نحوه نگارش چکیده

در این سلسله نوشتارها، برآنیم که نگاهی از نزدیک و کاربردی به پژوهش داشته باشیم. بسیار مطلوب است که امروزه شاهد رشد پژوهش در حوزه‏‌‌های علمیه هستیم. از یک سوی، شور و شوق قابل توجهی را در میان طلاب نسبت به تحقیق شاهدیم و از سوی دیگر، اختصاص جایگاهی رسمی به پژوهش (ازطریق تشکیل معاونت‏‌‌های پژوهش در مراکز اصلی و فرعی مدیریت حوزه و حتی بسیاری از مدارس علمیه). بودجه‏‌‌های قابل توجهی به توسعه امر پژوهش و نهادینه کردن آن اختصاص یافته است، دوره‏‌‌ها و جلسات آموزش روش تحقیق اینجا و آنجا برگزار می‏‌‌شوند، جشنواره‏‌‌های پژوهش‏‌‌های برتر بر پا می‏‌‌گردند، پایان‏‌‌نامه نویسی تحت نظارت استاد راهنما و استاد مشاور، امری مرسوم شده است. همه این امور، نشان از یک تحول مبارک هستند. امید آنکه این راه استمرار یابد. در باب پژوهش و روش آن، آثار متعددی در دسترس است و کلاس‏‌‌های غنی و پرباری تشکیل می‏‌‌شود، اما در تعلیم، نگاه جزئی و مصداقی به قواعد پژوهش و نحوه انطباق آنها بر مصادیق، کمتر به چشم می‏‌‌خورد. جای رویکرد کاربردی به پژوهش، جلسات موسوم به «کارگاه‏‌‌های پژوهش» است. در این کارگاه‏‌‌ها، متعلمین، با نوشتارهایی پژوهشی که دیگران تولید کرده‏‌‌اند مواجه می‏‌‌شوند و بطور مصداقی با کاستی‏‌‌های فنی آنها آشنا می‏‌‌گردند و می‏‌‌آموزند که چگونه می‏‌‌توان این کاستی‏‌‌ها را برطرف نمود. همچنین متعلمین، تحت اشراف استاد، خود، به تولید متنی پژوهشی بر اساس قواعد و ضوابط پژوهش مبادرت می‏‌‌ورزند. این کارگاه‏‌‌ها، به طلاب، امکان عملی پژوهش می‏‌‌دهند. تأثیر این کارگاه‏‌‌ها در توسعه پژوهش، آنچنان زیاد است که هرگز با افزایش کلاس‏‌‌های تئوری پژوهش نمی‏‌‌توان بدان دست یافت. بحث مفصل بر سر اهمیت پژوهش، اقسام پژوهش، نحوه موضوع‏‌‌یابی، طریق تهیه فیش منبع و فیش مطلب، کیفیت نگارش یک نوشتار حقیقی، شیوه ارجاع دهی و اموری از این دست، هرچند بسیار لازم و ضروری است، اما در دادن قلم بر انگشتان متعلمین و درگیر پژوهشی جدی کردن آنان چندان کارآ نیست. حلقه مفقوده در این میان، همان کارگاه‏‌‌های پژوهش است. متأسفانه در این زمان، وجود چنین کارگاه‏‌‌هایی به دلایلی همچون کمبود استاد، فقدان الگوهای تدریسی مناسب و کمبود زمان، بسیار نادر است.
با توجه به اهمیت بسیار حیاتی کارگاه پژوهش که در فوق بدان اشاره شد، بر آن شدیم که در این بخش، به ذکر نکاتی کاربردی درباره مقالات پژوهشی که به دستمان می‏‌‌رسد بپردازیم. امید آنکه این شبه کارگاه، برای خوانندگان گرامی مفید افتد و گامی در توسعه کارگاه‏‌‌های پژوهش باشد.
