نیم‌‌نگاهی به جایگاه ادبیات عرب در مسیر طلبگی

چکیده
اصلی­ترین منابع اسلامی را، قرآن و سنت تشکیل داده است که همه به زبان عربی فصیح هستند. به تبع این منابع، سایر کتب اسلامی از علمای بزرگ، اکثراً به زبان عربی است. برای استفاده از این منابع ارزشمند، راهی جز فهمیدن دقیق و صحیح این متون نیست و فهمیدن این متون، وابسته به تسلط در حد کفایت به ادبیات عرب است. این پژوهش به تبیین ضرورت و اهمیت تحصیل ادبیات عرب و جایگاه ویژه آن در میان دروس حوزوی، به عنوان عامل محرّكي در كوشش و جدّيت در تحصيل آن می­​پردازد.
از آنجاکه بهره­​مندی از منابع قرآن و روایات و استخراج معارف حقه​­ی اسلامی از آن، نیازمند رسیدن به قوه­ی استنباط و اجتهاد است، لذا در این تحقیق، به بررسی رابطه­​ی ادبیات عرب با اجتهاد پرداخته شده و از آنجا که ادبیات عرب به عنوان یک علم آلی برای رسیدن به اجتهاد مطرح است، پرداختن بیش از حد کفایت به آن با توجه به اندک بودن وقت طلبه، او را از پرداختن به سایر علوم ضروری باز می‌دارد.
تحصیل هر زبانی، نیازمند طی دو مرحله­​ی کلی است: مرحله­​ی محتوایی و مرحله​­ی مهارتی که مرحله­ی مهارتی، مرحله­​ی کاربردی کردن و تسلط عملی بر معلومات مرحله­​ی محتوایی است. اگر مرحله​­ی محتوایی را به چهار قسمت آشنایی، فهم، تسلط و اشراف تقسیم نماییم، با توجه به پژوهش­​های صورت گرفته و مشاوره­​های انجام شده، برای اجتهاد مرحله​­ی تسلط لازم و کافی است. برای تبدیل این تسلط علمی به مهارت، طی کردن مراحل شش‌گانه‌ی تجزیه و ترکیب ضروری است. هم‌چنین از میان علوم ادبی، شش علم لغت، صرف، نحو، معانی، بیان و بدیع جهت اجتهاد فقهی لازم است که در این تحقیق، به توضیح مختصر و جایگاه آن در فهم منابع اسلامی پرداخته شده است.
در نهایت به بیان نکات ضروری در تحصيل علم ادبيات، ویژگی­​هایی که یک طلبه در مسیر تحصیل ادبیات عرب باید دارا باشد، علل دلسردی از تحصیل ادبیات و چند مبحث مفید دیگر اشاره شده است.

مقدمه

اصلی​­ترین منابع اسلامی را قرآن و سنت تشکیل داده­​اند که همه به زبان عربی فصیح هستند. یعنی نحوه­​ی بیان مطالب، متناسب با روشی است که عرب فصیح در تفهیم مقاصد خود به‌کار می­​برده است. لذا برای فهم و درک دقیق مفاهیم قرآن و سنت، باید به قواعد و ویژگی­​های زبان عربی در حد کافی آشنا بود.
از سوی دیگر، اعجاز قرآن از جهت ادبی آن سبب شده تا آیاتش مضامین بسیار بلند و عالی را به­​گونه​­ای بلیغ با تشبیهات، تمثیلات، استعارات و کنایات بیان کند. لذا بدون اطلاع از نکات علوم ادبی، نمی​­توان توقع فهم صحیحی از این کتاب آسمانی داشت.
امام حسین(علیه‌السلام) فرموده​­اند: «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ: عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ، فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ.» یعنی: «كتاب خدا بر چهار چيز بنا شده است: بر عبارت و اشارت و لطائف و حقايق پس عبارت از براى عوامست و اشارت برای خواص و لطائف برای اولياء و حقايق برای پيمبران.»
لذا رسیدن به اشارات و لطایف و حقایق قرآن و کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، بدون ابزار علوم ادبی ممکن نیست. چرا که فهم هرچیز، مقدمه‌ی عمیق شدن در آن است.
امام جواد(علیه‌السلام) فرموده­اند: «مَا اسْتَوَى رَجُلَانِ فِي حَسَبٍ وَ دِينٍ قَطُّ إِلَّا كَانَ أَفْضَلُهُمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ آدَبَهُمَا. قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ عَلِمْتُ فَضْلَهُ عِنْدَ النَّاسِ فِي النَّادِي وَ الْمَجَالِسِ فَمَا فَضْلُهُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ(علیه‌السلام): بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ وَ دُعَائِهِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ مِنْ حَيْثُ لَا يَلْحَنُ وَ ذَلِكَ أَنَّ الدُّعَاءَ الْمَلْحُونَ لَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.» یعنی: «اگر دو نفر در حسب و تديّن با همديگر برابر باشند، اما يكى در ادبيات بالاتر باشد، در نزد خدا بهتر از ديگرى است. راوى گفت: خدمت امام(علیه‌السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم! برترى (اديب) را در نزد مردم، در مجالس و محافلشان فهميدم. اما فضيلت او در نزد خدا براى چيست؟ امام(علیه‌السلام) جواب فرمود: برترى او در نزد خدا به­​خاطر قرائت قرآن، به همان نحو كه نازل شده و به​­خاطر دعاى غيرمغلوط است. زيرا دعاى مغلوط، به طرف خداى عزوجل صعود نمى‏كند.»
بنابراین هرکس با قواعد ادبی آشناتر باشد، پس آن­​ها را بیشتر رعایت می­​کند و نزد خداوند برتر است. چراکه دعا و قرائت ناصحیح، اصلاً مقبول درگاه الهی قرار نمی​­گیرد.
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند:«...إِنَّمَا يُرَادُ إِعْرَابُ الْكَلَامِ وَ تَقْوِيمُهُ لِتَقْوِيمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِيبِهَ...» یعنی : «منظور از درست بیان كردن كلام، رعایت دستور زبان اراده نشده مگر برای این‌که كارها و اعمال انسان، درست و پاك گردد.»
لذا ادبیات عرب، مقدمه​­ایست برای فهم صحیح دین الهی و عمل به آن و سعادت‌مندی دنیا و آخرت، در سایه­​ی پایداری بر ارزش‌های اسلامی. ترغیب امامان معصوم(علیهم‌السلام) برای فهم صحیح معارف الهی، اعم از اخلاقی، فقهی، عقیدتی و ... این ضرورت را ایجاب می­کند که ما در تحصیل علوم ادبی، جدیت ورزیم و از نقش این علوم در استنباط صحیح از متون و منابع اسلامی، غافل نشویم.
پیشگفتار:
موضوع این تحقیق، بررسی جایگاه ادبیات عرب در مسیر اجتهاد فقهی و اهمیت آن در فهم و درک قرآن کریم و روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می­​باشد که منبع اصلی دریافت معارف و مفاهیم اسلامی است. اگرچه بحث از ادبیات عرب در مسیر اجتهاد، سه رکن اساسی هدف، محتوا و روش را شامل می​­شود، اما این تحقیق به علت گستردگی مباحث، تمرکز اصلیش بر بحث هدف است. یعنی قله​­ای که طلبه باید برای رسیدن به آن در دوره­​ی تحصیلی ادبیات، همت و کوشش کند.
