تحریم؛ تجربه ای در گذر تاریخ

چکیده
حضرت علی(ع)، افراد کارشکن وتحریم کننده جامعه را این چنین توصیف می فرمایند:«همانا شما بدترین مردم وبدترین کسی هستید که شیطان اورا به گمراهی های خود گرفتار نموده وبه حیرت وسرگردانی دچار نموده است».
ایشان در جای دیگر این طور بیان می فرمایند:«بدانیداین بحران ها،فتنه ها و جنگ ها، دل چرکینی های جاهلانه است وتنها راه مقابله با آن اینست که یک جامعه از مشکلات هراسی به خود راه نداده و با صبر و در سایه رهبر وبزرگ خود ایستادگی و مقاومت نماید.
مقاله حاضر از این بحث می کند که تحریم مساله جدیدی نیست ودرطول تاریخ به کرّات علیه جامعه مسلمین اتفاق افتاده است.مانندمحاصره اقتصادی شعب ابیطالب،جنگ خندق،واقعه جانسوز حادثه کربلاوصدها نمونه دیگر می توان نام برد.
نگارنده در ادامه بحث عوامل تحریم وراه های مقابله با آن را بازگو می کند.

کلید واژه
علی(ع)،خطبه،گمراهی، مقابله، ثروت، سختی‌ها، شکست.
مقدمه

در مقاله پیش رو که قسمتی از تاریخ را مورد کنکاش قرار می دهد،قصد داریم تا با بازنگری دوباره تاریخ و با دیدی منصفانه و محققانه از تاریخ درس گرفته و معظلی دیگر را گره گشایی کنیم.
در این مقاله به تشریح واژه تحریم پرداخته و از سخنان گهربار امیرالمومنین علی علیه السلام و عملکرد ایشان استفاده خواهیم کرد.
اگر خوب به اطرافمان نگاه کنیم خواهیم دید که آنچه امروز محقق شده در واقع تکرار تاریخ است و همین واقعه یا مشابه آن در زمان های گذشته اتفاق افتاده و چنین است که انسان را ناچار می کند که تاریخ را برای خود الگو و درس قرار دهد و از لحظه لحظه آن پند گیرد و در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود از آن استفاده کند.
حضرت علی (ع) در خطبه ای می فرماید: ولیکن هر دلداری خردمند نیست تا حقایق را بفهمد و هر گوش داری شنوا نیست تا حق را بشنود و هر چشم داری بینا نیست تا از دیدن پیشامدها عبرت گیرد.
ایشان هم به نوعی با افراد کج فهم و بدفهم مواجه بودند و در دوران حکومتشان با کارشکنی ها و مخالفت ها یا به نوعی تحریم ها مواجه بودند و لذا با تدبیر و دقت بی نظیرشان توانستند این دوران را مدیریت و بینش افراد جامعه را نسبت به اینگونه مسائل آگاه کنند.
البته باید این نکته را متذکر شد که همیشه پیروزی ظاهری نصیب افراد غیور و فداکار یک ملت نمی شود بلکه گاهی اوقات مبارزه با کارشکنی ها و بنوعی تحریم ها موجب بخطر افتادن جان انسان می شود که البته بخاطر مقدس بودن هدف،این هم پیروزی بزرگی است.البته نیاز به توضیح نیست که عاقبت خداوند ستم کاران را از پای درآورده و هر مصیبت و بلائی را زوالی است.
امیرمومنان(ع) در مورد افراد کارشکن وکسانی که همراه دشمنان می شوند و بجای مقابله باتحریم ،مماشات می کنند می فرمایند: «ثم انتم شِرارُ الناس و مَن رَّمی به الشیطان مرامِیَهُ و ضَرَب بِهِ تیهَه»(فیض الاسلام،1377ش:خطبه 127).
«همانا شما بدترین مردم و بدترین کسی می باشید که شیطان او را به گمراهی های خود پرتاب کرده و به حیرت و سرگردانی واداشته است».
تحریم در لغت ازباب تفعیل وبه معنای منع کردن وحرام شمردن و دراصطلاح به معنای منع روابط یک طرفه در مورد موضوعی خاص که عمدتا بدلایل سیاسی اتفاق می افتد.

