سخن نخست

«فلسفه»؛ ره‌آورد تفکّر بشر، براي يافتن جواب پرسش مشترک همه انسان‌ها درباره هستي است. آدمي به خاطر توان تفکّر و استنتاج که در فطرت او ريشه دارد و به مدد حکم عقل که تفکّر در هستي را واجب مي‌داند، به کنکاش درباره مسائل کلّي پيرامون خود پرداخته و توانسته است يافته‌هاي خود را در دانشي به نام «فلسفه» دسته‌بندي و منسجم نمايد.
قرابت اين دانش با نگاه اسلامي مخصوصاً شيعي به هستي، باعث شد در آغاز ورود به دنياي اسلام و حوزه هاي علميّه، مورد توجّه قرار گرفته و شمار مسائل و مباحث آن به شکل شگفت‌انگيزي رو به فزوني نهد و تا بدان‌جا رشد کند که امروزه به رغم خاستگاه غير اسلامي فلسفه، آن را علم اسلامي مي‌خوانند؛ هر چند صحيح‌تر اين است که گفته شود فلسفه امروزي، علم مسلمانان است نه علم اسلامي؛ زيرا «فلسفه» به‌دليل ماهيّت عقلاني خود، تعهّدي در برابر هيچ ديني ندارد؛ اگر چه فلاسفه مسلمان و متعهّد هيچ‌گاه سخني بر خلاف آموزه‌هاي اسلامي نمي‌گويند.
امروزه نگاه فلسفي به هستي با تفکّر هستي شناختي دين، چنان آميخته است که بسياري از مسائل فلسفه با علم کلام که متکفّلِ پاسخ گويي و دفاع از آموزه‌هاي ديني است، عجين شده و متکلّم خوب کسي است که با فلسفه نيز به خوبي آشنا باشد. قرابت نگاه فلسفي با نگاه ديني به هستي به‌حدّي است که به‌طور قطع مي‌توان ادّعا کرد کسي‌که با فلسفه و روش‌هاي آن آشناست، درک عميق‌تري از آموزه‌هاي هستي شناختي دين دارد و اين امر به خوبي ضرورت توجّه بيشتر حوزه و حوزويان را به امر فلسفه آشکار مي‌کند.همچنین توجّه به فلسفه از اين روي امري حتمي و ضروري به شمار مي‌آيد که حوزويان در سايه تلفيق معرفتِ متکّي بر وحي با یافته‌هایِ فلسفي، توان تبيين بهتر حقايق هستي و پاسخ به شبهات مربوطه را کسب خواهند نمود.
به هر روي يکي از توصيه‌هاي گرانمايه ولي امر مسلمين و رهبر فرزانه انقلاب به شوراي عالي حوزه هاي علميِه، متولّيان و مسئولين حوزه‌ها، لزوم پرداختن به فلسفه (با تأسيس و سامان دهي مدارس و مراکز ويژه) و امر آموزش و تدريس آن در حوزه هاي علميّه و ضرورت قرارگرفتن در هندسه درسي سطوح مختلف تحصيلي طلّاب و دریک کلام اهتمام بيشتر طلّاب، جويندگان علوم ديني و دانش آموختگان حوزوي نسبت به آموزش فلسفه است.
توصیه​های مکرّر ايشان مبنی بر توجّه به فلسفه، گویای این است که به‌نظر معظّم لّه علوم عقلی وآموزه های فلسفی با اعتقادات اسلامی همسو و همتا هستند و تفکیک و جدایی بین آن‌ها نارواست. شاید علّت این همه اصرار از سوی ایشان این باشد که، تعقّل و تفکّر در متون مقدّس اسلامی ، امری مقدّس و ستوده است و پاسخ گوئی به تولیداتِ فکریِ غرب و دیگر مکاتبِ غیر الهی و فلسفه‌های مادّی جز با بهره‌گیری از روش عقلانی و غور فلسفی امکان پذیر نیست.
با توجّه به اهميّت موضوع، اين شماره فصلنامه محفل، ضمن تبيين جايگاه علوم عقلي و فلسفه، امر آموزش فلسفه، انگيزه طلّاب، رويکردها و نظريه‌هاي مختلف در حوزه علوم عقلي را معرّفي کرده و با شيوه‌اي آزادمنشانه به نقد مي‌گذارد. اميد است اين روش، حرکتي شايسته و مرضي حضرت حق‌تعالي باشد.
در پايان ذکر نکاتي ضروري است:
نکته اوّل: پر واضح است که در چالش‌هاي علمي صورت گرفته بين دو جريان مخالف علوم عقلي و فلسفي و جريان‌ مدافع فلسفه، گاه شاهد رفتارها و نظرات افراط‌ گونه و نقد‌هاي غير منصفانه از سوي هر دو جريان عليه يکديگر هستيم. اما به نظر مي‌رسد که انصاف اين است که ضمن درک و قبول دغدغه‌ جريان مخالف علوم عقلي و فلسفي جهت دفاع و حفظ حريم دين و وارد دانستن برخي ايرادهاي علمي به تعدادي از نظرات فلاسفه، حق اين است که نمي‌توان خدمات علوم عقلي خصوصاً يافته‌هاي فلسفه که در جهت فهم گزاره‌هاي ديني از آنها بهره مي‌بريم را ناديده گرفت و از اهميت آن غافل ماند.
