نخواهند کرد و خیانت و جنایت، رواج خواهد یافت. مردم به یکدیگر دشمنی و کینه ورزیده، در پی فرصتی برای ریختن زهر خود خواهند بود. از این رو، هیچکس در این جامعه احساس امنیّت نخواهد کرد.

نشانه شناسی حسادت
یکی ازمباحثی که در موضوع بیماریهای روانی حائز اهمیت است، بحث نشانهشناسی است . نکتهای که تذکّر آن لازم است اینکه برخی از نشانههایی که در این فصل میآید به تنهایی نشانة قطعی برای حسود نیستند. نیز ممکن است شخصی دارای چنین نشانههايی باشد، ولی حسود نباشد؛ ضمن اینکه ممکن است کسانی که برخی از نشانهها را دارند علاوه بر حسادت به بیماری دیگری نیز مبتلا باشند. باتوجّه به برخی از احادیثی که آمده از جمله: «...حَسَدُ الرِّفاءِ » اهل نفاق به گشایش دیگران حسادت میورزند (دشتی،407:1390)، نشانههایی که برای شخص حسود در احادیث ذکر شده گویای این است که حسود، به گونهای آلوده به نفاق است؛ چنانچه امام علی(ع) میفرمایند: «حسود دوستی خود را درگفتارش اظهار میکند و بغض و دشمنی خود را درکارهایش مخفی میکند، پس اسم دوست را دارد وصفت دشمن را»(الآمدی التمیمی، 1401: 2105). برهمین اساس به سختی میتوان به وجود این نشانهها پیبرد. حال به ذکر این نشانهها از دیدگاه امام علی(ع) میپردازیم. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: «للحاسِدِ ثَلاثُ علاماتٍ :یَتَمَلَّقُ إذا شَهِدَ ویغتابُ إذاغابَ ویَشمُتُ بالمصیبَةِ» حسود، دارای سه علامت است: در حضور چاپلوسی، پشت سر غیبت و درهنگام مصیبت شماتت (مجلسی،1403: 79/67).

1)چاپلوسی
تملّق و چرب زبانی، یکی از صفات و نشانه های حسود است که در احادیث به آن اشاره شده است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «الثناءُ بأکثَرَمِن استحقاق مَلَقٌ» ستودن بیشازحدّ لازم، تملّق است.(صدوق،121:1414/1). تملّقگویی، هنر افراد حسود است که از روش های عادی و به هنجار، نتوانسته اند موفقیّت مورد انتظار خویش را در جامعه و محیط کار کسب نمایند. از این رو تلاش میکنند با توسّل به انواع روش های چاپلوسی، زبان بازی و دورویی،کمبودها و عقب ماندگی های خود را در عرصه جامعه و محیط کار، جبران کنند.

2)شماتت
شماتت، در لغت به معنای شادشدن به خرابی کسی است (معین،1388).حسود، به هنگام مصیبت وگرفتاریِ دیگران شاد می شود. زیرا به مقصود خود که رنجوری دیگران است رسیده و حسد، اهل کتاب نسبت به مسلمانان ازهمین معناست. قرآنکریم می فرماید: «وإن تُصبِکُم سیئَةًیفرحُوا بها» اگر به شما ضرری برسد خشنود میشوند (آل عمران/120).

3 ) بدگویی
کسانی که احساس ناتوانی میکنند وحسادت میورزند، برای فرونشاندن آتش خشم خود، پشت سر دیگران بدگویی میکنند و به همین جهت میتوان گفت حسد و غیبت باهم رابطه دارند. حسود منافقانه پشت سر غیبت میکند، تا مبادا به وی آسیبی برسد و از این راه میخواهد به محسود لطمه بزند، غافل از اینکه لطمه را خود میبیند؛ چنانچه امیرالمؤمنینعلی (ع) میفرماید: «الغیبةُ جُهدُ العاجز» پشتسرگویی، تلاش انسانهای ناتوان است (دشتی ،1390،حکمت347) .

4) احساس نارضایتی از زندگی
امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «مَن رَضِیَ بِحالِهِ،لَم یغتورهُ الحَسَدُ»کسی که به وضعیت خود خشنود باشد، هیچ گاه دچار حسد نمی شود (الآمدی التمیمی1401ق: 8182)، هرقدر انسان از زندگی خود بیشتر احساس نارضایتی کند، امکان حسود شدنش بیشتر می شود و تنها به این دلیلِ بیهوده که ممکن است بیشتر یا بهتر ازآن را داشته باشد، ارزش واقعی آنچه را دارد، درنظر نمیگیرد. این احساس، ذهن حسود را به خود مشغول کرده و وی را ازتمام زیبايی ها و لذّت های زندگی محروم می نماید و از همین جهت است که حسود، از زندگی خود احساس رضایت نمی کند.

