رسالت رسانهها در بيداري اسلامي
چکیده:
يکي از عناصر اثر گذار و نقش آفرين، در عرصههاي مختلف حيات اجتماعي بشر، رسانهها و وسائل ارتباط جمعي است. رسانه به عنوان مهمترين ابزار گردش اطلاعات و انتقال پيام به مخاطب، توانسته است نقش هاي بي بديلي را در سرنوشت گروههاي انساني و ملتهاي مختلف ايفا نمايد، همانگونه که در انقلابها و بيداريهاي اخير امت اسلامی، نيز سر رشتهی اطلاع رساني اهداف و پيام نهضتها را به عهده داشته است.
تردیدی نیست که رسانه، زمانی میتواند ملتهاي مسلمان را در تحقق اهداف بلند اسلامي و رسيدن به آمالشان ياري رساند که به رسالتهاي خود در خصوص تحولات به وجود آمده در دنیای اسلام، آگاهي داشته و در عمل به آن پايدار باشد؛ زيرا رسانهای رسالتمند است که بتواند جريانها و تحولات اجتماعي را به سمت اهداف ايده آل و مطلوب جامعه، رهنمون باشد. از اين رو در نوشتار حاضر برخي از مهمترين رسالتهاي رسانه، هم چون دفاع از هويت بيداري اسلامي، قدرشناسي از فرصت پيش آمده، پرهيز از القاي يأس و نااميدي و...، در قبال بيداري اسلامي، مورد تحليل قرار گرفته است.
کليد واژه: بيداري اسلامي، بنياد گرايي اسلامي، رسانه، رسالت رسانه، نقش رسانه و...
مقدّمه
چندي است که در جغرافياي پهناور امت اسلامي، تحولات نوين و سرنوشت سازي، در متن حاکميتها، رخ نموده است که امت بزرگ اسلامي را در کانون توجهات جهاني و بين المللي قرار داده است. اين خيزشها که قلمرو آن، از غرب آفريقا تا آسياي جنوب شرقي گسترده است، از سوي دانشوران جهان، به بيداري اسلامي شهرت يافته است. علت اين نام گذاري نيز آن است، که پيروان آيين نجات بخش اسلام، در چندين کشور- که کانون آن فعلا کشورهاي تونس، مصر، ليبي، بحرين، يمن و عربستان ميباشد- توانستهاند بعد از قريب دو يا سه قرن فراموشي، مجددا در سدهی بيستم، به ايفاي نقش مهم خود، در سرنوشت سياسي و اقتصادي و به دست گرفتن حاکميتشان، بپردازند. ترديدي نيست بيداري اسلامي که امروزه غربيها از آن به بنياد گرايي اسلامي نام ميبرند(ملازاده، 1382ش، ص387)مايهی عزت و شرف امت اسلامي است، زيرا روحيهی ظلم ستيزي و عزت خواهي را در کالبد امت اسلام، القاء نموده و ملتهاي مسلمان را در فتح قلههاي عزت و اقتدار اميدوار ساخته است، تا جاييکه سردمداران استعماري، خطرات جدي را، از ناحيهی آن احساس کردهاند و خود اعتراف دارند که جهان غرب و سيستم سرمايهداري بعد از سقوط کمونيسم و رفع خطر سرخ، ازهمين ناحيه، تهديد ميشود، لذا ناجوانمردانه و ديوانهوار به خواستگاهها و بنيانهاي آن حمله ور ميشوند. از سوي ديگر، اين موج اسلام خواهي، رسالتهاي سنگيني را نيز بردوش رهبران فکري و سياسي امت اسلام و همچنين نهادها و جريانهاي مختلف ديني، نهاده است تا بتواند به اهداف بلند خود نايل آمده و افقهاي نوين و بالندهی را فرا روي امت اسلامی ترسيم نمايد.
بدون شک در جريان اين موج بيداري، تاکنون عوامل مختلف و گوناگوني به ايفاي نقش پرداخته است که يکي از مهمترين آنها، رسانهها و وسايل ارتباط جمعي بوده است، زيرا رسانهها ابزار آگاهي بخشي و گردش اطلاعات را بر عهده داشتهاند که خود بخش بسيار اساسي و کليدي، در تبيين اهداف و خواستههاي نهضتها، به حساب ميآيد. به همين دليل در مقالهی حاضر سعي بر آن است تا نقش و رسالت مهم رسانهها را در موج بيداري اسلامي مورد تحليل و بازشناسي قرار دهيم، به اين اميد که بتواند در رسيدن به اهداف عاليهی نهضتها، مفيد و ثمر بخش افتد.
براي دستيابي به اهداف مورد نظر در اين نوشتار لازم است ابتدا تعريفي از بيداري اسلامي، ارائه گردد آنگاه مفهوم رسانه و انواع آن و همچنين برخي از کارکردهايش در نظام اجتماعي، تبيينگردد تا در نتيجه رسالتهاي آن، در قبال موج بيداري اسلامي، باز شناسي و مطمح نظر قرار گيرد. اينک مطالب مورد نظر به ترتيب ذيل ارائه ميگردد.
الف) مفهوم بیداری اسلامی
بيداري اسلامي را ميتوان به حرکت و جنبشي تعريف کرد که با شناخت واقعيتهاي موجود در جوامع اسلامي و عقب افتادگيهاي علمي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي مسلمانان، از يک سو و مقايسهی پيشرفتهاي مادي جهان غرب، با گذشتهی پر افتخار و سراسر شکوه و عظمت دنياي اسلام و ميراث علمي و غني آن در عرصههاي مختلف علوم و معارف بشري، از سوي ديگر، از چند قرن قبل آغاز گرديده و تا به امروز سير تکاملي خود را طي نموده است و اکنون نيز در صدد آن است که هدايت قافلهی فکري بشري را به دست دانشمندان مؤمن و متعهد مسلمان سپرده و گريبان امت اسلام را از دستاندازيهاي چپاولگران غرب، آزاد سازد و بساط ظلم و بيعدالتيهاي ديکته شده توسط مستکبران را براي هميشه از ممالک اسلامي، برچيند و هم چنين حکام مستبد و فرومايه را ازکرسيهاي قدرت و شوکت پوشاليشان پايين آورد.