نکته دوم: نگرشِ افراطیون نسبت به شأنِ عقل در قلمرو دین ، این‌گونه است که رشدِ عقل بشر ، سبب بی‌نیازی از وحی مي‌شود؛ زیرا عقل را مستقیماً هادی و راهبر انسان می‌دانند و آن را ملاک و میزان و سنجشِ همه امور، حتی محتوای دین می‌انگارند. از ديگر سو، نگرشِ تفریطیّون نسبت به شأن عقل در قلمرو دین، بر این منوال است که عقل، صرفاً کلید ورود به ساحت دین بوده و فقط در حدّ اثبات وجودِ خدا و ضرورتِ وحی و ارسالِ نبی کارايی دارد و پس از آن کنار گذاشته می‌شود. امّا نگرش معتدلانه به قلمرو عقل، آن است که عقل افزون بر اینکه مفتاح و مصباح ورود به دین است، در درک مسائل جزئي دين نیز کارائی داشته و از منابع احکام شمرده می‌شود. بنابراین عقل در هندسه معرفتِ دینی، هم سطح با نقل است و در کنار آیات و روایات، منبعِ کسبِ معرفت شناسی دین محسوب می‌گردد.
نکته سوم : اقتباسي از فرمايشات مقام معظّم رهبريK:
1- یکی از پایه‌های دین و فهمِ مبانیِ معارفِ دینی، «فلسفه اسلامی» است. فلسفه از افتخاراتِ حوزه‌های علمیّه است و طلّابِ فاضلِ فلسفه‌خوان در جامعه علمی، می‌بایست مورد احترام و تکریم قرار گیرند.
2- توحید، یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است و یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد و تکلیفِ حاکم و محکوم را تبیین و تشریح می‌کند؛ از این رو شایسته است فلسفه نیز امتداد سیاسی و اجتماعی‌اش، تبیین و تشریح گردد.
3- فلسفه اسلامی، وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی می‌رساند وانسان را متخّلق به آداب الهی بار می‌آورد؛ راه فلسفه باید راه تدیّن وافزایش ارتباط و اتّصال انسان به‌خدا باشد.
4- بین فلسفه و کلام ، فاصله ای نیست و کلام در واقع، فلسفه است؛ ما باید این‌ها را به همدیگر نزدیک کنیم.
5- حوزه‌هایِ علمیّه مهد و مرکزِ فلسفه است و پایه علم هم بر فلسفه است. فلسفه نباشد، علم وجود ندارد؛ پس اگر استنتاجِ فلسفی نباشد اصلاً علم می‌شود بی‌معنا.
6- اجتهاد ویژه فقه نیست؛ لذا در کلام و فلسفه نیز اجتهاد امری حتمی و لازم است.
7- پرچم فلسفه اسلامي دست حوزه‌هاي علميّه بوده است و بايد باشد و بماند. اگر شما اين پرچم را زمين بگذاريد، ديگراني که احياناً صلاحيت لازم را ندارند، اين پرچم را بر‌مي‌دارند. به همین جهت، علوم عقلی برای حوزه‌های علمیّه ضرورت دارد.
8- همه ما وامدار و در برابرِ فلسفه الهی مکلّفیم و حقیقتاً باید گفت که فلسفه مهجور است و باید این مهجوریت کنار گذاشته شود و فلسفه باید ما را به معرفت کامل برساند و پی درپی اَفکار جدید، روش‌ها و متدهایِ جدید مطرح گردد.
9- این‌گونه نباشد که همه رشته فقاهت را بر گزینند؛ همه نباید فقیه شوند، بلکه عدّه‌ای سراغ فلسفه و احیاگر آن و ممحّض آن شوند.
10- دنیا دنیای تعارض‌ها و فکرهاست و باید هم فقه و هم فلسفه آموخت. امروزه با عصر تکنولوژی وفناوری روز، چطور متاع فکری و امواج فکری ایجاد می‌کنید تا فضای ذهنِ جامعه را درگیر نماید.
نکته‌چهارم: شماره آتي فصلنامه محفل، ويژه موضوع« سبک زندگي» است؛ از اين رو، نشريه محفل از آثار پژوهشي، ديدگاه‌ها و هرگونه نظر و پيشنهاد فضلا، اساتيد محترم و طلّاب پژوهشگر در جهت ارتقاي کيفي نشريه، استقبال مي‌نمايد.
نکته پنجم: نظر مخاطبان براي دبيرخانه منشورات استان اهميت بسزا دارد. به همين دليل ضمن تشکر از عزيزاني که بزرگواري نموده و با نظرات سازنده و گرانقدر خود ما را دلگرم کرده‌اند اعلام مي‌دارد نظرات و پيشنهادها در سير حرکت فصلنامه، ملاحظه و اعمال مي‌گردد.