بیان اهمیت و جایگاه موضوع
هرسال تعداد زیادی از مشتاقان تحصیل علوم دینی و اسلامی، با شوق و رغبت فراوان پا در عرصه​­ی حوزه می­​نهند تا علاوه بر بهره­​مندی از این علوم و خودسازی، بتوانند به عنوان سرباز حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) خدمتگزارانی مفید در راستای اهداف متعالی اسلام باشند. با توجه به گستردگی موجود در علوم حوزوی و شاخه­​های مختلف، اگر حساب شده و با یک نقشه​­ی جامع، راه پیموده نشود، آن­​ها بعد از طی سال­​های گذر عمر و تلاش و کوشش فراوان، متوجه می­​شوند که راه را به درستی طی نکرده​­اند و احیاناً ضربه​­های جبران ناپذیری به آن­​ها وارد خواهد شد.
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرموده­​اند: «مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَة»(تحف العقول/ص171)
یعنی هیچ حرکتی نیست، مگر آن­​که در آن حرکت(قبل از شروع آن)، نیازمند به معرفت و شناخت هستی».
ادبیات عرب در حوزه نیز از این قاعده مستثنی نیست. یک طلبه باید بداند که ادبیات عرب به چه درد او می­​خورد و باید چگونه آن را بیاموزد؛ چه مقدار یاد بگیرد تا در آینده برای انجام کار و فعالیت علمی، به نحو احسن بتواند مقاصد صحیح متون اسلامی را دریابد و از آن­​ها استفاده کند. لذا باید پیش از ورود طلبه به مباحث ادبیات عرب، او را از کوتاه‌ترین و بهترین مسیر و چگونگی طی کردن آن آگاه کرد تا خدای نکرده، اوقات ارزشمند او تلف و ضایع نشود. مثلاً چه دروسی را با توجه به هدفش نیاز دارد؟ در آن​­ها باید به چه حدی از معلومات برسد؟ برای رسیدن به این حد، چه کتاب­​هایی باید بخواند و چگونه بخواند.
بزرگان بسیاری در حوزه بوده­اند که به​­خاطر داشتن یک برنامه­ی صحیح و هدفمند، در مدت زمان کوتاهی به مقاصد عالی دست یافتند و از طرف دیگر، عده­ای سال­​های طولانی مشغول تحصیل در حوزه شدند، اما ثمره​­ای مطلوب از تحصیل خود نگرفتند.
لذا برای موفق شدن در مسير تحصيل هر علم، قبل از ورود به آن، آگاهي به چهار چيز ضروري است:
شناخت هدف و مطلوب تحصيل؛
بررسي راه‌هاي كسب اين علم (شناخت مسير)؛
ارزيابي استعداد و نيروي تحصيلي (شناخت خود)؛
شناخت روش و بهترين شيوه­ی تحصيل آن علم.

موضوع این تحقیق آن است که مورد شماره­ی اول را در زمینه­ی علم ادبیات عرب در مسیر اجتهاد، مورد بررسي قرار دهد. به عبارت دیگر، هر طلبه​­ای باید بداند که هدف او از تحصیل ادبیات عرب چیست و به چه حدی از معلومات و توانایی دست یابد. چراکه اگر اين هدف و ميزان از تحصيل ادبيات مشخص نشد، انسان در درياي وسيع علوم ادبی غرق خواهد شد و حيران و سرگردان باقي خواهد ماند؛ بدون این­که چیزی برای خود کسب کرده باشد. از سوی دیگر، حجم علوم مورد نیاز طلبه بسیار وسیع و گسترده و عمر و اوقات تحصیل، محدود است و پرداختن بیش از حد او به یک علم به خصوص، او را از علوم لازم دیگر بازمی​­دارد.
امام صادق(علیه‌السلام) فرمود­ه­اند: «الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ لَا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ إِلَّا بُعْدا»(الکافی،ج1،ص 43)
"اگر انسان به مسير خود بصيرت نداشته باشد، سرعت حركت در اين مسير هرچه بيشتر شود، تنها او را از هدف دور كرده است."
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود­ه­​اند: «الجاهل لن يلقي أبداً الاّ مفرطاً أو مفرّطاً»(غررالحكم،ص74)
"جاهل در هر کاری یا زیاده‌روی می‌کند و یا کوتاهی"
اگر در ادبیات عرب نیز بیش از حد لزوم یا کم‌تر از آن، به آن پرداخته شود، برخورد جاهلانه‌ایست و چیزی جز پشیمانی به همراه ندارد. لذا قبل شروع و ورود به ادبیات عرب، باید از هدف و میزان مطلوب تحصیل در آن آگاهی داشت تا خدای نکرده، دچار سرگردانی و پشیمانی و اتلاف عمر نشویم.
حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «التَّدْبِيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤْمِنُكَ مِنَ النَّدَم»(بحارالانوار/ج 74/ص 286)
"تدبیر قبل از عمل تو را از پشیمانی بازمی‌دارد"
یک طلبه در آغاز ورود به حوزه و گام نهادن در مسیر طلبگی، در زمینه​­های مختلف با سؤالات عدیده‌ای روبروست و مسیر حرکتش در ابعاد مختلف، صعب و مشکل است و همانند یک تصویر مبهم و مجهول می​­ماند. در صورتی­​که برای این سوألات پاسخ صحیحی پیدا کند، آرام آرام فضای پیش رو برایش روشن و به ابعاد مختلف آن علم پیدا می­کند و این مقدمه‌ایست برای تثبیت جایگاه خود در حوزه و اشراف به مسیر حرکت برای رسیدن به هدف. اما اگر به هجمه‌ی سوألات و ابهامات، پاسخ درستی داده نشود، سبب سرگردانی او در دریای عظیم علوم و نظرات شده و نتیجه­​ای جز دلسردی و افسردگی در برنخواهد داشت و او را از مسیر اصلی دور خواهد کرد. بنابراین، پاسخ به سوألات و حل این ابهامات امری ضروری است. بخش قابل توجهی از این سوألات، در فضای علمی و تحصیلی او قرار دارد و در این بین نیز، بخش عمده ی سوألات در مورد علوم ادبیات عرب می­باشد که از اولین سال ورود، با آن درگیر می­شود. سوألاتی که برخی از آن عبارتند از: علم ادبیات چیست و چه شاخه​­هایی دارد؟ جایگاه ادبیات عرب در مسیر علمی یک طلبه کجاست؟ تحصیل ادبیات عرب چه اهمیت و ضرورتی دارد؟ هدف از تحصیل ادبیات چیست؟ میزان کمّی و کیفی نیاز به ادبیات عرب چقدر است؟ علت دلسردی برخی طلبه­​ها در مسیر تحصیل ادبیات چه می‌تواند باشد؟
در این متن تلاش شده تا به این سوألات، پاسخی کامل، اما گزیده داده شود و در آخر هم به برخی نکات مهم و ضروری در این رابطه پرداخته شود.