عوامل تحریم
عواملی که باعث می شود دشمن به ملتی تجاوز کند و یا سد راهش شود و وسایل پیشرفت آن ملت را از او بگیرد از پنج عامل بیرون نیست.
عامل اول جهالت است که دشمن حقاً مردم یک کشور را نمی شناسد و نسبت به دین و آیین آنها جاهل است و فکر می کند که با زور و مزاحمت پی در پی می تواند آنها را از مسیر خارج کرده و به سویی که می خواهد ببرد و منافع آن ملت را چپاول کند.
عامل دوم برتری جوئی است.دشمن علاوه بر اینکه خوب می داند با چه ملتی سرو کار دارد و با چه دین و آئینی روبرو است ولی حس برتری جویی او اجازه کوتاه آمدن را نمی دهد و می خواهد همه چیز از آنِ او و قدرت برتر باشد.بنابراین تلاشش را پس از ناکام ماندن از جنگ و خونریزی در تجاوز به حریم آن کشور و تحریم های متوالی قرار می دهد و امکانات لازم برای پیشرفت آن جامعه را از او می گیرد و حتی نمی گذارد خود جامعه و آن مردم با تلاش خود به آن امکانات دست پیدا کنند.{تلکَ الدّارُ الاخرةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لایُریدونَ عُلُوّاً فی الارضِ و لافَساداً والعاقِبَةُ للمُتقینَ}(قصص/83).
عامل سوم حسادت است حسادت صفتی است که دو جنبه دارد.گاهی خود شخص حسود می خواهد حسادت کند و حسادت او همراه با دانایی است و از حسادت خود بنوعی ارضاء می شود و گاهی حسادت او این طور نیست.یعنی او در عین حال که نادان است حس حسادت در وجودش شعله می کشد او را کور می کند و ناخودآگاه همه چیز سر راهش را از بین می برد و مشکلاتی را ایجاد می کند چه بسا این نوع حسادت چون قرین جهالت شده خطرش بیشتر است.
{وَدَّ کَثِیرٌ مِن أَهلِ الکِتَابِ لَو یَرُدُّونَکُم مِّن بَعدِ إیمَانِکُم کُفّاراً حَسَداً مِّن عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُم الحَقُّ}(بقره/109).
عامل چهارم حرص میباشد و آن اینست که شخص و یا قدرتی نسبت به داشته های خود قانع نیست و می خواهد همه ثروت ها، مقام ها برای او باشد در حالی که توانایی استفاده حداقلی از داشته های خود را هم ندارد ولی قوه حرص نمی گذارد که او راحت بنشیند و از ثروت خود بهره ببرد.او را در کلافی سردرگم آنچنان مشغول دستیابی به ثروتهای دیگران می کند که از ثروت خود محروم می شود.
اما عامل پنجم کینه که دشمن همواره بخاطر ضربه ای که در گذشته متحمل شده است همیشه دنبال فرصتی می گردد تا جبران گذشته را نماید و به نوعی خود را ارضاء کند و آرام بنشیند.
گاهی اوقات دشمن با تجاوز و کشتن افراد بی گناه انتقام کشته های خود را می گیرد و گاه با ضربه های اقتصادی و سیاسی و جوّ روانی،کینه خود را نشان می دهد.
اما آنچه که از همه خطرناکتر و سخت تر است این است که دشمن همه عوامل را با هم دارا باشد،لذا قدرت کینه ورزی و انتقام و لجاجت بسیار بسیار شدیدتر خواهد بود و آن چیزی که یک ملت گرفتار را نجات خواهد داد روح ایمان است.

