مقاله ای از دکتر محقّق

در طی سالهای 1340 تا 1342 که نگارنده از طرف دانشگاه تهران به انگلستان جهت تدریس در دانشگاه مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه (soas) لندن اعزام شد،با برخی از استادانی که در آنجا حقوق اسلامی تدریس می کردند و حتی برای تدوین قانون مدنی برخی از کشورهای اسلامی از آنان استفاده می شد، هیچ گونه اطلاعی از فقه و اصول فقه شیعه و ساختار نظری و عقلی آن نداشتند،از این روی او تصمیم گرفت از نخستین فرصتی که پیش آید مبانی این علوم را برای نخستین بار به جهان علمی غرب معرفی نماید.خوشبختانه این امر زمانی متحقق شد که این جانب در سال 1344 برای تدریس به مؤسسهء مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل واقع در شهر مونترال از بلاد کانادا دعوت شد که او در این فرصت موفق گردید اهمیت و اصالت علوم نظری وعقلی شیعه را برای استادان و دانشجویان آن دیار روشن سازد و در نتیجه اولیای آن دانشگاه را متقاعد کند که برای تکمیل برنامه مطالعات اسلامی خود باید دروس فلسفه و کلام و اصول فقه شیعه را در برنامه های تحصیلات عالی آن دانشگاه یعنی دوره فوق لیسانس و دکتری بگنجاند و این برای نخستین بار بود که این علوم از محدوده ی حوزه های علمی تشیع وارد یکی از دانشگاه های غرب می گردید.
درطی سه سال تدریس در آن دانشگاه، در فلسفه کتاب شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری،ودر کلام شرح باب حادی عشر وانوار الملکوت فی شرح الیاقوت علامه حلی، ودر اصول فقه معالم الدین معروف به معالم الأصول حسن بن زین ألدین شهید ثانی بوسیله این بنده معرفی وتدریس گردید. دانشجویانی که آشنایی با فلسفه غرب وکلام مسیحی داشتند علاقه مند به درس فلسفه وکلام اسلامی شدند واز طریق همان دو درس به مطالعه بیشتر درباره فیلسوفانی همچون میرداماد و ملاصدرا و متکلمانی همچون خواجه نصیر الدین طوسی وعلامه حلی روی آوردند. دانشجویانی که به درس اصول فقه متمایل گشتند دو گروه مختلف بودند که هریک هدف خاصّی را در این درس دنبال می کردند، گروه اول بیشتر دانشجویان مسلمانی بودند که در مراکز علوم اسلامی همچون دانشگاه اسلامی علیگر و مدارس دیوبند و ندوة العلماء وزیتونه والأزهر درس فقه و شریعت واصول فقه اهل تسنن را خوانده بودند وبا کتابهایی در این فن همچون رساله شافعی1 آشنا بودند، به این درس روی آوردند تا بتوانند در مسائل تاریخی این علم مطالعه وتتبّع کنند واو ناچار بود که سخن از تحول این علم در هر دو مکتب شیعه وسنی به میان آورد ودر شیعه نه تنها کتب متقدّمان همچون ذریعه ی سید2 و عُدّه ی شیخ3را مورد بررسی قرار دهد، بلکه کتب متأخران همچون قوانین میرزا4 و فرائد شیخ5وکفایه آخوند6را معرفی و مطالب تازه ای را که آنان در کتابهای خود اورده اند و با آن این علم را پربارتر ساخته اند باز گویی نماید.