موضوع این پژوهش، از جمله موضوعاتی است که در مرحله­​ی تأمین منابع اولیه­ی تحقیق، دچار کمبود منابع مکتوب بود. لذا برای جبران این کمبود، از ابتدای تحقیق تلاش شد با محوری­ترین عناصر متخصص در این زمینه به صورت مستقیم ارتباط برقرار شود که در نهایت به عنایت الهی، توفیق برقراری ارتباط با مجموعه‌ی تألیف و تدوین کتب درسی حوزه­ی علمیه​­ی قم، به عنوان اصلی­ترین مرکز بررسی تخصصی محتوای کتب درسی حوزه، از جمله دروس ادبیات، حاصل شد. استفاده از معلومات و تجربیات این افراد، نقطه​­ی عطفی در پیشبرد مراحل این تحقیق بود.
هم‌چنین تلاش شد تا از بهترین منابع مکتوب موجود در این زمینه نیز استفاده شود که از جمله­​ی آن­ها، کتاب «ادبیات عرب در حوزه» تألیف استاد صفایی بوشهری می­​باشد.
ضرورت و هدف از تحصيل ادبيات عرب در حوزه
دروس ادبیات عرب در مسیر اجتهاد، حجم قابل توجهی از کتب درسی طلبه را تشکیل می­​دهد و زمان نه چندان کمی را از بهترین سال­​های تحصیلی، یک طلبه به خود اختصاص می­​دهد. لذا شناخت علت نياز و ضرورت پرداختن به امر تحصیل ادبیات عرب در مسیر تحصیلی طلبه و جایگاه آن در نیل به اهداف، عنصر تعيين‌كننده و عامل محرّكي در كوشش و جدّيت در تحصيل آن می​­باشد. برای کشف اهمیت ادبیات عرب در مسیر تحصیلی حوزه، باید ابتدا بین ادبیات و هدف(مثلاً اجتهاد)، یک نسبت‌سنجی صورت بگیرد که رابطه­​ی ادبیات عرب با هدف علمی یک طلبه چیست؟
یک طلبه برای موفقیت در هر حوزه‌ی کاری اعم از تبلیغ، تحقیق، تدریس، اجتهاد و یا سایر زمینه​­ها، به دو منظور به علم ادبیات عرب نیاز دارد:
الف- فهميدن و درك صحيح و واقعي منابع و متون علوم اسلامي؛
ب- كسب توان و اقتدار علمي، براي استخراج معارف اسلامي از منابع آن.
بنابراین، با دقت در این دو مورد درمی­​یابیم که علم ادبيات در ساختار علمي معارف اسلامي، علمي است آلی و ارزش ذاتي ندارد. پس یک طلبه با نگاه ابزاری و نه أصالی، به دروس ادبیات می​­نگرد و وارد این مرحله از تحصیل می­شود. این نکته از بروز آفت­​هایی چون افراط و زیاده­​روی در این مسیر جلوگیری می کند. چرا که غفلت از این مطلب که علم ادبیات تنها ابزاری است تا ما را به فهم و درک مفاهیم قرآن و روایات معصومین(علیهم‌السلام) برساند، در بسیاری موارد باعث شده تا طلبه در دریای نامتناهی ادبیات، غرق و از وصول به قله​­ی اهداف خود بازبماند. در نتیجه كليد ورود به باب فهم معارف و مبانی اسلامی، ادبيات عرب است.
مقدار نياز به ادبيات عرب در مسیر اجتهاد
تعيين هدف، اولين مطلبي است كه هر محصلي قبل از شروع هر علمي بايد روشن كند. لذا جهت تعیین هدف در دوره­​ی تحصیل ادبیات، ابتدا باید دانست که مقدار نیاز ما به ادبیات برای فهم و درک صحیح متون عربی چقدر است؟
با توجه به اختلاف نظرات جزئی که در این زمینه وجود دارد، در یک جمع‌بندی می­​توان مراحل تحصیل این علم را به صورت زیر بیان کرد:
الف) مراحل محتوایی :
در این مرحله هدف، آموزش قواعد عربی و یادگیری آن می­​باشد که صرفاً جنبه­ی نظری دارد و خود شامل مراحلی است:
1- آشنایی: در این مرحله که اولین گام در آموزش زبان عربی است، شما تنها قواعد عربی را می​­آموزید؛
2- فهم: در اینجا شما قواعدی را که در مرحله​­ی آشنایی آموخته­اید مرور، بررسی و تثبیت می‌کنید.(تثبیت داده‌های فعلی)؛
3- تسلط: مرحله​­ی تسلط و قدرت بر فهم و درك معاني از عبارات عربي و شناخت آراء و اقوال مختلف و مؤثر در تغيير معنا و انتخاب يك نظريه؛
4- اشراف: مرحله​­ی شناخت آراء مختلف و مبانی استدلالی نحویون و اقتدار بر انتخاب و اختيار يك كلمه ادبي و ابطال نظريات مخالف با دليل و منطق خاص ادبيات و قدرت حل تعارضات بين دلايل.
حداقل مقدار نياز علمي تحصيل ادبیات برای هدف اجتهاد، مرحله­​ی سوم است. یعنی بايد بتواند با به‌كارگيري قواعد ادبيات، معناي صحيح را بفهمد و اگر با قاعده­ی دیگر ترکیب بشود و معناي ديگر را بدست آورد، آن را اجرا كند. پس با خلاقيت و پشتوانه​­ی كامل، دلايل و مباني استدلالي يكي را انتخاب كند. ارزش وجودي يادگيري قواعد، به­​کار بردن آن­ها جهت فهم معناي واقعي كلام است و تنها 30% مرحله​­ی تحصيلي اين علم است.
ب) مرحله­ی مهارتی :
یعنی كار مستمر تطبيق قواعد ادبي بر عبارات و تمرينات مناسب و كسب خلاقيت لازم جهت فهميدن معناي واقعي كلام.
از آنجایی­که حفظ قواعد عربی، به تنهایی موضوعیت و اصالت ندارد و هدف از کسب آن­​ها، کاربردی کردن آن و اجرای درست آن​­ها بر روی متون عربی، جهت درک و فهم صحیح آن می​­باشد، باید طی فرآیندی، این محتوا به مهارت تبدیل گردد. این محتوا و مهارت به مثابه­​ی دو ستون اصلی نردبان علمی ادبیات لازم برای فهم قرآن و سنت می​­باشند که فرآیند مذکور به هم‌چون پله­​های اتصال این دو ستون، نقش تعیین‌کننده​­ای را دارا می­​باشد. این فرآیند که از آن با نام «تجزیه و ترکیب» یاد می­شود، طی مراحل زیر تعریف می‌شود:
1- تجزیه و ترکیب کتبی: در این مرحله، طلبه معلومات ادبی خود در زمینه­های صرف، نحو و بلاغت را، در ذیل جملات می­​نگارد؛
2- تجزیه و ترکیب شفاهی؛
3- عبارت­خوانی با توجه به ترکیب، بدون لزوم رعایت لحن (مطابقت شیوه‌ی خواندن با تجزیه و ترکیب)؛
4- عبارت‌خوانی با توجه به ترکیب، با رعایت لحن؛
5- ترجمه​­ی متون برگزیده؛
6- درک مطلب که در رشته­​های تخصصی، مربوط به درک متن تخصصی است.
این مرحله در حقیقت، شامل 70% تحصيل ادبيات عرب است.