بررسی عوامل تجاوز و تحریم
1.جهالت

حضرت علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه در فرازی می فرماید:
«فَینا وَ عجبأ بَینا هو یَستقیلها فی حیاته اذعَقَدَها لاخربعد وفاتِه لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرعَیها» (فیض الاسلام،1377ش:خطبه3).«جای بسی حیرت و شگفتی است که در زمان حیاتش (خلیفه اول) فسخ بیعت مردم را درخواست می نمود (که من از شما بهتر نیستم و حال آنکه علی علیه السلام در میان شماست) ولی چند روز از عمرش مانده بود وصیت کرد خلافت را برای دیگری،این دو نفر خلافت را مانند دو پستان شتر میان خود قسمت نمودند».
گاهی اوقات جهالت آنقدر انسان را کور می کند که با وجود فردی اصلح و شایسته تر از خود همه تلاش خود را می کند تا چیزی را بدست آورد که اهلیتش را ندارد. خود را فرمانروای دنیا می خواند در حالی که قدرت اداره جامعه خود را ندارد واز پس مشکلات آن بر نمی آید علی علیه السلام در تمام دوران زندگی خود با جهالت مبارزه کرد چرا که جهالت مقدمه ای است برای وارد شدن انسان به گمراهی های دیگر و حضرت در آن موقع صبر را صلاح دانستند وفقط با سخنان گهربار خود افراد را موعظه می فرمودند زیرا در آن زمان موقعیت مقابله و برخورد وجود نداشت.
از تاریخ طبری به نقل از ابوالبختری طایی:«در روز جنگ جمل دو قبیله ضِبّه و آزد دور عایشه را گرفتند در این میان مردانی از قبیله آزْد سرگین شتر عایشه را برمی داشتند و آن را خرد کرده میبوسیدند و میگفتند سرگین شتر مادرمان بوی مشک دارد»(1403ق: 1/522).
مروج الذهب در وصف معاویه اینگونه می گوید:اتقان و محکم کاری وی در سیاست و جذب دل های خواص و عوام بدان جا رسید که مردی از کوفه به هنگام بازگشت شامیان از صفین با شتری نر وارد دمشق شد.مردی دمشقی او را گرفت و گفت این ناقه ( ماده شتر) از آن من است که در صفین از من به غارت رفته.نزاع بالا گرفت تا به معاویه رسید.مرد دمشقی پنجاه مرد را به عنوان شاهد آورد که شهادت دهد شتر از آن اوست مرد کوفی گفت: خداوند تو را اصلاح کند این شتر نر است نه شتر ماده.
معاویه گفت: این حکمی است که صادر شده و پس از پراکنده شدن مردم مرد کوفی را حاضر کرد و دو برابر قیمت شتر را به او داد و با وی نیکی و احسان کرد و به او گفت به علی بگو که من با صد هزار نفر با او می جنگم که در میان آنان کسی نیست که شتر ماده را از نر تشخیص دهد.
میزان پیروی شامیان از معاویه بدان جا رسید که به هنگام حرکت به سوی صفین نماز جمعه را در روز چهارشنبه بر ایشان بجا آورد و آنان سر و جان خود را در اختیار معاویه گذاشتند(مسعودی،1374ش: 3/41)

2.برتری جوئی
حضرت امیر(ع) در خطبه قاصعه می فرمایند: بندگان خدا! از دشمن خدا(شیطان) بترسید از اینکه شما را بدرد خود(کبر و سرکشی) گرفتار کند. و از این که بگفته خویش شما را بازداشته نگران نماید، پس خاموش کنید آتش عصبیت و کینه های زمان جاهلیت را که در دل های شما پنهان است که این تکبر و گردن کشی و خودپسندی در مسلمان از افکنده های شیطان و خودخواهی ها و تباه کردن ها و وسوسه های اوست.(فیض الاسلام،1377ش:خطبه234).

3.حسادت
« به نقل از حسن بن سلمه وقتی خبر حرکت طلحه، زبیر و عایشه از مکه به سوی بصره به امیرمومنان رسید ابوهیثم بن تیهان به پا خاست گفت:«ای امیرمومنان حسد قریش نسبت به تو دو گونه است، نیکانشان بر فضیلت و برتری مقام تو رشک برند و بدان آنهان چنان حسد ورزیدند که خداوند اعمال آنها را تباه ساخت و گناهانشان را سنگین کرد.آنها به برابری با تو رضایت ندادند بلکه خواستند بر تو پیشی گیرند.هدف دست نیافتنی بود و مسابقه آنان را فرو افکند خط پایان برایشان دور گشت و مسابقه آنان را به شکست کشاند.تو از خود قریش به آنان سزاوارتری، پیامبر را در زندگیش یاری رساندی و پس از مرگ،حق او را ادا نمودی.به خدا سوگند آنان جز بر خویش ستم نکردند اینک ما یاران و یاوران تو هستیم!کارت را بما بفرما»(شيخ مفيد، 1374ش:154).