ب) تعریف رسانه و انواع آن
پس از روشن شدن مفهوم و تعريف «بيداري اسلامي» نوبت آن است که واژهی «رسانه» نيز مفهوم شناسي گردد تا در نتيجه، نقش و رسالت آن در بيداري اسلامي مورد واکاوي و تحليل قرار گيرد.
رسانه (media) در لغت به معناي وسيلهی رساندن و يا برقراري ارتباط است(دهخدا، 1345ش، ص12024) و در اصطلاح نيز عبارت است از: «وسيلهاي است که فرستنده به کمک آن معنا و مفهوم مورد نظر خود (پيام) را در قالبهاي کتاب، روزنامه، مجلّه، عکس، فيلم، نوار صوتي و تصويري، راديو، تلويزيون، ماهواره و...، به گيرنده منتقل ميکند» (اميرتيموري، 1377ش، ص10).
ترديدي نيست که رسانهها، از مؤثرترين وسائل ارتباط جمعي به حساب ميآيند و داراي ويژگيهاي خاص و منحصر به فردي است، همانگونه که «سادنيميد» ميگويد:
«ويژگيهاي ذيل وسايل ارتباط جمعي را به ابزار تأثیرگذار تبديل کردهاند: 1ـ تعداد گيرندگان وسايل ارتباط جمعي نسبتا زياد است. 2ـ ترکيب گيرندگان بسيار متنوّع است. 3ـ با ارسال پيام از طريق وسايل ارتباط جمعي، نوعي تکثّر پيام به وجود ميآيد. 4ـ توزيع پيام سريع است. 5ـ هزينه براي مصرفکننده کم است» ( محسنيان راد، 1380، ص62).
گرچه ممکن است امروزه رسانه، در قالبهاي متنوع و گستردهای به ايفاي نقش بپردازد و مانند گذشته فقط به تلويزيون، راديو، روزنامه، مجله و کتاب خلاصه نشود بلکه ماهواره، اینترنت، سينما، تئاتر، فيلمها و نوارهاي صوتي و تصويري، ديسکها و سيديها، پوستر، عکس، اسلايد، تابلوها، گوشيهاي موبايل و...، را نيز شامل شود، اما از آنجايي که روزنامه، راديو و تلويزيون بيش از هر رسانهی ديگري مورد استفادهی آحاد جامعه قرار ميگيرد و داراي کارکرد و اثرگذاريهاي ويژهی هستند، لذا در نوشتار حاضر، بيشتر همين سه نوع رسانه، مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
ج) نقش و کارکرد رسانهها در تحولات اجتماعی
نقش رسانهها، در تعاملات و تحولات اجتماعي، از آن جهت پر اهميت است که به برقراري ارتباطات، ميانجامد و ارتباط نيز نه تنها يکضرورت اجتناب ناپذير در زندگي گروهي انسانها، بلکه سنگ بنا و هستهی اصلي جامعه محسوب ميگردد؛ چه اينکه بدون ارتباط، هرگز فرهنگ شکل نميگيرد و بدون فرهنگ، جامعه لباس وجود بر تن نخواهد کرد. همانگونه که «ژوزف تي کلاپر» در تعريف ارتباط جمعي ميگويد:
«ارتباط جمعي عبارت است از رساندن اطلاعات، ايدهها و برداشتها، از طريق وسايل ارتباطي و دريافت اين اطلاعات به وسيلهی عدهای زيادي از انسانها در يک زمان» (محسنيان راد، 1384ش، ص62).
«مارشال مک لوهان» يکي از مشهورترين جامعهشناسان کانادايي، و از بزرگترين متخصصان مسئلهی ارتباطات جمعي چنان اهميتي را براي وسايل ارتباط جمعي قايل است که آن را حتي مهمتر از انديشهی ديني، يعني محتواي ارتباط ميداند(قائم مقامي، 1356ش، ص28-29) از اينرو کسي در ضرورت حضور رسانهها، در ميان اجتماع، به عنوان ابزاري براي ايجاد ارتباط، تقويت و انتقال فرهنگها و باورهاي ديني ترديدي ندارد. و اين ضرورت تا جايي است که برخي از دانشمندان، رسانه را در رديف عوامل شخصيتساز قرار دادهاند و بر اين باورند که رسانههاي جمعي ميتوانند هنجارهاي اجتماعي را تقويت يا تضعيف سازند. (بروس کوئن، 1372، ص112) يا همان گونه که «ژان کازينو» ميگويد «وسايل ارتباط جمعي ميتوانند به تسطيح فرهنگي و يکسان شدن الگوها و انديشهها کمک شاياني بکند». (ژان کازينو، ص155).
دانشمندان براي رسانهها، کارکردهاي گوناگوني ذکر کردهاند مانند: اطلاعرساني و آگاهي بخشي، آموزش و پرورش (عقايد، احساسات، انديشهها و حرفهها)، راهنمايي و راهبري، همگنسازي (نزديک کردن سليقهها، خواستهها و انتظارات اعضاي جامعه)، تقويت احساس تعلق اجتماعي.
به اعتقاد برخي از صاحب نظران حوزهی ارتباطات، هيچکس نميتواند به طور جدي در اين واقعيت ترديد کند که رسانههاي همگاني، به نحو چشمگيري، زندگي روزمرهی مردم را تغيير داده است. معيار و نشانهی سادهی اين واقعيت، ميزان زماني است که مردم هر روزه با رسانههاي همگاني سپري ميکنند.(گيبنز، 1381ش، ص63).
رسانههاي گروهي علاوه بر کارکرد تفريحي، مانند شنيدن و ديدن فيلمها، نمايشنامهها، مسابقات و سرگرميها، سرودها و ...،چند کارکرد مهم ديگر نيز دارد که تبيين آنها ميتواند به تحليل ابعاد موضوع مورد نظر در اين نوشتار کمک شاياني نمايد.