و درنهایت باید در مرحله​­ی اجرا، مراحل «الف» و «ب» را به صورت تلفیقی پیاده نمود. یعنی زمانی­​که مرحله­​ی آموزش به حد معینی رسید، عملیات اجرایی آغاز و همان مقدار تئوری ارائه شده، به صورت عملی و در قالب مراحل شش‌گانه‌ی تجزیه و ترکیب، اجرا و کاربردی می­​شود. مهارت نوشتن و تکلم نیز، از موارد ضروری است که به عنوان یک خلاء در نظام آموزشی حوزه محسوب شده و طلبه، خود باید برای کسب آن همت گمارد. شهید بزرگوار مطهری در این زمینه فرموده​­اند:
“در حوزه‌هاي علمیه، ادبيات عرب خوانده مي‌شود، اما با متد غلط. در نتيجه طلاب علوم ديني پس از سال‌ها تحصيل ادبيات عرب، با آن­​كه قواعد زبان عرب را ياد مي‌گيرند، خودِ زبان عرب را ياد نمي‌گيرند.”
لازم به ذکر است که هرچه این فعالیت​­ها در بستر کارهای گروهی انجام شود، از بازدهی بیشتری برخوردار خواهد بود.
این توضیحی بود در مورد میزان کیفی مورد نیاز ادبیات عرب. اما ادبیات عرب شامل چه علومی است؟ و آیا تحصیل تمامی آن​­ها برای یک طلبه ضروری است؟ و ما از نظر کمی، به چه میزان از محتوای علوم ادبی نیازمندیم؟
علوم ادبيات عرب شامل شاخه​­های زیر می­​باشد:
1-صرف، 2- نحو، 3- عروض، 4- لغه، 5- اشتقاق(جهت شناخت انواع اشتقاقات)، 6- قريض الشعر، 7- انشاء، 8- معاني، 9- بيان، 10- بديع، 11- تأمين، 12- تاريخ علم ادبيات، 13- خط، 14-فروق اللغه (شناخت تفاوت معنوي كلمات متقارب‌المعني مثل: صراط، طريق، سبيل)، 15- فقه اللغه.
اما از این میان، پنج علم “لغت، صرف، نحو، معاني، بيان، بدیع” برای اجتهاد لازم می​­باشد كه در اين ميان، صرف و نحو و لغت اهميتي بيشتر دارند. گرچه پرداختن به سایر علوم آن هم، خالی از لطف نیست. اما به جهت حجم عظیم علوم و مطالعاتی که یک طلبه باید در طول دوران کوتاهی داشته باشد، باید در علوم آلی به آن‌چه لازم و کافی است، اکتفا کند تا از اهداف تعیین شده عقب نماند.
جهت اشراف و آگاهی بیشتر نسبت به میزان لازم در هر درسی، می­بایست کلیه‌ی قواعد غیرتکراری موجود در کتب مختلف مربوط به آن درس را بدست آورد، سپس قواعد کاربردی را استخراج و در سیر تحصیل علوم ادبیات، برروی آن­ها متمرکز شده و در این مدت آن­​ها را به مرحله­​ی مهارت رساند.
البته استخراج این قواعد از کتب مختلف هر علمی توسط مرکز تدوین متون درسی حوزه​­ی علمیه‌ی قم در حال انجام است. برای مثال در بررسی​­های انجام شده در کتب نحوی، مجموعاً حدود دوازده‌هزار قاعده‌ی غیرتکراری استخراج شده که از این میان، حدود چهارهزار قاعده، کاربردی و لازم جهت فهم دقیق و استخراج معارف اسلامی از متون ادبی و دینی، ضروری تشخیص داده شده است.
نیم‌نگاهی به جایگاه هر یک از علوم شش‌گانه، در فهم متون اسلامی
علم لغت
تعریف:
علمی است که به‌وسیله‌ی آن، مفهوم کلمات مفرد و کاربرد واژگان، شناسایی می‌شود و هدف‌ آن، دوری از خطا و اشتباه در حقایق موضوعات لغوی(آن‌چه لغات برای آن وضع شده­اند) است تا بین حقیقت و مجاز و منقولات عرفی، تمیز داده شود. اهمیت این علم در حدی است که بعضی شناخت لغات را، نصف علم و دانش دانسته​­اند. زیرا آن مقدمه­​ی افاده و استفاده از هر دانش است.
جایگاه لغت در فهم متون اسلامی:
واضح است که قبل از فهم لغات و مفردات هر متنی، نمی​توان وارد آن متن شد و از معارف آن بهره برد و چه بسیاری از اختلافات موجود در شاخه​­های مختلف علوم اسلامی، ناشی از عدم توجه به معنای دقیق لغوی به­​وجود آمده است. در ذیل به دو مثال اشاره می­شود:
مثال اول: عدم توجه لازم به معنای لغوی «مُتَوَفِّيكَ» در آیه‌ی « إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُو »(آل‌عمران 55) باعث شده که عده­ای از مفسرین و مترجمین، آن را به معنای «تو را می‌میرانم» ترجمه و تفسیر کنند. حال آن­​که این معنای غلطی است. «توفی» به معنای اخذ تام و استیفای کامل است که گاهی در مردن، گاهی در خواب و گاهی در اخذ از زمین و عالم بشری به کار رفته است و در این آیه­​ی شریفه، مراد معنای اخیر است؛ در ضمن «توفی» از ریشه​­ی «وفی» است، نه «فوت» که معنای میراندن از آن برداشت شود.
مثال دوم: عدم توجه دقیق به معنای لغوی «لَنْ نَقْدِرَ» در آیه‌ی « وَ ذَاالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْه»(انبیاء 87) باعث شده که عده​­ای از مفسرین و مترجمین، آن را به معنای «یونس(علیه‌السلام)» درنظر گیرند و به این صورت که «حضرت یونس(علیه‌السلام) گمان کرد که خداوند بر او قدرت ندارد» ترجمه و تفسیر کنند. حال آن​­که این معنای غلطی است و چنین قضاوتی از یک پیامبر معصوم، جفای به اوست.
«لَنْ نَقْدِرَ» در این آیه­​ی شریفه، از ریشه­​ی «قدَر یقدِر قَدَراً» است به معنای تنگ گرفتن. مانند آیه​­ی شریفه‌ی: «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»(فجر/16) «و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مى‏گيرد(مأيوس مى‏شود و) می‏گويد پروردگارم مرا خوار كرده است!» و از ریشه­​ی «قدَر یقدُِر قَدْراً و قُدْرَةً» نیست که به معنای قدرت داشتن باشد. واضح است که عدم توجه به علم لغت، تا چه اندازه می­​تواند انسان را به بیراهه بکشاند. تا حدی که در اعمال و اعتقادات او نیز خلل ایجاد می‌کند.
علم صرف
تعریف:
این علم به قواعد حالات و صورت​­های مختلف ابنیه کلمات، برای بدست آوردن معانی مختلف می­​پردازد.