4.حرص
امالی به نقل از مالک بن اوس:«علی (ع) به دنبال طلحه و زبیر فرستاد و آنان را فراخواند پس به آنان فرمود:«آیا شما دو نفر از روی میل و بدون اکراه به سراغ من نیامدید و با من بیعت نکردید؟ پس در حکومت من چه چیز را ناروا دیدید؟ آیا در داوری ستم کردم یا بیت المال را به خود اختصاص دادم؟».
گفتند:«نه».
فرمود:«آیا مرا در کاری مربوط به مسلمانان فراخواندید و کوتاهی کردم؟».
گفتند:«پناه برخدا».
فرمود:«پس کدام کار مرا خوش نمی دارید که به مخالفت من برخاستید؟».
گفتند:«این که تو با روش عمر بن خطاب در تقسیم (بیت المال) مخالفت ورزیدی و سهم ما را از ثروت های عمومی کم ساختی و بهره ما را در اسلام از آنچه خداوند بواسطه شمشیرهای ما غنیمت قرار داد مانند دیگران قرار دادی.دیگرانی که خود روزی جزو غنیمت ما بودند و میان ما و آنان به یکسان رفتار کردی»(طوسي،1414 ق:731).
«بار دیگر خدمت امیرمومنان (ع) رسیدند و گفتند:«شرایط زمانه را می دانی و از گرفتاری ما با خبری نزد تو آمدیم تا چیزی به ما ببخشی تا به اوضاعمان سرو سامان دهیم و بتوانیم حقوقی را که بر گردن داریم ادا کنیم». علی (ع) فرمود:«شما از آنچه که من در منطقه ینبع دارم با خبرید اگر می خواهید مقداری که ممکن است برای شما بنویسیم».
گفتند:«ما نیازی به ثروت تو نداریم، از بیت المال به ما مقداری اختصاص بده که زندگی ما را کفایت کند». امیرالمؤمنان(ع) فرمودند:«سبحان الله! من چه اختیاری در بیت المال دارم؟ بیت المال از آن مسلمانان است و من تنها خزانه دار و امین آنانم».گفتند:«حرفهایت را شنیدیم»»(شيخ مفيد،1374ش:164)

5.کینه
امام علی(ع) هنگام آماده شدن برای جنگ با قاسطین فرمودند:«آگاه باشید که خضاب زنان حناست و خضاب مردان خون و پایداری برای پایان کارها نیکوتر است بدانید این (بحران ها و فتنه ها و جنگ ها) کینه های بدر و دشمنی های احد و دل چرکینی های جاهل است»(مجلسی،1404ق: 32/587).
آنچه مهم است این است که به فرموده حضرت امیر نباید این تصور ایجاد شود که تحریمها و بحرانها همیشگی است بلکه با پایداری و مقاومت هر نوع تحریمی تمام شدنی ویا حداقل بی تاثیر خواهد بود.
در فرازی از دعای ندبه به این اشاره می شود که حضرت برای تاویل می جنگد و در راه خدا سرزنش ملامتگران او را باز نمی دارد.او در راه خدا بزرگان عرب و قهرمانانش را کشت و دلاوران آنها را از پای در آورد و با گرگ صفتان آنها درگیر شد و دردل های آنان کینه بدر و خیبر وحنین و دیگر جنگ ها را به یادگار گذاشت از این رو دشمنی او را دردل پنهان داشتند.
از کسانی که از بیعت با حضرت سرباز زدند معاویه بود، او می گفت:«هیچ یک از ما نیست جز آن که علی پدر یا برادر و یا فرزندش را کشته است.ای ولید! در جنگ بدر پدر تو را کشت و عموی تو را. اگر همه بر او هجوم آورید انتقام خود را خواهید گرفت و دل هایتان تسلی خواهد یافت»(ابن شهر آشوب،1432ق: 1/234).