5) احساس اندوه
امیرالمؤمنین علی(ع)میفرمایند: «الحَسُودُ مَغمُومٌ»، حسود، غمگین است (همان:97). بنابراین، حسود پیوسته غمگین است؛ چرا که شادی و نشاط، هنگامی همراه فرد است که وی نسبت به آنچه دارد، آگاهی و توجّه داشته باشد و حال آن که حسود، نسبت به آنچه دارد توجّه ندارد؛ بلکه به آنچه دیگران دارند، توجّه دارد و به همین خاطر هیچ وقت شادمان نیست. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «لایُوجَدُ الحَسُودُ مَسروراً»حسودِ شادمان، یافت نمی شود (همان :461)؛ دلیل این اندوه آن است که پیش روی حسود، فقط آن چیزی نیست که دیگران دارند، بلکه چیزی که از او گرفته شده است نیز هست؛ چرا که وی، دیگران را عامل محرومیّت خود تلقّی نموده، با دیدن نعمتهای بیشتر دیگران، ناراحتی و غمش افزون می شود.

موجبات حسد
1)تعزّز

به معنای گران آمـدن؛ یعنــی بـرای فـرد حـسـود، گـران میآیـد که یکــی از اقـوام او دارای مـقـام یا پـسـتــی بـالاتـر از او بـاشـد. مانند: حسد مشرکین مکه به پیامبر (ص) لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ یعنی چرا این قرآن بر مردی بزرگ از دو شهر(مکه و طائف) نازل نشده است( زخرف /31).

2)تعجّب
تعجّب، یکی از عوامل بروز حسد است؛ تعجّبِ از امکاناتی که محسود در اختیار دارد؛ مثل حسد یهودیان بر پیامبر(ص) که از پیامبر شدن آن حضرت تعجّب کردند و گفتند: مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا یعنی شما جز بشری مانند ما نیستید(یس/15) و همچنین در سوره مؤمنون آیه 47 آمده است که یهودیان به پیامبر(ص) گفتند: أنومن بَشَرَینِ مثلنا آیا ما به انسانی مثل خودمان ایمان بیاوریم؟

3)حبّّّ ریاست و مال و جاه و جلال
نمونه بارز حسد، رشک بردن بر جاه و جلال است. اینگونه که حسود، از دیدن مقام شامخ دیگران رنج میبرد و با دارندگان آن از درِ دشمنی داخل میشود و به این بسنده نمیکند، بلکه با هر کس که آن را به نیکی یاد میکند، دشمن میشود و طاقت شنیدن مدح و ستایش دیگران را ندارد و تا از کسی در نزد او تعریفی بشود تکذیب میکند و از همین جهت است که مولای متقیان، مردم را نصیحت میفرماید: «فإِنَّ الاْمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ إِلَى الاْرْضِ كَقَطر المَطَرِ إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، فإذا رَأَى أَحَدُكُمْ لاِخِيهِ غَفِيرَةًفي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلاَ تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً» مواهب الهى همچون قطرههاى باران از آسمان به زمين مىبارد و به هر كس، سهمى زياد يا كم مىرسد، بنابراين هنگامى كه يكى از شما بر برادر خود که در مال، همسر و فرزند، برتری یافته مبادا فریب خورده و حسادت کند (دشتی، 1390: خطبه 23).

4) دشمنی و کینه توزی
حسود، شریرترین افراد است، زیرا دشمنی را با محبّت و مهربانی میتوان رام نمود و با عذرخواهي و خوشرویی آرام ساخت، ولی حسود هر چه دوستی کند و مهربانی نشان دهد، دشمنیاش شدیدتر میشود.

5)خباثت و بخل شدید
کسی که نتواند شخص دیگری را در نعمت و خوشی ببیند، دچار حسادت میشود؛ یعنی صرف اینکه نعمتی به کسی رسیده ناراحت میشود و در دل، محرومیت او از این نعمت را خواستار میشود، بدون اینکه آن خودداری یا محرومیّت، کوچکترین تأثیری بر وضع معیشتی یا موقعیّت او داشته باشد و اینحالتِ خباثت نفس و بخل است.