جایگاه علم صرف در فهم متون اسلامی:
بی‌توجهی به این علم، انسان را از حقیقت امر محروم ساخته و او را دچار انحراف می­​کند. برای نشان دادن این مطلب، تعدادی از شواهد عینی موجود ذکر می­​گردد:
مثال اول: عدم توجه کافی به قواعد صرفی باعث شده که عده­ای از مفسرین و مترجمین، کلمه­​ی «هُدْنا» در آیه​­ی شریفه‌ی «وَ اكْتُبْ لَنا في‏ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ»(اعراف 156) را به معنای «هدایت شدیم» ترجمه و تفسیر کنند. حال آن­که این معنای غلطی است. با دقت در بنای صرفی متوجه می­​شویم که صیغه­​ی متکلم مع‌الغیر مجهول از ریشه​­ی «هَدَی یَهدِی»، «هُدِینا» می­​شود نه «هُدْنا». پس واژه­ی «هُدْنا» از این ریشه نیست. بلکه از ریشه​­ی «هَوَدَ (هَاد) یَهودُ» به معنای بازگشتیم (توبه کردیم) خواهد بود که صیغه­​ی متکلم مع‌الغیر مجهول آن، «هُدْنا» خواهد شد.
مثال دوم: هیئت «أفعل» بین چند صیغه مشترک است و این اشتراک، سبب اشتباهات فراوانی شده است. از جمله​­ی آن صیغه­​ها: أفعل تفضیل، أفعل تعیین(بدون تفضیل) و مفرد مذکر باب إفعال می­​باشد. عمده آن است که عده­ای از مفسرین و مترجمین أفعل تعیین را، با أفعل تفضیل خلط کرده​­اند و دچار اشتباهات بزرگی شده­اند. مخصوصاً هنگامی­​که این هیئت، برای ذات باری‌تعالی به­​کار می­​رود، معمولاً نباید معنای افضلیت داشته باشد. چرا که هر چیزی برای خدای متعال، مساوی است و تفضیلی برای او نیست.
یا عده­ای به اشتباه در معنای آیه​­ی شریفه‌ی «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني‏ إِلَيْهِ»(یوسف/33) گفته‌اند: «يوسف گفت: «پروردگارا! زندان نزد من، محبوب‌تر است از آن‌چه اين‌ها مرا بسوى آن مى‏خوانند.» یعنی آن‌چه یوسف به آن دعوت شده بود(عمل منافی عفت) مورد محبت یوسف بود، ولی زندان را بیشتر دوست می‌داشت! حال آن­که پیامبر خدا، معصوم است و حتی فکر ارتکاب به گناه را هم نمی­​کند، چه رسد به محبت آن.
درست آن است که این چنین آیات را از دلالت بر معنای تفضیل جداشده و مبرّا بدانیم. مثلاً در مثال مذکور، معنای درست عبارتست از: «ای پروردگار! من اگر بین زندان و عمل منافی عفت مخیر شده بودم، هر آینه زندان را انتخاب می‌کردم» که هیچ دلالتی بر وجود محبت نسبت به آن عمل زشت در قلب پیامبر الهی ندارد.
علم نحو
تعریف:
این علم به شناخت جایگاه کلمه در کلام می­​پردازد و به​­وسیله­​ی آن، إعراب، حرکات، احوال بنا و ترکیب کلمات عربی شناخته می​­شود. یک کلمه در یک جمله اگر نقش اعرابی آن تغییر کند، معنای جمله به کلی متفاوت خواهد شد. لذا اشتباه در تشخیص نقش واقعی کلمات، انسان را از رسیدن به حقیقت بازمی‌دارد. در ادامه، مثال­​هایی در این زمینه مطرح می​­شود:
مثال اول: در آیه​­ی شریفه‌ی: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»(نحل/24) برخی به اشتباه این­​گونه ترجمه کرده­اند: «و هنگامى­كه به آن­​ها گفته شود پروردگار شما چه نازل كرده است، مى­گويند افسانه‏هاى دروغين پيشينيان را» یعنی «اساطیر» را مفعولی معنا کرده­اند؛ حال آن­​که این کلمه، مرفوع است و اگر مفعول بود، می­​بایست منصوب باشد. پس در واقع خبر است برای مبتدای محذوفی چون «هو»؛ یعنی مشرکان حتی انزال قرآن را نیز قبول ندارند و آن‌چه هست را، اسطور و افسانه می­دانند. به این ترتیب معنای صحیح، عبارت خواهد بود از: «و هنگامى كه به آن­ها گفته شود پروردگار شما چه نازل كرده است مى‏گويند اين‌ها(وحى الهى نيست. بلکه) همان افسانه‏هاى دروغين پيشينيان است.»
جالب اینجاست که با توجه به آیه­ی «وَ قيلَ لِلَّذينَ اتَّقَوْا ماذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْرا»(نحل/30) یعنی «(ولى هنگامى­كه) به پرهيزگاران گفته مى‏شود پروردگار شما چه چيز نازل كرده است، مى‏گفتند خير (و سعادت) را»، متقین در جواب سوألی مشابه، به صورت مفعولی جواب می­​دهند. یعنی هم انزال را قبول دارند و هم آن را خیر می­​دانند.
مثال دوم: در آیه­​ی شریفه‌ی «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني‏ عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ»(یوسف/42) برخی به اشتباه مرجع ضمیر در «فانساه» را، به حضرت یوسف(علیه‌السلام) برگردانده​­اند. حال آن­​که از شأن پیامبر معصومی چون حضرت یوسف(علیه‌السلام) به‌دور است که دست‌خوش وسواس­​های شیطانی شود. دلیلش تصریح خود قرآن بر این مطلب است که می‌فرماید: «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان»(اسراء/65) «بدان تو هرگز سلطه‏اى بر بندگان من نخواهى يافت» هم‌چنین در آیه­​ی شریفه‌ی «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» یعنی «گفت به عزّتت سوگند، همه​­ی آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو از ميان آن​­ها»(ص/82و83) که صراحت دارند شیطان بر بندگان مخلص هیچ تسلطی ندارد و از آنجایی​که در سوره​­ی یوسف تصریح دارد که حضرت یوسف(علیه‌السلام) از بندگان مخلص خدا بود: «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ»(یوسف/24) ، لذا شیطان نمی­توانسته است ایشان را دچار فراموشی کند و مرجع ضمیر، شخص زندانی مصاحب با حضرت یوسف(علیه‌السلام) در زندان است که در حال آزادشدن بود.
علم معانی:
تعریف:
شامل اصول و قواعدی است که چگونگی هم‌خوانی کلام را با مقتضای حال، شناسایی می­​کند.
به کمک این علم، اعجاز قرآن کریم و لطافت​­های ادبی و شگفتی​­های تراکیب، ایجازها و اطناب­​ها و... زبان عرب و متون قرآنی و روایی فهمیده می​­شود. عدم توجه لازم به نکات علم معانی، انسان را از کشف مقاصد اصلی موردنظر بازمی­​دارد. در ادامه مثال­هایی در این زمینه مطرح می​­شود:
مثال اول: یکی از ابحاث علم معانی، تشخیص درست حصرهای موجود در کلام است که معنای کلام بسیار به آن وابسته است. مثلاً اگر جار و مجرور بر عاملش مقدم شود، افاده‌ی حصر می­کند.