گروه های اجتماعی و سیاسی زمان حضرت علي (ع)
شاید برخی افراد اینگونه اشکال کنند که درست است که تحریمها در طول تاریخ تکرار شده است اما تحریمهای کنونی بسیار فلج کنندهتر وسختر از گذشته می باشد چرا که وابستگیهای علمی واقتصادی و فرهنگی امروزه با گذشته بسیار متفاوت است و هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند که مستقل می تواند عمل کند اما آنچه لازم به ذکر است آنست که ما هم متوجه زمان وتاثیر آن بر موضوع هستیم ولی باید متذکر شد که اسلوب و قالب تحریم متفاوت از گذشته نیست و در صورت قبول این مطلب طرق برخورد با آن در تمام اعصار همین است البته اگر با دید منصفانه به گذشته بنگریم خواهیم دریافت لااقل در زمان شکل گیری حکومت اسلام ومخصوصاً زمان خلافت امیر مومنان تحریمها به مراتب سختتر از امروزه بوده است چرا که بصیرت ودید کافی جامعه نسبت به حال بسیار بسیار ضعیفتر بوده است وبرای اولین بار یک حکومت اسلامی بنا نهاده شده بود.
حضرت علی (ع) در دوران حکومتش غالبا با سه دسته افراد روبرو بود.
ناکثین از لحاظ روحیه پول پرست،صاحبان مطامع و طرفدار تبعیض بودندودنبال این بودند که چگونه میشود به مقام یا ثروتی دست یافت .
«روح قاسطین روح سیاست و تقلب و نفاق بود.آنها می کوشیدند تا زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت و زمامداری علی را درهم ریزند. عده ای پیشنهاد کردند با آنها کنار آید و تا حدودی مطامع آنان را تأمین کند. او نمی پذیرفت زیرا که علی اهل این حرفها نبود.او آمده بود که با ظلم مبارزه کند.او اهل باج دادن و کوتاه آمدن نبود.او نیامده بود تا ظلم را امضا کند و بخاطر سیاست و دوروئی عده ای،در مقابل آنها کوتاه بیاید.اصولا جنگ علی با آنها جنگ با نفاق و دوروئی بود.
دسته سوم همان مارقین بودند. روحشان روح عصبیت های ناروا و خشک مقدس ها و جهالت های خطرناک بود.علی نسبت به همه اینها دافعه ای نیرومند، حالتی آشتی ناپذیر و سازش ناپذیر داشت»(شهيد مطهري، 1379ش:112).
مسیر تشیع همانند روح آن تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذبی و هر دفعی.گاهی جذب، جذب باطل و دفع، دفع حقیقت و فضائل میباشد. امیر المومنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیت،هرگونه اعمال سیاسی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد.آنها همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و خودش و اصحابش با عقیده آزاد با خوارج روبرو می شدند و صحبت می کردند.