1. کارکرد فرهنگي: اگر فرهنگ را مجموعهي منسجم از آراء، عقايد، ارزشها، هنر، آداب و رسوم که توسط غالب افراد جامعه پذيرفته شده است و از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود بدانيم(روح الاميني، 1374ش، ص147؛ سروش، 1381ش، ص340) ارائهی مباحث نظري درباره هريک از موارد يادشده را نيز ميتوان کارکرد فرهنگي رسانهها به حساب آورد؛ امروزه بسياري از افراد بخش عمدهی معلومات خود را مرهون برنامههاي راديويي و تلويزيوني و يا بهرهگيري از رسانه هاي ديداري و نوشتاري هستند و اين امر جاي هيچ ترديدي نيست. در نتيجه کارکرد فرهنگي رسانهها است که ميتواند تغييرات ساختاري در برخي جوامع به وجود آورد. «ژان کازينو» مينويسد:
«...وسايل ارتبـاط جمعي ميتوانند تاثيراتي روي ساختهاي اجـتماعي داشته باشد، با تحميل ارزشهاي نويني، نظام قشر بندي اجتماعي را تغيير دهند و سلسله مراتب اجتماعي را واژگون سازند»(ژان کازينو، 1364ش، ص249).
2. کارکرد سياسي:درعصرحاضر، رسانهها با بهرهگيري از قدرت تأثير فوقالعادهی خود، بهراحتي ميتواند جريانات و گرايشهاي سياسي را براي مخاطبان خود راهبري يا تبيين کند.( ژان کازينو، ص65). اين کارکرد به گونهي است که عينيترين کارکرد رسانهها، در دنياي امروز در همين بخش ظاهر شده و به تعبير «تافلر» بشر امروز کاملاً از رسانهها منفعل است، به خصوص در بعد دموکراسي و امور سياسي.( آلوين تافلر، 1375ش، ص314).
چهکسي است که نداند ابر رسانهها کاملاً در اختيار گرايشهاي سياسي صهيونيسم بينالمللي و کمپانيهاي استعمارگر غرب بوده و اجرا کنندهی برنامههاي سياسي مورد علاقهی آنها هستند؟ با يک نگاه گذرا به تاريخ سياسي معاصر، به خوبي ميتوان ديد که بسياري از منازعات و کشمکشهاي سياسي با ياري و يا هدايت و پرچمداري رسانهها تبديل به جريانات قومي ـ سياسي شده و يا تعديل و حتي خاموش گرديدهاند. ( فخّار طوسي، 1381ش، ص5).
3. کارکرد اطلاعاتي: امروزه قسمت عمدهي از انتظارات مخاطبان رسانهها، دريافت اخبار و اطلاعات روزمرّه است. از اين نظر، رسانههاي جمعي را، داراي حضور بسيار جدّي و مؤکّد در متن زندگي خود ميدانند. افراد جامعه غالبا اطلاعات لازم را از طريق رسانههاي نوشتاري و تصويري و يا صوتي به دست ميآورند.
براين اساس، رسانهها با توجه به توانمنديهایي که دارند، يکي از عوامل بسيار مهم دگرگوني ارزشها و باورها، محسوب ميشوند، چه اينکه قادرند با برنامهريزيهاي دقيق و کنترل شده، انديشههاي مردم يک جامعه را شکل دهند و رفتار آنان را به صورت دلخواه سمت و سو دهند. و اين امر در دنياي امروز، که روابط انساني و عاطفي جاي خود را به روابط ابزاري و مجازي داده است، بسيار ملموس بوده و مردم بيش از پيش تحت تأثير رسانههاي جمعي قرار دارند و اين، موجب سنگين شدن مسئوليت رسانهها و صاحبان و گردانندگان آن ميشود. اما آنچه بايد بدان توجه شود، آن است که رسانه، ابزاري است در خدمت انسان، و ابزاري است که فقط انديشهی گردانندگانش را به ديگران انتقال ميدهد؛ براين اساس رسانهها ميتوانند هم حامل انديشههاي خوب، انسان ساز، تعالي بخش و کمال آفرين باشند و هم ميتوانند در بر دارنده افکار نادرست، انحطاط آفرين و انحرافي باشند، لذا از اين حيث مانند ديگر موضوعات اجتماعي نيازمند بايدها و نبايدها خواهند بود. «ويلبور شرام» اصحاب رسانهها را به مثابة «دروازهبانان جامعه» دانسته است و در اينباره ميگويد:
«دروازهبانان، که در سراسر شبکههاي خبري جاي ميگيرند، شامل خبرنگارانند که بايد تصميم بگيرند در جريان يک دادگاه يا يک حادثه خاص يا تظاهرات سياسي، کدام قسمت را متبلور سازند. کدام خبر را رها ساخته، کدامين خبر را در مجراي وسيله ارتباطي جاي دهند. همچنين دروازهبانان مؤلّفان را نيز شامل ميشوند؛ زيرا آنان بايد تصميم گيرند از کدام موضوع يا فرد سخن بگويند يا کدامين ديدگاه از زندگي را مطرح نسازند. توليدکنندگان فيلم نيز بايد تصميم بگيرند از کدام صحنه، فيلم بگيرند. کتابفروشان نيز بايد تصميم بگيرند کدام کتاب را براي فروش عرضه کنند، معلّمان بايد تصميم بگيرند کدام کتاب و يا مرجع را درسي تلقّي نمايند. تلخيصکنندگان وقايع نيز بايد تصميم بگيرند کدامين حادثه يا خبر را در خلاصه خود جاي دهند» (ساروخاني، 1372ش، ص 65).
مقصود آنست که صاحبان رسانه هر چه را خود خواستند نميتوانند عمل کنند، بلکه بايد مسيري را پيشگيرند که به سلامت و صلاح جامعه و افراد آن منتهي گردد.
د) وضعیت رسانهها در جوامع اسلامی
مأموريت رسانههاي جمعي در هر جامعه، تابع موقعيت ساختاري، اقتضائات فرهنگي، انتظارات جمعي، ظرفيتهاي هنجاري وضرورتهاي اجتماعي خواهد بود. بر اين اساس رسالت رسانه، در جوامع اسلامي، نشر فرهنگ ديني، پاسداري از ارزشهاي اسلامي، هدايت انسانها به سوي رشد و تعالي و مبارزه با آسيبها و انحرافات خواهد بود.
امام خمینی(ره) در اين خصوص میفرماید:
« اين دستگاهها [رسانهها] دستگاههاي تربيتي است، بايد تمام اقشار ملت با اين دستگاهها تربيت شوند، يک دانشگاه عمومياست... يعني دانشگاهي است که در تمام سطح کشور گسترده است... بايد اين دستگاهها دستگاهي باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بياورد، تمام را متفکر بار بياورد، آزادمنش بار بياورد...آن که از همة خدمتها بالاتر است، اين است که نيروي انساني ما را، رشد بدهد و اين به عهدة مطبوعات است، مجلههاست، راديو و تلويزيون است، تئاتر و سينماهاست اينها ميتوانند نيروي انساني ما را تقويت کنند و تربيت صحيح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد» ( خميني، 1378ش، ص354- 356).