6)ترس از بازماندن از مقصود
فرد حسود، در این مورد، خوف از مزاحمت صاحب نعمت با مقاصد محبوب خویش دارد. این مورد به کسانی اختصاص دارد که بر سر مقصود و هدف خاصّی باهم رقابت میکنند؛ مثل حسادت دو همسر يک مرد به هم.

7) تکبر
بدین معناست که فرد بترسد، زیردست او به نعمتی برسد و خود را بزرگتر از او ببیند. متکبّر در حقیقت میخواهد همیشه از او پيروي کنند نه اينکه از ديگران پيروي کند. به همین جهت است که خداوند در قرآن میفرماید: أَهولاءَ مَنَّ اللّهُ علیهم مِن بَینِنا آیا اینها هستند که خداوند از میان ما برگزیده است؟ مشرکین متکبّرانه سؤال میکنند و این موجب حسادت آنها میشود (انعام/53). حسد ریشه و موجبات زیادی دارد؛ ولی آنچه میان اکثر علما متّفق القول است، همین هفت عامل بوده که بهطور اختصار بیان شد.برای نمونه، عالمان بزرگوار، ملّااحمد نراقی در جامع السّعادت، ملّا محسن فیض کاشانی در محجّة البیضاء ، ملّا مهدی نراقی درمعراج السّعادت و نیز سیّد عبدالله شبر دراخلاق؛ این هفت عامل راشمرده اند.

درمان حسد
بیماریهای قلبی درمان نمیشوند، مگر با علم و عمل؛« علم» یعنی اینکه شخص حسود بداند حسادت بر دین و دیانت او ضرر دارد و «عمل» یعنی به آنچه که شناخت پیدا کرده عمل کند. مانند وقتیکه فرد حسود، بر اینکه تکبّر وی باعث حسد او شده شناخت پیدا کرده است. پس باید عکس آن عمل کند؛ یعنی تواضع به خرج دهد (نراقی ،1390: 35/2).

راه های علمی (شناختی)
1) شخص حسود باید بداند که حسادتش به دین و دیانت محسود، ضرری نمیزند؛ زیرا نعمت او با حسدِ حسود، زائل نمیشود. بايد شناخت پیدا کند که آنچه خداوند از نعمتها بر بندگانش مقرّر کرده ناگزیر است که تا وقتش استمرار داشته باشد نه مانعی برای عطایش و نه ردکنندهای برای قضایش خواهد بود.«لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ» برای هراجلی، مکتوب و نوشتهای است (ص/38).
2) حسود باید بداند که نسبت به چه کسی یا چه چیزی حسادت میکند.« اَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ »آیا نسبت به مردمان حسد میکنند، به خاطر آنچه خداوند از فضل خود به ایشان داد؟ (النساء /54).از آیه فوق برداشت میشود که حسود، به نعمتهای خداوند حسادت ميکند .
3)حسود باید بداند که حسادتش هیچ ضرری به محسود نمیزند.«إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا» (آل عمران/120). اگر به شما خوشی برسد آنان را ناخوش میشوند و اگر به شما گزندی رسد، بدان شاد ميشوند و اگر صبرکنید و پرهیزگاری نمایید، نیرنگشان هیچ ضرری به شما نمیرساند.
4) حسود باید بداند تا چشم برهمزدني حاسد و محسود در خاک، پوسیده و فاسد شدهاند. حسود باید بداند که دنیا محل گذر است و حسود و محسود تا چشم برهم بزنند، در زیر خاک پوسیده و فاسد شده و در طول عمرشان به اندازهای که خداوند مقرّر داشته به آنها میرسد.« وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ » و برای هر چیز در نزد او قدریاست معیّن(رعد/8).
5) حسود باید بداند آیا به آنچه که حسد میکند نیاز دارد؟ و در صورت بدست آوردن چه چیزی عاید او میشود؟ و اگر آن را به دست نیاورد چه چیزی را از دست میدهد؟ امیرالمؤمنین علي(ع) میفرماید: «اذا زال المحسود علیه علمت ان الحاسد کان یحسد علی غیر شیء.»هنگامیکه آنچه برای آن حسد برده میشود از بین برود، خواهی دانست حسود بر چیز بی ارزشی حسد میبرده است (المعتزلی ،1387ق:318/2 و342/20).