دانشجویان آن دیار که در محیط احترام به علم و معلم قرار می گیرند به کوشش های استاد پاسخ مثبت میدهند وتا آنجا که نیرو و استعداد دارند در تحقیق و بررسی می کوشند از این جهت آنان که در درس من شرکت داشتند هر کدام عهده دار تحریر موضوعی خاص شدند و مقاله ای جداگانه در شرح احوال اصولیین شیعه و عقاید خاص آنان و یا تحوّل یک فکر و موضوع در جریان زمانی تحوّل علم اصول نگاشتند و گذشته از رساله های میان سالی، برخی از داشجویان رساله های فوق لیسانس ودکترای خود را در اصول فقه شیعه تحریر وتدوین کردند1 و گاه اتفاق می افتاد که دانشجوئی یک نکته خاصی را در جایی می یافت سپس با تفحّص و تصفّح در منابع مختلف آن را بصورت رساله ای مفرد و یا و جیزه ای در می آورد و در کلاس به استاد و دانشجویان ارائه می داد مثلاً دانشجویی بدنبال این مطلب که ابن خلدون گفته : «همه دانشمندان اصول فقه ایرانی بوده اند»2، جستجوی فراوانی در کیفت آب و هوا و گذشته اجتماعی و علمی بلاد عرب و عجم کرد تا باین نکته برسد که چرا علوم نظری از جمله اصول فقه در ایران گسترش پیدا کرده و در کشور های عربی مجال تحوّل و کمال نیافته، و دانشجوی دیگری به دنبال این مطلب که مقدسی گفته: «قیاس اقتضا می کند سرخس خزانه ی نیشابور باشد ولی ما قیاس را ترک و به استحسان رجوع کردیم و آن را از مضافات مرو شمردیم»3به تفحّص در آثار جغرافی دانان دیگر همچون الاعلاق النّفیسه ی ابن رسته و صورةالارضِ ابن حوقل و المسالک و الممالک اصطخری و ابن خردادیه پرداخت تا ببیند تا چه اندازه اثراصول فقه در تقسیمات منطقه ای آنان آشکار است، و دانشجوی دیگری بدنبال گفته شارح تلخیص المفتاح که گفته: «علم اصول فقه وعلم معانی کاملاً متداخلند»4 به مطالعه جمیع ابواب اصول فقه و علم معانی پرداخت و مسائل مشترک را از این دو علم استخراج کرد. و همچنین دانشجویان دیگر درباره مطاب دیگر،چنین رساله هائی نوشتند که ذکر همه آنها مناسب مقامی دیگر است. آنچه که موجب خجلت و شرمندگی این جانب بعنوان یک معلّم ایرانی و شیعه می گردید این بود که کتابهائی که بر آنان عرضه می کردم علی رغم دارا بودن مطالب تحسین آمیز و اعجاب انگیز چاپ آن ها در غایت ابتذال و سخافت بود. این کتابها که همه افست شده از چاپهای دوران قاجار است نه تصحیح انتقادی در آنها صورت گرفته و نه محقّقی به تحلیل و معرّفی مطالب آن ها پرداخته و نه کسی مقدمه و شرح حال مولّف را نگاشته و نه دیگری فهارس آن ها را استخراج کرده است و حتّی بیشتر آن کتابها از فهرست مطالب کتاب که ابتدائی ترین عنصر یک کتاب است عاری بود. و این در حالی بود که از کشور های عربی کتابهایی مانند: الحیوان جاحظ و مغنی اللبیب ابن هشام و وفیات الاعیان ابن خلکان و ده ها کتاب دیگر با بهترین اسلوب تصحیح و بدست اهل علم می رسید و دانشمندانی هچون عبدالسّلام هارون و محمّد محی الدین عبدالحمید کتاب های ادبی، و فیلسوفانی هچون دکتر ابراهیم مدکور و دکتر فؤاد الاهوانی آثار فلسفی ابن سینا و غزالی و دیگر فیلسوفان و متکلّمان اسلام را بدنیای علم عرضه می کردند. از این جهت بود که نگارنده در صدد برآمد که تا آنجا که برای او ممکن است آثار علوم عقلی دانشمندان شیعه ی ایرانی را که مورد غفلت قرار گرفته بصورت عالمانه و ظاهری آراسته مورد تصحیح و تحقیق قرار دهد و با معرّفی کامل آن را به دنیای علم تقدیم کند.خوشبختانه تعدادی از استادان که با او هم رای و هم اندیشه بودند او را در این امر یاری می گردد و کتابهایی همچون شرح منظومه سبزواری و تعلیقیه آشتیانی بر شرح منظومه و قبسات میرداماد و تلخیص المحصل خواجه نصیرالدین طوسی و دهها کتاب و رساله ی دیگر که فهرست تفصیلی آنها در آغاز کتاب های مؤسسه ی مطالعات اسلامی ِ دانشگاه تهران و دانشگاه مک گیل آمده، محصول همین اندیشه بوده است
1ـ آقای دکتر آفتاب الدین احمد استاد دانشگاه داکا، بنگلادش رساله فوق لیسانس خود را درباره ی تحول اصول فقه شیعه از آغاز تا زمان شیخ طوسی و رساله دکتری خود را درباره ی سید مرتضی و ابطال عمل به اخبار آحاد برگزید.