اين حقيقت را ميتوان مدخلي قرار داد براي بيان اين واقعيت که متأسفانه رسانههاي کنوني، در جوامع اسلامي، بطور عموم کارنامهی مفيد و درخشاني ندارد، زيرا اربابان سياستهاي استعماري، با به خدمت گرفتن ايادي خودباخته و ارائهی فرهنگهاي ضد اسلامي، توانستهاند گردانندگان، مجريان، برنامهسازان، و در کل اصحاب رسانه را در کشورهاي مختلف اسلامي، از ويژگيهاي اخلاقي و معنوي و فرهنگي خويش دور ساخته و آنان را متوجه مسایل حيواني و ضد اخلاقي سازند، زيرا وقتي تمامي فکر انسان متوجه اين مسايل باشد، دیگر کسي به فکر کرامات انساني و الهي نخواهد افتاد. به همين دليل است که برخي از صاحب نظران علوم اجتماعي، معتقد است رسانههاي همگاني در دنياي امروز، از اهداف اوليهی خود دور شده و برنامههايشان هر روز بيش از پيش به زوال و انحطاط کشانيدن جوامع در ابعاد اخلاقي و فرهنگي و ترويج انواع نابکاريها و فحشا و برهنگيها و قتل و جنايت، منجر ميشود. (قائم مقامي، 1356ش، ص11) حتي کساني مانند «کارل پوپر» فيلسوف ليبرال قرن بيستم، که برنامههاي تلويزيون در ترويج انحرافات اخلاقي را قبول دارد، ميگويد:
«ما با استفاده از تلويزيون و وسايلي مانند آن به آموزش خشونت به فرزندان خود پرداختهايم و... با کمال تأسف، به اعمال سانسور در اين زمينه نياز داريم» ( قائم مقامي، 1356ش، ص13).
در رابطه با همين انحطاط رسانهها و دور افتادن آنها، از اهداف آموزشي و تربيتي صحيح و انساني است که امام راحل(ره) در وصيت نامهی سياسي الهي خود، برخي از برنامهها و نقشههاي انحرافي استعمارگران توسط رسانههاي گروهي را مورد اشاره قرار داده و میفرمايد:
«راديو، تلويزيون و مطبوعات و سينماها، از ابزارهاي مؤثر تباهي و تخدير ملتها، خصوصا نسل جوان بوده است.» (وصيت نامه امام خمينی(ره) بند م).
در واقع همين سياستها و برنامههاي حساب شده، جهت انحراف فرهنگي و تهي کردن جوامع از هويت و استقلال خود، باعث بروز بسياري از مسايل و نابههنجاريهاي اجتماعي، به خصوص در جوامع اسلامي گرديده است و با قاطعيت ميتوان گفت که بخش عمدهاي از گرفتاريها و مسايل اين جوامع، منبعث از نتايج سلطهی فرهنگي و ترويج بسياري از انحرافات، از طريق همين رسانههاي عمومي است.
بنابراين، تا آنجا که در توان نخبگان و تصميمگيران امور فرهنگياست، بايد در جهت پالايش رسانههاي عمومي، تلاش شود و تمام همت صرف اين شود که در عين اين که برنامهها، براي اقشار جامعه جذاب و گيرا باشد، پر محتوا، آموزنده و اصلاحگر هم باشد؛ به گونهاي که افراد جامعه را به سمت رشد فضايل اخلاقي و حفظ اصالتهاي انساني سوق داده و آنان را با حيلهها و نيرنگهاي استعمارگران که امروزه ديگر اهرم و سلطهی نظاميشان از درجهی اعتبار در جهت سلطه بر کشورها ساقط گرديده است آشنا سازد.
ه) رسالتهای رسانه در قبال بیداری اسلامی
اگر در بخش قبل، اشاراتي به کاستيهاي رسانهها گرديد، معنايش اين نبود که مطلق رسانهها، در جوامع اسلامي، ناکارآمد، غير مفيد و استعمار زده هستند بلکه خوشبختانه در برخي کشورهاي اسلامي، به خصوص پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي ايران، رسانههاي وجود دارد که به خوبي توانستهاند از عهدهی مسئوليتهاي خطير اجتماعي و سياسي خود، بيرون آيند و نقش اساسيشان را در بيداري افکار ملتهاي آزاده و مخاطبان خود ايجاد نمايند.
با در نظر داشتن اين مطلب ميتوان اميدوار بود که رسانههاي موجود در جهان اسلام، ميتوانند در قبال موج بيداري اسلامي، سنگرهاي محکم، پايگاههاي مقاومت و نهادهاي مفيد و تأثير گذار باشند. به عبارت روشنتر رسانهها ميتوانند خلاقانه تمامي جريانهاي موجود در جهان اسلام را، با روشنگري و بصيرت، به سمت حقايق و تحقق اهداف و آرمانهاي بلند اسلامي سوق دهند. اينک به برخي از مهمترين رسالتهاي که رسانهها، ميتوانند در قبال بيداري اسلامي، به دوش بکشند به ترتيب ذيل اشاره ميگردد.
1. دفاع از هويت بيداري اسلامي
اولين و شايد خطيرترين رسالت رسانهها، در جريان بيداري اسلامي، دفاع منطقي و روشنگرانه از هويت بيداري اسلامي است، رسانهها، بايد بيداري اسلامي را، با هويت واقعي آن، يعني تفکر ظلم ستيزي و عزت طلبانه اسلامی، براي جهانيان معرفي نمايد نه صرفا يک حرکت بدون مبنا و تفکر، زيرا اسلام است که پيروان خود را با نداي{كُنْتُمْ خَيرَأُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ} (سوره آل عمران، آيه110)؛ دعوت ميکند که بايد به چيزي جز برپايي و اقامهی قسط {لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ} (سوره حديد، آيه 25)؛ در سراسر گيتي نيانديشند.