خوارج در نماز جماعت به علی(ع) اقتدا نمیکردند زیرا او را کافر میپنداشتند. یکی از خوارج بنام ابن الکواء هنگام نماز جماعت فریادش بلند شد و آیه ای را با کنایه به علی(ع) بلند خواند.
{وَلَقَد أوحِیَ إلَیکَ وَ إلَی الَّذینَ مِن قَبلِکَ لَئِن أشرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِینَ}(زمر/65).
راهکارهای مقابله با تحریم
وقتی خوارج از توبه حضرت مأیوس شدند دست به انقلاب زدند.امنیت راه ها را سلب نموده و غارتگری و آشوب را پیشه کردند.آنها می خواستند با این وضع دولت را تضعیف کنند و حکومت وقت را از پای درآورند.
اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود زیرا مسئله اظهار عقیده نیست.بلکه اخلال به امنیت اجتماعی و قیام مسلحانه علیه حکومت شرعی است لذا علی (ع) آنها را تعقیب نموده و در کنار نهراوان با آنان رودررو قرار گرفته و خطابه خواند و نصیحت کرد و اتمام حجت نمود. آنگاه پرچم امان را به دست ابوایوب انصاری داد که هر کس در سایه آن قرار گرفت در امان است.از دوازده هزار نفر هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختی نشان دادند و به سختی شکست خوردند و جز معدودی از آنان باقی نماند.روحیه خوارج روحیه خاصی است آنها ترکیبی از زشتی و زیبایی بودند.
روحیه ای مبارزگر و فداکار داشتند و در راه عقیده و ایده خویش سرسختانه می کوشیدند.در تاریخ فداکاری هایی را می بینیم که در دوران زندگی بشر کم نظیر است.شب ها را به عبادت می گذراندند،بی میل به دنیا و زخارف آن بودند و به احکام اسلامی و ظواهر اسلام سخت پایبند بودند.
اینها حق را می خواهند ولی در اشتباه افتاده اند ولی اصحاب معاویه از ابتدا حقه باز بودند.حضرت در مورد خوارج فرمودند:«لا تقتُلُواالخوارِجَ بَعدی فلیس من طلب الحَقَّ فَاَحطأهُ کَمَن طَلَبَ الباطِلَ فَأَدرَکَهُ»(فیض الاسلام،1377ش:خطبه87).
کسیکه باطل را خواسته و آنرا دریافته معاویه و پیروان اوست.حضرت از کشتن خوارج نهی فرموده برای اینکه مقصود اصلی آنها بدست آوردن حق بوده ولیکن برای رسیدن به آن به راه خطا افتاده گمراه شدند و البته چنین کسانی سزاوار کشتن نیستند بخلاف معاویه و یارانش که مقصود اصلی آنان باطل بوده و آنها را باید کشت و با آنها مبارزه کرد و البته جنگ حضرت با خوارج به سبب این بود که آنها خود پیشقدم شده بودند و فتنه و فساد کرده بودند و به بدعتهای خویش دعوت نموده نیکان را به قتل می رساندند. پس نهی از کشتن اینها در صورتی است که فتنه و فساد برپا نکنند و خون ناحق نریزند واقدام به جنگ ننمایند.

حضرت در جایی دیگر بیانی را متذکر می شوند که شاه کلید هر نوع مبارزه و مقابله است و تنها به صرف مقاومت و مبارزه و دفاع نمی توان یک ملت در مقابل سختی ها و تحریم ها دوام بیاورد بلکه آنچه لازمه این کار است فرمانبری یک ملت از فرمان رهبر و بزرگ خود می باشد.
حضرت در یکی از سخنانشان اینگونه به لشکر خود خطاب می کند:«آگاه باشید! سوگند به آن کسی که جان من به دست قدرت و توانایی اوست،این گروه( لشکر شام) بر شما غلبه خواهند کرد نه از برای آنکه آنها از شما بحق سزاوارترند بلکه از جهت عجله ایشان است برای بدست آوردن باطل و انجام فرمان امیرشان(معاویه) و دیرجنبیدن شما برای حق من یعنی آنچه سبب غلبه آنان بر شما خواهد شد پیروی آنها از رئیسشان است و شکست شما بر اثر اتفاق و اختلاف و نافرمانی از امیرتان می باشد. پس مدار فتح و پیروزی در جنگ و هر نوع مقاومتی انجام فرمان بزرگ و رئیس قوم میباشد» (فیض الاسلام،1377ش:خطبه96).
حضرت در ادامه میفرمایند:«شما را برای رفتن به جهاد و جنگیدن با دشمن طلبیدم نرفتید، گوشزد شما نمودم نشنیدید،در نهان و آشکار شما را دعوت کردم اجابت نکردید، و پند و اندرز دادم نپذیرفتید،حکمت ها برای شما می گوییم از آنها رم میکنید. شما را به اندرز نیکو پند می دهم از آن دوری می جوئید و شما را بجهاد تباهکاران ترغیب می کنم سخنم به آخر نرسیده همه شما را مانند فرزندان سبا2 پراکنده می بینم. ای کسانیکه بدنهاشان حاضر و عقل هایشان ناپیدا و اندیشه هایشان گوناگون است(دستور عقل را پیروی ننموده) هر یک در کارها اندیشه نادرست خود را بکار بردید بسبب روسای آنها به فتنه و فساد مبتلی و گرفتار هستید»(همان).
حضرت درد دل می گشاید و خطاب به یارانش و در واقع به آیندگان اینگونه می گوید:«برای پیروزی و دفاع از حق تنها عمل کردن و برخورد کردن با تهاجم کافی نیست بلکه یک ملت باید مطیع رهبر خود باشد و نسبت به زمان خود بفهمد که در هر لحظه چگونه باید عمل کند.گاهی مواقع باید سینه خود را سپر قرار دهد،زمانی باید فکر خود را عمق بخشد و دنبال کسب علم و دانش برود و گاهی هم باید مقابله کند که همه اینها در گرو فرمانبری از بزرگ خود می باشد.اگر هر کسی به میل خویش رفتار کند هرگز به این هدف(دفع تحریم ) دست نخواهد یافت»(همان).
حضرت هم از دست این عده گله می کند.ایشان می فرمایند:«شما گوش دارید اما کر هستید گویائید اما گنگید با اینکه چشم دارید کور هستید یعنی حق را نمی شنوید و نمیگوئید و نمیبینید»(همان).