به عنوان مثال معنای درست آیه​­ی شریفه‌ی: « وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ» عبارتست از «موسى گفت اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده‏ايد، تنها و فقط بر او توكّل كنيد، اگر تسليم فرمان او هستيد» یعنی ایشان را از تکیه و اعتماد به غیرخدا بازمی​­دارد. حال آن​­که به دلیل عدم توجه به این نکته در علم معانی، بسیاری از مفسرین و مترجمین قید «تنها» یا «فقط» که از آن مفهوم حصر استنباط می­شود را، نیاورده​­اند.
مثال دوم: از مباحث دیگر علم معانی، «اطناب» است که به معنای طولانی‌کردن کلام، به دلیل غرضی مفید می​­باشد. اگر غرضی در کار نباشد، به آن «تطویل» می­​گویند نه اطناب. در قرآن کریم در بسیاری از آیات، به تکرارهای متعدد برمی­​خوریم که قطعاً اطناب است و نه تطویل. چرا که خدای حکیم از هر کلامی غرضی دارد. لکن در بسیاری از ترجمه­​ها و تفاسیر، از این نکته غفلت شده است. مثلاً در آیه​­ی شریفه‌ی: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» چرا فعل امر «اطیعوا» دوبار تکرار شده، در حالی­​که می­​توانست با عطف کردن «الرسول» به «الله»، یک‌بار امر کند؟ این تکرار نشان می­دهد که منظور از اطیعوی دوم، اطاعت از دستوراتی از رسول است که در قرآن نیست. چراکه آن­​ها که در قرآن آمده، فرامین مستقیم الهی است. پس باید فرامینی چون پذیرفتن امارت و فرماندهی «اسامة بن زید» باشد.
علم بیان
تعریف:
این علم به ارائه​­ی یک معنای واحد، با جملات و ترکیب­​های مختلف می­​پردازد؛ به گونه­​ای که بعضی از این ترکیبها، از بعضی دیگر واضح­​تر باشند. غرض از این علم، نبودن تعقید معنوی در کلام و رساندن مقصود خود به مخاطب، بدون پیچیدگی و به‌صورت آسان و روان می­باشد. به کمک این علم می­​توان، بر اسرار فصاحت و بلاغت در کلام عرب اطلاع پیدا کرد و بدون آن، فهم صحیح قرآن و سنت و مخصوصاً فهم اعجاز قرآن ممکن نیست. برای اشاره به اهمیت مسئله، در ادامه مثالی ذکر می​­شود:
مثال اول: یکی از ابحاث علم بیان، مجاز و حقیقت است. مجاز یعنی لفظی در غیر معنایی که اصالتاً برای آن وضع شده است، به کار رود و قرینه​­ای وجود داشته باشد که این استعمال در معنای مجاز، از آن درک شود. در غیر این­صورت اصل، استعمال لفظ در معنای اصلی و حقیقی آن است. مثلاً در آیه­​ی شریفه‌ی: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»(شوری/30) از نسبت‌دادن کسب به دست، متوجه می­​شویم که منظور، تمام کارهایی است که انسان انجام می​­دهد؛ نه فقط کارهایی که به وسیله­​ی دست انجام می­دهد و قرینه​­ی این مجازگویی آنست که اکثر کارها با دست انجام می­​گیرد.
مثال دوم: در بسیاری از موارد، اگر مجاز قصد شده در آیات و روایات را درنظر نگیریم و معنای حقیقی درنظر گرفته شود، انسان دچار عقاید فاسد می​­شود. کما این­که بسیاری از مجسِّمه و مشبِّهه آیاتی چون: «وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام»، « وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ... بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتا»، « تَعْلَمُ ما في‏ نَفْسي‏ وَ لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوب» را، دلیلی بر جسمانی بودن خدا دانسته­​اند. یعنی خدا هم صورت و دست و گوش و... دارد، منتها نه مثل سایر صورت​­ها و دست​­ها و گوش­​ها و... !
علم بدیع
تعریف:
این علم، مجموعه‌ی فنونی را دربردارد که (بعد از رعایت قواعد معانی و بیان) به سبب آن​­ها، زیبایی­​هایی در کلام ایجاد می­​شود. این زیبایی­​ها شامل زیبایی​­های معنوی و لفظی می­شود. در قرآن و روایات فراوان است از این زیبایی​­های معنایی و به‌قدری آمیخته به نکات علم بدیع است که بدون درنظر گرفتن این نکات بدیعی، فهم صحیح آیات و روایات ممکن نیست. در زیر مثالی در این زمینه ارائه می‌شود:
مثال اول: از ابحاث علم بدیع، توریه یا ایهام می​­باشد. به این معنا که لفظی، در دو معنا مشترک باشد یا این­که معنای حقیقی و مجازی داشته باشد به‌طوری‌که یکی از دو معنا قریب و دیگری، بعید از ذهن باشد و معنای بعید اراده شده باشد و به وسیله­​ی معنای قریب توریه گردد و شنونده در وهله​­ی اول، معنای قریب به ذهنش بیاید.
به عنوان مثال در آیه​­ی شریفه‌ی: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏»(طه/5) از صنعت توریه استفاده شده­است. حال آن­​که کسانی​­که به این نکته بدیعی توجه نداشته​­اند، دچار اعتقادات فاسدی چون جسمانیت خدا شده​­اند. از آنجا که خداوند شبیه ندارد، جسم نیست تا مانند اجسام محتاج محل باشد. لذا معنای ظاهری «إستوی» را نمی­توان لحاظ کرد. لفظ مذکور دارای دو معنای دور و نزدیک است. معنای نزدیک، «استقرار» و معنای دور «استیلاء» می­​باشد که در این آیه، همان معنای دور، یعنی استیلاء اراده شده است. در اشعار عرب نیز لفظ «إستوی»، به معنای استیلاء به‌کار رفته است.
روش صحيح تحصيل ادبيات عرب
يكي از عوامل موفقيت علما، كشف روش تحصيلي صحيح در تك‌تك علوم و معارف اسلامي مورد بحث در حوزه‌هاي علميه می​­باشد. به​­طور کلی تحصیل ادبیات عرب در حوزه، در دو دوره صورت می­​گیرد:
دوره​­ی عمومي: تمامي حضرات طلاب؛
دوره­ی تخصّصي: اساتيد و محققين ادبيات عرب.
دوره­​ی عمومی تحصیل ادبیات عرب
این دوره دارای دو مرحله­​ی نظری و عملی می­​باشد.
نکات لازم در تحصيل نظري در دوره­​ی عمومي:
هدف از يادگيري قواعد ادبيات، به كارگيري آن­ها براي درك معناي صحيح است؛
بررسي كتاب‌هاي تحقيقي و تكميلي؛
پيش‌مطالعه و پيش‌مباحثه؛
جزوه‌نويسي از دروس؛
دوره كردن دروس سابق و مطالعه و مباحثه​­ی مجدّد آ­ن­ها؛
دقت در كلاس و تحليلي دنبال كردن دروس.