دشمنان که از سیطرهی آموزههای اسلامی در عالم به شدت احساس وحشت دارند، در طول سدههای متمادی تلاش کردند تا آموزههای اسلامی را ارتجاعي و واپسگرايانه معرفي نمايند و با همين شيوه، جوامع اسلامي را به تدريج از مفاهيم و آموزههاي اصيل اسلامي، دور نگهداشتند و متأسفانه از اين طريق به برخی از اهداف شوم خود نيز نائل آمدند. مفاهيم ارزشمندي از قبيل عدالت، قسط، جهاد، حج ابراهيمي، شهادت، امر به معروف و نهي از منکر و...، به دليل خطر آفرين بودن آن براي قدرتمداران، به بوتة فراموشي سپرده شد و به جاي آن مباحثي از قبيل جبر و اختيار، قضا و قدر، حدوث و قديم بودن قرآن و مسائلي از اين قبيل، سالها موضوع مهم تفکر ديني و اسلامي گرديد تا اندازهای به مسائل بیروح پرداخته شد که بيشتر تحصيل کردهها و دانشجويان مسلمان، غافل از داشتهها و اندوختههاي غني فرهنگ اسلامي خويش، کليد توسعه و نجات جامعه را در اتخاذ علوم، ارزشها و فلسفهی غربي ديدند. اين روند پرخطر، ادامه داشت تا اينکه به فرمودهی شهيد مطهري، احياگران فکر ديني و اسلام شناسان متعهد، همچون علامه سيد جمال الدين، کواکبی، محمد عبده و اقبال لاهوري و... (مطهرى، ج24، ص54) به میدان آمده و مسلمانان متوجه این خطر مهم نمودند.
درعصر حاضر نيز احياگر دور انديش، حضرت امام خميني(ره) و شاگردان و همفکرانش، توانستند چهرهی واقعي اسلام را از ميان اوهام و غبارهاي چندين لايه، به جهانيان، بويژه مسلمانان معرفي نمايند و چنان روشي را در سرلوحه فعاليتهاي خود برگزيدند که امروزه در پرتو روشنگريهاي آنان، انقلابهاي گوناگوني بر ضد حاکميتهاي برخواسته از ظلم و جور، در منطقه به پا خواسته است و شعار اسلام خواهي و عزت طلبي، در پرتو آموزههاي اسلام را سر لوحهی قيام و انقلابهايشان قرار دادهاند.
لذا وظیفهی دستگاههای تبلیغاتی و صاحبان رسانهها است که استوار و منطقي، از اسلامي بودن بيداريهاي اخير دفاع نموده و در برابر دسيسههاي بيگانگان، نشان دهند که انديشه و تفکر اسلامی، ارتجاعي و به افول رفته نيست بلکه همواره حياتآفرين و عزت بخش است.
2. قدر شناسي از فرصت بيداري اسلامي
يکي از رسالتهاي مهم رسانهها، در قبال بيداري اسلامي، قدر شناسي از اين فرصت طلايي است، به اين معنا که تمامي نهادهاي اجتماعي بويژه اصحاب رسانه، نبايد اجازه بدهند اين فرصت طلايي، مثل ديگر فرصتهاي به دست آمده از دست برود. لازم است رسانهها به مخاطبان خود بفهماند که در طول قرون گذشته، بارها نعمت بزرگ بيداري اسلامي، به مسلمانان ارزاني گرديده است، اما باکمال تأسف به خاطر غفلت، جهل و ناآگاهي، خود باختگي، کمبود ايمان و ضعفهاي ديگر، مسلمانها آن فرصتها را از دست دادهاند و استفاده مطلوب از آنها انجام نگرفته است. امروز که خورشيد اسلام به نحوی برکل جهان بشريت میتابد و دنيا در انتظار استقرار کامل اين دين بيبديل ميباشد، بايد بيش از پيش قدردان اين نعمت بزرگ الهي باشيم و از اين بيداري اسلامي با کمال هوشياري و درايت پاسداري کنيم.
بيداري اسلامي در واقع به مثابه خويشتن يابي، غفلت ستيزي، تولي و تبري، پاسداري و حراست از کيان اسلامي، سازش ناپذيري در برابر دشمن، نفي سلطهی بيگانه و استبداد، استضعاف زدايي، ظلم زدايي، و...، ميباشد و خود يک نعمت بسيار ارزشمند و بي بديل براي امت اسلام است که اگر درست مورد بهرهگيري قرار گيرد ميتواند افقهاي جديد و بالندهي را فراروي امت اسلامی ترسيم نمايد. همانگونه که مقام معظم رهبري(حفظه الله) در يکي از پيامهاي خويش به حجاج بيتالله الحرام، نقش تجديد حيات اسلامي را مورد تأکيد قرارداده و دربارهی تأثيرگذاري فرامليتي پديدهی بيداري اسلامي فرمود:
«دنياي اسلام پس از رخوت و خواب آلودگي دراز مدت و خسارت بار خود که سر انجام به سيطرهی سياسي و فرهنگي بيـگانگان انجاميد و مـنابع مادي و بشرياش در خدمت رشد و اقتدار و سلطهی دشمنانش قرار گرفت، اکنون خود را باز يافته و به مرور، در برابر غارتگران و حراميان جبهه گرفته است. نسيم بيداري اسلامي در همه جاي جهان وزيده، و پا نهادن اسلام به عرصهی عمل، به مطالبهی جدي بدل شده است. پيدايش نظريهی «اسلام سياسي» جايگاهي والا در ذهن نخبگان يافته و در نگاه آنان افـقي روشن و امـيدبخش گشوده است.» (خامنهاي، 1382/11/8).
3. پرهيز از القاي يأس و نا اميدي
وظيفهی ديگر رسانهها تقويت روحيهی انقلابي و اميد آفريني در روحيهی مخاطبان است به اين معنا که رسانه، بايد در عرصههاي مهم حيات اجتماعي بهويژه در راستاي ستيز با ظلم و مقابله با نقشههاي طراحي شدهی دشمن، مخاطبين خود را اميدوار و با نشاط نگه دارد و همواره اين بينش و تفکر را به مخاطبان خود القاء نمايد که ايمان به هدف و استقامت در برابر اعمال فشار دشمن و پرهيز از يأس و نااميدي، روند اسلامگرايي را سرعت ميبخشد و متقابلا هر گونه نا اميدي و سستي در پيشبرد اهداف عاليهی اسلامي، باعث تقويت روحيهی دشمن و رکود فعاليتهاي اسلامي خواهد شد. ترديدي نيست که پيشرفتهاي که تاکنون حاصل شده است به برکت پايمردي و استقامت در انجام وظايف الهي بوده است، لذا استمرار حرکت اسلامي در جهان، نيز در سايهی صلابت و ايستادگي و خودداري از حالت يأس و نااميدي امکان پذير است همانگونه که قرآن در اين خصوص تأکيد ميورزد: {وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا} (سوره نساء، آيه104)؛ و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! (زيرا) اگر شما درد و رنج ميبينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج ميبينند؛ ولي شما اميدي از خدا داريد که آنها ندارند؛ و خداوند، دانا و حکيم است.