2ـ مقدمه ابن خلدون، ص481 «و کان علماء اصول الفقه کلهم عجماً»
3ـ احسن التقاسیم فی معرفةالاقالیم، ص 313 «و قیاسنا یودی ان تکون سرخس خزانةً لنیسابور غیرأنّا ترکنا القیاس و استحسنّاان نجعلها مضافةً الی مرو»
4ـ عروس الافراح در شروح التخلیص،ج1 ص 53«انّ علمَی اصول الفقه و المعانی فی غایة التداخل»
پس از مراجعت من از کانادا در سال 1374 شعبه تهران موسّسه مطالعات اسلامی با مدیریت او افتتاح گردید و آرزوی دیرین او که چاپ ونشر آثار دانشمندان بزرگ شیعه به ویژه آنان که ایرانی بودند تحقق یافت.سلسله دانش ایرانی از انتشارات شعبه تهران که در سال1348 با شرح منظومه سبزواری (بخش امور عامه و جوهر و عرض) آغاز شده بود در سال 1362 با نشر معالم الدّین و ملاذالمجتهدین شیخ حسن بن زین الدّین شهید ثانی به مجلّد سی ام رسید و پس از آن نیز در سال 1364 تجدید چاپ شد.
در سالهای اقامت در مونترال فقط بخش آغازین کتاب یعنی مباحث الفاظ و اوامر و نواهی را تدریس کردم و ناچار بودم برای واژه های عربی وکلمات انگلیسی را بجویم. در سالهای پس از انقلاب که سالی سه ماه برای تدریس به دانشگاه مک گیل می رفتم توفیق یافتم که با استفاده از یادداشتهای پیشین با یاری دو استاد دیگر پرفسور پول واکر و پرفسور وائل حلّاق همان بخش آغازین و باب اوامر ونواهی را به زبان انگلیسی ترجمه کنم که با قطع رابطه علمی تعطیل مطالعات شیعی در موسّسه مطالعات اسلامی در مونتزال و عدم امکانات مالی شعبه تهران چاپ آن میّسر نگردید.
اکنون که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به دنبال همایش بین المللی قرطبه و اصفهان: دو مکتب فلسفه اسلامی در شرق و غرب بیست و نه کتاب را برای نخستین بار چاپ ومنتشر می کند مناسب دانست این بخش از کتاب معالم الدّین معروف به معالم الاصول را شماره سی ام این مجموعه قرار دهد به امید آنکه تعطیل و وقفهای که در نشر این مجموعه در هشت ماه اخیر به وجود آمده بر طرف گردد و شمار مجموعه به پنجاه رسد.اصطلاحات این بخش از کتاب معالم همراه با برابر انگلیسی آن در پایان متن عربی آورده شده و این برای نخستین بار است ک فرهنگ عربی ـ انگلیسی اصطلاحات اصول فقه همراه با کتابی حوزوی منتشر می گردد.
شرح حال مولّف کتاب از آنچه استاد فقید بزرگوارم مرحوم میرزا محمّد علی مدرّس تبریزی اعلی الله مقامه در ریحانة الادب آورده اند اقتباس گردیده و برای آنکه دانشجویان از چگونگی ورود و خروج دانشمندان خارجی به مباحث اصولی آگاه گردند مقاله پرفسور روبرت برونشویک که بوسیله مرحوم دکترابوالقاسم پور حسینی سالها پیش به خواهش نگارنده ترجمه شده بود در آغاز کتاب آورده شده.
امید است که این کتاب، طلّاب حوزه و دانشجویان دانشگاه را سودمند و مفید افتد. بعون الله تعالی و توفیقه