طلاب گرامی می‏‌‌توانند مقالات پژوهشی خود را به نشریه ارسال نمایند و نقاط ضعف و قوت کار خود را در شماره های آتی جویا شوند. برای این کار، اگر با یک دوره مباحث تئوری پژوهشی آشنا نیستید، ابتدا باید یک کتاب مفید در این زمینه مطالعه نمایید. پس از آشنایی با نکات تئوریک، مقاله پژوهشی کوتاهی (حداکثر 3500 کلمه) بنویسید و تلاش کنید ضوابط را رعایت نمایید. آنگاه آن مقاله را برای ما ارسال نمایید. تلاش ما بر آن است که همه مقالات رسیده را همراه با نکات توضیحی و انتقادی به طبع برسانیم، اما تا آنجا که گنجایش این بخش به ما اجازه دهد. امکان دارد تنها بخشی از مقاله شما به طبع برسد یا مقاله شما در چند شماره متوالی منتشر گردد. مهم نکاتی است که به صورت مصداقی و موردی،کاستی‏‌‌ها را متذکر می‏‌‌شوند یا پیشنهاداتی برای بهتر شدن مقاله شما دارند.
در این شماره، چکیده مقاله «تناسب ذاتی بین الفاظ و معانی» را به قلم آقایان مرتضی محمود خانی، احسان خلیلی و میلاد رمضانیان از طلاب گرانقدر مدرسه علمیه حضرت عبدالعظیم علیه السلام می‏‌‌آوریم و نکاتی را یادآور می‏‌‌شویم.

نکاتی راجع به چکیده نویسی
در مواجهه با الفاظ سؤالاتی به ذهن می‏‌‌رسد: آیا واضعی لغات را وضع کرده است؟ وضع چگونه صورت گرفته است؟ سبب وضع چیست؟ واضع کیست؟ پس از بررسی این سؤالات و پاسخ آنها، با سؤال بسیار مهمّی روبرو می‏‌‌شویم: چرا واضع فلان لفظ را برای فلان معنا وضع کرد و لفظ دیگری وضع نکرد؟ چرا از این اصوات استفاده کرد و این هیئت را برگزید و دیگری را انتخاب نکرد؟ آیا این لفظ ویژگی‏‌‌های خاصی داشته که واضع آن را برگزیده است؟
بدون شک، به سبب ویژگی ‏‌‌ها و خصوصیاتی که یک لفظ داشته است، واضع آنرا برگزیده است؛ بدیهی است که ترجیح بلا مرجّح صورت نگرفته است.
با بررسی در لغات مشاهده می‏‌‌کنیم که بین یک لفظ و معنای آن ارتباط و هماهنگی خاصّی وجود دارد. بشر در عملیات وضع از ذوقی که خداوند متعال در نهاد او قرار داده است، استفاده می‏‌‌کند؛ لذا برای وضع یک لفظ در مقابل معنای مورد نظر، به دنبال لفظی می‏‌‌رود که از بین سائر الفاظ با معنای مورد نظر تناسب و ارتباط بیشتری دارد. این ارتباط تناسب ذاتی نامیده می‏‌‌شود. موضوع این پژوهش نیز تناسب ذاتی می‏‌‌باشد.
طبق این نظریه در آهنگ حروف و چگونگی ترکیب آنها با یکدیگر و هیئت کلمات خاصیّتی است که موجب ارتباط و تناسب آنها با معانی اصلی می‏‌‌شود. مثلاً بعضی از حروف نرم (مانند حروفی که دارای صفت همس و رخوت هستند) و بعضی درشت (مانند حروفی که دارای صفت جهر و شدّت هستند ) ادا می شوند.
عده‏‌‌ای از قدماء و متأخرین قائل به این نظریه هستند و در کتب خود از آن سخن گفته اند.