يا در آيهی ديگر میفرمايد: {ولَا تَهِنُوا و َلَا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ} (سوره آلعمران، آيه139)؛ و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد!
پيام صريح و روشن اين آيات آن است که در مقابله با دشمن، نه خود احساس عجز و سستي نماييد و نه اين روحيه را به ديگران القاء کنيد، زيرا يأس و نااميدي است که باعث تقويت روحيه دشمن و تضعيف اراده، در نيروهاي خودي ميگردد و انرژي رزمندگان را به تحليل برده و در نتيجه توان جهاد و مقاومت را ميگيرد و نيرو هاي فعال را به شکست و تسليم وادار ميسازد.
4. هوشياري در برابر تبليغات رسانههاي بيگانه
رسالت مهم ديگر رسانهها آن است که در برابر ترفندهاي تبليغاتي بيگانگان بويژه کمپانيهاي اسلام ستيز غرب و رژيم صهيونيستي، هوشيار باشند و ضمن شناخت اهداف و منويات شوم آنان، با شيوههاي معقول و منطقي، به دفاع از آموزههاي حيات بخش اسلام و خنثي سازي دسيسههاي دشمن برخيزند.
رسانهها بايد بدانند که کشورهاي استعمارگر، به منظور حفظ منافع خود در ديگر کشورها، از هر وسيلهي استفاده ميکنند. همانگونه که امروزه چهار خبرگزاري غربي، به عنوان بزرگترين بنگاههاي اطلاع رساني و سخن پراکني جهان، نظير «يونايتيد پرس»، «آسوشيتيدپرس»، «فرانس پرس» و «رويتر» نبض اطلاع رساني، دنيا را در دست دارد و روزانه نزديک به چهل ميليون کلمه خبر، در سراسر جهان، مخابره ميکنند به گونهي که 90% اخبار خارجي روزنامهها و ساير وسايل ارتباط جمعي، از اين چهار منبع خبري تهيه و پخش ميشود. (حميد مولانا، 1371ش، ص41).
بنابراين، خوراک بيشتر رسانهها، از اين غولهاي خبرگزاري تهيه ميگردد و افکار عمومي دنيا را نيز به راحتي ميتواند تحت تأثير قرار دهد و اين خود رسالت رسانههاي جهان اسلام را چند برابر ميسازد تا بتواند با برخورداري از ابزار و تکنولوژي زمان، اهداف پنهان دشمن را از خلال تبليغات و بستههاي اطلاعاتيشان کشف نموده و به مقابلهی منطقي با آن به پا خيزد.
5 . پرهيز از اختلاف و نفاق افکني
رسالت مهم ديگر رسانهها آن است که بيداري اسلامي را بر پايهی وحدت و همدلي ملتهاي مسلمان و وفاق امت اسلامي، دروني کردن باورهاي اعتقادي، معرفي ساز و کار جهت حل و فصل تعارضها و محور سازي اشتراکات عقيدتي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و...، ترويج و نهادينه نمايند، تا در پرتو آن، دستيابي به اهداف بلند اسلامي ممکن گردد.
بدون ترديد زيانهایي که از ناحيهی اختلافات فرقهاي و مذهبي دامنگير و متوجه امت اسلامي شده است به مراتب بيشتر و سنگينتر از زيانهایي است که مسلمانان در طول تاريخ از ناحيهی دشمنان خارجي متحمل شده است. اين واقعيتي است که اثبات آن نياز به دليل هم ندارد زيرا از روزي که آتش اختلاف در ميان مسلمانان شعلهور گرديد متأسفانه حرکت علمي، فکري، صنعتي، تجربي و...، در ميان مسلمانان نيز کند گرديد و سبب گرديد که رخوت و واپسگرايي مطلق در جوامع اسلامي حاکم گردد بگونهاي که خودباوري، اعتماد به نفس، عزت اسلامي، و...، به تاراج رفت. بنابراين رسانهها بايد در گزينش و انتقال اطلاعات به مردم، از مسائل تفرقه انگيز به شدت بپرهيزد. زيرا نفاق و اختلاف است که شکنندهترين موانع را بر سر راه بيداري اسلامي به وجود ميآورد و به تعبير قرآن، ابهت و شوکت جامعه اسلامي را ميشکند {وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ} (سوره أنفال، آيه 46)؛ و نزاع (و کشمکش) نکنيد، تا سست نشويد، و قدرت (و شوکت) شما از ميان نرود!
از سوي ديگر پيروان تمامي مذاهب و فرق اسلامي نيز لازم است ضمن تحمل يکديگر و احترام به آراي همديگر و اعتصام به حبل المتين وحدت و احياي اخوت اسلامي همگي در يک صف واحد قرار گيرند.
6. پرهيز از برخورد سليقهاي
مهم ديگري که رسانهها بايد مطمح نظر و توجه قرار دهند آن است که با مسائل سرنوشت ساز امت اسلام، برخورد سليقهاي نکنند، به اين معنا که هر رسانهاي، سعي نکند با وقايع اجتماعي آنگونه که مطلوب او است برخورد نمايد نه آنگونه که نياز مسلمانان و آحاد امت اسلام است؛ زيرا اگر رسانهها بخواهد اينگونه جريانها را توجيه و اطلاع رساني نمايند نتيجه آن ميشود که حقايق و واقعيتها قرباني گرديده و به جاي آن، تشتت و پراکندگي حاکم گردد، همان چيزي که متأسفانه در طول تاريخ، همواره امت بزرگ اسلام را رنج و آزار داده است و سبب گرديده است که جريان ها، فرقهها و گروههاي مختلفي مانند فرقههاي غلات، بهائيت، سلفي گري و...، از درون جامعه اسلامي شکل بگيرد و هرکدام نيز، تا به امروز اهداف متضادي را دنبال نمايند. حال اگر تمامي فرقههاي موجود در جهان اسلام، بخواهند در جريان بيداريهاي پيش آمده، به دنبال رسيدن به خواستههاي شخصي خود باشند نتيجهی جز ذلت و خواري و تن دادن به شکست و سر افکندگي، نخواهد داشت.