تحصيل عملي در دوره​­ی عمومي، دو مرحله دارد:
الف) در زمان تحصيل ادبيات:
1- قواعدي كه خوانده مي‌شود، در جاهاي ديگر پياده و اجرا شود؛
2- بعد از اولين كتاب صرفي و نحوي، زير نظر استاد شروع به تجزيه و تركيب كند و بعد روزي پنج آيه از قرآن را تركيب كند؛
3- بعد از اتمام يك كتاب صرف و يك كتاب نحو، جمله‌نويسي را شروع كند؛
4- بعد از سال اول، انشا‌ءنویسی را شروع كند؛
5- بعد از سال اول با مطالعه‌ی كتاب­​هاي مكالمه، تكلّم را شروع كند؛
ب) بعد از تحصيل و اشتغال به علم ديگر:
1- لزوم استمرار و تداوم كار علمي و كاربردي و رجوع به كتب ادبي بعد از دوران تحصيل ادبيات، جهت ملكه شدن قواعد می­​باشد؛
2- در مطالعات و مباحثات هنگام رجوع به كتاب، ابتدا يك​­بار روي متن كار ادبي كنند. سپس فعاليت علمي و محتوايي و تا زماني­​كه صحيح‌خواني و اعراب‌گذاري درست نشده، اين كار را ادامه دهند؛
3- دوره‌ی مجدد دروس صرف‌ونحو؛
4- تجزيه‌و‌تركيب و سپس ترجمه‌ی قرآن، نهج‌البلاغه و روايات؛
5- انشاءنويسي و تصحيح آن؛
6- حاشيه‌نويسي عربی صحيح بر كتب تحصيلي؛
7- ادامه‌ی مكالمه‌ی عربي؛
8- تدريس خصوصي.
دوره‌ی تخصصي ادبيات عرب در حوزه
این دوره، مخصوص محققين و مؤلفين و مدرّسين ادبيات است كه درنهايت، منجر به اجتهاد در اين علوم است.
الف) علم لغت: استقرار تحقيقي و پژوهشي در كتاب‌هاي معتبر علم لغت؛
ب) علم صرف: بعد از تسلط كافي بر شناخت معاني صيغ و تحولات كلمه و متغيرهاي لفظ، آغاز مي‌شود و دارای دو مرحله است:
مرحله­ ی تحقيق ابتدايي: اين دوره براي تسلط دقيق، جهت آمادگي در تدريس و خلاقيت در آن ضروري است که شامل عناوین زیر می‌باشد:
- تحقيق در كتب صرفي حوزه و كتب هم‌سطح آن؛
- تسلط بر علل ادبي احكام صرف؛
- آشنايي ابتدايي بر مباني استنباط احكام صرف؛
- تسلط بر موارد استثنايي صرف؛
- بررسي ارتباط بين علم صرف و لغت.
مرحله­ی تحقيق كامل شامل:
بررسي موضوعي قواعد صرف و شناخت آراء و ارزيابي اختلاف علما؛
تحقيق پيرامون علل تحولات صرفي كلمات؛
شناخت كامل مباني استنباط.
پ) علم نحو: بعد از تسلط لازم بر اعراب‌گذاري صحيح و تعليلي و فهم دقيق معناي كلام و جملات، نوبت به این مرحله می‌رسد:
1- مرحله­​ی ابتدايي تحقيق: جهت تلفظ اختلاف آراء و خلاقيت در تدريس شامل:
-بررسي فلسفي و تدوين مباحث مكرر كتب نحوی همراه با بيان تعليلي آن؛
-بررسي تعليلي و دقيق كتب نحو در حوزه و بررسي شرح و تدقق در آن­ها؛
-بررسي منطقي و اصولي شاهد مثال‌ها؛
-آشنايي ابتدايي با علم اصول نحو؛
-بررسي ارتباط بين صرف، نحو و لغت؛
-تدریس خصوصی.
2- مرحله تكميلي تحقيق: تحقيق و بررسي منابع معتبر استنباط قوانين نحو + ارتباط علم اصول نحو با احكام + شيوه كار فنّي اجتهاد قواعد + ارزيابي مكاتب نحوي شامل:
1- علم اصول نحو؛
2- شناخت منابع معتبر استنباط احكام نحو كه عبارتست از:
الف- سماع و نقل معتبر عرب مهم‌ترين منبع؛
ب- اجماع (اهل بصره و كوفه)؛
ج- قياس (حمل غيرمنقول بر منقول به شرط داشتن شرايط قياس)؛
د- استصحاب؛
- نقل و سماع با دو شرط قابل استشهاد است:
الف) زمان نقل مربوط به يكي از اين سه دوره باشد:
جاهليت (قبل از اسلام)؛
مخضرم (تلفيق اسلام و جاهليت)؛
مقدّم (بعد از اسلام تا پايان امامت امام محمد باقر(علیه‌السلام)).
بعد از اين سه دوره كه «مولد» نام دارد، اعتبار استنباطي ندارد.
ب) مكان نقل بايد از مركز شبه جزيره‌ی عرب باشد و قبايل معتبر عبارتند از: قريش، قيس، تيمم، أسد، هزيل، طيء و بعضي از قبايل كنانه و طائف. تعيين قبايل به علت مراوده با كشورهاي غيرعرب، از اين دايره حذف مي‌شوند؛
3- شناخت مكاتب پنج‌گانه‌ی نحو و اختصاصات هر كدام شامل:
بصره، كوفه، بغداد، مغرب، أندلس؛
4- بررسي نقاط و ضعف آراء نحويون با منطق خاص نحو؛
5- تدريس مكرّر؛
6- بررسي تاريخ و تحولات علم نحو و ... ؛
ت) علم بلاغت:
1- مرحله­​ی ابتدايي تحقيق:
- بررسي دقيق احكام بلاغي در كتاب‌هاي تدريسي و تحقيق در شرح آن­ها؛
- آشنايي كامل با نحوه­​ی كاربرد قوانين بلاغي در آيات، روايات و اشعار؛
- مباحثات مكرّر كتب بلاغي؛
- دسته‌بندي احكام بلاغي؛
2- مرحله­ی تكميلي تحقيق:
- هدف: تسلط عميق و كسب ذوق ادبي؛
- تحقيق موضوعي احكام بلاغي؛
- بررسي دقيق قرآن، نهج‌البلاغه و ادعيه، از حيث فصاحت و بلاغت؛
- تحقيق پيرامون ارتباط علم فصاحت و بلاغت، با فطرت و روحيات بشري؛
علت دلسردي برخی طلاب در تحصيل ادبيات عرب
1- نداشتن روش صحيح تحصيل ادبيات عرب؛
2- نداشتن استاد خوب؛
3- حل نشدن مجموعه‌ی مشكلات علمي؛
4- عدم آگاهي به ضرورت و اهميت ادبيات عرب در معارف اسلامي؛
5- سنگين بودن كتب درسي؛
6- توصيه‌هاي غلط در اهميت ندادن به ادبيات؛
7- نداشتن دوستان جدي و كوشا در تحصيل؛
8- زياد شدن حجم درس­​ها و كمبود وقت براي تلاش هرچه تمام‌تر؛
9- جدي نگرفتن كارهاي عملي در طول سال؛
10- يأس و كم‌انگيزگی در مسير حوزه؛
11- عدم انضباط تحصيلي.
