اندیشه تفكيك یا روشی در فهم دین؟
چکیده
مقاله حاضر درصدد بررسی اندیشه مکتب تفکیک به مثابه یک روش در حوزه دین شناسی است. این وجیزه به تبیین ساختار و هویت مکتب تفکیک با توجه به نسبتش با فلسفه و عرفان که بسان یک روش در دین فهمی مطرحاند، میپردازد و در انتهاء برخی چالشهای پیش روی روش تفکیک را بیان میکند.
کلیدواژه: مکتب تفکیک، روش شناسی شناخت، فهم تفکیکی، فلسفه، عرفان
مقدمه
يكي از جريان هاي فكري معاصر که توجه قشر حوزوي و دانشگاهي را به خود معطوف كرده جر يان مكتب تفكيك است. مکتب تفکیک فارغ از عنوانش ادّعاي قابل توجهاي براي رهپويان حقيقت مطرح ميكند. اين جريان به صراحت ميگويد مسير معرفتي پيش گرفته در علوم بشري مانند فلسفه و عرفان، در بسياري از موارد با تصريحات و ظواهر دين تغاير دارد! طبيعي است كه هر دين پژوه و هر كسي كه دغدغه دينشناسي دارد، هنگام مواجهه با آن نميتواند به سادگی از كنارش بگذرد و حداقل آن است كه اين موضوع را قابل تأمّل خواهد دانست، زیراکه اساس اين ادعاء مربوط به روششناسي فهم ديني است. ميتوان مطلب را اين طور عنوان كرد كه آيا اساسا چيزي به نام «روش شناسي شناخت» در اديان خصوصا در اسلام مطرح است؟ و اگر اين چنين است چه نهادي و چه مرجعي صلاحيت دارد كه استانداردهای اين روش را مشخص نمايد؟ و ديگر آنكه چنانچه اين روش شناسي آنطوركه بايد منقّح نگردد و در فرايند اكتساب معارف به عنوان مبنا دانسته نشود، آيا معارف تحصیل شده قابل قبول خواهد بود؟ آيا ميتوان معارف برآمده از بی روشی یا چندروشی را سخن دين دانست يا خير؟ حجیت معرفتشناختی چنین معرفتی در چه سطحی از اعتبار قرار دارد؟ اين سؤالات ميتواند از كليديترين مباحثي باشد كه در بدو دين پژوهي مطرح ميشود. ظاهر ادعاء مكتب تفكيك هم نشان ميدهد دغدغه اصلي پيش قراولان و مؤسسان اين طريق، روش شناسي فهم معارف است كه در قالب جداسازي و تفکیک سه راه و روش معرفت و سه مكتب شناختي؛ يعني راه قرآن، راه فلسفه و راه عرفان مطرح ميشود(حکیمی1382 :46). به گونه ای که هويت خود را در ضديت با دو روش فلسفه و عرفان جستجو ميكند(اصفهانی1387 :107) و در روش تعقل وحياني تعيّن مييابد (سیدان، مكتب تفكيك يا عقلانيت وحياني). نگارنده اگر چه به اختلاف آراء میان تفكيك انديشان از جهت ايجابي معتقد است، لكن شدت و ضعف آراء ايشان در مخاصمه با فلسفه و عرفان را به حدی نمي داند كه بخواهد بر اساس آن بين تفكيك انديشان گذشته و حال تفاوت بنيادين قائل شود. لذا در اين مقاله سعي شده از همين منظر به تبيين ساختاری این جریان پرداخته شود و روش فهم تفکیکی در حوزه دین شناسی و شناخت معارف با توجه به تصریحات خود تفکیک اندیشان در مقابل و در تضاد با روش مذکور تحلیل شود.