7 . بصيرت افزايي و روشنگري
رسالت ديگر رسانهها، آگاهي بخشي و روشنگري است. به اين معنا که رسانهها بايد اطلاعات لازم را براي دشمن شناسي و خطرات سياسي، اجتماعي و اقتصادي آن، براي جامعه در اختيار مخاطب قرار بدهد. قرآن کریم، در اهميت دشمن شناسي میفرمايد: {يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَينَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ} (سوره آلعمران، آيه118)؛ اي کساني که ايمان آوردهايد! محرم اسراري از غير خود، انتخاب نکنيد! آنها از هرگونه شر و فسادي در باره شما، کوتاهي نميکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانههاي) دشمني از دهان (و کلام) شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهايشان پنهان ميدارند، از آن مهمتر است. ما آيات (و راههاي پيشگيري از شر آنها) را براي شما بيان کرديم اگر انديشه کنيد!
مفهوم آيهی فوق آن است که مسلمانان بايد در شناخت دين، داراي بصيرت و آگاهي باشند. يعني نبايد دوست را دشمن و دشمن را دوست بـپندارند. بيبصيرتي در جوامع اسلامي چنان خطرناک است که اميرالمؤمنين(ع) در بارة آن، مىفرمايد: «وَلُبِسَ الْاسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلوباً» (نهجالبلاغه، خطبه107) مردم جامعه، اسلام را به تن مىكنند ولى آنچنان كه پوستين را وارونه به تن كنند.
شهيد مطهري در تحليل اين فراز از فرمايش اميرالمؤمنين(ع) چنين مينويسد: «پوستين در زمستان براى دفع سرماست. يك وقت پوستين را مىاندازند دور، لخت و عور در مقابل سرما ظاهر مىشوند. و يك وقت پوستين را مىپوشند اما نه آنطور كه بايد بپوشند، بلكه قسمت پشمدار را بيرون مىگذارند و قسمت پوست را مىپوشند. در اين صورت نه تنها گرما ندارد و بدن را گرم نمىكند، بلكه به يك صورت مضحك و وحشتناك و مسخرهى هم در مىآيد. امام علی(ع) مىفرمايد: اسلام را مردم چنين خواهند كرد، هم دارند و هم ندارند. دارند ولى چون آن را وارونه كردهاند، آنچه بايد رو باشد زير است و آنچه بايد در زير قرار بگيرد در رو قرار گرفته است. نتيجه اين است كه اسلام هست اما اسلام بىخاصيت و بىاثر، اسلامى كه ديگر نمىتواند حرارت بدهد، نمىتواند حركت و جنبش بدهد، نمىتواند نيرو بدهد، نمىتواند بصيرت بدهد.» (مطهرى، ج25، ص، 424).
8. دقت در جمع آوري و پردازش اطلاعات
بخشي از رسالت مهم اصحاب رسانه، مربوط ميشود به نحوهی گردآوري، گزينش و تحليل اطلاعات، به اين معنا که گردش اطلاعات در رسانه و انتقال آن به مخاطب پايه و اساس فعاليت هاي رسانهي محسوب ميشود و بايد در گزينش و پردازش آن احتياط و دقت لازم اعمال گردد تا موجب جهتگيري و برداشتهاي انحرافي در مخاطب نگردد. همانگونه که رسول اکرم(ص) وظيفهی ابلاغ و پيام رساني خود را بر پايهی آگاهي و بصيرت قرار داده بود: {قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}؛ (سوره يوسف، آيه 108) بگو: اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت کامل، همه مردم را به سوي خدا دعوت ميکنيم!
پيام صريح اين آيه آن است که عدم آشنايي کامل با موضوعات مورد ابلاغ و خبر رساني، موجب ارائهی پاسخها و تحليلهاي غير يقيني و گمراه سازي مخاطب و سلب اعتماد او ميشود. کسب آگاهي لازم و داشتن نيروهاي متخصص و کارشناس در رسانه موجب ميشود که رسانه، آلت دست ديگران قرار نگيرد و سياستمداران و سود جويان داخلي و خارجي و منحرفان فکري، اعتقادي، اقتصادي و سياسي، نتوانند از آن به عنوان ابزار و وسيله استفاده کنند. همان چيزي که متأسفانه در طول تاريخ رسانههاي اسلامي، بارها مورد سوء استفادههاي بنيان برانداز دشمنان قرار گرفته است.
9 . بکارگيري ابزارهاي مشروع
رسالت ديگر رسانههاي اسلامي آن است که در دستيابي به اهداف، از ابزارهاي سالم، مطمئن و مشروع بهرهگيرد و از وسائل و ابزار نامشروع استفاده نکند به تعبير ديگر نبايد نقش ابزار را در وصول به هدف ناديده بگيرد، زيرا سلامت و درستي ابزار، علاوه براينکه مخاطب را در دريافت دادههاي اطلاعاتي توجيه و کمک ميکند تا از صحت دادهها و صداقت گوينده مطمئن شود، نيل به اهداف را نيز سرعت ميبخشد و در اقناع بخشي به مخاطب فوق العاده مؤثر است. بنابراين استفاده از ابزار نامشروع به جاي اينکه موقعيتها را تحکيم بخشد، لطماتي را وارد خواهد ساخت که جبران آن شايد نا ممکن گردد.
ابزارهاي نامشروع در حوزهی رسانه چنان گسترده است که نميتوان به بحث پيرامون آن پرداخت، زيرا؛ از دروغ و تهمت مطبوعاتي تا افشاي اسرار، خيانت، شايعه پراکني، سرقت اطلاعات، تحريف اطلاعات و... را شامل ميشود.
بنابراين، رسانهها نبايد سعي کنند به هر قيمتي به هدف برسند، بلکه هدف را بايد در قالب و ابزار مفيد براي مخاطب ارائه نمايند. همانگونه که آيات متعددي از قرآن کریم نيز بر اين اصل تأکيد ميورزد که هدف وسيله را توجيه نميکند آنجا که میفرمايد: {وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا} (سوره کهف، آيه51) و من هيچگاه گمراهکنندگان را دستيار خود قرار نميدهم!