ظاهراً مدّعای آنان، جریان داشتن این تناسب در همه الفاظ است. اشکالات متفاوتی به این نظریه وارد است که برخی از آنها نادرست و برخی دیگر مربوط به مدّعای قدماء در تقریرشان از تناسب ذاتی می‏‌‌باشد.
در بررسی و تفحّص به نتیجه‏‌‌ای متفاوت (نسبت به تقریر قدماء) دست یافتیم. با این تقریر اشکالاتی که از جانب تقریر قدماء به این مطلب وارد می‏‌‌شد، پاسخ داده می‏‌‌شود؛ با این بیان که عنصر طبع و ذوق انسان در جریان وضع دخالت دارد و لازم نیست در همه جا به طور کامل رعایت شود و ظهور پیدا کند و به تبع مانیز آن را احساس کنیم.
این مطلب باب جدیدی از اعجاز قرآن را می‏‌‌گشاید و آن رعایت تناسب ویژه الفاظ و هیئات و سیاقهای استفاده شده با معانی و مقاصد خداوند متعال می‏‌‌باشد.

نقــــد و بررسی
«چکیده» همان گونه که از عنوانش پیدا است باید موجز باشد و کاملاً به دور از اطناب و تطویل و حشو. چکیده باید سرراست و بی‏‌‌پیرایه، مساله تحقیق، نتیجه و فرضیه تحقیق و کلیات استدلال را برملا سازد.
با توجه به این نکته می توان به عنوان مثال درباره پاراگراف اول متن فوق به قضاوت نشست.
در ابتدای پاراگراف اول متن فوق، چهار پرسش مطرح شده‏‌‌اند که نگارنده در پی پاسخ آنها نیست. حذف این پرسش‏‌‌ها هیچ خدشه‏‌‌ای به مطلب وارد نمی‏‌‌سازد و مخاطب را سرراست با مسأله اصلی نوشتار مواجه می‏‌‌سازد. بله در متن اصلی می‏‌‌توان به عنوان زمینه سازی و تعیین جغرافیای مسأله تحقیق، سؤالات چهارگانه را مطرح نمود و به تدریج، ذهن خواننده را آماده طرح مسأله اصلی کرد.
در پاراگراف اول، «سؤال بسیار مهم» که ظاهراً همان مسأله تحقیق است، در قالب سه عبارت پرسشی بیان شده است. عبارت اول، می‏‌‌پرسد: «چرا واضع، فلان لفظ را برای فلان معنا وضع کرد؟»، عبارت دوم، همین سؤال را با استفاده از کلمات «اصوات» و کلمه «هیئت» دوباره تکرار می‏‌‌کند. آشکار است که چون «لفظ»، «صوت معتمد بر مخارج فم» است، یعنی لفظ اخص از صوت است، سؤال اول، روشن تر از سؤال دوم است.
سؤال سوم، طلب تصدیق است و پاسخی از جنس «بله» یا «خیر» می‏‌‌طلبد. مقصود از سؤال اول که طلب تصور است، تعیین سبب و چرایی وضع یک لفظ خاص برای معنایی خاص است. روشن است اسباب مختلفی در این زمینه قابل تصورند، اما آن سببی که مقاله فوق، به طور خاص با آن سر و کار دارد و می‏‌‌خواهد آن را اثبات کند، وجود ویژگی خاص در لفظ است. بنابراین توضیحات، سؤال سوم بسیار سر راست‏‌‌تر و دقیق‏‌‌تر از سؤال اول و دوم است و می‏‌‌تواند به درستی، مسأله اصلی تحقیق قرار گیرد.
بدین ترتیب می‏‌‌توان پاراگراف اول را به صورت کوتاه زیر بازنویسی کرد: «در مواجهه با الفاظ و ملاحظه نسبت آنها با معانی، این سؤال بسیار مهمّ به ذهن می‏‌‌رسد: آیا هر لفظ ویژگی های خاصی دارد که واضع، آن را برای معنای مورد نظر خویش برگزیده است و نه لفظی دیگر را؟»