البته لازمه موفقیت و شکست دشمن و تحریم و فشارهای اقتصادی حسن ظن به عاقبت کار است یعنی یک ملت ناامید هر چه هم وسایل کافی در اختیار داشته باشد از ثروت و زخارف مادی و معنوی غنی باشد حتی یک رهبر مدبر داشته باشد ولی ناامید به عاقبت کار خود گردد هیچگاه پیروز نخواهد شد و شاید شکست سختی را هم متحمل شود.
حضرت علی (ع) در فرازی از نهج البلاغه می فرمایند:«اَعظُمُکُم فیها عنآءً اَحسَنَکُم بالله ظَناً فإن اتاکُمُ الله بعافیه فَاقبلوا و ان ابتلیتُم فَاصبِرُوا»(همان:خطبه97).
«بزرگترین شما در برابر فتنه و فساد ایشان (ظلم و ستم بنی امیه) کسی است که حسن ظن او بخدا بیشتر باشد پس اگر خداوند شما را بسلامت گذراند سپاسگزار باشید و اگر بمصیبت و سختی گرفتار شدید صابر و شکیبا باشید».
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت ا... خامنه ای همواره در بیانات ارزشمند خود مردم را به امید و تلاش و مجاهدت تشویق نموده و همواره مانند پدری دلسوز با اندرزهای مفید خود و توصیههای حکیمانه اش راهنما و راهگشای ما می باشند.
ایشان در بیانی فرموند:«نظام جمهوري اسلامي نه تنها در شرايط شعب ابي طالب نيست بلکه در شرايط بدر و خيبر قرار دارد »(خامنهاي،1390).
« امروز جنجال هاي جهاني و سروصداي تبليغات جهاني متوجه شده است به اينکه ما ايران را تحريم کرديم، آنها نمي فهمند و در ک نمي کنند که سي و سه سال است ما را در مقابل تحريم واکسينه کردهاند»(خامنهاي،1391).
از جمله حکیمانه ایشان چنین برداشت میشود که دوران برتری دشمنان تمام شده و تحریم ها و فشارهای او نتیجه ای دربر نخواهد داشت بلکه دشمن در مرحله باخت و آن سوی بازی قرار گرفته و جز تسلیم شدن و حقوق ملت را به رسمیت شناختن کار دیگری نمی تواند بکند. خداوند همواره پشتیبان این ملت در سایه رهبری باشد{وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ}.