يا در آيهی ديگر میفرمايد: {و َلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ} (سوره هود، آيه113) و بر ظالمان تکيه ننماييد، که موجب ميشود آتش شما را فرا گيرد؛ و در آن حال، هيچ ولي و سرپرستي جز خدا نخواهيد داشت؛ و ياري نميشويد!
از نگاه قرآن، مطالب رسانه بايد پاک و دلپسند باشد: {و َهُدُوا إِلَى الطَّيبِ مِنَ الْقَوْلِ و َهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ} (سوره حج، آيه24) و بسوي سخنان پاکيزه هدايت ميشوند، و به راه خداوند شايسته ستايش، راهنمايي ميگردند.
پس اين يک واقعيت است که انديشههاي ناصواب همواره از طريق ابزار نامشروع انتشار يافته است {وَ الَّذِي خَبُثَ لَا يخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا} (سوره اعراف، آيه58) اما رسانههاي اسلامي که هدفش تحقق اهداف بلند اسلامي است هرگز نميتواند از ابزار نامشروع سود ببرد؛ زيرا قرآن اين روش را براي وصول به هدف نميپسندد، افزون بر اينکه وجدان و نيروي ايماني انسانها نيز آن را بر نميتابد.
جمع بندي
در یک نگاه کلی ميتوان نتايج بحث را اینگونه بیان داشت:
1 . حرکت بيداري اسلامي، ضمن در نظر داشت پيشينهی عزتمندانه و سراسر شکوه امت اسلام، اهدافي را ميپويد که در پرتو آن، مجد و عظمت و شکوه، بار ديگر در کالبد امت اسلام دميده خواهد شد و سرنوشت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و...، امت اسلام، به دست مسلمانان متعهد و باورمند خواهد افتاد.
2. رسانهها در تمامي تحولات اجتماعي به ويژه بيداريهاي اخير امت اسلام، ميتواند کارکردهاي مهمي در جهت اطلاع رساني، آگاهي بخشي، و توجيه اهداف و آرمانهاي نهضتها داشته باشد.
3. در ميان کارکردهاي مختلف رسانهها، کارکرد فرهنگي، سياسي و اطلاعاتي، از آن جهت مهم مينمايد که در سرنوشت سياسي و اجتماعي مردم فوق العاده اثرگذار و تعيين کننده هست.
4. در زندگي اجتماعي امروز، رسانهها و وسائل ارتباط جمعي بيشترين نقش و اثرگزاريها را در تحولات سرنوشت ساز مردم ايفا ميکند، از اينرو در بيداريهاي امت اسلامی نيز نبايد از اثرگزاري آنها در جريانات و تحولات اجتماعي غافل ماند و نقش آنها را ناديده گرفت.
5. به تبع اهميت و نقش رسانهها در تحولات اجتماعي، رسالتهاي مهمي نيز متوجه آنها ميگردد که عملياتي شدن آنها ميتواند در به ثمر رسيدن بيداريهاي اخير، و نيل به اهداف نهضتها مؤثر افتد و آگاهيهاي لازم نيز بدينوسيله به مخاطبان منتقل گردد.
6. رسالتهاي که در نوشتار حاضر، براي رسانهها درجريان بيداريهاي امت اسلامی مطرح گرديده است عبارتند از: دفاع از هويت بيداري اسلامي، قدر شناسي از فرصت طلايي بيداريهاي به وجود آمده در جهان اسلام، پرهيز از القاي يأس و نااميدي در روحيهی اسلام طلبان مبارز و آحاد امت اسلامي، پرهيز از برخورد سليقهي، پرهيز از اختلاف و نفاق افکني، بصيرت افزايي و روشنگري، دقت در گزينش و تحليل اطلاعات و در نهايت بکار گيري ابزارهاي مطمئن و مشروع در اجراي برنامهها.
منابع
1. قرآن کريم.
2. نهج البلاغه، فيض الاسلام.
3. احمد امين، زعماء الاصلاح في عصرالحديث، بيروت: دار الکتاب العربي، بيتا.
4. امام خميني، صحيفه نور، تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، 1361ش.
5. اميرتيموري، محمدحسن، رسانههاي آموزشي، شيراز، ساسان، 1377ش.
6. بروس کوئن، مباني جامعهشناسي، ترجمه و اقتباس فاضل توسّلي، تهران: سمت، 1372ش.
7. پيام مقام معظم رهبري، به حجاج بيت الله الحرام، سال 1382ش.
8. روح الاميني، محمود، مباني انسان شناسي، تهران: انتشارات عطار، 1374ش.
9. ژان کازينو، جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي، ترجمه باقر ساروخاني و منوچهر محسني، تهران: انتشارات اطلاعات، بيتا.
10. ژان کازينو، قدرت تلويزيون، ترجمه علي اسدي، تهران، اميرکبير، بيتا.
11. ساروخاني، باقر، جامعهشناسي ارتباطات، تهران، اطلاعات، 1372ش.
12. سروش، عبدالکريم، فربهتر از ايدئولوژي، مؤسسه فرهنگي صراط، چاپ هفتم، 1381ش.
13. فخّار طوسي، جواد، امام خميني و رسانههاي گروهي، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1381ش.
14. قائم مقامي، فرهت، آموزش يا استعمار فرهنگي، بيجا، نشرجاويدان، 1356ش.
15. گيبنز، جان آر بوريمر، سياست پست مدرنيته، ترجمه منصور انصاري، تهران: گام نو، 1381ش.
16. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، 1378ش.
17. معاونت پژوهشي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تعليم و تربيت از ديدگاه امام خميني، 1378ش.
18. ملازاده، محمود، جهانشمولي اسلام و جهاني سازي (3) [مجموعه مقالات] ، بيجا، انتشارات مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1382ش.
19. محسنيان راد، مهدي ، ارتباطشناسي، تهران، سروش، 1380ش.
20. مولانا، حميد، زبان بين المللي اطلاعات گزارش و تحليل جهاني، ترجمه يونس شکرخواه، تهران: مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1371ش.
21. وصيت نامهی الهي سياسي امام خميني.