ویژگی­های ضروري یک طلبه در تحصيل علم ادبيات
در این قسمت به نکاتی که طالب علوم اسلامی در زمینه‌ی آموختن ادبیات عرب باید درنظر داشته باشد، اشاره می‌شود. شایسته است یک طلبه:
1- هدف از تحصيل علم ادبيات برايش روشن و واضح باشد؛
2- روش تحصيلي ادبيات عرب را دقیقاً بشناسد و آن را به كارگيرد؛
3- جدّيت و بلندهمّتي، سرلوحه‌ی همیشگی او باشد؛
4- مراحل درسی را در هر درس رعایت کند؛ این مراحل عبارتند از: پيش‌مطالعه (و در موارد امکان پيش‌مباحثه)، دقت در جلسه درس، مطالعه و مباحثه دقيق و سپس جزوه‌نويسي؛
5- تجزيه‌وتركيب را در دروس خود عملی کند؛
6- ثمره­ی تحصيل او در ادبيات عرب، نباید کم‌تر از صحيح خواني كتب، انشاء‌نويسي، ترجمه​­ی متون كتب تحصيلي و فهم معناي عبارات باشد؛
7- دروه­​ی هفتگي دروس و دوره‌ی همه كتاب در ايام تعطيل را، در برنامه خود گنجانده و به آن عمل کند؛
8- در هر درس، ملازم استادي فنّي و دلسوز باشد؛
9- هر از چندی سطح معلومات خود را با اساتيد ارزيابي کرده و نقاط ضعف خود را برطرف کند. درك و آگاهي به ضعف علمي خويش، نقطه‌ی آغاز موفقيت است؛
10- از اتلاف وقت پرهيز کند؛
11- در كلاس، حضور مستمر داشته باشد؛
نکات تکمیلی در مورد استاد و کتاب
استاد:
- ارزش تعليمي كتاب، متوقف بر ارزش تدريس استاد است؛
- نقطه­​ی آغاز تدريس: بعد از اتمام مرحله­​ی تحصيلي و اول تحقيقاتي است؛
- ايجاد روح نشاط علمي بين طلاّب.
كتاب: اكثر كتب تحصيلي حوزه، توجه به جنبه­​ی نظري دارند. اما توجهي به جنبه­ی عملي ندارند. چون به‌صورت آموزشی نگارش نيافته‌اند.
در پیش‌گفتار تحقیق حاضر، قسمت بیان اهمیت و جایگاه موضوع گذشت که برای موفق شدن در مسير تحصيل هر علم، قبل از ورود به آن، آگاهي به چهار چيز ضروري است:
شناخت هدف و مطلوب تحصيل؛
بررسي راه​­هاي كسب اين علم (شناخت مسير)؛
ارزيابي استعداد و نيروي تحصيلي (شناخت خود)؛
شناخت روش و بهترين شيوه‌ی تحصيل آن علم.
اکنون برآنیم که مقداری هرچند کوتاه، به بررسی مورد سوم، یعنی ارزيابي استعداد و نيروي تحصيلي بپردازیم:
نكاتي در مورد شناخت نيرو و قدرت تحصيلي خود
هر طلبه برای شناخت نیرو و توان تحصیلش، لازم است نکات زیر را رعایت کند:
1- شناخت مقدار توان كار و فعاليت تحصيلي خود در طول روز، با استفاده از يادداشت‌برداري مطالعات در طول روز. هميشه بايد مقداري زير توان تحصيلي كار كرد كه زدگي علمي ايجاد نشود و شوق و جدّيت به تحصيل، همواره باقي بماند؛
2- بررسي مقدار ساعات لازم براي استراحت: استراحت به مقدار لازم، مقدمه‌ی كار تحصيلي مفيد و ثمربخش است؛
3- شناخت ساعات مفيد تحصيلي- مطالعاتي در طول شبانه‌روز: هر شخصي ساعات خاصی از شبانه‌روز، ساعات مطالعه​­ی مفيد او خواهد بود. به­​طوري­​كه بازده​­ی مطالعه او در اين ساعات، چندبرابر مطالعه در ديگر ساعات است؛
4- پيدانمودن شيوه­ی كار تحصيلي متناسب با قدرت علمي: هر محصلي با شيوه و قدرت خاصی، تحصيل و تحقيق براي او مفيد است. پيش‌مطالعه، جزوه برداري و ... ؛
5- بررسي عوامل و آفات عدم استفاده صحيح از ساعات تحصيلي و احتراز از آن؛
6- شناخت عوامل ايجادكننده‌ی نشاط روحي و جسمي و حفظ اين عنصر مهم در ادامه‌ی موفقيت‌آميز طلبگي؛
7- بررسي و كشف محيط مناسب كار علمي متناسب با روحيه‌ی خود؛
8- بررسي عوامل موفقيت در استفاده كامل از ساعات تحصيلي و التزام به آن؛
9- كشف اساتيد و طلاب مفيد و مؤثر جهت استفاده از آن­​ها؛
10- بررسي و يافتن عوامل استفاده كامل از محيط كلاس و مباحثه و مطالعه و حضور ذهن در آنان؛
11- تحقيق و شناخت نوع تغذيه‌ی مناسب با طلبگي و كار علمي و دوري از تغذيه نامناسب.
چهار ركن اساسي آموزش
در پایان، به چهار رکن اساسی آموزش که در هر علمی برای رسیدن به هدف تحصیلی، باید مدنظر قرار گیرد، اشاره می­​گردد. رمز موفقیت در هر علمی، عبارتست از برنامه‌ریزی صحیح، همراه با به‌کارگیری دقیق این چهار عامل. این چهار رکن عبارتند از 1) طلبه، 2)استاد، 3)کتاب و 4)روش.
در این چهار رکن، ركن اساسي خود طلبه است. هر طلبه​­ای می­تواند با جدیت و تلاش مداوم و پیوسته و استفاده کامل از اساتید و کتاب­​های مفید و طی طریق با روش صحیح و هدفمند و مدیریت تحصیلی، به عالی­​ترین اهداف نایل آید.
حیات علمی طلبه دارای سه مقطع اصلی است:
عمر مفيد تحصيلي: این مقطع، كل زيربناي علمي و اخلاقي او را تشکیل می‌دهد و حدود پانزده سال به طول می​­انجامد؛
عمر مفيد تحقيقي: این دوره پس از پایان دوره‌ی تحصیلی آغاز می­​شود. عامل موفقيت در اين دوره، سرمايه‌اندوزي تحصيلي در دوره​­ی قبل است. در این دوره طلبه به کمک سرمایه​­ی دوره​­ی تحصیلی، به تحقیق در زمینه­​های مختلف علمی مورد نیاز خود و جامعه می​­پردازد تا بتواند به نوبه­ی، خود مشکلی از مشکلات جامعه‌ی اسلامی را حل نماید؛
3- عمر مفيد تبليغي: در این دوره، نوبت به عرضه​­ی مطالب تحقيق شده به جامعه و ايام ثمردهي علوم اندوخته‌شده می­​باشد.
با توجه به مشکلات بسیار زیاد جامعه‌ی اسلامی و وظیفه‌ی یک طلبه در قبال آن­ها، اهمیت سال­های تحصیلی به عنوان زیربنای هرگونه کار تحقیقی و تبلیغی، روشن می‌شود. لذا باید از این مدت کوتاه پانزده‌ساله، حداکثر استفاده برای آموختن علوم متعدد مورد نیاز را برد و این هدف، بدون برنامه‌ریزی صحیح و منظور داشتن کامل هر چهار رکن ذکر شده امکان‌پذیر نمی­​باشد.