راه عملی
آنچه که حسود در مقام عمل باید بداند و انجام دهد، چیزی است که در آغاز بر او بسیار تلخ و ناگوار است. حسود نباید آنچه را که دلش میخواهد انجام بدهد. مثلاً اگر دلش می خواهد از کسی بدگویی کند دهان خود را ببندد و کلمه ای بر زبان نیاورد. اگر آزردن کسی را می خواهد او را نیازارد و به طور کلی خواسته خود را زیر پا گذارد و اگر میخواهد به درمان بیماریاش سرعت بخشد، باید هرچه دلش خواست، نقیضش را انجام دهد؛ اگر میخواهد به کسی زیانی برساند او را کمک کند و اگر در فکر تنزّل مقام کسی است، در ترفیع او بکوشد، اگر تمایلات او در پی مسخرهکردن کسی است از او احترام و تجلیل کند. راه دیگرِ درمان حسد، حمل فعل برادر مسلمان بر صح،ت است. براي مثال، حسود اگر عملی را از محسود دید، به فال نیک بگیرد و از او گمان بد نبرد؛ زیرا حسود، خواهان آن است که به وسیله عمل، محسود را بیارزش کند؛ مثلاً اگر عمل نیکی از وی ببیند با عوام فریبي یا ریا کاری میگوید: از ترس بوده یا تصادفی بوده؛ برای درمان باید عکس این را عمل کند. در آخر نیز، حسود باید بداند همه کارها به اذن خداوند است و باید در این راه متمسّک به خداوند شود و از او مدد بگیرد.

نتیجه
حسد یعنی آرزوی زوال نعمت دیگران؛ چه فرد حسود آن نعمت را برای خود بخواهد وچه خواستار آن نعمت برای خود نباشد. حسد یک نوع مرض قلبی و داخلی است وشامل پیامدهای جسمانی، روانی و معنوی میشود. فرد حسود میتواند با شناسایی موجبات حسد، خود را درمان کند و از این بیماری خطرناک رهایی یابد. حسد با غبطه فرق می کند. در غبطه برخلاف حسد، شخص آرزوی ازبین رفتن نعمت دیگران را ندارد. قرآن وروایات، مؤمنین را از حسد برحذر داشته اند، تا جایی که در روایات بیان می شود حسد ایمان را از بین می برد.

کتابنامه
* قرآن کريم
1. اصفهانی، راغب (1390ش)، مفردات ؛ قم : انتشارات نوید اسلام ؛ چ 4.
2. الآمدی التمیمی ؛ عبدالواحد ؛ (1401ق)، نحر الحکم ودر دارالحکم؛تهران: دانشگاه تهران ؛چ 3.
3. الشعری السبزواری؛محمّد ابن محمّد؛(1414ق)،جامع الاخبار؛ قم:موسسه اهل بیت(ع)، چ 1.
4. القمی؛ محمّد ابن علی ابن بادیه(1407ق)، الآمالی؛ قم: موسسه البعثه؛چ 1.
5. انصاری زنجانی ؛ اسماعیل ؛ ( 1416 ق)، ترجمه کتاب سلیم ابن حسین هلالی؛ قم : نشر هادی؛چ 1.
6. حرانی؛حسن ابن علی ؛(1404ق)، تحف الحقول عن ال الرسول (ص) ؛ قم؛ موسسه نشر اسلامی؛چ 2.
7. دشتی؛محمّد(1390ش)، ترجمه نهج البلاغه؛ قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین؛چ 52.
8. دیلمی؛ حسن ابن محمّد؛(1398)، ارشادالقلوب؛ بیروت: موسسه الا علمی؛چ 4.
9. سیاح؛احمد؛(1387ق)،ترجمه المنجدلویس معلوف؛ قم:انتشارات آثار برتر چ7.
10. طبرسی؛احمد ابن علی(1413ق)، الاحتجاج علی اهل الجاج؛ تهران: دارالسوه چ1.
11. فیض کاشانی؛ مرتضی (1383 ق)، محجه بیضاء؛ قم: جامع المدرسین فی حوزه علمیه.
12. کلینی رازی؛ محمّد ابن یعقوب؛ (1401ق)، الکافی؛ بیروت:دارالصحبّ و دارالتحاریف؛ چ 4.
13. مجلسی؛محمّد باقربن محمّد تقی؛(1403)، بحارالانوار؛ بیروت : موسسه الوفا ؛ چ 2.
14. معتزلی؛عبدالحمیدابن محمّد؛ (ابن ابی الحدید)، (1387ق)، شرح نهج البلاغه؛ بیروت: دارالحیاءالتراث؛ چ 2.
15. معین؛ محمّد؛(1388ش)، فرهنگ معین؛ تهران:انتشارات امیر کبیر؛چ25.