راه روشن
طبقه جوان بايد مشغول باشند به تحصيل، و اين حوزههاى فقاهتى هر چه بايد، هر چه بيشتر بايد بشود و مراجع به اينها عنايت زيادتر بكنند و مدرسين عنايات زيادتر راجع به اينها داشته باشند. و حوزه فقهى به همان معنايى كه تا كنون بوده است، حفظ كنيد كه اگر اين حفظ نشود، فردا مردم ديگر شما را قبول نمىكنند. مردم معمم نمىخواهند، مردم عالِم مىخواهند. اين منتها علامت علم است. اگر يك وقت- خداى نخواسته- حوزههاى علميه ما سست شدند در تحصيل، سست شدند در اينكه فقاهت را تقويت بكنند، بدانند كه اين يك خيانت بزرگى به اسلام است. و اگر اين فكر تقويت بشود كه ما ديگر لازم نيست خيلى چه بكنيم و فقاهت تحصيل بكنيم، اين يك فكر شيطانى است؛ موافق آمال امثال امريكا در دراز مدت. اگر شما حوزههاى فقاهتى را؛ ... اگر تقويت نكنيد اينها را به همان فقه كه تا كنون بوده است؛ به همان فقه سنتى، اگر فقها تحويل جامعه ندهيد، علما تحويل جامعه ندهيد، مطمئن باشيد كه نمىگذرد يك نيم قرن، الّا اينكه از اسلام هيچ اسمى ديگر نبايد باشد. اگر فقهاى اسلام، از صدر اسلام تا حالا نبودند، الآن ما از اسلام هيچ نمىدانستيم... و ما بايد همين جهت را حفظ بكنيم. و يك تكليف الهى- شرعى است به اينكه حوزهها بايد تقويت بشود. و البته در بين حوزهها، اشخاصى هستند كه آنها دخالت در امور اجتماعى و سياسى مىكنند و بايد هم بكنند. اما غفلت از اينكه ما ديگر به فقاهت كار نداشته باشيم، اين غفلت اسباب اين مىشود كه اسلام را- خداى نخواسته- منسى كنيد بعد از چند وقت. بايد حوزهها به قوّت خودش [باقى بماند]، بلكه هر روز قوّتش زيادتر [شود]. حالا مزاحم ها ديگر رفتهاند.
شما بايد خودتان حفظ كنيد اسلام را به حفظ فقاهت- اسلام همهاش توى اين كتابهاست- با حفظ فقاهت، با حفظ اين كتب، با نوشتن، با بحث كردن، با حوزههاى علمى تشكيل دادن از همه علوم اسلامى، آن كتبى كه منسى شده بود، آن كتب را باز به صحنه آوردن و بحث كردن و حفظ كردن اين دژ محكمى كه تا كنون اسلام را نگه داشته است.
صحيفه امام، ج15، ص: 220
بىدرس و بىتحقيق و بىمباحثه، طلبه معناى خودش را از دست مىدهد. در آن دوران مبارزات، عدهاى از طلبهها غرق در عالم مبارزه بودند؛ آن هم مبارزات آن زمانها كه طور ديگرى بود و آميختگي ها و پيچيدگي هايى داشت. يك جريان، جريان روشنفكرى و يك جريان، جريان مبارزه بود و اينها در مواردى باهم التقا مىكردند و البته در آن موارد، التقايشان هم خوب بود و طلبههاى مبارز، گاهى يك حالت روشنفكرى پيدا مىكردند. من كه در مشهد بودم، با طلبهها انس داشتم. طلبهها و جوانان قم هم مكرر پيش من مىآمدند و مىرفتند و مسئله مطرح مىكردند و من مىديدم كه اينها نسبت به درس بىرغبتند. مكرر به اين طلبهها مىگفتم كه برادران! اين درس رسايل و مكاسب را بايد بخوانيد، اين كفايه را بايد ياد بگيريد. اينكه خيال كنيد ما ديگر مبارزيم، پس ديگر اين حرفها چيست، معناى حرفى به چه درد مىخورد، اين اجتماع امر و نهى و مقدمه واجب را ولش كن، اشتباه فكر كردهايد. نخير، اينطورى نمىشود. بايد اينها را ياد بگيريد. اين، فن ماست. مكرر مىگفتم و الآن هم همين را مىگويم كه بىمايه، فطير است.
طلبهاى كه در درس و علم، غور و خوض نداشته باشد، طلبه نيست و موضوع، منتفى است. بحث، سر طلبه است. طلبه، يعنى آنكه بايد درس بخواند. ... درسهاى رسمى حوزه را بايد حتماً خواند و ياد گرفت.
اين، اجتهاد است. اجتهاد، يك متد و يك شكل و يك طريقه است؛ رفتارى در فهميدن و كيفيتى در مشى به سمت حقيقت است. آن كيفيت را بايد بلد بود. اگر كسى راه را بلد نباشد، معلوم است كه به حقيقت نمىرسد. كسى راهآموخته و بلدشده نمىشود، مگر با خواندن همين درسها. اينها را بايد خواند، تا آن راه را ياد گرفت. آن متد را بايد فراگرفت. بدون آن متد، نمىشود كارى كرد. بنابراين، با درس خواندن بايد در صحنه رزم سياسى و اجتماعى و نظامى شركت كرد و در صحنه تبليغ و آگاهىبخشى به مردم وارد شد.
سخنرانى در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلاى حوزهى علميهى قم 04/ 11/ 1369