نتیجه
در پایان با استفاده از دعای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) در شدائد و مشکلات نتیجه میگیریم که یک جامعه موفق وسربلند از هرنوع تحریمی جامعه ایست که علاوه بر پایداری ومقاومت ازسختی ها ومشکلات ترسی به خود راه نداده وبا امید به پرودگار واطاعت از فرامین رهبر خود تمام تلاش خود را در جهت آبادانی و سربلندی کشور خود واسلام عزیز قرار داده وبر مشکلات صابر باشد وبداند که خداوند همواره با صابران است .
حضرت علی (ع) می فرمایند : «خدایاترسم را تحقق ندادی بلکه امیدم را به انجام رساندی و در سفرها مصاحبم بودی و در حضر گرامیم داشتی و بیماریهایم را شفا داده و رنجم را بهبود بخشیدی جایگاهم را نیکو کردی و به شماتت دشمنان مرا دچار نساخته و دشمنم را هدف تیر قرار داده.
خدایا!چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی بروی من کشید و قصد داشت که بمن آزار رساند در آن حال ای خدای من تو به ناتوانی من نگریستی که من طاقت دردهای ناگوار را ندارم و دیدی که از استمداد در برابر کسی که به قصد جنگ با من برخاسته عاجزم تنهائیم را نظاره کردی.
پروردگارا! پس مرا به کمک خود یاری دادی و پشتم را به یاریت محکم نمودی و تیغ برنده اش را بر من کند کردی و او را پس از زحماتی که در جمع آوری نفرات کشیده بود تنها گذاردی و مرا بر او برتری دادی و او را خسته و درمانده بازگرداندی در حالی که تشنگی اش فرو ننشسته بود و سوز دلش خنک نشده بود و آرزوهایش به تحقق نپیوسته بود.
خدایا! چه بسیار تجاوزگری که با نقشه های شومش بمن ستم کرده و در صورت ظاهر از روی تملق و چاپلوسی خود را خرسند نشان می داد ولی همینکه تو نادرستی باطنش را دیدی سرنگونش ساختی و به سنگ خودش او را زدی و نیرنگش را به خودش بازگرداندی و در بند پشیمانی خودش با خواری گرفتارش کردی.
خدایا! توکل دارم بر آن سابقه خوبی که پیوسته از حمایتت از خویشتن سراغ دارم و آسمان نعمتی که بر من باریدی.(قیومی اصفهانی،1379ش: 63)

پی نوشت
1. شهری در نزدیکی مدینه.
2. سبا نام قبیله ای بود از اولاد سبا ابن یَشجَب ابن یَعرَب ابن قَحطان که چون پیغمبران را تکذیب کردند خداوند آب را به آنها مسلط نمود که خانه ها و بوستانهایشان را غرق کرد. و ایشان در شهرها پراکنده گشتند و تفرقه آنها ضرب المثل شد.

فهرست منابع
* قران کریم.
1ـ ابن شهر آشوب،محمد بن علی،(1432 ق)،مناقب آل ابیطالب امیرالمومنین (ع)، تحقیق علی السیدجمال اشرف الحسینی ،قم: المکتبه الحیدریه.
2- خامنه ای،سیدعلی،(1390ش)،مکتوب،تارنماي شخصي، قابل دسترسی در سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت ا...العظمی خامنهای،آخرین بازنگری 19 ديماه1390«http://kh(ع)menei.ir».
2- -----------،(1391ش)،مکتوب،تارنماي شخصي، قابل دسترسی در سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت ا...العظمی خامنهای،آخرین بازنگری 21 تيرماه1391«http://kh(ع)menei.ir».
3- شهيد مطهری،مرتضی،(1379ش)، جاذبه و دافعه،تهران: انتشارات صدرا.
4- شيخ مفيد،محمدبن محمد، (1374ش) الجمل و النضرة لسيدالعترة في حرب الجمل،قم : مکتب الاعلام الاسلامي ،چ دوم.
5 ـ طبری،محمد بن جریر،(بی تا)،تاریخ طبری،بیروت:بی نا.
6- طوسي ،محمدحسن، (1414 ق) الامالي، قم: مؤسسه بعثت ،دارالثقافه.
7 - قيومي اصفهاني، جواد،(1379ش) صحيفه امام علي(ع)،قم: دفتر انتشارات اسلامي
8 ـ مجلسی،محمد باقر(1494ق)،بحارالانوار، ،بیروت: موسسه الوفا.
9 ـ مسعودی،علی بن حسین،(1374ش) ،مروج الذهب، تهران: انتشارات علمی وفرهنگی.
10- نهج البلاغه ،(1377 ش)،ترجمه فیض الاسلام ،علینقی، تهران : بنیاد نهج البلاغه.